آن مراحل، پارادایم، نظریات، مفاهیم و عرصەهایی کە اساس
مبارزات پژاک و جنبش آپویی برشمردە میشوند
این متن برگرفتە از قسمت چهل و هشتم برنامە ڕێگا و ڕێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە
برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق
صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد.
موضوع آموزشی این برنامە: آن مراحل، پارادایم، نظریات، مفاهیم و عرصەهایی
کە اساس مبارزات پژاک و جنبش آپویی برشمردە میشوند میباشد کە درتاریخ
بیست و چهارم ماە ژوئن ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.
رفقای گرامی ما در این برنامە قصد داریم کە در مورد مراحل، پارادایم، نظریات،
مفاهیم و عرصەهایی کە اساس مبارزات جنبش آپویی شرق کوردستان در کل و
بالاخص پژاک بر شمردە میشوند صحبت نماییم.
در اساس ما باید دو مرحلە مبارزە را مد نظر قرار دهیم و ناگزیریم کە مبارزات خود
را بە دو مرحلە تقسیم نماییم. یکی از این مراحل مرحلە کنونی میباشد کە سرزمین و
جامعەمان مورد استعمار و استثمار قرار گرفتە است. در این مرحلە نیاز شدید بە
مبارزە برای پایان دادن بە این استعمار و استثمار است. استعماری کە استعمارگران
آن را در تمام کوردستان و بویژە استعمارگری دولت ـ ملت ایرانی در شرق
کوردستان پیادە میکنند. بدون شک این مرحلە مرحلەای حساس میباشد بە این دلیل کە
دشمن ما، دشمنی کاملا غدار است و فرصت هیچگونە مبارزەای دموکراتیک را
نمیدهد. هر صدای آزادیخواهانەای را خفە میکند و میخواهد ما را یا ناچار بە تسلیم
شدن کند یا بە سکوت وادارد. بدون شک این دور از فرهنگ ماست وهیچگاە حاضر
بە سرفرود آوردن در مقابل این دشمن نیستیم. بنابراین همچو ملت کورد در مجموع و
مخصوصا همچو پژاک و جنبش آپویی مبارزەای همە جانبە در همە زمینەها اعم از
مبارزات رسانەای، نظامی، سیاسی و دیپلماسی گرفتە تا مبارزات فرهنگی و
اجتماعی را تا رسیدن بر رهایی بە پیش میبریم. در واقع این مرحلە ای است کە
برای بە انجام رساندن این مبارزات نیازمند جسارت، فداکاری و از خودگذشتگی
میباشد. بە معنایی دیگر کسی کە در این راه مبارزە میکند لازم است خود را برای
همە سختیهای این پیکار آمادە نماید.
مرحلە دیگر مرحلە بعد از رهایی ملی است. در واقع این مرحلە نیز نیازمند پراتیکی
منظم و سازماندهی شدە برای بنیاد نهادن جامعەای آزاد ودمکراتیک است. میتوان
گفت کە ما برای هر دو مرحلە دارای برنامە ای منظم هستیم. همانطور کە قبلا نیز
بدان اشارە نمودەایم مرحلە اول را در چهارچوب استراتژی خط سوم و با اتکا بە
روشهای جنگ خلق انقلابی بە پیش خواهیم برد. در خصوص جنگ خلق انقلابی
قبلا در برنامەای ویژە بدان پرداختیم و نیاز بە تشریح بیشتر آن در این مبحث وجود
ندارد. اما یادآور میشوم کە جنگ خلق انقلابی هم دارای رویکردهای نظامی است و
هم دارای رویکردهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ایدئولوژیک، رسانەای،
لجستیکی، سازمانیابی و…میباشد. بە این مفهوم ما در یک عرصە مبارزە محدود
نخواهیم ماند و تمام عرصەها را بە عرصە نبرد با دشمن تبدیل خواهیم کرد.
مرحلە دوم بنیاد نهادن ملت ـ دموکراتیک و جامعە آزاد و دمکراتیک است و برای
این مرحلە نیز دارای برنامە و پروژە هستیم چراکە اگر در مرحلە اول چشم اندازی
برای مرحلە بعدی نباشد، نمیتوان حتی در مرحلە اول نیز کارا عمل کرد. بە این معنا
تا چە اندازە راە و هدف مشخص گردد بە همان اندازە نیز انگیزە مبارزاتی ایجاد
خواهد گشت و میتوان در مبارزە بدون شک و تردید و با جسارت عمل کرد. بعدا نیز
بیشتر بە آن خواهیم پرداخت اما در واقع بنیاد نهادن جامعەای دمکراتیک و آزاد با
اتکا بە متدهای قدرتگرایانە، سودجویانە و اغواگرایانە میسر نخواهد شد. چراکە با
ابزارهای ناپاک نائل گشتن بە اهداف پاک غیرە ممکن است. بە نوعی دیگرنمیتوان با
استفادە از ابزارهای قدرتگرایانە، سرمایەدارانە و سودجویانە بە اهداف پاکی همچو
آزادی، رهایی، عدالت، برابری، دمکراسی، سوسیالیسم و… دست یافت.
بدون شک ما در هر دو مرحلە بجای استفادە از پارادایم قدرتگرا، سودجو و دولت
محور، پارادایم دموکراتیک و جامعەگرا را بکار میبندیم. پارادایمی کە بر سە اصل
جامعەی اکولوژیک، دموکراتیک و آزادی زن استوار است. در حقیقت جامعەای کە
اصل اکولوژیک را مدنظر قرار ندهد نمیتواند دموکراسی را اجرا نماید و در واقع
جامعەای دمکراتیک باید جامعەای اکولوژیک باشد. در عین حال جامعەی
دموکراتیک و اکولوژیک با مردسالاری در تعامل نیست و همچنین نمیتواند
فرودستی جامعە و بویژە زنان را مورد قبول قرار بدهد.
البتە وقتی کە در اینجا بحث از دو مرحلە میشود بە آن معنی نیست کە فعالیتهای
لازم برای پیشبرد مرحلە دوم را کاملا بە نفع وظایف مرحلە اول متوقف کنیم و دچار
یک رویکرد مکانیکی و دترمنیستی شویم. برعکس باید در کنار انجام وظایف مرحلە
اول در یک روند موازی و حتی بطور درهم تنیدە و دیالکتیکی یا آنچە کە انقلاب
مداوم مینامیم بە انجام وظایف مرحلە دوم هم پرداخت. بویژە در عرصە فرهنگی و
اجتماعی باید کاملا بە این طریق پیش رفت. اما آنچە کە مورد نظر ماست تفاوت و
اولویت بندی وظایف هریک از این دو مرحلە در مرحلە خاص خود از لحاظ سیاسی
و نظامی میباشد. برای اینکە منظورمان را روشنتر ارائە دهیم باید گفت کە برای
ایجاد ملت ـ دموکراتیک و جامعە آزاد و دموکراتیک ابتدا باید جامعە و سرزمین را
از انقیاد نیروهای استعمارگر و استثمارگر رها ساخت تا فرصت آن فراهم شود با
مواجهە شدن بە کمترین سطح عوامل و موانع بازدارندە بە برساخت آن پرداخت.
محدودە یا حوزە جغرافیایی، اجتماعی و ملی و فراملی مبارزات ما نیز شامل چهار
بخش میباشد. حوزە اول مبارزات ما همچو پژاک شرق کوردستان میباشد کە از سوی
رژیم فاشیست و دیکتاتور جمهوری اسلامی ایران استعمار شدە و شدیدترین شیوەهای
استعمار و استثمار در آنجا پیادە میشود. این نیروی استعمار و استثمار بر روی خاک
و جامعە ما و رنجها و دستاوردهای ما خود را زندە نگە داشتە و بە ملت ما اجازە
بهرەمند شدن از منابع طبیعی و اجتماعی میهنمان را کە بسیار غنی هم میباشد
نمیدهد.
از سویی دیگر دولت استعمارگر ایران همچو سرشت دیگر دول استعمارگر بر
فرهنگ، اخلاق، اجتماع، هویت و شخصیت ما میتازد و قصد دارد ما را از خود
بیگانە ساختە و مقلد خود گرداند. از هر شیوەای استفادە میکند تا هویتمان، زبان و
فرهنگمان را از بین ببرد و دچار آسیمیلاسیون گرداند. این یک واقعیت است
جامعەای کە مورد استعمار قرار گرفتە است نمیتواند چە از لحاظ روانی و چە از
لحاظ جسمانی زندگی تندرست و سالمی داشتە باشد. این بدان معناست کە در این
وضعیت، روان فردی و اجتماعی ما و همزمان سلامتی جسمی فردی و اجتماعی ما
با خطر جدی مواجە است. بنابراین ما باید در مقابل این استعمار و برای رهایی شرق
کوردستان مبارزە نماییم و با ارادە خود، فرد و جامعە آزاد را بنیاد نهادە و آن را از
نو بسازیم.
حوزە دوم مبارزاتی ما محدودە کوردستان را بە طور کل دربر میگیرد. کوردستان
یک کشور است و ملت کورد نیز یک ملت میباشد کە از سوی چهار استعمارگر تقسیم
شدە است. هریک از این استعمارگران بە شیوە خود این استعمار را بە پیش بردە اما
بطور کل این امر بر کل کورستان پیادە میشود. بهمین دلیل ما نمیتوانیم در برابر
بخشهای دیگر کوردستان بی تفاوت باشیم. این اصل، یعنی بی تفاوت نبودن باید از
سوی دیگر بخشهای کوردستان نیز بە نسبت شرق کوردستان وجود داشتە باشد. چرا
کە دشمن بصورت واحد برما یورش میآورد. بنابراین باید مقاومت ما نیز بصورت
یکپارچە و ملی باشد. بدون شک هر بخش کوردستان نیز ویژگیهای خاص خود را
دارد و در آیندە نیز با هر فرماسیون و مدلی کە ما آن را عملی میکنیم باید با مدنظر
قرارد دادن تفاوتمندیها و ویژگیهای هر بخش و منطقە کوردستان این یکپارچگی مد
نظر قرار گیرد و بر اساس آن کوردستان ادارە و مدیریت شود. تکرار میکنم کە
حوزە دوم مبارزە ما همە ی خاک، ملت و جامعە کوردستان است.
بدون شک جنبش آپویی در سیستم ک.ج.ک در هر چهار بخش کوردستان و حتی در
میان کوردهای خارج از کشور خود را سازماندهی کردە است و ما نیز بخشی از آن
محسوب میشویم. علاوە بر آن ما در چهارچوب کنگرەی ملی کوردستان نیز میخواهیم
جزو بخشی موثر از کل کوردستان حضور یابیم. یعنی ما نە تنها در چهارچوب جنبش
آپویی در سرتاسر کوردستان این اتحاد را حفظ میکنیم بلکە با کل نیروهای ملی و
اجتماعی کوردستان برای ایجاد اتحاد ملی و برساخت و حفظ ملت ـ دموکراتیک
کوردستان مبارزە خواهیم کرد.
حوزە سوم اجتماعی، انسانی و جغرافیایی مبارزات ما، مبارزە مشترک و در آیندە
زندگی مشترک با ملتهای تحت ستم و دیگر جوامع در ایران میباشد. ما با ملتهای
تحت ستم دولت ایران سوای همە تنوعات و تفاوتمندیها دارای دردی مشترک
میباشیم. آن هم زادە دولت ـ ملت ایرانی است کە رفتارهای استعمارگرایانە را بە همە
ما روا میدارد. بهمین خاطر بە دلیل آنکە دشمنی مشترک داریم ما ناچاریم کە حوزە
فعالیت مشترک با دیگر خلقهای ایران را نیز بعنوان یکی از حوزەهای مبارزاتی خود
تعریف کنیم. از این رو هم بعنوان ملت کورد و هم بعنوان پژاک باید در میان خلقهای
تحت ستم ایران بدنبال ایجاد همپیمانی و تاسیس یک پلاتفورم مشترک و جبهە ای متحد
با محتوایی دمکراتیک و انقلابی بگردیم. این مسئلە با یک حزب سرتاسری بە انجام
نمیرسد. ما اینطور بە موضوع نمینگریم کە حزبی برای سرتاسر ایران تاسیس شود
چرا کە ساختار اجتماعی و فرا ملی ایران و خواستهایشان تنها بر اساس بنیاد یک
حزب واحد یا سراسری نمیتواند جوابگو باشد خواه این حزب کمونیستی، خواه
سوسیالیستی، لیبرال، سکولار و یا دینی ـ مذهبی باشد.
نظر ما بر این است کە هر ملتی خود، خود را سازماندهی کردە، سیستم خود را
ایجاد کردە و همزمان با توجە بە اینکە در وهلە اول دارای دشمن مشترک هستیم این
نیروها آمادگی مواجهە مشترک با استعمار جمهوری اسلامی را داشتە باشند. در آیندە
نیز این خلقها نیاز بە ارتباط و هماهمنگی های مداوم با همدیگر دارند برای اینکە
زندگی در دنیای امروزە چنان ممکن نیست کە خلقی خود را در انزوا قرار دهد و
نیازی بە دیگر ملل و جوامع نداشتە باشد. برعکس زندگی امروزی نیازمند ارتباط
حتی باخلقهای دوردست نیز میباشد. حال مگر میشود کە نیاز بە ارتباط با جوامع
همسایە و ملتهای همجوار نباشد. این نیازمندی در روابط و همکاری متقابل است.
بنابراین ما در مراحل آتی نیز حال چە در چهارچوب اتحادیە دمکراتیک، جبهە
دمکراتیک یا کنگرە دمکراتیک خلقها نیاز بە این اتحاد داریم. میخواهم این را دوبارە
یادآور شوم کە حوزە سوم مبارزاتی ما، حوزە مبارزە و همکاری مشترک جوامع
وملل تحت ستم دولت ـ ملت ایرانی میباشد.
حوزە چهارم مبارزات ما سطح جهان است چرا کە در دنیای امروزی نمیتوانیم خود
را در یک محدودە تنگ تجرید کنیم با توجە بە اینکە یک سری از مفاهیم دموکراتیک
و انسانی جهان شمول هستند. بە مفهومی دیگر میتوان گفت کە نمیشود خود را از
وضعیتی کە امروزە جهان درگیر آن است جدا کنیم. جهانی کە ارتباط ملتها و جوامع
درآن مهم و اجتناب ناپذیر است و بعنوان جهان ارتباطات شمردە میشود. از سویی هم
مدرنیتە ـ سرمایەداری بنوعی تمام جوامع را مورد هجمە سوداگرایانە، سود جویانە و
قدرتطلبانە خود قرار دادە است و رهایی از این وضعیت مستلزم یک تلاش و
مبارزە جهانی و انترناسیونال میباشد.
یعنی برای مرحلە اول کە مرحلە تلاش و مبارزە جهت رهایی است ما باید تلاش
نماییم کە با همە خلقها و جوامع آزادیخواه و جنبشهای دمکراتیک و انقلابی سرتاسر
جهان برای نشان دادن استعمارگری و اعمال استثمارگرانە دولت ایران و دیگر
استعمارگران در بخشهای دیگر کوردستان در ارتباط باشیم کە البتە نە تنها برای
رساندن درد و الم مردم کوردستان بە همە دنیا بلکە برای شناساندن کوردها،
مبارزاتشان و آلترناتیوهایشان نیز بە دنیا باید چنین کنیم. در واقع در سطح جهان نیز
بعنوان نیازهای مرحلەی آتی کە مرحلە خودمدیریتی جامعە است باز نیاز بە برقراری
ارتباطات و همکاریهای مشترک در سطح گستردە جهانی میباشد. بنابراین ما هم
یک جنبش در سطح شرق کوردستان، هم در کل جنبشی کوردستانی، هم جنبشی فرا
ملی در سطح ایران و جهان میباشیم. در مجموع این چهار عرصە جغرافیایی،
انسانی و اجتماعی عرصەهای حضورمبارزاتی ما هستند.
در همان حال مفاهیمی وجود دارند کە در مبارزات ما بنیادین هستند و در واقع برای
بە انجام رساندن این مفاهیم است کە مبارزە مینماییم. یکی از این مفاهیم، مفهوم
رهایی ملی میباشد. مسئلە ما مسئلە استعمارگری و استعمارزدەگی است بنابراین نیاز
بە مبارزەای برای رهایی ملی وجود دارد. بهمین دلیل ما در کنار اینکە جنبشی
دموکراتیک و سوسیالیستی هستیم یک جنبش رهایی ملی نیز هستیم و برای تبیین ملتی
دمکراتیک مبارزە مینماییم. مفهومی دیگر کە برای آن مبارزە میکنیم جامعە آزاد و
دموکراتیک است بدین معنا کە رهایی ملی خود گامی در راستای رهایی از استعمار
استعمارگر است اما در صورتیکە خود را بە جامعەای آزاد و دموکراتیک نسپارد
میتواند حتی در بین همین ملت گروە و یا طبقەای ایجاد گردد کە اینبار این گروە و
طبقە روی حاصل دسترنج مردم انحصار خود را ایجاد کنند و جامعە را مورد ستم
قرار دهند. بنا براین جامعەای آزاد و دمکراتیک جامعەای است کە در آن عدالت
موجود باشد، جامعەای کە در آن درصد کمی بە سرمایەدار تبدیل نشوند و اکثریت
مردم تحت فقر و ستم واقع شوند. بر این اساس در جامعەای آزاد و دموکراتیک،
سیاست کردن آزاد و دموکراتیک خواهد بود و آزادی بیان وجود خواهد داشت و در
چنین جامعەای باید تفاوتـمندیهای اجتماعی و فرهنگی آزادانە بتوانند خود را
سازماندهی کنند و بر اساس ویژگی و خصوصیات خود ابراز وجود نمایند. در جامعە
آزاد باید حقوق فردی و جمعی انسانها بعنوان شهروند آزاد نیز کاملن رعایت گردند و
کسی آزادی فردی و جمعی را از آنها سلب نکند. بهمین خاطر میتوان گفت کە
مفهمومی دیگر بعد از مفهوم رهایی ملی همان مفهوم جامعەای آزاد و دموکراتیک
میباشد کە آن نیز پایەی اهداف مبارزاتی ما میباشد.
مفهمومی دیگر کە ما در بنیان مبارزەمان آن را اساس قرار میدهیم و در واقع از
رکنهای اساسی مبارزات ما میباشد آزادی زن است. همە میدانیم کە جامعە مردسالار
تاریخی هزاران سالە دارد، زن مورد ستم قرار گرفتە، از طریق بە بردگی کشاندن
زن مرد نیز بە بردگی کشیدە شدە است و در نتیجە بە بردگی کشاندن زن و مرد کل
جامعە بە بردگی کشیدە شدە است. بهمین خاطر آزادی زن برای ما مهم است و حتی
با توجە بە اینکە جنبش ما برای جنبش فمنیستی احترام قائل است اما بر این باوریم کە
مبارزات فمنیستی برای حل و فصل این مسائل کافی نیست. در نتیجە تئوری
ژنولوژی را کە مفهومی وسیعتر است مبنای کار و مبارزە خود قرار میدهیم.
مفهومی دیگر کە مبنا قرار میدهیم حفظ محیط زیست و جامعەی اکولوژیک میباشد.
در واقع انسان و جامعە خود بخشی از اکولوژی محسوب میشود. چنانچە محیط
زیست تخریب و در حفظ آن پیشرفت حاصل نگردد آنکە بیشتر از آن زیان خواهد دید
خود بشر و جامعەی بشریست کە جزئی لاینفک از اکولوژی بشمار میرود. بنابراین
میتوان گفت کە ما جنبشی تک ساحتی نیستیم بلکە جنبشی بر پایە لزوم رهایی ملی و
اجتماعی در ابعاد مختلف هستیم. بنوعی دیگر ما یک جنبش خلقی هستیم. منظور از
خلق در اینجا نە در مفهوم قالبی خشک آن بلکە خلقی کە دموکراتیک، انقلابی و در
پی تحقق سوسیالیسم میباشد.
یعنی مبارزە ما برای جامعەای آزاد و دموکراتیک و بر پایە عدالت اجتماعی میباشد.
همزمان در کنار مبارزە برای برابری زن و مرد، تلاش برای حفظ محیط زیست نیز
در دستور کار ما قرار دارد. یعنی ما صرفا یک جنبش ملی گرای ناسیونالیست و
صرفا طبقەگرا و اینکە در چهارچوب منفعت تنها یک گروه خاص عمل کنیم،
نیستیم. البتە لازم بذکر است کە ما صرفا یک نهاد مدنی زنان هم نیستیم بلکە ما همە
بعدهای استعمارگری و استثمارگری را کە از سوی استعمارگران و استثمارگران بە
جامعە ما تحمیل میشود نشانە خواهیم گرفت. یعنی مبارزە ما جهت آزادی و رهایی
ملل تحت ستم از جملە ملت کورد، جامعە زحمتکشان، زنان و برای حفظ محیط
زیست در جریان است.
ما در مبارزاتمان چندین تئوری ئالترناتیو را نیز در دستور کار خود قرار میدهیم کە
یکی از آنها ملت ـ دموکراتیک میباشد. ملت ـ دموکراتیک در برابر دولت ـ ملت تک
تیپ ساز کە میخواهد آمرانە ملتی تک زبانە، تک فرهنگ، تک دین، تک پرچم، تک
وطن و… بسازد از آلترناتیوهای ماست. دولت ـ ملت خود را بە یک بروکراسی
نظامی و سیاسی تجهیز میکند تا در زیر سایە آن بە آسمیلاسیون، اتوآسمیلاسیون و
نابودکردن فرهنگها، زبانها، باورها و ملتهای صد راە خود در مسیر این تک
تیپ سازی بپردازد. اما ملت ـ دموکراتیک تمام نهادهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی
را بە مالکیت جامعە در میآورد و جامعە را از انقیاد دولت ـ ملت بعنوان دستگاە
بروکراسی ـ نظامی نیروهای مدرنیتە ـ سرمایەداری رها میسازد. بنا براین ملت ـ
دموکراتیک یکی از تئوریهایی است کە ما بر روی آن کار میکنیم. ملت ـ
دموکراتیک میتواند هم در میان یک اتنیک و هم در میان چندین اتنیک بر پایە ای
دموکراتیک با حق حیات آزاد و برابر ساکنان هر محلە، شهر، منطقە تا سطح ملی
برساخت شود. چرا کە ملت ـ دموکراتیک خارج از بخش عمدەای از معیارهای ملی
بودن همچو سرزمین، تاریخ، فرهنگ، زبان، بازار، احساس ملی و … دموکراسی
را نیز مبنای حفظ اتحاد ملی قرار خواهد داد. بدون تردید منظور از دموکراسی
لیبرال و بورژوا دموکراتیک نیست. ما تفسیر دیگری از دموکراسی داریم کە در این
مبحث پرداختن بە تشریح آن نمیگنجد. بە هرصورت ملت ـ دموکراتیک ملتی است
بر مبنای حفظ تفاوتمندیها و تنوعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی.
تئوری دیگر سوسیالیسم ـ دموکراتیک است. بدون شک ما جنبشی سوسیالیستی هستیم
اما نە آن سوسیال دموکراسی مرسوم کە با چسپاندن برچسب سوسیالیسم بە خود در
واقع مذهبی دیگر از کاپیتالیسم است. البتە منظورمان سوسیالیسم بروکراتیک، دولت
گرا و مرکزگرایی هم کە در قالب رئال سوسیالیسم در شوروی ادعای برقراری آن
شد هم نیست. در واقع آن هم نوع و شکلی از کاپیتالیسم دولتی بود کە با نام
سوسیالیسم بە ما تحویل دادە شدە بود. آنچە کە امروزە چین کاپیتالیست هم ادعای آن را
میکند. یعنی در بطن کاپیتالیسم دولتی بودن و در ظاهر ادعای سوسیالیستی کردن
نیست.
در عین حال منظورمان یک جامعەگرایی و کومینال بودنی غیر سیاسی، غیرە
دموکراتیک و بی قاعدە هم کە در بعضی جاها وجود داشتە و وجود دارد کە بە حقوق
افراد اهمیت نمیدهد هم نیست. بلکە سوسیالیسم ـ دموکراتیک دارای ابعاد وسیع
اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی میباشد کە هم مانع انباشت سرمایە و قدرت در
اختیار بخش قلیلی سودجو و سرمایەدار میگردد و هم اینکە شکوفایی و تامین نیازهای
جامعە از لحاظ فردی و اجتماعی را میسر میگرداند. برای این نیز ساز وکارهای خود
را دارد کە تشریح آن نیز در این مبحث نمیگنجد. بە هر صورت سوسیالیسم
دموکراتیک نیز یکی از آن تئوریهایی است کە مبنای مبارزات و از اهداف پایەایی
ما میباشد. در اصل میتوان گفت: ملت ـ دموکراتیک و سوسیالیسم ـ دموکراتیک در
درون کنفدرالیسم ـ دموکراتیک بە مکمل همدیگر تبدیل میشوند.
کنفدرالیسم دموکراتیک اساسا ساختاری است کە سوسیالیسم دموکراتیک و ملت
دموکراتیک را بە هم پیوند میدهد. سوسیالیسم دموکراتیک بیشتر چهارچوبی است
برای چارەیابی مسائل اجتماعی و اقتصادی در مسیری برابری طلبانە،
مساواتطلبانە و عادلانە. ملت دموکراتیک چهارچوبی است برای حل مسائل سیاسی
و فرهنگی، اتنیکی در یک مسیر دموکراتیک و همزیستی مسالمتآمیز
تفاوتمندیهای ملی و فرهنگی. بهمین دلیل این دو در یک رابطە در هم تنیدە در
درون ساختار کنفدرالیسم دمکراتیک بە مکمل همدیگر در حل مسائل و تحقق فلسفە
آزاد در بستر حیات مادی جامعە تبدیل میشوند و ایفای نقش مینمایند.
این شیوە کنفدرالیسم ـ دموکراتیک بدون شک میتواند با دیگر مدلهای کنفدرالیسم کە در
طول تاریخ و اکنون نیزتشکیل شدەاند در بعضی از جنبەها شباهتهایی داشتە باشد.
یعنی در خیلی از جنبەها میتواند نسبت بە نمونەهای مشابە تاریخی و امروزین خود
ویژگیهای خاص خود را دارا باشد. یکی از مهمترین ویژگیهای خاص آن نیز
گسستنی رادیکال از نهادهای دولتی در جهت ایجاد نهادهای دموکراتیک و کاملا
مردمی ـ اجتماعی میباشد. در واقع منظور گسستن ازنهادها و ساختارهای دولتی
مرکزگرا و تاسیس نهادها و ساختارهای منعطف اجتماعی میباشد کە این ساختارها
میتوانند در سطحی محلی، کشوری، منطقەای تا سطحی جهانی تشکیل گردند.
یعنی این نهادها و در کل ساختار کنفدرالیسم میتواند در سطح محلی، کشوری،
منطقەای و همزمان جهانی برساخت گردد. جهت ایفای چنین امری هم کنفدرالیسم ـ
دموکراتیک بر اساس چهار پایە و رکن اساسی استوار است. این ارکان نیز کمون،
مجلس خلق (شورای مردمی)، کوپراتیو و آکادمی میباشند. باید افزود کە کنفدرالیسم ـ
دموکراتیک در حین برخورداری از قابلیت حل مسائل خرد و لوکال از جوانب
نظریات کلان و جهانشمول نیز برای حل مسائل کلان و جهانی برخوردار میباشد.
کمون بیشتر جنبەی اجتماعی و کومنیالیتە را در این ساختار دارد. مجلس خلق نیز
جنبە سیاسی ساختار میباشد. آکادمی جنبە ایدئولوژیک، فلسفی و علمی و کواپراتیو
نیز جنبە اقتصادی ساختار کنفدرالیسم ـ دموکراتیک است کە در تمام سطوح اجتماعی
میتوانند نهادهای خود را بسازند و در امر مدیریت دموکراتیک جامعە مکمل همدیگر
شوند. یعنی اینها چهار پایە اصلی تشكیل کنفدرالیسم دموکراتیک میباشند کە در سطح
زیرین تا بالاترین سطح آن برای حل مسائل جامعە و تامین حیات آزاد جامعە در
جریان میباشند. در واقع تشریح هریک از این رکنها و شیوە کار آنها مبحثی جداگانە
است کە آن نیز در این مبحث نمیگنجد. ولی در این مورد نوشتارهای زیادی وجود
دارد و امیدوارم ما هم در آیندە فرصتی بیابیم تا بتوانیم بیشتر بە تشریح این
موضوعات بپردازیم.
در واقع کنفدرالیسم دموکراتیک مکانیزم و فرماسیونی غیر دولتی برای حق تعیین
سرنوشت ملتهاست. در حقیقیت کنفدرالیسم دموکراتیک حق تعیین سرنوشت را تنها
در سطح کلان ملی صورت نمیبخشد بلکە حق تعین سرنوشت را بە سطح محلی،
منطقەای انتقال خواهد داد. یعنی در بخشهای مختلف با تفاوتمندیهای فرهنگی و
اجتماعی هر ملتی برخورد دموکراتیک، رهاییبخش و آزادیخواهانە را اعمال خواهد
کرد. یعنی توسط خود مدیریتی دموکراتیک بە واگذاری حق تعین سرنوشت جوامع بە
دست خودشان و برای تصمیمگیری در امور حیات و مماتشان این حق را برای
جوامع در سطح محلات و مناطق تا سطح کلان ملی و اجتماعی روا میدارد. بە
مفهومی دیگر کنفدرالیسم دموکراتیک ساختاری است کە از پایینترین سطح بە سوی
سطوح بالاتر، جامعە را در مسیر آزادی و بر پایە دموکراسی مستقیم سازماندهی
میکند.
بە این ترتیب خودمدیریتی دموکراتیک نیز مفهومی دیگر میباشد کە اساسا بە هر
منطقەای این حق را میدهد کە با توجە بە ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی خودشان،
خود را سازماندهی نمایند. در واقع خودمدیریتی دموکراتیک امکان دموکراسی مستقیم
را فراهم میکند. بنابراین خودمدیریتی دموکراتیک یکی از مفاهیمی است کە در
مبارزات ما مهم است و اساسا جامعە سریعتر میتواند خود را با آن سازگار نماید. در
واقع بخش عمدە مبارزات تاریخی مبارزە جامعە در برابر نهادهای دولتی برای حفظ
حق خودمدیریتی بودە است و باید تکامل اجتماعی را نیز در این دیالکتیک جستوجو
کرد. یعنی نهادهای دولتی در طول تاریخ بر این تلاش بودەاند کە این حق را از
جامعە بگیرند و جامعە نیز همیشە در تلاش برای حفظ و دستیابی کاملتری از حق
خودمدیریتی بودە است. بهمین دلیل خودمدیریتی یکی دیگر از مفاهیم مبارزاتی
ماست.
البتە لازم بذکر است کە پتانسیل برای بدست آوردن تمامی اینها در خود جامعە وجود
دارد و نیازی بە جستجوی آن در خارج از جامعە نیست. نیازی نیست کە ما در
روابط دیپلماتیک خود بدنبال کسب این موضوعات از سوی دولتهای دیگر باشیم. این
نیروها و پتانسیل مورد ذکر ما در ذات و بطن خود جامعە جریان داشتە اما استعمار
و استثمار همیشە در تلاش بودە کە این جوهر را نابود یا حداقل مسکوت و ناکارا
گرداند. بهمین خاطر وظیفە انقلابی ماست کە این نیروها و پتانسیل را دوبارە زندە
کنیم و از صورت بالقوە آن را بە نیروی بالفعل تبدیل کنیم. در اصل این بە نوعی هم
دکترین مبارزاتی کوردهاست هم برای حل مسائل خودشان و هم برای دیگر
ملتهای منطقە و جهان نیز میتواند الگویی مناسب باشد.
در واقع برای کوردها این راە پایان دادن و خط بطلان کشیدن بە آن دنبالەروی وعقب
ماندگی است کە خط کلاسیک کوردها همیشە و بویژە در صد سال اخیر بە آن دچار
گشتە است. یعنی طی صد سال اخیر در چارچوب خط کلاسیک همیشە چپ کورد
دنبالەرو چپ ملت بالادست بودە، مذهبی کورد مداوم دنبالەرو مذهبیهای ملت غالب
بودە است. لیبرال و دموکراتهای کورد هم بهمین شکل دنبالەروی دموکراتها و
لیبرالهای ملت بالادست را کردەاند. در بیشتر اوقات نیز اصل موضوعات بطور
کامل بە جامعە کورد نرسیدە و بە شیوەای دیگر کوردها مجبور بە تقلید یا کوپی
برداری ازهمفکران خود در درون ملت مسلط گشتەاند. در واقع چپها، مذهبیها و
لیبرال دموکراتهای ملتهای حاکم بر کوردستان نیز خود مقلد و کوپیبردار خارج
بودە اند و این نیز برای خط کلاسیک کوردی در هر سە کانسکت چپ، مذهبی و
لیبرال دموکراسی بە معنی از کوپی کوپی، کوپی برداشتن میباشد. شوربختانە بخش
عمدە وضعیت امروزمان نیز ناشی از این واقعیت میباشد.
در واقع خاستگاە این پروژە یعنی کنفدرالیسم ـ دموکراتیک مبتنی بر معیارهای
مدرنیتە ـ دموکراتیک و محتوای نظری، فکری و عملی آن میراث مبارزات رهایی
بخش کوردستان در تاریخ و بە ویژە مبارزات خلق کورد بە رهبری جنبش آپویی
میباشد کە خودمدیریتی دموکراتیک یکی از جنبەهای مهم این پروژە محسوب
میگردد. این پروژە نیز بە خاطر اینکە پروژەای انسانی و منطبق با واقعیت کوردستان
و منطقە خاورمیانە میباشد تضمین اجرایی و توانایی چارەیابی مسائل و مشکلات را
نیز با خود بهمراه دارد. بدون شک همە این مفاهیم و نظریات در گسترە مفهوم
مدرنیتە ـ دموکراتیک و در نقطە مقابل مفاهیم مدرنیتە ـ سرمایەداری قرار میگیرند.
لازم بە ذکر است کە مدرنیتە ـ سرمایەداری شامل سە پایە اصلی میباشد. پایە یا رکن
اول آن کاپیتال یا همان کاپیتالیسم است. کاپیتالیسم نیز خود شامل سە مرحلە میباشد:
مرحلە مرکانتالیسم یا تجارت مبتنی بر سود و سودا. مرحلە سرمایەداری صنعتی و
آن نیزسرمایە مالی میباشد کە امروزە ما در حادترین وضعیت بحرانی آن هستیم و
نسبت بە دو قرن گذشتە ابعاد گستردەتری در سرکوب و استثمار بە خود گرفتە است.
پایە دوم و سوم مدرنیتە ـ سرمایەداری نیز دولت ـ ملت و اندوستریالیزم یا همان
صنعت گرایی میباشند.
مدرنیتە ـ دموکراتیک نیز در برابر این سە اصل و پایە مدرنیتە ـ سرمایەداری، دارای
سە رکن آلترناتیو مختص بە خود میباشد. آن سە رکن نیز بە این ترتیب میباشند. یعنی
اقتصاد کومینال و بازار اجتماعی در مقابل کاپیتالیسم و بازار آزاد نئولیبرالیستی و
در مقابل دولت ـ ملت، ملت دموکراتیک و در برابر اندوستریالیزم، اکواندوستری یا
اکوصنعت سە پایە آلترناتیو مدرنیتە ـ دموکراتیک میباشند. در واقع این موارد نیز در
نتیجە جستجوی حقیقتی است کە جنبش ما و رهبر آپو بە آن رسیدە، آنرا مطرح
گردانیدە و از آن سخن راندەاند. یعنی در چهارچوب یک متدولوژی و رژیم حقیقت
است کە استدلالهای توضیحی و توجیهی آن نیز در مانیفست ـ تمدن دموکراتیک
(مجموعە پنج جلدی دفاعیات رهبر آپو) تنظیم شدەاند.
در اساس این سە درس یعنی رژیم حقیقت، مدرنیتە ـ کاپیتالیستی و مدرنیتە ـ
دمکراتیک سە درس اساسی و مهم میباشند کە بعد از این مرحلە رێگا و رێباز کە تنها
دو حلقە بە پایان آن یعنی تا حلقە پنجاهمین آن باقی ماندە، در صورت امکان و
فرصت برای ارائە این سە درس مهم نیز برنامەریزی خواهیم کرد (سە درس رژیم
حقیقت، مدرنیتە کاپیتالیسم و مدرنیتە دمکراتیک). البتە در مانیفست ـ تمدن دمکراتیک
رهبر آپو بطور دقیق بە تئوریزە کردن آن پرداختە است اما در درسهایی کە ما در
صورت امکان بە ارئە آنها خواهیم پرداخت تلاش این است کە تشریحی در فهم آسانتر
آن با ذکر مثالها و مصادیقی کە در تجربە تاریخی و امروزین حیات ذهنی، مادی و
عملی انسان و جامعە وجود دارد آنها را ارائە دهیم. بە هر حال بە این امید کە در
آیندە این امکان فراهم گردد تا این مباحث را هم ارائە بدهیم.
در واقع این پنجاه درس کە اکنون در حال ارائە درس ٤٨ آن میباشێم میتوانند
زمینەساز خوبی برای فهم و درکی بهتر از مباحث مذکور (رژیم حقیقت، مدرنیتە ـ
کاپیتالیسم و مدرنیتە ـ دموکراتیک) شود. در اینجا این بحث را بە پایان میبریم و برای
اطلاع رفقا در برنامە بعدی بە مبحثی تحت عنوان ـ حملە های سە جانبەای کە تاکنون
بر علیە پژاک و جنبش آپویی انجام شدەاند ـ خواهیم پرداخت.