از فروپاشی صفوی تا جنگ جهانی اول

درس بیست و هفتم: از فروپاشی صفوی تا جنگ جهانی اول

این متن برگرفتەازقسمت بیست و هفتم برنامە ڕێگاو ڕیباز (راه و روش) میباشد. این برنامەبرنامەای آموزشی است کەبەصورت آنلاین درروزهای پنجشنبەبەزبان کوردیا زطریق صفحەفیسبوکی وکانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش می‌شود.

 موضوع آموزشی این برنامە از فروپاشی صفوی تا جنگ جهانی اول میباشد، کە درتاریخ بیست و هشتم ژانویە ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.

با درود بە رفقا. هفتە گذشتە در مورد دو امپراتوری عثمانی و صفوی بحثی را ارائە دادیم. همانگونە کە گفتیم امپراتوری عثمانی تا جنگ جهانی اول باقی ماند و در نتیجە همان جنگ جهانی بود کە از قدرت ساقط گردید. اما امپراتوری صفوی خیلی پیشترها و در نتیجە حملە افغانها از میان رفت و در واقع قلمرو دولت صفوی دچار بلبشوهای زیادی گردید.مناطقی تحت سلطە نیروهای افغان درآمد و در مناطقی کە آنها وجود نداشتند حکومتهای کوچک و محلی تشکیل گردید.

در این میان فردی بە نام “طهماسب قلی خان افشار” کە بعدا بە “نادر شاە افشار” ملقب گشت و پیشتر خود یکی از فرماندهان سپاە صفوی بود، بە جنگ با افغانها پرداخت و آنها را بیرون راند. در مورد نادر شاە افشار روایات متفاوتی وجود دارد. بعضی ها او را ترکمن و برخی او را کورد میدانند.

همانگونە کە میدانیم در زمان حال نیز در ارومیە خانوادەهایی بازماندە از ایل افشار زندگی میکنند. اینکە وی شاید از کوردهای این منطقە بودە کە بعدها بە خرسان کوچ کردە و یا اینکە در اصل ترکمن میباشد زیاد مورد بحث ما نیست. آنچە کە مورد نظر ماست اشارە بە یک مقطع تاریخی میباشد کە اینشخص ایفای نقش نمودە است.

نادر قلی افشار در میان نیروها و سربازان پراکندە صفویها نیرویی را بر علیە نیروهای افغان سازماندهی مینماید و در نتیجە جنگ با افغانها آنها را شکست دادە و بر آنها غلبە پیدا میکند. آنها را از ایران بیرون میراند و بە این ترتیب سعی مینماید کە قلمرو ایران را تحت سلطلە خود درآورد. وی در ابتدای امر سعی در تاج گذاری و شاه شدن بر ایران را ندارد. بە دلیل اینکە در ایران تفویض پادشاهی بطور موروثی بودە و نادر جزو خانوادەهای اشرافی نبودە است تا بە آسانی ادعای پادشاهی کند. بە همین سبب وی بدون ایجاد بستر نمیتواند همانند پادشاە بر تاج و تخت سیطرە نماید. در نتیجە در اصفهان پسر بچەای شش ماهە را کە از خانوادە صفویان میباشد بر تخت سلطنت نشاندە و مراسم تاج گذاری را برای این طفل مهیا مینماید. اما در اصل قدرت در دست خود نادر قلی میباشد. متعاقبا پس از طی مدتی تصمیم میگیرد کە خود را پادشاە بخواند.

جهت این امر نیز در دشت مغان عدەای از اشراف، فرماندهان، سربازان سپاە خود و جمعی از مردم را دعوت بە اجتماع و گردهمایی کردە و با اطرافیان خود تبنی کرد کە آنها درخواست نمایند کە تو (نادر) باید تاج گذاری نمایی و من (نادر) انکار خواهم کرد. اما در نتیجە اصرار شما من قبول خواهم کرد و تاج گذاری میکنم. این نمایش بدلیل توجە مردم اعمال میشود تا نگویند نادر از سر قدرت‌طلبی کار نمودە بلکە این نیاز و اسرار دیگران است کە او را مجاب میدارد اعلام پادشاهی کند.

این در حالی بود کە افغانها قسمتی از قلمرو ایران را هنوز تحت اشغال داشتە و از طرفی دیگر عثمانیها هم قسمتهایی از قلمرو ایران را بە تسخیر خود درآوردە و از طرف شمال نیز روسها قسمتهایی را اشغال نمودە بودند.

همانگونە کە پیشتر نیز اشارە گردید بعد از فروپاشی امپراتوری بیزانس اینبار بر بقایای سنت آن و اتکا بە آموزەهای کلیسای ارتودکس امپراتوری روسیە نشو و نما مییابد و در نیمە دوم قرن هیجدەهم این امپراتوری نیرومند میگردد و دست بە کشور گشایی زدە و قسمتهایی از فلات ایران را نیز اشغال مینمایند. از سویی دیگر امپراتوری روس بە مقابلە با امپراتوری عثمانی کە حملاتش متوجە اروپا بود، میپردازد. در آن زمان “پتر کبیر” عنوان کردە بود کە امپراتوری ما باید مرزهایش را بە آبهای گرم و دریای عمان برساند. بر مبنای این رهنمود و راهبرد رفتە رفتە قصد در کشور گشایی و اشغال هر چە بیشتر قلمرو ایران  را در سر میپروراندند.

در نتیجە همراە با آشفتگی درونی در ایران، این دو قدرت هم جوار یعنی عثمانی و تزار قلمرو ایران را تهدید مینمودند. بە همین دلیل از سوی اشرافیت و اطرافیان بە نادر قلی افشار پیشنهاد دادە میشود کە تنها کسی کە بتواند ایران را از این وضعیت نجات دهد، تو هستی. بە وی چنین میگویند: از طرفی باید نیروهای افغان را از ایران بیرون کرد، از طرفی دیگر تهدیدات عثمانی و روسها را باید از میان برداشت، و این کار تنها از تو بر خواهد آمد و بس.

در نتیجە این خواستەها و پیشنهادات فرماندهان و امرا کە نمایشی ساختە و پرداختە خود نادر بود، تاج گذاری کردە و دست بە پاکسازی افغانها نمودە و آنها را  بیشتر از پیش بە عقب  میراند، عثمانیها را کە تبریز را اشغال نمودە بودندشکست میدهد و تبریز را دوبارە تسخیر مینماید. حتی پای را پیشتر نهادە و بە نزدیکیهای بغداد حملە نمودە و مناطقی را در مسیر بە تسخیر خود درمی‌آورد. قابل ذکر است کە یکی از جنگهای بزرگ و تاریخی نادر بە جنگ کرکوک شهرت یافتە است.

نادردر جنگ با افغانها نیز نە تنها آنها را عقب میراند، بلکە بە سوی شرق حملە کردە و تا هندوستان پیشروی نمودە و آنجا را بە اشغال خود در می‌آورد. در اینجا مسئلەای کە قابل تأمل میباشد، این است کە نادر چگونە بە چنین قدرتی دست پیدا میکند؟  بە احتمال زیاد کمپانی هند شرقی کە منافع انگلستان را در منطقە نمایندگی مینماید از نادر پشتیبانی کردە است. قابل ذکر میباشد کە یکی از طبیبان نادر پزشکی فرانسوی بودە و این نشانگر آن است کە نادر با اروپاییان روابطی داشتە است. احتمالا در نتیجە تصرف هندستان برخی از سیاستهای استعمارگرانە انگلیس را در منطقە تسهیل بخشیدە است. البتە با توجە بە دادەها نادر هرچند از خانوادەای اشرافی نبودە، اما نبوغ و تجارب نظامی بالایی داشتە و خود نیز همیشە در میدانهای جنگ حضور داشتە، این نیز نقطە قوت و دلیل برجستە گشتنش بودە است.

در کتاب “کلات نادری” بە نبوغ نظامی نادر اشارەهایی شدە است. مثلا در حملە بە هندستان و برای گذر از رودخانەای کە بە طناب نیاز داشتەاند دستور میدهد کە موی دم همە اسبها و قاطرها را بریدە و از آن طنابی بافتە کە با آن پلی درست کردەاند و از رودخانە گذشتەاند. در همان جنگ وقتی در برابر جنگجویان هندی سوار بر فیل قرار میگیرند، دستور میدهد کە بر پشت شترهای خود آتش روشن کردە و آنها را بە طرف آرایش نظامی آنها هدایت کنند. چرا کە شتر وقتی دچار درد شدید میگردد بطور انتحاری بە سوی جلو میدود و فیلها هم وقتی آتش را میبینند کە بە سوی آنها می‌آید بە هراس افتادە، نظم خود را از دست دادە و بسیاری از سربازان اطراف خود را زیر پای خود لە میکنند. بە هر جهت با این تاکتیک آرایش نظامی آنها را بر هم زدە و سپاە نادر بر برتری نیروی مقابل کە سوار بر فیل بودەاند چیرە میشود.

نادر پس از بە قدرت رسیدن، تدریجا دچار سوءظن بە همە اطرافیان خود میگردد. تا جایی کە پسر خود را بە ظن چشم دوختن بە تاج و تختش دستگیر و هر دو چشم او را کور میکند. بە هر صورت نادر، سلسلە افشاری را بنیانگذاری و پایتخت را از اصفهان بە مشهد منتقل میکند. اما سرانجام توسط خدمتکاران و نوکران خود بە قتل میرسد.

در اینجا نمیخواهیم کە بیشتر از این بە موضوع نادر و سلسلە او بپردازیم. رفقا جهت شناخت بیشتر از این بخش از تاریخ میتوانند بە کتاب “کلات نادری” رجوع کنند کە در آنجا بە تفصیل بە آن پرداختە شدە است. لازم بە ذکر است کە نادر شاە سال ١٧٣٦ متولد شدە و تا سال ١٧٩٦ در قید حیات بودە است.

بعد از قتل نادر دوبارە هرج و مرج و آشفتگی دامنگیر قلمرو ایران میگردد. در مناطقی از آذربایجان فردی بە نام “آزاد افغان” سر بر می‌آورد و در آنجا قدرت را در دست میگیرد. در مناطق گیلان، مازندران تا تهران فردی بە نام “حسن خان قاجار” کە پدر “محمد خان قاجار” موسس حکومت سلسلە قاجاریە بود قد علم کردە و قدرت آن مناطق را در دست میگیرد. در همان حال شاهرخ پسر نادر کە البتە بوسیلە پدر کور شدە بود، در خراسان قدرت را در دست داشت و در مناطق جنوبی فلات ایران نیز فردی بە نام “کریم خان زند” قدرت را در دست میگیرد.

کریم خان از عشایر لک میباشد کە در مناطق ملایر زندگی میکردە، بعد از مرگ نادر شورشی برپا کردە و بخش زیادی از جغرافیای فلات ایران را بە تصرف خود درمی‌آورد. ابتدا بە حسن خان قاجار حملە کردە و او را شکست میدهد و قلمرو او را نیز بە تصرف خود درمیاورد و تهران و مناطق شمالی فلات ایران را کنترل میکند. اما بە طرف خراسان لشکرکشی نمیکند و آنجا همچنان در زیر سلطەی شاهرخ پسر نادر شاە باقی میماند. وی همچنین بە طرف غرب حملە کردە و آزاد خان را نیز مغلوب خود میسازد و آذربایجان را نیز بە تصرف خود در می‌آورد.

کریم خان نیز بعد از بە قدرت رسیدن تاج گذاری نمیکند بلکە فردی را کە ادعا میکردە از نوادگان صفویان بودە و از ترس متواری گشتە از بصرە آوردە و او را جایگزین نادر میکند. بعدها معلوم میگردد کە این فرد فردی شیاد بودە و ادعای او دروغ و هیچ نسبتی با خاندان صفوی نداشتە است.در نتیجە متعاقبا کریم خان حکومت سلسلە زندیە را تاسیس نمودە و بعنوان فرمانروا قدرت را در دست میگیرد.  او پایتخت خود را ابتدا در ملایر برپا و سپس پایتخت حکومت خود را بە شیراز منتقل میکند. کریم خان اجازە نمیدهد کە او را شاە بنامند. احتمالا این از پایە فرهنگ زاگروسی در ناخوداگاە او نشات گرفتە است کە بجای عنوان شاە، خود را وکیل الرعایا یعنی وکیل مردم میخواند.

در متون تاریخی نیز وی را جوانمرد و دادخواە وصف میکنند. وی گویا تملق و چاپلوسی  را در دربار و میان وزرا  از میان میبرد. در این بارە گفتە شدە است کە یک بار یکی از درباریان در وصف کریم خان و خانوادە او بە تملق میپردازد و در مورد پدر و پدربزرگ او چاپلوسی مبالغە‌آمیزی میکند. بعد از این تملق‌گویی کریم خان دستور میدهد کە مقداری سکە بە او بدهند و سپس چند تازیانە نثارش کنند. درباریان دلیل این رفتار هویج و چماق را میجویند. کریم خان اظهار میدارد کە؛ دلیل اینکە اینگونە بە وصف پدر من پرداختە است معلوم میگردد کە نیازمند است و باید بە او کمک شود ولی من پدر خود را بهتر میشناسم، پدر من “زین دوز” بودە است و او دروغ میگوید و بە همین دلیل باید او را شلاق زد.

از سویی دیگر داستانهایی مبنی بر اینکە کریم خان نمیخواستە خود را سر سپردە کمپانیای هند شرقی سازد وجود دارد. یکی از این داستانهاحاکی است کە یکی از تجار کمپانیای هند شرقی نزد کریم خان آمدە و سعی دارد کە او را مجاب کند کە راە را بە ورود کالاهای آنها بە قلمروش هموار کند. فرد بازرگان یک ظرف چینی را آوردە و بە کریم خان پیشنهاد میکند کە اجازە دهد ظروف چینی وارد بازار گردند. در مقابل کریم خان یک ظرف مسی ساخت داخل را آوردە و آن را بر زمین میزند کە سالم میماند. در همان حال ظرف چینی فرد بازرگان را بر زمین زدە و آن شکستە میشود. کریم خان بە او میگوید زمانی کە اجناس خودمان اینگونە قوام دارند چرا اجازە دهم کە اجناس نازک و غیرە مقاوم شما وارد بازار ما گردد و بە این شیوە بازرگان کمپانیای هند شرقی را مایوس میگرداند.

در واقع زندیان در دو دورە قدرت را در دست گرفتەاند. دورە اول ١٧٥١ تا ١٧٧٩ مدتی کە خود کریم خان در قید حیات بودە ودورە دوم ١٧٧٩ تا ١٧٩٤ کە جانشینان کریم خان زمام امور را در دست داشتند، کە آخرین آنها لطف علی خان زند بود. جهت شناخت بیشتر در مورد دورە زندیە و خود کریم خان کتابی تحت عنوان زندگی نامە کریم خان زند (وکیل الرعایا) وجود دارد کە میتوان بە آن رجوع کرد.

همانگونە کە پیشتر بە آن پرداختیم کریم خان، حسن خان قاجار را شکست میدهد و پسر او یعنی آقا محمد خان قاجار را دستگیر می‌کند. در این گیرودار آقا محمد خان خواجە (عقیم جنسی) میگردد.  بعضی داستانها بر این اساس میباشد کە او در جنگ زخمی شدە و خواجە گردیدە است. اما بعضی اسناد تاریخی دال بر این است کە آقا محمد خان در جنگ زخمی میگردد و بە خانوادەایی در اطراف پناە میبرد و آنها او را تیمار میکنند. سپس او بە چشم خیانت بە دختر آن خانوادە مینگرد، بە او تجاوز میکند و در نتیجە آن خانوادە این دختر او را عقیم جنسی میگردانند.

کریم خان پس از دستگیری آقا محمد خان قاجار او را در تهران تحت مراقبت نگاە میدارد و سپس بە شیراز منتقل کردە و در آنجا نزد خود نگاە میدارد. هرچند میگویند کە برخورد کریم خان با آقا محمد خان همراە با ملاطفت بودە است، ولی این برخورد نتوانستە بە زخمهای شکست قبیلەاش، کوشتن پدرش و خواجە گشتن خودش التیام بخشد و این وضعیت بە عقدەی درونی او تبدیل گشتە کە بعد از رهاییش پس از مرگ کریم خان تا پایان عمرش بر رفتارش تاثیرگذار بودە است.

پس از مرگ کریم خان زند، آقا محمد خان از شیراز گریختە و بە تهران و مناطق شمالی باز میگردد و در آنجا سپاهی را سازماندهی مینماید و تصمیم میگیرد کە از آشوبی کە پس از مرگ کریم خان بوجود آمدە نهایت استفادە را ببرد. در نتیجە با سپاهی با زندیە وارد جنگ میشود و تهران را بە تصرف خود درمی‌آورد و سپس بە طرف آذربایجان رفتە و آنجا را نیز اشغال مینماید و از آنجا بە شرق ایران هجوم بردە و خراسان را نیز بە تصرف درمی‌آورد و سپس بە طرف شیراز و کرمان لشکرکشی مینماید.

در نتیجە خیانت یکی از سرداران زندیە بە نام میرزا ابراهیم خان کلانتر و گشودن دروازەهای شهر شیراز توسط او (ابراهیم خان کلانتر) آقا محمد خان آنجا را نیز بە تصرف درمی‌آورد. اما لطف علی خان از شیراز بە طرف کرمان متواری گشتە و برای مدتی بە شیوە پارتیزانی با سپاە آقا محمد خان قاجار بە جنگ میپردازد. آقا محمد خان نیز بە دنبال او وارد کرمان شدە و بی رحمانە مردمان آن شهر و دیار را قتل عام مینماید. بر اساس اسناد تاریخی در شهر کرمان ٤٠ هزار چشم را از حدقە درآوردەاند. عاقبت لطف علی خان زند توسط نیروهای آقا محمد خان دستگیر میشود و بە شدیدترین شیوە شکنجە میگردد، مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد و بطور فجیحی بە قتل میرسد.

در مورد بی رحمی و سقاوت آقا محمد خان حکایات بسیاری وجود دارد. از جملە سقاوتهای آقا محمد خان این است کە زمانی در تهران در حصر خانگی بودە برای خرید روغن بە نزد دکاندار محلە می‌رفتە، گویا دکاندار با سوءاستفادە از موقعیت آقا محمد خان روغن نامرغوب را با قیمت گرانتر بە او فروختە بودە است، آقا محمد خان کە بە قدرت میرسد بە تهران رفتە و فرد دکاندار را دستگیر و او را در دیگ روغن سرخ شدە میاندازند و با این شکنجە دهشتناک او را میکشد.

همانطور کە اشارە کردیم با وجود اینکە زمانی کە آقا محمد خان در شیراز بودە کریم خان با ملاطفت با او رفتار نمودە است، ولی او (آقا محمد خان) زمانی کە بە قدرت میرسد جنازە کریم خان را نبش قبر نمودە، از قبر بیرون آوردە و در قصری کە در حال ساخت آن بودەدر زیر پلەها دفن مینماید تا هر روز کە بر پلەها بالا و پایین میرود بر جسد او پای گذاشتە باشد. این رفتارها دال بر این است کە آقا محمد خان فردی بسیار کینەایی و عقدەای بودە است. حتی برخی از برادران خود را نیز بە قتل میرساند. خود او نیز عاقبت قربانی خصایص نامتعارفش می گردد و توسط اطرافیان خود بە قتل می رسد. در مورد تاریخ زندگی آقا محمد خان بە فراوانی در کتابی تحت عنوان “خواجە تاج دار” بحث شدە است. رفقا برای شناخت بیشتر از او، حکومت و عملکردهایش میتوانند آن را مورد مطالعە قرار دهند.

بعد از آقا محمد خان برادرزادە او یعنی فتحعلی شاە قدرت را در دست میگیرد. فتحعلی شاە قاجار کە خود شاعر و سخن‌ور بودە است با وجود ترک بودنش تأثیر زیادی بر شکوفایی زبان فارسی میگذارد. در واقع همان لهجە تهرانی را او پایە گذاری مینماید. برخلاف عموی خود آقا محمد خان کە خواجە بودە است، فتح علی شاە دارای زنان بیشماری بودە است. در حرم سرای او کە از نقاط گوناگون ایران زنانی بە آنجا آوردە شدە، گویا بە دلیل اینکە همە زنان و خواجەها یک زبان مشترک داشتە باشند، گویش تهرانی را در میان آنها رواج میدهد. گفتە میشود کە فتحعلی شاە بیش از ٢٠٠ فرزند نیز داشتە است.

پس از فتحعلی شاە، فرزند او محمد شاە بە سلطنت میرسد. قاجاریان دو مرکز حکومتی را بنیاد می‌نهند. دارالحکومە کە در تهران تأسیس میگردد و دارالسلطنە در شهر تبریز. در تهران خود شاە و در تبریز ولیعهد مستقر بودند. بعد از محمد شاە فرزند او ناصر الدین شاە تاجگذاری مینماید. پس از او نیز مظفرالدین شاە و پس از او نیز محمد علی شاە و سپس آخرین پادشاە قاجاریە یعنی محمد شاە بە پادشاهی میرسد.

سلسلە قاجاریە مدتی طولانی در مسند قدر باقی میمانند و حکومت آنها تا جنگ جهانی اول بە طول میانجامد. طولانی ترین دورە قدرت در این سلسلە از آن ناصرالدین شاە بودە کە نزدیک بە پنجاە سال را در قدرت سپری مینماید. در دورە سلسلە قاجاریە بخصوص در دورە ناصریە موسسات نوینی تأسیس میگردد. همانگونە کە پیشتر گفتە شد، دارالحکومە جای شاە و  مرکز حکومت و دارالسلطنە جای ولیعهد بودە است.

در دورە فتح علی شاە کە در تهران تاج و تخت را در دست داشتە، پسر او بە نام عباس میرزا بعنوان ولیعهد در تبریز حضور داشتە است. این دوران همزمان با جنگ‌های ایران و روس بودە است. در این سلسلە جنگها، قاجارها دو بار از سپاە روس شکست بزرگی را متحمل می‌گردند. هر بار دو قرارداد تحت عنوان گلستان و ترکمنچای را منعقد مینمایند کە طی هریک از آنها مجبور میشوند کە قسمتهای وسیعی از قلمرو خود را بە روسیە واگذار نمایند.

در این زمان کە عباس میرزا ولیعهد بودە و در تبریز سکونت دارد، یکی از وزراء او بە نام قائم مقام فراهانی دست بە تحقیقات گستردەای میزند تا دلیل شکست سپاە قاجاریە را توسط سپاە روس آنالیز نماید. با تحقیق در مورد پیشرفت‌های نظامی و تاسیساتی امپراطوری‌های عثمانی، روسیە و اروپایی بە این نتیجە میرسد کە با ساختار و ادوت جنگی کلاسیک نمیتوانند در برابر پیشرفت‌های نظامی روسیە و عثمانی از خود دفاع نمایند و بایستی با نظام نوین کە در جهان بەوجود آمدە است خود را تطبیق دهند.

بە عبارت دیگر آنها دیگر دلایل شکست خود در برابر روسیە را دریافتە و بە این قناعت دست میابند کە با شیوە سازماندهی و اتکا بە تأسیسات کلاسیک نمیتوان در برابر تأسیسات جدید و نوین روسها مقاومت نمود. آنان متوجە شدند کە  نظم و آرایش نظامی کشور نیاز بە رفرم و تغییر و تحول دارد و با وضع موجود نمیتوان با حملات خارجی مقابلە کرد و باید چارەای نو اندیشید.

در نتیجە با انگلیس و فرانسە وارد مذاکرە میگردند.انگلستاندر این میان بنا بە روابطی کە با روسها داشتە، ترجیح میدهد کە با ایران روابط برقرار نکردە و کمکی بە ایران نکند. اما در مقابل فرانسویها قبول میکنند کە ایران را کمک کردە تا نظامی نوین بە خود بگیرند. در نتیجە افرادی را انتخاب کردە و بە اروپا گسیل میدارند تا در رشتەهای مکانیکی و سازمانبخشی نظامی دورەهایی را بیاموزند. در حین این گیرودار عباس میرزا در جوانی میمیرد وتلاشهایشان برای مدتی متوقف و بە تعویق می‌افتد.

پس از مرگ عباس میرزا یکی دیگر از فرزندان فتح‌علی شاە، یعنی محمد شاە ولیعهد میشود. قائم مقام فراهانی بە مبارزە با فساد درون دولت ادامە می دهد. عدەای کە بیم آن میرفت کە فراهانی دزدی و فساد آنها را آشکار نماید، نزد شاە رفتە و از او بدگویی میکنند و در نتیجە منجر بە قتل قائم مقام فراهانی میگردد. بە همین دلیل تلاشهای اصلاح طلبی نافرجام میماند. اما این بە آن معنی نیست کە روند مدرنیزاسیون کاملا متوقف میگردد.

در آن زمان در کنار آنکە تعدادی را برای تحصیل و آموختن فنون جدید بە فرانسە می‌فرستند، تعدادی از اشراف زادگان و فرزند متمولین را بە تبریز آوردە و در دارالسلطنە آموزش و پرورش میدهند. گویا آشپزی کە در دربار کار میکند پسری داشتە کە بسیار باهوش و زرنگ بودە است. اما پسر آشپز باشی حق تحصیل را نداشتە است. یک بار کە معلم سوالی را برای  دانش آموزان مطرح میکند و هیچ کدام از دانش آموزان جواب سوال را نمیدانند، پسر آشپز کە در پشت در ایستادە است عنوان میکند کە او جواب سوال را میداند، معلم از او سوال میکند کە تو کیستی؟جواب میدهد کە من پسر آشپز باشی میباشم. معلم بە او اجازە میدهد کە جواب بدهد و او با کمال ناباوری جواب را درست بە معلم میدهد. معلم از او میپرسد کە تو چطور جواب را میدانی؟ جواب میدهد کە من همیشە خودم را پشت در کلاس مخفی میکنم و بە درسهای شما گوش میدهم. در نتیجە درس شما را یاد گرفتەام.

همین فرزند آشپز باشی بعد از این واقعە با پیشنهاد معلم دربار همراه درباریان بە کلاسها راە پیدا میکند و بعدها نقش زیادی در پیشبرد روند نظام جدید و نوآوری در موسسات و تغییر حکومت ایران ایفا میکند. این شخص کسی نیست جز میرزا تقی خان امیرکبیر کە یکی از شخصیتهای مهم تاریخ ایران میباشد. امیر کبیر در دوران محمد شاە در تبریز بە مقام وزارت میرسد و وظیفە تربیت ولیعهد یعنی ناصرالدین میرزا را کە بعدا تاج شاهی را برسر میگزارد عهدەدار میگردد. البتە با خواهر ناصرالدین شاە نیز ازدواج و داماد او میگردد.

امیر کبیر سعی مینماید کە اصلاحات و مبارزە با فساد را کە در زمان عباس میرزا و قائم مقام فراهانی رقم خوردە بود را نهادینە نماید. در نتیجە همین سیاست، چند نهاد و مدارس را تأسیس مینماید. دارالفنون و دارالترجمە بارزترین این نهاد‌ها میباشند. وی سپس سعی میکند کە سیستمی را ابداع نماید کە از فساد اشراف و دستگاههای حکومتی جلوگیری نماید.

امیر کبیر سعی بر آن داشت کە ایرانی مقتدر در برابر خارج، بویژە روس و عثمانی بنیان گذاری نماید. در واقع میتوان گفت کە اولین پایەهای ملی گرایی و ناسیونالیسم ایرانی در زمان امیر کبیر بنیان گذاری گردید. بعدها مادر ناصرالدین شاە و فردی بە نام آقا خان نوری دسیسەچینی میکنند تا او (امیر کبیر) را از میان بردارند. بە دلیل اینکە آن دستە از اصلاحاتی کە امیر کبیر مد نظر داشتە است صد راە فساد و چپاول آنها میگشت.در نتیجە آقا خان نوری ناصرالدین شاە جوان را بە بهانە اینکە امیر کبیر برای آیندەی اقتدارشاه فرد خطرناکی میباشد گول میزند. ناصرالدین شاە نیز مغلوب خواستە بدگویان شدە، امیرکبیر را از وزارت خلع کردە، بە کاشان تبعید مینماید و آقا خان نوری بە جای او مقام وزارت را اشغال مینماید. اما بدگویان باز هم از آن بیم دارند کە شاید روزی ناصرالدین شاە دلش بە رحم آید و امیرکبیر را بازگرداند. در نتیجە ناصرالدین شاە را ترغیب میکنند کە دستور قتل امیرکبیر را صادر نماید. این خواستە خود را نیز بر شاە جوان تحمیل کردە و در نتیجە آن امیرکبیر را در حمام فین کاشان بە قتل میرسانند.

در زمان ناصرالدین شاە سلسلە قاجار بە اوج قدرت خود میرسد. در اینجا لازم بە ذکر است کە بە این نکتە اشارە گردد کە شاە مخالفان زیادی هم داشتە و با مخالفان خود اشد مجازات را اجرا میکرد. بابی‌ها یا بهاییان امروز از عمدەترین مخالفان شاە بودند و سالیانی را با آنها در جنگ گذراند و بە شدیدترین شیوە آنها را سرکوب کرد. در زمانی کە هنوز امیرکبیر بر مسند قدرت بود جنایت بزرگی را بر علیە جامعە بابیان مرتکب شدند.

در آن زمان در ایران دو نوع شیعە وجود داشتە است، شیعەی متشرعە کە شیعەی دولتی میباشد و آیین رسمی خاندان قاجار و حکومت آنها بودە است. در واقع شیعە متشرعە تداوم همان شیعە صفوی میباشد. نوع دوم شیعە شیخیە بودە است. آنها قدرت حکومتی را در دست نداشتەاند. شیخی‌ها بر این باور بودەاند کە هراز گاهی فردی در مقام باب می‌آید و در دین بدعت و نو آوری  بوجود می‌آورد. بە همین دلیل آنها را بابیە نیز میگفتند. این گروە در برابر حکومت قاجاریە بە افشاگری و فعالیت ضد حکومتی میپرداختەاند.

یکی از رهبران این گروە یا در واقع یکی از باب‌های آنها فردی بود بە نام محمد علی باب، کە او را دستگیر و بە زندان ماکو منتقل میکنند. وی سپس بە فرمان امیرکبیر بە قتل میرسد و آنگونە کە روایت است وقتی محمد علی باب را بە قتل میرسانند با بیشتر از ٧٠٠ گلولە او را تیرباران میکنند. بعد از قتل محمد علی باب هواداران او خود را سازماندهی کردە و نیروهای نظامی خود را تشکیل میدهند. جنگهای زیادی را بر علیە سلسلەی قاجارها انجام دادە و تا مدتهای مدیدی معضل بزرگی برای سلسلە و حکومت قاجارها بودند.

در میان همین گروە یک زن بە نام طاهرە قریەالعین اولین کسی بودە کە در ایران کشف حجاب مینماید و عنوان میکند کە باید تملک و مالکیت بر روی زنان از میان برداشتە شود. در واقع بابیها یا شیخیها در تاریخ ایران تأثیر بسزایی بر جای گذاشتەاند. در اینجا لازم بە ذکر است کە عنوان کرد در آن زمان کوردستان همچون مأمنی برای بابی ها بودە است.

در میان بابی‌ها دو برادر بە نامهای میرزا بهاءاللە و میرزا یحی ازل بودەاند کە پیروان زیادی داشتەاند. میرزا یحی ازل معتقد بودە است کە فعالیتهای نظامی بر علیە حکومت انجام دادە شوند، در نتیجە جنگهای زیادی را برنامەریزی میکند و در نهایت شکست میخورد. بدلیل رویکردهای تندروانە و عدم انعطاف در تعین تاکتیک‌‌ها نمیتواند بە موجودیت خود و گروهش تداوم بخشد و بە مرور از صحنە محو میگردد.

میرزا بهاءاللە کاملا بابیە و شیخیە را از اسلام جدا کردە و آئین بهایت را تأسیس مینماید. میرزا بهاءاللە بیشتر رویکردهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را مبنای فعالیت خود قرار میدهد و روابطی را نیز با نیروهای خارجی برقرار مینماید و پشتیبانی جامعەی یهودیت و انگلیسیها را جلب میکند. لازم بە ذکر است کە یکی از اماکن مقدس بهائیان شهر عکاء در اسرائیل میباشد کە حتی پس از مرگ میرزا بهاءاللە جنازە او بە این شهر منتقل و در آنجا دفن میگردد. میتوان گفت حضور بابی‌ها و تقابلشان با دولت بعنوان یک نیروی موثر اجتماعی یکی از رویدادهای مهم دورە قاجاریان در ایران بودە است.

در اینجا میتوان بە رویداد مهم دیگری نیز در آن دورە اشارە کرد. آن هم این است کە ناصرالدین شاە افراد زیادی را بە اروپا فرستاد تا در آنجا دانش روز را بیاموزند. گروە اول کە در زمان عباس میرزا بە اروپا گسیل میشوند، بیشتر علوم مکانیکی و دانش نظامی را فرا میگیرند. اما گروههایی کە بعدا فرستادە میشوند با نظریات سیاسی و اجتماعی عصر روشنگری و اندیشمندانی مانند دکارت، ولتر، روسو، مینتتسکو و…، و در کل با نظریات اجتماعی و سیاسی  نوین اروپا  آشنا میگردند و در موقع بازگشت آنها را در ایران مطرح میکنند. بحث مشروطەخواهی در نتیجە این تاثیر‌پذیری در ایران مطرح میگردد.

از سوی این گروە از دانشجویانی کە بە اروپا رفتە و از مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنجا متاثر گشتەاند عنوان میگردد کە در اروپا قانون و مجلسی وجود دارد کە بر نظر شاە ارجحیت دارد و نظر و قدرت شاە مطلقیت ندارد. میگویند اگر این امر در ایران هم اجرا گردد باعث ترقی میشود. در نتیجە در این میان برای ترویج و پیشبرد این خواستەها انجمنهایی پدید می‌آیند و در واقع اولین پایه‌ها و نهادهای جنبش مشروطە برپا میگردد.

مثلا افرادی مانند میرزا ملکم خان کە فردی ارمنی بودە، آخوندزادە، سید جمالدین اسد آبادی و… کە در تاریخ ایران بسیار از آنها یاد شدە است، این بحث‌ها را مطرح میکنند و برای پیشبرد افکار خود اقدام بە برساخت مجامع و ایجاد نهادهایی جهت پیشبرد اهداف خود میکنند. آنها این بحث را پیش میبرند کە شاە نمیتواند قدرت مطلق را در دست داشتە باشد و باید همچون اروپا نهادهایی مانند خانە ملت (مجلس) و عدالت خانە (دادگستری) جهت مشروط گرداندن اقتدار شاە تشکیل گردند.

در طی این سالها شاهان ایران هم منجملە ناصرالدین شاە سفرهای فراوانی بە فرنگ انجام میدهد و در نتیجە این مسافرتها و تامین خرج و مصارف آنها بدهی‌های زیادی بە انگلستان بە بار می‌آیند در نتیجە مجبور میگردد کە بە کمپانیای هند شرقی و تجار انگلیسی اجازە امتیازات انحصاری بازار ایران را واگزار کند.

از جملە اعطای انحصار تنباکو بە کمپانی “رژی بریتانیا” توسط ناصرالدین شاە کە در نتیجە همین عملکرد و جهت مقابلە با آن در ایران جنبش تنباکو پا میگیرد و عنوان میگردد کە نباید انحصار تنباکو در دست انگلیسیها باشد. هر چند اینجا لازم نیست بە جزئیات  بیشتری در این ضمینە بپردازیم، اما همان گونە کە میدانیم در نتیجەی این جنبش، شاە ناچار بە عقب نشینی گشتە و در برابر خواست مشروع مردم مغلوب میگردد.

این شکست و عقب نشینی شاە در میان تودەهای مردم جسارتی را بەوجود می‌آورد کە از این بە بعد مردم میتوانند در برابر قدرت مطلقە پادشاە ایستادگی نمایند. مخصوصا در زمان زمامداری ناصرالدین شاە کە زمانی پر از رعب و وحشت و توحش بود. مثلا در آن زمان شکنجەای مرسوم بودە است بە نام آجین کردن شمع کە از طریق آن مخالفان و بخصوص بهائیان را شکنجە میدادند. بدینگونە در بدن قربانی سوراخی بەوجود می‌آوردند و در آن شمع‌هایی میگذاشتند و سپس شمع را آتش میزدند، شمع بر بدن قربانی زوب میشد و او را زجر کش میکرد.

همانگونە کە گفتیم: آنانی کە از فرنگ بازگشتە و مشروطە را بر سر زبانها انداختە بودند و از آن دفاع میکردند، کاملا اقتدار شاە را نفی نمیکردند اما خواستار کم شدن قدرت شاە بودند و خواستار آن بودند کە مجلس تأسیس گردد و قدرت در دست مجلس باشد. اما ناصرالدین شاە تسلیم این خواستە نمیگردید. بە این صورت مخالفان کلاسیک ناصرالدین شاە کە در بدو سلطنتش پیروان آیین بابی بودند، تبدیل بە روشنفکران متاثر گشتە از اروپا شدند کە در میان مردم بە امر سازماندەهی و تشکیل مجامع میپرداختند.

بعد از یک دورە طولانی سلطنت، ناصرالدین شاە در سالگرد پنجاە سالگی تاجگزاری خود بە دست یکی از شاگردان سید جمال الدین اسدآبادی بە قتل میرسد. در اینجا میتوان گفت کە سید جمال الدین اسدآبادی قبل از اخوان المسلمین پایەگذار پان اسلامیست بودە است. بعضی اسناد تاریخی بە این اشارە میکنند کە وی اهل اسدآباد کرمانشاە بودە است و برخی میگویند کە وی اهل اسعد آباد در افغانستان میباشد.

گفتمان اصلی سید جمال الدین بر این مبنا است کە دنیای اسلام بدین گونە نمیتواند در برابر غرب تاب بیاورد و لازم است کە در اسلام نوآوری و بدعت منطبق با روح زمانە صورت گیرد. بە همین منظور بە دیدار پادشاە افغانستان، سپس بە نزد پادشاە عثمانی میرود. زمانی کە بە ایران بازمیگردد ناصرالدین شاە او را دستگیر و زندانی مینماید. بە همین دلیل یکی از شاگردان سید جمال الدین بە نام میرزا رضای کرمانی در مراسم  پنجاە سالگی پادشاهیش و بە دادخواهی سید جمال الدین ناصرالدین شاە را بە قتل میرساند.

بعد از ناصرالدین شاە ولیعهد او یعنی مظفرالدین شاە تاجگذاری مینماید. مظفرالدین شاە آدمی فرتوت، نادان و لاوبالی بودە و همیشە مشغول خوشگذارانی بودە است. هرچند ناصرالدین شاە هم انسان خوشگذارنی بودە اما در هر حال دارای اتوریتە نیز بودە است. اما مظفرالدین شاە از توانایی و اتوریتەای برخوردار نبودە است. یک بار هم در سفری کە بە فرانسە داشتە آنارشیستهای فرانسە پس از آنکە میفهمند کە او پادشاە است بە او حملەور شدە و او را زخمی میکنند.

در این زمان مشروطە خواهان انجمنهایی را در ایران بەوجود آوردە بودند، مثلا انجمن آدمیت کە متعلق بە لیبرالها بود یا انجمن غیبی کە بە افراد چپ تعلق داشت و مرکز آن در تبریز بود. همچنین انجمن مخفی کە بە اسلامیون تعلق داشت.

این در حالی بود کە رفتە رفتە گفتمان چپ نیز بە داخل ایران رسوخ نمودە است. اولین سازمان چپ کە در ایران بەوجود می‌آید تحت عنوان عامیون ـ اجتماعیون فعالیت مینماید کە این نام ترجمەی عنوان سوسیال ـ دموکرات میباشد. در واقع بە دلیل اینکە کلمە سوسیال دموکرات در جامعە سنتی آن زمان حساسیت‌هایی را برمی‌انگیزد، با ترجمە عربی آن یعنی عامیون ـ اجتماعیون کار خود را آغاز مینمایند.

از طرفی لیبرالها با فعالیت میرزا مولکم خان و اطرافیان او، چپها و دمکرات‌ها از طرفی دیگر و اسلامیون بویژە پیروان سید جمالدین، مظفرالدین شاە را تحت فشار میگذارند کە در نتیجەی آن در سال ١٩٠٦میلادی  فرمان مشروطیت را اعلام میدارد و اولین مجلس مشروطە تأسیس میگردد. بە این معنی کە شاە و سلطنت همچنان وجود دارد، ولی اقتدارش در کشور مشروط بە قانون میباشد و قدرت مطلق نیست.

اما اعضای این مجلس با رای مستقیم مردم انتخاب نمیشدند، بلکە بعنوان سهمیە بە طبقات و اقشار فوقانی اعطا میشد. یعنی از میان شاهزادگان، اشراف،  تجار و علماء دینی نمایندەگان مجلس  تعین میگردیدند. قانون اساسی مشروطیت را با الگوبرداری از قانون اساسی بلژیک تدوین مینمایند، اما با توجە بە ویژەگی ایران دو مادە بە آن اضافە میگردد کە در قانون اساسی بلژیک این نکات درج نشدە بود.

اول؛ قانون مجالس ایالتی و ولایتی بود. بدین معنی کە هر ایالت و ولایت باید یک مجلس مختص بە خود را دارا باشد. میتوان بگونەای آن را نوعی خودمختاری نیز برشمرد. دوم؛ چون ایران دارای دین اسلام است و وضعیت آن با بلژیک متفاوت است، باید هیئتی از علماء دینی در مجلس موجود باشند برای تأئید آن دستە از قوانینی کە صادر میگردند تا با موازین اسلام در تضاد قرار نگیرند.

 در نتیجە هیئتی از آخوند و ملاها را تشکیل دادە تا این مسئولیت را بر عهدە بگیرند کە نقش شورای نگهبان امروز در مجلس جمهوری اسلامی را داشتەاند. در واقع میتوان گفت کە شورای نگهبان تنها مختص بە دورە جمهوری اسلامی نبودە، بلکە در زمان مشروطیت نیز همین شورا اما با نامی دیگر فعالیت داشتە است.

میتوان بە ٣ جناح در اولین مجلس مشروطە اشارە نمود. اول؛ مستبدین کە کماکان پشتیبان انحصار قدرت در دست شاە بودند. دوم؛ دموکراتها یا مشروطەخواهان و جناح سوم اسلامیون بودند. نیروهای چپ هم بودند، اما بە آنها اجازە دادە نمیشود کە با هویت سیاسی خود در مجلس قرار بگیرند و اساسا با لیبرال‌ها و دمکراتهای سکولار و ضد سلطنت مطلقە در ائتلاف و همکاری بسر میبردند. بعدها بطور رادیکالتر فعالیت خود را ادامە میدهند و کمیتەای بە نام کمیتە مجازات را تأسیس نمودە و دست بە ترور عوامل  دولتی میزنند کە در همین راستا صدراعظم آن زمان یعنی امین السلطان را بە قتل میرسانند.

از کارکترهای چپ آن زمان میتوان بە نامهای حیدر خان عمواغلو و سلطان زادە اشارە نمود. ابتدا و در دوران مشروطیت گفتمان چپ در درون نهادهایی از قبیل اجتماعیون ـ عامیون و کمیتە مجازات تشکل یافتە بود، اما بعدها سازمان و احزاب چپ دیگری نیز تأسیس می‌شوند. مانند حزب عدالت و سپس حزب کومنیست ایران کە متعاقب همدیگر تأسیس میگردند.

میتوان گفت: در دوران بدو مبارزە مشروطیت گفتمان‌ها مختلط بودند و در روند مبارزە و بطور تدریج تفکیک صورت میگردد و مرزها مشخص میگردند. تا مدت زمانی لیبرال دمکرات‌ها، اسلامیون میانەرو و چپ‌ها در یک هم تنیدگی بر علیە مستبدین و قدرت مطلقە شاە در کنار هم قرار داشتند. همە آنها خواستار این بودند کە پارلمان و مجلس بەوجود آید و حکومت مشروطە بعنوان آلترناتیو حکومت مطلقە تحقق یابد.

البتە در این میان آخوندهایی هم وجود داشتند کە موافق مشروطیت نبودند، در همان حال شاهزادگانی نیز وجود داشتند کە موافق نبودند. اما جو حاکم قدرت آن دستە را کاهش دادە بود. در کنار فاکتورهای داخلی، فاکتورهای خارجی و مداخلە آن بر دوران مشروطیت نیز سایە افکندە بود. در آن زمان بازیگران بین الملی در عرصە تحولات ایران روسیە و انگلستان بودند. در واقع انگلستان در آن زمان میتوانست همچون هندوستان، ایران را نیز بە مستعمرە خود در آورد، اما این بیم و واهمە را داشت کە اگر این کار را انجام دهد مورد هجوم روسیە قرار گیرد و در چنین صورتی مردم ایران انگیزە تقابل در برابر روسیە را از دست میدهند.

 بە نوعی دیگر هراس انگلیس آن بود کە اگر ایران را مستعمرە گرداند،احتمال دارد نیروهای داخلی ایران برای رهایی از استعمار و جهت مقابلە با انگلستان دوستی با روسیە را انتخاب کنند و نتیجتا روسیە با پیشوازی داخلی ایران را بدون مقاومت اشغال نماید و بطور کامل نیروهای انگلیسی را از آنجا براند. در نتیجە ایران بعنوان نیمە مستعمرە و سرزمینی حائل بین روسیە و انگلیس نگاە داشتە شد.

از طرفی دیگر روسها نیز آن قوای نظامی را نداشتند تا بتوانند کاملا انگلستان را از ایران بیرون برانند. در نتیجە در سال ١٩٠٧ انگلیس و روسیە قراردادی را بین خود منعقد کردە ایران را بعنوان کشوری نیمە مستعمرە و سرزمینی حائل در بین خود درآوردند. این در حالی بود کە روسها مخالف مشروطیت ایران بودند و اعتقاد داشتند کە این پلان انگلستان جهت ارتقاء قدرتش در منطقە برعلیە روسیە میباشد.

بعد از مرگ مظفرالدین شاە پسر او یعنی محمد علی شاە تاج گذاری میکند. محمد علی شاە هوای شاهی قدرتمند را در سر میپروراند و میخواهد نقشی قوی همچو پدر بزرگش ناصرالدین شاە را داشتە باشد نە نقشی ضعیف همچون پدرش مظفرالدین شاە. بە همین دلیل مشروطیت را نمیپسندد و از سر مخالفت با آن سر درمیاید. در همان حال روسها هم بە او کمک کردە و مجلس اول را بە توپ میبندد و مجلس را منحل اعلام میکنند. محمد علی شاە دوبارە قدرت مطلق را در دست میگیرد. اصطلاحا آن دوران را استبداد صغییر مینامند.

البتە بعد از این عمل محمد علی شاە مشروطەخواهان بیکار ننشستە و در این اوضاع از ٣ جبهە بە تهران یورش بردە تا مشروطە را نجات دهند. یک جبهە بە سرکردگی ستار خان و باقر خان از طرف غرب و آذربایجان بە طرف تهران حرکت میکنند. از طرف جنوب و لورستان بە سر کردگی سردار اسعد بختیاری جهت نجات مشروطە و فتح تهران از یوغ مستبدین، مشروطەخواهان بە حرکت درمی‌آیند و از طرف شمال هم بە سرکردگی یپرام خان ارمنی برای دفاع از مشروطیت نیرویی بە بە سوی تهران حرکت میکند.

در مدت زمانی کوتاە،نیروهای مشروطە خواە از هر ٣ جبهە پیشروی کردە، تهران را محاصرە نمودە و متعاقبا فتح می‌نمایند. محمد علی شاە بە سوی روسیە متواری میگردد. بعد از پیروزی مشروطە‌خواهان در مقابل مستبدین مجلس دوم را دایر میکنند و دوبارە مشروطیت را برپا کردە و احمد شاە ١٢ سالە پسر محمد علی شاە را با مشروط گرداندن اختیاراتش بر تاج و تخت شاهی مینشانند.

البتە بازهم روسها درصدد میباشند کە دوبارە مجلس را منحل نمایند. در نتیجە بە دولت اولتیماتم دادە کە باید مجلس را منحل کند. دولت مغلوب اولتیماتم روسیە شدە و بەناچار مجلس را منحل مینماید. در پی این شکست بسیاری از فعالین و مبارزین از ترس روسها و دولت از تهران گریختە و بە کرماشان رفتە و در آنجا دولت ملی را تأسیس مینمایند.

پس از انقلاب ١٩١٧ بلشویکها در روسیە و شکست تزار آن دستە از فعالین کە در کرماشان بودە و در وضعیت ناامیدی کامل بسر میبردند و بسیاری از آنها قصد رفتن بە اروپا و دولت عثمانی را داشتند، با شنیدن خبر شکست تزار در روسیە، دوبارە امیدوار گشتە و بە تهران بازمیگردند و مجلس سوم را تأسیس مینمایند.

در دوران مشروطە در موازات با مبارزە علیە استبداد، پدیدە ملی گرایی دولت ـ ملت ایرانی پا بە عرصە میگذارد. در اینجا لازم است کمی بە عقب باز گردیم. زمانی کە ناصرالدین شاە پنجاهمین سالگرد شاهنشاهی خود را جشن میگیرد، رهبر زرتشتیان ایران و هند بناگاە و بطور مشکوکی وفات میکند. بعد از آن فردی بە نام “شاهپور رپرتر جی” کە یکی از جاسوسان انگلستان و از زرتشتی‌های هندستان بود جانشین او گشە و بە مسند ریاست زرتشتیان رسید. شاپور رپرتر جی بە دلیل خدماتش بە انگلستان، ملکە بریتانیا بە او لقب “سر” را عطاء نمودە بود.

بهر جهت شاهپور بعنوان رئیس جامعە زرتشتیان با هدایایی در مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری ناصرالدین شرکت میکند و از آن بە بعد پایش بە درون دربار باز میشود. احتمال دارد رهبر زرتشتیان را بە همین دلیل کشتە باشند تا شاهپور را در آن جایگاە قرار دهند. پس از آمدن شاهپور بە دربار پیشنهاد میدهد کە باید ایران بە زمان اقتدارداریوش و کورش بازگردد و فراماسیونهای یهود و انگلیس نیز از او حمایت کردە و در واقع اولین پایەهای ملی گرایی دولت ـ ملتی را “شاهپور رپرتر جی” در ایران پایەگذاری مینماید و ایدئولوژی اقتدار و صلابت ایران و تاریخ سازی عصر کورش و داریوش را بر سر زبانها جاری میسازد. این نیز زیان زیادی بە اهداف آزادیخواهانە مبارزات دوران مشروطە وارد می‌آورد.

پس از انقلاب بلشویکها، یکی از رقبای سنتی و اصلی انگلستان کە روسها میباشند از صحنە سیاسی ایران حذف میشود. در این زمان انگلیسها قرارداد ١٩١٩ را با دولت ضعیف ایران امضاء میکنند. این معاهدە کاپیتالاسیون میباشد کە در آن امتیازات زیادی بە انگلستان دادە میشود و تقریبا ایران نیمە مستعمرە انگلستان میگردد کە پس از اعتراضات زیادی خود انگلستان از بیم امکان عکس‌العمل عمدە و گستردە تاثیرپذیرفتە از بلشویک‌‌ها در ایران، این قرارداد را فسخ مینماید.

بە همین منظورانگلستان کودتایی را برنامەریزیی کردە و دو نفر از ایادی خود بە نامهای رضا خان میرپنج و سید ضیاءالدین طباطبایی را بە مسند قدرت مینشاند. این کودتا بە کودتای ٣ اسفند ١٢٩٩ مشهور میباشد و در نتیجە آن رضا خان کە پیشتر یک افسر ردە پایین قزاق بود در عرصە سیاسی ایران مطرح میگردد. متعاقبا سید ضیاءالدین طباطبایی را از دور خارج نمودە، وی را تبعید کردە و راە را برای پیشرفت رضا خان هموارتر میکنند. در نهایت رضا خان با حمایت انگلیس پایەهای دولت ـ ملت ایران را پایەگذاری و سال ١٩٢٥ تاج گذاری نمودە و دولت ـ ملت ایرانی را تشکیل میدهد.

٢٨٢٠٢١

Related posts