حقیقت جنگ و صلح، اهداف جنگ ویژه
این متن برگرفته از قسمت هفتم برنامه ریگا و ریباز (راه و روش) میباشد. این برنامه، برنامەای آموزشی است که به صورت آنلاین در روزهای پنجشنبه به زبان کوردی از طریق صفحەی فیسبوکی و کانال یوتیوب ریگا و ریباز پخش میشود. موضوع آموزشی این قسمت حقیقت جنگ و صلح، اهداف جنگ ویژە میباشد که در تاریخ دەهم سپتامبر ۲۰۲۰ توسط رفیق اهون چیاکو ارائه شده است.
برای تعریف جنگ میتوان گفت که جنگ یعنی تقابل دو جهان و دو ارادەی متفاوت که هر یک میخواهد بر دیگری چیره شود. بنابراین درگیری طرفین را میتوان آخرین مرحلە جنگ دانست. برای تعریف ریشه تاریخی جنگ باید گفت که اختلاف و تضاد در بطن طبیعت و گیتی وجود دارد و این تناقضات همیشه در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند. میتوان آنرا یک نزاع طبیعی مابین موجودات زنده در طبیعت نامید.
در کنار دیگر جانداران در طبیعت که برای تداوم بقایشان گاها مجبور به تقابل میشوند، جامعه انسانی نیز از دورەی “کلانها” منازعات را آغاز کرده است. این منازعه به شکل درگیری میان دو عضو یک کلان بر سر چیزی، یا بین دو کلان و بعدها میان دو قبیله بوده است. اما جنگ به مفهوم امروزی آن، برابر با تاریخ شکلگیری سیستم دولتی، طبقاتی، مردسالاری و اشغالگری میباشد. آنچه که ما آنرا تمدن مرکزگرا و دولتگرا میدانیم.
در این مقطع جنگ به بخشی از برنامه نیروهای اشغالگر برای یورش به جوامع تبدیل میشود. از طرفی دیگر نیز، جوامعی که حاضر نبوده اند تحت حکمرانی قرار بگیرند و تسلیم شوند، دست به دفاع زدهاند.
بنابراین میتوان گفت که جنگ از تاریخ مدنیت آغاز شده که به مرور زمان گسترش یافته و به بخشی از جنگهای اشغالگرانه بدل شده است. این جنگ، باطل و برای سرکوب است. در مقابل این جنگها، دفاع مشروع وجود دارد کە جنگی بحق و اخلاقمدار میباشد.
هر جنگی حداقل با حضور دو طرف متخاصم بە وقوع میپیوندد. ممکن است هر دوی آنها نیروی جنگ باطل بودە و هریک به دنبال منافع نامشروع و سلطەگرایانە خود باشند. همچنین ممکن است یکی از طرفین نیرویی سرکوبگر باشد و جنگ باطل را اعمال کند و طرف مقابل در حال دفاع مشروع، جنگ حق و اخلاقمدار را نمایندگی کند. طرفین جنگ میتوانند دو گروه دولتی یا دو ارتش دولتی باشند. بە نوعی دیگر، جنگ میتواند در سطوح مختلف بە وقوع بیافتد.
جنگی که مورد بحث ما است از تاریخ جامعه طبقاتی و تمدن متمرکز آغاز شده و در مقاطعی این تمدنهای مرکزی و دولتگرا برای منافع خود با هم وارد جنگ شده اند. در مقاطعی هم تمدن مرکزگرا، دولتگرا و اقتدارگرا، به اجتماعاتی حمله کرده و آن جامعه بطور مشروع برای دفاع از خود در موقعیت جنگی قرار گرفته است.
تنها جنگی که میتوانیم آن را برحق بدانیم، دفاع مشروع میباشد. در غیر اینصورت تمامی جنگها برای سرکوب و فتح و این نوع اهداف، جنگ باطل است. در واقع خود گسترش جنگ از سوی نیروهای سرکوبگر برای سرکوب بیشتر و غصب دسترنج جوامع بودە است که بعدها فرهنگ و شیوەی جنگ هرچە بیشتر پیش میرود، در مواردی مانند اینکه چطور ارتش درست کنی، چطور آموزش دهی و چگونه در میدان جنگ قرار بگیری. کتب و جزواتی در این باب نوشته شده اند که یکی از قدیمی ترین آنها کتابی به نام هنر جنگ است که سونتوزو، یک نویسنده چینی، ٢١٠٠ سال پیش آن را نوشته است. کتاب سونتوزو هنوز هم اهمیت خود را در ضمینە هنر جنگ از دست ندادە و بسیاری از نیروهای حکومتی و سلطهجو آنرا برای استفاده در تاکتیک و استراتژی جنگ مطالعه میکنند، همچنین نیروهای مبارز و حقطلب نیز برای فراگیری هنر جنگ هنوز هم بە آن رجوع میکنند. مقالات دیگری در این رابطه نوشته شدهاند که اکنون زمان و ضروریتی برای معرفی آنها وجود ندارد. قصدم این بود که بگویم دیگر جنگ، تئوری و مناسبات خودش را تولید کرد و همیشە برای تاکتیکها و ابزارهای نوین جنگ کنکاش و جستجو متداول بودە است، حتی بسیاری از فراوردەهای تکنولوژیک و الکترونیک ابتدا در حوزە جنگ خلق و مورد کاربرد قرار گرفتەاند و بە دنبال آن به حوزە سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی وارد شدەاند. بارزترین آنها کامپیوتر و اینترنت میباشند کە قبل از هر حوزەایی در حوزە جنگ مورد کاربرد قرار گرفتەاند.
وضعیت عصر ما نیز کاملا مشخص است، نیروهای سرمایهداری بطور مستمر در حال جنگ با جوامع و نیروهای آزادیخواه بوده و در کوردستان هم جنگ نیروهای اشغالگر با خلق کورد و جنبش کوردها ادامه دارد. جنگ دیگر امری انتزاعی و نامفهوم نیست. هرکسی تا حدودی آنرا درک میکند. واقعیت این است که در جنگ هر نیرویی که بتواند غالب شود، خواهد توانست که نهایتا موجودیتش را قطعی کند. اگر نیروی در جنگ ببازد و این باختن مقطعی باشد، فرصت برای جبران وجود دارد، اما اگر بکلی ببازد، در این حالت مغلوب ارادەی طرف مقابل شده و از بین میرود.
موضع بعدی مورد بحث که در نقطه مقابل جنگ قرار دارد، صلح است. آشتی زمانی میآید که دو قدرت در برابر هم دیگر میجنگند، اما هیچیکدام نمیتواند اراده طرف مقابل را بکلی درهم بشکنند. در این حالت دو طرف به صلح رو میآورند. اساس صلح بر این است که موجودیت هریک از طرفین تضمین شده باشد و هیچکدام از سوی دیگری مورد تهدید واقع نشود. صلح چیزی پایدار است. بسیاری از صلحهای بزرگ نتیجه جنگهای بزرگ بوده اند. بسیاری مواقع شاهد بودەایم کە از طرف کسی یا خودمان، گفته میشود با فلان کس دعوایم شد، اما بعدا از این دعوا کاملا دوست شدیم. این یک نمونه خیلی کوچک، اما قابل اشاره است.
همچنین اگر در میان کشورهای اروپا یک صلح نسبی وجود داشته باشد، به دنبال جنگهای جهانی یکم و دوم ایجاد شده است. ما نباید صلح را به اشتباه معنا کنیم. آشتی وقتی میآید که موجودیت و حقوق و امنیت شما از سوی طرف مقابل پذیرفته شده و خواستەهایتان را قبول کرده باشد.
گاهی اوقات دستیابی به صلحی پایدار از جنگ هم سخت تر است. به ویژه در دنیا و جوامع پیچیده امروزی که ویژگیهای متفاوتی را در مقایسه با جوامع گذشته دارا میباشد.هنگامی که بحث جنگ و صلح به میان می آید، با واژه هایی چون دیالوگ، دیپلماسی، آتشبس و مذاکره برخورد میکنیم که هر کدام دارای مفاهیم خاص به خود هستند. در اینجا به شرحی اجمالی در رابطه با این واژه ها میپردازیم.
دیالوگ ابزاری است که در تمام جنگها از آن استفاده میشود. تفاوتی ندارد که طرفین جنگ دو حکومت خودکامه باشند یا اینکه جنگ میان یک حکومت و یک نیروی انقلابی باشد. در هر صورت آنها کانالهای مستقیم یا غیرمستقیمی برای دیالوگ دارند تا همزمان با ادامه جنگ از آن برای مواردی در چارچوب بیان خواست طرفین استفاده کنند.
مبحث بعدی ما آتش بس است که گاها با صلح اشتباه گرفته میشود. آتشبس، امری موقتی بوده که وقتی هیچیک از طرفین جنگ قادر به شکست کامل دیگری نشده اما توازنی شکل گرفته باشد، به درخواست یک طرف یا هر دو طرف جنگ، یا به درخواست یک طرف سوم برقرار میشود.
مدت آتش بس که عبارت است از توقف درگیریهای نظامی، میتواند یک روزه، چند ماهه یا چند ساله باشد. اما آتشبس به معنای صلح نیست. نیروهای متخاصم همچنان در برابر یکدیگر هستند، فقط درگیری نظامی را متوقف کرده اند.
جنگهای امروزی مراحل متعددی دارند تا به درگیری نظامی برسند. مراحلی مانند زمینە سیاسی، تجسس، تدارک لجستیک و آرایش نیروها. درگیری مستقیم طرفین در مرحله آخر جنگ است و نتیجه جنگ را مشخص میکند. در آتشبس، درگیری متوقف شده اما جنگ ادامه دارد. در زمان آتش بس، تحرکات نظامی و گاها درگیریهای پراکنده ممکن است روی دهند اما شدت جنگ به شرایط پیش از آتشبس بازنمیگردد. مگر آنکه آتشبس دیگر پایان بگیرد.
موضوع بعدی دیپلماسی است. در حین آتش بس هریک از طرفین برای گرفتن سهمشان وارد دیپلماسی و تبادل نظر میشوند. اما دیپلماسی با دیالوگ متفاوت است، هرچند که گفتگو در آن وجود دارد اما بیشتر برای کنترل اوضاع است. دیپلماسی برای تعیین سهم و امتیازگیری در جنگ است. گاهی اوقات خود دیپلوماسی نیز در راستای ضمینە سازی یک جنگ بە کار بردە میشود. طرفین اصلی جنگ یا طرفهای دیگری که غیر مستقیم درگیر جنگ هستند میتوانند با همدیگر برای نائل گشتن بە اهداف مذبور از ابزار دیپلماسی بهره بگیرند.
مذاکره یک بحث دیگر است. وقتی که دیالوگ، آتشبس و دیپلماسی به نتیجه رسیده باشند، مذاکره برای تبدیل تعهدات طرفین به یک پروتکل انجام میشود. البته در مذاکره طرفین هنوز دوست یکدیگر نیستند، صلح برقرار نشده و دشمنی میانشان ادامه دارد. نشستن دو نیروی درگیر پشت میز مذاکره به معنای در حال جنگ بودن طرفین میباشد. در مذاکره ای که توازن قوا میان طرفین وجود نداشته باشد به نفع طرفی خواهد بود که قدرت بیشتری دارد. بنابراین توازن قوا در مذاکره خیلی مهم است. تدبیر، احتیاط و موضوعاتی دیگر هم در مذاکره اهمیت دارند. نتیجه هر مذاکره ای ممکن است صلح نباشد، اما نتیجه بسیاری از جنگهای بزرگ بر میز مذاکره مشخص شده است. نتیجه بسیاری مذاکرات نیز میتواند صلحهای نسبی یا پایدار باشد. این معنای حقیقت جنگ است که ما با آن مواجه هستیم.
قصد دارم موضوع دیگری هم اضافه کنم که بنظرم مهم میآید. بخصوص برای خلق کورد که اکنون در جنگ است. جنگ فقط یک امر نظامی نیست و در گذشته هم اینطور نبودە است. به عنوان مثال وقتی کتاب سونتوزو را مطالعه میکنیم به مسائل مختلف دخیل در جنگ برمیخوریم. فرهنگ، اقتصاد و مبارزه اجتماعی در جنگ دخیل هستند. به ویژه اگر جنگ در کوردستان را فقط نظامی بدانیم و آن را به درگیریهای مسلحانه خلاصه کنیم، یک تعریف جامع نخواهد بود. ما از هر نظر در جنگ هستیم. چون دشمن در تمام عرصه ها حمله می کند. جنگهای ایدئولوژیک، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی انجام میشوند و شما ناچارید از همه این سلاحها استفاده کنید تا از بین نروید و قادر به پاسخ دهی باشید. با این وجود بدون تردید تقابل نظامی، اصلیترین نقطه جنگ است که نباید کتمان شود.
اما جنگ ویژه چیست و چه تفاوتی با کلیت جنگ دارد؟ جنگ ویژه یا همان جنگ نرم، جنگی است که مستقیما پتانسیل اجتماع را هدف قرار می دهد. در جنگهای جبهەای یا رویارویی دو نیروی مسلح، طرفین فیزیکی در برابر هم می جنگند. اما در جنگ ویژه، دشمن سعی در بی اراده کردن اجتماع کرده و با آن می جنگند. هدف در اینجا تضعیف مقاومت آن اجتماع است. این اجتماع میتواند که یک مردم و ملت باشد یا یک تشکیلات. اجتماع مورد نظر از طرق مختلف مورد هجوم قرار می گیرد تا پتانسیل مقاومت و ایستادگی در آن نابود شود.
اگر این اجتماع، پشتجبهه یا بستر یک نیروی نظامی باشد، میخواهند آنرا را چنان تضعیف کنند که نتواند از نیروی مدنظر پشتیبانی کند. در مواردی هم دو حکومت متخاصم از جنگ ویژه علیه جامعه رقیب خود استفاده می کنند. مانند دوران جنگ سرد که امریکا و جبهەی سرمایهداری در حال جنگ نرم با مردم شوروی و کشورهای سوسیالیستی موجود بود. شوروی هم از طرف دیگر به میزان توانایی خود جنگ نرم با امریکا و متحدینش را انجام می داد.
در مواردی هم طرفین، یک نیروی انقلابی و یک حکومت خودکامه هستند. حکومت مستبد از جنگ نرم علیه بستر اجتماعی گروه انقلابی برابرش استفاده می کند. مسئله اینجاست که در جنگ نظامی شما طرف مقابل خود را به شکل فیزیکی می بینید، اما در جنگ نرم، دشمن از درهای نامرئی به جامعه یا گروه شما وارد میشود. جنگ نرم را همچنین یک حکومت مشتبد و اشغالگر می تواند علیه جامعه براه بیاندازد با هدف کشتن جامعه زنده و مقاومت موجود در آن. این حکومت، با حکومتی دیگر یا گروهی مسلح در جنگ نیست، اما پویایی و زنده بودن جامعه را در مقابل خود می بیند و تلاش می کند با جنگ نرم آن را بی اثر کند.
در مقیاسهای کوچکتر می توان به جنگ نرم یک گروه علیه گروهی دیگر، یا یک گروه علیه یک حکومت اشاره کرد. حتی در یک جامعه ممکن است جریانهای متفاوتی شکل بگیرند و علیه یکدیگر در حال جنگ نرم باشند. در نتیجە جنگ نرم یعنی اینکه به طریقی تضعیف بستر اجتماعی و صفوف دشمن.
اگر جهان را به دو دستەی جوامع و حکومتها تقسیم کنیم، از دورە سومر تاکنون، نهاد حکومت همواره با توجه به امکانات و شرایط زمانی آن دوره، به دنبال مغلوب کردن جامعه توسط جنگ نرم بوده است. جنگ نرم در دنیای امروزی تا حدودی گلوبالیزه شده و فقط میان یک حکومت و اجتماعش، میان دو حکومت، یا میان یک حکومت و یک گروه انقلابی نیست. در سرمایه جهانی و مدرنیتەی کاپیتالیستی، جنگ نرم در برابر کل بشریت انجام میشود.
به این منظور دنیایی از نهادها تشکیل داده اند. بسیاری از این سازمان ها در پی جنگهای جهانی یکم و دوم پدید آمدند، مانند ناتو و سازمانهای دیگری که جنگ نرم علیه اجتماعات بویژه جوامعی که امکان عصیان و قیام علیه مدرنیتەی سرمایه داری دارند انجام می دهند.
جنگ اشغالگران کردستان علیه خلق کورد دربرگیرنده جنگ های خشن و مستقیم و جنگ نرم بوده است. بهرطریقی تلاش کردهاند خلق کورد را مورد نسلکشی فیزیکی و فرهنگی قرار دهند. از طریق فیزیکی تا آنجا که قادر بودهاند کوردها را قتل عام کرده اند.
اگر جامعه ای که مورد هدف پاکسازی نژادی قرار دارد از لحاظ فرهنگی از حکومت مهاجم یا جامعه منتسب به آن ضعیفتر باشد، در چنین صورتی مهاجمین نیازی به حمله فیزیکی به آن جامعه نمیبینند و سعی خواهند کرد که صرفا از طریق فرهنگی جامعه را از میان بردارند.
اما اگر آن جامعه از نظر فرهنگی قوی تر از جامعه فرادستی باشد که حکومت متخاصم آنرا نمایندگی میکند، دیگر پاکسازی فرهنگی کافی نیست و نسلکشی فیزیکی هم اضافه می شود. مردم یهودی، ارمنی و کوردها نمونه های خوبی برای برای اثبات این ادعا هستند. یهودیها از لحاظ فرهنگی قوی بودند، دین داشتند، بخش بزرگی از سرمایه دنیا را به انحصار خود درآورده و از لحاظ علمی هم قدرتمند بودند. وقتی که نمیتوانستند آنها را از طریق فرهنگی از بین ببردند همواره در تاریخ شاهد قتلعام فیزیکی یهودیان هستیم. هولوکاست یک نمونه آن است. شرایط کوردها و ارمنی ها هم کە دارای ریشە فرهنگی عمیق میباشد هم مشابه بوده و بخاطر عدم توفیق در پاکسازی فرهنگی، نسلکشی فیزیکی را بر آنها تحمیل کرده اند.
کوردستان بخاطر غنای جغرافیایی و فرهنگی خود تاکنون قادر به مقاومت بوده است. پاکسازی فرهنگی بخشا از طریق جنگ نرم دنبال میشود که اشغالگران کوردستان در اینباره دریغ نکردهاند. در این جنگ بعضا از برخی ارزشهای بومی نیز استفاده ابزاری شده است.
برای نمونه، حکومت ایران تلویزیونهای استانی در شهرهای سنه، کرماشان و مهاباد دایر میکند که زبان آنها به کوردی است. از این طریق نه تنها به زبان و فرهنگ کوردی لطمه میزند، بلکه از آن در برابر نیروهای انقلابی هم استفاده میکند و به مردم میگویند، حقوق شما را تا این حد دادیم و دیگر نزد گروههای مخالف نروید.
یکی از ترفندهای حکومت این بوده که در مناطقی از شرق کوردستان برخی امتیازات به گروهای در اقلیت میدهد تا اکثریت را علیه آنها بشوراند. برای نمونه در شهری چون مریوان که شمار هورامیها به نسبت سورانیها کمتر است، برخی امتیازات به آنها داده میشود تا جمعیت سورانی را علیهشان تحریک کند. اما در پاوه که بیشترین ساکنین آن هورامی هستند، برخی امتیازات به اهالی سوران و جاف داده می شود که جمعیت کمتری نسبت به هورامی ها دارند. در مناطقی مانند ماکو یا اورمیه که تعداد کوردها بالا است نیز همواره سعی کرده اند که مسئولان و نمایندگان آذری انتخاب کنند تا آنها را مقابل یکدیگر قرار دهند.
یا یک هنرمند کرماشانی در آنجا مجوز نمی گیرد اما در مهاباد می گیرد. یا کارهایی در مهاباد مجوز می گیرند که در سنه نمی گیرند. به اشكال گوناگون سعی می کنند که جامعه را فریب داده و مقابل یکدیگر قرار دهند. در جایی دو گروه عقیدتی وجود دارند که یکی از آنها امتیاز می گیرد و دیگری اجازه ندارد، تا میانشان اختلاف ایجاد شود. امیدوارم که سخنانم به اشتباه تفسیر نشوند. اگر انسان زیرک باشد میتواند از هر خلعی استفاده کند. این به این معنا نیست که اگر مکانی در مریوان به نام هورامی ها وجود داشته باشد فورا آنرا متهم کنیم. یا اگر در پاوه اماکنی به سوران و جاف داده شد بلافاصله به آن انگ بزنیم. منظورم از این بحث، هدف دشمن بود. جامعه میتواند که برنامه دشـمن را ناکام بگذارد.
برای نمونه اردوغان اقداماتی در شمال کوردستان انجام میداد، تا جامعه را فریب دهد. اما رهبر آپو برخوردی دگماتیک نداشت و گفت دشمن با جنگ نرم به دنبال نابودی شماست اما باید همچون ماهی چابک باشید. خمیر قلاب را بگیرید اما گرفتار قلاب نشوید. جوامعی که متشکل شده باشند قادرند که همگام با بهرەبری از فرصتها و خلاءها نقشه های دشمن را خنثی کنند. اما جوامعی که هوشیار نباشند ممکن است خوراک جنگ نرم دشمن شوند.
حکومتهای اشغالگر کوردستان از طرفی در حال جنگ نرم با بدنه و صفوف احزاب کورد بودهاند. اکثر جنبشهای کوردی در اثر جنگ ویژه، ضعیف شدند. دشمن به روشهای گوناگون به صفوف نیروهای انقلابی نفوذ میکند. جاسوسان و عوامل انسانی خود را حتی به شکل شما درآورده و به میانتان میفرستد. اگر هوشیار نباشید خواهید گفت که او یک انقلابی تمام عیار است. در اینصورت دشمن اعمال فشار میکند و در صفوف شما اختلاف میاندازد.
در عصر کنونی حتی نیازی به اعزام جاسوس نیست بلکه از طریق پیشرفتهای الکترونیکی، جنگ سایبری و فضای مجازی این کار را انجام می دهند. اگر فرهنگ انقلابی وجود نداشته باشد دشمن میتواند روزانه صدها اختلاف درصفوف شما ایجاد کند.
دوگانگیهایی که در جامعه وجود دارند را عمیقتر میکنند تا منجر به اختلاف شوند. در صفوف انقلاب ما هم بارها جاسوسانی شناسایی شده اند که اعتراف کرده اند رژیم از آنها خواسته بود فقط کفشهای مبارزان را جابجا کنند یا موتور برق را از کار بیاندازند. آنها مأمور بودند با خبرچینی میان افراد، فتنه و فساد میانشان ایجاد کنند.
این فقط مربوط به میدان جنگ نیست، بلکه در جامعه و اینجا در اروپا نیز مراکز جنگ نرم رژیم تلاش دارند در میان احزاب کوردی و بدنه احزاب ایجاد اختلاف کنند. این کار را با بزرگنمایی مسائل کوچک، اتهامزنی و دهها راه دیگر انجام می دهند.
به عنوان نمونه، میان دو نفر اختلاف وجود دارد، اگر طعمه مراکز جنگ ویژه شوند، به دعوای طرفین دامن زده خواهد شد تا بدین ترتیب جلوی فرصت سازمانیافتگی را بگیرند.
افرادی در کوردستان وجود داشتند که خود را طرفدار یک حزب دیگر معرفی می کردند و علیه پژاک فعال بودند. وقتی که رفقایمان تحقیق کردند متوجه شدند آنها مهره اداره اطلاعات هستند.
وقتی به اطلاعات فراخوانده شده اند به آنها گفته شده که اگر این کار را از طریق کانالهای جمهوری اسلامی انجام دهید موجب محبوبیت بیشتر پژاک نزد مردم خواهد شد. چون حکومت از جایگاه نازل خود در کوردستان آگاه است خواسته بود این افراد، خود را هوادار پروپاقرص یکی از احزاب نشان دهند، به شهدای آن سوگند بخورند و علیه پژاک حرف بزنند تا احتمال نتیجهبخشی افزون شود.
در اینصورت با یک تیر دو نشان زدەاند. از طرفی به پژاك لطمه میزنند و در عین حال احزاب به گمان هواداران آن فرد، او را به عضویت خود قبول می کنند و آن شخص کارش را به راحتی انجام میدهد. این کاری است که دشمن میکند.
جنبش آپویی از جمله جریاناتی بوده که بیش از دیگران، هدف جنگ نرم دشمنان قرار گرفته است. میدانیم وقتی که اولاف پالمه در سوئد کشته شد، گریلاهای کوردستان در آنزمان تازه در حال شکلبندی بودند. سرمایەداری که نمیخواست گریلاهای کوردستان مانند گریلاهای ویتنام و امریکای جنوبی در میان اروپاییها بخصوص در کشورهای اسکاندیناوی محبوب شوند، اولاف پالمه را به قتل رساندند و گفتند که پ ک ک او را کشته است. پ ک ک در فهرست سازمانهای تروریستی قرار گرفت و یک دنیا مشکل به وجود آوردند.
قدرتی چون ناتو و گلادیوی ناتو بود که جنگ نرم را علیه جنبش آپوئی آغاز کرد. موضوع بحث ما اما اکنون دو حکومت ترکیه و ایران هستند که بالاخص بدنبال شکلگیری جنبش آپوئی در روژهلات، با یکدیگر همکاری کردند.
جنگ ویژه را برای این براه انداخته اند تا جلوی تعامل مردم با جنبشی که فعال و دارای فکر و ایدئولوژی است را بگیرند. به این منظور دهها پیج ساخته اند. یکی از عناصر جنگ ویژه که توسط رفقا شناسایی شد، اعتراف کرد، یک خانه، یک کامپیوتر و ماهیانه یک میلیون تومان که ده سال پیش مبلغ زیادی بود به او وعده داده بودند تا علیه پژاك در فضای مجازی بکوشد. احزاب را مقابل یکدیگر قرار دهد و از این دست اقدامات. حتی تحت نام مفاهیمی مانند حقوق بشر در حال جنگ ویژه با پژاک هستند. از هر ابزاری استفاده می کنند. از احساسات اجتماعی یا بعضا از بی خبری جامعه در مورد یک موضوع.
جنگ ویژه علیه پژاك نمایان است. وقتی که پژاک آغاز بە کار کرد، ایران از ترکیه خواست که تجاربش در مورد جنگ با گریلاها را در اختیار ایران بگذارد. ایران با الگوبرداری از ترکیه، نهادی بنام “ضد پژاك” تأسیس کرد که تمامی زمینه های نظامی، کنتراگریلا، امور اجتماعی، رسانه ای و دیپلماسی را در بر می گیرد.
کنترا گریلاها دو کار انجام می دهند. می رفتند فرد بی گناهی در نواحی مرزی را میکشتند، لباس گریلا بر تن آن می کردند و پیکرش را در روستاها میچرخاندند تا وجهه پژاک را خراب کنند و هیمنه ی آن را بشکنند. در میان مردم گفته میشد که یک پژاکی کشته شد و از این طریق ایجاد رعب و وحشت و ازسویی دیگر ضعیف جلوە دادن پژاک را در میان مردم پیش میبردند. یا اینکه کنتراها لباس گریلا بر تن می کنند، دست به مردمآزاری، باجگیری و اخاذی میزنند یا فردی را به قتل میرسانند و مسئولیت آنرا متوجه پژاک می کنند.
از لحاظ اجتماعی نیز در مناطقی که پژاك فعالتر است، به تخریبات اخلاقی همچون گسترش اعتیاد به مواد مخدر، شیوع فحشا در جامعه رو میآورند. در مورد رسانه هم سایتهای متعددی ایجاد کردند. مانند سایتهای “ضد پژاک”، “بیتاوان” و “دیدهبان حقوق بشر کوردستان” که بی تردید از احساسات اجتماعی هم برای خوراک خود در این جنگ نرم استفاده می کنند. در اروپا نیز مراکز جنگ ویژه سعی دارند در میان کوردهای ساکن اروپا و میان احزاب یا صفوف یک حزب اختلاف درست کنند تا فضای بی اعتمادی اجازه تشکلیابی به آنها ندهد.
تمامی موسسات نظامی، امنیتی، آموزشی و فکری که حکومت های اشغالگر تأسیس کرده اند، ابزارهای جنگ ویژه اند. هر جامعه ای به سازمانهایی نظیر سازمانهای امنیتی، بهداشتی، اجتماعی، آموزشی، اقتصادی، حفاظت از محیط زیست یا ادارات نیازمند است، اما وقتی خود آن جامعه صاحب این موسسات نباشد، همگی مراکز جنگ ویژه اند. شاید قبولش سخت باشد اما از مهدکودک، مدرسه و دانشگاه و حتی بیمارستان ها نیز برای جنگ نرم استفاده میکنند. اما چطور میشود از این جنگ ویژه خلاص شد؟ بی شک باید سرزمینتان را آزاد کنید در غیر اینصورت، همینگونه خواهد بود.
چند نکته اصلی در جنگ ویژه استفاده میشود که یکی از آنها فریب است. دشمن همواره در پی فریب جامعه کوردها بوده تا نادرستی خود را به عنوان درستی جا بزند. دشمن، درستی جامعه و انقلابش را به عنوان نادرستی در ذهن افراد آن جامعه میکارد.
جامعه را بی احساس و وجدان زدایی می کنند تا آن جامعه نتواند احساسات واقعی و پاک داشته باشد. به وجدانش لطمه می زنند تا در عین حال ذهنی مخرب پیدا کند. دشمن میخواهد در ذهن هر فرد کورد یک پایگاه بسازد و میتوان گفت که این پایگاه را در اذهان ایجاد کرده و ابتدا یکایک ما باید این پایگاهها را خراب کنیم. خیلی چیزها ناخودآگاه اتفاق می افتند و فرهنگ دشمن اینطور وارد ذهن ما میشود. هراسافکنی و سرکوب هم از راههای دیگر جنگ ویژه اند. ترس و وحشت درست میکنند تا جامعه تسلیم آنها شود.
تحریک یک نیروی انقلابی برای کارهای حساب نشده هم از اهداف جنگ ویژه است. برخی مواقع هنوز وقت اقدامی نرسیده اما دشمن شما را تحریک می کند تا آنرا انجام دهی و اینگونه شکست را بر شما تحمیل کند.
سانسور حقیقت و تحویل خلاف واقع نیز بخشی از جنگ ویژه بوده؛ چنانچه تحریف جزئی از آن است. ترور شخصیت هم در اهداف جنگ ویژه بوده که گاها مستقیما توسط رژیم و گاها با دست ها و ارتباطاتی که پیدا می کند آنرا انجام می دهد، هدفش ترور شخصیت افرادی است که دارای وزن هستند. طرح بهتان و افترا که موجب درست شدن جوی متشنج شود و خرد کردن شخصیتها، هدف این جنگ نرم است.
موضوع بعدی، دیوسازی برای جامعه داخلی و خارجی است. با آوردن عنوان “تروریست”، می خواهند که از شما یک دیو بسازند. دشمن برای تخریب جنبش کوردها از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. قصد دارد که جامعه را از جنبش خود بترساند و در سطح جهانی هم با توسل به دیپلماسی و لابیهایشان، انقلاب کوردها را ضعیف کند.
به دنبال کاهش دوستان کوردها و افزایش دشمنان آنها هستند. حکومتهای ایران و ترکیه حتی وقوع حوادث ناهنجاری مانند قتل یک زن در اروپا توسط یک شهروند کورد که اقدامی قطعا قابل دفاع نیست را برجسته می کنند و مورد بحث قرار میدهند تا چهره عمومی کردها را تخریب کرده و عموم آنها را همچون دیو نمایش دهند.
در اروپا تا حدودی موفق هم شدند. در گذشته تصور از کورد یک تروریست یا یک زنکش بود. اما پس از مقاومت کوبانی و روژاوا، ابزارهای جنگ نرم دشمن هم شکسته شدند. اکنون وقتی می گویی که کورد هستی، در مقابل گفته میشود که کوردها علیه تروریسم میجنگند و داعش را شکست دادند. زن کورد هم به یک الگو بدل شد. بنابراین با مقاومت میتوان پاسخ دشمن را داد.
ایجاد اختلاف و ناسازگاری هم در جنگ نرم وجود دارد. این تضاد میتواند میان دو شخص، دو گروه و یا درون یک سازمان یا حتی میان دو گروه اجتماعی باشد. هدف دشـمن این است که آنها متحدانه در مقابلش قرار نگیرند.
مبحث دیگر ما شایعه است که دشمن سعی کرده آنرا در بدنه جریانات کوردی ایجاد کند. همه افرادی که به شایعات دامن میزنند را نمیتوان مهره دشمن دانست چون برخی از قضیه خبر ندارند.
برای نمونه بیان میکنم که پژاك در یکی از کشورهای اروپا فعالیت خود را آغاز کرده بود و با خانواده ها دیدار می کرد. بعدها متوجه شدیم در آن کشور جمعیتی که اکثر اعضای آن زن بودند تشکیل شد تا از مردم بخواهد اجازه ندهند سیاست وارد خانه آنها شود. در واقع اجازه ندهند که اعضای پژاک به منازلشان بروند.
چون در روژهلات تجارب تلخی وجود دارند و بخصوص آنهایی که در اروپا ساکن شده اند اعضای پیشین احزاب دیگری بودند که رنج و زحمات زیادی متحمل شدند، اما به نتیجه مطلوب نرسیدند، کمی سیاستزدگی در آنها وجود دارد.
متوجه شده بودند که زن نقش اصلی را در خانه بازی می کند، اگر او در را ببندد، بسته میشود. برای همین جمعیت خود را به نام زنان و استفاده از زنان و تجارب تلخ آنها تأسیس کرده بودند. وقتی تحقیق کردیم متوجه شدیم که همه زنان در این جمعیت از آنچه رخ می دهد آگاه نیستند و تنها یک نفر هدفش را تحت نام جمعیت زنان پیش میبرد. مقصدم این است که دشمن به هر راهی علیه شما متوسل میشود.
مبالغه هم از روشهای جنگ نرم دشمن است. سعی میکند در مورد ضعف و بدیهای شما مبالغه کند تا در بدنه ایجاد ناامیدی کند. دشمن همچنین از شبکههای اجتماعی استفاده می کند مانند تلگرام و فیسبوک و غیره.
در این صورت یک نیروی انقلابی باید پاسخش را بدهد. بخصوص در جامعه کوردها، در نبرد دست به گریبان و جنگ نظامی، دشمن و مبارزان در برابر یکدیگر قرار می گیرند. اما در جنگ نرم، این دشمن و جامعه هستند که روبروی یکدیگرند. پس هر فرد جامعه باید در قبال جنگ نرم یک مبارز باشد. بنابراین فقط مبارز و گریلا نیستند که مسئولیت بر عهده دارند.
هر فرد کورد دارای وظیفه بوده و برای آن باید چشمانی باز داشته باشد. دشـمن به هر روشی در یک خانه و یک سازمان نفوذ میکند. در نتیجه مبارزه تشکیلاتی و ایدئولوژیک، بزرگترین ابزار برای خنثیسازی جنگ نرم در مبارزه است.
بدون تردید تنها شرط رهائی همیشگی از جنگ نرم، شکست دشـمن و آزادسازی میهن و مردم است. هرچند در اینصورت هم ممکن است حمله ادامه پیدا کند، مانند دو حکومتی که مشغول جنگ نرم با یکدیگرند. یکی از اهداف جنگ نرم، پیشبرد خط خیانت و کمرنگ کردن خط قهرمانی و فداکاری است.
یکی از راههای جوابدهی به جنگ نرم حکومتهای اشغالگر، اتخاذ موضعی شفاف و بی اما و اگر، در برابر خط خیانت بوده و همزمان باید از خط قهرمانی که شهیدان کوردستان نماینده آن هستند دفاع کرد. دشمن بە هرطریقی می خواهد که این ارزش ها را نابود کند.
در باکور (شمال کوردستان) میروند و سنگ مزار شهیدان را تخریب می کنند. در روژهلات حکومت اشغالگر حتی پیکر شهیدان را تحویل نمی دهد. اینها همه جنگ نرم هستند که جسد را ناپدید می کنند و در مواقعی آنرا مورد بی احترامی و هتک حرمت قرار می دهند تا سرچشمه های معنوی و خط مقدم قهرمانی را در مقابل چشمان شما کمرنگ کنند و از سویی خط خیانت را پیش بکشند. مباحث دیگری هستند که می توان به این بحث اضافه کرد اما وقت برنامه ما محدود است. کتابها و مقالاتی در اینباره وجود دارند که میتوان آنها را نیز مطالعه کرد.