سیستم اشغالگری، استعمار و خط خیانت در کوردستان

سیستم اشغالگری، استعمار و خط خیانت در کوردستان

این متن برگرفتە از قسمت هشتم برنامە رێگا و رێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە، برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین در روزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحەی فیسبوکی و کانال یوتوب ریگا و ریباز پخش میشود.
موضوع آموزشی این برنامە: سیستم اشغالگری، استعمار و خط خیانت در کوردستان میباشد کە در تاریخ هفدهم سپتامبر 2020 توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.
با سلام و عرض ادب بە همە، بی شک پرداختن بە موضوع استعمار و خیانت از اهمیت خاصی برخوردار است و لازم است عمیق بە آنها پرداختە شود. چرا کە مسائلی هستند، امروزە ملت کورد بە آن دچار گشتە است. لذا نیاز است کە این مفاهیم را درست تعریف کرد. و باید پرسش‌هایی مانند اشغالگری چیست؟ خیانت و مزدوری چیست؟ را مطرح کرد.
اشغالگری درزبان کوردی دو مفهوم متفاوت معنی دارد، هم بعنوان مستعمرە و هم بجای اشغال بکار بردە میشود. در اصل تفاوت‌هایی در معنی و مفهوم این دو واژە وجود دارد. استعمار مسئلەای عمیقتر از اشغال است، استعمار پدیدەای است کە در ذهن اتفاق میافتد و استعمارگر در تلاش است کە فرد را از لحاظ ذهنی آمادە پذیرش تسلیم شدن در برابر خود نماید، تا پتانسیل مقاومت و ایستادگی در برابر او ضعیف گردد و حتی از لحاظ ذهنی فرد را قانع کند کە خدمت بە او تقدیر میباشد. تاثیرات ذهنی استعمارزدگی بر ناخوداگاە استعمارزده چنان عمیق میباشد که حتی در صورت عصیان استعمارزدە در برابر استعمارگر، باز تاثیر این استعمار از لحاظ ذهنی مدتها تاثیر خود را حفظ خواهد کرد.
بدون شک استعمار جوانب مختلفی را شامل میشود. استعمار در عرصە‌هایی مانند، بخش اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و… در جامعەای کە مورد اشغال واقع شدە باشد، ابتدا فرد از خود بیگانە و مطیع استعمارگر خواهد شد، از ارزشهای خود گسسته و در شرایطی حادتر بە شیوەای خودکار خود را آسیمیلە خواهد کرد. یا بە تعبیری دیگر دچار اتوآسیمیلاسیون(Autoasimilation) خواهد گشت. این نیز تلاشی است کە استعمارزدە تنها برای اینکە از سوی استعمارگر مورد قبول واقع گردد، انجام میدهد. بنابراین همانطور کە بدان اشارە شد، استعمار مفهوم و معنایی عمیقتر از اشغال را دربرمیگیرد. هم از لحاظ ذهنی و هم از لحاظ تاریخی مفهوم وسیعتری را شامل میشود.
برای تعریف مفهوم اشغال میتوان به این مثال توجه کرد، نیرویی نظامی در نتیجە یک جنگ بە وطن شما حملە کردە و آن را اشغال میکند، مانند زمانیکە ارتش آلمان، فرانسە را اشغال نمود. این را نمیتوان استعمار نامید. چون تنها در نتیجە یک جنگ، بەطور مقطعی اشغال شدە بود. یعنی برای مدتی نیروهای نظامی آلمان، پاریس و دیگر شهرها را اشغال کردە بودند و این تنها برای مدت زمان مشخصی روی داد و بعد از مقاومت و یورش نیروهای فرانسوی و تحولاتی کە در آن مقطع از لحاظ سیاسی و نظامی رخ دادند، بە این اشغال پایان دادە شد. از سویی دیگر بسیاری مواقع با توجە بە قراردادهایی کە بعد از جنگها بین طرفین جنگ منعقد میشود، اشغالگران مجبور بە عقب نشینی میشوند. اما بالعکس نمیتوان گفت کە هندوستان مستعمرە بریتانیا نشد چرا کە فرد و جامعە هندی از لحاظ ذهنی توسط استعمارگر بریتانیایی بە خدمت گرفتە شدند و بر اساس خواستەهای استعمارگر شکل دادە شدند و تاثیرعمیق ذهنی را برای مردم هند بە همراە داشت و صرفا اشغالی فیزیکی و مقطعی نبود. در کوردی از واژە استعمارگری (داگیرکاری) برای هر دو مفهوم استفادە میشود، چرا کە در کوردستان هر دوی آن اجرا شدەاند. هم استعمار ذهنیتی- تاریخی و هم اشغال فیزیکی (جغرافیایی) کە هنوز هم شاهد آن هستیم.
خیانت چیست؟ در تعریف کلی آن میتوان گفت خیانت بە معنای از راه بدر شدن و بیراهە رفتن است. پشت کردن بە آنچە بدان معتقد بودی، سرباززدن از آن و بە بیراهە رفتن است. چنین فردی دیگر مشخص نیست چە هدفی دارد و بە امیدهایی کە بە دیگران بخشیدە و به تعهدات خود ناگهان پشت میکند. فراموش و غفلت کردن هم نوعی خیانت بشمار میرود. چرا کە یک فرد معتقد اگر دچار غفلت در برابر هدفی کە برای آن بهای زیادی پرداختە شدە و آن را بکلی کنار گذاشتە و فراموش کند، میتواند بە هر راهی کە ضد این هدف میباشد، گرایش بیابد. بە گونەای دیگر میتوان گفت غفلت، یعنی نادیده گرفتن ارزشهای ملی و انقلابی، همچنین غفلت از واقعیت دشمن نیز میتواند فرد را بە سوی خیانت و مزدوری بکشاند.
خیانت میتواند منجر بە مزدوری شود، اما همیشە اینگونە نیست. خیانت میتواند سطحی یا عمیق (کوچک یا بزرگ) باشد، کسی کە بە مغازەای کە در آنجا مشغول بە کار است دستبرد میزند، میگویند خیانت کردە است. چرا کە بە آنچە کە بە آن تعهد دادە یعنی امانتداری در برابر مغازە، خیانت کردە است. پس شخصی کە بە ملتی، گروهی، سازمانی یا حتی بە شخصی تعهد دادە است و بعد بەشیوەای نامتعارف بە آن پشت میکند، طبیعتا خیانت کرده است. اما مزدوری خیانتی عمیقتراست و به این معنا کە فرد بر علیە خلق خود و برعلیە انقلاب، کاملا بە خدمت استعمارگر درآمدە است. در اساس بعضی خیانتها در جایی متوقف میشوند و بعضی دیگر منجر بە مزدوری خواهند شد کە در تاریخ کوردستان نمونەهای آن را بە کرات مشاهدە نمودەایم. بارها شاهد این بودەایم کە در انقلابها و خیزشهای کوردستان کسانی در کنار دشمن قرار گرفتەاند و بە ملت خود خیانت کردەاند.
امروزە دیگر نمیتوان بە تعریف کلاسیک خیانت اکتفا کرد. چرا کە قبلا کسانی کە خیانت میکردند آشکارا سلاح بدست گرفتە و در برابر مردم خود می جنگیدند. اما امروز خیانت شکل دیگری بخود گرفتە و در چارچوب جنگ ویژە (شەڕی تایبەت) چنین افرادی رادیکالتر از افراد انقلابی دم از انقلابی بودن یا کوردایەتی میزنند، احزاب کوردی تاسیس کردە و طوری وانمود میکنند کە برای ملت کرد مبارزە میکنند، اما اساسا در جبهە دشمن قرار دارند. در این بین افرادی هستند کە مستقیما در این جبهە میجنگند و کسانی هم هستند کە جنگی نیابتی را بە راه می اندازند و ضربە میزنند. در واقع امروزە در کوردستان مزدوری (جاشایەتی) در اشکال متفاوتی ظهور میکند. از جملە مزدور قلم، مزدور فرهنگی، مزدور اجتماعی و غیرە. در دنیای امروزی افراد و گروهای مزدور بسیاری هستند کە از طریق بکارگیری رسانەهای اجتماعی و دنیای مجازی خیانت میکنند. بر این اساس میتوان گفت مزدوری در واقع در حوزەهای مختلف خیانتی است کە بە در کنار دشمن قرار گرفتن، منجر شود.
برای مثال شخصی گاها در حساسترین مقاطع مبارزە بە تعهدات خود پشت کردە اما بە مزدور تبدیل نشدە و گاها انتقاداتی از سوی افرادی مطرح میشود کە چرا فردی کە مشخصا در کنار دشمن قرار نگرفتە است خائن نامیدە میشود. اما این به این معنا نیست کە چون این شخص در کنار دشمن قرار نگرفتە، خائن نیست چون این شخص در کمترین وجە آن بە تعهدات خود خیانت نمودە است. در کنار دشمن قرار گرفتن در واقع فراتر از خیانت یا بە نوعی دیگر اوج و نهایت خیانت کە مزدوری میباشد، است.
استعمارگری در کوردستان
قبل از هرچیز لازم است کە بە نوع استمارگری در کوردستان اشارە کرد. این نوع از استعمار بسیار عمیق است و ریشەای تاریخی دارد. همچنین امروزە بعدی جهانی بە خود گرفتە و سیستم کلونیالیزم جهانی مدرنیتە ـ سرمایداری بانی اصلی آن است. بە معنای دیگر کوردستان مستعمرەای جهانی است. برای مثال حتی در کشوری اروپایی زمانی کە فردی کورد خود را کوردستانی میشناساند، سریعا با سوال کدام کوردستان مواجە میشود. دقیقا مشابە آنچە در ترکیە یا ایران اتفاق می افتد. این یعنی حتی سیستم جهانی هم کوردستان را انکار میکند و این دلیلی بر مستعمرە جهانی بودن کوردستان و عمق و تاریخی بودن آن است. استعمارگران کوردستان قبل از هر چیز سعی کردەاند کە براساس متولوژی و روایتهای مختلف بستر استعمار را از لحاظ ذهنیتی آمادە نمایند. برای مثال قدیمی ترین استعمار بعد از تشکیل اولین دولت- شهر، یورش اوروک بە کوردستان بودە است. این یورشها تاریخی پنج هزار ساله دارند. امروز بر اساس متون بابلی و بخصوص در متن و روایت گیلگامش میتوان بە این واقعیات پنهان شده به خوبی پی برد.
اگر بە استعمار سیستماتیک از دیدگاه ایرانی آن بپردازیم متوجه میشویم که بە برخی روایات متوصل میشوند تا زمینە سلطە خود را بر ذهن کورد ایجاد کنند. بعنوان مثال فردوسی در شاهنامە می‌آورد کە کاوە آهنگر عصیانگری کورد بود و توانست حاکمیت ضحاک را براندازد. اما بعد از پیروزی بە دماوند رفتە و فریدون پسر جمشید پادشاه ایرانی را آورد تا بر تخت پادشاهی بنشاند. این بدان معنا است کە فرد کورد هرچقدر کە مبارز و انقلابی باشد و توانایی براندازی حاکمیتی را هم داشتە باشد باز هم ابژە اقتدار ایرانی قلمداد میشود و خود لیاقت خودمدیریتی را ندارد. مشابە همین در تبلیغات ریاست جمهوری روحانی اتفاق افتاد. روحانی در تبلیغات خود برای جمع‌آوری آراء میگفت، در صورت پیروزی در انتخابات استانداری سنندج را بە فردی کورد واگذار می‌نماید. اما بعد بە وعدە خود عمل نکرد. زمانی کە از او پرسیدند کە چرا بە وعدە خود عمل نکردی جواب داد کە ما میخواستیم اما شخص لایق را پیدا نکردیم. در عمق این جواب دنیایی تحقیر و حیله گری استعمارگرانه نهفته است، در اینجا استعمارگر چهره ای مهربان به خود میگیرد واشغال و استعمار خود چنین توجیه میکند، که اگر کوردها توانایی اداره أمور خود را داشتند ما در سرزمین کوردها نبودیم، پس مشکل از استعمارگر نیست بلکه استعمار شونده مسئول است و این باور غلط و فریبکارانه را به انسان استعمارشده تلقین میکند. این دقیقا همان افسانه است کە به استنباط به آن کوردها را مرزدارن شجاع اما نالایق برای ادارە امور خود مینامند. این نیزدرطول تاریخ بە ذهنیت فرد کورد تلقین گشتە است. یکی از دلایل اساسی بە انجام نرسیدن انقلابها در کوردستان وجود همین ذهنیت خود باختگی دربرابر حاکمیت استعمارگر، در ذهن ملت کورد بوده است . اسماعیل خان سمکو نمونە بارزی است کە با اینکە خود در برابر رژیم ایران مبارزە میکرد، اما عمرخان شریفی را کە مرتکب خطا شدە بود، دستگیر و بە دولت تحویل میدهد. یا جافرخان هورامی کە در برابر دولت میجنگید، اما نامەهایش بە رضاخان پر از تملق و چاپلوسی است. همچنین میتوان بە نامەهای بدرخان بە خلیفە عثمانی، اشارە کرد و در این زمینە موارد فراوانی وجود دارند. خرده بورژوازی کورد هم کە بعدها أحزاب کلاسیک کورد را تشکیل دادند و در رهبری این أحزاب قرار گرفتند، اینچنین رفتارهایی از خود نشان داده اند، کە نشانە خودباختگی ذهنی ایشان در برابر استعمارگر بوده و است. چرا کە بە شیوەای ناخودآگاه خود را مغلوب میبیند. حتی خود عصیان و عصیانگری بە تنهایی بە معنی غلبە کامل بر این استعمار ذهنی نیست. اگر اینچنین موضوع را اتمام شدە تلقی نماییم، آنزمان جلوی تغییر شخصیتی را گرفتە و خود را بە بن بست رساندەایم. در چنین غفلتی نیاز بە تغییر در خود را احساس نمیکنیم. در واقع به همین دلیل است کە بسیاری اوقات بە آن اشارە میکنیم کە در ذهنیت هر کوردی یک پایگاه دشمن وجود دارد و قبل از هرچیز بایستی این پایگاە را در ذهن خود منهدم کنیم و خود را از ذهنیت القا شدە از سوی سیاست حاکم ترک، فارس و عرب برهانیم. آنچە بدان اشارە گشت نمونە استعمارگری فارس است کە منشا استعمارگری ترک و عرب نیز میباشد.
روایتی دیگر مربوط میشود بەتعاریف سامی‌ها یا عبرانی و عربها از کورد. در این روایت آمدە است کە حضرت سلیمان کە تعدادی از مردان خود را برای آوردن جمعی از پریها بە دربارش میفرستد، در راه برگشت گروهی جن بە آنها حملەور شدە و در طی آمیزش با پریها ملتی بە نام کورد کە از نسل جنها هستند بوجود می آیند. بعدها بعد از استعمارگری عرب در حدیثی بە نقل از حضرت محمد آمدە کە گویا در جمعی، فردی کە خود را کورد معرفی کردە، با واکنش محمد روبرو گشتە و بە وی میگوید کە این ملت بهتر است کە هیچ گاه اتحاد پیدا نکنند. همە این روایات در راستای قبولاندن این استعمار بر کوردستان بودە، حال این به وسیله دین باشد یا ابزار دیگری. تحقیر کردن کوردها نیز بە دیگر شیوەها در میان ترکها برای انکار و امحا یا در خدمت گرفتن آنان صورت می گیرد. ترکها هم میگویند کورد بر آمدە از صدای شکستن برف در زیرپای انسانهایی است کە در کوهستان بر روی برف راە میرفتەاند و شکستن برف صدایی مانند کرت، کورت را تولید کردە و بە همین دلیل نام کورد از آن استخراج گشتە است. این نهایت حقارتی است کە یک استعمارگر میتواند در حق استعمارزدە اعمال کند. ملتی بە غنایی تاریخی، اجتماعی و فرهنگی را چنین توصیف کردن، خود شرمی است کە باید بە بزرگترین نیروی محرک مبارزە خلق کورد تا رسیدن بە رهایی تبدیل شود.
استعمارگران کوچک و استعمارگران نیابتی:
همانگونە کە کاپیتالیسم نیاز بە بازتولید کارفرما و کارگر دارد، استعمار نیز برای ماندگاری خود نیاز بە بازتولید استعمارگر و استعمارزدە دارد. راس هرم استعمار بە شیوەای مرکزگرایانە شامل طبقە حاکم و بالادست، گروهی از نخبگان ملت ویا ساختار فرادست است کە در سطوح پایین همان ملت فرادست چهرە استعمارگر و یا استعمارگرانی کوچکتر بە طور فردی و گروهی در برابر استعمارزدەگان بوجود می آورند. اما همە اینها بە گونەهای متفاوت از سوی مرکز کنترل میشوند. از سوی دیگر بازتولید چهره استعمارزدە در میان افراد و گروهای ملت استعمارزدە و فرودست نیز همیشە در راس کار استعمارگران است. تولید کاراکتری از خود متنفر و بیزار است کە همیشە در تلاش است از کاراکتر طبقە حاکم تقلید کند.
از سویی دیگر استعمار بغیر از افراد و گروهای استعمارگر ملت فرادست، نیز استفادە از افراد و گروهای منتصب بە هویتهای دیگر برای اعمال فشار بر ملت استعمارزدە است. کە میتوان از آن بعنوان استعمارگری نیابتی نام برد. برای نمونە در الجزاریر، فرانسە استعمارگر اصلی بود. اما تعدادی از یهودیها و ایتالیایی‌هایی کە در الجزایر بودند، بعنوان فرانسوی محسوب نمیشدند، اما امتیازاتی بیشتر از الجزایریها را میگرفتند و از همین طریق استعمارزدەهای الجزایری کنترل میشدند. در کوردستان نیز بە همین گونە است مخصوصا در بکارگیری آذری ـ ترک ها در برابر ملت کورد. در واقع در این مناسبات دو چهرە کریە و نامطلوب استعمارگر و استعمارزدە تولید میشوند کە هردو بە نوعی ابژە طبقات حاکم هستند. برای درک بیشتر این موضوع مطالعە کتاب ـ چهرە استعمارگر و چهرەاستعمارزدە ـ اثر آلبر ممی، ترجمە (فارسی) هما ناطق را برای رفقا پیشنهاد میکنم. البتە تا جایی کە من اطلاع دارم، ایرانی‌ها بعد از یک بار چاپ، در دهە ٤٠، بدلیل واهمە از پردەبردای چهرە استعمارگر خود، و عدم خودآگاهی چهرە استعارزدە خلقهای تحت ستم خود، اجازە چاپ آن را ندادەاند، نویسندگان و ناشران شوونیست هم رغبتی بە چاپ مجدد آن نداشتە‌اند. بە همین دلیل شاید یافتن آن به آسانی ممکن نباشد.
چهرە استعمارگر در بین چپهای منتصب بە ملت حاکم نیزنمود می‌یابد. نمونە آن چپ ایرانی است. زمانی کە کوردها از کوردستان حرف میزنند، آنها از همان ابزارهای سرمایەداری و ادبیات شوونیسم راست استفادە میکنند، هر چند کە در ادعا بر علیە آن مبارزە میکنند. انسان کورد، بویژە کسانی کە گرایش بە چپ دارند باید هوشیار باشند و در غفلت و توهم فرو نروند. از دین و مذهب نیز بە گونەای دیگر در این راستا استفادە میشود. آتاترک و رضاخان کە خود از سکولاریسم دم میزدند، گاها نیز بر علیە مذهب بوند. در حالیکە مذهب را بە علیە کورد بکار گرفتند. وضعیت امروز جمهوری اسلامی و آکپە کە بە وضوح نمایان است. از سویی دیگر استعمارگر همیشە سعی میکند سمبلهای خلق کورد را کم رنگ، بدون ارزش و ممنوع و سملبهای خود را جایگزین کند. تا همیشە فرد استعمارزدە، استعمارگر را بر خود چیرە ببیند. واقعیتهای تاریخی زیادی در این رابطە وجود دارند. از شیوە های طراحی و سنگ نگاریهای بزرگ و کوچک نشان دادن سمبلهای خود در معرض دید گرفته تا اسم خیابان و کوچەها، همە نشان از وجود این حاکمیت و کنترلش بر ذهن دارد. این استعمار در همە حوزەهای دیگر از جملە فرهنگی و هنری نیز در زندگی روزانە جریان دارد. بکارگیری این ابزار نیز در راستای آسیمیلاسیون و در بعد حادتر آن با هدف ایجاد زمینە برای اتوآسیمیلاسیون شکل میگیرد کە در بالا بە آن اشارە شد و بە تقلید استعمارزدە از استعمارگر، تا او هم بعنوان انسان و شهروند دولت ـ ملت حاکم پذیرفتە شود، منجر میگردد.
از لحاظ اقتصادی نیز منابع و ذخایر کوردستان بە غارت بردە شده و محصولات بی کیفیت و بنجول بدست آمده از آن را بە مردم میفروشند. از سویی دیگر این شیوە برخورد باعث بیکار در کوردستان و ناچار کردن انسان کورد برای خارج شدن از کوردستان برای یافتن کارمیگردد و در شهرهای خارج از کوردستان نیز بطور سریعتر آسمیلە میشود. این شیوە استعمار اقتصادی در کوردستان بە ‌وضوح اجرا میشود. استعمار فرهنگی هم بە شیوەای عمیق بخصوص در بعد زبانی در جریان است. در بخش سیاسی نیز بهمان شیوە هیچ فرصتی برای ملت کورد باقی نگذاشتەاند. عصیان در برابر این وضعیت نیز مجازاتی همچو اعدام و کشتن یا آوارگی را دربردارد. میلیتاریزە شدن کوردستان هم کە روز بە روز بر شدت آن افزودە میشود. همە اینها نیز با هدف کنترل حداکثری بر جامعە کورد از سوی استعمارگران کوردستان اعمال میشوند. در ایران تقسیمات استانی نیز با هدف کامل اعمال استعمار طرح گشتە است و هیچ همگامی با وضعیت خلقها ندارد و همە چیز بر ضد آنها پایەگذاری شدە است.
میتوان افراد یک جامعە استعمار شدە را بە سە دستە و گروه خائن و مذدور، بی تفاوت و عصیانگر تعریف کرد. وضعیت خائنین و مذدوران کە مشخص است، صفوف خلق و جامعە خود را رها کردە و در قبال منافع محدود بە دشمن خلق و جامعە خود پیوستە‌اند.افرادی کە بی تفاوت هستند نیز، در این جا میتوانند خطرناکتر از افرادی کە در طرف مقابل ملت خود قرار دارند، باشند. چرا کە هیچ موضع مشخصی ندارند. عصیانگری خود یک اخلاق‌مداری میباشد. اما صرف عصیانگری کفایت نمیکند، اگر بە اخلاق و فرهنگ میهندوستی و انقلابی آراستە نگردد. گاها در بین عصیانگران نیز، کسانی هستند کە همچون طلبکاری منتظر پاداش و گرفتن اجر در قبال مبارزەای کە انجام دادەاند، هستند. این بدان معناست کە این افراد یا عصیانگرانی تقلیدی بودە، یا اصول مبارز بودن و انقلابی بودن را بە درستی درک نکردەاند. منظور از تقلید، تقلید از نیروهای منفعت پرست و قدرت‌طلب است کە هرکاری را برای رسیدن بە سهم سرمایە و قدرت انجام میدهند. این موارد را بە وضوح در عملکرد برخی از احزاب کلاسیک می بینیم و این ناشی از همان ذهنیت مغلوب و مقلد در برابر استعمارگری است، کە در برابر آن عصیان صورت گرفتە است. برای نمونه، کسانی کە سی تا چهل سال قبل برای مدت یک و دو سال در صفوف احزاب کلاسیک کورد بعنوان کادر یا پیشمەرگە مشارکت داشتەاند، با اینکە سالها در اروپا امورات شخصی خود را میگذرانند و زندگی آنها صرفا در چارچوب زندگی شخصی محدود بودە است، با اینحال هنوز بدنبال فرصتی هستند کە در صورت بازگشت بە کوردستان (شرق کوردستان) برای عصیانی کە سالها قبل و در مدت زمان کوتاهی انجام دادەاند سهمی در قدرت و سرمایە بە آنها پرداخت شود. درست است کە او عصیان انجام دادە و بە دشمن نپیوستە، اما فاکتورهای انقلابی بودن را در خود نپروراندە است. هرچند کە عصیان نیز صورت گرفتە باشد، بە این معنی نیست کە خود را از ذهنیت قدرت‌طلب و منفعت پرست، رها ساختە باشد.
اساس انقلابی بودن آپویی چنین امری را نمیپذیرد و عصیانگری بە تنهایی بە معنای همە چیز نیست. بلکە تاکید بر انتقاد و خودانتقادی برای رهایی از شخصیت استعمارزدە، امری اجتناب ناپذیر است. بە همین خاطر تاکید بر اصول رهایی ذهنی از استعمار باید جزو تلاش و خواستهای اساسی فرد انقلابی باشد. آنچە کە نمونە حاکمیت اقلیم کوردستان بعنوان نمونەای تقلیدی از سیستم بعث تعریف میشود، ریشە در این واقعیت دارد. این را شاهد هستیم کە سالها بعد از فروپاشی رژیم بعث، هنوز نتوانستەاند آلترناتیوی درست ارائه دهند و این ناشی از همان دیدگاه و ذهنیتی میباشد کە در ناخودآگاە است و صورت عملی مییابد.
استعمارگری کە بر کوردستان اعمال میگردد، ابعاد وسیعی را شامل میشود. این نوع استعمارگری کاملا منحصر بفرد (استثنا) میباشد کە نمونە آن در هیچ جا و مکانی اجرا نگشتە است. رهبر آپو در دفاعیاتش بە آن اشارە دارد، یهودیها مدعی هستند کە مسئلە آنها منحصر بفرد است، اما آنچە بر کوردها و جامعە کوردستان رواداشتە شدە بر هیچ ملتی نگشتە است. چرا کە پیچیدەترین استعمار و قدیمی ترین مستعمرە است. در حالی کە بە عنوان مستعمرە قبول واقع نگشتە و در یک انکار عمیق و وسیع جهانی قرار گرفتە است، چراکە مستعمراتی کە بە آنها اعتراف میگردید، حداقل مشروعیت عصیان برای رهایی در میان جامعە جهانی شامل حالشان میشد. این بدان معنا است کە حتی حقانیت مستعمرە بودن را نیز منکر گشتە و استعمارگران کوردستان نیز خود را استعمارگر معرفی نمیکنند و واقعیت وطن کوردستان و ملت کورد را مورد انکار قرار میدهند. یعی استعمار هم با انکار و امحاء بر کوردستان و ملت کورد اعمال گشتە است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اما این موضوع در دیگر کشورهای استعمارزدە اینچنین نبودە است. برای مثال کشور هندوستان بعنوان مستعمرە شناختە شدە بود و بریتانیا بعنوان استعمارگر چنین امری را پذیرفتە بود کە استعمار را بر هندوستان اعمال کردە است. اما در کوردستان اینچنین نیست. از سویی دیگر با توجە بە جمعیت انبوە هندوستان و در اقلیت بودن افراد استعمارگر کە از بریتانیا اعزام گشتە بودند و تفاوت قیافەشناسی بین یک هندی و بریتانیایی، راه را بر خیانت و مزدوریهای مخفیانە تا حدودی مسدود میکرد. چرا کە یک فرد هندی نمیتوانست بگوید من انگلیسی هستم. از لحاظ مشخصەهای ظاهری فرد، چون رنگ پوست و قیافە و… اما در کوردستان بە دلیل آن کە استعمارگر از همان منطقتە و با تشابهات ظاهری با مردم کوردستان است، فرد کورد بە سهولت میتواند هویت خود را انکار کند و خود را بە فارس یا ترک مبدل کند، بە خیانت ملی بپردازد و بە آسانی کسی بە آن پی نبرد. اگر بە آفریقا بعنوان مثالی دیگر بنگریم، در زمان آپارتاید، شانزدە میلیون جمعیت داشت کە تنها سە میلیون نفر آن سفیدپوست بودند و این سە میلیون هم همە فاشیست نبودند. این تناسب جمعیت نیز هم برای مبارزە قهرآمیز و هم برای مبارزە حقوقی و مدنی آسانتر بود. ویتنام هم بە همین صورت، از سوی دولتی دور دست مورد اشغال و استعمار قرار گرفتە بود. فلسطین نیز بطور ظاهری هم باشد، تحت حمایت پنجاە و سە دولت اسلامی کە بیست و دو دولت از آنها عرب و با هویت مشترک میباشند، قرار دارد. از سویی دیگر اسرائیل نیز، در مقایسە با دولت‌های فارس و ترک، دست کم انعطافی از خود نشان میدهد و از اشتراکات و راه حل‌هایی سخن بە میان می آورند و کاملا منکر همە چیز فلسطین نمیشوند. اما این امر در کوردستان متقاوت است و استعمارگر برای کورد هیچ حقی قائل نیست. از سویی در بین چهار کشور کوردها را تقسیم کردەاند و در هر کشوری نیز تعداد کوردها نسبت بە شمار استعمارگران کمتر است و این مسئلە در حوزەهای مختلف مبارزە انقلابی، مدنی و حقوقی کوردها را با مشکل مواجە میکند. از این رو است کە استعمار اعمال شدە بر کوردستان منحصربفرد است. بە این خاطر چارەیابی این مشکل بە شیوە راه حل دیگر کشورها چون هندوستان یا ویتنام امکانپذیر نیست. این مسئلە نیز، نیاز بە انقلابی بودنی منحصر بە خود را دارد کە جوابگوی این پیچیدگی و منحصربه خود بودن باشد.
متاسفانە ما کوردها حتی در حین انقلاب نیز، بسیاری مواقع تقلیدگرا عمل کردەایم و بدون شناختی اصولی از اهداف و شیوەهای مرتبط بە مسئلە کورد، نسخەهای وارداتی را بر خود تحمیل کردە و پس از آنکە هیچ نتیجەای عایدمان نگشته است، آنگاه دچار یائس و ناامیدی شده ایم. مسئلەای دیگر کە حائز اهمیت است، این است کە در عصر حاضر همانگونە کە سرمایەداری آنقدر پیچیدە گشتە است، کە دیگر نمیتوان مسئلە را صرفا بە تضاد بین کار و سرمایە محدود کرد و امروزە وضعیت گلوبال سرمایە، سرمایە مالی، پیشرفت تکنولوژی، استفادە سرمایەداری از هوش مصنوعی و مهندسی بیولوژیک و… سرمایەداری را آنقدر پیچیدە کردە است کە دیگر انسان نمیتواند تنها با ابزارهای مبارزاتی قرن نوزدهم و بیستم در برابر کاپیتالیسم قد علم کردە و ایستادگی نماید، بە همان اندازە نیز استعمارگری در قرن حاضر آنقدر پیچیدە گشتە است کە با شیوە و متدهای قبلی نمیتوان در برابر آن ایستاد و مبارزە کرد.
برای مثال امروز کسانی هستند کە بدلیل عدم شناخت عمیق از مسئلە کورد و تغیرات زمانی، اکنون بە دنبال شیوەهای مبارزاتی قرن نوزده در آمریکا، بویژە آمریکای لاتین در برابر استعمار انگلیس یا اسپانیا هستند. امروزە دیگر حتی شیوەهای مبارزاتی قرن بیستم، مانند الجزایر در برابر فرانسە، کشورهای آمریکای لاتین در برابر آمریکای شمالی و… جوابگو نخواهند بود. مسئلە مهم این است استعمارگری همانگونە کە به آن اشارە شد، آنقدر پیچیدە شدە است کە باید بە زوایای مختلف آن عمیقا پرداخت و این نکتە را نباید فراموش کرد کە با متدهای کلاسیک دیگر نمیتوان بە مقابلە با آن پرداخت. حتی ارائە و اسرار بر پیشنهادهای کلاسیک تنها آب در هاون کوبیدن است و راه چارەای بە دنبال نخواهند داشت. حتی اگر این پیشنهادها کاملا با صداقت و صمیمیت آمیختە باشند، چرا کە نمیتواند جوابگوی، این پیچیدگی استعمار بر کوردستان و بویژە پیچیدگی قرن بیست و یکم نسبت بە دو قرن گذشتە، باشد.
با اینکە مسئلە استعمارگری بر کوردستان امری پیچیدە است اما با اینحال نتایج برخاستە از رهایی آن نیز، میتوانند شگفت انگیز باشند. یعنی در صورت چارەیابی مسئلە کورد، نە تنها این قضیە تاثیری بزرگ بر زندگی کوردها دارد، بلکە بر مسائل جهانی نیز تاثیرگذار خواهد بود. کلیدی ترین مسئلە در خاورمیانە، مسئلە کوردها است، نە مسئلە فلسطین. اما کشورهای منطقە، بویژە استعمارگران کوردستان و برخی دیگر از کشورهای سرمایداری جهانی، برای پنهان کردن قضیە کورد، موضوع فلسطین را بسیار بزرگ جلوە داده و میدهند. البتە این بە معنای نادیدە گرفتن مسئلە فلسطین نیست، یا به دلیل عدم همدردی با ملتی کە سالهاست مورد اشغال قرار گرفتە است و برای رسیدن بە آزادی تلاش میکند، نیست. اما این یک واقعیت است کە مسئلە کورد مسئلەای کلیدی در خاورمیانە است، کە سعی شدە آن را تحت‌شعاع مسائل دیگر قرار دهند. بهمین دلیل اگر ما بە خوبی مبارزە کنیم قرن بیست ویکم بە قرن آزادی ملت کورد و نقش آفرینی هویت کورد آزاد در منطقە و جهان مبدل خواهد گشت.
مدت دوهزار و پانصد سال است از کورش و داریوش تا پهلوی، خمینی و خامنەای، کاراکتر قدرت‌طلب و تمرکزگرای ایرانی، هم ملت خود را و هم دیگر ملتهای منطقە بخصوص کوردها را مورد ظلم و ستم قرار دادە و نتیجە آن با توجە بە شواهد تاریخی تنها قلع و قمع بودە است. هزار و چهارصد سال است، کە کاراکتر استعمارگر عرب از طریق فتح و غارت و بە شیوەهای جداگانە هم ملت عرب و هم دیگر ملتهای منطقە را مورد سرکوب و ظلم قرار دادە است. همانطور کە از کوروش گرفتە تا خامنەای، شخصیت ایرانی قدرت طلب و از معاویە و یزید گرفتە تا صدام حسین، بشار اسد و… این کار را انجام میدهند، بە مدت هزار سال است کە از آلپ ارسلان و سلطان سنجر و سلطان سلیم سلجوقی تا آتاترک و اردوغان، شخصیت ترک قدرت طلب نیز هم ملت خود و هم دیگر ملتها را مورد ستم قرار دادەاند. بنابراین سدە بیست و یکم سدە نقش آفرینی کرد آزاد خواهد بود و در واقع ما مرحلە انکار وامحا را با مبارزات ملت کورد، رهبر آپو و شهیدان کوردستان، پشت سر گذاشتەایم. اکنون دیگر وارد مرحلە چارەیابی و رهایی خود شدەایم. در این قرن و در وضعیت بازترسیم نوین خاورمیانە، ملت کورد باید بە استاتوی خود برسد. دیگر کوردها بی استاتویی را نمیپذیرند. این هم نیازمند خوانشی درست و تحلیلی عمیق از مسئلە است، ضرورت سازماندهی، اتحاد و جدیت کامل در مبارزە، فداکاری و همچنین ضرورت مشخص نمودن استراتژی و تاکتیکی صحیح را الزامی می‌دارد.
ایجاد این ضرورتها نیز ایجاد زمینە برای رسیدن بە آزادی است. در غیر اینصورت باید منتظر پیش آمدن وضعیتی بە مراتب اسفبارتر از آنچە اکنون در جریان است باشیم. بدون شک ارادەای آزاد در کوهستانهای کوردستان و امرالی در بین ملت کورد برای نیل بە رهایی و آزادی وجود دارد. این ارادە دیگر قادر بە پذیرفتن وضعیت استعمار و اشغالگری بر کوردستان نیست. دقیقا بە همین سبب است کە امروزە چنین حملاتی از سوی دشمن وجود دارد. آنها از این ارادە واهمە دارند.
اگر بطور دقیق بە این وضعیت نگاهی بیندازیم، میبینیم شدیدترین حملات بر امرالی و بر مناطق حفاظتی میدیا صورت میگیرند. خیلی‌های دیگر از رهبری برای کورد، سخن بر زبان راندند، اما چگونە است کە تنها رهبر آپو با این وضعیت وخیم روبرو میگردد و در شدیدترین انزوا بسر میبرد؟ بدون تردید دلیل آن واضح میباشد. بە این خاطر است کە رهبر آپو بسیار عمیق بە این موضوع پرداختە است. سال 1973 رهبر آپو بە این نتیجە رسید کە کوردستان مستعمرە است. وی موضوع را اینگونە بازگو میکند: زمانیکە بە این واقعیت، (مستعمرە بودن کوردستان) پی بردم، حالتی بە من دست داد کە تقریبا از هوش رفتم و لرزشی سرتا پای وجودم را فرا گرفت. میگوید کە این حالت بار دیگر بە من دست نداد. اما تنها این یک بار بە محرک و انگیزە من برای برپایی چنین مبارزەای تبدیل گشت. همچنین تعریف میکند کە زمانیکە چنین حالتی بە من دست داد و دچار حالتی غیرە عادی گشتم، رفیق حقی قرار در کنارم بود. کمکم کرد کە دوبارە سرپا بایستم او کە چنین وضعیتی را مشاهدە کرد، با اینکە خود ایشان کورد هم نبودند، اما تا زمان شهادت در این مبارزە جای گرفت و عقب نشینی نکرد.
رهبر آپو بعد از اینکە بە تثبیت این واقعیت (کوردستان مستعمرە است و همچنین مستعمرەای جهانی میباشد) رسید، صادقانە برای آن مبارزە کرد و مسئلە را تنها در حرف محدود نساخت. او همیشە میگوید: با دو واژە (کوردستان مستعمرە) شروع کردیم و مبارزاتمان را بە این سطح رساندیم و از این بە بعد نیز، با همان عزم بە پیش خواهیم رفت. اما بدون شک رسیدن بە پیروزی امری تقدیرگرایانە نیست و بستگی بە شدت و سطح مبارزات مبارزات ما دارد. از سویی نیز خطراتی وجود دارد کە اگر ارادە معطوف بە رهایی تقویت نگردد، احتمال برد نیروهای فاشیست همیشە وجود دارد. اما در صورتی کە این ارادە بە خوبی نمایندگی شود و امر مبارزە بخوبی بە پیش بردە شود، پیروزی ما حتمی است.
باید واقعیت را در نظر داشتە باشیم و خود را بعنوان فرد کورد فریب ندهیم. چرا کە فرد تا زمانیکە از لحاظ هویتی آزاد نگردد، نمیتواند چون فرد بە آزادی برسد و زندگی کند. در واقع این امر غیر ممکن مینماید. مگر اینکە بطور کامل خود را از همە ارزشهای انسانی گسستە باشیم و زندگی را صرفا در حیات بیولوژیک محدود کردە باشیم و خود را از ارزشهای انسانی، اجتماعی و ملی تهی گردانیدە باشیم. اما کسی کە دارای شرافت باشد، باید بخوبی بداند کە بدون رهایی اجتماعی، ملی و آزادی میهن آزادی فردی ممکن نیست. باز مثال دیگری از رهبر آپو می آورم. وی تعریف میکند: من بە دانشگاه رفتم و شغلی نیز پیدا کردم، در اساس در سنین جوانی بە خیلی از حقوق فردی خود دست یافتم. اما بعدها این مسئلە بر من آشکار گشت و بە این تفکر رسیدم کە تا زمانیکە حقوق جمعی من کە همان هویت جمعی من است رهایی نیابد، با رسیدن بە حق فردی نمیتوانم احساس آزادی کنم. بە این خاطر از اکتفاء صرف بە حقوق فردی خود گذشتە و مبارزەای رهایی ملی و اجتماعی را آغاز نمودم. این مهم باید برای هر کورد با شرافت و میهن دوستی بە فلسفە انتولوژیک و هستی‌شناسانەاش مبدل گردد. فرد کورد باید این را برای خود بە یک اصل انسانی تبدیل کند کە حقوق فردی من در هیچ کجا تضمین نخواهد شد، اگر میهنم آزاد نگردد. بە خود بقبولاند کە این بە هیچ‌ وجه مسئلەای اخلاقی نیست کە من تنها بە صرف این کە بە حقوق فردی خود رسیدەام، احساس آزادی نمایم. خود را با وجود تمام اکتسابات علمی، سیاسی، اقتصادی و… رەهایی یافتە و خوشبخت جلوە دهم در حالیکە ملتم و جامعەام هنوز تحت استعمار قرار دارند. فرد کورد باید اینگونە بە قضیە بنگرد.
ما قصد نداریم اینجا راجع بە اینکە در کوردستان چە کسانی خیانت کردند، یا در کدام جبهە قرار گرفتند، سخن بگوییم. این قضیەای آشکار است کە هر کس با دیدی ژرف بە وضعیت سیاسی حداقل یک قرن اخیر کوردستان، میتواند آنرا ببیند. ما هم این واقعیت را بە خوبی میدانیم کە آنهایی کە خیانت کردند کی بودند. البتە با وجود این امر نیز واقفیم کە اگر تعاریفمان از این دست مفاهیم یعنی خیانت و مذدوری درست نباشند، گاها کسانی کە خیانت میکنند ما را در وضعیتی قرار میدهند، کە دچار پشیمانی گردیم کە آنها را خائن و مذدور خطاب دادەایم. موضوع رفراندوم اقلیم کوردستان نمونە بارزی در این رابطە است، چرا کە پرداختی عمیق بە مسائل نبود. حتی در این میان کسانی هم بودند کە انسانهای درستی بودند، اما این واقعیت را فراموش کردە بودند کە کسی کە خیانت کردە باشد، چگونە میتواند دستاوردی برایشان داشتە باشد. هرچند سوابق بانیان رفراندوم را هم میدانستند، ولی بە شیوەای عاطفی بە خود گفتند: خوب شاید این بار درست از آب درآید. بە این توجە کافی نشدە بود کە کسی کە تا استخوان در خیانت فرو رفتە، صدها مبارز کورد را از بین بردە و بارها برای در جبهە دشمن بودن شک به دل راه ندادە است، چگونە میتواند رهایی بخش باشد.
بنابراین فرد کورد نیاز بە آگاهی دارد. آگاهی کە او را بە تحلیلی درست از مسئلە برساند. هم اکنون در هفتانین حزب دمکرات کوردستان عراق و مشخصا سران بارزانی کاملا در خدمت اهداف استعمارگرانە دولت ترکیە قرار گرفتەاند. همە مسئلە قیادە موقت را بە یاد دارند. مسئلە شهید کردن سلیمان معینی، اسماعیل شریفزادە و دکتر شوان و… را همە شنیدەاند. خوشبختانە خلق کورد تا حدودی بە این واقعیت پی بردە اند و میدانند کە چە کسانی خیانت کردەاند، اما گاها بە سبب آنکە در برخی موضوعات تعمق کافی موجود نیست، بسیاری دچار توهم شدە و باز با خوشخیالی دوبارە بە آنها اعتماد میکنند. باید فرد کورد در این مورد، یعنی اتخاذ موضع راسخ هم در برابر استعمارگرایی و هم در مقابل مزدوری و هم در برابر خیانت قاطع باشد.
خیانت را نباید نرمالیزە کرد چرا کە خیانت از راه بدر شدن و زمینە بە خدمت گرفتە شدن از سوی استعمارگر را مهیا میسازد. اینکە کسی در جایی تلاش و مبارزەاش را متوقف کند و بعد برگردد این مسئلەای جداگانە است. اما خطر جدی در نرمالیزە کردن خیانت و استعمارگری است و نباید در خیانت تنها بە تعریف کلاسیک آن بسندە کرد. این درست نیست کسی کە تنها زمانی مزدور شدە و در کنار دشمن قرار گرفتە خائن قلمداد شود. امروزە در کوردستان با نمونەهای مدرن خیانت و مذدوری روبرو هستیم و این حتی در بسیاری موارد تحت نام احزاب کوردی و گروههای متعدد و تحت نام استقلال کوردستان نیز صورت میگیرد. گفتە میشود زمانیکە دزدی را از یاد دزد ببریم، حتما می‌آید و درس اخلاق بە ما خواهد داد. این در مورد فرد خائن نیز صدق میکند. اگر خیانتش را از یادش ببریم، بعدا بە دیگران درس مبارزه و میهن دوستی می آموزد. برای همین ما نباید خیانت و مزدوری این افراد و جریانات خائن را فراموش کنیم و همچنین نباید سبب شویم کە خود آنها هم فکر کنند کە ما اعمال پست‌شان را فراموش کردەایم.
مسئلەای دیگر کە باید بدان اشارە کرد این است کە در میهنی استعمارشدە، هیچ چیزی روند نرمال و عادی خود را بە پیش نمیبرد. اگر نگاهی بە داستانهای عاشقانە در کوردستان بیندازیم، میبینیم کە بیشتر آنها با تراژدی بە پایان میرسند. دهها روابط عاشقانە کە حتی با خلوص نیت و دوستی زیبا وجود داشتەاند کە با تاثیر شرایط استعماری یا تحریف گشتەاند یا با تراژدی خاتمە یافتەاند. بنابراین در جایی کە استعمارگری وجود دارد، عشق نیز روال عادی را طی نخواهد کرد. در این شرایط لازم است کە عشق را تبدیل بە شور آزادی و برای آن مبارزە کرد تا عشق هم بتواند پیروز گردد. عشق باید با مفاهیمی همچون میهن دوستی، آزادیخواهی و سوسیالیسم درهم آمیختە وعجین گردد تا به پیروزی برسد و موجب پیروزی شود. این نیز امری است کە دشواریهای خود را دارد. کسانی کە میخواهند این را تجربە نمایند، دچار سختی خواهند شد. هرچند کە تلخ هم باشد، واقعیت این است و دشواری آن نیز دلیلی برای اثبات حقیقت آن است.
این حتی در قضیە دینداری نیز صدق خواهد کرد. کسانی کە دم از دینداری میزنند باید آنها هم واقف باشند کە آنها نیز نمیتوانند در شرایط تحت استعمار بە دینداری خود بپردازند. همچنین در کشوری استعمار شدە، فرد نمیتواند بر اساس ارادە و مطالبات خود سیاست نماید و بر این اساس سرنوشت خود را رقم بزند. یا حتی نمیتواند در شرایطی عادی بە تولید و تجارت بپردازد. در کل هیچ چیز بر اساس روند عادی خود پیش نمیرود و این شامل همە چیزهایی کە یک ملت، گروه یا فرد برای یک زندگی نرمال بە آنها نیاز دارد، میشود. بنابراین یک ملت استعمارزدە تنها یک راه حل دارد و آن هم مبارزە برای آزادی میهن و ملت خود از یوغ استعمار است و همە آن چیزهایی کە لازمە یک زندگی هستند باید در خدمت این امر قرار بگیرند. از عشق گرفتە تا سرمایە، دین، سیاست، پول، زمان و تمام چیزهایی کە در اختیار دارند. زمانی کە اینها در خدمت مبارزە قرار گرفتند، روند عادی برای یک زندگی نرمال آغاز خواهد گشت.
فرد انقلابی هیچ گاه نمیگوید: چیزی کە ثمرەاش بە خود من نرسد، چە لزومی دارد کە من برای آن تلاش کنم. نمیگوید چرا من این را برای نسلهای دیگر انجام میدهم و برای خود من چە میماند. همچنین نمیگوید: اگر من تلاش میکنم، پس چرا دیگران این کار را انجام نمیدهد، پس من هم ادامە نخواهم داد. با ذکر مثالی میخواهم بە این بحث در اینجا خاتمە دهم. رفیق کمال پیر کە خود ترک بود، با رفیق حقی‌قرار کە او هم ترک بودە یکی از موسسان حرکت آپویی و از رفقای نزدیک بە رهبر آپو بودند. در زندان آمد (دیاربکر) اسد اوکتای (مسئول زندان آمد) او را مورد شکنجە قرار میدهد. اسد اوکتای بە او میگوید: کمال من از تو در شگفتم. اینها کورد هستند و ما خاکشان را اشغال کردەایم و برای حقوقشان مبارزە میکنند کە این برای من تا حدودی قابل هضم است، این شکنجەها را تحمل کنند. اما از تو در سر درنمی آورم. تو کە خود ترک هستی چرا خود را بە این مشقت و شکنجە انداختەای؟ شهید کمال پیر در جواب میگوید: تا زمانیکە کوردها آزاد نشوند ترکها نیز آزاد نمیشوند. اینجا رفیق کمال پیر از چهرە استعمارگر بیزاری و انزجار خود را بیان میدارد. چرا کە خردە استعمارگر کە بە این آگاهی میرسد کە خود نیز مهره استعمارگر است دچار حالاتی روانی میشود و میخواهد خود را رها سازد. او می افزاید ترک برای اینکە این استعمار را بر کوردها روا بدارد، خود بە مهرە استعماری بزرگتر مبدل شدە است. و حتی از شکنجەگر خود میخواهد کە زمانی کە او را شکنجە میکند، تبعیضی مابین او و رفقای کوردش در شکنجەهای اعمال شدە قائل نشود. اسد اوکتای میگوید کە نە از این لحاظ شک نکن کە تبعیض قائل خواهم شد. تو باید بیشتر از رفقایت شکنجە شوی. بە این سبب کە آدم تا حدودی میتواند این را درک کند کە کوردها بە دلیل احقاق حقوق خود این همە سختی و شکنجە را متحمل شوند. اما یک ترک تنها یک اصل را باید رعایت نماید و آنهم خدمت بە جمهوری ترکیە است و جمهوری ترکیە نیز بر اساس انکار کوردها تاسیس شدە است. اما تو این قاعدە را برهم زدەای. بە همین دلیل تو باید بیشتر از دیگران شکنجە شوی.
در اقدامی دیگر عکس رهبر آپو را کە در روزنامەای چاپ کردەاند، جلوی رفیق کمال پیر میگذارند و بە او میگویند: نگاه کن. تو کورد هم نیستی اما آن کوردهایی کە تو برای آنها مبارزە میکنی (این ماجرا بعد از کودتای 1980 است)همە تسلیم گشتەاند و حتی رفقایت کە تو را بە این روز انداختەاند آنها نیز تسلیم شدەاند. حتی عبداللە اوجالان نیز کە شما را در این راه قرار دادە است، خود تسلیم گشتە و اظهار پشیمانی نمودە است و روزنامەای جعلی کە خود بە چاپ رساندەاند را بعنوان مدرک می آوردند. طبیعتا رفیق کمال پیر بە این نقشە آنان واقف است و میداند کە این برخود شیوەای از جنگ ویژە است. اما میخواهد موضعی جدی نشان دهد و میگوید: بە فرض آنچە شما میگویید درست باشد و همە کسانی کە با هم مبارزە میکردیم و با توجە بە اینکە آنها خود کورد بودند اما عقب نشینی کردند و حتی رهبر آپو نیز کە این راه را بە ما نشان داد و ما را در این جهت اقناع کرد، او نیز تسلیم شدە باشد، با اینحال فراموش نکنید کە کمال پیر وجود دارد و حتی تک و تنها نیز در مقابلتان خواهم ایستاد. در واقع این است ایستار انقلابی. بدون شک هر کس هم بر اساس زمان و مکان خود، فرصتها و امکانات خود میتواند مبارزە کند و بە هیچ وجە نمیتوان قالبی را بر همە تحمیل کرد. مهم آن است کە فرد حداکثر تلاش خود را بکار ببندد.

در پایان میخواهم یادآور شوم کە بدون شک اخلالگری کە تنها بر ویژگیهای فردی نیز باشد و مستقیم مرتبط بە دشمن هم نباشد، بە شیوەای غیرمستقیم نوعی غفلت و البتە خیانت محسوب میشود. اینکە فرد اشتباهی بکند این مقولەای جداگانە است اما زمانیکە کسی عمدا و آگاهانە اخلالگری کند، حتی از خیانت هم گذشتە و شیوەای از مزدوری غیرە مستقیم بشمار می‌آید. اگر کسی آگاهانە برنامە اخلالگری در خطوط مبارزە را ترتیب دهد، حتی اگر این اخلالگری در چارچوبی احساسی، فردی یا گروهی غیرە مرتبط با دشمن باشد نیز، زمانیکە نتیجە آن برهم زدن و اخلال در مبارزە باشد، این خیانت محسوب میشود.
همچنین باید بە این موضوع نیز آشارە کرد کە یکی از مشخصەهای سیاست بیواقتدار کە از طرف دشمن بر کوردستان اعمال میشود این است کە فرد و جامعە را گرسنە نگە داشتە، تا کنترل و تسلیمیت را بر جامعە اعمال و تحمیل نماید و بە این طریق جامعە را در خدمت خود برای ضربە زدن بە جامعە قرار دهد. یعنی اجرای سیاست گرسنە نگە داشتن و تسلیم کردن فرد و جامعە. این نوع سیاست همیشە در کوردستان حاکم بودە و اکنون نیز است و روزانە از سوی نهادهای جنگ ویژە بکار گرفتە میشود. البتە پرداختن بە آن بحثی عمیق را میطلبد.
اگر شیوە مقابلە با خیانت را مورد واکاوی قرار دهیم. قبل از هر چیز فرد باید در مقابل خیانت رفتار و برخوردی رادیکال داشتە باشد. بدون شک سطح، چگونگی و اندازە خیانت هم باید تحلیل گردند. برای مثال کسی میتواند صفوف مبارزە را رها کردە باشد و این هم شیوەای از غفلت است. اما همین فرد بلکە در آیندە دوبارە مناسبات بین خود و صف مبارزاتی را ترمیم کند. طبیعتا نمیتوان تعریفی کلی برای همە شیوەهای خیانت ارائه داد و بر اساس آن رفتار کرد. در صفوف مبارزاتی البتە خیلی مسائل گوناگون روی میدهند و بە همان اندازە شیوەهای مختلف رویارویی با آنها نیز وجود دارد.
اگر در مورد محاکمە نیز ابراز نظری داشتە باشیم، بدون تردید در مدرنیتە دمکراتیک هم سیستم قضایی و دادگاه وجود دارد و بر همین مبنا با جرایم برخورد خواهد کرد. اما شیوە برخورد آن مشابە با شیوەهای اساس گرفتە شدە در سیستم حاکمیت قدرت طلب نیست. بیشتر این برخوردها بر اساس اصلاح و تلاش در جهت مهیاکردن بستر و زمینە جرم زدایی انجام میشود. بی شک در این سیستم مجازات وجود دارد و مجازات میتواند بە شیوەهای مختلف از جملە انزوا، زندان با شرایط انسانی و بازپروری یا دیگر مجازاتهای متعارف و سازندە باشند و این مجازاتها طبعتا در مقابل جرائمی خواهند بود کە بە ضرر جامعە اقدام کردەاند.
بدون تردید در کوردستان خیانت‌های کلانی صورت گرفتەاند. هدف اشغالگر این است که خیانت‌های صورت گرفتە شده و مشخصا خیانت‌های بارزانی را بصورت یک فرهنگ در جامعە گسترش داده شود و آنرا نرمالیزە کنند. همە امکانات مادی و تبلیغی کە از سوی دولتهای اشغالگر کوردستان و از سوی اشغالگران سرمایەداری جهانی دراختیارشان قرار دادە شدە است، در جهت این است که بە آنان وجهەای مبارزاتی در راستای احقاق حقوق ملت کورد، بدهند. یعنی در ظاهر خدمت و در باطن خیانت میکنند. در این راستا زمانی آنان میتوانند تاثیرگذار باشند و گسترش یابند ما بخوبی و بدرستی امر مبارزە را نمایندگی نکردە باشیم. اگرچە از سویی آگاهی‌ بخشی هم در جامعە صورت گرفتە باشد، اما این هوشیاری بە آن اندازە نیست کە بتواند کاملا جلوی پیشروی آنها را بگیرد. تا اکنون نیز آنها در شرق کوردستان پیشرویهایی داشتەاند و اگر در امر آگاهی بخشی و مبارزە غفلت کنیم موجودیت ملتمان باز هم با خطرات عمدە ای مواجە خواهد گشت و باعث از بین رفتن فرصت‌ها میشود.
قبل از هر چیز باید کاملا واقف بود کە اتحاد ملی استراتژی درست جهت جلوگیری از خیانت است. هر اندازە اتحاد ملی پیشرفت نماید، بە همان اندازە در ابتدا نیروی اجتماعی و ملی و سپس نیروی سیاسی خلق کورد را تقویت میکند. اساسا نیرویی کە راه را بر خیانت میبندد، همان اتحاد ملی میباشد. بنابراین هم در داخل میهن، هم در خارج از میهن و بویژە اروپا، لازم است کە بە تلاش در این راستا ادامە دادە و تقویت نماییم. از سویی دیگر نباید اتحاد ملی را صرفا محدود بە اتحاد احزاب کنیم و باید بە آن دیدی فرابعدی داشتە باشیم و بە آن همچون اقدامی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، روشنفکری و … بنگریم و در سطح فرد و جامعە برای آن اقدام نماییم. قطعا این میتواند مانعی باشد در مقابل خیانت و خیلی دیگر از اقدامات اخلالگرانە.
در اینجا بحث را به پایان میرسانم و بطور حتم در ادامە این برنامەها باز بە برخی دیگر از این بحثها خواهیم پرداخت.

١٧-٠٩-٢٠٢٠

Related posts