زیلان تانیا از رؤسای مشترک کودار خاطرنشان کرد: صیانت از زندانیانی که در راستای دموکراتیزهنمودن و آزادی جامعهی ایرانی میکوشند را از اساسیترین وظایف خویش میدانیم.همچنین برای ایستار هویتمند و خط مبارزهی دموکراتیک آنها نیز ارزش قائلیم
۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۷ قندیل – خبرگزاری فرات
زیلان تانیا از رؤسای مشترک کودار خاطرنشان کرد: صیانت از زندانیانی که در راستای دموکراتیزهنمودن و آزادی جامعهی ایرانی میکوشند را از اساسیترین وظایف خویش میدانیم. همچنین برای ایستار هویتمند و خط مبارزهی دموکراتیک آنها نیز ارزش قائلیم. صیانت از زندانیان وظیفهای اخلاقی و وجدانی دیگر احزاب و سازمانهای انقلابیست.
زیلان تانیا از رؤسای مشترک کودار در گفتگوی اختصاصی با بخش فارسی خبرگزاری فرات بە بررسی وضعیت زندانیان سیاسی و امنیتی و زندانیان در اعتصاب غذا در زندانهای رژیم ایران پرداخت.
متن گفتگو با تانیا از این قرار است؛
شاهد موج تازهای از اعتصابات زندانیان سیاسی در ایران هستیم که بازتاب گسترده و بیسابقهای در فضای سیاسی ایران داشته است. آرش صادقی پس از هفتادویک روز بالاخره به اعتصاب غذای خود پایان داد و هماکنون نیز زندانی سیاسی دیگر، سعید شیرزاد در سیوچهارمین روز اعتصاب غذای خود بهسر میبرد. شما این اعتصابات را چگونه ارزیابی میکنید؟
= جمهوری اسلامی در طول تاریخ سیوهشت سالهی خود نام و ماهیت خود را با «کشور اعدام» به اثبات رسانیده است. این نیز در نتیجهی سیاستهاییست که درصدد مهندسیکردن و تکتیپنمودن جامعه است. یعنی جامعه را با ساختار فکری و ذهنیتی دولت، همسان سازد. برای همین از بکارگیری هر نوع راه و روشی جهت تضعیف ارادهمندی و هویت جامعهی ایرانی و نگرشهای متفاوت که حق ابتدایی و طبیعی هر جامعهایست، دریغ نورزیده است. زندان نیز یکی از اهرمهای فشار است که دولت ایران جهت سرکوبکردن صدای آزاد جامعهی ایرانی بکار میگیرد. بدون شک تحت فشار قراردادن جامعه توسط این اهرم و ایجاد فضای رعب و وحشت با هدف ازخودبیگانگی و بیهویتساختن جامعهی ایرانی اعمال میشود. با اینکه کشور ایران موازییک خلقها یعنی جایگاه باورداشتها و هویتهای غنی و متفاوت فرهنگی، آیینی و تاریخیست، اما همچنان دولت ایران درصدد تکتیپنمودن جامعهی ایرانی و استحالهی فرهنگی و سیاسی آنهاست. در جایی که خلقها و شهروندان ایرانی نسبت به سیاست و اعمال دولت ایران معترض هستند با هرگونه اعمال غیرانسانی که دیگر سادهترین آنها زندانی و شکنجه است، مواجه میگردند.
با آنکه دولت ایران در نزد افکار عمومی مدعی رعایت حقوق بشر اسلامی یا برخوردار از قانون دموکراتیک است اما آمارهای زندانیان سیاسی، افزایش اعدام، گسترش ناهنجاریهای اخلاقی و فرهنگی نشان میدهد که ایران کشوری فاقد قانون و نظام دموکراتیک است. رژیم ایران نه تنها به زندانیکردن شهروندان بسنده نکرده بلکه در زندانها نیز سیاستی به دور از ابتداییترین معیارهای اخلاقی و انسانی پیاده میکند. با توسل به راهکارهای خشونت درصدد مرگ فکری و جسمی زندانیان است. یا اینکه شهروندان باید از هویت سیاسی و فرهنگی خویش دست کشیده و اعلام پیشمانی نمایند، یا اینکه باید در انتظار حکمی که «محاربه با خداست» قرارگیرند.
وضعیت زندانیانی چون سعید شیرزاد، زینب جلالیان، آرش صادقی، علیشریعتی، نسرین محمدی، آتنا دائمی و دیگر زنان و مردان دگراندیش ایرانی دربند و هزاران زندانی دیگر نیز موضوع بحث است. زیرا این زندانیان در سختترین شرایط و تحت اعمال شکنجهی رژیم ایران هستند. این فعالین سیاسی و فرهنگی و دگراندیشان منتقد نظام جهت صیانت از هویت سیاسی و اجتماعی خویش و همچنین گسترش مبارزهای همهجانبه در راستای دموکراتیزهنمودن ایران، خط مبارزه و مقاومت را در پیش گرفتهاند. اعتصاب غذای آرش صادقی، سعید شیرزاد و علی شریعتی در راستای صیانت از هویت خویش و جامعهاش عملی ارزشمند و به جا بوده و باید محترم شمرده شود. ایشان با آغاز اعتصاب غذای خود نسبت به سیاستهای جمهوری اسلامی ایران صدای معترض خود و دیگر زندانیان را فریاد میزنند. صیانت جامعهی ایرانی از زندانیان مبارز، روشنفکران و فعالین سیاسیـ اجتماعی گامیست که پیکر جامعهی ایرانی را در دموکراتیزهنمودن ایران منسجم و با صلابتتر خواهد نمود. فریادی که همصدایی بیداری و خردسیاسی فرد و جامعهی ایران است. جامعهی ایرانی باید سیاستهای سرکوبگر جمهوری اسلامی را در زندانها و چه در خارج از زندانها محکوم نموده و این نظام را وادار به ایجاد تحول و دگرگونی نماید.
با وجود حمایتها و پوشش اخبار مربوط به زندانیان اعتصابی توسط سازمانها و احزاب اپوزیسیون ایران، سایتهای وابسته و نزدیک به جمهوری اسلامی عنوان میدارند که پژاک از آرش صادقی این زندانی اعتصابی حمایت میکند. حتی برخی از این رسانهها عنوان نمودهاند که گویا آرش صادقی عضو پژاک میباشد. شما در این مورد چه نظری دارید؟ آیا دلیل خاصی دارد که پژاک و کودار از این زندانیان سیاسی حمایت میکنند؟
= ما صیانت از زندانیانی که در راستای دموکراتیزهنمودن و آزادی جامعهی ایرانی میکوشند را از اساسیترین وظایف خویش میدانیم. همچنین برای ایستار هویتمند و خط مبارزهی دموکراتیک آنها نیز ارزش قائلیم. صیانت از زندانیان وظیفهای اخلاقی و وجدانی دیگر احزاب و سازمانهای انقلابیست. دولت صرفا با سیاسی جلوه دادن یا الصاق آن به یکی از احزاب یا جریانهای سیاسی درصدد است تا اصل موضوع که همانا آزادی اندیشه، فعالیت سیاسی و اجتماعی و یا دگراندیشی در ایران را به حاشیه رانده و یا آن را مطابق ذهنیت فاشیسمی خویش قرائت نماید. آرش صادقی و یا هر زندانی دیگری که نسبت به سیاستها و اعمال غیرانسانی و غیردموکراتیک نظام جمهوری اسلامی معترض بوده یا در راستای تحقق عدالت اجتماعی، هویت، حقوق و آزادیها، و تحولات دموکراتیک در ایران فعالیت نماید، عضو تمامی احزاب دموکراتیک و مبارز ایران است. آرش صادقی عضو پژاک و یا کودار نیست. مواضع حمایتی هر حزب و سازمان سیاسی در راستای مطالبات خلقها و جامعهی ایرانی تنها معطوف به اعضا نبوده بلکه حمایت از فعالین سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، دگراندیشان منتقد نظام و مبارزان تحقق دموکراسی راستین در ایران رسالت واقعی احزاب و جریانهای سیاسیست. اگر این حمایتها صورت نگیرد، هویت سیاسی و پیشاهنگی این جریانات در راستای دموکراتیزاسیون ایران دچار انزوای سیاسی و انفعال گشته، سبب میگردد که جمهوری اسلامی در ایران فشارهای خود را بر زندانیان سیاسی مضاعف نماید. لذا صیانت از زندانیان سیاسی رسالت تمامی احزاب، جریانها و سازمانهای انقلابی و سیاسی ایران و شرق کردستان میباشد.
بهطور کلی دیدگاه شما در مورد این نوع از اعتراضات چیست؟ این چنین مقاومتهایی چگونه میتواند بهعنوان مبارزهای کارساز در برابر فشارها و سرکوبها در زندانهای جمهوری اسلامی بکار گرفته شوند؟ آیا با چنین فرهنگ مقاومتی که در حال گسترش است، میتواند موجب تغییر در رفتارهای جمهوری اسلامی گردد؟
= سیاستهای امنیتی و سرکوبگرایانهی نظام جمهوری اسلامی نمود بارز بنبست سیاسی در سیاستهای داخلی و شکنندگی در سیاستهای خارجی را به وضوح نشان میدهد. نوعی از جمود فکری و عمق بحران واماندگی این رژیم در برابر هرگونه اندیشهی تحولخواهی و آزاداندیشیست. مقاومت و ایستار جامعهی ایرانی نیز به حکم اخلاق و مسئولیتپذیری اجتماعی و هویتطلبی راستین جلوهی عظیم پویایی و بیداری اجتماعیست. وقتی یگانه ابزار در انکار هویتطلبی، دموکراسیخواهی و بیداری سیاسی در ایران، با زندان و اعدام پاسخ داده میشود و آن را نیز مشروعیت میدهند و حتی بدون شرم از این اعمال، منشور حقوق شهروندی موضوعیت مییابد، هم عوامفریبی سیاست در ایران را نشان میدهد و هم عمق آشفتگی سیاسی و اختلاف بنیادین در ساختار و نظام غیردموکراتیک سردمداران را نیز به اثبات میرساند. بیگمان دگراندیشان منتقد، نویسندگان، روشنفکران، هنرمندان و نیز جریانها و جنبشهای آزادیخواه، زندان و به بندکشیدن فریاد آزادیخواهی در ایران را با ایستار خویش به سیاستی شکست خورده مبدل نمودهاند.
نقض حقوق انسانی و آزادیهای فردی و اجتماعی، برخورد غیرانسانی با زندانیان سیاسی و نادیدهانگاشتن مطالبات دگراندیشان منتقد نظام، دستگیری و سرکوب، تبعید، شکنجه و اعدام، خصلت نظام فاشیستی، چهرهی واقعی و قوارهی سیاست دولتیست که داعیهی عدالتمحوری و قانونمداری دارد و در اصل مشروعیتبخشی به تفکر فاشیستی و سرکوبگر ولایتفقیه است. بدون شک جمهوری اسلامی، عواقب و پیامد این ایستار زندانیان و حمایت جریانهای سیاسی را خواهد دید و نخواهد توانست با سیاستهای سرکوبگرانه، فریاد بیداری و آزادیخواهی، ملتهای ایران را همیشه در زندان خاموش نماید.