حقیقت رهبری

حقیقت رهبری

این متن برگرفتە از قسمت سی و هشتم برنامە ڕێگا و ڕێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە
برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق
صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد.
موضوع آموزشی این برنامە: حقیقت رهبری میباشد کە درتاریخ پانزدەهم آپریل ٢٠٢١ توسط
رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.

بدون شک حرکت آپویی تا کنون هم در سطح بالایی شناخته شده است ولی
ما در اینجا قصد داریم به معرفی بیشتر آن بپردازیم. در حقیقت شناخت
جنبش آپویی به شناخت ایدئولوژی آپویی نیاز دارد و همچنین برای شناخت
ایدوئولوژی آپویی باید حقیقت رهبری این جنبش را شناخت. زیرا حقیقت
رهبر آپو است که به بخش های مختلف جنبش آپویی رنگ و جلا بخشیده
است. اینکه حرکت آپویی توانسته است از این همه ناملایمات با موفقیت
گذر کند، قبل از هر چیز بدلیل حقیقت شیوە رهبری رهبر آپو بوده است.
در واقع ما زمانیکه در مورد جنبش آپویی صحبت می کنیم به نوعی
درمورد حقیقت رهبری حرف می زنیم. ما در اینجا می خواهیم برای ورود
به تاریخ جنبش آپویی، نکات برجسته حقیقت رهبری را بیان کنیم.

رهبر آپو خود می گوید سه بار متولد شده است؛ یکبار مانند همه ما، تولد
بیولوژیکی، بار دوم هنگام پی ریزی پ.ک.ک و جنبش آپویی که یک
زندگی جدید و انقلابی برخلاف آن زندگی که مدرنیته وغاصبان به ملت
کورد تحمیل کرده اند، ایجاد کرده و زیستە است. بار سوم دورە ارائە
پارادیم نوین میباشد کە رهبر آپو در مرحلە امرالی بە آن ژرفا بخشید و بە
همگان تقدیم کرد.
با توجە بە این، حقیقتا بحث درمورد جنبش آپویی در کلیت خود نیز بحث
در مورد حقیقت و عملکرد رهبر آپو است. از طرفی دیگر اسم دیگری که
می توانیم برای جنبش آپویی در مقابل خط کلاسیک انتخاب کنیم، عنوان
خط مبارزە دموکراتیک ملت کورد می باشد.
همانطور که در جلسات قبل اشاره کردیم کوردستان دارای ارزشمندی های
بسیاری است، اما از سمت اشغالگران و سیستم سلطه جهانی، به ویژه در
صد سال اخیر، انکار شده و بە حاشیه راندە شده است. همچنین گفتیم
هرچند که در درون خط کلاسیک تلاش‌ها و فعالیت‌هایی صورت گرفتە
است و قهرمانانی نیز در درون این خط ظهور کردە اند، اما این خط هرگز
از قابلیت حل مسئلە کورد برخوردار نبودە و نیست. در بهترین حالت تنها
مانند داروی آرام بخش عمل کرده و توان درمان ندارد. در مقاطع زیادی
هم در حرکت کلاسیک خیانت های بزرگی روی داده است کە موجب
سوزاندن فرصت‌های پیش آمدە برای خلق کورد بودە است.
بطور یقین قبل از عصر ما نیز بطور مداوم و بە درازای تاریخ اجتماعی
کوردستان و زاگرس همیشه راه و روش مقاومت و مبارزە در جریان بوده
است؛ برای نمونە راە و روش‌های مبارزاتی و مقاومت‌طلبانەای از قبیل
راە و روش مزدائیسم، میترائیسم، زرتشت، مزدکیان، مانویان، خرمدینان،
یارسانان و …

یعنی همیشه راه و روش‌های مبتنی بر تمدن ـ دموکراتیک و فرهنگ
مقاومت برای مقابله با ظلم و ستم وجود داشته است. در واقع رهبر آپو این
فرهنگ مقاومت و مبارزە را به روزرسانی کرد و خواست در قرن بیست
و بیست و یک دوباره این راە و روش ها را زنده کند و آن را با زمان
کنونی ما تطبیق دهد.
از نظر ما رهبر آپو نه یک شخص بلکه یک شخصیت است که در مقابل
تمامی ناملایمات و آشفتگی‌هایی که بر سر ملت کورد آمده است، ابتدا
شورش را در وجود خود شروع کرده و سپس احزاب و جنبش هایی را
سازمان بخشیدە است و در جهت اجتماعی و ملی شدن آن تلاش می کند.
البتە به مثابە یک شخص هم کسی بوده است که از آغاز زندگی اش تا
کنون در حال تلاش و مبارزە بوده و دارای حیاتی بسیار ارزشمند است.
بی گمان لیبرالیسم همیشه در جهت بی ارزش کردن تلاشهای انقلابی و کم
کردن تاثیر رهبران انقلاب در درون جامعه در تلاش است. البتە دولت
هایی که خود آبشخورشان لیبرالیسم است ضمن اینکە مدعی هستند نیاز به
شخصیت‌های پیشاهنگ نیست و بطور مزورانە میخواهند این را درگوش
جوامع و ملل تحت ستم فرو ببرند خود بطور مدام از شخصیت های
تاریخیشان و حتی شخصیت های منفی و نامطلوبشان مجسمه می سازند و
در میادین شهرهای خود میگذارند.
اما زمانیکه در یک میهن و ملت انکار شده مانند کوردستان یک رهبر
پدیدار می‌شود و تلاش می کند به ملتش اراده و هویت بخشد، بدلیل اینکه
ادعا می کنند باعث شخصیت پرستی می شود به او حمله می کنند، و در
تلاش اند در مقابل راستی و حقیقت رهبر آپو قرار گیرند و مانع موفقیت او
شوند. اما همانطور که اشاره کردیم رهبر آپو دیگر صرفا یک فرد و یا
شخص نیست. رهبر آپو یک شخصیت، فلسفه و نوع تفکر است.

در سال ١٩٩٥ یک روزنامه نگار عرب به نام نبی الملحم با رهبر آپو
مصاحبەای می کند، که کتاب او تحت عنوان “رهبریت و خلق” و یا در
بعضی جاها “هفت روز با اوجلان”(بدلیل اینکه هفت روز به طول انجامیده
است) چاپ شده است. از رهبر آپو می پرسد زمانیکه مردم فریاد می زنند:
زنده باد رهبر آپو، چه احساسی به شما دست می دهد؟ واو در پاسخ می
گوید: دوست داشتم من نیز بین آنها بودم و با آنها فریاد می زدم: زنده باد
رهبر آپو.
اگر شخصی این فلسفه را درک نکرده باشد قطعا رهبر آپو را شخصی
مغرور و از خود راضی می پندارد. در اینجا رهبری توضیح می دهد که
دو آپو وجود دارد، آپوی رهبر و عبداللە اوجالان بە مثابە انسان معمولی؛
عبدلله اوجلان (آپوی انسان معمولی) دارای ویژگی های خوب و بد است،
امیال و آرزوهای شخصی خود را دارد، گاهی می خواهد کار خوبی انجام
دهد و گاهی از انجام کار سر باز می زند، گاهی می خواهد راحت طلب
باشد و گاهی بی برنامه است، اما آپوی رهبر با این آپوی انسان معمولی در
نزاع است و می خواهد برنامه ریزی، فداکاری، دلسوزی، آگاهی و دانش
را ترقی دهد. گاهی عبدلله اوجلان از دست آپوی رهبر کە ویژگی‌های
انقلابی را توصیە میکند فرار می کند، اما آپوی رهبر دوباره او را به راه
درست بر میگرداند.
پس رهبر آپو بذر فداکاری، دلسوزی، برنامه ریزی، دانش و آگاهی را در
وجود خود کاشته است و از ثمرە آن همگان و بویژە رفقا را سهیم میکند.
برای مثال در کتاب “مێژووێک لە ئاگر” (تاریخی ازآتش)، رفیق جمیل
بایک (هەڤاڵ جومعه) می گوید: زمانیکه که از بعضی از رفقا خطایی سر
می‌زد و از سر عدم دانایی و ناخواستە اشتباه می کردند، رهبر آپو می
گفت که تنها از این دلگیر می شوم که من در اوج عدم دانایی و ترس
توانستم خودم را نجات دهم، و شخصیت جدیدی به وجود آورم، پس
چگونه این رفقا نمی توانند و در این راستا تلاش بخرج نمیدهند؟

در واقع خودسازی و تلاش جهت ارتقاء شخصیت یکی از پایەهای حقیقت
رهبری است. او (رهبر آپو) نه رئیس عشیرت است و نه شیخ میباشد که ما
رعیت و مرید او باشیم و نه سرمایه دار و بروکرات است تا ما بخواهیم در
کنار او بە نان و نوایی برسیم و یا برای تامین منافع شخصی در کنارش
قرار گرفتە باشیم. ما می دانیم کسی که وارد جنبش آپویی می شود، باید
درجهت آزادی کوردستان متحمل زحمات زیادی شود. اما این تلاش و
زحمات همراه با لذت است زیرا شخص می داند که در کنار چه کسی و
برای چه چیزی تلاش می کند.
کسانیکه بر رهبر آپو و افرادی که در جنبش آپویی هستند حمله ور می
شوند و آنها را بە مسائل مختلفی متهم می کنند، یا به حقیقت و صداقت
رهبری پی نبرده اند و یا بدنبال تئوری های لیبرالیستی و شایعەپراکنی
اشغالگران کوردستان هستند. در واقع نقطه قوت ما آپویی بودن ما است. ما
زمانی متضرر خواهیم شد که نتوانیم به خوبی از حقیقت رهبر آپو و آپویی
بودن حفاظت کردە و طبق آن عمل کنیم. بە بیان دیگر باید گفت آپویی بودن
نە تنها ضعف نیست بلکە ضعف ما این است که بسیاری از اوقات نمی
توانیم در چهارچوب ویژگی های آپویی مسئولیت خود را به جا آوریم.
نکته ی دیگر این که هرکسی نمی تواند رهبر باشد، رهبر و لیدر با هم
متفاوت اند. رهبر قبل از هر چیزی برای پیشرفت شخصیت خود در حال
کوشش است، ضعف های خود را شناسایی و بر آنها غلبه می کند، یعنی
کاری که رهبر آپو از آغاز زندگی اش انجام داده است. رهبر تسلیم تقدیر
نمی شود. زمانیکه رهبر آپو شروع به فعالیت کرد، هیچ امیدی نبود و اگر
تسلیم شرایط می شد کلا هیچ کاری را نباید شروع می کرد. اما یک تنه
شروع به فعالیت کرد و نتیجە کارش بە برساخت حزب و ارتش و ملت
تبدیل شد.

او چیزی بیشتر از اراده خود نداشت، نه سرمایه دار و نه فرزند رئیس
عشیرە و نه فرزند شیخ بود بلکه از فقیرترین منطقه و در فقیرترین خانواده
بود ولی با اتکا بە ارادە و درایت ذاتی خود رشد کرد. این نیز نشانه ی
رهبرانی است که نه در کنگره حزبی انتخاب شدە باشند، بلکه از جامعه
برمی خیزند؛ برای مثال زمانیکه ابراهیم به عنوان یک پیامبر (رهبری
اجتماعی مختص بە زمان خود) برخاست یا زمانیکه مارکس عنوان رهبر
پرولتر را گرفت، کنگره ای تشکیل نشد تا آنها بە چنین موقعیتی انتخاب
شوند. بلکه با توجە بە شرایط اجتماعی و در نتیجە ارتقاء شخصیت خود و
با اتکا بە سطح تئوریک و عملی خود بە مقام پیشاهنگی جامعە رسیدند و
این نیزباعث شد از سوی جامعە بعنوان رهبر مورد قبول واقع شوند.
رهبری رهبر آپو هم به همین گونه است و یک رهبری موروثی و یا
تحمیلی نیست.
رهبری تسلیم تقدیر و خرافە نمی شود. بلکه درمورد همه چیز پرسش هایی
مطرح می کند و در طرح این پرسش ها بدنبال یافتن حقیقت است و بدنبال
منافع فردی نیست. رهبر آپو از دوران کودکی بدنبال حقایق بوده و می
گوید: من خود را “نچیروان حەقیقەت” (شکارچی حقیقت) می نامم. همین
او را به یک رهبر فیلسوف تبدیل می کند و علاوه بر ویژگی های یک
رهبر، ویژگی های یک فیلسوف را نیز دارد.
اساسا اینکه سیستم سرمایەداری جهانی و سیستم اشغالگر بر کوردستان،
یک کورد آزاد را نمی توانند تحمل کنند در نحوه ی برخورد با رهبر آپو و
زندانی کردن او در امرالی می توان مشاهده کرد. سیستمی کە حقیقت رهبر
آپو را برنمی‌تابد از سه پایه برخوردار است؛ پایەهایی از قبیل سیستم
سرمایه داری جهانی، سیستم اشغالگری بر کوردستان و کوردی که در
خیانت فرو رفتە است. اینها توانایی تحمل آزادی افراد را ندارند و اگر دقت
کنید از سمت این سیستم ها رهبر آپو تحت فشار است و زندانی شدن او
نتیجه توافق این سه عنصر نامطلوب می باشد.

در واقع رهبر آپو اهل منطقه خلفتی در مجاورت شهر اورفا و دریکی از
روستاهای این منطقە بەنام آمارا در سال ١٩٤٨ میلادی دیدە بە جهان
گشودە است. اورفا منطقه ای بسیار قدیمی است و آثار باستانی زیادی در
آنجا کشف شده است و جایگاه کسانی مانند ابراهیم پیامبر و مکانی تاریخی
است. اما علاوه بر آن جای کسانی مانند نمرود نیز می باشد. بنابراین اورفا
مظهر قداست و لعنت است. در این راستا رهبر آپو در امرالی کتابی تحت
عنوان “اورفا، سمبل قداست و لعنت” نوشت کە مطالعە آن را بە رفقا
پیشنهاد میکنم.
رهبر آپو از کوردهای کرمانج است. البتە کورمانج نە بە معنای متکلم بە
گویش کوردی کورمانجی بلکە بە معنی کسانی کە از ساختار عشیرتی
گسستەاند و بدون عشیرە میباشند. در بسیاری از مناطق کوردستان بە افراد
و خانوادەهایی کە از ساختار عشیرتی گسستەاند کورمانج میگویند. البتە
لازم بە ذکر است کە رهبر آپو و خانوادەاش نیز بە گویش کوردی
کورمانجی تکلم دارند.
در واقع خانوادە رهبر آپو ابتدا دارای عشیرت بوده و اجداد او از عشیرت
برازی بوده اند. در این بارە رهبر آپو می گوید: احتملا از مناطق بین
ڕۆژهەڵات (شرق) و باشور (جنوب) کوردستان وارد اورفا شده اند، اما
بعدها از ساختار عشیرە گسست نمودە و در روستا ساکن می شوند.
خانواده رهبر آپو با ترکمن های منطقه اورفا دچار نزاع می شوند و دراین
میان ترکمن ها یکی از افراد خانواده پدری رهبر آپو را به قتل می رسانند.
برای حل اختلافات بین خانواده قاتل و مقتول و بجای خونخواهی، بین یکی
از دختران ترکمن ها و پدربزرگ رهبر آپو وصلت سر میگیرد.
رهبر آپو حتی قبل از اینکه وارد امرالی شود به این موضوع اشاره کرده
بود. با وجود این نیز وقتی کە رهبر آپو بعد از توطئە ١٩٩٩ بە این نکتە
اشارە کرد و گفت ما از ناحیە مادری ترکمن هستیم و مادر بزرگ من

ترکمن بودە است، پیروان ملیگرایی ابتدایی کورد غوغا بەپا کردند و گفتند
اوجالان از سر ترس خود را بە ترکها نسبت میدهد.
خانواده رهبر آپو خانواده ای سنتی‌ و تا حدودی تنگ دست بودەاند. ایشان
سه خواهر و سه برادر دارند. مادر رهبر آپو زنی فعال و دارای اتوریتە
بودە است، اما پدرش بسیار آرام. خود رهبر آپو می گوید که من محصول
این تضاد هستم. وی بارها در آثارش به اینکه مادرش تاثیر زیادی روی او
گذاشته است اشاره می کند.
ویژگی رهبری و مدیریت از دوران کودکی در درون رهبر آپو وجود
داشتە است. او می گوید در کودکی مار و گنجشک شکار می کرد،
دوستانش را دور خود جمع می کرد و سپس گوشت گنجشک‌ها را بین آنها
تقسیم می نمود و همین نیز باعث می شد همیشه بچەها دور او جمع شوند.
در واقع رهبر آپو از همان کودکی توانایی سازماندهی داشته است. البتە در
مانیفست تمدن دمکراتیک در مورد کشتن مارها و گنجشک‌ها در دوران
کودکی بە خود انتقادی میپردازد و با نگرشی اکولوژیستی این عمل دوران
کودکیش را مورد نقد قرار میدهد.
از همان سنین پایین افکارش درگیر وضعیت زنان میشود. با دیدن
عصبانیت و پرخاشگریهای مادرش متوجه می‌شود که زنان در حال رنج
کشیدن هستند و این ویژگی مادرش را یک نوع عصیان در برابر موقعیت
اجتماعی زن کە از سویی زنان مغلوب قوانین مردسالارانە هستند بر
میشمارد کە از سویی دیگر نمی خواهند تسلیم یک سری فرم ها شوند و
رهبر آپو در رفتارهای مادرش متوجە این موضوع میگردد.
او می گوید تنها مشکل مادرم این بود که عصیان او غیرە سیاسی و از
سنجیدگی و سازمانیافتەگی برخوردار نبود. رهبر آپو میگوید: بعدها متوجە
شدم کە این عصیان زنانە کە در رفتارهای مادرم متوجە آن شدم بایستی بە
آن عمومیت بخشیدە شود، سیاسی گردد و سازمان بیابد. در واقع رهبر آپو

در درون سازمان و جامعە کوردستان بە همین امر جامە عمل پوشاند و
امروزە این تلاش در شعار زن، زندگی، آزادی متبلور گشتە و جهانی شدە
است.
دوم اینکه رهبر آپو می گوید: در کودکی هنگام بازی همیشه انرژی دختران
از پسران بیشتر بود اما به مرور زمان با بالا رفتن سن، آنها را از ما دور
می کردند و دختران ١٢/ ١٣ ساله با مردان ٣٠/٤٠ ساله ازدواج می
کردند و آن انرژی درونی از بین می رفت! حتی درمورد خواهر خود می
گوید، زمانیکه خانواده ای از یکی از روستاهای اطراف با مقداری وسایل
و خار و بارکە بار قاطر کردە بودند و برای خواستگاری آمدند، بدون اینکه
نظر و خواسته خواهرم را بپرسند او را به عقد مردی کە خواستگار
خواهرم بود درآوردند و او را از خانە ما بردند، که از نظر من جز یک
معاملە خرید و فروش نبود و میدانستم که خواهرم نیز راضی نیست. این را
همان وقت یک جنایت و بی‌عدالتی پنداشتم، اما سنم کم بود و برای مقابله
با آن قدرتی نداشتم.
مواردی این چنین در همان سن کودکی برای رهبر آپو به مسئله تبدیل
می‌شوند، مسائلی که در خیلی از جاها روی می دهد اما ما به سادگی از
آنها گذر می کنیم. یکی از ویژگی های رهبری این است که از هیچ چیزی
به سادگی عبور نمی کند. مورد دیگر اینکه رهبر آپو صادق است و
صادقانه درمورد وضعیت خانواده خود حرف می زند و مبالغه و داستان
سرایی نمی کند.
رهبر آپو تعریف می کند کە در دوران کودکی یکبار با پسری به نام ممو
کە چند سالی از او بزرگتر بودە است دعوا می کند و ممو سر او را می
شکند و وی با سر و صورت خون‌آلود و گریان به خانه و پیش مادرش
برمی‌گردد. مادرش به او می گوید اگر انتقام خود را نگیری دیگر فرزند
من نیستی. او هم که از ممو کوچکتر بودە و می دانستە است کە از پس او
برنمی آید، چند سنگ برداشتە و بر سر راە ممو کمین میکند. با دیدن ممو

سنگ ها را سمت او پرتاب کردە و سرش را شکستە و به خانه
برمی‌گردد. رهبر آپو می گوید بعدها از این به عنوان تاکتیک گریلا
استفاده کردم. یعنی وقتی دشمن از شما قوی تر است و اگر با او دست به
یقه شوید امکان دارد شما را از پا بیاندازد، پس شیوە جنگ و گریز باید
لحاظ شود.
در باب روابط اجتماعی و خانوادگی خودشان می گوید کە: خانواده شهید
حسن بیندال با خانواده ما مشکل داشتند که پسر آن خانواده (حسن بیندال یا
رفیق حمزه) دوست من بود و مادرم می گفت ما با آنها اختلاف داریم و تو
باید با او قطع ارتباط کنی. اما من گفتم شما با هم مشکل دارید نه ما و آن
پسر دوست من است و این از نظر من بی عدالتی است. من تسلیم نشدم و
به دوستی با او ادامه دادم. رهبر آپو این عمل خود را بعنوان تمرد و
عصیان در برابر قواعد فئودالی و خانوادەگرایی پدرسالارانە تفسیر میکند.
میگوید: یک روز که با حسن بیندال بیرون رفته بودیم. مادربزرگم (مادر
مادرش) بخاطر اینکه از حرف آنها سرپیچی کردم به مادرم گفتە بود که
پسرت بی ناموس است. بعدها متوجه شدم ناموس بە معنی مقررات
اجتماعی است. اما به دلیل اینکه افق دید خانواده های ما محدود است،
مقرارت اجتماعی مردان در نهایت به زنان و مقرارت ارتباطی یک
خانواده به خانواده ای دیگر منتهی می شود.
حسن بیندال بعدها به یکی از رفقای بسیار نزدیک رهبر آپو تبدیل می شود
و در سال ١٩٩١که به جان رهبری سوء قصد می شود، زمانی کە رهبر
آپو و رفیق حمزە در کنار هم ایستادەاند به آنها شلیک می کنند و تیر بە
رفیق حمزە میخورد و شهید می شود. در واقع آنها تا آن زمان رفقای
نزدیکی بودند و این نشانه پایبندی رهبر آپو به رفاقت است.
رهبر آپو می گوید؛ من همیشه بدنبال رفاقت بوده ام نه روابط سست و فاسد
اجتماعی و مبتنی بر منفعت طلبی، در واقع همین اهمیت به رفاقت سبب

پیشرفت جنبش ما شد. برای مثال پس از اینکه رفیق حقی قرار شهید شد
پ.ک.ک را تاسیس کرد، زمانیکه رفیق مزلوم دوغان، کمال پیر و سایر
رفقا در زندان شهید شدند به پاس گرامیداشت و زندە نگاە داشتن یاد آنها
جنگ مسلحانە با دشمن را اعلام کرد و انجام آن در ١٥ آگوست ١٩٨٤
رقم خورد.
اما رهبری همیشه با نارفیقان زیادی نیز مواجه شده است. رهبر آپو می
گوید: مادرم به من می‌گفت تو اعتماد زیادی به دوستانت داری، مطمئن
باش هرازچند گاهی به تو ضربه خواهند زد و تنها خواهی ماند. میگوید:
مادرم چیزی را گفت که هیچ جامعه شناسی از توان بە زبان آوردن آن
برخوردار نبود. اکنون در انزوای عمیق امرالی به حرف های مادرم فکر
می کنم، اما باز هم از اصرارم بر روح رفاقت و رفاقت هایم پشیمان نیستم.
رهبر آپو فرزند رنج و تلاش است و همه چیز را با رنج و تلاش بدست
آورده است. همه ی روستاییان و اطرافیان او همیشه می گویند که حتی در
دوران کودکی و هنگام کشاورزی نیز مدام در رنج و تلاش بودە است.
رهبر آپو تعریف می‌کند که یکبار هنگام زراعت در زمین کشاورزی
برادرم خود را بە تنبلی زدە و کار نمی کرد و می خواست تمام کارها را
بر دوش من بیاندازد. حتی در پ.ک.ک هم به همین شکل بود. (اشارە بە
عثمان اوجلان است)
میگوید: ولی من قبول نکردم و هنگام بحث و دعوا سر او را شکستم. سپس
پدرم مرا تهدید کرد و از ترس او بطور دزدکی کمی پول از جیب کتش کە
اویزان بود برداشتم و به روستای خواهرم فرار کردم و این اساسا اولین
عصیان من کە منجر بە ترک خانوادە و روستایمان شد بود.
اکنون نیز اگر دقت کنید رهبر آپو نه با فریبکاری و یا اتکا بە ارث و
میراث خانوادگی بلکه با زحمت و رنج خود پیشرفت کرده است. همه
دوستان او می گویند کە او همیشه در حال فعالیت و زحمت کشیدن بود.

حتی در درون جنبش نیز علاوه بر رهبری استراتژیک، بدلیل ضعف
رهبری تاکتیکی و پراکتیکی در درون جنبش، رهبر آپو ناچارا بار رهبری
عملی و تاکتیکی را بە دوش کشیدە است.
رهبر آپو می گوید: من به روئیاهای دوران کودکی ام خیانت نکردم و به
آنها پایبند بوده ام. بە این معنی کە در کودکی از این زندگی ناراضی بودم و
مورد قبول من نبود. در نتیجه همیشه برای ایجاد یک زندگی بهتر تلاش
کرده ام.
‌‌‌‌بدون شک در آن دوران و در مکان های کوچک روستایی و جوامع
سنتی مانند منطقەای کە رهبر آپو در آنجا متولد شدە و دوران کودکی و
نوجوانی را گذراندە، ایدوئولوژی غالب دین و مذهب بودە است. مردمان
این مناطق نیز طبیعتا با تاثیر پذیری از این فضا بزرگ میشوند. وضعیت
رهبر آپو هم مانند بسیاری از افراد دیگری که در روستایی کوچک بدنیا
آمده است، به همین صورت بوده است.
رهبر آپو می گوید من در ابتدا فکر می کردم انسان برای مقابله با این
ناعدالتی ها می تواند از راه دین تلاش کند؛ در واقع زیاد به مسجد می رفتم
و راه دیگری بلد نبودم. میگوید: من ٣٦ آیه قرآن را حفظ کرده بودم و آیه
ها را برای دوستانم قرائت می کردم و می خواستم که آنها نیز آیه ها را
حفط کنند.
رهبر آپو در “سوسیولوژی آزادی” که آن را در سال ٢٠٠٨-٢٠٠٩ در
امرالی نوشتە است می گوید: من از کودکی تا اکنون که مشغول نوشتن این
کتاب هستم یک سنت را یاد گرفته ام؛ که هر دانشی را که کسب می کنم
تنها در درون خود حبس نکنم و به اطرافیان نیز انتقال دهم. اما می گوید
بعدها به این موضوع پی‌بردم که دین هم فاسد شده است و از آن تنها به
عنوان یک وسیله برای انجام اعمال ظالمانه استفاده می شود.

بی گمان رهبر آپو هیچگاە مانند یک ماتریالیست متعصب و یک چپ
دگماتیک به باورهای اجتماع و دین نزدیک نشده است، اما به این پی برد
کە امکان ندارد انسان بتواند از راه دینی که هم اکنون حاکم است و خود بە
معضل تبدیل شدە است با این ظلم و ستم مبارزه کند.
رهبر آپو با وجود اینکه از خانوادەای فقیر و تنگدست بودە اما به مدرسه
می رود و درس می خواند. بازگو میکند کە او زمانیکه وارد مدرسه شد و
برای اولین بار با زبان ترکی مواجه شد و نفهمیدن آن زبان را تجربە کرد،
بدلیل اینکه همیشه در خانه به زبان کوردی صحبت کرده بودند، او را
بسیار آزار دادە است. او می گوید: گریە کنان به مادرم می گفتم من را به
مکانی فرستاده ای که در آنجا هیچ چیزی نمی فهمم، و او را مقصر می
دانستم اما بعدا متوجه شدم این مسئله مربوط به یک سیستم اشغالگر است.
میگوید: در آنجا با دو مشکل مواجه شدم؛ یکی اینکه بخاطر کورد بودنم
تحقیر می شدم و دوم از طرف سنت حاکم جمهوری ترکیه کە بورژوا
محور بود به عنوان تعلقم بە طبقە زیرین اجتماع مورد حقارت قرار می
گرفتم. من تلاش کردم این حقارت را با درس خواندن و نمرات ممتاز (که
حتی دولت ترکیه می گوید نمرات ایشان همیشه ممتاز بود) جبران کنم. تا
جایی کە با تحمل زحمات مالی وارد دانشگاه علوم سیاسی آنکارا شدم.
میگوید: مدتی در اداره ثبت اسناد مشغول به کار شدم، اما هیچگاه به بخشی
از آنها یعنی سیستم حاکم تبدیل نشدم. چون می دانستم حتی در مورد درس
خواندنم هدفشان این است که مرا بە مامور خود تبدیل کنند تا تیشه به ریشه
خود بزنم. آنها میخواستند که مامورشان باشم اما من از آموزش و
تحصیلاتی کە در مراکز آنها کسب کردم در مقابل خودشان بکار بستم و در
جهت منافع کورد و انسانیت از آن استفاده کردم.
رهبر آپو می گوید: پس از آنکه وارد دانشگاه شدم و یکی از کتاب های سید
قطب را که مطالعه کردم متوجه شدم این اسلام سیاسی نمی تواند پاسخگوی

خواسته های ما باشد. اضافە میکند کە یک شب هنگام خواب زیر بالشم را
نگاه کردم و دیدم کتاب کوچکی به نام “الفبای سوسیالیسم” در آنجا قرار
دارد. آن را برداشتم و مطالعە کردم. از ابتدا من را به خود جذب کرد و کل
آن کتاب را خواندم و اولین چیزی که بعد از خواندن آن کتاب به ذهنم رسید
این جملە بود که “مارکس محمد را شکست داد”.
میگوید: از آنموقع بە بعد به این صورت وارد حوزه سوسیالیسم شدم و
شروع بە مطالعات پیگیرانە نمودم. اضافە میکند کە درمورد مسائل کورد
نیز هیچ اطلاعاتی نداشتم، حتی آنقدر ناآگاه بودم وقتی که به مجلسی که
درمورد کوردها صحبت می کردند رفتم و من نیز در آنجا گفتم در حدیثی
از پیامبر خوانده ام که نباید کوردها به هیچ چیزی دست یابند و این کل
دانشم در مورد مسئلە کورد در آن مقطع بود.
این نیز دلالت بر تواضع و صداقت رهبر آپو دارد کە درمورد سطح آگاهی
خود در باب سوسیالیسم و مسئله کورد صادقانه حرف می زند، اما بعدها
وضعیت تغییر کرد و عمیقا درمورد آنها به اندیشه پرداخت و در واقع بە
رهبر پیشروندە هردو حوزە یعنی مبارزات سوسیالیستی و رهاییبخش ملی
تبدیل شد.
رهبر آپو تعریف می کند؛ زمانیکه به عنوان مامور ثبت و اسناد کار می
کردم یکبار چند نفر از روستاییهای اطراف (جهت مسائل مربوط به زمین)
مراجعه کردند و برای اینکه کار آنها را راه بیاندازم به من رشوه دادند، من
در ابتدا در مورد گرفتن رشوە تردید داشتم اما در نهایت رشوه را قبول
کردم و کارشان را انجام دادم. هنگامیکه به خانه برگشتم دچار عذاب
وجدان شدم و مدام پرنسیبهای اخلاقیم بە من فشار می‌آوردند کە چرا من
رشوە را قبول کردم؟ اما اکنون پشیمان نیستم زیرا حتی آن پول را برای
این ملت خرج کردم.

همچنین میگوید: یکبار به روستا برگشتم و با خود یک خربزه به خانه بردم
و پدرم با طعنه گفت: چه عجب! زیرا من چیزی را که داشتم از خود و
خانواده ام دریغ می کردم که بتوانم پولی جهت فعالیت های عمومی جمع
کنم. مادرم را که مانند هر مادر دیگری آرزو داشت وقتی فرزندش بزرگ
می شود از دست او روسری یا پیراهنی هدیه بگیرد، حتی هنوز هم بعد از
تشکیل این جنبش بزرگ به آرزویش نرساندم. زیرا من تمرکزم بر حل
مسائل ملی و اجتماعی بود و آنچنان خانوادەگرا نبودم.
او در این مورد انتقاد می گیرد و می گوید مادران باید با کوشش
فرزندانشان در زندگی جمعی و ملی مسرت یابند و نه فقط در چهارچوب
زندگی فردی و خانوادگی از آنها درخواست داشتە باشند. میگوید: من
هرچند نتوانستم بسیاری از خواستەهای مادرم را برآوردە کنم اما خط
آزادی زنان را همانند هدیه به مادرم و به همه زنان و مادران کورد و غیرە
کورد تقدیم کردم.
در حقیقت رهبر آپو تا کنون به همین شکل زندگی کرده است. زمانیکه او
را دستگیر کردند از او پرسیدند صاحب چند ماشین و خانه است و در
جواب گفت: هیچ! گفت: اگر لازم به رفت و آمد و خانه ای برای ماندن
بود، رفقا مسئله را حل می کردند. حتی سهم خود از ارث پدرش کە
مقداری زمین در روستایشان بودە است را به چند خانواده فقیر بخشید.
وی حتی در جلد پنجم مانیفست تمدن دموکراتیک میگوید: آرزومندم اگر
روزی آزاد شدم در جایی کمونی را تشکیل دهم و در دامنە کوهی مانند کوه
جودی (کوهی در شمال کوردستان) باغچه ای درست کنم و در میان جامعە
در حل معضلی ایفای نقش نمایم. او نمیگوید آزاد شوم بە رئیس جمهوری و
یا هرگونە موقعیت شخصی دست یابم. شخصیت بزرگی مثل او تا چە اندازە
دغدغە حل مسائل اجتماعی و ملی را دارد در زندگی شخصی اش به همین
میزان متواضع است.

تعدادی می گویند رهبر آپو مارکسیست، کومونیست، آنارشیست و … می
باشد اما در حقیقت او بطور صرف هیچکدام نیست، ولی در ایدئولوژی او
هر چیزی که به ساختن یک زندگی آزاد و دموکراتیک کمک می کند وجود
دارد.
نوآم چامسکی می گوید: تفاوت ما آکادمیسین ها با اوجلان این است که ما
تنها مسائل را تحلیل می کنیم و به آسیب شناسی می پردازیم اما اوجلان
علاوه بر آن راه چاره را نیز می یابد و توانایی عملی کردن آن راه چاره را
هم ایجاد می کند. در واقع این ها شعار نیستند و به وضوح در گفتار و
کردار رهبر آپو این ویژگی‌ها مشهود هستند.
رهبر آپو خود به نوعی زاده مسائل عدیدە ملت کورد است. با توجە بە
موقعیت خاورمیانە و کوردستان و همچنین با توجە بە واقعیت قرن ما
مسائلی که رهبر آپو باید درمورد آنها می اندیشید برای مارکس و سایرین
کە در خلق تئوری انتقادی تلاش نمودەاند مسئله محسوب نمی شد. برای
نمونە مارکس عضو یک مملکت و ملت غصب شده نبود تا بدنبال رهایی
ملی باشد اما رهبر آپو متعلق به مظلوم ترین مملکت و ملت است. مسائل
زن، خانوادە، دین، دولت و … در خاورمیانە از پیچیدگی‌هایی برخوردار
میباشند کە با هیچ کجای دونیا قابل مقایسە نیست و رهبر آپو در مورد این
مفاهیم با تعمق اندیشیدە است.
بنابراین کسانیکه می خواهند در مسیر اندیشە و فلسفه رهبر آپو گام بردارند
و با او همراه شوند باید او را به خوبی بشناسند. اگر ناشناخته و ندانسته
وارد این مسیر شوید سرتان به سنگ خواهد خورد. برای این نیز هرچند
مطالعە تئوریک حائز اهمیت است ولی کافی نیست. در واقع تعمق و ژرفا
اندیشی لازمە کار است. بسیاری از رفقای ما ممکن است بە دلایلی آنچنان
فرصت خواندن نداشتە بودە باشند اما اساس این حرکت را درک کرده اند.

حتی اگر بخواهید مقابل این جنبش قرار گیرید و با او مخالفت و حتی
دشمنی کنید باز باید آن را شناخت. تعدادی بدلیل کومونیستی پنداشتن
پ.ک.ک و تعدادی بدلیل آنارشیست پنداشتن و … با آن مخالفت می کنند و
در نهایت ضربه میخورند، چرا کە از درک و شناخت آن عاجز هستند.
بنابراین برای همراە شدن و در تقابل قرار گرفتن با این جنبش نیز شناخت
دقیق از آن الزامی است.
رهبر آپو در جلد پنجم مانیفست تمدن دمکراتیک خطاب بە رفقا می گوید:
من از دو چیز واهمە دارم؛ اول اینکه من و نظراتم را به درستی نشناسید و
درک نکنید و دوم کسانی که شناخت پیدا کرده اند اما تئوری را بە درستی
در عمل اجرا نکنند. به همین دلیل درخواست می کنم که اگر با من هستید
صادقانه در کنارم باشید و اگر نمیتوانید همراە نشوید.
من هم در اینجا بە همه پیشنهاد می کنم در شناخت هرچە بهتر رهبر آپو و
نظریاتش تلاش کنید؛ این نه دستور و نه نصیحت است. رهبر آپو امروز
در کوردستان، خاورمیانە و جهان تاثیر بسزایی دارد و کسی نمی توانید این
واقعیت را نادیده بگیرید. پس شناخت نظریاتش بویژە برای یک فرد کورد
و خاورمیانە ای داری اهمیت است.
حمید تقوایی، چپ گرای ایرانی، در یک سمینار می گوید تنها ٢٠ صفحه
از کتاب عبداللە اوجالان را مطالعه کردم و دیگر به خواندنش ادامه ندادم!
طبق آن نیز می‌آید اظهار نظر میکند و بە زعم خودش رهبر آپو را مورد
انتقاد قرار میدهد. چگونه تنها با خواندن ٢٠ صفحه قضاوت می کنید و می
گویید به درد نمی خورد؟
شما حتی نمی توانید با بسندە کردن بە رصد کردن پراکتیک پ.ک.ک
رهبر آپو را بە خوبی بشناسید. زیرا خود رهبر آپو بسیاری از مواقع
عملکرد ما را مورد انتقاد قرار می دهد. زیرا نتیجە عمل ما از چیزی که
او خواستارش می‌باشد در بسیاری موارد و مواقع دور است. برای نمونە

در سال ٢٠١٥ که کوبانی و روژاوا بحث خاص و عام بود، رهبر آپو در
نامه ای نوشت ما هنوز فقط بخش بسیار کمی از افکار خود را پراکتیزه
کرده ایم. وی حتی گفت کە ما یک درصد از افکارمان را در آنجا عملی
کردەایم کە تا این حد بازتاب داشتە است.
اگر گاهی وارد جلسات و نشست های جنبش آپویی شوید و شاهد انتقاد های
ناشی از عملکرد ضعیف ما در چهارچوب فلسفه رهبر آپو باشید، می
پندارید که ما با همدیگر دشمن هستیم! آنقدر جدی و با عمق بسیار فعالیتها
را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم تا ضعف‌ها را رفع نماییم و نقطە
قوت‌ها را تقویت کنیم.
تعدادی می گویند تئوری های رهبر آپو درست و پیشروندە هستند اما عملی
کردن آنها ممکن نیست. در واقع چون چیزی که رهبر آپو می گوید مربوط
به زندگی اجتماعی ملت است، شاید عملی‌کردن آن بدلیل وجود ایجاد موانع
از سوی سرمایەداران و اشغالگران کوردستان تا حدودی سخت باشد اما
غیرممکن نیست و با تلاش و کوشش به انجام می رسد.
اما حتی اگر اینگونه فکر می کنید نمی توانید این رنج ها را نادیده بگیرید
که کسی که ٧٢ سال سن دارد و ٥٠ سال در حال مبارزه بوده است و ٢٢
سال است که زندگی اش را در زندان انفرادی به سر می برد نادیدە بگیرید
و بە تلاشهای نظری و عملی او اهمیت قائل نشوید.
او حتی تا سال ٢٠١٣ اجازه تماشای تلویزیون را نداشت. در کل ترکیه او
تنها کسی بود که تا این اندازه در حقش ظلم روا داشتە شد. هر شخص
زندانی اجازه دارد که هفته ای یک بار با خانواده اش صحبت کند اما حق
همه چیز را از رهبر آپو گرفته اند. رهبر آپو می گوید من زندانی نیستم
بلکه گروگان ام. آنها می خواهند کورد تسلیم شود اما من اجازه نمی دهم.

ما هفته آینده درمورد تاریخ حرکت آپویی، که رهبر آپو از سال ١٩٧٣ آن
را آغاز کرد، و دوران تاسیس پ.ک.ک (دوران ایدئولوژیکی شدن) به
بحث خود ادامه خواهیم داد.

Related posts