این متن برگرفتە از قسمت بیست و چهارم برنامە ڕێگا و ڕیباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین در روزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕیباز پخش میشد.
موضوع آموزشی این برنامە: حملە قبایل آسیای میانە )ترکها، تاتارها، مغولها) بە قلمرو خلافت اسلامی میباشد، کەدرتاریخ هفتم ژانویە ٢٠٢٢ توسط رفیق اهون چیاکوارائە شدە است.
با سلام و درود فراوان بە همە بینندگان و شنوندگان برنامە. در دو درس گذشتە از دو زاویە بە مبحث اسلام پرداختیم. یکی ظهور اسلام در میان عرب و همچنین رابطە اسلام و عرب، دیگری نیز آمدن اسلام بە منطقەای کە امروزە بە آن ایران گفتە می شود و برخورد مسلمانان با مردمان منطقە و همچنین تلاشهایی کە سیستم خسروانی ایرانی انجام داد تا خود را در اسلام گنجاندە و در آن نفوذ کند.
بحث امروز نیز همانطور کە اشارە شد دربارە آمدن قبایل آسیای میانە بە منطقە و قلمرو خلافت اسلامی میباشد. از آمدن قبایل آسیای میانە بە خاورمیانە، فلات ایران و کوردستان حدودا هزار سال می گذرد.
آنها چگونە و از کجا آمدە و چگونە در ترکیە امروزی یا عثمانی قدیم و ایران صفوی بە قدرت رسیدند؟ زیرا اگر بە تاریخ بنگریم می بینیم کە قدرت و حاکمیت در ایران قرنها در دست ترکها بودە است. اما چگونە این اتفاق و جابجایی قدرت روی داد بحث امروز ما خواهد بود کە آن را تجزیە و تحلیل خواهیم کرد. چون این مسئلە کوردها را نیز تحت الشعاع خود قرار میدهد و چون در جلسات آیندە تصمیم داریم در رابطە با کوردها و اسلام صحبت کنیم باید بە رابطە میان کوردها و ترکها نیز بپردازیم. همانطور کە بە رابطە میان کوردها و ایرانیها و یا میان کوردها و عربها می پردازیم مجبوریم کە بە رابطە میان کوردها و ترکها نیز بپردازیم. این جلسە بە درک بهتر از رابطە کوردها و ترکها در جلسە بعدی کمک خواهد کرد.
هنگامی کە می گوییم آسیای میانە بحث از منطقەای وسیع شامل جنوب سیبری تا غرب چین و شمال خزر است و شامل کشورهایی همچون قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، مغولستان و تا آذربایجان و قفقاز کە قبایل ترک تبار در آن سکونت دارند می باشد. این منطقە قبل از آمدن اسلام در میان سە امپراتوری بزرگ آن زمان یعنی چین، ساسانی و بیزانس قرار داشت. از طرفی دیگر این منطقە مکان گذر جادە ابریشم و بهارات بە عنوان بزرگترین مسیر ترانزیتی و بازرگانی آن زمان بود کە خاور، باختر و جنوب آسیا را بە هم و بە شمال آفریقا و خاور اروپا پیوند میداد. تجار و بازرگانان از چین تا آسیا و اروپا برای نقل و انتقال کالا از آن استفادە میکردند. در نتیجە از لحاظ ژئوپلیتیک اهمیت فراوانی داشت.
در واقع در آن زمان این همگون سازی در میان قبایل ترکمن وجود نداشت. البتە اکنون هم وجود ندارد هر چند کە تلاش پانترکیسم یکدست کردن و همگون سازی مردمان این مناطق است اما هنوز هم هویتهایی بە نام قزاق، ازبک، تاتار، ترکمن، اویغور، آذری و ترک وجود دارند کە همگی آنها تقریبا در بحث امروز ما جای می گیرند.
اگر بە تاریخ و شیوە زندگی قبایل آسیای میانە بنگریم می بینیم کە این قبایل مدتهای طولانی بە صورت عشیرەای و قبیلەای زندگی کردە، دارای جامعەای طبقاتی نبودە و بطور کمینال بیرون از دایرە تمدن مرکزی زندگی کردەاند. کار آنها گلە داری و شکار بودە و برخی اوقات در مابین راه تجاری چین بە قلمرو ساسانی و بیزانس راهزنی کردە و بە این طریق زیستەاند.
از سویی دیگر برای بقای خود در مقابل حملەهای امپراطوری چین کە قصد بردە کردن آنها را داشتە بە دفاع از خود برخاستە و در مقابل آن مقاومت کردەاند. حتی بعد از مدتی بە حملەهایی نیز بر ضد امپراتوری چین و در کنارەهای خزر بر ضد امپراتوری ساسانی و بیزانس دست زدەاند.
درست همانند قبایل هوری یا آری کە در ابتدا در برابر تمدن سومر حالت دفاعی داشتە و بعدا بە حملە دست زدند، یا همانند قبایل سامی کە در برابر تمدن سومر برای جلوگیری از بردە شدن ابتدا حالت دفاعی گرفتە و بعدا بە حملە دست زدند. یا همچون ژرمن ها، فرانکها و یا وایکینگها کە مدتهای طولانی برای جلوگیری از بردە شدن توسط امپراتوری روم بە مقاومت پرداختە و حالت دفاعی گرفتەاند، آنان نیز در برابر سە تمدن چین، بیزانس و ساسانی همچین نقشی داشتەاند و این مکانیزم دفاع و حملە در برابر تمدنهای مرکزی شیوە قبایل آسیای میانە نیز بودە است.
در واقع اسم کهن آنها نیز قبل از عناوینی از قبیل ترک، مغول یا تاتار بە صورت جمعی هونها بودە کە در اسناد تاریخی بە آن برخورد می کنیم و همیشە از شرق با امپراتوری چین، از غرب و جنوب با امپراتوری ساسانی و از طرف شمال با امپراتوری بیزانس در نزاع بە سر بردەاند.
در بحث مربوط بە ساسانیان از دولت خزر سخن گفتیم کە دولتی ترک اما یهودی بودە است. احتمال دارد یهودیهایی کە بە آن منطقە رفتەاند شیوەهای دولتداری و حاکمیت را بە ترکها آموزش و دولتی بە نام دولت خزر مابین قلمرو ساسانیان و بیزانس را بنیاد نهادەاند. این دولت یهودی بنا بە برخی منابع احتمالا توسط یکی از قبایل مفقود از سیزدە قبیلە یهودی تشکیل گردیدە باشد کە بە آن منطقە کوچ کردە و شیوە حکومت داری، دولت داری و دیوانسالاری را بە ترکها یاد دادە باشند کە بطور مداوم با ساسانیان درگیر و آنان را مورد هجوم و حملە قرار میدادند.
تشکیل این حاکمیت ترک ـ یهودی خزری باعث ایجاد تماسها و روابطی با قبایل فلات ایران و زاگرس گشت کە نمونەای از آنها تماس با قبایل سکایی (اسکیتها، سکاها، کیمریها) بود. امروزە ترکها سکاها را ترک می خوانند اما در واقع سکاها هوری و آری بودەاند و احتمال اینکە در نتیجە همجواری و شباهت زیستی، با قبایلی کە از قفقاز و آسیای میانە بە آن مناطق کوچ کردە اختلاط صورت گرفتە باشد وجود دارد. چون بحث امروز ما بەاسلام مرتبط می باشد تا اینجا بە این بخش بسندە کردە و بە تاریخ اسلام و رابطە آن بە قبایل آمدە از آسیای میانە میپردازیم.
اولین برخورد قبایل آسیای میانە با امپراتوری اسلامی بە دوران سامانیان برمیگردد. سامانیان کە ایرانی بودند حاکمیتی تشکیل دادند کە خلافت را رد نکردە اما در پی قدرت گرفتن و زندە کردن دوبارە حاکمیت ایرانی بودند. در واقع ترکها آنقدر سریع بە غرب امپراتوری اسلامی کە شامل ترکیە، کوردستان و بغداد و عراق است نرسیدند، بلکە ابتدا از شرق امپراتوری اسلامی یعنی از خراسان بە تدریج با سامانیان ترکیب شدند. این گروهها کە قراخانیان نام داشتند اولین قبایلی بودند کە بە این منطقە آمدند.
هر چند سامانیان سعی کردند از نیروی جنگی قراخانی ها برای اهداف خود استفادە کنند اما آنها کم کم درون حاکمیت سامانیان قدرت گرفتە و بە حاکمیت تمدن مرکزی چشم طمع دوختند. در جدال رسیدن بە قدرت ارتباطات و اختلافاتی توام درست می گشت و میتوان گفت کە اگر چە قبایل ترک، مغول و… ابتدا توسط یهودیها درسهایی از مناسبات قدرت یاد گرفتند اما در تماس با سیستم خسروانی بود کە بطور عمیقتر از حاکمیت و دولت داری آموختەهای نوینی را کسب کردند.
در میان قراخانیها قبایل متعددی وجود داشتند کە هر کدام بە نوبە خود در تلاش برای کسب قدرت بودند و بر سر قدرت میانشان تضاد درونی شکل میگرفت و در آن واحد در جدال قدرت با سامانیان نیز بودند.
خلافت اسلامی نیز از زیادەروی ایرانیان ترس داشت. چون هم از ناحیە شمال فلات ایران آل بویە، از دودمانهای دیلمی شیعە بطور روز افزون قدرت می گرفتند و بە خلافت فشار می آوردند و هم از طرف خراسان سامانیان قدرت گرفتە و در برابر خلافت نافرمانی می کردند. در برابر این خطرها دستگاه خلافت با ایجاد تماسهایی تصمیم داشت کە با نزدیک کردن ترکها بە دستگاه خلافت مانند آلترناتیوی سربازی و نظامی خود را از خطر و ترس سامانیان و آل بویە رها کند.
ترکها نیز کە بە دنبال کسب قدرت بودند ولی سرزمین مشخصی نداشتە و در شرق میانە هموارە در کوچ بودند و بە دنبال مناطق و مراتعی بودند کە در آن سکنی گزینند. از طرفی دیگر باورهای آیینی و دینی آنها آن زمان اسلام نبود بلکە بە ادیانی همچون پاگانیسم و بت پرستی باور داشتند و میدانستند برای نفوذ در مناطق امپراتوری اسلامی باید بە اسلام روی می آوردند. رابطە ترکها با خلافت اسلامی در بغداد با گرویدن بە اسلام بە خصوص در زمان غزنویان سریعا گسترش یافت.
اینک زمان آن رسیدە و زمینە مهیا گشتە بود کە غزنویان بە عرصە بیایند و دیگر ارتباطات آنها محدود بە سامانیان نشود، بلکە مستقیما بە مرکز خلافت وصل گردند. برای مثال سلطان محمود غزنوی کە بە شمشیر خلیفە لقب یافت اولین کسی بود کە اسم سلطان را برای خود برگزید تا قدرت و استقلال خود را بە رخ بکشد. در آن زمان سلطان محمود غزنوی هنوز مشغول افزایش فتوحات خود در شرق خلافت عباسی بود و اگر چە چند باری بە آسیای صغیر، کوردستان و ترکیە امروزی حملە کردە بود اما با شکست مواجە گشتە و مجبور بە عقب نشینی شدە بود. برای مثال یکی از این شکستها را در منطقە اشنویە و احتمالا از طرف روادیها یان شدادیها متحمل شد.
اما با این حال غزنویان موفق می شوند هم سامانیان و هم آل بویە را از هم فروپاشیدە، خود قدرت اول شرق امپراتوری خلافت اسلامی شوند و قدرت را از ایرانیها بگیرند. اما چون دارای زبان و ادبیات دیوان و دیوانسالاری نبودند مجبور می شوند با اینکە ترک تبار بودند با زبان فارسی تکلم نمودە و زبان دیوانی خود را فارسی کنند و این مسئلە تا دوران قاجاریان ادامە داشت.
بودن ترکها در راس قدرت اما بە کار بردن زبان فارسی باعث می شود کە وزرا، شاعران و… ایرانی ـ فارس بە خدمت سلاطین ترک دربیایند، بخصوص در دوران حکومت سلطان محمود غزنوی. در واقع پان ترکهای امروزی بە دلیل اینکە دارای حضور تاریخی کهن در منطقە نبودە و در برابر دوران باستانی فلات ایران، خاورمیانە و آسیای صغیر خود را فاقد پشتوانە تاریخی میدانند تا قرنهای پیشین حضور خود را در منطقە تحلیل کنند و از سویی دیگر نمی خواهند خود را هم بە عنوان تنها قبایلی از آسیای میانە معرفی کنند کە در دورانی نە چندان دور بە منطقە وارد شدەاند با داستان سرایی های نو دست بە تحریف تاریخ منطقە می زنند.
برای مثال هنگام خواندن شاهنامە فردوسی متوجە می شویم کە فردوسی از جنگ میان تورانیها و ایرانیها می گوید کە بە اسمهایی همچون افراسیاب اشارە میشود، ترکها در زمان سلطان محمود غزنوی آن را بە خود نسبت میدهند و خود را نوەهای افراسیاب میخوانند. این میتولوژی درست شدەایست کە بە آن نیاز دارند تا برای خود تاریخ سازی کنند. امروزە نیز بسیاری از پان ترکها با تحریف و جعل تاریخ نیای خود را بە سومر و هتیت نسبت میدهند.
پس از ضعیف شدن غزنویان، سلجوقیان پا بە میدان می گذارند و بسیار سریع در منطقە پخش میشوند و بە قدرت میرسند. در زمان سلجوقیان ترکها توانستند تمامی شرق امپراتوری اسلامی یا خلافت عباسی را بە کنترل خود در آوردە و بر آن حاکم شوند.
طغرل بیک کە خود اولین سلطان موسس سلسلە سلجوقیان بود در ابتدا مدتی در میان قراخانیان بودە و بە دولت خزر خدمت کردە است اما بعد از مدتی بە طمع حاکمیت و قدرت بیشتر تصمیم می گیرد خود قدرت را بە دست گیرد. بعد از طغرل بیک آنکە بیشتر از دیگران چشم طمع بە حاکمیت و قدرت دارد آلپ ارسلان سلجوقی است. آلپ ارسلان نیز کە محدودە حکومتش شرق امپراتوری اسلامی و منطقە خراسان بود این بار سعی میکند حاکمیت خود را بە سوی غرب امپراتوری اسلامی گسترش دهد.
شیوە کشتە شدن آلپ ارسلان جالب است. آلپ ارسلان کە با شیعەهای اسماعیلی نیز مشکل داشت در یکی از نبردها فردی از اسماعیلیان را بە اسارت گرفتە و آلپ ارسلان بە وی می گوید کە می خواهد او را در حال فرار بە قتل برساند بە این شیوە کە اسیر اسماعیلی فرار کند و آلپ ارسلان از پشت خنجری را بە سوی وی پرتاپ کردە و وی را از پایی درآورد. نیروهای آلپ ارسلان و مردم جمع شدە تا صحنە را ببینند اما پس از پرتاب خنجر بە سوی اسیر در حال فرار خنجر بە وی اصابت نمیکند و آن فرد کە شخصی چابک بودە است سریع خنجر را برداشتە و با یک خیز سریع برگشت بە عقب خنجر را بە شکم آلپ ارسلان فرو میکند و وی را بە قتل می رساند.
بعد از آلپ ارسلان سلطان سنجر سلجوقی قدرت را بە دست می گیرد و این زمانی است کە ترکها نیاز داشتند حاکمیت خود را بە سوی غرب امپراتوری اسلامی همانند کوردستان، عراق و آسیای صغیر یا انادول یعنی ترکیە امروزی گسترش دهند. نیاز خلافت اسلامی بە ترکها و گسترش حاکمیت آنها بە سوی غرب دلایلی را در خود میپروراند. یکی از آنها شورشهایی بود کە در کوردستان، لرستان، آذربایجان و… در برابر امپراتوری اسلامی وجود داشت و امپراتوری اسلامی میخواست از نیروی جنگی ترکها برای سرکوب آنان استفادە کند.
از طرف دیگر امپراتوری بیزانس بتدریج حملەهای خود را علیە خلافت عباسی شروع کردە بود. خلفای عباسی می خواستند کە ترکها را برای دفاع بە آن مناطق نیز بفرستند. همچنین در شمال آفریقا خلافت فاطمیان کە دارای مذهب شیعە فاطمی بودە خطری دیگر برای خلافت اسلامی بود. خلافت اسلامی برای ترساندن آنها نیز سعی میکرد قدرت جنگی خود را در درون سپاە اسلام بە نمایش بگذارد. از آنجا کە قبایل ترک هم دارای شمارنیروهای زیاد و هم توان جنگی بودند از آنها برای سرکوب نیروهای مخالف بە خصوص در زمان معتصم خلیفە عباسی استفادە میکردند.
معتصم کە از مادری ترک تبار بود ارتباط تنگاتنگی با ترکها داشت و این ارتباط بە نفوذ هر چە بیشتر ترکها در خلافت کمک می کرد. وی ترکهای زیادی را بە بغداد بردە و در امورات، بویژە امور نظامی بە قدرت رساند. حتی بر پایە برخی اسناد تاریخی گسترش تعداد ترکها در بغداد و ایجاد مزاحمت برای مردم آنجا بە حدی بود کە اعتراض اهالی شهر را برانگیخت و معتصم بطور ناچار شهر سامرە را برای محل سکونت آنها بنیاد نهاد.
در ابتدا از آنان برای مقابلە با جنبش خرمدینان استفادە می کند اما هم نیاز خلافت عباسی بە آنها و هم هدف دست یابی آنان بە قدرت باعث میشود کە بە طرف کوردستان، آسیای صغیر، آنادول و ترکیە کشیدە شوند. در این زمان با کوردها ارتباط برقرار کردە و در ابتدا میانشان همپیمانی بر علیە بیزانس ها درست می شود. بیزانس ها کە مسیحی بودند بە کوردهایی کە بیشتر در مناطق کوهپایەای و دشتهای کوردستان زندگی و بە اسلام گرویدە بودند هرازگاهی حملە می کردند. حملەهای بیزانسها بە کوردهای مسلمان، بە اسلام گرویدن ترکها و نیازشان بە تصاحب سرزمینهایی برای سکنی گزیدنشان شرایط را برای همپیمانی و اتحاد میان آنها فراهم کرد. این اتحاد کوردها و ترکها بطور تدریجی ضعیف شدن خلافت عباسی را هم فراهم کرد.
یکی از این جنگها کە در آن کوردها و ترکها متحدانە مشارکت دشتەاند جنگ ملازگرد در سال ١٠٧١ میلادی بودە است. در این جنگ مروانیان کە کورد بودند در کنار ترکها قرار گرفتند و قراردادی را در ملازگرد در شمال کوردستان عقد می کنند. بدون شک کوردها در آن زمان از آیندە و تبدیل شدن دولت های ترک بە دشمن را پیشبینی نمیکردەاند. بە هرجهت بە این شیوە ترکها بە داخل کوردستان و آنادول و آسیای صغیر راه پیدا میکنند. بر اساس برخی شواهد تاریخی اگر چە پیشتر نیز با عناوین مختلف از سرزمین کوردها نام بردە شدە بود، ولی طبق بسیاری از دادەها سلطان سنجر سلجوقی اولین کسی بودە کە از عبارت کوردستان نام بردە است.
باید یادآور شد کە تا قبل از آغشتە گشتن ترکها بە آیین قدرت و حکومت داری، قبول کردن قدرت گرایی در میان قبایل ترک بسیاری اوقات غیر قابل تحمل بودە و حتی زمانی کە سلطان سنجر پا بە مرحلە ایجاد قدرت خود و اعمال گرایشات قدرت گرایانە مینهد وی را در قفسی انداختە و در میان خود می گردانند و اعلام می کنند کە آنها قدرت گرایی را قبول نخواهند کرد. رهبر آپو این برخورد با سلطان سنجر را از سوی قبایل ترک بە واقعە ماگناگارتای بریتانیا در سال ١٢٥٠ کە اختیارات شاە را محدود کردند تشبیە میکند.
این نشان می دهد کە کە پایە فرهنگی و اجتماعی تورکها هم دارای خصوصیات کمینال عشیرەایی و قبیلەای بودە کە در مقابل ایجاد سیستم هژمون گرایی و طبقاتی درونی مقابلە می کردند ولی بعدها زرق و برق و تجملات امپراتوری عباسی چشم طمع آنان را بە خود دوخت و این طمع هرچە بیشتر آنها را بە درون سیستم قدرت گرای تمدن مرکزی اسلامی کشاند.
همانطور کە در مبحث پیش نیز بە آن اشارە کردیم آلپارسلان پسری داشت بە اسم ملک کە وزرای ایرانی بە خصوص نظام الملک میخواستند از طریق او (ملک شاە) سیستم پادشاهی خسروانی را از نو بنیان نهند. از زمان آلپ ارسلان و سلطان سنجر نظام الملک بە ترکها خدمت گذاری میکرد و بعدها نیز خود ملک را بزرگ کردە و اسم پادشاه را روی وی گذاشت. هدف نظام الملک از گذاشتن لقب پادشاه روی ملک دوبارە بنیاد نهادن سیستم خسروانی از طریق ترکها بود.
همانطور کە در جلسە گذشتە نیز اشارە کردیم از آنجا کە نظام الملک با بغداد هم در ارتباط بود. بە این واسطە ترکها هم با فرهنگ سیستم خسروانی و هم با حکمرانی اسلامی ارتباط عمیقتری پیدا میکنند. با یادگیری زبان و فرهنگ و همچنین گذشت زمان نسلهای بعدی ترکها دیگر خود را بومی منطقە دانستە و حکومت هایی منطقەای و فدراتیوی را با نام اتابکیان همچون اتابکان لرستان، اتابکان فارس و… در چارچوب حکمرانی سلجوقیان بنیاد نهادند.
از سویی دیگر با شروع جنگهای صلیبی بخشی از این قبایل ترک در این جنگها بە کار بردە میشوند. بە عنوان مثال کسی همانند نورالدین زنگی ترک بودە و صلاح الدین ایوبی و عمویش شیرکو در ابتدا از فرماندهان وی بودەاند. وی در شمال آفریقا در جنگ با مخالفان خلیفە و همچنین مقابلە با هجوم صلیبیون مستقر میگردد. شایان ذکر است کە حکومت فاطمیان مصر در واقع در زمان صلاح الدین ایوبی بود کە از هم فرومیپاشد.
بعدا در میان خاندانهای ترک خاندانی تحت عنوان خاندان آل عثمان در آنادول برای خود حکومتی تشکیل دادند کە بعدها عثمانی نام گرفت. در ابتدا منطقە تحت حاکمیت عثمانی ها بزرگ نبودە و از زمان تاسیس در سال ١٢٩٩ میلادی تا ١٥١٣ و ١٥١٤ تنها در منطقە آنادول بودند. اما تدریجا و با گذشت زمان بە فکر گسترش مناطق تحت حاکمیت خود گشتە و چشم و طمع قدرت آنها را برای گسترش قلمرو فراگیرتر فرا می گیرد.
بعد از سلجوقی ها، خوارزمی ها پا بە میدان میگذارند اما خوارزمی ها بە تمامی از طرف تمدن و فرهنگ ایرانی آسمیلە شدەاند. در خانوادە و میان خودشان ترکی تکلم می کنند اما سیستم حکمرانی و دولت داری ایرانی و اسلامی در میانشان بە تمامی مستولی میگردد.
زمانی کە چنگیز خان بعد از شکست دادن امپراتوری چین در برخی جنگها و تصرف بخش زیادی از سرزمینهای تحت حاکمیت امپراتوری چین و قدرتمند شدن بە فکر پرداختن بە امر بازرگانی میافتد، نمایندگانی از تجار و بازرگانان مغول را برای برقراری ارتباط و داد و ستد از طرف خود نزد سلطان محمد خوارزمی می فرستد. اما سلطان محمد خوارزمی نمایندگان چنگیز خان مغول را بە قتل می رساند. این نیز چنگیز خان را بە منظور انتقام راهی سرزمینهای امپراتوری اسلامی می کند.
البتە نظریە دیگری با این مضمون نیز وجود دارد کە هنگامی کە مسیحیان در جنگهای صلیبی شکست می خورند این شکست سبب کینە و نفرتی میشود کە در نتیجە آن و برای انتقام تعدادی از کشیشها و افراد خود را بە درون مغولها می فرستند تا بر علیە امپراتوری عباسی یا امپراتوری اسلامی آنها را تحریک و ترغیب کنند.
ما نمیتوانیم روی صحت و راستی این نظریە تاکید کنیم، اما آنچە از نظر شواهد تاریخی اثبات گشتە است بە قتل رساندن نمایندەها و تجار فرستادە شدە از طرف چنگیز خان توسط سلطان محمد خوارزمی است کە حس انتقام و انگیزە چنگیز خان را برای حملە بە قلمرو اسلامی و فلات ایران برمیانگیزد.
خوارزمی ها توان مقابلە و مقاومت در برابر حملە مغولها را کە دارای شیوەای نو از تاکتیکهای جنگی بودند نداشتند و سریعا شهرهای خراسان، سمرقند و بخارا کە تحت حاکمیت آنها بود بە اشغال مغولها درمی آیند. سلطان جلال الدین خوارزمی پسر سلطان محمد خوارزمی اگرچە می خواست در برابر حملە مغولها مقاومت کند و چند بار بە تجمع و تجهیز نیرو می پردازد و در برخی جنگها نیز پیروز می شود اما تاکتیکهای جنگی چنگیز خان کە در دوران خود همانند یک نابغە جنگی بود مقاومت وی را بە شکست می رساند.
سلطان جلال الدین خوارزمی بعد از شکست بە کوردستان متواری شدە و بە دست آسیابانی کورد کشتە می شود. برخی تاریخدانان می گویند وی در شمال شرق کوردستان کشتە شدە و برخی نیز بر این باورند کە توسط آسیابانی کە از لباسهای وی خوشش آمدە در تپەای مشرف بە روستای گمتە واقع در اطراف شهرستان کامیاران کشتە می شود و بە این ترتیب خوارزمی ها نیز بە تاریخ می پیوندند. شایان ذکر است کە اکنون در میان ساکنان منطقە (کامیاران)، این تپە بە تپە سلطان جلال الدین مشهور است.
مغولهایی کە کم کم در این مناطق پخش و سکنی میگزینند نیز همانند ترکها این نیاز را احساس میکنند کە باید بە اسلام روی آورند. آنها در نتیجە بە اسلام پیوستە و بخشی از امپراتوری اسلامی می شوند. آنان با تحریک ایرانیها سعی و تلاش در جهت حملە و فروپاشیدن حکومت بغداد را بە هدف خود تبدیل میکنند. در بحثهای گذشتە نیز اشارە کردیم کە هلاکو خان نوە چنگیز خان توسط وزیری ایرانی با نام خواجە نصیر الدین طوسی تشویق می شود تا بە خلافت اسلامی حملە کردە و اساسا خلافت را از هم فرومیپاشند.
بە این ترتیب بخش شرقی خلافت اسلامی نیز کە شامل عراق و ایران امروزی و کوردستان است از هم فروپاشیدە و بە دست مغولها می افتد. مغولها نیز کە از آیین و رسومات دیوانداری و دولت داری این مناطق بی اطلاعند توسط ایرانیها آموزش دادە می شوند و حکومتهای منطقەای خود را با نام ایلخانی ها بنیاد می نهند. بعید نیست کە ایلخانی هایی کە در حال حاضر نیز در کوردستان هستند و دارای اسم فامیلی ایلخانی می باشند تبارشان در اصل بە مغولها بر گردد.
با سکنی گزیدن و گسترش این قبایل در خاورمیانە آنها دیگر دارای تغییرات گشتەاند و همانند قبل نیستند. در این مرحلە آنها زبان یاد گرفتەاند، جغرافیای تمام خاورمیانە را می شناسند و اسلام را هم بە عنوان مذهب برای خود برگزیدەاند و این بار هر کدام از این قبایل، اشخاص و یا خاندانی بە دنبال کسب قدرت برای خود هستند. یکی از اینها تیمور خان لنگ یا تیمور گرکانی است. آنها اگرچە تبارشان بە تاتارها برمیگردد اما اجدادشان بە این منطقە آمدە و مسلمان گشتەاند و تیمور نیز همانند یک فرد مسلمان بزرگ و پرورش یافتە است.
اینبار تیمور لنگ است کە دست بە جنگ و کشورگشایی می زند. تیمور لنگ بە ایران، هندوستان، آسیای میانە و حتی آنادول حملە می کند. وی بە عثمانیها حملە کردە و سلطان بایزید عثمانی را شکست می دهد. تیمور فردی ماجراجو بودە و هموارە در حرکت و جنب و جوش بودە است. ولی بعد از گرفتن شهر تاشکند بە مدت هفت تا هشت سال بە خوشگذرانی پرداختە و دست از حملات جنگی برمیدارد. بعد از سالها عیش و نوش و خوشگذرانی روزی در جلو آینە شمشیر خود را بلند می کند و هنگام چرخاندن شمشیر در دستش احساس می کند کە برایش سنگین شدە است و چابکی قبل را از دست دادە است، بە خود می گوید: ای تیمور، سرزمینهایی کە بە آن حملە کردی بە خاطر تن پرور بودن حاکمانش بە دستت افتاد کە نتوانستند در مقابلت مقاومت کنند و اگر تو نیز خود را جمع و جور نکردە و بە خود نیایی روزی خواهد آمد کە بە سرنوشت آنها دچار خواهی شد.
می گویند بعد از آن دیگر تیمور با آنکە پادشاه بود هرگز بە داخل شهر بازنگشت. بلکە در بیرون شهر و در چادر و با لباس نظامی در میان اردوی خود می خوابید و تماما شیوەای نظامی بە خود گرفت. از دیگر خصوصیات وی عقیدە رادیکال مذهبی وی بود.
در این جا باید گفت کە بیشتر ترکها شاخە سنی حنفی را برای خود انتخاب کردە کە بە آنها اجازە قدرت طلبی میدهد و حتی حزب کنونی عدالت و توسعە “آ ک پ” نیز در ترکیە امروز مذهب سنی حنفی دارد.
روایت می کنند کە تیمور مسجدی متحرک داشت کە با خود می گرداند، وی همچنین با کوردها نیز برخوردهایی داشتە کە خود نیز در کتابش برخی از آنها را بازگو کردە است کە در جلسە آیندە بە آن خواهیم پرداخت. تیمور دارای کتابی است بە نام “منم تیمور جهانگشا” کە دارای مطالب زیادی در بارە وی می باشد و برای شناخت بهتر می توان کتاب را مطالعە کرد.
از دیگر خصوصیات تیمور زیرک بودن وی بودە است. وی توان نوشتن دو مطلب متفاوت را با هر دو دست همزمان داشتە و نیز اولین کسی بودە است کە در جنگ از باروت استفادە کردە و نارنجک بە کار بردە است. بە این صورت کە داخل کوزە سنگ و تکەهای آهن و باروت گذاشتە و همچون نارنجک از آن استفادە کردە است و بە این وسیلە از خلاقیت و نوآوری در نظامی گری استفادە کردە است.
تیمور همچنین بر حسب عادت شخصی هنگام حملە و فتح سرزمینها اعلام می کردە است کە هنگام تصرف هر شهری کسانی کە در داخل مساجد و یا خانە عالمان و رهبران دینی پناه جویند جانشان در امان خواهد بود. روایت می کنند کە هنگام تصرف اردبیل خانوادە و نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی در آنجا زندگی می کردند کە یکی از آن نوادگان شاه علی سیاه پوش نام داشتە است.
گویا تیمور لنگ پیش وی رفتە و می گوید بر اساس پرنسیپی کە بە آن پایبندم من هر شهری را کە فتح کنم اگر عالمان آنجا در برابرم مقاومت نکنند جانشان محفوظ خواهد بود و هر کسی کە بە خانە آنها پناه ببرد نیز محفوظ خواهد بود. چگونە مریدان و طرفداران تو را تشخیص دهم؟ شاه علی سیاه پوش می گوید کە طرفداران و مریدان وی کلاهی قرمز بر سر دارند. تیمور بە نیروهایش می گوید کە آنان افراد شاه علی سیاه پوش را نخواهند کشت و نشانە شناختنشان این است کە کلاه قرمز بر سر دارند. در آن موقع مردم برای حفظ جانشان کلاهی قرمز بر سر و بە خانە شاه علی سیاه پوش پناه می برند. همچنین روایت می کنند کە خانە وی دارای دری از پشت بودە و مردم از یکی از درها وارد و از دیگری خارج گشتەاند و بە این شیوە هزاران نفر از مرگ نجات می یابند.
نجات جان افرادی کە بە این خاندانها و علما پناه می آورند باعث تبدیل شدن آنان بە مریدشان میگشت و کسانی کە بە خاطر شفاعت شاه علی سیاهپوش نجات یافتند مرید و درویش وی گشتند و قزل باش یا کلاه قرمزهایی کە بعدها نیروی صفویان شدند را بنیان نهادند. در واقع این واقعە آنان را از سوفی گری بە یک نیرویی نظامی و سیاسی از آن پس تبدیل میکند.
بعد از تیمور دو طایفە ترکمن دیگر از آنادول و شمال شرق کوردستان تا آذربایجان و تبریز قدرت را بە دست می گیرند. طایفەای کە در تبریز و آذربایجان هستند قراقویونلو نام داشتند. قراقویونلو بە خاطر داشتن گوسفندان سیاه یعنی صاحب گوسفند سیاه بە آنان لقب دادە شدە بود. قراقویونلوها در آن مناطق برای خود اماراتی درست کردە و تیموریها بە مناطق هندوستان، خراسان و تاشکند و… برمیگردند.
در مناطقی از آنادول و شمال کوردستان آق قویونلوها امارت را بە دست می گیرند و در بخشهای شمالی آنادول عثمانی ها قرار داشتند. آق قویونلوها ترکمن بودە و عنوانی کە بر آنان اطلاق گشتە بە معنای داشتن گوسفند سفید است، رئیس آنها حسن ازون نام داشتە کە بە معنای حسن دراز میباشد.
قراقویونلوها دارای مذهب شیعە بودەاند ولی در بارە مذهب آق قویونلوها برخی بر این باورند کە سنی بودەاند و برخی دیگر می گویند کە دارای مذهب سنی و تصوف شیعی بودەاند. بهر حال هر دو طایفە دارای ماهیتی مشترک و ترکمن بودند.
در همین ایام عثمانیها در آنادول در حال گسترش و پیشروی بودند. برای مثال سلطان محمد فاتح از نیمە قرن چهاردە بە بعد و در سالهای ١٤٥٠ طمع فتح و اشغال استانبول وی را می گیرد چون در آن هنگام هنوز بیزانس شرقی از بین نرفتە و استانبول یا قسطنطنیە مرکز امپراتوری بیزانس بود کە توسط سلطان محمد فاتح، فتح گشت و نام قسطنطنیە را بە اسلام پل تغیر میدهد. استانبول در اساس اسلام پل بە معنای شهر اسلام بودە است کە تدریجا و در نتیجە ادغام و تغیرات لفظی امروزە استانبول خواندە می شود.
در زمان حکمرانی یاوز سلیم عثمانی ها در نتیجە فتوحات بە طرف مصر در شمال آفریقا گسترش مییابند کە در آن زمان و بعد از ایوبیها قدرت بە دست مملوکیان افتادە بود. عثمانی ها مملوکیان را شکست دادە و بە این ترتیب سوریە و شمال آفریقا نیز بە دست آنها می افتد. از آن پس، هم بە سوی اروپا و هم از طرف دیگر بە سوی ایران و شمال کوردستان برای گستراندن قلمروشان حرکت میکنند.
اروپاییها برای مهار عثمانی ها کە می خواهند قلمرو خود را رو بە اروپا و بالکان گسترش دهند بە آق قویونلوها کمک می کنند ولی آق قویونلوها قدرت جلوگیری عثمانی ها را نداشتند. در نتیجە اروپایی ها در صدد درمیآیند در شرق عثمانی حکومتی برای مهار آنان بە وجود بیاورند و بە این ترتیب صفویان پا بە میدان میگذارند.
در اساس صفویان از طرف اروپاییها بە خصوص شهرهای ایتالیا همچون ونیزیها و فلورانسیها برای مهار عثمانیها به وجود آمدند. هرچند کە دلایلی مبنی بر کورد بودن خود شیخ صفیالدین اردبیلی وجود دارد ولی نوادگانش در نتیجە ازدواج با ترکمنهای آققوینلو ترکمن شدە بودند و حتی زبان داخلیشان نیز ترکمانی بود و بە این شیوە پتانسیل تبار ترک و ترکمان بیشترین بخش امپراتوری اسلامی را بە کنترل خود در میآورد. لازم بە ذکر است کە با وجود ایجاد نیرویی از طرف پرتغالیها و علیرغم اقدامات ایتالیاییها برای مهار عثمانیها، امپراتوری عثمانی تا دروازەهای وین قلمرو خود را گسترش داد.
همچنین شایان ذکر میباشد کە اگرچە هم سلجوقیان و هم غزنویان دارای قدرت و حاکمیت بودند اما بە خلافت عربی ـ اسلامی متصل بودند و این در زمان عثمانیها بود کە ترکها توانستند برای خود خلافت و حکومتی مستقل و اسلامی را تشکیل دهند. اگر چە بعدا بە آن خواهیم پرداخت اما اینجا لازم است اشارە کنیم کە بعد از صفویان، افشاریان و زندیە قاجاریان حکومت را بە دست می گیرند کە آنان نیز از طوایف آسیای میانە و ترک بودند.
اینجا میخواهم مسئلەای را روشن نمایم کە آن هم مسئلە آذریهاست. آذری ریشەای ترکی ندارد و از آتروپاتکان می آید کە خاستگاهی سکایی، هوری و آریایی دارد، اما واقعیتی نیز وجود دارد کە هنگامی کە ترکها در دورە جنبش بابک خرمدین برای مقابلە با آنان (خرمدینان) بە سرزمینشان حملە کردند بعد از فائق آمدن بر ساکنان منطقە آنها را مجبور کردند کە از بسیاری فرهنگ و مسائل خود دست بردارند، ناچار بە استحالەی زبانی گشتە و همچنین تعداد زیادی ترک در آنجا سکنی گزیدند.
در نتیجە در حال حاضر ما برای جاهایی کە مردم آذری و ترک وجود دارند نە می توانیم بگوییم ترک وجود ندارد و نە آذریها را نفی کنیم. بە عنوان مسال برخیها بخصوص پان ایرانیستها و ناسیونالیستهای ایرانی ترک بودن آنها را بە کلی انکار کردە و ادعا می کنند کە ایرانی هستند و زبانشان بە ترکی آسمیلە شدە است. اما در واقع ترکها در آنجا سکنی گزیدند و آذریها نیز خود مردمان بومی آن منطقە بودند. بە همین دلیل من در ادبیات نوشتاری و گفتاری خودم از “آذری_ترک” استفادە می کنم. چون در آنجا هم پتانسیل اورال آلتای یعنی ترک وجود دارد و هم پتانسیل آری ـ هوری یعنی آذری.
می دانیم کە متعاقبا امپراتوری عثمانی نیز متلاشی شدە و جمهوری ترکیە در تداوم آن بە منصە ظهور آمد. دولت ملت ترک کە بعدا در جغرافیای کنونی ترکیە درست شد هیچ تشابهی بە دورانهای قبلی نداشت. در اساس قبایل پیشین ترکمن در همان حال کە بخشی از قدرت و حکومت شدە بودند اما برخی خصوصیات زندگی جمعی و کمونال خود را نگە داشتە بودند. اما دولت ملت ترک کە تشکیل شد خود را بە دست فلسفە و افسانەهای ملیگرایی دولت ـ ملتی، همچون افسانە ارگنەکن سپردند.
طبق افسانە ارگنەکن کە پان ترکها تعریف می کنند، ارگنەکن درە و سکونتگاهی کوهستانی واقع در منطقە مغولستان است و معتقدند کە اجدادشان در آن سکونت داشتە، مورد حملە تاتارها قرار گرفتە و همە آنها قتل عام شدەاند بجز یک کودک کە بعدها توسط گرگی از وی مراقبت و بزرگ می شود.
بعدها میان وی و گرگ امیزش برقرار شدە و محصول این رابطە درست شدن ترکها بودە است. نشانە و سمبل گرگی کە ترکهای فاشیست از آن استفادە می کنند بە این افسانە بر میگردد و ترکهای فاشیست آن را هویت خود میدانند. حتی بودن ژنرالهای فاشیست ترک ارگنەکن در میان ارتش بە این داستان و افسانە بر می گردد.
در حال حاضر اردوغان نیز زیر لوای بە اصطلاح نئوعثمانی بە گسترە کنونی دولت ـ ملت ترک راضی نمی شود و ادعا دارد کە تمام جغرافیای منطقە از قفقاز گرفتە تا آسیای میانە و بسیاری نقاط دیگر همچون مناطقی از پاکستان، چین و مغولستان همگی از تبار ترکها بودە و باید بە یک نیرو و زیر یک حاکمیت برگردند.
اگرچە برخی اردوغان را نئو عثمانی می خوانند اما وی اساسا و در پراکتیک بە نئو عثمانی هم راضی نیست. چون انگشت روی مناطقی می گذارد کە اگرچە ترکهایی در آن مناطق بودەاند اما هرگز عثمانیها آنجا قدرتی ثبات یافتە نداشتەاند، مانند ارمنستان و آذربایجان. هرچند عثمانیها حملاتی بە این مناطق انجام دادند و حتی تا تبریز هم آمدند اما آنجا حاکمیتشان تسبیت نشدە و بر آن مناطق حاکمیت استقرار یافتە نداشتەاند. اردوغان حتی بە بخشهای از آسیای میانە چشم دوختە است کە هیچگاە عثمانیها آنجا نبودە و هموارە یا روسیەایها بر آنجا حکومت کردەاند یا قاجارها.
بحث امروز ما در رابطە با حملە قبایل آسیای میانە بە خلافت اسلامی و ارتباط میان آنها در اینجا پایان می یابد. بدون شک در هفتە آیندە رابطە میان کوردها و اسلام موضوع درس ما خواهد بود کە در آن بە رابطە میان کوردها و ترکها بە خصوص جنگ ملازگرد، اتحاد سلجوقیها و مروانیان نیز خواهیم پرداخت. سە درس گذشتە کە مرتبط بود بە تاریخ اسلام بە درک بهتر درس هفتە آیندە کمک خواهد کرد کە مرتبط خواهد بود بە کورد و کوردستان در دوران اسلامی و سعی خواهیم نمود بە صورت کلی نە جزئی تصویری از خاورمیانە در ١٤ قرن گذشتە را ارائە دهیم.
در آخر این را اضافە کنم کە هنگامی کە ترکها دین اسلام را پذیرفتند بخشی از قبایل در سیبری روسیە و حتی بخشی از ویکینگهای اسکاندیناوی می خواستند بە جای مسیحیت اسلام را بپذیرند اما هنگامی کە متوجە می شوند کە در اسلام شراب حرام می باشد پشیمان می شوند. درست بودن یا نبودن این تصمیم بحث دیگری است اما تصور کنید کە اگر آنها نیز اسلام را می پذیرفتند اکنون روسیە و اسکاندیناوی هم اسلامی میبودند.
ممکن است دلایل دیگری نیز برای رد اسلام از سوی آنها بودە باشد اما در بیشتر کتابها و اسناد تاریخی کە موجود است حرام بودن نوشیدن شراب در اسلام و رابطە شراب و فرهنگ این مردمان باعث رد کردن اسلام از سوی آنان گشتە است. اما بهرحال ترکها، مغولها وتاتارها اسلام را پذیرفتە و بخشی از آنچە امپراتوری خلافت اسلامی یا دنیای اسلام می باشد می شوند. بخصوص بخش حکومتی و فاشیستی و قدرت گرا کە بە بلایی خطرناک برای خاورمیانە شد و حتی فاشیسم دولت ترک امروزە بە تهدیدی برای تمام دنیا تبدیل گشتە است.
٠٧-٠١-٢٠٢١