حزب حیات آزاد کوردستان ـ پژاک، پیشاهنگ انقلاب نوین شرق کوردستان

حزب حیات آزاد کوردستان ـ پژاک، پیشاهنگ انقلاب نوین شرق کوردستان

این متن برگرفتە از قسمت چهل و پنجم برنامە ڕێگا و ڕێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد. 

 موضوع آموزشی این برنامە: حزب حیات آزاد کوردستان ـ پژاک، پیشاهنگ انقلاب نوین شرق کوردستان میباشد کە درتاریخ سوم ماە ژوئن ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.

بحث اکنون ما در مورد تاسیس پژاک و فعالیت‌های حزب حیات آزاد کوردستان ـ پژاک در زمان ومقطع آغازین مبارزه آن میباشد. در هفته ی گذشته درمورد زمینه بوجود آمدن حزبی همچون پژاک بحث کردیم و شرایط حاکم بر شرق کوردستان را در آن مقطع تا حدی روشن کردیم. بطور یقین بسیاری از دوستان و رفقا آن شرایط را بە یاد دارند.

میدانیم کە تاریخ تاسیس پژاک (٠٤/٠٤/٢٠٠٤) مصادف است با سالروز به دنیا آمدن رهبر آپو. اساسا انتخاب این روز هم برای زمان برگزاری کنگرە و تاسیس پژاک هم جنبە معنایی دارد و هم سمبولیک بود. چون در واقع پژاک حزبی است بر مبنای آرا و اندیشەهای رهبر آپو تاسیس شدە است. یعنی هم بر اساس فکر و پارادیم رهبر آپو تاسیس شدە است، هم آن کە در کنار فراهم گشتن بستر اجتماعی و ضرورت اجتماعی در شرق کوردستان جهت ایجاد چنین حزبی، تشکیل آن درخواست رهبر آپو برای احیای مبارزە و بە میدان مبارزە آمدن شرق کوردستان بود. به این دلیل نیز این تاریخ (سالروز تولد رهبر آپو) برای تاسیس پژاک انتخاب شد.

بی گمان روز دیگری هم میشد انتخاب کرد ولی این روز مثل روزی سمبلیک انتخاب شد و پژاک در این روز اولین کنگره خود را برگزار کرد و بعد از پایان کنگرە اعلام موجودیت کرد و خود را بر عموم آشکار ساخت. همانطور که گفتیم این نیز درست در زمانی بود که جنبش آپویی در شرایطی نامساعد قرار داشت. یعنی دوران تاسیس پژاک مقارن با دوران اقدامات تصفیەگرانە ی تصفیەگران درون جنبش بە رهبری بوتان و فرهاد بود. همانطور کە در مبحث قبلی نیز اشارە شد بدون شک آن دوران تاثیراتی بر فعالیت‌های شرق کوردستان و پژاک نیز باقی گذاشت. حتی جو حاکم در درون جنبش ‌آپویی و ارایە‌های تصفیەگرانە بر کنگره اول پژاک تاثیر داشت و در مقابل خط انقلابی مقاومت میکرد. اما در نهایت این خط انقلابی و پارادیم رهبر آپو بود کە حاکم بر فضای کنگرە گشت و آیندە را برای پژاک و شرق کوردستان رقم زد. بە این مفهوم کە در مقابل خط تصفیه، خط انقلابی قرار داشت و سعی کرد جلو تحریفات و گرایشات راستروانە و تصفیەگرانە را کە سعی میکرد بر جو کنگرە حاکم گردد را بگیرد.

اما این به این معنی نبود که خط تصفیە در درون پژاک در همانجا پایان یافتە و کاملا بی تاثیر شده باشد. بلکە مدتی تاثیرات خط تصفیەگری بر سر راە جنبش و همچنین پژاک نیز سنگ اندازی میکرد. در واقع زمانی که تاثیرات و عوامل خط تصفیە در جنبش آپویی به کلی به پایان رسیدە، در درون پژاک نیز عرصە برایش تنگ شده بود و دیگر نمیتوانست پلان‌های خود را عملی کند. 

البتە با وجود شرایطی که وجود داشت خط انقلابی درون پژاک میدان مبارزاتی و حوزەهای فعالیتی خود را بطور سریع گسترش داد و سعی کرد با اتکا بە جسارت آپویی پا بە میدان کارزار پر از ریسک بگذارد. برای مثال در همان اوان تشکیل پژاک زمانی کە صدام سقوط کرد و وضعیت عراق بغایت آشفتە بود، القاعده بە بسیاری از مناطق عراق از جملە بە منطقە رومادی حملە کرد. در منطقە رومادی نیز کمپ التاش وجود داشت. این کمپ محل اسکان هزاران خانوادە کورد اهل شرق کوردستان بود کە بعد از حملە جمهوری اسلامی بە شرق کوردستان آوارە جنوب کوردستان و عراق شدە بودند و در این اردوگاە اسکان دادە شدە بودند.

 زمانی کە القاعدە بە اطراف این کمپ نزدیک شدە بود همە در آن پا بە فرار گذاشتە و تنها خانوادەهای بی‌بضاعت در آنجا ماندە بودند. افرادی از دموکرات و کوملە کە سال‌ها و در شرایط تقریبا عادی بە داخل این کمپ آمد و رفت داشتند در این شرایط آنها را تنها گذاشتە و فرار را بر قرار ترجیح دادە بودند. اما پژاک گروهی از اعضای خودش را در این شرایط بغایت بغرنج و خطرناک بە کمپ التاش میفرستد تا بنوعی درکنار مردم و یاری رسان آنها باشند. یعنی در همان اوان تشکیل پژاک و مشکلات عدیدەای کە وجود داشت پژاک کادر و گریلای خود را به یکی از مشکل دارترین مناطق فرستاد تا در کنار خلق خود باشند.

در همان برهە برای اولین بار در میان احزاب کورد شرق کوردستان پژاک کادر خود را به میان کوردهای خراسان فرستاد تا بە آگاهی بخشی و سازماندهی خلق کورد در خراسان بپردازند.  یعنی با ظهور جنبش آپویی و پژاک بود کە جنبش رهایی بخش کورد بە میان خلق کورد در خراسان رفت و در آنجا بە فعالیت پرداخت. یکی از این کادرهای پژاک شهید”دلخواز چولیک”بود که سالیانی در خراسان مبارزه کرد و مبارزە او و بقیە رفقا موجب شناخت بیشتر کوردهای خراسان بە مبارزە و هویت ملی‌شان شد.

 براستی تا قبل از جنبش آپویی هیچ جریان و حزبی به شیوهی برنامه ریزی شده جهت آنکە گفتمان مبارزات ملی خلق کورد و حقیقت کورد بودن را بە گوش خلقمان در خراسان برساند، تلاشی بەخرج ندادە بود. بطور یقین این کار را برای اولین بار جنبش آپویی و پژاک انجام داد. پژاک صرفا به این اکتفا نکرد که تئوری، مجلات و ماتریال خود را به آنجا برساند بلکه با وجود تمام خطراتی کە پیش رو بود سعی کرد کە به صورت فیزیکی کادر خود را به میان خلق کورد در خراسان بفرستد تا بطور عینی در میان خلقمان در خراسان بە مبارزە بپردازند.

در واقع پژاک  در  اکثر ‌نقاط شرق کردستان از قبیل شهرهای شمال شرق کوردستان مانند ماکو، خوی، سلماس، ارومیە تا مناطق موکریان، اردلان، هورامان و مناطق جنوبی شرق کوردستان مانند کرماشان، ایلام، لرستان و… بە مبارزات خود دامن زد. انکار ناشدنی است کە گسترش گفتمان ملی و مبارزاتی کوردی در مناطق کرماشان، ایلام و لرستان را جنبش آپویی و بویژە پژاک صورت بخشید.

همچنین در دانشگاه های شرق کوردستان و ایران نیز کادرهای پژاک خود را به جوانان دانشجوی نقاط مختلف شرق کردستان رسانده و این گفتمان را در میانشان گسترش دادە و بە امر سازماندهی مخفی و زیر زمینی مشغول شدند. دانشجوهایی که در دانشگاه ها با افکار و اندیشه های جنبش آپویی آشنا میشدند، زمانی کە به مناطق خود برمیگشتند آن را با اطرافیان در میان میگذاشتند و این نیز خود تاثیر بسزایی بر گسترش دامنە گفتمانی و سازماندهی جنبش آپویی در شرق کوردستان می‌گذاشت.

همانطور کە گفتیم کنگرە  اول پژاک در شرایطی برگزار شد کە وضعیتی آشفتە و پر تنش دامنگیر جنبش ما شدە بود. در نتیجە تصمیماتی اتخاذ شدند کە پژاک بعدها آنها را مورد تجدید نظر قرار داد. برای نمونە یکی از این تصمیمات انتخاب فدرالیسم بعنوان خط‌ مشی سیاسی پژاک بود کە بعدها پژاک آن را مورد بازنگری قرار داد و از آن عدول کرد. میتوان گفت دلیل انتخاب فدرالیسم از سوی کنگرە اول پژاک در نتیجە دو مورد زیل بود.

مورد اول این بود کە آن زمان خط تصفیە کە تاثیراتی بر جنبش نوپای آپویی در شرق کوردستان نیز داشت سعی میکرد گفتمانی را که در جنوب کوردستان حاکم گشتە بود یعنی گفتمان اتحادیه میهنی و پارت دموکرات کوردستان عراق را در حرکت آپویی حاکم گرداند و فرهنگ و سیاست‌های خط کلاسیک را در درون جنبش پیاده و عادی سازی کند. یکی از این مقولەها نیز فدرالیسم بود کە بعد از سقوط صدام بعنوان مدل سیاسی عراق و جنوب کوردستان با حمایت آمریکا از سوی اتحاد میهنی کوردستان و حزب دموکرات کوردستان عراق پذیرفتە شدە بود و سعی می‌کردند آن را در سایر بخش‌های کوردسستان گسترش دهند و آن را بە برنامە احزاب سایر بخش‌های کوردستان تبدیل کنند. تا بە این طریق نیز هژمونی خود را بر سایر بخش‌های کوردستان حاکم گردانند.

مورد دوم نیز آن بود که هنگام برگزای کنگرە اول پژاک هنوز تحول پارادیگماتیک رهبر آپو  و اندیشەهای نوینی کە بر مبنای آن ارائە دادە بود فرم سیاسی و شیوە سازماندهی آن بویژە در باب مسئلە کورد اعلام نشدە بود. در واقع در سال ۲۰۰۵ و یک سال بعد از کنگرە اول پژاک بود کە رهبر آپو کنفدرالیسم ـ دمکراتیک را بعنوان یک فرماسیون سیاسی و اجتماعی در عین حال بعنوان فرم غیرە دولت ـ ملتی حق تعین سرنوشت برای چارەیابی مسئلە کورد و سایر مسائل در خاورمیانە ارائە داد. با اعلام آن نیز در میان جنبش بە بحث و گفتگو گذاشتە شد و بعد از بحث و کشمکش هایی کنفدرالیسم ـ دموکراتیک بعنوان فرماسیون و گفتمان سیاسی، ملی و اجتماعی جنبش از جملە پژاک بجای فدرالیسم مبنا قرار گرفتە شد.

بە همین دلیل پژاک بعد ازکنگرە اول برای جلوگیری از تاثیرات خط تصفیه، با وجود آن که تاثیرآنچنانی نداشت ولی با این وجود نیز به جنبش روژهلات نیز تا حدودی ضربه زده بود، تصمیم بە برگزاری کنگرە پیش وقت یعنی کنگرە دوم خود گرفت. در نتیجە جهت بازسازی، تجدید قوا و اتخاذ تصمیمات جدید در راستای تداوم مبارزە، در سال ۲۰۰۵ پژاک کنگره دوم خود را برگزار کرد.

در واقع کنگره دوم پژاک کنگرەای بود که هم به بقایای خط تصفیە که میخواست بر فعالیت های جنبش آپویی در شرق کوردستان تاثیر بگذارد پایان داد و هم پلان‌های مدون و خط و خطوط انقلابی و مقارن با پارادایم نوین جنبش آپویی را بطور قاطع مشخص کرد. بویژە طرح فدرالیسم دولت ـ ملت محور را کنار زد و کنفدرالیسم ـ دموکراتیک را که آن زمان (سال ٢٠٠٥) تازە توسط رهبر آپو اعلام شدە بود را بە عنوان پایە برنامە استراتژیک خود انتخاب کرد. بە این مفهوم کە از کنگره دوم پژاک به بعد بود کنفدرالیسم ـ دموکراتیک به عنوان فرماسیون و مدلی برای حل مسئله کورد در شرق کوردستان و ایران کە بردارندە حل مسئلە سایر ملل تحت ستم دولت ـ ملت ایرانی نیز می‌باشد، بە گفتمان مبارزاتی ایران و شرق کوردستان تبدیل شد.

البتە باید گفت کە هرچند رهبر آپو در سال ٢٠٠٥ کنفدرالیسم ـ دموکراتیک رااعلام کرده بود و چارچوب کلی آن را به رشته تحریر درآورده بود اما این در دفاعیات پنج جلدی خود تحت عنوان مانیفست تمدن دموکراتیک بود کە بسیاری از دیگر ابعاد کنفدرالیسم ـ دمکراتیک را روشن‌تر و تشریح کرد.

بر همین مبنا بعد از پایان کنگرە دوم پژاک بطور مدون و مداوم شروع به آموزش اعضا، کادرها و خلق در زمینه شناخت پروژە ستراتژیک کنفدرالیسم ـ دمکراتیک کرد. در همین راستا نیز توان رسانه ای خود را سامان بخشید وهمزمان کتاب ها، جزوه‌ها، مقالات و نوشته های رهبر آپو را که پیش از عرصه امرالی و بعد از آن نوشته بود از جمله کتاب‌هایی از قبیل خودسازی حزبی، سیاسیت و رهبریت آپوئیستی، رهبریت و خلق، اصرار بر سوسیالیسم اصرار بر انسان بودن میباشد، چارەیابی دیموکراتیک، کورد آزاد هویت نوین خاورمیانە، اورفا مظهر قداست و لعنت، از دولت کاهنی سومر بسوی تمدن دموکراتیک، دفاع از یک خلق و… را بە زبان‌های کوردی و فارسی ترجمە و منتشر کرد.

پژاک جوانان، زنان و در کل نیروهای تازه ملحق شده بە صفوف جنبش را برپایەای این کتاب ها آموزش میداد. به راستی یکی از بزرگترین امتیازهای پژاک خارج از شرایطی که جنبش آپویی در زمان تاسیس پژاک با آن گریبانگیر بود، تاسیس و آغاز کار پژاک مقارن با طرح پارادیم نوین جنبش آپویی بود. این نیز باعث شد پژاک بطور سهل‌تر این پارادیم را در درون خود تبیین بخشد و در سطح بالایی مبرا از رسوبات دگماتیسم رئال‌ سوسیالیسم و ملیگرایی دولت ـ ملتی وارد کارزار میدان مبارزە گردد. 

بعد از کنگرە دوم پژاک دیگر گریلا فعالیتش بە مناطقی محدود باقی نماند و سعی کرد حضور خود را به عمق خاک جنوب شرق کوردستان بویژە استقرار در مناطقی مانند مناطق اورامان و کوهستانهای کوسالان، شاهو و… گسترش دهد.  یعنی گریلا از سال ٢٠٠٣  تا ٢٠٠٥ در بخش وسیع از جغرافیای کوهستانی شرق کوردستان مستقر شد. بدون شک پژاک سعی میکرد با کمترین تلفات در آن مناطق استقرار یابد. به همین دلیل  با احتیاط فراون و رعایت بالای اصول گریلایی حرکت می‌کرد. باید گفت جمهوری اسلامی کە فکر میکرد در شرق کوردستان کاملا بە موجودیت خود استحکام بخشیدە است شکە شد چرا کە هیچوقت موارد زیل را در تصور خود نمی‌گنجاند.

اول اینکە جمهوری اسلامی تصور نمیکرد بعد از شکست احزاب کلاسیک بار دگر پارتیزان‌ها و نیروی مسلح کورد در کوهستان های شرق کوردستان مستقر شوند. همانطور که قبلا ادعا کردە بودند کە اسلحه را از دست جوانان کورد گرفته و وافور استعمال تریاک را جایگزین و بە دست آنها دادە است.

مورد دوم این است کە رژیم فکر میکرد از آن ارتباط تاکتیکی که جنبش آپوی در دهە ٩٠ با او داشتە است استفادە کردە و جنبش را در راستای سیاست‌های خود بە کار بستە است. تصور نمیکرد کە جنبش آپویی از آن ارتباط جهت احیای مبارزە در شرق کوردستان استفادە کردە و بازندە میدان جمهوری اسلامی است. با تاسیس پژاک در سال ٢٠٠٤ این را بە عینە مشاهدە کرد. بە همین دلیل او هم حملات خود را شدیدا آغاز کرد و در سال ٢٠٠٥ در نتیجە یکی از حملاتش بە پژاک در منطقە آسوس، پژاک اولین شهید خود را در راە مبارزە تقدیم کرد. رفیقی کە در این حملە شهید شد رفیقی از روژآوای کوردستان بنام “دکتر نوزاد کومار” بود. در واقع اولین شهید پژاک رفیقی از روژآوا می‌باشد. لازم بە ذکر است کە اولین شهید مقاومت سری کانی در روژاووای کوردستان در سال ٢٠١٢ نیز رفیقی از روژهلات کوردستان بود. این نیز بە معنای تکوین روح ملی و رابطە ناگسستنی انقلاب روژآوا و روژهلات میباشد کە باید بە آن ارج والا گذاشت.

بە هر تقدیر پژاک اولین شهید خود را تقدیم کرد و طبق سنت جنبش آپویی کە هر شهیدی باید انگیزەای برای تداوم و ارتقاء مبارزە باشد، باید پژاک گام‌های محکم و جدیدی را در مبارزە برمی‌داشت. در نتیجە با عزم راسخ در شهر ها، روستاها و کوهستان‌های شرق کوردستان هواداران، اعضا و گریلا‌های پژاک شروع به سازماندهی خلق نمودە و ماتریال جنبش را در میان خلق پخش میکردند. در نتیجە این فعالیت ها نیز یک جو انقلابی سراسر شرق کوردستان را فراگرفت. در واقع در این میان افرادی مانند شهیدان والا مقامی همچو شهیدان فرهاد وکیلی، شهید فرزاد کمانگر، شهید هورام و ده ها رفیق دیگر آپویی در مبارزە نقش جدی ایفا نمودند.

میتوان گفت سال ٢٠٠٦ اوج مبارزات پژاک از زمان شکلگیریش تا آن زمان بود و گریلا در اکثر نقاط شرق کوردستان مستقر شده بود. آن تصوری که جمهوری اسلامی داشت این بود که دیگر خلق کورد دوباره نمیتواند خودش را سازماندهی انقلابی بکند و این توسط پژاک نقش بر آب شد و خلق کورد بسار قوی‌تر از قبل بە سازماندهی انقلابی خود توان بخشید. در داخل شهرها در چهارچوب دفاع ذاتی افرادی را که خیانت کرده بودند و با جمهوری اسلامی همکاری کرده بودند و دستشان به خون خلق کورد و پیشمرگه های کورد آغشته شده بود و افراد زیادی که با کارهای سیستماتیک و مافیای جمهوری اسلامی جامعه کوردستان را به سمت موادمخدر برده بودند از طرف نیروی گریلا مورد هدف قرار گرفتند و بسیاری از آنها بە سزای اعمالشان رسیدند. این نیز باعث دلگرمی مردم میشد و جان تازه ای به جامعه شرق کوردستان بخشیدە بود.

همچنین در چنین مقطعی کە دشمن فکر میکرد دیگر خلق کورد توان مبارزە را ندارد و بخشی از جامعە کورد را که در ناامیدی فرو رفتە بود و فکر میکرد که دیگر امکانی برای مبارزه وجود ندارد و دیگر توانی در کار نیست تا مبارزه کرد را متوجه ساخت که فرزندان کورد با فکری نو دوباره به میدان مبارزه آمدەاند و بە مبارزە جان میبخشند.

با وجود اینکە مبارزە پژاک هنوز در مرحلە آغازین بود و بطور کامل همەگیر نگشتە بود ولی در سال ٢٠٠٦ دشمن را در هراسی بزرگ افکند و دشمن متوجه شد وضعیت بسیار جدی است. در نتیجە آن نیز حملات گستردە خود را معطوف بە مبارزات و مبارزین پژاک کرد و تصمیم گرفت افرادی را که فعال هستند شناساسی و بعد دستگیر کند. در واقع سال ٢٠٠٦ سالی بود که به ده ها طرفردار و عضو پژاک دستگیر شدند. در میان آنان میتوان بە فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی اشارە کرد.

 افراد زیادی از اعضا و هواداران پژاک نیز کە در داخل شرق کوردستان فعالیت میکردند زمانی که فهمیدند وضعیت مساعد نیست و احتمال دستگیری وجود دارد از طرف خود افراد و حزب، تصمیم به پیوستن به نیروهای گریلا گرفتند تا مانع دستگیریشان از سوی دولت فاشیست جمهوری اسلامی ایران شوند. در واقع سال٢٠٠٦ تا ٢٠٠٨ سال های بپاخواستن ملی و اجتماعی در شرق کوردستان بود. گریلا در خیلی از مناطق مستقر شده بود و جامعه ای که در ناامیدی فرو رفتە بود امید یافت و بپاخواست. 

برای مثال گروهی از رفقا در مناطق  کوهستانی اطراف شهر سقز مستقر بودند. کسی در آن منطقە زندگی میکرد که شخصی خوش نام بود و قبلا از طرفدارن کومله  بود و یکی از پسرهایش نیز در صفوف پیشمرگەهای کوملە شهید شده بود. در جنبش آپویی نیز زمانی کە گریلا به هر منطقه ای پا بگذارد ابتدا باید افراد خوش نام و دلسوز را شناسایی کند و سعی شود از نفوذ آنها در میان مردم برای پیشبرد مبارزە بهرە بردە شود. طبق این نیزاین رفقا هم نزد این فرد میروند و میگویند که  با ما در ارتباط باش، ما اکنون از شما چیز خاصی نمیخواهیم. فقط ارتباط با شما و شناخت شما از ما میتواند در مراحل بعدی برای مبارزە حاوی فوایدی باشد چرا کە شما انسان شریف و در منطقە صاحب نفوذ میباشید.

آن فرد هم در جواب به رفقا میگوید که من نە بەدی در حق شما میکنم و نە تمایل بە ارتباط با شما را دارم. بە همین دلیل از من هیچ توقع و انتظاری نداشتە باشید. رفقا چند بار مستقیم و بطور واسطە نزد این فرد خوشنام میروند و سعی میکنند کە در او تمایل بە رابطە با گریلا را ایجاد کنند. در طی دو سه سال همیشه جواب آن فرد منفی بودە است. اما بعد از گذشت سه سال رفقای ما که در منطقه ی در همان نزدیکی می‌باشند و روزی کە هوا سرد است و باران شدیدی در حال باریدن است رفقا مشاهدە میکنند که آن فرد با نایلونی بر سر تا زیر باران خیس نشود به طرف آنها میاید. وقتی آن فرد بە رفقا می‌رسد بلافاصلە میگوید رفقا شما کجایید که دو سه روز است به دنبال شما میگردم؟ رفقا هم میگویند چرا؟ چی شده است کە در این وضعیت بارانی خواستەای نزد ما بیایید؟ مدت‌ها ما سعی کردیم با شما در ارتباط باشیم ولی شما قبول نکردی، حقیقتا میخواهیم بدانیم کە چە سبب شدە است در این هوای سرد و بارانی بە خودت زحمت بدهی و پی ما بیفتی تا ما را بیابی.

او هم میگوید: رفقا مرا ملامت نکنید. مار گزیده ام، پسرم شهید شد، خودم به زندان افتادم، هرگونە خدمتی را به مبارزە ملتم کردم ولی عاقبت نتیجه ی ندیدم. من سه سال است که کارهای شما را دنبال میکنم برای اینکه ببینم شیوە زندگی گریلایی و انقلابیتان، اخلاق و و رفتارتان جای اطمینان هست یا نه. تازە بعد از سه سال مطمئن شدم که به شما میشود اعتماد کرد. در حقیقت این سخن یک شخص نیست بلکه سخن جامعه و ملتی بود کە با تمام فداکاری‌هایی کە انجام دادە بود نتیجە‌ای مطلوب از آن حاصل نشدە بود. پس باید صبور بود، تلاش کرد و شیوە درست انقلابیگری را ارائە داد تا موجب انگیزە مبارزاتی، احیای امید و اعتماد سازی شود. 

حقیقت ما نیز چنین آست. میدانیم کە در تونس یک شخص خودش را آتش زد همه قیام کردند ولی در سرزمین ما بدلیل بی‌اعتمادی کە در نتیجە تجربەهای تلخ پیش آمدە است، باید سه سال سختی، گرسنگی، تشنگی، زخمی شدن، شهید شدن، سرما، گرما و… را تحمل کنی تا یاس‌ها و ناامیدی ها بە امید تبدیل شوند و دوباره یک فرد، گروە و اجتماع دلسوز و مبارز در جامعه فعال شود. بە هر صورت در چنین وضعیتی بود کە گریلا با اصرار و تحمل سختی‌ها توانست در تمام مناطق شرق کوردستان مستقر شود.

 شهید دلخواز سخنی داشت و گفته بود باید اثبات کنم که دوباره در کوهستان‌های شرق کوردستان حضور گریلایی و جنگ پارتیزانی ممکن است. شهید دلخوازاهل شمال کوردستان بود و یک پایش را هم از دست دادە بود و پای مصنوعی داشت. اما با این حال هم در کوەهای کوسالان در آن شرایط سخت نقش پیشاهنگی استقرار گریلا را در آنجا ایفا کرد و بە مبارزە پرداخت. عاقبت هم در سال ٢٠٠٦ در کوسالان توسط مزدوران رژیم جان باخت. در واقع در استقرار گریلا در کوهستان‌های شرق کوردستان شهید دلخواز و بسیاری دیگر از رفقا نقش بزرگی را ایفا کردند.

دولت ایران برای جلوگیری از استقرار گریلا در شرق کوردستان شروع به کمین گذاشتن و اقدامات عملیاتی فراوانی کرد. برای نمونە در سال ٢٠٠٦ رفیق زیلان پەپولە در نتیجە این اقدامات رژیم در مریوان شهید شد. جان باختن رفیق زیلان تاثیر بسیاری بر روی مردم مریوان گذاشت. دولت ایران هم مثل همیشه به شیوه‌ای وحشیانە جنازه شهید زیلان را به ماشین بست و در شهر چرخاند تا ترس و وحشت در مردم ایجاد کند. لازم بە ذکر است کە رفیق زیلان اهل ارومیە بود. همچنین در سال٢٠٠٧ نیز شهید چالاک در همان منطقە شهید شد. رفیق چالاک نیز اهل جوانرود بود. بە هرصورت هر چە جلوتر میرفتیم مبارزه گسترش مییافت. ولی از سویی هم ارزشمندترین رفقا هم در این راە جان میباختند.

رژیم ایران زمانی کە متوجه شد جنبش آپویی در شرق کوردستان مستقر شده است و خود را بازندە دید در سال ٢٠٠٧ دست به جنایتی بزرگ زد و رفیق عگید (حسن حکمت دمیر) را در زندان ارومیه اعدام کرد. رفیق عگید اهل شمال کوردستان بود و در یک عملیات مجروح و دستگیر شده بود. بعد از دستگیری بدون استفادە از داروی بی حس کنندە یک پایش را قطع میکنند و با همان وضعیت هم اعدامش کردند. در واقع این پیامی بود به جنبش آپویی. یعنی در حالی کە رفقایی از شرق کوردستان هم در زندانهای رژیم بودند، جمهوری اسلامی یک رفیق از شمال کوردستان را اعدام کرد. اینهم از کینەای بود که دولت ایران از پ. ک. ک داشت. فکر میکرد که جنبش آپویی از روابط تاکتیکی دهە ٩٠ با دولت ایران استفادە کردە و جمهوری اسلامی را دور زدە است. یعنی با وجود اینکه جنبش آپویی در طول دهە ٩٠ میلادی با ایران رابطه تاکتیکی داشت ولی از آن طرف مبارزە شرق کوردستان را بر علیە جمهوری اسلامی دوباره احیا کردە است.

این راهم گاها تعدادی میگویند که گویا پ ک ک، پژاک را تاسیس کرد تا از پژاک برای ایجاد توازن سیاسی استفاده کند. این حرف خیلی بی معنا است. اتفاقا اگر پ. ک. ک پراگماتیست نزدیک میشد، نمیبایست چنین می‌کرد. چرا کە اگر قبلا فوایدی را در رابطە تاکتیکی خود با ایران میبرد، بعد از تشکیل پژاک این امکان هم از او سلب شد. در ضمن در دوران رابطە تاکتیکی با ایران هم هیچگاە پ. ک. ک بە گونه ای بی اخلاقانە مانند بعضی از احزاب کورد در جنوب کوردستان که بارها با دشمنان کورد همدست شدە و به احزاب دیگر بخش های کوردستان ضربه زدەاند، برخورد نکردە است.

در واقع اینچنین عملکردهایی با فلسفە وجودی پ. ک. ک و فرهنگ سیاسی و مبارزاتی آن سنخیت ندارد. اگر پ. ک. ک فقط یک بخش از کوردستان را در نظر میگرفت و پراگماتیک نزدیک میشد، چرا باید این کا را میکرد و این کانال تاکتیکی را بر روی خودش مسدود می‌کرد. پ ک ک هیچگاە بطور پراگماتیسم به قضیه ملی کورد نگاه نکردە است بلکه نگاه کاملا ملی و رهاییبخش را بە مسئلە داشتە است. پ. ک. ک نە در سالهای بعدی بلکە از همان آغاز و بطور مشخص از همان کنگره اول پ، ک، ک نگاهی کوردستانی و یکپارچه بە واقعیت ملی ملت کورد داشتە است.

 یعنی اگر پراگماتیک به قضیه نگاه میکرد بایستی وجود پژاک را خطری برای خود میدید کە میتوانست بعضی کانال‌ها را بر روی وی مسدود کند. در واقع پ. ک. ک بدلیل همکاری‌هایی کە با پژاک داشتە است دیگر کانال رابطە تاکتیکی با ایران را بسوی خود بست و ایران در سال ٢٠٠٧ با اعدام رفیق عگید در برابر کل جنبش آپویی از جملە پ. ک. ک اعلام جنگ کرد.

در جواب اعدام رفیق عگید از سوی جمهوری‌اسلامی رفیق روناهی که اهل وان در شمال کوردستان بود در شرق کوردستان یک عملیات فدای انجام داد و بە تنهایی به یکی از پایگاەهای دشمن حمله کرد و افرادی از عوامل اشغالگر جمهوری‌اسلامی را به سزای اعمالشان رساند. رفیق روناهی در این عملیات زخمی میشود و بعد از زخمی شدن دستگیر میشود. زمانی کە نیروهای رژیم با مجروحیت در ماشینی وی را با خود میبردند با نارنجکی کە در زیر لباس‌هایش مخفی کردە ماشین را منفجر میکند. در نتیجە آن نیز هم خود شهید میشود و هم عوامل رژیم موجود در آن ماشین بعد از انهدام ماشین همە کشتە میشوند. این عملیات فدایی و جسارت رفیق روناهی هم تاثیر زیادی بر خلقمان گذاشت و هم این همە جسارت و انگیزە انتقام بر دل دشمن هراس شدیدی انداخت.

سال ٢٠٠٨ سالی بود که دشمن از هر طرف حمله میکرد و گریلا هم در همه ی شهرها عملیات های تاثیرگذاری انجام میداد. عملیات های گریلا نیز جان تازەای به مبارزات خلق‌مان بخشید و این موجب ترس و هراس استعمارگران کوردستان گشت و دلیلی شد برای اینکه ایران و ترکیه برای مقابلە با جنبش کوردستان و بویژە جنبش آپویی بە همکاری‌های جدیدی رویی بیاورند.

ایران و قتی با مقاومت گریلا روبرو شد بسیار واماندە به ترکیه پناە برد و از ترکیه خواست که تجربیاتش را برای مقابلە با جنبش آپویی در اختیار ایران بگذارد و ایران هم در عوض بە همپیمانی ترکیه بر علیه جنبش آپویی بپیوندد. در نتیجە این همکاری هم در ایران شبکەای تحت عنوان ضد پژاک شکل گرفت کە در تمام عرصە‌ها وظیفەاش جنگ با پژاک بود. در این راستا سایتها و پیج‌های فراوانی در شبکە‌های اجتماعی بر علیە پژاک فعال شدند. گروهای زیادی برای پیشبرد جنگ ویژە و سیاەنمایی پژاک وارد کار شدند. همچنین طرح‌های زیادی برای تخریب جامعە و سوق دادن جامعە بسوی اعمال ناهنجار شروع بە کار شدند تا مانع سوق دهی جامعە شرق کوردستان بە درون مبارزات پژاک گردند. 

در این راستا گروهایی از کونترا گریلا نیز تشکیل دادە شدند تا چهرە پژاک را تخریب کنند. یکی از این گروها کە بعدا فاش شد گروهی بود در مریوان به نام گروە هیوا تاب. این گروە از سوی شخصی مزدور بە نام هیوا تاب هدایت می‌شد کە در چهارچوب طرح ضد پژاک سازماندهی شدە بود و فعالیت می‌کرد. این گروه افراد فقیر را میگرفت، آنان را می‌کشت، لباس گریلا بر تنشان میکرد و جنازە آنها را در میان مردم میچرخاند و میگفت اینها اعضای پژاک هستند کە ما آنها را در درگیری کشتەایم تا بە این شیوە هیمنە پژاک را بشکند و چهرە آن را مخدوش کند و بە مردم بگوید برعکس تصور شما گریلا بە آسانی آسیب‌پذیر است. شیوەی دیگر این گروە چنین بود کە لباس گریلا می‌پوشیدند و به نام پژاک اخاذی و جنایت میکردند تا چهرە پژاک را در میان مردم تخریب کنند. ما این موضوع را قبلا در یکی از بحث‌ها کە با موضوع جنگ ویژە ارائە دادیم بحث کرده ایم. بە همین دلیل و بدلیل کمبود وقت این اشارات کوتاە را در این مبحث کافی میدانیم.

باید ذکر کرد کە احداث تلوزیون نوروز تیوی در ابتدای سال ٢٠٠٨ گام مهمی بود کە جنبش آپویی برای شرق کوردستان و ایران برداشت. احداث مدتیوی چە نقشی برای کل کوردستان و جنبش آپویی داشت، احداث نوروز تی‌وی در مقیاس شرق کوردستان و ایران همان نقش را ایفا کرد. نوروز تی‌وی نقش بزرگی را در انعکاس اندیشەهای آپویی در شرق کوردستان و ایران، خنثی سازی جنگ ویژە رژیم جمهوری اسلامی ایران، خدمت بە فرهنگ کورد علی‌الخصوص در شرق کوردستان ایفا کرد. بویژە پخش برنامە با تمام گویشهای کوردی و پردازش بە مسائل تمام مناطق شرق کوردستان باعث محبوبیت فراوان این شبکە در میان خلقمان شد. همچنین انعکاس عملیات های گریلا در نوروز تی‌وی باعث شعف و شادی فراوان خلقمان و احیای امید بە مبارزە در میان آنان شد. 

در همان زمان آمریکا با ایران اختلافاتش بالا گرفتە بود و تلاش زیادی میکرد که پژاک را به مهره خود تبدیل کند. تلاش میکرد که پژاک را از جنبش آپویی جدا کند و با وعده های که میداد و شروطی را کە تعین میکرد در پی اهداف خود بود. آمریکا بە پژاک می‌گفت: ما هر وسیله ای را در اختیار شما قرار میدهیم ولی با پ.ک. ک  در ارتباط نباشید و ارتباطتان را قطع کنید. در این چهارچوب رفیق “شهید عاکیف مامو زاگرس (خدر خرینگە)” بعنوان عضو کوردیناسیون پژاک دیداری را با آمریکای‌ها انجام داده بود و در این دیدار رفیق عاکیف در مقابل این خواستە آنها گفته بود که ارتباط ما با پ. ک. ک ارتباطی پراگماتیستی و تاکتیکی نیست بلکه رابطەای ملی، فلسفی و پارادیگماتیک میباشد کە رابطەای ناگسستنی است و شما هم بە خود زحمت ندهید.

لازم بە ذکر است که رفقای زیادی در ارتقاء مبارزات پژاک نقش کلیدی را ایفا کردەاند. یکی از این رفقا رفیق عاکیف بود. شهید عاکیف اهل بوکان بود و در دانشگاه ارومیه کە در آنجا دانشجو بود با جنبش آپویی آشنا می‌شود. این رفیق گرانقدر در سازماندهی اعتراضات و تظاهرات‌های سال  ١٣٧٧ کە در محکومیت توطئە بین‌المللی در برابر رهبر آپو برگزار می‌شدند نقش مهمی را ایفا میکند و بعد از آن نیز در همان سال به صفوف گریلا می‌پیوندد. بە مدت ٤ تا ٥ سال در صفوف ‌ـ نیروهای مدافع خلق ـ HPG جایی میگیرد و از لحاظ سیاسی و نظامی تجاربی را کسب می‌کند. بعد با تاسیس پژاک و وارد شدن جنبش آپویی در شرق کوردستان بە فاز جدید مبارزە، رفیق عاکف هم بعد از چند سال مبارزە در صفوف HPG بە طور مستقیم بە عرصە مبارزاتی شرق کوردستان وارد می‌شود و در رهبریت پژاک جای گرفته و اساسا پژاک با تلاش و خستگی‌ناپذیری رفقایی مانند رفیق عاکف بنا نهاده شد. 

شوربختانە در سال ٢٠٠٦ در یک اتفاق غم انگیز و با آمدن سیل در قندیل رفقا عاکیف مامو زاگرس و سیروان نالی شهید شدند. در واقع در پاییز ٢٠٠٦ سیل بزرگی یکی از نقاط حضور رفقا را در بر میگیرد و برای نجات برخی از رفقا و آرشیوی کە در مسیر سیل قرار گرفتە بود رفیق عاکیف و رفیق سیروان اقدام میکنند. اما متاسفانە خود گرفتار سیل شدە و شهید میشوند. رفیق سیروان هم یکی از پیشاهنگان پژاک و اهل مریوان بود که در بخش رسانه‌ای پژاک فعالیت میکرد. این اتفاق، اتفاقی بی‌نهایت غمناک بود کە همە رفقا و خلق‌مان را متاثر گردانید .بدون تردید اگر این اتفاق نمی‌افتاد رفقا عاکیف و سیروان میتوانستند در ادامە راە مبارزە همانند قبل نقش بسزای را در مبارزات شرق کوردستان و بویژە در مبارزات پژاک ایفا کنند.

با رسیدن سال ٢٠٠٨ پژاک خود را برای کنگره سوم آماده میکرد. یعنی پژاک دوران ناملایمات دوران تصفیەگری را پشت سر گذرانده بود، گریلا در اکثر نقاط شرق کوردستان مستقر شده و در طول چهار سال بعد از تشکیل پژاک چند نهاد و نیروی نظامی ‌ـ گریلایی، سیاسی و اجتماعی تشکیل شدە بودند. برای مثال ابتدا نیروی گریلایی شرق کوردستان تحت عنوان نیروی آزاد کوردستان (هێزی ئازادی کوردستان) ـ  HAK  فعالیت میکرد ولی در سال ٢٠٠٦ HAK  نام خود را بە نیروهای شرق کوردستان (هێزەکانی رۆژهەڵاتی کوردستان) ‌ـ HRK تغییر داد که تا سال ٢٠١٤ تحت همین عنوان خود را سازماندهی و فعالیت می‌کرد.

دراین میان رفقای زن نیز با برگزاری کنفرانسی تحت نام ـ اتحادیە زنان شرق کوردستان ـ (یەکیەتی ژنانی رۆژهەڵاتی کوردستان) ـ  YJRK خود را سازماندهی کردند. این کنفرانس هم در سال ٢٠٠٦ برگزار شد. در این کنفرانس و در کنگرە پژاک هم بە رعایت حد نصاب ٤٠ درصدی حضور زنان در تمام نهادهای جنبش و جامعە تاکید شد. یعنی باید هریک از جنسیت‌های زن و مرد حداقل از حق حضور ٤٠ درصدی برخوردار باشد و ٢٠ درصد هم بە میزان مشارکت بستگی دارد. یعنی بە این طریق نبود کە زنان ٤٠ درصد و مردان ٦٠ درصد باید میزان مشارکت داشتە باشند. در واقع زنان میتوانستند با حق میزان ٤٠ درصدی خود با ارتقاء سطح مشارکت خود از آن ٢٠ درصد نیز سهم ببرند. بدون تردید این بە نوبە خود بسیار مهم بود و بنوعی شکستن جو مردسالاری بر شیوە سازماندهی در شرق کوردستان بود کە هنوز هم بسیاری از احزاب کلاسیک در برابر آن مقاومت میکنند. 

از طرف دیگر جنبش ما جنبش جوانان است و پژاک اساسا جنبشی جوان است. اما با وجود این نیزمبارزە و مطالبە جوانان بایستی بعنوان یک اراده قائم بە ذات مورد قبول قرار بگیرد و لازم است جهت ایفای نقش پیشاهنگی در جامعە از سازماندهی ویژە خود برخوردار باشند. به همین دلیل در سال ٢٠٠٦ در نتیجه برگزاری یک کنفراس از سوی جوانان شرق کوردستان ـ جامعە جوانان شرق ـ (کۆمەڵگای جوانانی رۆژهەڵات) KCR تاسیس شد.

در طول این سال‌ها هرچند کە پژاک روز بە روز بە مبارزاتش در مقابل جمهوری‌اسلامی دامن می‌زد و از بدو تاسیس خود سعی کرد کە رابطەای حسنەای را با احزاب کلاسیک شرق کوردستان برقرار کند، ولی احزاب کلاسیک بسیار تنگ‌نظرانە بە مبارزات پژاک نگریستند و در مانع سازی و شایعە پراکنی در مقابل مبارزات پژاک دریغ نکردند. در واقع احزاب کلاسیک همانطور کە پیشتر هم بە آن اشارە کردە بودیم بعد از شکستی کە متحمل شدند بجای نقد و بررسی خود از سویی قوی بودن و توحش دشمن را مسبب شکست خود معرفی میکردند و از سوی دیگر جامعە را کە بە زعم آنها بە اندازە کافی از مبارزات آنها حمایت نکردەاند، مقصر می‌دانستند. اما یکی دیگر از خصوصیت احزاب کلاسیک بعد از شکست موضوعی است کە در زیر سعی میکنم آن را تشریح کنم. 

در واقع یکی دیگر از خصوصیات خط و احزاب کلاسیک عدم تقبل و انکار افکار نوین مبارزه، افراد، گروها و جریانات نوینی کە بعد از شکست آنها با اتکا بە رویکردهای نوین پا بە میدان مبارزە می‌گذارند. یعنی اگر در داخل صفوف خود این احزاب افراد و گروهایی باشند کە تن بە شکست ندهند و سعی کنند راهای جدید مبارزە را در پی بگیرند، با تصفیە و حذف روبرو میشوند و اگر در خارج از صفوف خودشان و در درون جامعە افکار و جریان‌های نوین مبارزە پا بگیرند با آنها مقابلە میکنند و کمتر از دشمن بە مانع سازی بر راە مبارزە این جریانات نمی‌پردازند. در واقع با بە میدان آمدن افکار و جریانات مبارزاتی نوین این جریانات کلاسیک از آن هراس دارند کە عملکرد درست و انقلابی‌ آنها باعث افشای ماهیت آنها و رو شدن وجهە ضعیف و غیرە انقلابیشان شود. برای جلوگیری از افشای خود نیز با تمام توان بە تخریب افکار و جریانات نوین رویی می‌آورند.

در نتیجە این رویکرد نیز احزاب کلاسیک شرق کوردستان از بدو تاسیس پژاک شروع بە حملات ناروا و شایعە پراکنی در برابر مبارزات پژاک کردند. در اوایل شایع میکردند که پژاک را خود جمهوری اسلامی‌ایران ساختە است تا موجب تضعیف احزاب کلاسیک شود. این در حالی بود کە وقتی پژاک تاسیس شد احزاب کلاسیک در ضعیفت‌ترین وضع و در انفعال کامل بسر میبردند و در واقع نیازی بە اینکە از بیرون برای آنها نقشە چیدە شود تا آنها ضعیف شوند نبود. بعد که پژاک به داخل جامعه نفوذ پیدا کرد، جامعە از مبارزات او پیشوازی کرد و جامعه بە عینە اخلاق، سیاست، سطح آگاهی، فداکاری، جسارت و سختی های که کادرهای پژاک در امر مبارزە متحمل میشدند را مشاهدە کرد و آنها فهمیدند کە مردم خود واقعیت را میبیند، بە حربەها و شیوهای دیگری در امر سیاەنمایی پژاک روی آوردند.

این بار احزاب کلاسیک آمدند و فعالیت‌ها و عملیات‌های گریلای پژاک را مورد هدف قرار دادند با مغلطە خواستند حقیقت را تخطئە کنند. مثلا میگفتند زمان مبارزه مسلحانه بسر رسیدە است. مبارزه مسلحانه سبب ملیتاریزه شدن شرق کوردستان میشود. ما زمانی هزاران نفر از نیروهای رژیم را کشتیم و نتیجەای نداد واکنون با کشتن چند تن عوامل رژیم و گرفتن چند پایگاه پژاک چە نتیجەای می‌خواهد حاصل کند و…

بە این طریق میخواستند جلوی محبوبیت پژاک در درون جامعه را بگیرند. ما هم در جواب میگفتیم این سخن درست است و ماهم میدانیم با چند عملیات نظامی و گرفتن چند پایگاه رژیم، تمام مشکلات حل نمیشوند. فقط ما با این کار پیام میدهیم به دشمنی که به ما میگفت دیگر مبارزه پارتیزانی در کوردستان دوبارە سر بر نخواهد آورد و ما آن را برای همیشە بە پایان رساندەایم. ما با این عملیات‌ها بە وی می‌فهمانیم کە این خیالی واهی است اگر تو چنین بپنداری کە مبارزە و ازجملە مبارزە از نوع مسلحانەاش در کوردستان بە پایان رسیدە است. میخواستیم این خیال واهی او را در هم بشکنیم و نشان دهیم کە ما مبارزه پارتیزانی را ادامه میدهیم و برعکس آنچە کە تو ادعا میکنی ما در عرصە هستیم و با تو بە حساب خواهی خواهیم پرداخت.

 از سویی دیگر ضرباتی کە بە رژیم وارد می‌کردیم به خلق‌مان که دچار هراس، یاس و ناامیدی شدە بود جسارت و امیدی تازە میبخشد. رژیم کە با تمام تلاش خود سعی میکرد این را جا بیندازد کە او قوی و آسیب‌ناپذیر است توسط این عملیات‌های نظامی هیمنە‌اش شکستە می‌شد و مردم میدیدند کە این رژیم برعکس ادعاهای واهی و پوشالییش بە راحتی آسیب‌ پذیر است و توان بسیار ضعیفی دارد. در واقع در نتیجە این عملیات‌های گریلایی پژاک نیز هر چه زمان به پیش میرفت جامعه امیدوارتر، جسورتر و انقلابی‌تر میشد.

لازم بە ذکر است کە زمانی جمهوری اسلامی از دولت ترکیە و اردوغان برای رویارویی با پژاک یاری جست در عوض او نیزدر دو مورد بە دولت اردوغان یاری رساند. اول این کە تجارب استخباراتی و شیوە استفادە از مذهب جهت تخریب جامعە در راستای پیشبرد اهداف دولت را در اختیار اردوغان گذاشت. حتی گفته میشود کە هاکان فیدان کە همکنون نیز ریاست دستگاە استخباراتی میت را بر عهدە گرفتە است تز دکترای خویش را بر موضوع شیوە و رویکرد دستگاە استخبارات و اطلاعات ایران نوشته است. امتیاز دیگری کە ایران بە ترکیە داد امکان سهولت فعالیت در میان مردم ترک ـ آذری در آزربایجان بود. البتە جمهوری اسلامی فکر میکرد کە این فعالیت‌های دولت ترکیە از یک کار فرهنگی فراتر نمیرود اما جمهوری اسلامی فریب خورد و امروز ما شاهد شیوع رگەهایی از فاشیسم دولت ترکیە و پان‌ترکیسم در میان بعضی از گروهای مدعی مبارزە برای رهایی آذربایجان هستیم کە کاملا بە دستگاە میت ترکیە وصل هستند و از آنجا هدایت میشوند.

متاسفانە در نتیجە سیاست‌های دولت‌های فاشیست ایران و ترکیە ما امروزە میبینیم کە هرچند آذربایجان دروازە ورود مدرنیته و گفتمان چپ در دوران مشروطە بە ایران بودە است و بسیاری از افراد مبارز چپ ایران در دوران محمد رضاشاە پهلوی مانند بهروز دهقانی، صمد بهرنگی و … از آذربایجان بودەاند اما در این ١٥ تا ٢٠  سال اخیر ما شاهد وضعیت اسفباری هستیم. یعنی سعی میشود پتانسیل انقلابی‌گری در آذربایجان تضعیف گردد و فاشیزم و پانترکیسم ترویج دادە شود. این فاشیسم از یک سو توسط دولت ترکیە در زیر لوای پروژە تورانیسم و نئوعثمانیسم ترویج دادە میشود و از سویی دیگر سعی میشود کە بجای جمهوری اسلامی، ملت کورد و جنبش رهایی بخش آن را بە نقطە مقابل خلق آذربایجان معرفی کند. در نتیجە این سیاست هم آنکە سود میبرد دولت فاشیست ترکیە و بطور کوتاە مدت جمهوری‌اسلامی است. در نتیجە باید بسیار هوشیارانە عمل کرد، آب بە آسیاب دشمن نریخت و ملت‌های ترک آذربایجان و کورد را بە گوشت دم توپ این سیاست‌ها تبدیل نکرد.

در واقع زمانی کە احزاب کلاسیک عملیات‌های نظامی پژاک را مورد تحریف قرار میدادند و ادعا میکردند کە نیازی بە عملیات‌های نظامی نیست و انجام این عملیات‌ها باعث ملیتاریزە شدن کوردستان میگردد، وزارت اطلاعات و سپاە پاسداران از این استفادە کردند و برخی افراد را با نام فعال مدنی، روزنامەنگار، نویسنده و …. سازماندهی کردند تا همان ادعاهای احزاب کلاسیک را بە خمیر مایە جنگ ویژە خود علیە پژاک تبدیل کند. آنان نیز جارمیزدند کە مبارزه مسلحانە در کوردستان باعث ملیتاریزه شدن کوردستان و مانع پیشبرد طرح‌های عمرانی و توسعە اقتصادی میشود. یا شایع میکردند کە زمان مبارزه مسلحانه نمانده است و باید کاملا از آن دست برداشتە شود. آنان غافل از این بودند کە مردم برعکس آنها از عملیات‌های نظامی پژاک حمایت می‌کرد و مردم تنها جمهوری اسلامی و سیاست‌های استعمارگرانەاش در کوردستان را عامل عدم آبادانی، شیوع فقر و… میداند نە نیروی انقلابی و مبارزە رهاییبخش را.

در هرصورت با وجود تمام مشکلات و ناملایمات موجود بر سر راە مبارزە، پژاک با مبارزاتی کە از بدو تاسیس خود تا سال ٢٠٠٨ انجام دادە بود بە یک جریان تاثیرگذار و خلقی تبدیل شد. یعنی دیگر پژاک و گفتمان او بە لایەهای مختلف جامعە کوردستان نفوذ کرد و بە مرحلە اجتماعی شدن و خلقی گشتن وارد شد. با ورود بە این مرحلە نیز برای تجزیە و تحلیل برنامەهای قبلی و تنظیم برنامەای جدید و منطبق با مرحلە خلقی گشتن در سال ٢٠٠٨ پژاک کنگره سوم خود را در کوهستان‌های قندیل برگزار کرد. اساسا کنگره سوم پژاک تا حدودی نقشی کە کنگرە سوم پ. ک. ک برای شمال کوردستان ایفا کرد را برای شرق کوردستان ایفا میکرد.

 یعنی خط مبارزاتی پژاک در این کنگرە مورد بازنگری و نقد و انتقاد رادیکال قرار می‌گیرد و با خط و خطوط بسیار مشخص و شفاف‌تر از قبل وارد مبارزە میشود. میتوان گفت در کنگره سوم پژاک دیگر تاثیرات خط تصفیە محلی از ارعاب نداشت و جو کاملا انقلابی و پارادایمیک حاکم بود. آن نیز نتیجه ی مبارزات فداکارانه ی کادرهای پژاک از بدو تاسیس آن تا زمان برگزاری کنگرە سوم بود کە بسیاری از این رفقای گرانقدر هم در طول این سالها جان باختە بودند. در واقع وظیفە کنگرە سوم هم این بود کە راە را بر مسیر خط و مشی آنها هموار گرداند تا اهداف و آرمانهای آنها تحقق یابد.

بعد از اعلام کنگرە از طرف بسیاری ازافراد، گروەها، احزاب و دولت هایی کە مبارزات پژاک را در راستای منافع خود نمیدیدند سعی میشد کە پژاک را از اصرار بە عملی کردن برنامەریزی‌هایی کە در کنگرە کردە بود بازدارند. حتی آمریکا کە تلاشهایی را صورت دادە بود تا پژاک را به مزدور خود تبدیل بکند ولی نتیجەای حاصل نکردە بود، این خیال را در سر داشت. همچنین دولت ترکیە کە با تمام توان سعی میکرد جلوی گسترش جنبش آپویی را در دیگر بخش‌های کوردستان از جملە شرق کوردستان بگیرد بدنبال کسب اطلاعات در مورد زمان و مکان کنگرە بودند تا در حین برگزاری کنگرە آنجا را بمباران کنند و بە این طریق بە موجودیت پژاک پایان دادە شود.

 از سویی دیگر جمهوری‌اسلامی طبق اطلاعاتی کە جمع کردە بود میپنداشت کە احتمالا پژاک در حال برگزاری کنگر می‌باشد. در نتیجە او هم بە مدت چند روز متوالی شروع به بمبباران منطقه محل استقرار نیروهای پژاک در قندیل کرده بود. بعضی از افراد، گروه‌ها و احزاب کلاسیک نیز سعی نمودە بودند کە اطلاعاتی را کە در مورد احتمال برگزاری کنگرە پژاک جمع کردە بودند تحویل کشورهای اشغالگر بدهند تا آنها نیز با حملە این دولت‌ها بە کنگرە پژاک سهمی ایفا کردە و پژاک از سر راهشان برداشتە شود.

در واقع هدف این بود کە با حملە بە محل برگزاری کنگره پژاک تمام ٣٠٠ رفیقی راکه در کنگره حاضر بودند را شهید کنند. ولی اطلاعاتی که از زمان برگزاری کنگرە جمع‌آوری کردە بودند کامل نبودە و حملەای را کە فکر میکردند با آن کل اعضای کنگرە را یکجا شهید خواهند کرد و پژاک  پایان خواهد یافت چند روز بعد از اتمام کنگرە صورت گرفت. یعنی زمانی کە در روز یکم ماە مە حملە را صورت دادند کنگرە سوم پژاک پایان یافتە بود و اعضای کنگرە آنجا را ترک کردە بودند و فقط رفقای اعضای مطبوعات پژاک در آنجا ماندە بودند. لازم بە ذکر است مکانی کە کنگرە در آن برگزار شد محلی در کنار بخش مطبوعات پژاک بود.

جالب است کە چند روز قبل از حملە بە بخش مطبوعات پژاک بە گمان آنکە کنگرە پژاک هدف بمباران خواهد شد یکی از سران احزاب کلاسیک شرق کوردستان که خصومت شخصی با پژاک دارد، در جمعی گفتە بود کە تا چند روز دیگر از پژاک اثری باقی نخواهد ماند. این نیز این شک را بر می‌انگیزد کە بە احتمال زیاد از حملە اشغالگران بە منطقە برگزاری کنگرە سوم پژاک مطلع بودە است. حتی احتمالا اطلاعاتی را کە فکر می‌کردە است صحیح است در مورد مکان و زمان برگزاری کنگرە سوم پژاک در اختیار عاملین حملە هوایی بە پژاک قرار دادە بودە باشد.

این شخص نیز آقای عبداللە مهتدی میباشد. دلیل خصومت او نیزاین بود که آنها میخواستند یک سازمان برای شرق کوردستان با همکاری اتحادیه میهنی کوردستان تحت عنوان اتحادیە میهنی شرق کوردستان تاسیس کنند و برادر ایشان یعنی آقای صلاح مهتدی کە سالیان طولانی مشاور مام جلال طالبانی بودە است بە ریاست آن گماردە شود. ولی در این زمان پژاک اسناد زیادی را مبنی بر همکاریهای تنگاتنگی کە صلاح مهتدی با ساواک داشتە است منتشر کرد و این باعث شد که این پلان به انجام نرسد واین نیز بە سبب خصومت شخصی آنها نصبت بە پژاک تبدیل شد. 

بە هر تقدیر هواپیماهای ترکیە در تاریخ اول ماە مە سال ٢٠٠٨ به بخش رسانه پژاک در قندیل حمله کرند و از طرف دیگر دولت ایران هم با بمباران شدید همگام با حملات هوایی دولت ترکیە مواضع پژاک را مورد هدف قرار دادە بود. در واقع حملات هوایی ترکیە با کمک استخبارات زمینی برخی از خیانتکاران کورد و استخبارات هوایی آمریکا صورت میگرفت. حتی با توجە بە تحقیقاتی کە بعد از حملە بە بخش مطبوعاتی پژاک صورت گرفت سلاحهایی که در حملە به درە شهید هارون یعنی مکانی که مرکز مطبوعات پژاک در آنجا مستقر بود، استفادە شدە بود عین آن بمب‌هایی بود کە اسرائیل در غزه از آنها استفاده کرده بود. این که آیا واقعا اسرائیل این سلاح‌ها را در اختیار ترکیه قرار داده است یا نه، بحثی دیگر است و بطور کامل مشخص نیست. 

در واقع میشود گفت که یک اتحاد عمل علیە پژاک بین نیروهای چند گانە پیش آمد و در روز اول ماە مە سال ٢٠٠٨ بە مرکز مطبوعات پژاک حملە شد. بدون تردید انتخاب روز اول ماە مە نیز برای این حملە تصادفی نبودە و آگاهانە انتخاب شدە است. همانطور که میدانیم اول ماە مە روز جهانی کارگر است و پژاک خارج از آنکه یک مبارزه رهایی بخش ملی را به پیش میبرد، بدون شک یک جریان سوسیالیستی نیز میباشد کە پایە مبارزاتی آن در راستای منافع کارگران و زحمتکشان بنا نهادە شدە است. در واقع بعد از شکست جریانات کلاسیک چپ در شرق کوردستان و ایران این پژاک بود کە دوباره بە مبارزات سوسیالیستی و بە تلاش و مبارزە جهت احقاق حقوق زحمتکشان جان تازەای بخشید.

متاسفانە در حملە اول ماە مە بە مرکز مطبوعاتی پژاک در سال ٢٠٠٨ شش رفیق گرانقدر شهید شدند. این رفقای ارزشمند رفقا آرگش، وداد، آمانج، فرات، هێرش و رامان بودند. شهید “آرگش باور” در دانشگاە ارومیە تحصیل میکرد و شش ماه به پایان دانشگاهش ماندە بود کە از ادامە تحصیل دست برداشت و در سال ٢٠٠٦ بە صفوف گریلا پیوست. او وقتی که حملات گستردە بە خلق کورد و گریلا را مشاهدە کردە بود گفته بود الان وقت مبارزه است و در صورت پیروزی دشمن دیگر مدرک و تحصیلات هیچ به کار ما نمیاید و باید برای شکست دشمن به صفوف گریلا پیوست. او نمونه یک جوان مبارز و بە تمام معنا انقلابی بود. رفیق آرگش با وجود اینکە تنها پسر خانوادە بود و فقط یک خواهر داشت از سوی خانوادە امکاناتی برای زندگی شخصی برایش فراهم بود ولی او راە مبارزە را برگزید.

 شهید “وداد آمد” اهل شمال کوردستان بود و سالیانی در کرماشان، سنندج و … فعالیت کرده بود. رفیق وداد که در کامیاران دستگیر شده بود و بعد از انتقال به سنندج از زندان سنندج از طریق کانال کولر فرار کردە بود. وی در حین پرش از دهنە کانال کلر یک پایش شکسته میشود و خود را بە سختی بە خانەای از آن اطراف می‌رساند. خوشبختانە صاحب خانه خانوادەای میهن دوست بودە و بە او پناە میدهند، وی را مداوا کردە و بعد او را بە رفقا در قندیل میرسانند. رفیق وداد برای اینکە کاملا بهبود بیابد در نزد رفقای مرکز مطبوعات میماند و در آنجا مشغول به نوشتن زندگی نامه رفیق هورام میشود. چون مدتی با رفیق هورام در کامیاران و کرماشان با هم فعالیت کردە بودند ویژگی‌های شهید هورام  بر او تاثیراتی زیادی گذاشتە بود. لازم بە ذکر است کە شهید هورام (فرزاد قبادی) یکی از مبارزان شرق کوردستان بود و در سال ٢٠٠٦ در نتیجه یک درگیری با نیروهای رژیم در مناطق بین روانسر و کامیاران شهید شد. او اهل کامیاران بود و در گسترش مبارزات آپویی در این منطقە نقش بسزایی را ایفا کرد.

شهید “هیرش مهاباد” نیز مدت زیادی در در درون شرق کوردستان فعالیت کرده بود و برای مدتی به قندیل برگشته بود و در بخش مطبوعات پژاک کار میکرد و در آنجا نیز یکی دو کتاب را هم ترجمه کرده بود. شهید “رامان جاوید” هم اهل مهاباد بود و در بخش مطبوعات پژاک مشغول ترجمه کتاب ـ مسئلە شخصیت در کوردستان(پرسی کەسایەتی لە کوردستاندا) ـ اثر رهبر آپو بە زبان فارسی بود که قبلا اشاره کرده بودیم این کتاب کتابی بسیار مهم است. متاسفانه  بخشی از آن ترجمە در نتیجە این بمباران از بین رفت. اما رفقا بعدا ترجمه را کامل کردند و آن را چاپ و منتشر کردند.”شهید آمانج” نیز اهل مریوان بود و در مطبوعات پژاک کار میکرد. شهید “فرا ت چله” هم اهل شمال کوردستان بود که پیشتر در هر سه بخش دیگر کوردستان فعالیت کردە بود و گفته بود میخواهم مدتی نیز در شرق کوردستان فعالیت کنم. جنبش پیشنهاد او را قبول کردە بود و برای مدتی با رفیق آرمان کار فیلمبرداری و ساختن برنامەهای تصویری را انجام میدادند.

در واقع بعد از حملات گستردە رژیم از سال ٢٠٠٦ بە بعد و بویژە بعد از حملە اول ماە مە سال ٢٠٠٨ بە بخش مطبوعت پژاک همه رفقای پژاک این وضعیت را بررسی کرده و تاکید داشتند کە باید برای توقف این حملات بی‌وقفه که بر پژاک و کل جنبش وارد میشود جوابی دندان شکن بە دشمن داد. در این میان شهید “شیرین علم‌هولی” و شهید “چیا روناهی” خود را برای عملیاتی در قلب دشمن یعنی در درون شهر تهران پیشنهاد کردند.

 شهید شیرین علم‌هولی که نام سازمانیش روناهی چالاک بود، میگفت به دو دلیل من خودم را برای چنین عملیاتی پشنهاد میکنم: اول اینکە با تاثیرپذیری از رفقا روناهی و چالاک کە در همان مقطع شهید شدە بودند من به صفوف گریلا ملحق شدم و من به این رفقای شهید دینی دارم کە باید با ارتقاء مبارزە این دین را ادا کنم. دوم اینکە در کل حمله ای بی وقفه و بزرگ بر جنبش ما در جریان است و اخیرا نیز به قلب ما یعنی قندیل و بخش رسانەای ما حمله کرده اند و باید ما هم قلب دشمن را هدف قرار دهیم. در نتیجە این دو رفیق به تهران رفتند و یک عملیات تاثیرگذار را بە انجام رساندند. در این عملیات رفیق روناهی دستگیر شد. ولی رفیق چیا توانست فرار کند. 

از طرف دیگر گروهی از کادر های رهبریت پژاک در مناطق شمال شرق کوردستان در بهار سال ٢٠٠٨ شهید شدند. تمام این حملات هم باعث شد گریلا عملیات‌های وسیعی را در سراسر شرق کوردستان انجام دهد. عملیات‌هایی کە رژیم را هراسان کرد. در هر صورت از یکطرف عملیات های تاثیرگذار گریلاهای پژاک و از طرف دیگر شهادت رفقا، مسئولیت پژاک و کادرهای پژاک را چند برار میکرد.

لازم بە ذکر است کە با پایان سال ٢٠٠٨ و آغاز سال ٢٠٠٩ قرار بر این بود که خامنەای به شرق کوردستان سفر کند و سپاه پاسدارن هم در تدارک یک عملیات عمدە بر علیە مواضع گریلا در شاهو بود. با این هدف کە در منطقە شاهو ضربه ای محکم به گریلا وارد آورد و یا حتی گریلا را در آنجا بطور کامل نابود کند تا آن را بعنوان پیش قدمی سفر و ورود خامنەای بە کوردستان اعلام کنند. بدون شک ما هم یک جنبش هستیم و توان دسترسی بە پلانها و برنامەهای دشمن را داریم و در این زمینە گریلا معلومات کافی را از نقشەهای دشمن کسب کردە و برای خنثی کردن برنامە آنها بە تدارک یک ضد حملە پرداخت.

به رفقا چنین خبر رسیدە بود که سپاه پاسداران در پایگاه راهنمایی و رانندگی بین روانسر و جوانرود یعنی نقطه ای خروجی روانسر به طرف جوانرود و پاوه نیروهای زیادی را در آن اطراف اسکان دادە است تا حملە را بە کوهستان‌های شاهو آغاز کند. در آنجا بغیر از ساختمان راهنمایی و رانندگی یک شهرک صنعتی هم وجود دارد کە دارای سالن و سولەهای بزرگی است و سپاە نیروهای خودش را در ساختمان راهنمایی و رانندگی و در درون این سولەها تا زمان آغاز حملە جا کردە بود.

رفقا هم میدانند کە اگر دست بە یک ضد حملە نزنند با مشکل روبرو میشوند. بە همین دلیل رفقا برنامەریزی می‌کنند که قبل از حمله دشمن، به این پاسگاه حمله کنند و با یک پاتک دشمن را از حملە بە شاهو ناتوان سازند. رفقا بعد از شناسایی بە حملە دست میزنند. ابتدا جاده بین روانسر پاوه را قطع میکنند و بعد گروهی از رفقا به داخل شهر روانسر میروند و در میدان اصلی شهر راە را میبندند تا اگر نیروی کمکی از کرماشان به روانسر وارد شود جلوی آن را در مسیر رفتن بە محل استقرار نیروهای سپاە بگیرند. از آنسو نیز مسیر جادە جوانرود و پاوە بە روانسر بە همین منظور از سوی رفقا مسدود شدە است.

بعد از مسدود کردن راە‌ها رفقا دست بە حملە میزنند. زمان حملە هم هوشیارانە انتخاب میشود. در آن زمان در ایران سریالی تحت عنوان “یوسف پیامبر” پخش میشد و رفقا توسط اطلاعاتی کە جمع کردەاند متوجە میشوند کە در ساعت پخش این فیلم این نیروها بە پای تلویزیون مینشینند و این ساعت بهترین ساعات برای حملە است. در حملە نظامی و پارتیزانی مهم است کە دید در چه زمانی دشمن غافل است و در آن زمان بە او حملە شود. جمله ای معروف از چگوارا هست که میگوید: اگر دشمن فکر میکند که گریلا از راست حمله میکند، گریلا باید از چپ به دشمن حمله کند. یا اگر دشمن فکر میکند که گریلا در شب حمله میکند، گریلا باید در روز حمله کند. منظور آن آست باید آنگونە کە دشمن انتظار ندارد بە او حملە کرد.

بە هر تقدیر در این عملیات افراد زیادی از نیروهای دشمن کشته و ٥ تن از رفقای ما هم شهید شدند. رفقایی کە در این عملیات شهید میشوند رفقا سرخوبون، باران، دلبرین، برچم و انتقام بودند. درواقع ابتدا “رفیق سرخوبون” زخمی میشود و رفقای دیگر برای نجات او میروند. ولی آنها هم در تیررس یکی از افراد دشمن قرار میگیرند و شهید میشوند. شاید خیلی ها چنین بگویند که چرا رفتند و این چە منطقی است کە چهار نفر بخاطر نجات یک رفیق چنین ریسکی را بپذیرند و شهید شوند؟ در حقیقت این یک روح انقلابی و مبتنی بر رفاقت انقلابی (رۆحی هەڤاڵیەتی) میباشد کە چنین اصولی را فرض میکند کە اجازە نمی‌دهد رفیق خود را بطور زخمی و یا جنازە رفیق شهید را تا جایی کە ممکن است تنها در قلب دشمن جا گذاشت.

بە هر تقدیر در نتیجە این حملە کنترل شهر روانسر برای چند ساعتی بە دست رفقا میافتد. در عین حال این عملیات رفقا باعث شد برنامە سفر خامنه ای به شرق کوردستان لغو شود. همچنین بعد از این عملیاتی کە رفقا انجام دادند کە باعث شکست پلان سپاە در حملە بە شاهو شد، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران را از کار برکنار کردند. چون این عملیات شکست بزرگی برای رژیم ایران محسوب می‌شد و آنان را بسیار شوکە کردە بود. بعد از این شکست بزرگ رژیم دست به تبلیغات منفی فراوانی در چارچوب جنگ ویژە علیە پژاک زد. شایع میکردند کە پژاک به پایگاه راهنمایی و رانندگی حمله کرده است تا بە این طریق معصوم نمایی کنند و در مقابل افکار عمومی چهرە پژاک را مخدوش سازند. 

در این میان تعدادی افراد کە شیوە جنگ ویژە رژیم را نمیشناسند تحت تاثیر جنگ ویژە رژیم کە دست بە هاوار و فریاد زدە بودند افتادە و میگفتند چرا باید پژاک بە راهنمایی و رانندگی حملە کند؟ راهنمایی و رانندگی که کارەای نیست و… اما لازم است بگوییم که در راهنمایی و رانندگی دوشکا، تیربار و سلاح‌های سنگین بە تعداد انبوە و حضور سرهنگ‌های سپاه چکار میکردند؟ خود رژیم میگفت: در این درگیری حدود٢٠ نفر از نیروهایش کشتە شدەاند. در حالی که طبق اطلاعات ما رژیم آمار بسیار پایینی اعلام کردە و حداقل حدود٨٠ تا ٩٠ نفر از نیروهای رژیم در این حملە کشته شدند. تعداد کشتەها نشان میدهد کە تعداد نیروهای مستقر در درون ساختمان راهنمایی و رانندگی تعدادی نبودە است کە برای ادارە یک واحد راهنمایی رانندگی نیاز است. 

تعداد کشتە شدگان نشان میدهد کە نیروهای زیادی در آنجا مستقر بودەاند. در حالی کە معمولا پرسنل یک پایگاە راهنمایی و رانندگی ٤ تا ٥ نفر بیش نیستند. معمولا اسلحه گرمشان هم یوزی و کلت کمری است. ولی  در این عملیات چند نفر سرهنگ سپاه کشته شده بودند و سلاحهای سنگین از قبیل تیربار، ژ٣، آرپیچی، دوشکا، کلاشینکوف و … از سوی نیروهای مستقر در این پایگاە راهنمایی رانندگی مورد استفادە قرار گرفتە بود. اساسا این یکی از عملیات های مهم و تاثیرگذار پژاک بود که در موازات ایجاد ترس و واهمە برای رژیم موجب شور و شعف خلقمان شد.

لازم بە ذکر است کە رژیم جمهوری اسلامی ایران در سال ٢٠٠٩ رفیق فصیح یاسمنی را اعدام کرد. در واقع رفیق فصیح یاسمنی گریلا یا کادر پرفیشنال نبود. این رفیق گرانقدر یک میهن‌دوست واقعی و از کادرهای محلی پژاک بود. این رفیق بە کوهستان‌های قندیل آمدە و بە مدت چند هفتە یک دورە آموزشی را گذراندە بود. بعد از برگشت بە داخل شرق کوردستان و انجام دادن فعالیت‌هایی دستگیر شد و بە زندان انداختە شد. این رفیق را در زندان بسیار شکنجه کردند اما کوچکترین تنزلی را در برابر دژحیمان نکرد و کوچکترین تردید را در حفظ آرمان‌هایش بە دل راە نداد. از قضا این مقاومت و روحیە تسلیم ناپذیریی کە از خود نشان داد باعث خشم مضاعف دشمن شد و دست آخر اعدامش کردند. لازم بە ذکر است کە بعد ها رفقا آن قاضی که حکم اعدام رفیق فصیح یاسمنی را صادر کرده بود را به سزای اعمالش رساندند.

در واقع در بهار سال ٢٠١٠ پژاک اولین کنفراس خود را در کوهستان‌های قندیل برگزار کرد. یعنی بستن کنگرها و کنفرانس‌های پژاک از بدو تشكیل آن تا سال ٢٠١٠ بە این ترتیب است. کنگره اول ٠٤/٠٤/٢٠٠٤، کنگره دوم سال ٢٠٠٥، کنگره سوم سال ٢٠٠٨  و کنفرانس سوم سال ٢٠١٠ برگذار شدند.

با اجازە رفقا ما این بحث را تا این مقطع برای امروز کافی میبینینم و در هفته ی آینده میتوانیم مرحله بعد از کنفرانس اول پژاک، یعنی موضوعاتی از قبیل موضوع شهیدان ١٩ اردیبهشت، حماسه قندیل، تاسیس کودار و… را مورد بحث قرار دهیم.

Related posts