این متن برگرفتە از قسمت بیست و پنجم برنامە ڕێگا و ڕیباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین در روزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش می شد.
موضوع آموزشی این برنامە: کورد و اسلام، مقاومت فرهنگ زاگرسی میباشد، کەدرتاریخ چهاردەهم ژانویە ٢٠٢٠ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدەاست. با سلام و درود بە همه رفقا و دوستانى كه بيننده و شنونده اين برنامه هستند. موضوع اينبار نيز به مانند موضوعات پيشين از اهميت خود برخوردار است، متکامل بحثهای قبلی است و همزمان زمینە ساز مباحث بعدی. در واقع بحث مربوط بە رابطە کورد و اسلام مهم است. همانطور کە پیشتر نیز متذکر شدیم در کل آمدن اسلام به خاورميانه مستلزم تحقیق و تحلیل جدى است چرا كه هزار و چهار صد سال دین اسلام بر جوامع خاورمیانە و بسیاری دیگر از مناطق جهان و بیشک جامعە کورد نیز مستولی بودە است.
درنتیجە ضروری است کە اسلام مورد تحلیل قرار گیرد. در همان حال بحث از مقاومت فرهنگ زاگرسی کە سالیان متمادی در برابر تمدن مرکزی بینالنهرین، سیستم خسروانی و بە اخص قدرت ساسانی پیش از اسلام مقاومت نمودە و پردازش بە تداوم این مقاومت و نحوە تعامل آن با اسلام حائز اهمیت میباشد.
در واقع بە نوعی میخواهیم بگوییم کە کورد چگونە با اسلام تعامل نمودە و بە چە شیوەای این رابطە در جریان بودە است. برای درک آن نیزمهم است کە در حد توان بە آن بپردازیم. باید گفت کە امکان درک این مسئلە نیز تا حدودی وجود دارد. یعنی در کتب و رسالەهایی کە در مورد تاریخ اسلام در دسترس میباشد، از همان ابتدا بحث کورد مطرح است. بە این مفهوم پیوند کورد و اسلام در متون اسلامی غایب نیست، هرچند محدود اما بە چشم میخورد.
در بدو اسلام برخی از بازرگانان کورد از مناطقی از کوردستان، خصوصا منطقە جزیرە بوتان کە در شمال کوردستان واقع است، با عربستان و مناطق ظهور اسلام مراودە داشتەاند و در نتیجە رفت و آمدهای مستمر بازرگانان کورد تعدادی از آنها با شناخت از اسلام و آشنایی با مسلمانان بە دین اسلام گرایش پیدا کردە و بە آن گرویدەاند.
از ميان کسانی کە در بدو تاریخ اسلام بە اسلام گرویدە است بازرگانی بنام جابان کوردی یا ابو میمون ( فرزندش میمون نام داشت) میباشد. همانطور کە بە سلمان عنوان سلمانی فارسی اطلاق میگشت بە جابان نیز بدلیل تعلقش بە جامعە کورد جابان کوردی اطلاق میگردید.
از سوی دیگر این نیز نشانگر آن است کە در بدو اسلام کسانی کە از اقوام و ملیتهای گوناگون بە اسلام رویی میآوردند، هویت ملی، اجتماعی، فرهنگی و سرزمینیشان مورد انکار قرار نمیگرفتە و در کنار اسمشان ذکر میگردیدە است. این واقعیت بە چە سبب بودە و چە دلایلی داشتە است خود موضوع دیگری است کە پرداختن بە جزئیات آن نە از اهداف این بحث است و نە وقت کافی برای پرداختن بە آن در اختیار داریم.
فقط ميخواهم بگويم همچنانکە در مباحث میآید و آشکار است کسانی کە در بدو اسلام بە آن کیش گرویدند هویت آنها انکار نشدە است. بە همین دلیل ما با اسامی کسانی مانند سلمان فارسی، جابان کوردی، ویس قرنی و… برمیخوریم.
بعدها کە مسلمانان بر قلمرو ساسانی استیلا مییابند وضعیت عوض میشود و زیر نام موالی برخوردهای انکارگرایانە و تبعیض آمیز بروز پیدا میکنند. در اینجا لازم میدانم بە آن اشارە کنم کە همانطور سلمان فارسی تاکتیکهای جنگی مانند حفر خندق و استفادە از منجنیق را بە مسلمانان آموخت، پسر جابان کوردی نیز شیوە جنگهای نامظم و پارتیزانی را بە مسلمانان آموخت کە بعدها در بسیاری از مناطق از آن استفادە کردند.
در مباحث قبلی بە تسلط مسلمانان بر تیسفون پایتخت ساسانی واقع در عراقی امروزی، بە جنگ قادسیە و جنگ جلولا اشارە کردیم. اگر توجە کنید هنوز هم کوردهای زیادی در جلولا زندگی میکنند. اساسا جلولا یک شهر کوردستانی است و مشخص است کە کورد از همان ابتدا درگیر هجوم مسلمانان بودە است. میتوان گفت کە کوردها هم در درون ارتش ساسانی در مقابلە با هجوم مسلمانان شرکت داشتەاند، هم اینکە خارج از ارتش ساسانی بطور اجتماعی برای دفاع از سرزمین و زندگی خود با هجوم مسلمانان بە منطقە رودرو گشتەاند.
مسئلە از این قرار است کە هجومى همه جانبه صورت گرفته و کوردها نیز بە طرق مختلف مجبور بە تقابل گشتەاند. شاید گروهایی از کوردها درون ارتش و سیستم ساسانی بودە باشند، اما طیف وسیعتر جامعە کوردی خارج از سیستم ساسانی بە رویارویی با این هجمە ویرانگر پرداختەو تا سالیانی طولانی پس از فروپاشی ساسانی این مقاومت تداوم یافتە است.
پس از تسخیر جلولا مسلمانان پیشروی کردە و بیشک میل تسلط بر دیگر مناطق کوردستان را قویتر از قبل دنبال میکنند. بویژە سریعا بر مناطق مسطح جنوب کوردستان مانند منطقە شهرزور استیلا مییابند کە منطقەای مسطح است و هموارە پیشروی در مناطق دشتی برای چنین حملاتی سریعتر انجام میگیرد. اما برای ورود بە شرق کوردستان بە دلیل کوهستانی بودن آن و برخورداری از موقعیت صعبالعبور کوهای بین جنوب و شرق کوردستان کار را برای مهاجمین مسلمان دشوار میکند.
براى نمونه مسلمانان در همان آغاز در منطقه هَورامان روبروى مقاومت سختى ميشوند. يكى از اصحاب مشهور مسلمان آنزمان بنام ابوعبیدە جراح در آنجا کشتە میشود و روستای اَبابَيلى کە اکنون در هورامان واقع هست بە نام او نامگذاری میشود. یعنی در منطقەایی کە می بایست برای دست یازیدن بە سایر مناطق از آن عبور کنند با یک مقاومت بینظیر متکی بر فرهنگ عمیق مقاومت تاریخی در برابر تمام نیروهای تمدن مرکزی و جغرافیای سخت و کوهستانی مواجە میگردند. این نیز سبب میشود بە آسانی بە بسیاری از مناطق شرق کوردستان تا مدتی طولانی دست نیابند. چرا کە کاراکتر مسلمانان و مردمان عرب بادیەنشینی بودە و در برابر شرایط و موقعیت اقلیمی و جغرافیایی مناطق کوهستانی فاقد توان کافی بودەاند.
تنها دروازه تعقيب يزدگرد سوم و ساسانيان از طريق منطقە حلوان (دشت زَهاو) میسر است و مسلمانان از مسیر دشت زَهاو بە شرق کوردستان وارد میشوند و همچنان کە میدانیم موفق میشوند تا نهاوند پیشروی کنند. در سالهای نخست در جنگ نهاوند کە در مباحث قبلی از آن بحث کردیم ساسانیان بە تمامی شکست میخورند و در نتیجە مسلمانان از طریق دشت زهاو و نهاوند در بخشهایی از شرق کوردستان مستقر میگردند.
همزمان بخش دیگری از لشکر اسلام بە طرف شمال کوردستان راهی میشوند. یعنی بە طرف منطقە جزیرە بوتان کە در صدد فتح آنجا بودند. فرماندهی این جنگ بر عهدە خالید ابن ولید بودە و گفتنی است کە حین رسیدن بە آنجا و مشاهدە طبیعت بسیار زیبای آن برای عمر ابن خطاب نامەای مینویسد و میگوید بهشتی را کە آنجا توصیف میشود ما در اینجا یافتەایم. احتمالا منطقەای کە آنچنان مسلمانان را متحیر کردە کە آن را با بهشت انتزاعی خود تشبیە کنند، منطقە زیبا و چشم نواز آواشین بودە باشد.
بە هر جهت بدین شیوە سپاهی از اسلام برای فتح کوردستان و منطقە در جهتی دیگر بە شمال کوردستان حملەور میشود. اما نمیتوانند مانند مناطق مسطح و جلگەایی سریعا پیشروی کنند و سپاە اسلام در مناطق کوهستانی و صعبالعبور زاگروس بە كُندى پیشروی میکند و روبروی مقاومت سخت میگردد. اما مسلمانان هم با تمام توان خود بر فتح کوردستان و دیگر سرزمینها اصرار میورزند و با شدیدترین شیوە موانع را میشکنند و از آنها عبور میکنند.
بخشى از طبقات فوقانی كورد كه در دوره ساسانيان در خدمت قدرت حاكمه قرار گرفته بودند وازنظر شكل و فُرم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نيز به اشرافيت نوپای کورد تبدیل شدە بودند بە سرعت بنا بە تشخیص موقعیت و منافع شخصی و طبقاتیشان تغییر ایدئولوژی و موضع میدهند و اسلام را میپذیرند. همچنان کە بسیاری از اشرافیت ایرانی قبل از تودەها در راستای منافع خود بە اسلام میگروند. این روند تغییر موضع بر اساس منافع محدود شخصی و خانوادەگی در کوردستان نیز صورت میگیرد و از همان اوان بخشی از اشرافیت کورد را بە خدمت مسلمانان درمی آورد. از سویی دیگر در بسیاری از مناطق کوردستان اسلام با مقاومت و مبارزات سخت روبرو میشود و نمی تواند بە سهولت و بیمانع حاکمیت خود را در کوردستان بگستراند.
در تاريخ به روشنى آمده كه كوردها چگونه در ابتدای حکومت امویان با آنان درگير شده اند و چە مقاومت سختی در برابرشان صورت گرفتە است. همچنین موارد زیادی هستند کە گویای آنند کە چگونە آنان (امویان) بە بیرحمانەترین شیوە بە تاراج و قتلوعام کوردها پرداختەاند. چنانکە برخوردهای حجاج ابن یوسف از فرماندهان مستبد و ظالم امویان در کوردستان کە در خونریزی و بیرحمی همانند داعش امروزی عمل کردە و قتلوعام نمودە مشهور است.
قطعە شعری از آن دورە کە با زبان کوردی ـ گورانی میباشد در نزدیکی سلیمانە بر روی پوست آهو پیدا شدە است کە مضمون آن بازگویی اوضاع اسفبار، دهشتناک و قتلوعام مسلمانان در کوردستان است. شعر مزبور بە شیوەی زیر است.
“ھۆرمۆزگان رمان ئاتران كوژان
وێشان شاردەوە گەورەی گەورەكان
زۆركاری عەرەب كەردەنش خاپوور
گەنائی و پاڵە ھەتا شارەزوور
شن و كنیكا بە دیل بشینا
مەرد ئازا تلیا بەڕوویی ھوونیا
رەوشی زەردەشت مانەوە بێ كەس
بزیکا و نیكا ھورمۆز بە ھیچ كەس”
معناى این ابیات چنین است. ـ هرمزگان رمان ئاتران کوژان ـ، در اینجا هرمزگان بە معنی مزگتها (مساجد) است. چرا کە زرتشتیان نیز بە عبادتگاه خود مزگت (مسجد) میگفتند. بیت اول میگوید: عبادتگاها ویران شدند و آتشهای آتشکدەها خاموش گشتند.
ـ وێشان شاردەوە گەورەی گەورەکان ـ، یعنی بزرگان (گەورەی گەورەکان بە معنای بزرگان برگزیدە میباشد) بە ناچار بە اختفاء رفتند. ـ زۆر کاری عەرەب کەردەنش خاپوورـ، بە این معنی است کە ظلم و ستم اعراب همە جا را خراب و ویران کردە است. ـ گنایی و پاڵە هەتا شارەزوور ـ، “گەنایی” بە معنای روستا و “پاڵە” بە معنای شهر میباشد. میگوید این ویرانکاریی کە توسط مسلمانان صورت گرفتە است تمام روستاها و شهرها را تا شهرزور (منطقەای پهناور بین شرق و جنوب کوردستان میباشد کە شهر سید صادق امروزی واقع در جنوب کوردستان در مرکز آن وجود دارد) ویران کردە است.
ـ شن و کنیکا بە دیل بشینا ـ، بە معنی آن است کە زنان و دختران را بە اسیری بردند. درست مانند یورشهای اخیر داعش در شنگال کە هزاران زن را بە اسیری بردند. ـ مرد ئازا تلیا بەروی هونیا ـ، بە این معنی است کە مردان جسور و آزاد در خون غلطیدند.
ـ رەوشی زەردەشت مانەوە بێ كەس بەزیكا و نیكا ھورموز بە ھیچكەس ـ، در این بیت میگوید آیین زرتشت در مقابل این بلا تنها ماند و آهورامزدا (خدای زرتشتیان) بە هیچکس ترحم نورزید. زیرا آنها معتقد بودند کە ساسانیان آنقدر فساد را گسترش دادە بودند کە این بلا و ویرانی نتیجە خشم آهورامزدا در برابر این فساد بودە کە بە آن سرزمین نازل گشتە است. در هرحال این نوع فهم را از قتلوعام و خرابیهای صورت گرفتە توسط مسلمانان مهاجم داشتەاند.
در واقع هنگامی کە مسلمانان مناطق عرب نشین را تسخیر میکردند بە چپاول و بردن کنیز و جاریە در میان مردمان این مناطق مبادرت نمیورزیدند. اما عقیدە داشتند در صورت استیلا و پیروزی بر مناطق غیرە عرب همە چیزطرف مغلوب اعم از اموال جنسی، پول، زنان و دختران کە مایملک محسوب میشدند غنیمت جنگی است و بر آنان حلال میباشد. اگر توجە داشتە باشید امروزە نیز داعش در مناطق عرب نشین همان برخورد را کە در مناطق غیرە عرب مانند کوردستان اعمال میکرد، انجام نمیداد.
همچنانكه قبلاً هم گفتيمامويان در برابر موالیها (مسلمانان غیرعرب) و اهل ذمە (ادیانی کە دارای کتاب آسمانی هستند و از سوی مسلمانان بە رسمیت شناختە میشدند) برخوردی تحقیرآمیز و سرکوب کنندەای را اعمال میکردند. حال تصور کنید کە کوردها کە مانند دیگر ادیان آیینشان نزد مسلمانان رسمیت نداشتە است و درعین حال غیر عرب نیز بودەاند، روبروی چە رنج و مشقاتی گشتەاند.
طبيعتاً كوردها در بسیاری از مبارزات، جنگها و رویاروییهایی کە دیگر مخالفان و اقشار تحت ستم در برابر امویان داشتەاند در مقابلە با امویان شرکت داشتەاند. چە کوردهایی کە بە اسلام ایمان نیاوردە و چە کوردهایی کە بە کیش اسلام در آمدە اما از زمرە موالی بودەاند.
برای نمونە ابو مسلم خراسانی کە علیە امویها میجنگید بنا بە اسناد و مدارک تاریخی کورد بودە است. اینکە ایشان چە جایگاه طبقاتی واجتماعی داشتە و دارای چە تیپ و خصوصیات شخصیتی بودە است موضوع دیگریست. آنچە مسلم است وی کورد بودە ودر مباحث قبلی بە آن اشارە کردیم. در این مورد بە قطعە شعری از ابو دلامە شاعر دربار عباسی مبنی بر کورد بودن ابومسلم نیز اشارە کردە بودیم.
میدانیم کە پس از پیروزی در مقابل امویها و روی کار آمدن عباسیان ابومسلم توسط خود عباسیها کشتە میشود. این نمونەای دیگر از آن کوردهایی است کە بە خدمت دیگران درمیآیند و بعد از بهرەبردای از آنها روبروی حذف و کشتە شدن میشوند. هرچند کە ما بە تمامی موقعیت آن زمان و وضعیتی کە ابو مسلم در آن قرار گرفتە را نمیدانیم تا داوری کنیم کە آیا ابومسلم را در زمرەی خائنین قرار دهیم یا اغفال گشتەگان.
شروع دورە عباسیان مقارن است با مبارزە شکوهمند زاگروس نشینان. اما لازم است قبل از اینکە بە برسی تقابل فرهنگ مقاومت زاگروسی با عباسی ها بپردازم متذکر شوم کە کوردها در برابر امویان و بویژە در دورە پایان امپراتوری آنها در مبارزە با آنها و سرنوشتی کە بە آن رسیدند و بە فروپاشی خلافتشان انجامید نقش غیرە قابل انکاری را ایفا کردەاند. یعنی کوردها نیز بدلیل تحمیل فشار بیحد وحصر امویان بر آنها با دیگر گروهای مخالف از سر همکاری و اتحاد درآمدە و در جنگ با امویان مشارکت فعال داشتەاند.
یکی از نمونەهای آن جنگ زاپ واقع در بین شمال و جنوب کوردستان میباشد کە یکی از نبردهای بزرگ در برابر امویان میباشد و در تاریخ اسلام از جایگاە ویژەای برخوردار است. امویان در این جنگها از سوی کوردها در تمام بخشهای کوردستان ضربات مهلکی را دریافت میکنند.
اکنون بعد از بحث مختصری کە در مورد تقابل کوردها با امویان ارائە دادیم بە نحوە تعامل و تقابل کوردها و عباسیها میپردازیم. پس از نقش كارای کوردها در پایان دادن بە خلافت اموی بە دوران خلافت عباسی میرسیم. حاکمیت عباسیان در مقایسە با تجربە خشن و سخت امویان با ادیان و آیینهای غیرە اسلامی و مسلمانان غیرە عرب با نرمی و ملاطفت نسبی برخورد میکرد. اما در مقابلە با فرهنگ زاگرسی نە تنها از همان ملاطفت پیروی نمیکردند بلکە بە انواع شیوە و حربەها بر علیە آن متوسل میشدند. البتە فرهنگ و آیین زاگروسی نیز تن بە سلطە و قدرت امپراطوری نوپای عباسی نمیداد و بهمین جهت کوهستانها و مناطق کوردستان و لورستان بە عرصە مقاومت راسخ و گستردەای در برابر عباسیها مبدل شدند.
در این دورە از مقاومت زاگروسی بقایای مزدکیان، یعنی خرمدینان کە ستون فقرات این رزم طولانی را شکل میدادند با اتکا بر میراث فرهنگ مقاومت زاگروسی با فرماندهی شخصی بە اسم جاویدان در برابر عباسیان علم شدند. بابک خرمدین کە نام او بر همگان آشنا است در همان اوان نوجوانی توسط مادرش کە برومند نام داشت و زنی کارآمد و جسور بود نزد جاویدان سپردە شد تا با تعالیم او تربیت و پرورش یابد.
پس از بزرگ شدن و تعليم بابک زیر نظر جاویدان ایشان (بابک) بە یکی از فرماندهان لایق و توانمد برای جامعە خرمدینیان تبدیل میشود. نقل است کە برومند بە فرزند خود بابک پندی زبانزد میآموزد و میگوید: پسرم بابک: زیر سلطە قدرت عباسی بدون چشم میتوان زیست اما بدون شمشیر زندگی غیر ممکن است. برومند بە دین ترتیب بابک را آگاە میسازد کە او باید از نظر نظامی و رزمندگی بە توانمندی برسد تا از خود و جامعەاش در برابر قدرت سرکوبگر و تمرکز یافتە عباسی محافظت کند.
بعد از مرگ جاویدان بابک بە فرماندە و رهبر خرمدینان برگزیدە میشود. خورمدینان با سرکردگی بابک میتوانند بە بهترین شیوە سالیان طولانی در برابر خلافت عباسی مقاومت کنند. کورد بودن بابک حقیقتی انکارناپذیر است. نیروی نظامی بابک از دو نیرو و بازوی قدرتمند تحت نامهای کورد شاهی و لُر شاهی تشکیل شدە بود. گفتنی است کە حاکم ارمنستان کە او هم در نبرد و رویارویی با عباسیان بودە در مکانی کە با بابک روبرو میشود، بدلیل اینکە خود را بە بابک خودمانی جلوە دهد تا زمینە دیالوگ دوستانە فراهم گردد خطاب بە بابک میگوید: ـ بابک من هم گوران هستم ـ میدانیم کە گوران یکی از شاخەهای اصلی کورد در جنوب و شرق کوردستان میباشد. این نیز بر کورد بودن بی چون و چرای بابک تاکید میکند.
نكته مهم ديگرى كه كورد بودن بابك را اثابت ميكند نامە او بە امپراتور بیزانس است. بابک همچنان کە با ارمنستان رابطە داشتە با بیزانس هم در ارتباط بودە است. بابک در نامە خود بە بیزانسها مینویسد کە آنقدر از آنها (عباسیها) را کشتەام، دیگر کسی کە بتواند برایشان بجنگد باقی نماندە است. مگر “چێشت لێنەر” و “درزیگر” (آشپز و خیاط) خود را بە میدان جنگ بفرستند. میدانیم کە دو اصطلاح مزبور (چێشت لێنەر و درزیگر) کاملا دو واژە کوردی میباشند.
در هر صورت خرمدینان بە سرکردگی بابک حدود بیست و پنج سال بیوقفە مقاومت میکنند و پس از پیوستن قبایل ترک بە دستگاە خلافت عباسی، بابک در جنگهای متعدد با سپاە ترک دستگاە خلافت رودررو میگردد و در بسیاری از جنگها ضربات مهلکی را بر سپاە خلیفە وارد میکند. اما عاقبت در یکی از جنگها واقع در همدان شکست بزرگی را متحمل میشود و بعد از این شکست دیگر توان و فرصت بازسازی دوبارە سپاە خود را از دست میدهد.
در این جنگ بابک مرتکب یک خطای بزرگ نظامی میشود کە منجر بە شکست جبران ناپذیرش میگردد. ترکها کار آزمودە میدانهای نبرد در دشتها و شیوە جنگ جبهەیی بودند. اما بعکس جنگجویان بابک بیشتر تبحرشان در نبردهای پارتیزانی و کوهستانی بود. بابک جنگ را بە مناطق مسطح همدان میکشد کە فرصت و قدرت نیروی جنگی دشمن را افزایش میبخشد و توان جنگی نیروهای بابک را کاهش میدهد. در واقع بابک بعد از این شکست شیرازەی سپاهش از هم میپاشد و خود او بطرف ارمنستان متواری میگردد.
بعدها افشين نامى كە عنصری ایرانی است و در خدمت عباسیان بودە بە بابک خیانت میکند و بابک را دستگیر و همراە خود بە بغداد میبرد. قبل از کشتن بابک نخست دستهای او را قطع میکنند و رنگ و روی بابک بدلیل خونریزی شدید بە سپیدی میگراید. بابک با خون دستهای بریدەاش رویش را سرخ میکند و میگوید: خواستم بدانید پریدن رنگ صورتم نە از ترس بلکە بدلیل خونریزی شدید است. بدانید کە من بدلیل مبارزاتم در برابر شما کە ظلم و ستم را بە حد اعلا رساندەاید با سیمای سرخ قرار گرفتە و جان خواهم باخت. بى گمان بابكيان در طول تاريخ بدين سان مقاومتى بى مانند كرده اند.
اینجا نكته جالب ديگرى حائز اهمیت و ذکر است. فرد دیگری بە نام مازیار کە در صدد احیای سیستم خسروانی بودە بە بابک پیشنهاد همپیمانی را میدهد. اما بابک درخواست او را رد میکند و بە او (مازیار) میگوید: مازیار میان اهداف ما و شما فاصلە زیادی وجود دارد. شما میخواهید عباسیان را بردارید و ستمگر دیگری بە جای آن بنهید و همچنان ستمگری تداوم یابد، درحالیکە ما خواهان برچیدن ستم و سلطە در بنیان هستیم.
میدانیم کە جامعە خرمدینان و مردمان زاگرس بە شیوەای کمینال و جمعی میزیستەاند و این سخن بابک نشات گرفتە از این فرهنگ است کە نقطە مقابل خلافت عباسی و بە همان میزان سیستم خسروانی بودە کە مازیار در صدد برساخت دوبارە آن بودە است.
بى شك شكست بابك و خرم دينان موجب قدرت گیری عباسیان و کوچ بیشتر قبایل ترک و سکنی گزیدنشان در بسیاری از مناطق کوردستان و آذربایجان گشت. ساکن شدن گستردە ترکها در این مناطق قویا موجب استحالە زبان بومی مردمان منطقە شد و تکلم بە زبان ترکی حداقل بە زبان محاورەای و تکلم روزانە آذربایجان و مناطقی از کوردستان و همدان تبدیل گشت. همچنین یک تغییر عمدە دموگرافیک نیز در این مناطق صورت گرفت.
این شکست در واقع ضربە بسیار مهلکی بود کە تبعات آن تا بە امروز هم محسوس و مشخص است. هرچند امروزە بسیاری از پانترکها بابک را متعلق بە خود میدانند ولی در واقع شکست بابک توسط آنها در راستای منافع دستگاە خلافت سبب شد کە متعاقبا آنها در این منطقە استقرار یابند و زبان و فرهنگشان اشاعە پیدا کند. بسیاری از اثرات فرهنگ اشاعە یافتە نیز با آیین و فرهنگ زاگرسی کە بابک مدافع آن و ریشە در عمق تاریخ داشت و تا زمان مزدکیان و بابکیان امتداد یافتە، عمیقا متضاد است.
مقاومت ديگرى کە در این دورە از سوی کوردها در برابر دستگاە خلافت صورت میگیرد در لورستان و توسط بهلول ماهی است. بهلول ماهی بە روشهای گوناگون بە ویژە طنز و هجو در حوزە ادبیات و کلام، دستگاە خلافت را بە چالش میکشد و بستر یک جنبش را برای سالهای متعاقب هموار میسازد. بدلیل شیوەهای خلاقانە در سیاست و منطق، نفوذش تا مرکز خلافت یعنی بغداد گسترش مییابد و میخواهد با راە و روش مختص بە خود خلافت عباسی را دست انداختە و ماهیتش را برای مردم افشا کند. وی بر این شیوە و روش کاملا چیرە میگردد و زیرکانە بە رسوایی دستگاە خلافت دامن میزند. بدلیل شیوە و کارهای نامتعارفش کە ابراز واقعیات توام با مزاحگویی و بزلەگویی در امر رودرویی با دستگاە ظالم خلافت است، تعدادی او را بهلول دیوانە و تعدادی هم او را بهلول دانا مینامند.
بهلول يك شخصيت زاگروسى است. اما با بعضی از شخصیت های ایرانی مخالف خلافت هم در ارتباط بودە است. چرا کە هر از چند گاهی نام ایران درکلام و شعر بهلول ذکر شدە است. در واقع پس از بهلول مقاومت زاگروسیان شکل مدون و وسیعتری بە خود میگیرد و آیین یاری کە وجهەای مقاومتطلبانە دارد و تداوم خط تاریخی مقاومت زاگروس است ظهوری تازە مییابد و بار دیگر فرهنگ مقاومت زاگروسی در آیین یاری متبلور میشود.
بعد از دورە بهلول ماهی جلالە خانم و پسرش شاخوشین بە مرکزیت لورستان از بارزترین اشخاصی هستند کە در این مقاومت سرکشی میکنند و آیین یاری را از جهت امر مبارزە و مقاومت برساخت مینمایند. قرار گرفتن یک زن در راس این مقاومت خود گویای جایگاە زن در فرهنگ زاگروسی میباشد. حتی پیروان این آیین با توجە بە اعتقادات خود در مورد جلالە خانم و شاخوشین متولوژیهایی ساختەاند، شبیە متولوژی مریم و عیسی. بە این مفهوم کە جلالە خانم در اثر خوردن دانە ریواس حاملە میگردد و در نتیجە آن شاخوشین متولد میشود.
آنچە کە مهم است شاخوشین مبارزە نستوە و بزرگی را آغاز میکند. بە سازماندهی سیاسی و اجتماعی وسیعی میپردازد و امتداد مبارزە و سازماندهی خود را از لرستان بە سایر مناطق زاگروس و کوردستان تا آذربایجان میکشاند. یعنی در دورەای کوتاە بیشتر تمرکز بر لورستان است اما بعدها در سایر جاهای کوردستان، همدان و آذربایجان یارانی مییابد و جنبش وسعت چشمگیری بە خود میگیرد.
ميتوان گفت جلاله خانم اولين شاعره زن در خاورميانه است و امروزه نيز اشعار وی بە زبان کوردی موجود میباشد. همانطور کە گفتیم آیین یارسان با ابتکار و رهبری شاخوشین و جلالە خانم بە منصە ظهور میآید و مقام شامخ زن در مراحل بعدی آیین یاری بە نقش و شخصیت جلال خانم و سرکشی او در این مقاومت مرتبط میباشد.
توسعه آيين يارى توسط یارانی همچو پیرشالیار هورامان و بابا طاهر همدانی بە مقاومتی گستردە در پهنە کوردستان تبدیل میشود. گرچە مقاومت یارسان با سرکوب و فشار مواجە میشود و امپراتوری اسلامی با آمدن قبایل آسیای میانە و پیوستنشان بە ایدئولوژی اسلامی بە مراتب رویکرد خشنتری را در مقابلە با فرهنگ و جامعە زاگروسی بخود میگیرد، آیین یاری با رویکردهای نوین مبارزاتی بعد از جنبش خرمدینان در برابر خلافت اسلامی فرهنگ مقاومت زاگروسی را در درون خود حراست میکند کە در کنار جوانب سیاسی و نظامی اهمیت چشمگیری را بە مقاومت فرهنگی، هنری و اجتماعی قائل میگردد.
در واقع آیین یاری با سبک و سیاقی نوین و با توجە بە شرایط و مقتضیات دوران خود، بیشترمبارزەای اجتماعی و فرهنگی را نمایندگی میکند تا تقابلی دینی و مذهبی. اگر وارد متون یاری شویم و بویژە بە دورەهای اولیە آن نظری بیفکنیم مشاهدە خواهیم کرد کە دارای محتوایی کمینال، اجتماعی، هنری و فرهنگی با قرائتهای عرفانی و فلسفی میباشند تا دگم و جزماندیشی دینی و مذهبی. بلاخص مقاومت در دوران سرهنگ دودانی کە تا حدودی ابیات و اشعاری از آن دورە بجا ماندە بر یک مقاومت اجتماعی و ملی دلالت دارند.
برای نمونە ابیاتی از سرهنگ دودان متعلق بە قرن چهارم هجری موجود هست كهميگويد :
“سەرهەنگی دەودان، سەرهەنگی دەودان
ئەز (من) کە نامم هەن سەرهەنگی دەودان
چەنی ئارمانان وێڵی سەرھەردان
مەکۆشم پەرەی ئایین کوردان”
همچنین تک بیتی بە این مزمون موجود است:
“هم بە موعجزە هم بە سفرە و خوان
زیندە کەردەوە کورد و کوردستان”
مفهوم ابیات بە این شیوە میباشد: من کە نامم سرهنگ دودان است با همراهی یارانمان آوارە کوەها و دشتها شدە و در تکاپوی احیای آیین کوردها هستیم و برای آن کوشش و تلاش میکنیم. همچنین در تک بیتی دیگر اذعان میکند کە هم از طریق دعوت و مهمانی و اجماع و هم با توسل بە معجزە (غیرە ممکن را ممکن گرداندند از طریق ایستار مبارزاتی) و مشقت مبارزە کورد و کوردستان را احیا کردیم.
اساساً آن زمان سرهنگ دودانی و دیگر پیروان آیین یاری نام کورد را همچون هویت ملی و اجتماعی و نام کوردستان را بعنوان سرزمین و میهن بر زبان آوردەاند. این در حالی است کە احمد خانی کە بسیار در محافل کوردی بە آن اشارە میشود فقط سیصد سال پیش است کە در اشعار و متون ادبی خود بویژە در شاهکارش “مم و زین” از کورد و کوردستان سخن راندە است. یعنی چیزی غالب بر ٧ قرن پیش از وی (احمد خانی) پیشوایان یاری در کلام خود و در گسترە مقاومت عظیم خود نام کورد وکوردستان را بە واضحترین شیوە بیان نمودەاند.
همانطور کە پیشتر نیز اشارە کردیم اگر به متون يارسان مراجعت و آنها را مرور کنیم، بیشتر از آنکە با نوشتەهای فناتیک مذهبی و خشک ایدئولوژیک مواجە شویم با مباحثی پر از محتوای اجتماعی و تاکید بر زیستن کمینال روبرو خواهیم گشت. این مقاومت بزرگ از فراز و نشیب هایی هم برخوردار است. بعد از دورە سرهنگ دودانی مدتی از جنب و جوشش کاستە تا اینکە بار دگر در دورە “سان سحاک” بعد از سە تا چهار قرن از دورە سرهنگ دودانی دوبارە نیرو میگیرد. دورە سان سحاک مصادف بە دورە حملات قبایل مغول و تاتار بە منطقە میباشد.
یکی از ویژگیهای پراهمیت تاریخ و ماهیت آیین یاری پردە برداشتن از رابطە کورد و لُر است. در واقع هرچند کە لورستان و کوردستان در بطن زاگروس رابطەای ناگسستنی دارند، اما همیشە دستهایی وجود داشتە کە این همانی بودن را مورد اغماض قرارد دهد. نمیتوان این را مورد تردید قرار داد کە کهنترین متون آیین یاری کە با زبان کوردی ـ گورانی میباشند، توسط پیشوایان یارسان در لُرستان نگاشتە شدەاند. توسط کسانی مانند بهلول ماهی، جلالە خانم، شاخوشین، بابا شهرە لورستانی و…
در واقع ماهییت آیین یاری تمام تلاشها را کە در راستای گسست کوردستان و لورستان انجام میگیرند، نقش بر آب میکند. آیینی کە خاستگاه اولیەاش لورستان است و در مدت زمان کوتاهی در شرق کوردستان گسترش مییابد. در مورد آیین یاری در دورهای متناوب خود، مانند دورە شاخوشینی، دودانی، سان سهاکی تا دورە آسەی براکە و تیمور بانیارانی مقالات و کتب متعددی بە رشتەتحریر درآمدەاند کە رفقا جهت درک بیشتر میتوانند بە آنها مراجعە کنند. آنچە را کە ما در اینجا آوردیم برای روشن شدن منظور کفایت میکند.
كوردها همچنین در مقاومت قَرمطیان و زنجیها در برابر خلافت عباسی مشارکت داشتەاند. میدانیم کە قرمطیها و زنجیها سالهای متمادی بر علیە استبداد، خرافات و سرکوبگریهای خلافت اسلامی مبارزە کردندتا جایی کە قرمطیها بە کعبە حملە کردە و حجرالاسود (سنگ مقدس برای مسلمانان کە در دیوار کعبە قرار دارد) را با هدف مقابلە با موارد خرافی و گمرا کنندە ربودند و بە مدت ١٥ سال آن را نزد خود نگە داشتند.
از سویی دیگر كوردها بخشى از آل بويه بودهاند کە سالهای متمادی با تمسک بە آیین علوی علیە عباسیان در ستیز بودەاند. طبق روایتها کوردهای “زازا” کە امروز در شمال کوردستان مستقر میباشند و بە آنها دملکی نیز میگویند، (بعضی معتقد هستند کە دملکی واژە تغیر یافتە همان دیلمی میباشد) بخش عمدە آلبویە را تشکیل میدادند کە بعد از شکست آلبویە توسط غزنویان، بە مناطق شمال کوردستان کوچ کردەاند. اینکە تا چە اندازە این روایت درست یا ناصحیح میباشد موضوع بحث ما نیست. آنچە مسلم است کوردها بخشی از آلبویە بودەاند و حتی اعتقادی وجود دارد کە کل آلبویە کوردهای علوی بودەاند کە مدتی طولانی در برابر عباسیان جنگیدەاند.
همچنین کوردها در میان اسماعیلیون، کە آنان نیز سالیان طولانی در برابر خلافت عباسی بطور رادیکالتری جنگیدەاند حضور داشتەاند. شواهد تاریخی در این دورە اشارە بە کوردهای اسماعیلی یا حداقل همپیمان آنها دارد کە در منطقەای نزدیک کرماشان بە نام قرمسین میزیستەاند. احتمالا شهر هرسین امروزی از همین نام قرمسین گرفتە شدە باشد. میدانیم کە امروزە نیز ساکنان هرسین و مناطق مجاور آن یارسان میباشند. در نتیجە احتمالا در آن زمان نیز ساکنان این منطقە پیروان یارسان بودە باشند و بدلیل اینکە ضدیت با خلافت اسلام مخرج مشترک آنان و اسماعیلیون بودە بعنوان دو همپیمان استراتژیک عمل کردە باشند.
البتە درمیان کوردها خاندانهایی نیز بودەاند کە با پیروی از خلافت اسلامی حکومتهای محلی تاسیس کردەاند و بە بخشی از این امپراتوری تبدیل گشتەاند. بە نوعی دیگر کوردها هم در ستیز با خلافت اسلامی و هم استحالە در آن ایفای نقش نمودەانەاند. یکی از خاندانهای کورد کە با تشکیل حکومتی محلی ضمیمە امپراتوری اسلامی شدند مروانیان بودند. مروانیان در مناطقی از شمال کوردستان و بطور عمدە منطقە دیاربکر (آمد) و حواشی آن در سال ٩٩٠ میلادی امارت خود را پایە نهادند کە تا ١٠٨٥ بە مدت ٩٥ سال تداوم داشت. مروانیان با سلجوقیان بر علیە بیزانسیها ایجاد همپیمانی کردە و جنگ ملازگرد در سال ١٠٧١ میلادی و شکست بیزانس در آن مصداق بارز این همپیمانی میباشد.
در واقع مروانیهای کورد و سلجوقیهای تورک هرکدام دلایل استراتژیک و تاکتیکی خود را برای این همپیمانی داشتند. مروانیان برای حراست از خود در برابر بیزانسهای مسیحی کە بسیاری مواقع مورد یورش آنها (بیزانسها) قرار میگرفتند بە این اتحاد جهت مقابلە نیازمند بودند. ترکهای سلجوقی هم بدنبال مراتع و محل اسکانی بودند کە در نتیجە شکست بیزانسها و بە عقب راندن آنها میتوانستند در مناطق جدید ساکن گردنند و این بدون اتحاد با مروانیان میسر نمیگشت. آنها متشکل از قبایلی جنگجو، گوسفنددار و کوچنشینی بودند کە از مسکنی ثابت برخوردار نبودند و میتوانستند در آن مناطق ماوا گزیدە و ساکن گردند.
البتە بعید است کە آنزمان مروانیان این اهداف را (هدف قبایل تورک) درک کردە باشند. اگر چنین درکی هم داشتەاند قطعا فکر نمیکردند کە روزگاری بە اسباب زحمت برای منطقە و کوردستان (قطعا منظور ما جنبە قدرتگرایی و ناسیونالیسم پانترکیسم میباشد نە جامعە انسانی آن) تبدیل گردند. در واقع در حین این همپیمانی مروانیان اگر در موضع نیرومندتری برخوردا نبودە باشند بە هیچ وجە در موضع ضعیفتری نبودەاند.
گفته ميشود اردلانها کە بعدها در شرق کوردستان امارتی را تشکیل دادند و تا پایان قرن نوزدهم میلادی تداوم داشت نوادگان خاندان مروانی بودند کە بعد از فروپاشی امارت مروانی در شمال کوردستان بخشی از آنها بە مناطق جنوب و شرق کوردستان پراکندە شدند. میدانیم کە اردلانها از اوان تشکیل خود تا فروپاشیشان هرچند کە نزاعهایی هم با حکومتهای مرکزی دنیای اسلام در منطقە را دار بودە باشند ولی در درون همان گسترە جایی گرفتەاند وحکومت محلییشان بخشی از آن بودە است.
یکی دیگر از حکومتهای محلی کورد در آن دورە روادیان بودند کە بیشتر در آذربایجان، ارمنستان، قفقاز و شمال شرقی کوردستان حکومت میکردند. روادیان سال ٩٥٥ تا ١٠٧١ میلادی حکومت کردند و بنا بە روایات و برخیاسناد و مدارک مورد تهاجم سلجوقیان قرار میگیرند و بر اثر ضرباتی کە از جانب این تهاجم بر آنها وارد میگردد، نیرویشان بە تحلیل میرود و قدرت و قوت خود را از دست میدهند.
یکی دیگر از حکومتهای کوردی کە در مقیاس محدودتری نسبت بە روادیان در همان مناطق شکل میگیرد حکومتی است تحت نام شدادیان. طول عمر حکومت شدادیان از ١٠٥١ تا ١١٩٩ میلادی بودە کە بعد از فروپاشی روادیان تا حدودی بر روی میراث آنها شکل میگیرد و از شمال شرقی کوردستان تا قسمتهایی از ارمنستان و آذربایجان گسترش مییابد.
ازديگر حكومت هاى محلى و منطقه اى در مناطق لُرستان، كرماشان و ايلام ، آل حسنويه است كه كورد بودە و حكومتى منطقه اى را پایە گذاری میکنند. آلحسنویە برعکس مروانیان، شدادیان و روادیان کە سنی مذهب بودند، بر مذهب شیعە اشتهار داشتەاند. مناطقی از جنوب شرقی کوردستان، لورستان، بختیاری و خوزستان را بە دامنە حکومت خود الحاق نمودەاند. دینور یکی از مراکز فرهنگی و روشنفکری آن زمان کە مکررا در تاریخ اسلام بە آن اشارە میشود تحت حوزە حکومتی آنان بودە است. دینور در نزدیکی کوە بیستون و آژوان واقع شدە است.
خاندان ديگرى از کوردها کە حکومت خود را بنا میکنند و از شهرت عالمی برخوردارند، ایوبیان هستند. احتمالا زمانی کە قدرت روادیان و شدادیان رو بە افول میگرایدخاندان ایوبی کە بخشی از آنان بودە از شمال شرق کوردستان بە منطقە تکریت واقع در عراق امروزی مهاجرت کردەاند. میدانیم کە صلاحالدین ایوبی چهرە سرشناس این خاندان در تکریت متولد شدە است. اینان بە دلیل توان جنگجوییشان از طرف دستگاە خلافت برای مقابلە با مخاطراتی کە متوجە دستگاە خلافت میگردند بە منطقە شام و سوریە گسیل میشوند. در آنزمان دو نیرو یعنی فاطمیان مصر و صلیبیون مسیحی دستگاە خلافت را تهدید میکردند. باید یادآور شد کە ایوبیان نیز سنی مذهب بودەاند.
فاطميون شيعە اسماعیلی بودند و حکومت مصر را در دست داشتند. خانوادە ایوبی آنزمان جزوی از نیروی نوردین زنگی بودند. نوردین زنگی ترکمن بود و در منطقە شام و سوریە مستقر بود و در برابر فاطمیون و صلیبیون در راستای رفع خطری کە خلافت را تهدید میکرد میجنگید. لازم بە ذکر است کە در جنگ سوریە طرفداران اردوغان کتیبەای را تحت عنوان نوردین زنگی تشكیل دادە بودند و همراە با سایر گروهای داعش تحت حمایە اردوغان بە انقلاب روژآوا حملە میکردند.
همانطور کە واضح است شهرت صلاحالدین ایوبی در میان ایوبیان بیش از همە است. در واقع پیش از نقش آفرینی صلاحالدین این عمویش شیرکو بود کە در امر فرماندهی و جنگبە جسارت و کار آمدی شهرت داشت و سرکردگی خاندان ایوبی را عهدەدار بود. بعدا شیرکو بدلیل پرخوری میمیرد و این نقل از خود صلاحالدین است کە عمویش بدلیل خوردن بیش از اندازە در یک ضیافت فوت میکند. بهرحال شیرکو کە نامش هم یک نام کوردیست، فردی جنگجو و جوانمرد بودە کە اساسا الگوی صلاحالدین او (شیرکو) بودە است.
باید یادآور شد کە خاندان ایوبی هیچگاە کورد بودن خود را منکر نشدەاند. در واقع در درون خلافت اسلامی با وجود تمام ظلم و ستمی کە روامیداشتند اما کسی مجبور بر انکار هویت ملی، اجتماعی و فرهنگی خود نبود. هرچند کە خانوادە و خاندانهایی هم در میان کوردها بودەاند کە از سر چاپلوسی و کرنش جهت دست یازیدن بە موقعیت بهتری خود را بە عرب نسبت دادە باشند اما این یک امر اجباری، امرانە و تحمیلی نبودە است.
البتە اینکە خانوادە ایوبی با وجود تن ندادن بە این خفت هم باز در درون خلافت اسلامی نیز بە جایگاە رفیعی رسیدەاند خود دلالت بر درایت بالای سرکردگانشان بویژە شیرکو و صلاحالدین دارد کە نقش بزرگی را در دوران خود ایفا میکنند. آنان فاطمیان مصر را شکست دادە و سوریە و شمال آفریقا را تحت حاکمیت خود قرار میدهند. همچنانکە همە میدانیم صلاحالدین ایوبی سردار جنگهای صلیبی بر صلیبیون فائق آمدە و بیتالمقدس را از دست آنان بنفع مسلمانان آزاد میکند.
صلاح الدين ايوبى در حركات و فرامينش به گذشت و جوانمردى شهره بوده واين خصایل حتی از سوی دشمنانش انکار نشدە است. همانطور کە کورد بودنش نیز انکار نشدە است. در واقع ما در جنگهای صلیبی بە جای جنگ اتنیکها شاهد جنگ عقیدەها و دو جهان هستیم. جنگ مابین دنیای اسلام و دنیای مسیح، البتە در راستای منافع اقتصادی و سیاسی طبقات حاکمە هردو جهان و عقیدە. بە بیان دیگر جنگ میان دنیای شرق با هویت اسلامی و غرب با هویت مسیحی. بە همین دلیل هویت شیردل فرانسوی و ریچارد انگلیسی با تعریف هویت اتنیکی و ملی آنها محوریت ندارد. در مورد صلاحالدین نیز همچنین است. هویت ملی و اتنیکی صلاحالدین در اشارە بر آن موضوعیت محوری ندارد. بحث تاریخ بیشتر جنگ میان دو ایدئولوژی و هویت دینی مسیحیت و اسلام است. هرچند در واقعیت امر جنگ، جنگ قدرت و منافع تحت لوای تقابل دینی بودە است.
در هرصورت صلاحالدین هرچند کە کورد بودن خود را نیز انکار نکردە باشد و از خصایص جوانمردانە نیز برخوردار بودە باشد، در نهایت در رکاب خلافت مستبد اسلامی بودە است. حتی سهروردی مشهور بە شیخ اشراق، کە دادەهایی نیز دلالت بر کورد بودن وی را دارند، بە فرمان او و بدست پسرش ملک ظاهر در نتیجە خواست مفتیان اسلامی بە قتل رسید.
در واقع وقتی کە آن دوران کوردها را بررسی میکنیم، نمیتوانیم از شهابالدین سهروردی عبور کردە و بە نقش وی نپردازیم. همانطور کە پیشتر بە آن اشارە نمودە بودیم طبق روایتهایی کە صحت آن بعید نیست، وی اهل روستای “سورەبەرد” واقع در منطقە گروس و مجاورت شهر بیجار کنونی بودە باشد. “سورە بەرد” بە معنای “سنگ سرخ” در زبان فارسی میباشد.
بهرحال سهروردی یکی از شخصیتهای مشهور تاریخ میباشد کە در صدد بودە عرفان اسلامی، فلسفە میترایی و موازین و آموزەهای کهن خسروانی را در هم ادغام کند، بە نوعی دیگر تلفیق عرفان و فلسفە اسلام با عرفان و فلسفە میترایی را صورت دهد. البتە نە آن میترایی اجتماعی کە در بحث های گذشتە در موردش گفتەایم. بلکە آنچە کە بعدها در درون قدرت خسروانی زیر نام آیین زرتشت رسمی گسترش یافت.
سهروردى جهت ترویج افکار خود بە حلب عزیمت میکند و پسر صلاحالدین ملک ظاهر کە حاکم آنجا بود بە سهروردی علاقمند میگردد. نزدیکی ملک ظاهر با سهروردی موجب نگرانی مفتیهای آن زمان میگردد و مفتیها از او میخواهند دست از حمایت سهروردی بردارد. چرا کە از منظر آنها سهروردی یک صوفی است و مفتیها مخالف صوفیگری و صوفیمسلکان، کە مطلقگرایی فکری آنها را بە چالش میکشیدند بودند.
بدلیل اینکە ملک ظاهر عمیقا بە سهروردی علاقە پیدا کردە بود، لذا خواستە مفتیها را مرتبا رد میکرد. مفتیها نیز برای صلاحالدین نامە مینویسند و خواستار از بین بردن سهروردی میشوند. صلاح الدین نیز عاقبت خواستە آنها را قبول کردە و بە پسرش مبنی بر اجرای قتل سهروردی فرمان میدهد. ملک ظاهر بە پدرش صلاحالدین مینویسد کە سهروردی آدم بدی نیست و سزاوار کشتن نمیباشد. صلاح الدین با اسرار بر فرمان خود بە پسرش مینویسد میدانم آدم بدی نیست، اما برای ما نیز خوب نیست کە از درخواست مفتیان سر باز زنیم و اگر چنین کنیم مفتیها در برابر ما قرار میگیرند و این برای ما موجب زیان میگردد.
در نهایت بە خواست مفتیان و امر صلاح الدین حکم اجرا میگردد و سهروردی بە قتل میرسد. باید یاداور شد کە ایوبیان از سال ١١٧١ تا ١٢٦٠ میلادی حکمرانی کردە و شهرهای بزرگی مانند قاهرە، دمشق، حلب مرکز فرماروایی آنها بودە و مناطقی مانند شمال آفریقا، مصر، سوریە، غرب کوردستان و قسمتهایی از شمال و جنوب کوردستان قلمروە حکومت آنها بودە و در مقایسە با سایر حکومتها و آمارتهای کورد در آن دورە پهناورترینشان بودە است.
قبلا بە اردلانیها اشارە کردیم و گفتیم کە روایتی وجود دارد مبنی بر اینکە آنها بعد از فروپاشی مروانیها بە شرق کوردستان آمدە و امارت خود را بنیاد نهادند. اما اعتقادی نیز بر بومی بودنشان در خود شرق کوردستان وجود دارد و اینکە عقاید اولیە آنان یارسانی بودە کە در نتیجە فراز و نشیبها و دگرگونیهای سیاسی بە اسلام و مذهب سنی رویی آوردەاند. در هرصورت امارت اردلانیها طولانیترین امارت کوردی بودە کە تا دورە قاجاری و پایان قرن نوزدەهم تداوم داشتە است.
در دورە قاجاری گرایشات شیعە در میان آنها بدلیل ازدواجهایشان با شاهزادگان قاجار و تولد فرزندانی در نتیجە ماحصل این ازدواجها پدید آمد. تلاشهایی هم جهت تغیر مذهب جامعە تحت کنترلشان انجام داد شد، ولی چنان توفیقی نیافتند. در کل امارت اردلان ١١٦٩ بنیاد نهادە میشود و تا ١٨٦٨ میلادی تداوم مییابد. قطعا در این میان و در ادوار و مناطق مختلف در کوردستان حکومتهای منطقەای دیگری وجود داشتەاند. اما ما اینجا بە مشهورترینشان اشارە کردیم و تا این سطح برای بحث ما نیز کفایت میکند.
مورد دیگر بحث این است کە بطور مدام در تاریخ اسلام روشهای گوناگونی و حتی حیلە و حربەهای گوناگونی در راستای فریب کوردها جهت تحمیل و پیشبرد اسلام در میانشان اعمال گشتەاند. برای نمونە عبدالقادر گیلانی کە هنوز هم بتمامی مشخص نیست کە آیا اهل گیلان واقع در شمال فلات ایران بودە یا گیلانغرب واقع در کوردستان بودە است، در مقام داعیە اسلام و با قصد ترویج اسلام، اسلام را با عرفان و تصوف درمیآمیزد و طریقت قادری را بنیاد مینهد. با این روش بخشی بزرگ از جامعە کوردستان را ضمیمە دنیای اسلام میکند کە میدانیم تا شکلگیری طریقت نقشبندی در دورە مولانا خالد نقشبندی در ابتدای قرن نوزدەهم، طریقت قادری تک تاز میدان در کوردستان بودە و امروزە هم همچنان تاثیرش باقی است.
در واقع در اوان قرن نوزدەهم مولانا خالد نقشبندی کە خود قبلا از مریدان قادری بودە و اهل شهرزور در جنوب کوردستان میباشد، سفری بە هندوستان میکند با طریقت نقشبندی کە قرنها پیش توسط بهاالدین نقشبندی در هندوستان بنیاد نهادە شدە بود آشنا میگردد و بعد از برگشت بە کوردستان و خاورمیانە این طریقت را تاسیس و بە آن رواج میدهد. بارزترین تفاوت مابین طریقت قادری و نقشبندی در این است کە قادریها معطوف بە عشق علی خلیفە چهارم مسلمانان و نقشبندی معطوف بە عشق ابوبکر خلیفە دوم مسلمانان میباشند. در هر صورت تا آمدن طریقت نقشبندی بە کوردستان توسط مولانا خالد طریقت قادری یگانە طریقت پر نفوذ در جامعە کوردستان بودە است.
یکی دیگر از تفاوتمندیها بین این دو طریقت این است کە حداقل تا این اواخر قادریها آنچنان بە دخالت در سیاست نمیپرداختند. بلعکس نقشبندیها از بدو خود تا اکنون خودرا مجاب دخالت در سیاست میدانند. اگر توجە داشتە باشید بسیاری از شیوخی کە در جنبش کوردی نقش رهبری را ایفا کردە متعلق بە طریقت نقشبندی بودەاند. مانند شیخ عبیداللە نهری، شیخ عبدالسلام بارزانی، شیخ سعید پیران و…
در میان رهبران جنبش کوردی تنها شیخ محمود برزنجی منتسب بە طریقت قادری بودە است. میدانیم کە در این اواخر هم شیخ نهرو کە بە تازگی بعد از فوت پدرش رهبری طریقت قادری را عهدەدار شدە است، در راستای دخالت سیاسی در کوردستان و منطقە سر و صدایی بە راە انداخت و یکی از عملکردهایش حمایت از ابراهیم رئیسی و درخواست او از مریدانش در شرق کوردستان برای شرکت در انتخابات بە نفع ابراهیم رئیسی بود کە قویا مورد مواخذە جامعە سیاسی کوردستان قرار گرفت. بنظر میرسد کە پاداش حمایت از ابراهیم رئیسی اجازە اخذ مجوز و اعطای تسهیلات جهت بازگشایی تکایای این طریقت در شرق کوردستان و سایر جاهایی کە مریدانش در آن ساکن هستند بر علیە جنبش سوسیالیستی و دمکراتیک شرق کوردستان باشد کە اخیرا تصاویری از فعالیت های خود را بویژە با مشارکت مریدان زن در سنندج بە نمایش گذاشتند.
در هورامان کە منطقەای سنگلاخی و صعبالعبور بودە پس از سالیانی طولانی از آمدن اسلام بە منطقە هنوز از آیین باستانی خود پیروی میشدە است. پيرشاليار پيرى از آيين کهن زاگروسی یا بهتر بگوييم يارسانى و از یاران شاخوشین بودە و آموزەهایی تحت عنوان معرفت پیرشالیار داشتە است. کتاب معرفت پیرشالیار سالهای متمادی سرمشق زندگی آن منطقە بودە است. داعیان و مروجین اسلام وقتی درمییابند کە نمیتوانند با توسل بە زور اسلام را بە مردم آنجا تحمیل کنند در صدد برمیآیند کە چارەای دیگر بیندیشند. آنان کسی را بە نام ملا گشایش کە احتمالا با عبدالقادر گیلانی نیز در ارتباط بودە بە درون هورامان میفرستند و با اسلوبی نرم و زیرجُلكى اسلام بە درون هورامان راە مییابد.
قطعاً نه يكى دو سال، بلكه سالهاى زيادى طول ميكشد تا اسلام تمام هورامان را به تمامى فرا میگیرد. بە هر جهت با رویکردهای ویژە توسط مروجین اسلام مردم هورامان از آیین باستانی خود بە اسلام تغییر عقیدە میدهند. در روایتهایی آمدە کە در هورامان بە قرآن میگفتەاند قرون و بعد از اسلامی شدن هورامان از سالمندی سوال میکنند کە قرآن قدیمیتر است یا معرفت پیرشالیار!؟ وی در پاسخ میگوید: معرفت پیرشالیار قدیمیتر است، قرون را همین دیروز (اشارە بە متاخر بودن) گشایش کور بە میانمان آورد. احتمالا ملا گشایش یک چشمش کور بودە یا آنکە چشمانی کوچک داشتە کە بە گشایش کور شهرت داشتە است.
در دورانى مردم هورامان در یک ارتباط عمیق با باورهای باستانی خود پیرشالیار را بعنوان رهبر و سرمشق خود میپنداشتند. در واقع پیرشالیار نە یک فرد بلکە لقب و منصبی است کە توسط مردم هورامان بە پیشوای آیینی، اجتماعی و سیاسی خود اطلاق میشدە است. احتمالا در دورە یکی از پیرشالیارها بدلیل نفوذ پیرشالیار سعی بر تاثیرگذاری بر روی او را مبنا قرار دادە باشند و شاید تطمیع کردن او نیز بخشی از این هدف بودە باشد، چرا کە میدانستەاند اگر پیرشالیار کیش اسلام را بپذیرد بر عامە خلق نیز تاپیرگذار میشود.
طبق روایاتی زمانیکە ملا گشایش بە هورامان میآید پیرشالیار آن دورە شخصی بەنام خداداد بودە است. ملا گشایش موفق گشتە کە اسلام را بە این پیرشالیار یا پیرشالیار جانشین او بقبولاند. نام مصطفی را کە اسمی عربی و اسلامی است بە پیرشالیار گرویدە بە اسلام مینهند و هنوز هم در هورامان معتقدند کە دو پیرشالیار وجود داشتەاند کە اولی زرتشتی و دومی مسلمان بودە است. پیرشالیار دوم همان مصطفی میباشد کە بە اسلام گرویدە است. در واقع طبق باورداشت بسیاری از ساکنین هورامان و حتی آنانی کە بە تحقیقات روشنفکرانە و آکادمیک پرداختەاند معتقدند کە بە این طریق مردمان هورامان مسلمان شدە و اسلام بە تدریج در این منطقە گسترش یافتە است.
آيين قسم دیگری از کوردها در این دورە آیین ایزدی است کە نسبت بە یارسان در حفظ و حراست آیینشان رویکرد محافظەکارانەتری دارند. در واقع اگر در آیین ایزدی امروزە تاثیراتی از عرب بودن و اسلامی گشتن وجود دارد بە همان حربە داعیان اسلام بر میگردد کە در برابر هورامان اعمال کردند. در همان زمان شیخ عبدالقادر گیلانی فردی عرب و مروج اسلامی بە اسم شیخ هادی را نزد ایزدیان میفرستد کە ظاهرا رویکرد او تفاوتهایی با ملا گشایش داشتە است. احتمالا اومتوجە میشود کە نمیتوان بە هیچ وجە ایزدیان را قائل بە دست برداشتن از آیین خود نمود. در نتیجە سعی میکند بطور ماهرانە خود را بە مقامی در درون آنها برساند و جوانبی از فرهنگ عربی و عقاید اسلامی را در درون ایزدیها نفوذ دهد.
همچنانكه در گفتارهای قبلى گفتيم در همین ادوار مدتى سان سحاك (پیشوای آیین یاری) و اهالی در منطقە برزنجه واقع در جنوب کوردستان مسلمان شدە بودند. اما هنگامیکە سان سحاک ظلم و ستم در زیر لوای اسلام را میبیند از اسلام برمیگردد و برزنجە را ترک و بە هورامان مهاجرت میکند، آنجا بە تجدید و احیای آیین یاری مبادرت میورزد و کسانی مانند بابا یادگار و چندی از یاران دیگر بە وی میپیوندند و آیین یارسان را بشکلی سیستماتیکتر بازسازی میکنند.
در همین دورە لور ـ کوردها در لورستان در درون سیستم اتابکان کە دنبالە و ادامە سیستم اداری سلجوقیان بود جای میگیرند. بعدا از حملە مغول و استقرار سیستم ایلخانی در نقاطی از کوردستان کوردها در آن جایی مییابند. هلاکو خان مغول نیز در هولیر (اربیل) شکست سنگینی را توسط کوردها متحمل میشود. منظور از ذکر این موارد این است کە متذکر شویم کە کوردها همیشە با دگرگونیها، تغییرات و تحولات سیاسی در منطقە درگیر بودە و در حاشیە نماندەاند، یا خود را با وضعیت تطبیق دادەاند و یا از سر ستیز با آن درآمدەاند.
ابن تیمیە کە روایتهایی مبنی بر کورد بودن او وجود دارد یکی از نظریەپردازان متعصب و تندرو اسلام بودە و در دورە اخیر نیروهای سلفی از جملە داعش را میتوان از زمرەی پیروان او دانست. ابن تیمیە پس از شکست خلافت اسلامی در برابر مغولها بە این تفکر کە دلیل این شکست عدم تمرکز قدرت اسلام و رفتار ملاطفت آمیز و نرم مسلمانان بودە و باید بە سنتهای اولیە اسلام یعنی دوران محمد و خلفا و صحابەی اولیە برگشت و با تمرکز قدرت و توسل بە خشونت و سختگیری آن دوران با مخالفان روبرو شد، اساس تفکر سلفیگری را بنا مینهد. ابن تیمیە میگوید کە باید برای برخورد صحیح بە سلف خود رجوع کرد و بە این شیوە در احیا و تدوین اسلام سلفی نقش بارزی ایفا نمودە است.
بعد از دورە مغولی دورەی تیموری مهر خود را بە تاریخ جهان و خاورمیانە میزند. تیمور در کتاب “منم تیمور جهانگشا” مواردی را راجع کوردها ذکر کردە است. برای نمونە در مورد کوردهای خراسان سخن میگوید و ما درمییابیم کە برعکس ادعاهایی کە کوچاندن کوردها را بە خراسان فقط بە زمان صفویە ربط میدهند، کوردها پیشتر هم در خراسان حضور داشتەاند. تیمور در بارە کوردهای خراسان میگوید هنگامی کە بە خراسان رسیدم با جماعتی از کوردها برخورد کردم کە بسیار با وقار، قوی و نیرومند بودند. وی اذعان میکند کە کوردها چوب دستیهای بزرگی در دست داشتند و بیشتر بە زراعت مشغول بودند. همچنن میگوید: اگر میتوانستم از اینها کسانی را سرباز خود کنم از نیرو و قدرتشان در درون ارتشم بهرە بسیاری میگرفتم و آنها میتوانستند بسیار مفید باشند. بە همین خاطر نزدشان رفتم و کوشیدم کە متقاعدشان کنم تا همراهم شوند. ولی هرچە کوشیدم قبول نکردند و میگفتند ما کشاورزی خود را داریم و بە وسیلە نیروی بازویمان ارتزاق میکنیم و تن بە مزدوری نمیدهیم. در نتیجە تیمور در مییابد کە کوشش و خودکفایی یکی از اخلاق و خصایل کوردهاست.
در جایی دیگر از کتاب خود، تیمور از برخورد با کوردها در شمال کوردستان صحبت میکند. میدانیم کە تیمور بە عثمانی ها حملە میکند، آنکارا را تصرف و سلطان بایزید را دستگیر میکند. تیمور در این جنگ و لشکرکشی در منطقە دیاربکر (آمد) با کوردها روبرو میشود و دربارە جسارت و مقاومتشان سخن میگوید. تیمور از جسارتشان در جنگ متحیر میگردد و میگوید چیزی بنام عقب نشینی، تسلیمیت و فرار را نمیشناختند. میگوید تا آخرین نفس و نفر میجنگیدند و بە هیچ وجە امان نمیخواستند.
جايى ديگر كه تيمور با كوردها درگير ميشود منطقه ذهاب و كرند است. وی ميگويد کە زمانيكه از بغداد برميگشتم و عازم تاشکند بودم در اطراف کرند گروهی از کوردها کە تعدادشان حدود صدو پنجاە نفری بودند بە فرماندهی شخصی بنام فروخ (اکنون هم در میان کوردهای یارسان نام فروخ فراوان است) جلویمان را گرفتند و از قلە کوە سنگهای بزر گ را بر راهمان سرازیر میکردند و بە این روش میجنگیدند و پیشرویمان را مسدود میکردند و آنقدر در مقابلە با این تعداد اندک خستە شدیم کە در جنگ اصفهان با وجود هزارن نفر کە در مقابلمان قرار داشتند با مشکلی در این حد روبرو نشدیم. لذا چون اینگونە دیدم شخصا با شمشیر میانشان افتادم و بسیاری آز آنها را از پای درآوردم.
در بخش ديگرى تیمور از مقاومت كوردها در مناطق ایلام و لورستان صحبت میکند و میگوید: بە گروهی حملەور شدیم کە زنانشان هم در مقابل ما میجنگیدند. تیمور میگوید زنی سوارە را دیدم کە چیزی بر پشتش بستە بود و با مهارت تمام در مقابل من شمشیر میزد و با شخص من بە جنگ پرداخت. تا آن زمان هیچکس نتوانستە بود تا این حد در شمشیرزنی من را در تنگنا قرار دهد. ولی دست آخر بر او فائق آمدم و آن زن را از پایی درآوردم. هنگامی کە از اسب افتاد، متوجە شدم کە آنچە بر پشت خود بستە بود، بچەاش است. این روایت تیمورنشانگر آن است کە جنگجویی زنان کورد و شرکتشان در جنگ و مقاومت تاریخی طولانی دارد. در دورە بعد از تیموری و دورە حکومت قبایل ترکمن قرەقوینلو و آققوینلو نیز مواردی در رابطە بە کوردها وجود دارد کە در مباحث بعدی بە آن آشارە خواهیم کرد.
در هر حال كوردهایی کە اسلام آوردە بودند بیشتر بە مذهب سنی شافعی گراییدند. بویژە در دوران حکومت صفوی کوردهای شرق کوردستان با اعتقاد بە مذهب شافعی نقطە مقابل مذهب رسمی صفوی یعنی شیعە قرار داشتند و کوردهای مناطق غیر سنی یا بر آیین یارسان باقی ماندند یا اگر بطور ناچار و در چارچوب موصونیت سیاسی و امنیتی مذهب شیعە را میپذیرفتند، در باطن طبق فرهنگ، حافضە تاریخی و ناخوداگاە جمعی خود بە مسائل مینگریستند و هیچگاە طبق قرائت شیعە رسمی صفوی رفتار نمیکردند.
در شمال كوردستان نيز كوردهای مسلمان سنی اکثریت قریب بە اتفاق بە مذهب شافعی اشتهار دارند. تعداد بسیار قلیلی کورد حنفی وجود دارند و بسیاری از آنها نیز کوردهایی هستند کە خارج از جغرافیای کوردستان ساکن هستند. کوردهایی کە بە اجبار بە مناطق خارج از کوردستان توسط خلافت عثمانی کە مذهب حنفی آیین رسمی آن بود، کوچاندە شدەاند.
در واقع تفاوت اساسى مذهب شافعی و حنفی را ميتوان در دو نكته اساسى ديد: اول اینکە در مذهب حنفی کە تداوم نحلە کلامی مرجئە در صدر اسلام میباشد، آموزەهایش راە و روش مماشات با قدرت و سلطە را در خود میپروراند، اما در قوانین خانوادگی، اجتماعی و برخورد با زن انعطافی نسبی وجود دارد. بلعکس در مذهب شافعی آموزەهایش در تقابل با قدرت و سلطە موضع تندتری دارد، ولی در روابط اجتماعی و بویژە نسبت بە جایگاە زن دارای آموزەهای خشن و خشکتری است.
در واقع هرچند بیشتر کوردها بە دو مذهب شافعی و شیعە گرویدەاند و اینچنین شناختە میشوند، اما کماکان فرهنگ و آموزەهای زاگرسی و یارسانی را در خود میپرورانند. اساسا بزرگترین ضربات در دورە عثمانی و صفوی بر کوردها وارد میشود. قبل از این دورە یارسان بخشهای بزرگی از کوردستان و حتی خارج از کوردستان را در بر میگرفت. شمال، جنوب، غرب و شرق کوردستان از طریق آیین یاری با هم در ارتباط فکری، فرهنگی و اجتماعی بودند. شوربختانە پس از تشكیل امپراتوریهای صفوی و عثمانی و در نتیجە نزاعهای مابینشان این وضعیت تاحدودی بەهم میخورد و رنگ میبازد.
همانطور کە اشارە شد در تقابل با صفوی بسیاری از مناطق شرق کوردستان کە جزو حوزە فرهنگی و عقیدەتی آیین یاری بودند کە بە مذهب سنی شافعی میگرایند و در شمال کوردستان نیز در تقابل با امپراتوری سنی عثمانی آموزەهایی از مذهب شیعە در علویان رسوخ میکند کە تا آن زمان اینهمانی تمام و کمالی بین آنها و یارسانها وجود داشت. اما با وجود این هم علویها بتمامی بە شیعە تبدیل نمیشوند و هنوز هم در بسیاری از جهات فرهنگ یاری و زاگروسی را نمایندگی میکنند.
در قرن بیستم نیز در دوران دولت ـ ملت تشکلهای اسلامی وابستە بە دولت ـ ملتهای منطقە از قبیل ایران و ترکیە و اسلام جهان شمول مانند اخوان المسلمین، القاعدە و داعش در قالب حزب، انجمن، جمعیت و اتحادیە اسلامی در کوردستان تشکیل میشوند. در نتیجە بسیاری از اقدامات آنها نیز فرهنگ و جامعە کوردستان مورد تهاجم بیشتر قرار میگیرد و امروزە ما شاهد این بلای بزرگ بر فرهنگ، جامعە و موجودیت کنونی کورد و کوردستان هستیم و باید در فکر پادزهری باشیم تا کوردستان را از این وضعیت رهایی بخشیم و فرهنگ آزادی و کمینال را بە کوردستان بازگردانیم. ما یقین داریم کە این پادزهر همانا مدلی از حاکمیت مردم است کە اکنون در روژآوای کوردستان جاری و ساری میباشد.
اساساً انقلاب روژاوا تبلور احياى فرهنگ زاگروسى و نوزایش خاورمیانە است. حملاتی کە بە این انقلاب میشود نشانە واهمە ارتجاع جهانی و منطقەای از ماهیت آن میباشد. بە هیچ وجە ارتجاع سرمایداری، مردسالاری و دینسالاری ماهیت انقلابی و دمکراتیک آن را برنمیتابند. در حملە همە جانبە این ارتجاع بە عفرین ما این واقعیت را بە وضوح مشاهدە کردیم. اگر در حملە بە کوبانی نمایندە آنان یعنی داعش بازیگر میدان بود، در عفرین و سرکانی بعد از شکست داعش خود مستقیما با کمال بیشرمی وارد میدان گشتند.
در واقع در مورد عفرین اکتفا بە اینکە در آنجا روسیە کورد را تنها گذاشت برای درک موضوع کفایت نمیکند. واقعیت این است کە نە تنها روسیە بلکە تمام ارتجاع جهانی و منطقەای در اشغال عفرین توسط ترکیە سهیم بودند. همە آنها یک هدف واحد داشتند. آنهم جلوگیری از احیای دوبارە فرهنگ زاگرسی، استقرار سوسیالیسم و شکل گیری جامعە اخلاقی و سیاسی میباشد. در واقع اتحاد همە این نیروها باردیگر تداعیگر اتحاد نیروهای ارتجاعی اروپا در برابر کومون پاریس در سال ١٨٧١ بود. حملات بە انقلاب روژاوا در راستای سعی و و تلاشی از سوی ارتجاع است کە مانع غالب گشتن فرهنگ دموکراتیک و زاگروسی بر ارتجاع جهانی و منطقە یعنی سرمایداری، مردسالاری و اسلام سیاسی گردد.
میدانیم کە اعراب با اتکا و استفادە از دین اسلام توانستند تسلط خود را بر بخش عظیمی از جهان مستولی گردانند. طبقات فوقانی ایرانی ـ فارس نیز مدام از اسلام جهت استقرار نظام خود استفادە کردەاند. طبقات فوقانی ترک نیز وقتی بە منطقە وارد شدند از چنان بضاعتی برخوردار نبودند و برای دست یازیدن بە امکانات سیاسی و مادی از گرویدن خود بە اسلام نهایت استفادە را بردند. اما کورد هیچگاە نە تنها از اسلام و مسلمان شدن منتفع نگردید، با جرات میتوان گفت متضرر نیز واقع گشتە است.
طبقه فوقانى كورد اگر هم حكومت هاى محلى تشکیل دادە باشد ولی از چنان افقی برخوردار نبودە کە نوعی اتحاد در گسترە سرزمینهای کوردستان را صورت دهد. در واقع میتوانیم بگوییم کە کورد نە تنها فایدەای نبردە، بلکە در نتیجە رویکردهای غلط طبقات فوقانی خود در طول تاریخ اسلام بزرگترین ضربە را از اسلام متحمل گشتە است. نقش آفرینی گروەها و افرادی مانند صلاحالدین ایوبی استثناهایی هستند کە قاعدە را تغییر نمیدهند. گروها، جمعیتها و احزاب اسلامی کورد منتسب بە پاناسلامیسم امروزە همان نقش را در برابر ملت کورد ایفا میکنند.
مثلا در حین بمباران شیمیایی حلبچە در محدودە زمانی شاید کمتر از سە روز اجلاس مجمع کشورهای اسلامی برگزار شد اما کوچکترین اشارەایی بە قتل و عام پنج هزار انسان بیگناە حلبچە نشد. اتحادیە کشورهای مسلمان در قبال اشغال و تصرف عفرین نە تنها هیچ واکنشی نشان ندادند، بلکە میتوان گفت در بسیاری از موارد همکار ترکیە اشغالگر شدند. در حالیکە سیستم دمکراتیک روژآوا ضدیتی با اسلام فرهنگی و اجتماعی ابراز ننمودە است. انقلاب روژاوا صرفا علیە افراطیگریی اسلام سیاسی و جهادی است کە تهدیدی جدی در برابر جامعە کورد و در کل ارزشهای دمکراتیک و سوسیالیستی جهانشمول میباشد.
در واقع اسلام سیاسی تهدید جدی برای زندگی مسالمت آمیز ادیان و جوامع درکنارهمدیگر و درکل حقوق و آزاديهاى مدنى میباشد. انقلاب روژاوا نیز کە حراست از حقوق زنان و کودکان، استقرار دمکراسی، عدالت و برابری، حفاظت از محیط زیست و… از اصول بنیادین آن میباشد، با آن بە مبارزە جدی پرداخت و اگر گروهای اسلامی میخواهند در آیندە کوردستان جایی داشتە باشند، بایستی دست از دنبالەروی کشورهای مرتجع منطقە و واسطەگری برای آنها بردارند و بجای دخالت در سیاست و تلاش جهت کسب قدرت بە کار و فعالیت اجتماعی میان پیروان خود بپردازند.
در واقع اسلام دموكراتيك بايستی صرفا برای افراد و گروهای معتقد بە اسلام، بە اجرای مناسک و بیان آموزەهای خود بپردازد و نباید با برخوردهای تمامیتخواهانە بە تحمیل آموزەها و مناسک خود بر افراد غیر معتقد سعی ورزد. بایستی بە موجودیت ادیان و عقاید غیر مسلمان و افراد و گروهای آتئیست و غیرە مذهبی احترام بگذارد. جامعە آزاد و دمکراتیک این را میطلبد. در غیر این صورت اگر بخواهد تهدیدی علیە هویت کوردی و آرامش جامعە شود باید با شدیدترین شیوە با آن مبارزە کردە و با ایستار انقلابی ملت کورد مواجە گردد.
فکر کنم بحث در مورد رابطە کورد و اسلام تا اینجا کافی است. چهار بحث اخیر مرتبط با تاریخ اسلام تا دورە اسلامی صفوی و عثمانی بود . در هرصورت اگر کاستیهایی هم در بحث مورد توجە رفقا قرار گیرد بە حساب ضیق وقت شمردە شود. البتە هدف ما هم این نیست کە جزئیات و کرونولوژیک تاریخ اسلام را ارائە دهیم. در کتابها و مقالات بسیاری جزئیات و کرونولوژی تاریخ اسلام موجود است. تلاش ما این بود کە در حد توان و فرصتی کە در اختیار داریم نگاهی تحلیلی بە این تاریخ داشتە باشیم و آن را ارزیابی کنیم. همچنین سعی کردیم کە اندکی از نحوە آمدن اسلام بە منطق ما و رابطە کورد با اسلام را شرح دهیم.
بحث آیندە ما پرداختن بە ظهور دو امپراتوری عثمانی و صفوی میباشد کە در واقع آنها نیز تداوم همان تمدن مرکزگرای اسلامی در خاورمیانە بودند. بە نحوە شکل گیری آنها خواهیم پرداخت و همچنین شیوە تعامل آنها با کورد را مورد بحث قرار خواهیم داد. طبیعتا بعد از پرداختن بە دورە صفوی و عثمانی و وضعیت کورد در آن دوران، وارد تاریخ معاصر کورد و وضعیت آن در قرن بیستم و بیست ویکم خواهیم شد.