دیالکتیک آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی در طرح کنفدرالیسم دمکراتیک رویکردی انقلابی در فلسفە، سیاست و جامعە شناسی

در چارچوب طرح کنفدرالیسم دمکراتیک، هدف نهایی اختتام دولت ـ ملت استثمارگر و اشغالگر (غاصب) میباشد. اگر فرصت انجام این امر در کوتاهترین زمان مهیا باشد، به آن تحقق خواهد بخشید. بدون شک با نیرویی که دولت موجود را از هم پاشیده اوضاع را کنترل مینماید و اجازە‌ی شکل‌گیری دولتی نو کە جایگزین دولت کهنە شود را نخواهد داد. آنچە کە بە آن میپردازد ایجاد نهادهای اجتماعی خودمدیریتی در تمام حوزەهای حیات و اتصال آنها با همدیگر در یک سیستم و ساختار کلان ملی و فراملی. اما بەاحتمال اینکە کنفدرالیسم دمکراتیک نیرویش جهت از هم پاشیدن دولت موجود کفایت نکند چگونه با مسئله برخورد میکند؟ مثلا اگر دولت موجود هنوز فاکتورها و پتانسیل درونیش را جهت ماندگاری تماماً نباختە باشد، و یا اینکە هنوز فاکتورهایی بیرونی موجود باشند کە مانع فروپاشی آن دولت شوند چه خواهد کرد؟ به نوعی دیگر اگر در کنار فاکتورهای درونی، هنوز اتحادی جهانی جهت فروپاشیش ایجاد نشده باشد و نیرویی جهانی حامی آن و مانع فروپاشیش باشد، پس تعامل طرح کنفدرالیسم در آن صورت چیست؟ سئوال دیگر این است، در صورتی که دولت موجود بە دلیل هم‌خوانی فاکتورهای درونی و بیرونی فروپاشید، اما فاکتورهای درونی و بیرونی مجدداً تلاش برای بازسازی دولتی نو در همان جغرافیا کنند و نیروی کنفدرالیسم دمکراتیک نیز، در چنین شرایط توان مقابلە و ممانعت کامل را نداشته باشد، در آن صورت چه رویکردی را پیش خواهد گرفت؟ قدر مسلم نیروی کنفدرالیسم دمکراتیک نە تسلیمیت را برگزیدە و نە بخشی از دولت جدید خواهد شد و نە وارد برخوردهای دگماتیک و سکتاریستی خواهد شد کە موجب بە فنا رفتن نیرویش گردد. همچنین انکار و امتناع ماجراجویانه را در برابر شرایط ابژکتیو برنمی‌گزیند (وضعیت موجود یا شرایط کنونی)! گرچە کنفدرالیسم دمکراتیک ادعای آلترناتیو جهانی را دارد، اما تأکید غیر واقع بینانەای بر روی موضوعی کە هنوز فرصت آن کاملا فراهم نشدە، همچون خطر نابودی و تحلیل نیرویش بدان می‌نگرد. در مواجهه با چنین وضعیتی از دیالکتیک آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی تبعیت خواهد کرد که خود این حاوی انقلابی فلسفی می‌باشد! در اینجا تئوری دولت + دمکراسی همچون مرحلە گذار را بر می‌گزیند. برخلاف این ادعا کە میپندارد مقولە دولت دمکراتیک میتواند موجودیت داشتە باشد، بە‌هیچ عنوان دولت با ذات دمکراسی هم‌خوانی ندارد و دمکراسی و دولت دو مقولەی کاملاً از هم منفک می‌باشند. دمکراسی حقیقت است و دولت تحریف آن! بدون شک هدف از دمکراسی، دمکراسی لیبرال و بورژوایی نیست. هدف سالاری و خوگردانی خلق با تحقق دمکراسی رادیکال، کمونال و مستقیم می‌باشد. البته تحلیل این مفاهیم از حوصله این مطلب خارج است. در تشریح این مفاهیم کتاب و نوشتارهای زیادی در این زمینە موجودند و طالبین درک بیشتر از محتویات این مفاهیم می‌توانند به آن‌ها رجوع کنند! تئوری دولت + دموکراسی، به این مفهوم: مادام کە دمکراسی هنوز توان اجتماعی‌اش بە آن درجەای نرسیدە کە دولت را محو کند، همچنین دولت نیز توان محو کامل دمکراسی را ندارد، در چنین بزنگاهی توازن نیرویی شکل گرفتە که می‌توان با توافق و انعقاد قرارداد یا قانونی اساسی اتکا کرد کە هیچکدام وجود دیگری را انکار نکنند، به خشونت متوسل نشوند و همدیگر را آماج نابودی قرار ندهند. حتی در پارلمان چنین دولتی می‌توان فراکسیونی جهت ایمنی خلق و کنفدرالیسم بنیاد نهاد. اما در چنین وضعیتی نیز کنفدرالیسم دمکراتیک مدام تلاش‌هایش را از طریق نیروی نرم ایدئولوژیک، جهت تضعیف مداوم و در نهایت ذوب و استحالە دولت بە کار می‌گیرد. همچنانکە اشارە نمودیم دولت + دمکراسی یک مرحلە گذار است و هدف غایی جامعەای بی‌ دولت و بی طبقە میباشد. کنفدرالیسم دمکراتیک می‌تواند طبق تئوری مورد نظر، دولت + دمکراسی را چنانچه یک دولت کوردی در همەی کوردستان موجود باشد، یا اینکە همراە دولتی کوردی در هر بخشی از کوردستان شکل بدهد. یا در شرایط کنونی کە کوردستان اشغال گردیدە است و فاکتورهای درونی و بیرونی مانع از فروپاشی دولت ها است، با ایجاد توازن نیرو، خلق کورد در هر یک بخش‌های کوردستان می‌تواند با دولت‌های اشغالگر، همان بخش مشروط بە استقرار دولت + دمکراسی، این مرحلەی گذار را بنیان نهد. در اینجا کورد در چهارچوب خودگردانی دمکراتیک، زندگی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی، حفاظت و امنیت، اقتصاد، اجتماعی و … خویش را بدون مانع پیش می‌برد و ملت دمکراتیک خویش را بنیان می‌نهد و دولت نیز بە تحکم و زور پناە نمی‌برد. دولت نیز مقداری از مناسبات خویش را در چارچوب مناسبات بین‌الدولی بەانجام می‌رساند و حضور خود را بیرون از جامعە و در مرزها مستقر می‌سازد. اگر کورد در دو بخش یا اینکە در چهار بخش کردستان چنین وضعیتی را بنیان نهادە باشد، یکی از مفاد این است کە مرزها موجود سختی و سفتی کنونی را نداشتە و آنچنان منعطف گردند کە هیچ گونە موانعی در ارتباط ملی دو بخش یا چهار بخش کوردستان شکل نگیرند و تنها نقشی فرمایشی داشتە باشند. مجددا تأکید می‌شود کە این روند در خوشبینانەترین حالتش هم تنها یک مرحلەای گذار می‌باشد. در حقیقت مقطعی بودە و هدف غایی رسیدن بە آزادی و رهایی همیشگی کورد و کوردستان می‌باشد.

Related posts