جامعه طبقاتی ـ دولتی و اولین حملات اشغالگرانه به خاک کوردستان

جامعه طبقاتی ـ دولتی و اولین حملات اشغالگرانه به خاک کوردستان

این متن برگرفتە از قسمت هفدەهم برنامە رێگا و رێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە، برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین در روزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحەی فیسبوکی و کانال یوتوب ریگا و ریباز پخش میشود.

موضوع آموزشی این برنامە: جامعە مردسالار و هیرارشیک، انحرافی در جامعە نئولیتیک (نوسنگی)، میباشد کە در تاریخ نوزدەهم نوامبر 2020 توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.

بحث امروزمان در مورد نخستین ساختار جامعە طبقاتی و دولتی و اولین حملات اشغالگرانه و پیامدهای آن به خاک کوردستان می باشد. در واقع با پدید آمدن جامعە طبقاتی ودولتی از همان آغاز تا کنون اشغالگری بە طور مداوم و با اشکال مختلف وجود داشتە وادامه یافته است. همانطور کە در بحث پیشین بە آن اشارە کردیم، جامعه مردسالار درنتیجە شکاف ایجاد شده در درون جامعه نوسنگی باعث ضعیف شدن و رو بە زوال رفتن پیوندها و همبستگی اجتماعی در همان اوان شده و بە تدریج مدیریت کمینال زن محور جای خود را به حاکمیتی سلطه گرایانه می دهد.

ابتدا این ساختار نوین، دارای شکل ساده‌ای از هیرارشیک بود، راس هرم آن اتوریته مردانی مسن و مجرب یعنی شامان‌ها بود کە در نتیجە عملکردهای خود در زمینە شکارگری، دامداری و کشاورزی در کنار مدیریت زن ـ مادر در جامعە، موقعیتی کاریزماتیک نیز، نسیب آنها شدە بود. در ادامە عواملی دیگر چون، به وجود آمدن ابزار نوین کار در عرصە کشاورزی و شکارگری، همچنین افزایش دامها و احشام و در نتیجە آن اهمیت کار شبانی کە نیروی بدنی و زمان بیشتری را نیاز داشت، مزید بر علت گشت و مرد را که نیروی بدنی و وقت بیشتری در اختیار داشت، صاحب امتیاز نمود . مرد چرا زمان بیشتری داشت؟ چون این مادر بود کە وقت خود را صرف بزرگ کردن بچەها و مدریت جامعه ای که از فرزندان او تشکیل شده بود، میکرد. از سوی دیگر افزایش جمعیت و نیاز بە تولید بیشتر باعث حرکت جمعیت از نواحی مزوپوتامیای شمالی به سمت سرزمینهای جنوبی شده بود.

این حرکت هم عامل انتقال دستاوردهای فرهنگی و پیشرفت های اجتماعی جامعه مزوپوتامیای شمالی به دشتهای پهناور مزوپوتامیای جنوبی می گردد، ضمن انتقال، بدلیل مسطح بودن و حاصلخیزی دشت‌های مزوپوتامیای جنوبی، دستاوردهای کشاورزی و دامداری نیز توسعە یافته و در نتیجه نیاز به نیروی کارافزایش میابد. کار بیشتر، تولید بیشتر و غذای کافی را حتی بیشتر از نیازبه دنبال خود می آورد، غذای کافی و رشد مهارت انسان برای مقابله با خشونت طبیعت علیه جامعه انسانی و کاهش مرگ و میر از سویی و از سوی دیگر کسب دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی، ایجاد امنیت کرده وموجب رشد جمعیت میگردد، درنتیجه بە مرور زمان بستر به وجود آمدن دو تمدن بزرگ ایلام و سومر در ٤٠٠٠ سال قبل از میلاد ایجاد میگردد…..

می توان گفت تمدن ایلام بە مرکزیت شرق کوردستان، حلقه واسطه جامعه نوسنگی مادر محوربا هیرارشیک مرد محور در زمانی بوده است که هنوز زن ـ مادر کاملا بە حاشیە راندە نشدە و تمدن کاملا مرد سالار سومر شکل نگرفته بوده است. همچنین به نوعی می توان گفت که آثار کشف شدە در گوبکلی تپه (واقع در شمال کوردستان) و مناطق اطراف آن مانند آثار کشف شدە در نوالاچوری در شمال کوردستان نشان میدهند کە سالیان طولانی پیش از شکل گیری تمدن‌های ایلام و سومر یعنی ١٢٠٠٠ سال قبل از میلاد، دارای ویژگی های فرهنگ شهری بوده اند. چراکە درآثار به دست آمده، معیارهای هندسی در معماری و سالنهای محل مراسم مزین بە نقش و نگارهای هنری و…به دست آمده است کە طبق بسیاری از داعیەها وجود دست آوردهای فرهنگ شهری در آن زمان را ثابت مینمایند، این آثار در معبد گوبکلی تپە، وجود دارند. به طور مختصر و واضح می توان گفت که پیشرفت کشاورزی و فرهنگ و صنعت برآمدە از آن منطقه، شکل گیری و ظهور شهرهای نخستین در تاریخ بشریت را رقم زده است. همچنین در یک رابطە دیالکتیکی ظهور این شهرها باعث پیشرفت صنعت و رشد ابزارهای تولید و در نهایت، موجب توسعه جامعە کشاورزی شده است.

گذار از جامعە نوسنگی بە جامعەی هیرارشیک، طبقاتی و دولتی ساختار و محتوای نهادهای اجتماعی مانند خانواده و قبیله را دگرگون می کند و به تدریج محوریت زنان در این نهادها به محوریت مردان تغییر مییابد. افزایش جمعیت و تولید مازاد بر مصرف، موجب تراکم جمعیت در شهر و سبب اولین شکاف‌های طبقاتی میگردد، طبقە ی فوقانی این ساختار نوین با توسل بە قدرت‌گرایی و ذهنیت سازی در چارچوب مشروعیت دهی بە اعمال سلطە خود بر تودەهای شهری میپردازد. یعنی شهر کە قدمت دیرینەتری داشت این بار با قدرتگرایی و طبقاتی گشتن توام میگردد. در این جامعە شهری و طبقاتی دیگر روایت‌های سادەای مانند رویت‌هایی کە شامان‌ها در درون کلان، روستا و قبیلە برای اعمال اتوریتە خود بە آنها متوسل می شدند، کفایت نمیکند، در نتیجە نقش خود را به متولوژی‌های پیچیدەتری توسط کاهنان معابد واگذار می کنند.

با به وجود آمدن خط و درنتیجە آن امکان ثبت روایات، نفوذ کاهن ها در جامعه شهری و طبقاتی گسترش می‌یابد. آنها دست به روایت سازی‌های پیچیدەتری در جهت تثبیت و تحکیم حاکمیت، طبقە حاکم می زنند. همچنین در این جوامع شهری کە جامعە سومر باتوجە بە دادە‌ها تا کنون قدیمیترین آن جوامع میباشد، علم ریاضیات و ستارە شناسی پیشرفت قابل ملاحظه ای می نماید. این عوامل هر یک بە ترتیبی دست به دست هم میدهند تا کاهنان نقشی کلیدی در ساختار قدرت ایفا کنند.

پیدایش جوامع شهری و طبقاتی، تحولات جدیدی در حیات مادی، ذهن و تصورات افراد این جوامع ایجاد می کند، دیگر روایت های ساده پیشین معطوف به شکارگری پاسخگو نبوده و همانطور کە قبلا بە آن اشارە شد، کاهنان روایت‌های پیچیده‌تری برای پاسخگویی به نیازهای جامعە شهری، طبقاتی و در راستای تامین منافع طبقات فوقانی خلق می‌کنند. ابداع خط، علم ستارەشناسی، ماتماتیک و اختراعاتی مانند شکل پیشرفتەتری از تقویم برای تنظیم زمان و شیوەهای پیشرفتەای از معماری و هندسە کە در زیگورات‌ها و اهرام بە کار بردە شدە است، موجب گسترش این مناسبات میشوند وبا توسل بە نظم کیهانی بە ساخت روایت‌هایی مبنی بر مشروعیت، طبیعی بودن و کیهانی بودن نظم جامعە طبقاتی خود میپردازند.

آنان زیگورات‌ها را بعنوان اولین شیوەی معماری جامعە شهری ـ طبقاتی احداث نمودە و در راس آن مکان هیئت خدایان را به عنوان آفرینندە انسان و هستی پانتئون ساختند. الگوی معماری زیگورات کە خود متشکل از سه طبقه ی – خدایان، کاهنان و تودەها میباشد، به طور واضحی ساختار فکری و اجتماعی آن جامعه طبقاتی را بە منظر دید میگذارد. راس زیگورات پانتئون، خدایانی بودند که تودەها توانایی مشاهده آنها را نداشتند. ویژگی متافیزیک بودن خدایان کە تودەها امکان دیدن و تماس با آنها را نداشتند، خود نیازمند بە وجود آمدن طبقە‌ی واسطه میان خدایان و تودەها بود. در نتیجە در درون زیگوراتها این نیروی واسطە یعنی کاهنان و نظامیان، در طبقە دوم جایی گرفتند. نظامیان وظیفه حفظ کاهنان و کاهنان وظیفه حفظ منزلت خدایان وحفظ تودە‌ها از خشم خدایان را بر عهده گرفتند. بنابراین طبقه میانی زیگورات را کاهنان و نظامیان تشکیل می دادند. بدین شکل برای اولین بار در تاریخ بشر ساختار جامعه به چند طبقه تفکیک می شود و خدایان ساختگی خلق میگردند.

به تدریج رئیس خاندان به کمک کاهنان به راس زیگورات درمقام و کسوت، جانشین خدایان بر روی زمین بر تخت شاهی نشسته و سیستم پانتوئن به سیستم خدا شاە تغییر می یابد. شاهان عملاً بر تمام منابع انسانی و طبیعی مسلط می شوند و در نهایت بشریت وارد عصر برده داری می شود. یعنی حاکمان و شاهان جانشینان تجسم یافته خدایان شده و کاهنان نیز روایات خود را در جهت لزوم اطاعت تودەها از حاکمیت را تنظیم می کنند. طبق این روایات سرپیچی از حاکمان سرپیچی از خدایان و منجر به خشم آنان می گردد، این نیز تمام جامعه را با خطر نابودی روبرو می سازد.

در نتیجە ذهنیت سازی کاهنان، تودەها در درون جامعە طبقاتی بطور اکثریت، تقدیر، تسلیم و اطاعت از حاکمان را می پذیرند و زیگورات به مثابه اولین شهرهای جامعە طبقاتی همانا خدایان بعنوان سوژه گان قدرت، کاهنان بعنوان ایدئولوگ‌های سیستم و تودەها بعنوان فرمانبران و ابژەگان قدرت اجزای این ساختار قدرتگرا و سیستم بردەدار را تشکیل میدهند. برای مثال می توان به یکی از اسطوره های آن دوران اشاره کرد که انسان که (تودەها و بیشتر منظور مردان هم میباشد، چرا کە در ادامە این روایت، زنان را بە سطح پاییین‌تری تنزل میدهد و میگوید زن از دندە چپ مرد خلق گردیدە است) خلق شدن زن از مدفوع خدایان را، روایت می کند. این اسطوره ها به شکلی ایدئولوژیک و سیستماتیک مکانیزم‌های ابژه و سوژه بودن در ساختار جامعە طبقاتی را نهادینه کرده و در ادامه بطور عمیق‌تری زنان را بە ابژه قدرت تبدیل میکند.

به تدریج این سیستم طبقاتی و مکانیزم های اعمال قدرت و سلطە، منجمله دولت نهادینه می‌گردند. مفهوم دولت اساساً به معنای تراکم سرمایه و قدرت می باشد. در واقع دولت شکل نهادینە شده قدرت و کارکرد آن حفاظت ازمنافع سرمایە و قدرت نیروهای حاکم بر جامعە میباشد. به عبارتی دیگر کاملا برعکس ادعای طرفداران تئوری دولت کە کارکرد آن را تامین معیشت و امنیت جامعە معرفی میکنند، نقش آن اختلال در امنیت و معیشت جامعە برای تامین وحفظ نیروهای قدرتگرا و حاکم بر جامعە می‌باشد. از لحاظ تاریخ اجتماعی نیز دولت نهادی جدید و در مقایسە با حیات اجتماعی بشر قدمت آنچنانی ندارد. انسان ها بدون وجود این نهاد (دولت) هزاران سال در کنار هم زندگی کرەاند و این خود بە این معنی است کە نهاد دولت و وجود آن پیش شرط تامین معیشت و امنیت جامعه نیست. همچنین باید این نکته را در نظر داشت که مفهوم دولت ـ ملت در شکل و ماهیت معاصرآن، ابعادی نوین یافتە و نهاد دولت در طول تاریخ هرگز نتوانستە به اندازه دولت ـ ملت امروز، برتمامی ابعاد زندگی آحاد جامعه انسانی اعمال قدرت نماید. امروز دولت در تمامی عرصه های اجتماعی رخنه کرده است و نمیتوان انکار کرد که تاثیر و سایه منفی اش بر ذهنیت فردی و همچنین حوزه های حیات مادی جامعه عمیقتر و فراگیرتر میشود. در واقعیت زایش تاریخی کلیت دولت-ملت و فرم امروزی آن برآمده از ذهنیت مردسالارانه است.

دراصل نهاد دولت نە طبق نیاز و خواست‌های واقعی اجتماعی بلکە به شکل رویکردی انحرافی در جامعە و درچارچوب نهادینە شدن قدرت طبقه فوقانی و مشروع جلوه دادن اعمال قدرت سرمایە وبه تحت مالکیت در آوردن دست رنج انسانها ظهور کرده است.
درواقع امروزه، دولت جهت دفاع و مشروعیت بخشیدن به استثمار و ستم صاحبان سرمایه ودر ضدیت با جامعە آزاد و دمکراتیک بعنوان یک غدە سرطانی رشد کرده است. بنابراین با مطالعه دولت در شکل تاریخی، ساختاری و محتوایی آن، همچنین با بررسی آن در بسترتمدن های گوناگون میتوان مکانیزمهای پدید آورنده دولت و ایدئولوژی های شکل دهنده آن را بهتر درک کرد.
همانطور کە پیشتر نیز بە آن اشارە کردیم میتوانیم بە ذهنیت مردسالاری بعنوان ساز وکار اصلی فرم دهنده به نهاد دولت، اشاره کرد. مطالعات تاریخی به وضوح نشان می‌دهند که زنان در بنیانگذاری اولین شهرها سهیم بوده‌اند و در درون شهرهای سومر زنان مدت مدیدی در مدیریت شهر نقش داشته ودرپانتوئن‌ها وهیئت خدایان حضور داشته اند کە با بە اوج گیری مرد سالاری هم درپانتوئن‌ها وهم مدیریت شهرها حذف میشوند. از جمله این نخستین شهرها کە زنان در آنجا هنوز کاملا از حوزە مدیریت اجتماعی طرد نشدە بودند، می توان به اوروک واقع درعراق امروزی اشاره کرد.

با توجه به اسطوره شناسی در تمدن سومری می‌توان پیکار خدایان مکر و پاکی یعنی آنکی و نینخرسان و همچنین نبرد آنکی و اینانا مشاهده کرد. در این اسطوره آمده است که سرانجام آنکی با توسل به حیله و فریبکاری ۱۰۴ قانونی را که اینانا برای اداره شهر وضع کرده بوده است، می رباید. این اسطوره را می‌توان اینگونه تفسیر کرد: قوانین اداره شهر در ابتدا توسط زنان تنظیم شده است که درادامه مردان با مصادره و ایجاد تغییرات در جهت منافع نظام مردسالارانه، حاکمیت خود را در جامعه نهادینه می کنند. این نزاع بین مرد و زن درونمایه ی اسطوره های تمدن های دیگر چون بابل ( به طور مثال اسطوره ی مردوک و تیامات) را نیز تشکیل میدهند. تیامات مادر مردوک است که کشته شدنش توسط مردوک نماد غلبه نظام مردسالاری برجامعه زن محور و آغاز تک تاز شدن مردسالاری میگردد. ضمناً در متولوژی سومری ها زنانی همچون لیلیت در پانتئون حضور داشته اند کە با اوجگیری نظام مردسالار حضور زنان در هیئت خدایان در زیگوراتها نیز پایان میابد. در متولوژی زنان حذف میشوند و این حذف در اسطوره های متعلق به تمدنهای مزوپوتامیا به کرات تکرار می شوند، نگاهی دقیق به این اسطوره ها رابطە برساخت نهاد دولت با نظام مردسالار را بە روشنی آشکار میسازد.

نهاد دولت حاصل نظام مردسالار است، نظامی که نه تنها راە را برای هرچە طبقاتی‌تر گشتن جامعە گشودە است بلکه در تثبیت و حفظ آن چون پایه ای اصلی عمل کرده است و هرچە این نهاد گسترش یافتە، شکاف طبقاتی بیشتر و بە عمق آن افزودە شدە است، تا جایی که امروزه در سیستم دولت ـ ملت برعکس ادوار پیشین کە مدل‌های دولتی مختص بە آن ادوار تا این حد بە تمام شریان‌های حیات اجتماعی رسوخ نکردە بودند، تفکیک جامعه و دولت بسی دشوار به نظر می رسد. هرچند کە در واقعیت دولت و جامعە دو مقولە متمایز از همدیگر میباشند، چرا کە دولت نهادینە شدن قدرت است که با غالب گشتن نظام مردسالار بر جامعە نیز سلطه پیدا کرده است. بنابراین با توجه به اینکه مردسالاری و قدرت‌طلبی ارزشهای ضد اجتماعی هستند، نمیتوان دولت را که محصول این دو پدیده است را یک نیاز و ضرورت اجتماعی قلمداد کرد.

پنداشت اینکه جامعه بدون نهاد دولت توان مدیریت امورات و رفع نیازهای خود را ندارد امری کاملا ایدئولوژیک می‌باشد کە از سوی ایدئولوگ‌های دولت در طول تاریخ بر اذهان عمومی ترویج و تبلیغ گشتە است و توهمی بیش نیست. درواقع جامعە بدون دولت ممکن است، آنچە کە ناممکن است، دولت بدون جامعە میباشد. چرا کە هردولتی برای انحصار سرمایە، اعمال قدرت و استثماربە جامعەای کە خود آن را شكل دادە باشد نیازدارد. جامعە دمکراتیک و آزاد جامعەای است کە ازطریق نهادهای برخاسته ازخود اداره شود، نە توسط ابزارهای ذهنیتی، مادی و ساختاری دولت.

تمدن سومر در میان تمدن‌های متعاقب در بین‌النهرین و دیگر حوزەهای تمدنی در جهان، دارای ویژگی های منحصر به خود بوده است. این تمایزرا می‌توان ازلحاظ تئولوژیک و ریشەی زبانی آن با دیگر تمدن‌ها مشاهده کرد. امروزه شواهد مستندی بر پیوند فرهنگی و زبانی کوردها با سومریان وجود دارد. به طور مثال تحقیقات واژه شناسی و باستان شناسی این در هم آمیختگی فرهنگی را خوب نشان میدهند. در این راستا میتوان به ریشه بسیاری از کلمات کوردی که در متون بجاماندە از سومریان یافت میشوند، اشاره نمود. می توان دلیل آن را بە آن برگرداند که تمدن سومر تشکیل یافتە از بە هم رسیدن فرهنگ ئاری در بین‌النهرین شمالی و کوردستان که وجه غالب آن پیشه کشاورزی بوده است و فرهنگ سامی در بین‌النهرین جنوبی کە پیشە دامداری و شبانی در آن رواج داشته است. در واقع یافت آثار فرهنگی و زبانی آریایی از جملە زبان کوردی و فرهنگ و زبان سامی در تکست‌های یافتە شدە در متون سومری بە این پیوند فرهنگی برمیگردد.

از سویی دیگر با تشکیل نهاد دولت منابع طبیعی و انسانی در راستای انباشت سرمایە و تراکم قدرت از همان آغاز تا کنون هر روز بیشتر از پیش با هجمە‌های سودجویانە مواجە شدەاند. در طول تاریخ نیاز نیروهای دولتی بە مواد خام در طبیعت و نیروی کار انسانی در جامعە باعث گشتە است کە هر روز بیش از پیش تخریب طبیعت و سرکوب جامعە انسانی، بویژە تودەهای زحمتکش، زنان و کودکان اعمال گشته و در بعد وسیع گسترش یابد. نمیتوان انکار کرد کە نیروهای دولتی سعی کردەاند کە بیشترین کنترل را بر روی زنان اعمال نمایند. چرا که این حکومت نوپا با تفکر مردسالارانه، به زنان بسان منبع تولید نیروی انسانی نگریسته است، در نتیجه این نگاه به زن و کنترل او نیز ضروری بوده است. مجموعه این عوامل منجر به استثمار جامعه زنان از حیث جنسیتی در جامعه می شود . به این معنا که در این دوران اولین فاحشه خانه ها برپا می شوند و این امر به موازات تشکیل نهاد خانواده مردسالار در جامعه اتفاق می افتد. کاهنان به نوعی دست به مشروعیت دهی به وجود فاحشه خانه ها می زنند و حتی بە آن تقدس می بخشند. این امر را می توان در اسم گذاری فاحشه خانه در درون زیگوراتها و تمدن سومری مشاهده کرد. اولین فاحشه خانه ها را “مقدسین” می‌نامیدند که ریشه در کلمه قداست دارد. همزمان نهاد خانواده مرد محور نیز بعنوان نهادی کوچک از دولت به منظور استثمار جنسیتی زن و کنترل زن و جامعە در راستای منافع دولت، توسط یک مرد به وجود می آید. یعنی نقشی کە در فرم بالا و کلان دولت برعهدە مرد مقتدر تحت عنوان شاە و عناوین مشابە میباشد، در فرم پایین و خورد در درون خانوادە بە پدر بعنوان نمایندە دولت سپردە میشود و تمام فعالیت‌های ذهنیتی کاهنان دولتی بر ایجاد مرد فرماندە و زن فرمانبردار معطوف میگردد. البتە همان مرد حاکم کە باید بر زن ضعیفه حکومت کند، خود نقش همان ضعیفە را در برابر حاکمیت دولتی داشته و دارد.

در واقع پدیده دیگری که همراه با استثمار جنسیتی زنان و شکستن ارزش شخصیت والای زن در فرهنگ مادر سالارانه اتفاق می افتد، تسلط و تملک دولت بر منابع طبیعی، در همان اوان تشکیل دولت یعنی جنگل ها می باشد. بە این دلیل کە دربدو تشکیل دولت درخت پرکاربردترین وسیلە و مادە خام برای ساخت و ساز بوده، زمانی که هنوز آلیاژهای فلزی، معادن سنگی، سوخت‌های فسیلی کشف نگشتە بودند. این شرایط را میتوان آغاز نابودی همزیستی انسان و طبیعت نامید، چرا که انسان منابع طبیعی را برای رونق تمدن شهری، انباشت سرمایە و اعمال قدرت به کار می بندد و هرچە دولت نهادینه تر گشته وحاکمتیش بر جامعه انسانی بیشتر میشود، تخریب طبیعت در راستای سود و قدرت بیش از بیش صورت میگیرد. امروزە هم می بینیم جلو چشم ما و در راستای رویکردهای قدرت‌طلبانە و سودجویانە مدرنیتەی ـ کاپیتالیستی و سە پایە آن یعنی سرمایه، دولت ـ ملت و صنعت‌گرایی دنیای طبیعی و اجتماعی ما دچار چە وضعیت بغرنجی گشتە است.

تمدن و دولت برآمدە از نظام مردسالارانه، درکنار سرکوب جنسیتی در برابر زن، استثمار و بهره کشی از انسان در درون خود و تخریب طبیعت، اولین حملات کلونیالیستی خود را نیز برای اشغال سرزمینهای مجاور به قبایل و عشایر آغاز مینماید چرا کە این قبایل و عشیره ها حیاتی کمینال و نسبتا آزاد داشته اند و حاضر به پذیرش استیلای این دولت و تمدن نبوده اند. بنابراین سومین عنصری کە بعد از زن و طبیعت آماج تهاجم نظام مردسالارانه قرار می گیرد، همین دسته های انسان آزاد و جوامع کمینال بوده اند که حاضر به پذیرش روح بردگی نشده اند. به طور مثال در دولت شهر اوروک، نیاز به مادە خام یعنی درخت و نیروی انسانی بیشتر برای ساخت و ساز تمدنی خود، این دولت ـ شهر را واداشت که به قبایل آزاد، جهت غارت درختان موجود در مناطقی که محل زندگی این قبایل بوده و بە بردگی کشاندن و مطیع کردن ایشان جهت بهره کشی از نیروی کارشان حمله ور شود.

ازآنجایی که قسمت جنوبی مزوپوتامیا از لحاظ جغرافیایی مسطح تر و دارای شرایط مناسب تری از لحاظ جغرافیایی برای تراکم جمعیت و گسترش ساخت و ساز شهری بود ه است، بستر را برای پیشرفت دولت ـ شهر اوروک فراهم می‌سازد. در نتیجە حملات به قبایل مذکور و مطیع کردن این قبایل و از بین بردن جوامع نسبتا آزادشان دولت ـ شهر اوروک به نیروی کار جهت ساخت و ساز شهری خود و همچنین نیروی جنگی برای حملە بە مناطق نسبتا دورتر نیز ، بویژە مناطق شمالی مزوپوتامیا که دارای منابع جنگلی و انسانی غنی بوده است، دست میابد.

در واقع مناطق شمالی مزوپوتامیا از لحاظ جغرافی همان کوردستان کنونی است. این منطقه سالهای طولانی عناصر اصلی حیات آزاد را در خود پروراندە بود، هرچند سیستم هیرارشیک و مردسالار مستولی گشتە بود، ولی هنوز فرهنگ زن محور و کمینال نسبت بە مزوپوتامیای جنوبی در اوج بود. دارای غنا از نظر گیاهان خود رو و مراتع و جنگل‌های پربار، همچنین دارای نیروی انسانی، اجتماعی و فرهنگی با اندوختە مهارتها و تجارب کسب شدە از جامعە نوسنگی بود. این نیز موجب بر انگیخته شدن طمع و ایجاد بیم و هراس در تمدن مردسالار اروک گشته بود. بیم از جامعە آزاد، فرهنگ زن محور و طمع بە منابع طبیعی، انسانی، اجتماعی و فرهنگی این منطقە زمینه اصلی حملات به این منطقه بوده است که اشغالگریهای کوردستان کنونی نیز ادامه ی هراس و طمع از سوی دولت/ ملت های منطقه میباشند. اولین تهاجمات اشغالگرانە برای فتح این منطقه به شکلی سیستماتیک از چهار هزار سال پیش از میلاد آغاز شد و هنوز هم ادامە دارد. به این حملە اشغالگرانە، به نوعی در افسانە گلگامیش پرداختە شدە است.

در افسانە گلگامیش کە بجاماندە از متون و لوحەهای گلی دوران بابل میباشد، آمدە است کە گلگامیش بعنوان پادشاە شهر اروک درجستجوی گیاهی است که زندگی ابدی می بخشد، برای یافتن آن بە مناطق شمالی حملە‌ور می‌شود و در آنجا با مقاومت‌های بسیاری از سوی ساکنین این مناطق روبه رو می‌گردد. نیروی این مقاومت همان فرهنگ مادر محور و کمینال است. بدون تردید موقعیت کوهستانی و جغرافیایی نیز در توان و قوت این مقاومت تاثیرگذاربوده و است.

همانگونه که در افسانە گلگامیش آمده است دو کاراکتر تحت نامهای انکیدو و هومبابا نقش فرماندهی این مقاومت را دارند. گلگامیش در مواجهه با آنان همیشه با شکست روبرو می شد. در نهایت گلگامیش با رهنمود مادرش مبنی بر وسوسه کردن یکی از این دو به وسیله یک زن و کشاندنش بە شهر اتحاد بین هومبابا و انکیدو را میشکند و راه پیروزی بر او هموار می شود. در نتیجە این ترفند انکیدو به وسیله یک زن به دام گلگامیش می افتد و دچار خیانت بە هومبابا، مقاومت و جامعەاش میگردد. این بار گلگامیش با همراهی و مساعدت انکیدو خائن بە هومبابا حملە میکنند و هومبابا را شکست می دهند و او را به قتل می‌رساند.

اینجا جا دارد کە به این گفته رهبر آپو اشارە کنیم کە میگوید: انکیدو اولین شخصیت کوردی است کە مرتکب خیانت بە جامعە خود گشتە است و از آن موقع تا کنون این دوگانگی و خط مقاومت و خیانت به شکلی تراژیک و موازی در طول تاریخ کورد و کوردستان تا به امروز ادامه یافته و در کوردستان بارها انکیدو ها سر برآورده اند وخون هومباباها را ریخته اند .

١٩-١١-٢٠٢٠

Related posts