گفتمان هویت‌ساز ــ گفتگوی ویژه‌ی آلترناتیو با شیرزاد کمانگر عضو مجلس پژاک

گفتمان هویت‌ساز ــ گفتگوی ویژه‌ی آلترناتیو با شیرزاد کمانگر عضو مجلس پژاک

پنجمین کنگره‌ی پژاک، پژاک را به مرحله‌ای حساس از مبارزه‌ی سیاسی خود در شرق کوردستان وارد نموده‌است. برنامه‌های استراتژیک و رویکرد پژاک از سال 2004 تا 2016 و اکنون نیز مصوبات کنگره‌ی پنجم، این حزب را از دیگر احزاب شرق متفاوت‌تر نشان داده‌است. ادبیات سیاسی پژاک و تلاش برای عملی‌نمودن پروژه‌های سیاسی، نویدبخش نوعی دیگر از سیاست‌ورزی در کوردستان است. حزبی که خوانش راستین از مطالبات خلق را سرلوحه‌ی فعالیت‌های خویش می‌داند، قائل به توسعه‌ی سیاست دموکراتیک در ایران و شرق کوردستان است و هم با نقد رویکردی از اپوزیسیون، پیشاهنگ عملی‌نمودن این برنامه است که جبهه‌ی دموکراتیک نیروهای شرق کوردستان و حتی فراتر از آن جبهه‌ی دموکراتیک خلق‌های ایران را تحقق بخشد. اگر به برنامه‌های استراتژیک پژاک به عملکرد این حزب از زمان تاسیس تا به امروز نگاهی بیاندازیم، کمترین دستاورد این حزب، تلاش نظری و عملی در راستای تحول بنیادین و بازتعریف مفاهیم در حوزه‌ی سیاست و جامعه است. گفتمان پژاک تلاش برای کسب هویتی‌ست که در آن سیاست محدود به تحزب نگشته و بتواند بسترساز کسب هویت نوین سیاسی جامعه‌ی شرق گردد. با نگاهی به عملکرد پژاک از زمان تاسیس تا به امروز و با توجه به تمامی تغییر و تحولات سیاسی چه در سطح منطقه‌ای و چه در سطح کوردستانی، این تلاش و دستاوردهای معطوف به آن، از یک سو پژاک را بیش از پیش گسترش بخشیده، از سوی دیگر تعهد به رسالت‌ها و به‌جای‌آوری وظایف انقلابی در تحقق مطالبات اجتماعی و سیاسی، انتظار از پژاک را نیز بیشتر نموده‌است. شیرزاد کمانگر عضو مجلس پژاک در یک گفتگوی ویژه با آلترناتیو، ابعاد برنامه‌های پژاک با محوریت کنگره‌ی پنجم را ارزیابی نموده‌است.

** همان گونه که می‌دانید، رابطه‌ی بنیادینی میان حزب و اجتماعات انسانی وجود دارد. گاه احزاب بازگرداننده‌ی هیکل فکری و اجتماعی یک ملت می‌گردد و گاه نمودی بیرونی از آلام و سوداهای عده‌ای خاص و محدود است که تصاویر و ساختارهای فکری، ذهنی، وابستگی‌ها و منافع حزبی خود را در قواری خواسته‌های خلق وانمایی می‌کنند. به نظر می‌رسد شکل دوم که ذکر شد در میان احزاب ایران و شرق کوردستان شایع‌تر است، یعنی در حالت کلی برخی احزاب محتویات ذهنی خود را به خواست و نیاز ملت تعمیم می‌دهند.آیا اتخاذ این رویکرد، به شکل‌نیافتگی سیاسی جامعه‌ی مبداء باز می‌گردد؟ بدین معنی جامعه‌ی ما خواسته‌های اجتماعی دارند، اما درخواست سیاسی ندارند.

در طول تاریخ جوامع مختلف در راستای برآورده‌نمودن نیازها و مطالبات‌شان خود را به شیوه‌های گوناگون سازماندهی نموده‌اند که نماد آن در دنیای مدرن امروز احزاب، سازمان‌ها و نهادهای مدنی هستند. در این میان برخی از احزاب و سازمان‌ها مطالبات جامعه را بر مبنای تحقق برنامه‌های سیاسی خویش بازتعریف می‌کنند و بدین گونه در عمل از خواسته‌های واقعی جامعه فاصله می‌گیرند. ایران و روژهلات کوردستان هم از این امر مستثنی نیستند. نگاهی به روند تاسیس و مبارزه‌ی احزاب و سازمان‌ها بیانگر این امر است که اغلب احزاب و یا جریان‌های سیاسی در گفتار با خواسته‌های جامعه همخوانی داشته اما رویکرد و امر سیاسی آنان از گفتمان و شعارهای اولیه دور بوده و با آن فاصله گرفته‌اند. برخی از این احزاب حتی از این نیز فراتر رفته و کسب نیرو از بطن جامعه را به کار گرفته‌اند تا به وزنه‌ای تبدیل گشته و در تقابل با قدرت حاکمیت خود نیز مبدل به قدرت شوند یا حتی سهم‌خواهی از قدرت حاکمیت و نظام سیاسی موجود را هدف غایی خود می‌دانند. برای نیل به این هدف نیز با قدرت موجود، حتی با هم‌نوع خود وارد نوعی جنگ قدرت شده و بدین‌گونه میان خود و جامعه که در اصل میان گفتمان اولیه و آرمان‌های انقلابی و مطالبات جامعه، شکاف ایجاد کرده‌اند. از این‌رو می‌توان گفت احزاب درگیر جنگ قدرت بوده و در مسیر خواست جامعه گام برنداشته‌اند؛ بدیهی‌ست که در نهایت خود و جامعه را نیز قربانی جنگ اقتدار نموده‌اند. هرچند جامعه همواره به دنبال نوآوری و یا راهکار جایگزین بوده، اما از آنجایی که نتوانسته مطالبات خود را آنگونه که لازم است صورت‌بندی نموده و دانش سیاسی خود را ارتقا بخشد، همچنان در اینگونه احزاب به دنبال پاسخ و آلترناتیو می‌گردد. با به بن‌بست رسیدن یک حزب، تاسیس حزب و یا سازمانی دیگر را یگانه راهکار می‌داند. غافل از اینکه مسئله در شیوه‌ی نگرش به کارکرد حزب است و درک و راهکار موجود تنها تکرار همان تجارب و نتایج را به دنبال خواهد داشت. درنتیجه جامعه به جای مشارکت سیاسی و تلاش برای اراده‌مند گشتن، خردورزی و تعیین سرنوشت خویش، آن را به احزاب می‌سپارد. شاید این سؤال مطرح گردد که آیا رقابت بی معناست واحزاب نباید برای سازماندهی و جذب نیرو و کسب قدرت تلاش کنند؟ کاملاً واضح است که اگر در جامعه‌ای رقابت از نوع سالم وجود نداشته باشد، پیشرفت و توسعه‌ای هم در کار نخواهد بود. سیاست به معنی مدیریت جامعه، نیازمند ارتقا و تولید نیروی فکری برای جهت‌دهی نیروی جامعه در راستای تحقق مطالبات خود است. پس جامعه پیش از هر چیز به سازماندهی با دانش سیاسی توسط پیشگامان و احزاب پیشرو و ارتقاء مداوم آن دانش نیازمند است. اما عملکرد برخی احزاب و سازمان‌ها هرچند بطور مقطعی در راستای تحقق منافع جامعه بوده، اما در دراز مدت در خدمت منافع حزبی قرار گرفته است. کما اینکه این احزاب به‌جای تمرکز به روی نقشِ نمایندگی منافع مردم، به برآورده‌نمودن نیازهای حزبی خود پرداختند. رسالت تاریخی احزاب پیش از هر اولویت دیگری، کسب نقش‌ویژه‌ی پیشرو و پیشگام‌گشتن است و بنابه خاستگاه اجتماعی، منافع بخش‌های گوناگون جامعه را نمایندگی‌نمودن است. تاریخ معاصر ایران و روژهلات کوردستان گواه این امر است که احزاب سیاسیِ ما این رسالت تاریخی را آن‌گونه که شایسته‌ی آن است صورت نداده‌اند. به عنوان مثال طی انقلاب ۵۷ برخی احزاب با داشتن تحلیل سطحی و حتی غلط از ماهیت سیاسی‌ـ ایدئولوژیک جمهوری‌اسلامی و شخص خمینی، به موقع با قدرت‌گیری او مقابله نکردند و بدین گونه جامعه را تسلیم جمهوری اسلامی نمودند. برخی دیگر از احزاب به جای تمرکز در مبارزه با دیکتاتوری نوپای جمهوری اسلامی، وارد رقابت و جنگ با یکدیگر شدند و بدین گونه فرسایش نیرو در مسیر ناصحیح صورت گرفت. اگر چه شکست سیاسی احزاب پس از انقلاب، نتیجه‌ی سرکوب و عنان گسیخته‌گی رژیم جمهوری‌اسلامی بود، اما نکات مذکور در این سرنوشت موثر بودند. از این رو بسیاری از احزاب اپوزیسیون جمهوری‌اسلامی متأسفانه نتوانستند به‌عنوان پیشگامان جامعه، در راستای تحقق منافع مردم گام بردارند.

** این عدم درخواست سیاسی از جانب جامعه سبب گردیده که احزاب از بطن جامعه سر در نیاورند و از خواسته و فضای ذهنی اجتماع به دور باشند. به نظر شما دال یا دال‌های بروز این انقطاعِ فکری و زیستی که میان احزاب ایران در کل و روژهلات کوردستان در جزء پدید آمده است، با توجه به تاریخ احزاب و تاریخ سیاسی‌ـ اجتماعی ایران به چه مواردی باز می‌گردد؟

در اینکه احزاب و سازمان‌های سیاسی تشکیل شده در ایران و روژهلات از بطن همین جامعه برآمده‌اند، شکی نیست. ضمناً این موضوع که تمام احزاب در عملکرد و یا رویکرد سیاسی‌شان از جامعه فاصله گرفته‌اند، اشتباه بوده و بی‌انصافی در حق احزاب است. تشکیل احزاب و خاستگاه‌شان نتیجه‌ی نیازهای جامعه و ضرورت‌های سیاسی‌ـ اجتماعی در دوره‌های مختلف تاریخی است. تغییرات سیاسی سده‌ی گذشته در خاورمیانه و ضرورت آفرینش افکار و اندیشه‌های مختلف، همچنین جنگ قدرت‌های منطقه‌ای با یکدیگر، در مقاطع تاریخی خاص به تشکیل برخی احزاب و جریانات سیاسی انجامید. نیروها و دولت‌های منطقه بنا به مرحله و چگونگی رقابت‌ها و جنگ قدرت با یکدیگر در مبارزات احزاب ایران تأثیر گذاشته، آن را جهت‌دهی نموده و بعضا در شکست این مبارزات به‌دست حکومت مرکزی نقش ایفا کردند. به‌عنوان مثال می‌توان از حزب توده در زمان شاه، قیام میرزا کوچک خان و جمهوری مهاباد نام برد. از آن‌جایی که برخی از احزاب به لحاظ سیاسی به دولت‌های منطقه وابسته بودند، در عمل از منافع مردم فاصله گرفته و منافع حزبی خودشان و دولتی که وابسته به آن بودند را در اولویت عملکرد سیاسی خود قرار می‌دادند. بهترین نمونه در این رابطه حزب توده‌ی ایران است. در مواردی حتی احزابی با این هدف تشکیل شدند که به تقسیمات منطقه‌ای یا بین المللی مشروعیت ببخشند. در این رابطه می‌توان از حزب دموکرات کوردستان ایران، عراق، ترکیه و سوریه نام برد. این احزاب و سازمان‌ها برنامه‌ها و سیاست‌های دولت‌ها و یا قدرت‌های حاکم را بر مطالبات جامعه ترجیح داده و وارد بازی قدرت شدند؛ غافل از اینکه احزاب بدون پشتوانه‌ی مردمی، توانایی جنگ و بازی قدرت در این سطح را ندارند.

** برای جبران این انقطاع فکری-زیستی که به آن اشاره کردیم، حزب حیات آزاد کوردستان به عنوان یک حزب جوان و پیشرو که خود را براساس انباشت و تجربه آموختن از آزموده‌های پیشین سیاسی و تاریخی تعریف می‌کند و انگاره‌ی هویتی خود را چپِ نو ابراز می‌نماید، آیا توانایی برون‌رفت از این دایره‌ی معیوب را داشته است و اگر چنین است چگونه و با چه راهکارها و چه عمقی این امر را محقق کرده است و موانع ساختاری و زیرساختی پیشروی گفتمان میان مردم و حزب چیست؟

حزب ما با درس گرفتن از تجارب جنبش‌ها و احزاب دیگر برای سازماندهی سیاسی جامعه و صورت‌بندی مطالبات آن، مبارزه‌ی خود را با فعالیت در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی آغاز کرد. از آنجایی ایدئولوژی و نظرگاه فکری پژاک هرم قدرت را وارونه می‌بیند، فعالیت ما بر اساس سازماندهی مردمی و آموزش جامعه برای اراده‌مند نمودن و ضرورت اهمیت به تعیین سرنوشت خود به دست خود است. ما با اعتقاد به اصل خودمدیریتی دموکراتیک سازماندهی مردم و مشارکت‌شان در همه‌ی عرصه‌های سیاسی‌ـ اجتماعی را یک وظیفه‌ی انقلابی می‌دانیم. در فاصله‌ی زمانی کوتاه موفقیت‌هایی نیز کسب نموده‌ایم. برخلاف بسیاری از احزاب که وجود خود را در عدم وجود دیگر احزاب تعریف می‌کنند، هدف ما نه رقابت با دیگر احزاب، بلکه سازماندهی برای تحقق خواست‌ها و مطالبات مشروع مردم از جمله آزادی و دموکراسی است. از بدو تشکیل پژاک، برخی از احزاب و سازمان‌های سیاسی روژهلات با ما به مخالفت برخاسته و تلاش کردند ما را به زمین رقابت بکشانند تا شاید به لحاظ سیاسی حذف گردیم. از آنجایی که مجرای ورودی به عرصه‌ی رقابت‌ها و جنگ قدرت، گرفتارآمدن در همان تسلسل باطل است که به آن اشاره کردم، از پاسخ دادن به برخی حملات خودداری کردیم. نه تنها با کسی رقابت نمی‌کنیم، بلکه همواره تلاش نموده‌ایم امکان همکاری و همبستگی سیاسی را فراهم سازیم. با سازماندهی مردمی تلاش کرده‌ایم شکاف ایجادشده میان احزاب و جامعه را برطرف نماییم؛ اگر چه راه درازی در پیش بوده و با هدف غایی هنوز فاصله داریم. چرا که جامعه بر مبنای تجربه‌ی عملکرد احزاب در گذشته، دچار نوعی سرخوردگی سیاسی شده است. شکاف موجود را تنها می‌توان با سازماندهی مردمی و مشارکت‌دادن مردم در تعیین سرنوشت خودشان برطرف نمود. فعالیت‌های ما بر اساس سازماندهی تمام اقشار جامعه بوده و سهیم کردن پتانسیل ویژه‌ی زنان و جوانان آن را توسعه‌ می‌بخشد.

** به نظر می‌رسد که یکی از راهکارهایی که برای برون‌شد از وضعیت واگرای موجود میان احزاب وجود دارد، فراهم آوردن فضای گفتگو، انتقال داده‌ها، تجربیات، انتقادات و در نهایت دست‌یافتن به سیاستی عملی‌ست که واقعیت وجودی، نظام حاکم و ساختارها و زیرساخت فکری و زیستی ملت‌های ساکن در ایران را در نظر بگیرد؛ و راه برون رفت و فردای پس از انقلاب را برای خود و مخاطبان خلقی خود به تصویر بکشد. پژاک در این راه پروژه‌ای به نام«جبهه‌ی دموکراتیک خلق‌ها» را برای احزاب ایران و شرق کوردستان پیشنهاد نموده است. اما همان‌گونه که می‌دانید، واگرایی میان برخی احزاب بسیار عمیق و ایدئولوژیک است. به نظر شما به چه میزان به موفقیت این پروژه باید خوش‌بین بود؟ و موانعی که از موفقیت این گام تاریخی جلوگیری می‌کنند چه مواردی است؟

در طول تاریخ، رژیم‌ها و حکومت‌های مختلف با ایجاد اختلاف در سطوح مختلف جامعه توانسته‌اند اقتدار خود را حفظ نموده، بر مردم حکمرانی کرده و همواره با ایجاد تنش و اختلاف که حتی منجر به جنگ و خونریزی نیز شده، توانسته‌اند کنترل امور را بدست بگیرند. به عنوان مثال می‌توان از اختلاف میان کوردها و آذری‌ها نام برد. در خاورمیانه خلق‌ها و باورداشت‌های مختلفی توانسته‌اند سالیان متمادی در یک جغرافیا با وجود تفاوت‌مندی‌های فرهنگی، دینی و قومی، بدون وجود اختلافات قومی و مذهبی در کنار یکدیگر هم‌زیستی مسالمت آمیزی داشته‌باشند. تنها راه پایان‌دادن به جنگ‌های قومی و مذهبی تحقق پروژه‌ی ملتِ دمکراتیک است که تنوعات ملیتی، فرهنگی، اتنیکی و دینی به هویت راستین خود دست می‌یابند. پروژه‌ی ما تحت عنوان «جبهه‌ی دمکراتیک خلق‌ها» از یک سو تلاشی‌ست برای ایجاد امکان زندگی آزاد و مسالمت‌آمیز خلق‌های ایران در کنار یکدیگر و از سوی دیگر پایانی‌ست بر سیاست نظام‌های سلطه‌گری که با تفکر «تفرقه بینداز و حکومت کن» خلق‌ها را به جان یکدیگر می‌اندازند تا آنان را از مبارزه‌ی منسجم برای احقاق آزادی و دموکراسی باز دارند. ناگفته نماند که مسائل و مشکلات زیادی پیشروی ماست که عمدتا نتیجه‌ی تنش حاصله از برخوردهای ناسیونالیستی برخی خلق‌های ایران با دیگر خلق‌هاست. ناسیونالیسم در طول تاریخ همواره عامل سرکوب یک خلق توسط خلق دیگر بوده است. برای ایجاد و آفرینش بستر و فرهنگ گفتگو و همکاری و همبستگی میان خلق‌ها، با احزابی که نماینده‌ی خلق‌های مختلف ایران‌اند دارای تعامل و سطح روابط مناسبی هستیم. البته این فقط گام اول است، مهم این است که هر خلق و نمایندگان همان خلق این اعتماد و بستر سالم را پدیدآورند که در چارچوب همکاری مشترک، جایگاه برابر دارند و هیچکس تحت سلطه و سیطره‌ی دیگری قرار نخواهد گرفت. با آغاز گفتگو و تبادل‌نظر می‌توان زمینه‌های اتحاد را فراهم نموده و در مبارزه برای خواسته‌هایمان توانمندتر گام برداریم.

** برخی جریانات و احزاب، پژاک را نیروی هژمون و وابسته به حزب کارگران کوردستان توصیف می‌کنند. طرح این موضوع در حالی است که پژاک در برنامه‌ی راهبردی خویش، مشارکت سیاسی و اتحاد با دیگر احزاب را در برنامه‌ی خود قرار داده است. در واقع پژاک گفتمان تعامل را بر تهاجم مقدم می‌داند. به نظر شما خاستگاه چنین ادعاهایی به کجا باز می‌گردد و با چه اهدافی بیان می‌شود؟

پژاک از بدو تاسیس تا به امروز با حملات مستقیم و غیرمستقیم برخی جریانات سیاسی مواجه بوده که گویا مبنای فعالیت‌شان به‌جای مبارزه با جمهوری‌اسلامی در راستای برقراری آزادی و دموکراسی، رقابت با دیگر احزاب اپوزیسیون برای ایجاد سلطه‌ی خودشان است. اما سیاست انکار و تحریف نتیجه‌ای ندارد؛ جز تضعیف صف اپوزیسیون جمهوری‌اسلامی و تقویت دشمنان خلق نتیجه‌ای دربر نخواهد داشت. برخی از این جریانات ما را به عنوان رقیب سیاسی و آلترناتیو خود قلمداد می‌کنند. ولی تفکر و ایدئولوژی ما، سیاستمان، و خط‌مشی و متدِ سیاسیِ ما، آلترناتیو هیچ حزب دیگری نیست. در مقابل تلاش جریانات مذکور برای حذف ما از صحنه‌ی سیاست ایران و کوردستان، در کنار دیگر فعالیت‌هایمان، ما همواره به دنبال گفتگو با دیگر جریانات سیاسی و ایجاد زمینه‌های همکاری بوده و هستیم. از سوی دیگر این واقعیت که عمده فعالیت‌های ما در جهت منافع خلق کورد صورت می‌گیرد، به مزاج برخی جریانات سیاسی سازگار نیست. اما اگر جریانات مذکور، ایدئولوژی، برنامه و عملکرد ما را پیگیری نمایند، بی‌گمان به این شناخت دست خواهند یافت که ما آزادی خلق کورد را در گرو آزادی تمام خلق‌های ایران می‌دانیم و مبارزات‌مان در راستای تحقق دموکراسی و آزادی در سراسر ایران است. بسیاری از اتهامات وارده به ما شایسته‌ی پاسخگویی نیستند چرا که احزاب سیاسی، هویت و مشروعیت خود را از مبارزات‌شان و جامعه‌ای کسب می‌کنند که خود را بخشی از این مبارزات می‌دانند. مشروعیت سیاسی نه بر مبنای شعارها بلکه از رهگذر نتیجه‌ی عملکرد سیاسی احزاب معنای راستین مشروعیت خواهد بود. مردم ما را از خودشان و سیاست‌مان را در راستای منافع خودشان می‌دانند. این برای ما مهم‌ترین و ارزشمندترین اصل و مبناست. تعیین‌گر اصلی نگاه و قضاوت مردم است، نه احزابی که درگیر رقابت‌های سطحی هستند. رقابت در عرصه‌ی سیاست، پدیده نامأنوسی نیست، اما به شرطی که به دشمنی سیاسی مبدل نشود و منجر به این نگردد که دشمن را فراموش کنیم و به تقابل با یکدیگر بپردازیم. مبارزات آزادی‌خواهانه تنها در صورتی به نتیجه خواهند رسید که همه‌ی احزاب و جریانات سیاسی اپوزیسیون، اصل اتحاد، همکاری و همبستگی در زمینه‌ی مبارزه با جمهوری‌اسلامی و تلاش برای برقراری دموکراسی و آزادی را مبنای کار خود قرار داده و به جای برجسته‌نمودن اختلافات، به‌دنبال نقاط مشترک در صف اپوزیسیون گشته و زمینه‌های تشکیل یک جبهه‌ی متحد را فراهم کنند.

آلترناتیو شماره‌ی ٦٠

Related posts