داعش؛ بهانه ای جهت سرکوب مخالفان یا دستاویزی جهت مداخله در ایران
|شیرکو گنجی
بگذارید حوادث دو سه ماه اخیر را یک بار دیگر بازنگری کنیم. ۲۸مین اجلاس سران عرب در اردن (۲۸مارس) برگزار شد و طی آن قطعنامهای در محکومیت ایران به خاطر “نفوذ و مداخله در جهان عرب و اقدامات تحریکآمیز” صادر شد. اعراب…
بگذارید حوادث دو سه ماه اخیر را یک بار دیگر بازنگری کنیم. ۲۸مین اجلاس سران عرب در اردن (۲۸مارس) برگزار شد و طی آن قطعنامهای در محکومیت ایران به خاطر “نفوذ و مداخله در جهان عرب و اقدامات تحریکآمیز” صادر شد. اعراب همچنین به این بسنده نکرده و حزبالله لبنان را نیز با اکثریت قاطع آرا بهعنوان گروه تروریستی اعلام کردند.
در (۹ می) آمریکا تصمیم به ارسال سلاح برای نیروهای سوریه دموکراتیک-ق.س.د و مبارزان کرد سوری در روژاوا گرفت. اردوغان این تصمیم ترامپ را مغایر با موازین بینالمللی و توافقات بین دو کشور دانست ولی آمریکا اعلام کرد نیروهای ق.س.د و یگانهای مدافع خلق (ی.پ.گ) بزرگترین و پرقدرتترین متحد آنان در جنگ علیه تروریستهای داعش هستند. تصمیم دونالد ترامپ برای ارسال سلاح به کردها وقتی بیشتر معنا پیدا کرد که اردوغان قصد داشت به آمریکا سفر کند و بخواهد مقامات آمریکا و شخص ترامپ را جهت “عدم کمک به نیروهای ی.پ.گ” راضی کند.
اردوغان در روز (۱۷می) به آمریکا سفر کرد ولی بجز گفتگویی ۲۲ دقیقهای چیزی نصیبش نشد. چنگیز چاندر روزنامه نگار تُرک در مطلبی در “المانیتور” اینگونه تحقیر رئیس جمهور ترکیه را بیان می کند: “بهعنوان یکی از افرادی که بارها در دیدارهای ترکیه از کاخ سفید حضور داشتهام، بایستی اعتراف کنم که هرگز چنین دیدار منحصر به فردی را ندیده بودم. من در گذشته با رؤسای جمهور و نخست وزیران سابق ترکیه، از جمله تورگوت اوزال، تانسو چیللر، سلیمان دمیرل، بولنت اجویت و اردوغان، در دفتر بیضی شکل و در اتاق مطبوعات حضور داشتهام. همچنین در اولین سفر اردوغان به کاخ سفید در دسامبر سال ۲۰۰۲ زمانی که از سوی جورج دبلیو بوش در اتاق روزولت مورد استقبال قرار گرفت، حضور داشتم. من هیچ جلسهای را به یاد ندارم که فقط ۲۲-۲۳ دقیقه طول کشیده باشد. مدت زمان این دیدار ۲۲ دقیقهای، بدین معنی است که هر رئیس جمهور، همراه با مترجم، حدودا ۱۰ دقیقه صحبت کرده است تا درباره حیاتیترین مسائل بینالمللی و کسانی که به روابط پر تنش میان دو طرف مرتبط هستند، صحبت کند”.
بگذارید دوباره به اصل موضوع بپردازیم. رویدادهای اخیر خاورمیانه و جهان با اولین سفر ترامپ در قالب رئیس جمهور آمریکا در (۲۲ می) به عربستان شکلی دیگر از دگرگونیها را به خود گرفت. کسی یادش نرفته است که ترامپ در نطقهای انتخاباتیاش در مورد مسلمانان چه گفت. “عدم صدور ویزا و تهدید دانستن مسلمانان بهعنوان عامل بنیادگرایی” تنها بخشی از اسلام ستیزی ترامپ تاجر و پُرحاشیه بود. با این وجود چرا سعودیها با مراسم رقص شمشیر از او پذیرایی کردند؟ پاسخ زیاد پیچیده نیست. دشمنی و مواضع تُند ترامپ علیه حاکمیت اسلامی ایران. براساس این توافق آل سعود قادر خواهد بود با توافقات میلیارد دلاری خرید اسلحه از آمریکا به نوعی شمشیر را از رو برای نظام ولایت فقیه بکشد و جبههای سنی-عربی را با نزدیکی به اسرائیل بر علیه رژیم ایران شکل دهد.
و اما در تهران روز (۷ ژوئن) حملاتی به ساختمان مجلس شورای اسلامی و حرم بنیانگذار حکومت اسلامی ایران، خمینی انجام گرفت که منجر به کشته شدن ۲۲ نفر – ۵ نفر آنان از مهاجمان بودند – و زخمی شدن دهها تن دیگر گردید. دقایقی پس از حمله، داعش مسئولیت آن را به عهده گرفت. این حمله چند ساعت بعد از سخنان عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان صورت گرفت که گفته بود: “ایران حامی تروریسم در جهان است و ۹۰ درصد از نارنجکها و مواد منفجره که در دست تروریستهاست، ساخت ایران است”.
اوضاع خاورمیانه به شدت متشنج است، سیاستها به صورت لحظه ای در تغییر هستند و این باعث شکلگیری جبهه بندی های نو در منطقه و حتی فرامنطقه گشته است. ترکیه که بهصورت جدی در مظان اتهام حمایت از داعش قرار دارد و اسناد بیشماری از سوی ویکی لیکس و سرویسهای جاسوسی روسیه در مورد حمایت این کشور از لحاظ لُجستیک (پشتیبانی) و معالجه زخمیهای آنان در خاک ترکیه منتشر شد. حال با عربستان سعودی (همپیمانش بر سر جنگ سوریه)، به اختلافات فاحشی در زمینه مسئله قطر رسیده است. سعودیها همه کانالهای پروازی، اقتصادی و سیاسی را بر روی قطر بستهاند. در نقطه مقابل آن نیز ترکیه به اعزام نیروی ویژه و مواد غذایی به قطر از نظام سیاسی این کشور پشتیبانی میکند.
سوریه پس از شش سال جنگ فرسایشی دارد به مرحله چیدمان و طراحی نوینی میرسد. آخرین نفسهای داعش در رقا پایتخت خودخوانده اش در حال زدن است. نیروهای دمکراتیک سوریه و یگانهای مدافع خلق با کمک همپیمانان بینالمللی خود ضربات مهلکی را بر پیکر زخم خورده داعش وارد آوردهاند. هر روز خبر آزادسازی منطقهای از رقه از سوی نیروهای سوریه دمکراتیک در رسانهها منتشر میشود. هم راستا با آن، قشون اسد نیز برای تصرف رقه در تلاش هستند تا بتواند در دوران پسا-داعش با اعتماد به نفس بیشتری بر سر میز مذاکره “در مرحله گذار سوریه پس از جنگ” قرار گیرد. حال دیگر کسی سخنی در مورد ارتش آزاد سوریه و اپوزیسیون در تبعید و هتلنشین بر زبان نمیراند. همان ارتشی که بلوک سنی و حتی غرب به آن خیلی دل بسته بودند. ولی در عمل همه متوجه شدند در زمین واقع این کردها هستند که از نیروی سازماندهی نظامی و مردمی برخوردار هستند. تغییرات عمده رؤسای مخالفان سوریه و شکست طرحهای فرستادگان ارشد بینالمللی “اخضر ابراهیمی و استفان دیمستورا” در چارهیابی بحران سوریه و نشستهای بینتیجه و سریال گونه ژنو و آستانه، پرده از این واقعیت برداشت که هر طرحی بدون حضور کردها در نطفه خفه خواهد شد؛ مواردی که صالح مسلم و آسیه عبدالله “روسای مشترک حزب اتحاد دمکراتیک – پ.ی.د” و همچنین مقامات روژاوا مُدام در گفتگوهای دیپلماتیک خود بیان کرده بودند.
این دگردیسیها، ایرانِ فارغ شده از انتخابات ۱۳۹۶خ- ۲۰۱۷م ماه گذشته را نیز متاثر کرده بود؛ ایرانی که شدیداً در عرصه داخلی و بینالمللی در روزهای بد خود قرار دارد. تنها اگر استدلالمان را سخنان نامزدهای ریاستجمهوری در نظر بگیریم آن وقت بیشتر درک میکنیم که مسائلی از قبیل حقوقهای نجومی برخی مقامات دولتی و تورم و بیکاری و اقتصاد متکی بر نفت، آمار ۵۶۲ اعدامی در یک سال و بازداشت صدها روزنامهنگار و هزاران فعالان سیاسی-مدنی، عدم مدیریت بحران و از دستدادن جان صدها ایرانی در مورد حوادثی نظیر آتشسوزی در ساختمان پلاسکو و سیلابهای شدید جنوب کافی است که انباشت مطالبات مردم نارضی به مرحله انفجار برسد. حال بگذریم از تنشهای علنی دولت روحانی و جناح مصلحتطلب با حاکمیت خامنهای و مافیای اقتصادی سپاه که وارد فاز جدیدی شده است. در عرصه بینالدولی نیز همین بس که با مرگ رفسنجانی “مهره کارآمد توازن ایران با جهان عرب و حتی بلوک سنی”، فاصلهها با عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس بیشتر شد. تغییر اساسنامه حماس “نیروی باورمند نظام اسلامی ایران بر سر دشمنی با اسرائیل” و حذف عبارات “نابودی اسرائیل” در “یکم می”، موجب خدشهدار شدن پیکر سیاست منطقهای ایران شد. برجام و مسئله هستهای ایران که بهعنوان دستاورد خارجی دولت روحانی محسوب میشد، روزبهروز از سوی تندروهای حاکمیت و شخص خامنهای از طرفی و تهدیدات ترامپ به لغو این قرارداد از طرفی دیگر کم تأثیر شد.
اوضاع نابسامان رژیم ایران تا جایی پیشرفته است که بخشی از سپاهیان قدیمی “فرماندهان حاضر درجنگ هشت سال ایران و عراق” و دولت و سیاستمداران میانهرو در نامههای متعدد به خامنهای نگرانی خود را در مورد پیامدهای وخیم وضع موجود ابراز داشتهاند. حال اینکه دیگر از ماجراجویی و مانورهای نمایشی و تحریکآمیز سپاه، گروگان گرفتن اتباع کشورهای غربی به اتهام جاسوسی و بالارفتن از دیوار سفارتخانه دولتها، “فعلاً” خبری نیست. اختلاف شدید جناح حاکمیت و تندروها با روحانیِ برخوردار از بیست و سه میلیون رأی مردمی، تاجایی پیشرفت که خامنهای در آخرین نطق خود هم مُهر بطلانی بر سند ۲۰۳۰ یونسکو “پاشنه آشیل نفوذ به امور فرهنگی ایران” زد و هم ضمناً و تلویحاً دستگاههای مرکزی را ناکارآمد معرفی کرد و با بکاربردن واژه “آتش به اختیار” از کادرهای جنگ نرم و افراد طرفدارش خواست شخصاً وارد گود شوند و اقدام کنند. بهنظر میرسد اگر روزی از خواب بیدار شدیم و خبر برکناری و یا کودتایی نظامی بر علیه دولت روحانی شنیده شد زیاد نباید تعجب کرد؛ چرا که این امر در اوایل روی کارآمدن جمهوری اسلامی با صدور بی کفایتی و عزل بنی صدر در سال ۱۳۵۹خ- ۱۹۸۰م مسبوق به سابقه است؛ علیالخصوص اینکه همین دیروز خامنهای این موضوع را با کنایه در جلسهای با حضور روحانی زد و گفت “نباید تجربه سال ۱۳۵۹ تکرار شود که رئیسجمهور وقت جامعه را دوقطبی و مردم را به دو دسته مخالف و موافق تقسیم کرد” . باید گفت خطر مداخله بر روی ایران “حال در وحله اول فرهنگی و سیاسی و بعد احتمالاً نظامی” جدی است و ایالاتمتحده ملاقاتهایی را با احزاب مخالف حاکمیت ایران در این خصوص انجام داده است!
در این میان کردها که بهعنوان پرقدرتترین نیروی سیاسی و نظامی مخالف رژیم بهشمار میروند، مدام خواستهاند حاکمیت را از تهدید مداخله نظامی و لبریز شدن کاسه صبر مردم ناراضی از عدم تأمین مطالبات خود آگاه سازند. کودار- جامعه دمکراتیک و آزاد شرق کردستان” و پژاک – حزب حیات آزاد کردستان در دوران انتخابات نقش راهی را برای گذر از بحران کنونی منتشر کردند که در آن آمده بود “نه وضع موجود ایران را قبول خواهیم کرد و نه فرش قرمز برای مداخلات خارجی پهن میکنیم، بلکه استراتژی خط سوم که خط دیالوگ با مخاطبان اصلی یعنی مردم و احزاب برآمده از خلق روژهلات “کردستان ایران” است را پیشنهاد میکنیم. کودار و پژاک میگویند برای اینکه سایه مداخله از سر ایران رخت بربندد، حاکمیت باید در نزدیکترین زمان مطالبات مردم خود را از حرف به عمل تبدیل کند، قانون اساسی خود را تغییر دهد، زندانیان سیاسی را آزاد کند و فضایی باز برای احزاب و تشکلهای سیاسی-مدنی ایجاد کند. حملات داعش به تهران یک بار دیگر هشداری که از ناحیه کودار و پژاک و سایر نیروهای چپ و دمکراسیخواه در مورد مداخله نیروهای خارجی به ایران داده شده بود متداعی ساخت. باید دید آیا نظام و ذهنیت حاکم بر ایران تا چه اندازه خواهد توانست با بگیر و ببندها و پلیسی کردن فضای ایران و به ویژه کردستان -اینبار به ظن همکاری با داعش و یا تروریست بودن” به حیات سیاسی خود ادامه دهد و بگذارند احزاب و نیروهای تحول خواه به مبارزات سیاسی خود ادامه دهند؟ و در نهایت اینکه مقامات ایرانی تا چه اندازه معتقد به دیالوگ با احزاب مخالف و تأمین مطالبات و آزادیهای مردم هستند؟ اینها سوالاتی است که مشکل بتوان در زمانی کوتاه با توجه به شرایط داخلی و خارجی ایران به آن پاسخ داد.
https://anfpersian.com