کورد و کوردستان در ابتدای قرن بیست و یکم

کورد و کوردستان در ابتدای قرن بیست و یکم

این متن برگرفتە از قسمت سی و پنجم برنامە ڕێگا و ڕیباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد.

 موضوع آموزشی این برنامە: کورد و کوردستان در ابتدای قرن بیست و یکم میباشد کە درتاریخ بیست و پنجممارس ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.

دوستان و رفقا همانطور کە اطلاع دارید پایان سدەی بیستم پایانی تلخ برای ملت کورد و بخصوص جبنش آپویی بود. زیرا در اواخرقرن بیست شاهد توطئەایی بین الدولی بر علیە رهبر اوجلان، جنبش آپویی و در کل ملت کورد بودیم. بطوری کە میتوان توطئەی ١٥ فبریە ١٩٩٩ راکە بە ربودن رهبر اوجلان انجامیدسرآغاز جنگ جهانی سوم دانست.

هرچند پیش زمینەهای آغاز جنگ جهانی سوم  در دە سال گذشتە (ابتدای دهە ٩٠ و با حملە آمریکا بە عراق) پی‌ریزی شدە بودند، اما باربودن رهبراوجلان این جنگ وارد مرحلەی عملی و نوینی گشت. رهبراوجلان در دفاعیات خود بە این مسئلە بە خوبی اشارە کردە است کە ربودن وی و چندین رویداد دیگر در این دورەی زمانی نمونەهایی از آغاز جنگ جهانی سوم را بدست میدهند. همچنین وی اشارەبە آن داردکە اهمیت ربودن وی در نقطە آغاز جنگ جهانی سوم کمتر از رویداد ترور ولیعهد اتریش ـ مجارستان توسط یک جوان صربستانی کە موجب آغاز جنگ جهانی یکم شد، نیست.

در واقع بعد از این رویداد و عدیدەای از رویدادهای دیگر، مرحلەای نوین در سیاست خاورمیانە و مبارزات ملت کورد شروع شد. حملە انتحاری بە برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک آمریکا در ١١ سپتامبر ٢٠٠١ یکی دیگر از رویدادهایی بود کە خاورمیانە و حتی جهان را وارد مرحلەای جدید در ابتدای قرن بیست و یکم کرد. آیالات متحدە آمریکا، القاعدە و بن‌لادن را کە در افغانستان مستقر بودند مسئول مستقیم عملیات انتحاری ١١ سپتامبر اعلام کرد و بە این طریق حملە بە افغانستان را در سال ٢٠٠١ صورت بخشید.

بە هرصورت نیروهای مداخلەگر بویژە آمریکا زیر لوای طرحی تحت عنوان خاورمیانەی بزرگ در سال ١٩٩٠ در خاورمیانە مستقر گشتند و اولین اقدام آنها جنگ با دولت عراق و صدام بەمنظور تنبیە او (صدام) بدلیل حملەاش بە کویت بود. در حالی کە خود آنها صدام را در حملە بە کویت ترغیب کردە بودند.

مرحلە دوم مداخلە آمریکا در خاورمیانە حملە بە افغانستان در سال ٢٠٠١ و متعاقب آن حملە بە عراق در سال ٢٠٠٣ می‌باشد. امریکا اگر در مرحلە یکم دکترین خاورمیانە بزرگ را مطرح کرد، در مرحلە دوم مداخلە، طرحی تحت عنوان خاورمیانە نوین را مطرح کرد. با حملەبە عراق، آمریکا و متحدانش در راە عملی کردن طرح موجود گام برداشتند.

در واقع اشغال عراق و ساقط کردن حکومت بعث بە ریاست صدام حسین توسط آمریکا در سال ٢٠٠٣ موجب شد کە مسئلەی دخالت در خاورمیانە با مسئلەی کورد بیشتر از پیش عجین گردد. سقوط دولت عراق همچو یکی از دولتهای اشغالگر کوردستان فرصت را برای کوردها فراهم کرد. بە نحوی اگر کوردها سازماندهی و تمهیدات خود را از قبل انسجام می‌بخشیدند و برای تحول صورت گرفتە از قبل آمادە می‌شدند، میتوانستند از این فرصت بە بهترین نحو ممکن استفادە کنند.

 متاسفانە بدلیل منافع محدود حزبی و عدم آیندەنگری و فقدان شم و بینش سیاسی دقیق رهبران و سیاسیتمداران کورد در جنوب کوردستان، از این فرصت بخوبی استفادە نشد. حتی دراسناد آمریکایی‌‌‌ها در مورد عراق بە این مسئلە اشارە شدە است کە منتظر طرح مطالبات رادیکال از سوی رهبران کورد جنوب کوردستان بودەاند. ولی بر خلاف انتظار آنها، کوردها خواست‌های محدود را طلب می‌کنند. آمریکایی ها حتی از واهمە و نگرانی خود صحبت میکنند. مبنی بر اینکە اگر رهبران کورد خواستەهایی داشتە باشند کە برای آنها عملی نگردد با مشکل مواجە گردند. اما همانطور کە پیشتر اشارە کردیم برخلاف آنچە همە تصور داشتند، خواستهای رهبران اتحادیە میهنی و پارت دمکرات کوردستان عراق، بیشتر شخصی، خانوادگی، حزبی و در سطح بسیار نازلی بودەاند.

بعد از تشکیل دولت موقت در عراق، حزب دموکرات کوردستان عراق (پارتی) و اتحادیە میهنی کوردستان (یکیتی) یکبار دیگر همچو اوایل ١٩٩٠  با تکیە بە فرهنگ و ذهنیت منفعت‌جویانە با سهم‌بری پنجاە/ پنجاە بە تقسیم قدرت سیاسی و اقتصادی در کوردستان در بین خود دست زدند. در نتیجە آن نیز مسعود بارزانی بە رهبر حکومت اقلیم کوردستان و جلال طالبانی بە رئیس‌جمهور عراق فدرال کە در دولت ائتلافی بین کورد، سنی و شیعە سهم کوردها (پست رئیس‌جمهوری) بود، مبدل شدند.

با چنین توافقی بین اتحادیە میهنی و پارت دموکرات کوردستان عراق سرانجام حکومت اقلیم کوردستان در جنوب کوردستان تاسیس گردید. در کل تلاش براین بود کە از موقعیت جنوب کوردستان همچو ویترینی از مدرنیتە سرمایداری برای منطقە جهت اغفال ملت کورد و سایر ملل استفادە شود. از سویی دیگر از آن زمان تا کنون نیروهای مدرنیتە ـ سرمایداری و دیگر کشورهای منطقە بویژە ایران و ترکیە بعنوان یک سرزمین حائل برای پیشبرد اهداف خود در منطقە، از موقعیت جنوب کوردستان استفادە میکنند.

در واقع ایران و ترکیە همانند ابتدای دهە ٩٠ کە سعی کردند نیروهای جنوب کوردستان و در کل موقعیت جنوب کوردستان را بعد از جنگ کویت و خارج شدن دولت عراق از آنجا کە منجر بە تشکیل حکومتی کوردی شد، بر علیە جنبش شمال و شرق کوردستان بە کار ببندند. در این راستا این بار نیز بە تکاپوی هرچە بیشتر افتادند تا موقعیت نوین جنوب کوردستان و حکومت اقلیم کوردستان را بە اهرمی جهت تضعیف، انفعال و انحلال جنبش شرق و شمال کوردستان تبدیل کنند.

 ایران و ترکیە این بار در صدد بودند با شیوەهای متفاوتی نسبت بە رویکردهایشان در دهە ٩٠ قرن بیستم میلادی، سیاست‌هایشان را در جنوب کوردستان برعلیە نیروهای شرق کوردستان و شمال کوردستان بە پیش ببرند. یعنی استفادە از فاکتورهای نوین و موجود درجنوب کوردستان برای تضعیف این نیروها.

 همناطور کە قبلا اشارە کردە بودیم، زمانی کە در سال ١٩٩٢ حکومت جنوب کوردستان تاسیس شد، شرط ایران و ترکیە برای نیروهای جنوب کوردستان بویژە اتحادیە میهنی و پارت دموکرات کوردستان این بود کە بایستی در امر کنترل و بە انفعال کشاندن نیروهای کورد شرق کوردستان و شمال کوردستان نهایت سعی را بخرج دهند. بنوعی دیگر باید سعی کنند آنها را از استحکامات کوهستانی و پوزیسیون مقاومت مسلحانە بە درون کمپ‌های شهری و تحت کنترل بکشانند. حزب کارگران کوردستان ـ پ ک ک، کە با دولت ترکیە در راستای احقاق حقوق ملت کورد در حال مبارزە بود و حزب دموکرات کوردستان ایران و کوملە (سازمان کوردستانی حزب کمونیست ایران) بعنوان دو نیروی مطرح شرق کوردستان از عمدەترین این نیروها بودند.

این خواستە بر کوملە و دمکرات تحمیل شد و آنها بسیاری از شروط تحمیلی را پذیرفتند. اما ـ حزب کارگران کوردستان ـ پ ک ک، زیر بار این خواستە نرفت و در سال ١٩٩٢ با حملە مشترک اتحادیە میهنی، پارت دمکرات و دولت ترکیە مواجە شد. بعدا در مبحث مربوط بە این دوران تاریخ جنبش آپویی، بیشتر بە این موضوع خواهیم پرداخت.

بە هر تقدیر در سال ٢٠٠٣ با توجە بە پروژەهای نیروهای مداخلەگر بویژە آمریکا بعد از فروپاشی دولت صدام در عراق، اینباردر چهارچوب عراق فدرال، فدراسیون اقلیم کوردستان تاسیس شد. ایران و ترکیە ابتدا مخالفت‌هایی را ابراز داشتند. ولی چون یارای روبروی با آمریکا را نداشتند بنوعی تمکین را برگزیدند. از سویی دیگر فکر حربەهای نوینی برای تداوم برنامە بە انفعال در آوردن نیروهای شمال و شرق کوردستان را با همکاری حکومت نو تاسیس اقلیم کوردستان در سر پروراندند.

بدون تردید اتحادیە میهنی و پارت دمکرات کوردستان عراق نیز بدلایل عدیدەای از ضعف‌هایی کە پیشتر در اختیار دولت ایران و ترکیە گذاشتە بودند، نمیتوانستند از این دو دولت اشغالگر سرپیچی کنند. این بار بجای شیوەهای سخت در مواجە با نیروهای شمال و شرق کوردستان رویکردهای نرم و تاکتیک‌‌های جنگ ویژە را جهت نیل بە اهداف خود در اولویت قرار دادند.

اولین حربە جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ترکیە این بود کە با دادن وعدەهای پوشالی بە تعدادی از رهبران این جریان‌ها و بصورت غیرە مستقیم با واسطەگری اتحادیە میهنی و پارت دموکرات کوردستان عراق درون احزاب کوردی نفاق، انشعاب و در کل درون این احزابایجاد بحران نمایند. در مرحلە بعد هم بە نفاق بین احزاب گسترش دادە و آنها را بجای مبارزە بە اختلافات درون حزبی و میان حزبی مشغول نمایند. تا بە این طریق آنها را از بدنە اجتماعی خود قطع کنند و انفعال را بر آنها تحمیل نمایند.

در واقع نیروهای جنوب کوردستان (اتحادیە میهنی و پارت دموکرات کوردستان عراق) از سویی دیگر سعی میکردند هرچە بیشتر هژمونی خود را بر نیروهای شرق و شمال کوردستان تحمیل نمودە و آنها را تابع گفتمان خود کنند. در حقیقت در قبال احزاب شرق کوردستان بطور مضاعف توانستد هژمونی خود را بر آنها چیرە کنند. برای نمونە طرح فدرالیسم کە بە مدل حل مسئلە کورد در جنوب کوردستان از سوی آمریکا مبدل شدە بود، بە برنامە کار احزاب شرق کوردستان هم افزودە شد. همچنین با فشار پارت دموکرات کوردستان عراق و در مرحلە دوم اتحادیە میهنی کوردستان پرچم جنوب کوردستان نیز بعنوان پرچم کوردستان بە آنها قبولاندە شد.

همان پرچمی کە از سوی پارت دموکرات کوردستان عراق با توسل بە ساخت متولوژیهایی مرتبط بە پرچم جمهوری مهاباد، قاضی محمد و ملا مصطفی بارزانی در یک عمل تحمیلی بر سایر نیروهای جنوب کوردستان از سوی پارت دموکرات کوردستان عراق در پارلمان جنوب کوردستان بعنوان پرچم اقلیم کوردستان بە تصویب رسیدە بود. با ساخت این سناریوی متولوژیک کە گویا این پرچم همان پرچم جمهوری کوردستان است و قاضی محمد آن را بە ملا مصطفی تحویل دادە است تا در فرصتهای پیش آمدە آن را بعنوان پرچم کوردستان بە اهتزاز دربیاورد. بعدها مشخص شد کە این مغلطەای بیش نبودە و نە این پرچم، پرچم کوردستان است و نە قاضی محمد چنین کاری را کردە است کە آن را بە ملا مصطفی واگذار نماید.

در واقع حزب دموکرات کوردستان ایران بعد از انشعاب رهبری انقلابی در کنگرە ٨ و در زمان حیات دکتر قاسملو، با برگشتن جناح انشعابی در دهە ٩٠ میلادی بە درون این حزب، بعنوان یک حزب واحد فعالیت می‌کرد و هنوز دچار انشعاب بعدی خود نشدە بود. در این اوان  حزب دموکرات کوردستان ایران مدل فدرالیسم را بە برنامە خود تبدیل کرد و پرچم اقلیم کوردستان را نیز بعنوان پرچم کوردستان پذیرفت. این نیز علیرغم و صرف‌نظر از تمام انحرافاتی کە پارت دمکرات کوردستان عراق در مورد جمهوری مهاباد، پرچم جمهوری و رییس جمهور جمهوری کوردستان یعنی شخص قاضی محمد صورت دادە بود، انجام گرفت. حتی بعضی از رهبران و اعضای این حزب بە مروجین این شایعات و تحریفات پارت دموکرات کوردستان عراق تبدیل شدند.

در سال ٢٠٠٠ یعنی ٣ سال قبل از سقوط دولت صدام در عراق و تشکیل حکومت اقلیم کوردستان، کوملە (سازمان کوردستانی حزب کومنیست ایران) دچار یک انشعاب شد. تعدادی از اعضای این حزب کە بە ضرورت وجود حزب کمونیست ایران و کوملە را بعنوان شاخە کوردستانی آن وصل کردن اعتراض داشتند، بە رهبری عبداللە مهتدی و عمر ایلخانیزادە از این حزب جدا شدند.

آنها بعد از انشعاب حزب جدیدی را با عنوان سازمان انقلابی زحمتکشان کوردستان ایران تاسیس نمودند. در واقع این عنوان همان عنوانی بود کە قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران و تبدیل کردن کوملە بعنوان شاخە کوردستانی آن، بە کوملە اطلاق شدە بود. ترجمە کوردی این عنوان بە صورت ـ کۆمەڵەی شۆڕشگێڕانی زەحمەتکێشانی کوردستانی ئێران ـ میباشد.

عبداللە مهتدی و حزبی کە او رهبری آن را بر عهدە داشت جهت اعلام وفاداری و دنبالەروی نسبت بە سران اقلیم کوردستان همان کاری را انجام داد کە حزب دموکرات کوردستان ایران انجام دادە بود. یعنی تبدیل کردن فدرالیسم بە عنوان برنامە حزبش و برافراشتن پرچم اقلیم کوردستان بعنوان پرچم کوردستان در مقرات و مناسبات درون حزبیشان.

تعدادی از مسئولین و اعضای این حزب هم پا بە پای حزب دموکرات کوردستان بە میرزابنویس‌ها و مروجین تحریفات و شایعات پارت دموکرات کوردستان عراق، بویژە در مورد جمهوری مهاباد و پرچم آن تبدیل شدند. در کل این دو حزب و شاخەهای انشعابی آنها قویا بە جانبداری از سیاست‌های پارت دموکرات کوردستان عراق مبادرت دارند و در بعضی موارد کاسە داغتر از آش نیز میشوند.

اما کوملە (سازمان کوردستانی حزب کمونیست ایران) بدلیل ماهیت چپ و مارکسیستی خود بە رهبری کاک ابراهیم علیزادە کە نسبت بە دیگر احزابی مانند حزب دموکرات کوردستان ایران و شاخە منشعب از خود یعنی ـ جمعیت انقلابی زحمتکشان ایران ـ دارای استقلال سیاسی و نظریی بیشتری بود، زیر بارنرفت و از پذیرفتن فدرالیسم و پرچم اقلیم کوردستان اجتناب ورزید و تسلیم این برنامەهای تحمیلی و دنبالەروانە نگشت. البتە این حزب تا حدودی دچار دنبالەروی از جریانات چپ مرکزگرا و سوسیال شوونیست میباشد کە این نیز بنوبە خودش حاوی اشکالاتی بزرگ بر راە مبارزە رهاییبخش ملت کورد در هردو عرصە ملی و اجتماعی میباشد.

باید گفت در این زمینە و در همان دوران در درون حزب کارگران کوردستان ـ پ ک ک- نیز چنین اقداماتی صورت گرفتند. یعنی تلاش خود تطبیق دهی بە برنامەهای نیروهای اقلیم کوردستان (اتحادیە میهنی و پارت دموکرات کوردستان عراق) در درون جنبش آپویی توسط کسانی همچو عوسمان اوجلان (فرهاد) و نظامدین تاش (بوتان) پیگیری میشد. چرا کە در آن زمان این افراد رهبری پراکتیکی پ ک ک را برعهدە داشتند. حتی آنچە کە این افراد در درون پ ک ک سعی بە متحقق ساختنش بودند، بسیار خطرناکتر بود. بطور حتم در بخش مربوطە و در بحث‌‌های آیندە بیشتر بە دلایل آن خواهیم پرداخت.

در واقع سعی میشد با صورت دادن یک توطئە دیگر بعد از توطئە ١٥ فبریە ١٩٩٩ پ ک ک را از جوهر انقلابیش تهی کنند و آن را بە دنبالەروی از اجندای پارت دموکرات کوردستان عراق دربیاورند. اجندایی کە کاملا در خدمت قدرت‌های سرمایە جهانی، بویژە آمریکا و دولت‌های اشغالگر کوردستان بود. اجندایی کە نقش مزدور را برای کورد تعین کردە بود و مینیمیزە کردن و اتمیزە کردن ملت کورد را برای از دست دادن توان مبارزاتی در دستور کار خود قرار دادە بود، از سوی عوسمان اوجلان و نظامدین تاش در درون جنبش آپویی مورد استقابل قرار گرفت.

بە آلت دست درآمدن عثمان اوجالان و نظام‌الدین تاش تا حدی پیش رفتە بود کە در بعضی از نشست‌ها و میتینگ‌های کادک (سازمانی کە مدتی بعنوان جایگزین پ ک ک تاسیس شد) و کنگرە ملی، پرچم اقلیم کوردستان بعنوان پرچم کوردستان برافراشتە میشود. همچنین بەترویج مدل فدرالیسم در درون جنبش آپویی میپردازند. چرا کە آن زمان هنوز رهبر آپو سیستم کنفدرالیسم ـ دموکراتیک را طرح نکردە بود و آنها نیز از این وضعیت سود میبردند.

البتە در درون جنبش‌ آپویی برعکس جریانات کلاسیک شرق کوردستان در همان آغاز با مداخلە خود رهبر آپو و طرح نظریە کنفدرالیسم دموکراتیک و همچنین با تلاش خط انقلابی و ملی دموکراتیک درون جنبش جلوی این تحریف و تسلیمیت پذیری سد شد و آمرین خارجی و عاملین داخلی در رسیدن بە اهداف خود ناکام ماندند.

در واقع همان جریان سال ١٩٩٢ دوبارە تکرار شد. همانطور کە در آن برهە احزاب کلاسیک شرق کوردستان تسلیم خواستەهای نیروهای اقلیم کوردستان در راستای منافع دولت‌های استعمارگر کوردستان بویژە ترکیە و ایران شدند، ولی جنبش آپویی مقاومت را برگزید و خواستەهای آنها را نپذیرفت در برهە زمانی سالهای ٢٠٠٣ و ٢٠٠٤ نیز بە همان شکل احزاب کلاسیک شرق کوردستان بە خواستەها تن دادند ولی جنبش آپویی نپذیرفت.

از سویی دیگر جنبش آپویی برعکس کوملە ـ شاخە کوردستانی حزب کمونیست ایران ـ نیز از لحاظ نظری و عملی خلاقیت بە خرج داد و دچار دگماتیسمی کە مانع گسترش و اجتماعی گشتن میشود، نشد. در عین حال مانند کوملە ـ سازمان کوردستانی حزب کمونیست ایران ـ هیچگاە دچار دنبالە روی و عدم اعتماد بنفس در مقابل چپ مرکزگرا و سوسیال شوونیسم استعمارگران کوردستان از جملە ترکیە نگشتە بود.

بە همین دلیل هم از لغزیدن بە لیبرالیسم و ناسیونالیسم در امان ماند و هم اینکە بە دام محفلیسم، پاسیویسم و انزوا دچار نگشت و بیشتر از پیش بە گسترە اجتماعی، ملی و فراملی خود افزود. بدون تردید در فصل بعدی کە مختص بە تاریخ جنبش آپویی میباشد بیشتر بە خصوصیات این جنبش خواهیم پرداخت.

در حقیقت حکومت اقلیم کوردستان تاکنون بیشتر نقش حفاظت از یک منطقە حائل بین دولتهای جهانی و منطقەای از جملە دولت‌های ایران و ترکیە را ایفا نمودە است تا در نقش حکومتی کە حافظ دستاوردها و منافع ملی و اجتماعی خلق کورد بودە باشد. حتی میتوان گفت کە حکومت اقلیم کوردستان از سال ٢٠٠٣ بە بعد، نسبت بە دورە قبلی یعنی ١٩٩٢ تا ٢٠٠٣بیشتر از پیش بە اهرم دست دولت‌های ایران و ترکیە و گسترش سیاستهای آنها در جنوب کوردستان تبدیل شد. حضور کمپانی‌های بزرگ تجارتی و استقرار نهادهای امنیتی این دولت‌ها تا سطحی بالا رفتە است کە آنچە را در شمال و شرق کوردستان نمیتوانند انجام دهند در جنوب کوردستان با سهولت جامە عمل میپوشانند.

این دو دولت استعمارگر با بهرە جستن از ضعف حکومت اقلیم کوردستان چنان در جنوب کوردستان رخنە کردەاند کە با تمام توان و با توسل بە ابزارهای جنگ ویژە روحیە ملی، انقلابی و هنجارهای اخلاقی جامعە کورد را مورد هجوم قرار دادەاند و در صدد تضعیف روز افزون آن میباشند. در واقع در آنجا هم دستاوردهای خلق کورد را مورد حملە قرار میدهند و هم میخواهند بە این طریق امید مبارزە برای رهایی را در دیگر بخشهای کوردستان و تحت استعمار خود از بین ببرند.

از سوی دیگر نیروهای مدرنیتە سرمایداری و ایادی آنها در منطقە و کوردستان بە واسطە تبلیغات خود خواستند کە جنوب کوردستان را بعنوان یک مدل در منطقە تبلیغ کنند و آن را بعنوان یک ویترین مدرنیتەی سرمایەداری کە منشا پیشرفت و مدرنیتە است معرفی کنند. در اساس این بە هدف اغفال جامعە کورد، منحرف کردن و فریب جامعە کورد و در توهم فرو بردن آن با توسل بە تبلیغات بی پایە و اساس بود. چرا کە این تنها یک صورت ظاهر داشت و در واقعیت امر روز بە روز بە از خودبیگانگی کورد و مردمان زحمتکش آن در راستای منافع سرمایداری دامنە میزد. سیاستهای سرمایدارانەای کە موجب شکاف عمیق طبقاتی در درون جامعە و عدم استقلال سیاسی هرچە بیشترنیروهای جنوب کوردستان میشود، هرگز نمیتواند نمود ترقی و پیشرفت تلقی شوند.

از سوی دیگر اعمال چنین سیاست‌هایی در جنوب کوردستان با تهی کردن جامعە ازمحتوای اخلاقی در عرصە اجتماعی و ملی موجبات ناامیدی، بی‌ باوری و بی تفاوتی مردم و بویژە جوانان را بە وظایف میهن دوستانە و تعهدات اجتماعی فراهم کرد. توسعە دادن سیستماتیک بە این سیاستهای انفعال‌طلبانە بیشتر از هرچیز موجب تضعیف فرهنگ مقاومت ملی و اجتماعی شد کە در دوران قبل از تشکیل حکومت اقلیم کوردستان و در دوران حکومت بعث در درون جامعە جنوب کوردستان قوی بود. فرهنگی کە در جنوب کوردستان نسبت بە سایر بخش‌های کوردستان بە مراتب قوی‌تر بود.

این سیاست‌های تخریب‌گرایانە چنان در روحیەی مبارزاتی مردم تاثیر منفی گذاشت کە  افراد جامعەرا در مقابل حل کوچکترین مشکلات در حوزە اجتماعی و خصوصی ناتوان ساخت. در واقع جامعەای کە سالها با ایستاری قابل تحسین بر علیە دولت اشغالگر مبارزە کردە بود و تمام جنایات دولت استبدادی عراق نتوانستە بود او را از مبارزە دلسرد کند دچار یاس و نا امیدی مضاعفی گشت و در آن پوچگرایی بر معنی‌گرایی تفوق یافت.

شوربختانە زنان بیشتر از هر قشر و طبقەای از تبعات مخرب این سیاستها سهم بردەاند. ناهنجاری‌های اخلاقی و عمق فساد در جنوب کوردستان زنان را با بزرگترین نوع استثمار و سرکوب مواجە کرد. زنان زیادی روزانە بدلیل عدم وجود قوانین و سیستم سازماندهی کە از زنان محافظت کند، کشتە میشوند. گروهای بسیاری از مافیاهای جنسی و سکسی زنان را بە کام مرگ میکشانند. نهادهای امنیتی و اطلاعاتی برای رسیدن بە اهداف شوم خود در عرصە جنگ قدرت، زنان را بە ابزار این اهداف خود مبدل کردە و از آنان بهرەبرداری میکنند و در کنار استثمار جنسی آنها را با ترسناکترین وضعیت امنیتی مواجە میکنند. استفادە از زن بعنوان یک شی برای هرچە مزین تر کردن این ویترین مدرنیتە سرمایداری مزید بر علت است.

بعد از زنان این جوانان هستند کە در این سیستم با یک بحران معرفت‌شناسانە مواجە هستند. سیستم موجود در جنوب کوردستان بعد از ٢٠٠٣ موجب ترویج یک فرهنگ غلط تحت عنوان فشەایسم (پوچگرایی، نهیلیسم و یا همە چیز را الکی پنداشتن) در میان مردم بویژە جوانان شد. این نیز بی‌تفاوتی را در برابر رخدادها و مسائل اجتماعی و ملی اشاعە میداد. بدین معنا کە همە چیز و آنچە کە هست فاقد معنی میباشد و انسان بایستی بجز بە زندگی روزمرە و برای تامین آن با توسل بە هر حربەای، بە چیز دیگری نیندیشد. چرا کە پرداختن بە موارد اجتماعی و ملی بی معنی و بی فایدە است.

این نگرش نهیلیستی بویژە در سالهای پایانی دهە ٢٠٠٠ بە حدی رسیدە بود کە با هر کس کە در مورد مسائل اجتماعی صحبتبە میان میامد با اصطلاح همە چیز فشە است (همە چیز الکی است) مواجە میشدید. در واقع نهادهای جنگ ویژە بر علیە جامعە کورد با پیشبرد فرهنگ فشەایزم، از یک سو در صدد تهی کردن کارکتر و شخصیت کورد از روحیەی مقاومت و مبارزاتی در جنوب کوردستان بودند و از سوی دیگر در صدد توسعەی روحیە یاس و نامیدی در دیگر بخش‌های کوردستان، ازجملە شرق کوردستان بودند.

همانطور کە در مباحث قبلی بە آن اشارە کردەایم، دراوایل سالهای ١٩٩٠ تا ١٩٩٢ بدلیل تمکین و پذیرفتن شروط نیروهای جنوب کوردستان از سوی احزاب شرق کوردستان این احزاب بە اردوگانشینی روی آوردند. در واقع خود این شرط و شروط از سوی جمهوری اسلامی ایران جهت انفعال جنبش شرق کوردستان طرح‌ریزی شدە و از طریق نیروهای جنوب کوردستان بر احزاب شرق کوردستان تحمیل و عملی گشت.

 البتە بە اینهم کفایت نشد و دست بە ترور رهبران و کادرهای تاثیرگذار این احزاب زدند. در واقع کادرها و پیشمرگەهایی کە نمیخواستند تسلیم شوند با ترور روبرو شدند. در درون این احزاب هم کە رهبری آنها تن بە چنین انفعالی زدە بودند آن دستە از کادرها و پیشمرگەهایی کە بە این تن دادن و اردوگانشینی معترض بودند روبروی فشارهایی مضاعفی گشتند. تعدادی از حزب اخراج گشتە و تعدادی نیز با تطمیع و تهدید جهت انصراف از مخالفت و اعتراض خود مواجە گشتند. در نهایت تعداد کثیری از آنها نیز ناچارا مجبور بە مهاجرت اروپا و آمریکا گشتند.

در واقع این وضعیت جامعەی شرق کوردستان را نیز دچار یک دورە خفقان، توام با ترس وحشت کردە بود. یعنی با انفعال جنبش شرق کوردستان و احزابی کە آن را رهبری میکردند دورەای از یاس و ناامیدی جامعە شرق کوردستان را فرا گرفت و در نتیجە آن خلاء بزرگی در روند مبارزات شرق کوردستان ایجاد شد. غیر قابل انکار است کە نیرویی کە این سکوت را شکست و در پر کردن خلاء پیش آمدە نهایت تلاش را بخرج داد، جنبش آپویی بود.

ظهورجریان آپویی و تشکیل ـ حزب حیات آزاد کوردستان ـ پژاک، در شرق کوردستان و در اوایل قرن بیست و یکم تحول بزرگی را در مبارزات ملی و اجتماعی شرق کوردستان رقم زد. قطعا در مباحث مربوط بە جنبش آپویی و فعالیت‌های پژاک در شرق کوردستان و ایران در بحث‌های آیندە بە تفصیل بە آن خواهیم پرداخت.

آما آنچە کە غیرە قابل کتمان است نقش پژاک و جنبش آپویی در احیای امید در شرق کوردستان است. از سویی دیگر ظهور پژاک را میتوان نقطە عطفی  از مبارزەای نوین و همە جانبە در مقابل سیاست‌های سرکوبگرانە جمهوری اسلامی ایران کە بر جامعە کورد اعمال میکرد، قلمداد کرد. در هرصورت میتوان گفت کە حضور جنبش آپویی و تشکیل پژاک در شرق کوردستان یکی از رخدادهای مهم قرن بیست و یکم در راستای اعتلای مبارزات آزادیخواهانە ملت کورد،  بویژە در شرق کوردستان بود.

متاسفانە در زمانی کە جنبش نوین شرق کوردستان پا میگرفت، جریانات کلاسیک شرق کوردستان با دورەای نوینی از بحران مواجە شدند. این احزاب چنان فکر میکردند کە بعد از حملە آمریکا بە عراق، بلافاصلە نوبت حملە بە ایران خواهد رسید. فکر میکردند کە در نتیجە حملە آمریکا بە ایران، بطور حتمی همانند سقوط حکومت بعث در عراق جمهوری اسلامی نیز سقوط خواهد کرد.

این احزاب چنان میپنداشتند کە با سقوط جمهوری اسلامی در ایران و شرق کوردستان نیز مدلی فدرالیستی مانند دولت فدرال عراق و حکومت اقلیم کوردستان در جنوب کوردستان در ایران و شرق کوردستان نیز امری حتمی است. بە همین دلیل بدون بحث‌ها و مجادلات درون حزبی با تقلید و کپی‌برداری از وضعیت جنوب کوردستان، فدرالیسم را بە برنامە خود تبدیل کردند. اما روند تحولات آنطور کە آنها می‌پنداشتند پیش نرفت و حملەای بە ایران صورت نگرفت. این اشتباە محاسباتی نیز موجب بحران درونی در ـ حزب دموکرات کوردستان ایران ـ و ـ سازمان انقلابی  زحمتکشان کوردستان ـ کوملە، گشت و آنها را دچار انشعابات نوینی کرد.

در نتیجە آن نیز حزب دموکرات کوردستان بە رهبری ملا عبداللە حسن‌زادە و خالد عزیزی از حزب دموکرات کوردستان ایران بە رهبری مصطفی هجری و سازمان زحمتکشان کوردستان ـ کوملە بە رهبری عمر ایلخانیزادە و رضا کعبی از سازمان زحمتکشان انقلابی کوردستان ایران ـ کوملە بە رهبری عبداللە مهتدی جدا شدند.

در جنوب کوردستان بعد از مدت کوتاهی از تشکیل حکومت اقلیم کوردستان در سال ٢٠٠٣، اوج گرفتن فساد در سیستم اداری و حکومتی حکومت اقلیم کوردستان موجبات نارضایتی و اعتراضات مردم را بویژە بە چالش کشیدن دو نیروی اصلی تشکیل دهندە حکومت یعنی اتحادیە میهنی و پارت دموکرات کوردستان عراق را فراهم کرد.

 در واقع در همین اثنا در نتیجە امکاناتی کە در عرصە اطلاع رسانی نسبت بە پیش بیشتر فراهم شدە بود و در نتیجە امکان ارتباط بیشتر جنبش آپویی با خلقمان در جنوب کوردستان مردم جنوب کوردستان علاقە و گرایش زیادی بە جنبش آپویی پیدا کردند. بویژە وقتی متوجە شدند تمام تبلیغات منفی کە اتحادیە میهنی و پارت دموکرات کوردستان عراق در مورد جنبش آپویی بویژە در دهە ٩٠ قرن بیستم کردە بودند جز شایعە پراکنی جیزی نبودە است، بە موازات نفرت از شایعە پراکنی‌های این نیروها علاقە زیادی بە جنبش آپویی نشان دادند.

این وضعیت همزمان بود با گذار جنبش آپویی از بحرانی کە در سال‌های ٢٠٠٣ و ٢٠٠٤بە آن دچار شدە بود. بحرانی کە گروە تصفیە گر در صدد بودند پ ک ک را نیز بە همان سرنوشتی دچار کنند کە احزاب شرق کوردستان دچار گشتند. یعنی اردوگاە نشینی و انفعال‌طلبی. اما در نتیجە تلاشهای رهبر آپو و خط ملی ـ انقلابی درون پ ک ک این توطئە خنثی گشت.

پ ک ک در سالهای ٢٠٠٢ تا ٢٠٠٥ از سویی با تمام توان بە پروسە تحول انقلابی و انطباق نظریات نوین و پارادایم نوین رهبر آپو در عرصە عمل سازمانی و اجتماعی می‌بپردازد و از سوی دیگر باردگر با توان هرچە تمام عملیات گریلایی را ارتقاء می‌بخشد. در نتیجە آن نیز عملیات اورامار، بیزالە و مقاومت کم نظیر زاپ در سال ٢٠٠٨ را حاصل کرد.

 مقاومت گریلا در زاپ تاثیر بسیاری بر جامعە جنوب کوردستان گذاشت. در نتیجە آن نیز هم در عرصە سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و هم در عرصە گریلایی افراد زیادی بە جنبش آپویی پیوستند. این نیز باعث نگرانی نیروهای جنوب کوردستان گشت و سعی کردند جلوی پیوستن مردم جنوب کوردستان بە جنبش آپویی را سد کنند.

در این میان ما شاهد ظهور جنبش نوینی در جنوب کوردستان بە رهبری نوشیروان مصطفی تحت نام جنبش گوران (جنبش تغییر) هستیم. در واقع بدنە این جنبش همان نیروی اجتماعی میهن دوستی بود کە کاملا از سیاست‌های اتحادیە میهنی دلسرد و رویگردان شدە بودند و در بخش بسیاری از آن علاقە زیادی بە جنبش آپویی ایجاد شدە بود. با جرات میتوان گفت: ظهور گوران بە موازات تلاش جهت کنترل خشم و نارضایتی عمدە مردم از حکومت اقلیم کوردستان بویژە در منطقە اتحادیە میهنی کوردستان، تلاشی نیز جهت ایجاد مانع بر سر راە ملحق گشتن مردم این منطقە بە جنبش آپویی بود. 

بە هر صورت جنبش تغییر در جنوب کوردستان زادەی خشم مردم از حکومت موجود در جنوب کوردستان، بخصوص عملکرد دو حزب اصلی یعنی اتحادیە میهنی و پارت دموکرات کوردستان عراق بود. در حقیقت جنبش تغییر (بزوتنەوەی گوران) بە رهبری نوشیروان مصطفی بر موج این نارضایتی‌ها و اعتراضات مردمی سوار شد. در اصل هدف این جریان رسیدن بە قدرت بود. بهمین دلیل از هدف و برنامەای مشخص و پویا در عرصە آموزش و سازماندهی اجتماعی جهت گذار ریشەای از سیستم حاکم در جنوب کوردستان برخوردار نبود.

دست بر قضا بدلیل اینکە در نهایت مراتب هدف این جریان نیز قبضە کردن قدرت بود، در نتیجە از تلاش جهت در دستور کار قراردن برنامە آموزش و سازماندهی توانبخش بە تودەها و از این طریق اردەمند کردن جامعە دوری میورزید. این خصوصیت اکثریت قریب بە اتفاق نیروهای اپوزسیون در سیستم‌های پارلمانی میباشد. یعنی در دورە اپوزسیون بودن سیستم حاکم را بە باد انتقاد میگیرند و از نارضایتی‌های مردمی بهرە میبرند. ولی در نتیجە هراس از اینکە اگر آنها بە حکومت رسیدند با جامعەای ارادەمند مواجە نشوند، در حین بهرە بردن از نیروی جامعە، سعی میکنند همچنان جامعە سازمان نیافتە در وضعیت خود باقی بماند تا در آیندە برای حکومت آنها هم موجب سر درد نگردد.

بە هر صورت جنبش تغییر بعنوان یک نیروی اپوزسیون در برابر حکومت اقلیم کوردستان، بجای تعین برنامەهای مدون در امر آموزش و سازماندهی اجتماعی، از طریق دو کانال، یکی رسانە و دیگری حضور پارلمانی بە مصاف حکومت اقلیم کوردستان رفت. ابتدا کانال تلوزیونی ک ن ن را تاسیس کردند تا معایب، ضعف‌ها و فساد اداری حکومت اقلیم کوردستان را افشا کنند. همچنین با شرکت در کارزار انتخاباتی سعی نموند کە چندین پارلمانتار منتسب بە خود را بە درون پارلمان جنوب کوردستان بفرستند و توسط این مکانیزم پارلمانی سیاست‌های ناکارآمد حکومت جنوب کوردستان و رویکردهای مافیاگرانە احزاب حاکم در آنجا را بە چالش بکشند.

 در واقع در این زمینە بطور مقطعی موفقیت‌هایی را هم کسب کردند. ولی بدلیل آنکە بە امر آموزش و سازماندهی اجتماعی اهمیتی قائل نشدند و در این راستا گامی برنداشتند، بزودی شمارش معکوس افول این جریان آغاز شد. بویژە بعد از آنکە در حکومت شرکت کرد و از موقعیت اپوزسیون در آمد و بە بخشی از حکومت تبدیل شد، دیگر سیر قهقرایی این جنبش تسریع بیشتر یافت و بە وضعیت امروز درآمد کە همگان شاهد انفعال و وضعیت رو بە انحطاط آن هستیم.

البتە ابتدا تعداد کثیری از مردم در جنوب کوردستان از جنبش تغییر حمایت کردند و این جنبش چندین خیزش عمدە را رهبری کرد کە معروفترین آنها خیزش ١٧فبریە یا ١٧ شوبات در سال ٢٠١١ بود. خیزشی کە با حضور صدها هزار نفری همراە بود. اما زمانیکە مردم متوجە بی برنامگی و نیات قدرت طلبانە و سازشکارانە این جریان با اتحادیە میهنی و پارت دموکرات کوردستان عراق شدند از آن دلسرد شدند و بطور فردی و گروهی از همراهی آن انصراف ورزیدند.

در کنار رخدادهای سیاسی و اجتماعی در درون خود جنوب کوردستان بعد از سال ٢٠٠٣ راە بر بسیاری از شرکت‌ها و کمپانی‌های سرمایداری باز شد و این وضعیت نیز نەتنها موجب شکوفایی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نگشت، برعکس موجب زایش عدیدەای از بحرانها گشت. از لحاظ اجتماعی موجب تخریبات زیادی شد کە بیشتر از هر قشر این تخریبات متوجە زنان، جوانان و کودکان شد. از لحاظ فرهنگی از سویی فرهنگ اگوئیسم و لیبرالیسم و هنر آرابکس بشدت اشاعە دادە میشد و بە این طریق سعی میشد از فرد در برابر جامعە و جامعە در برابر افراد سلب مسولیت شود و از سویی دیگر فرهنگ اسلام سیاسی و فرهنگ عشیرەای یک بازگشت بە عقب را موجب شد. از لحاظ اقتصادی هیچ زیربنایی ساختە نشد و با تمام توان سعی میشد جامعەای غیرە خلاق، غیرە مولد و مصرفی را برساخت نمایند تا مردم ناگزیر بە مزدور و حقوق‌بگیرسیستم تبدیل شوند و بە این طریق جامعە منفعل و محتاج بە درگاە خود را بسازند. تمام اینها هنوز نیز روزبروز بە عمق بحران اخلاقی و اجتماعی در این بخش از کوردستان در زیر سایە یک حکومت فاسد می‌افزاید.

در این و ضعیت فعالیتهایی فرهنگی و روشنفکری انتقادی از سوی افراد و گروهایی در جنوب کوردستان صورت می‌پذیرفت، ولی با تمام خلوص نیتی کە داشتند، نتوانستند چنان تاثیری را برجایی بگذارند و عمدتا مغلوب هجمەهای مقابل شدەاند. افراد روشنفکری کە در این زمینە کارکردەاند با وجود اینکە وضعیت موجود در جنوب کوردستان و تخریباتی کە فرد و جامعە کورد متحمل آن میشود را در آثار ادبی و فکری خود نسبتا خوب ثبت و تشریح کردەاند، اما در ارائە راهکار و اجتماعی کردن آن راهکارها ناکام ماندەاند.

شکست این فعالیت‌های روشنفکران و ناتوانیشان در ارائە آلترناتیو مناسب قبل از هرچیز بە تجویز نسخەهای وارداتی و کپی‌برداری‌های غیر منطبق با واقعیت جامعە کوردستان مرتبط است. در واقع این روشنفکران آنچنان تلاشی بر درک صحیح ریشەهای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، ملی و فرهنگی نمی‌ورزیدند. صرفا با یک رویکرد پدیدارشناسانە بە وضعیت موجود می‌نگریستند و آن را مورد نقد قرار میدادند. در ادامە نیز یا هیچ آلترناتیوی ارائە نمیدادند و یا آلترناتیوهای اوریانتالیستی، لیبرالیستی و پست مدرنیستی را مطرح میکردند کە با جامعە کوردستان جوش نمی‌خوردند. البتە بی آلترناتیوی و یا تجویز چنین آلترناتیوهایی نارسا از سوی روشنفکران اوریانتالیست وضعیتی است کە کل خاورمیانە از آن رنج میبرد.

در واقع جریان روشنفکری جنوب کوردستان عمدتا با اتکا بە دو رویکرد و مکتب فکری لیبرالیسم و پست مدرنیسم چپ و راست سعی نمودە بە مصاف وضعیت موجود برود. برای نمونە افرادی همچو بختیار علی در آثار خود بە خوبی بە نقاط ضعف‌ جامعە، ناهنجاریهای اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی موجود در جامعە جنوب کوردستان پرداختە اند. فساداداری و اخلاقی را کە جامعە کورد در نتیجە سیاست‌‌های حکومت اقلیم کوردستان بە آن مبتلا گشتە بخوبی ترسیم مکنند. تخریبات شخصیتی بر شخصیت فرد کورد را در نتیجە این وضعیت برمیشمارند و با زبانی ادبی و رسا بە آن اذعان میکنند. ولی در نهایت لیبرالیسم را بعنوان مدل آلترناتیو تجویز میکنند. لیبرالیسمی کە در خاستگاە خود یعنی اروپا نیز دچارشکست شدە و یک وضعیت بحرانی را از لحاظ اجتماعی و روانی بە بار آوردە است. با توجە بە این بایستی بطور خلاصە گفت: راەحل‌هایی کە با مدنظر قرار دادن واقعیت تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، ملی و فرهنگی کوردستان اقتباس نگشتە باشند، نمیتوانند جوابگو باشند و زخمها را التیام بخشند.

پست مدرنیسم،از جملە نسخە چپ آن نیز با وجود تحلیل قوی از وضعیت موجود و ساختارشکنیش، ولی در تعین راە‌حل ناتوان است. در واقع این نوع نگرش بیشتر وظیفە خود را ارائە تحلیل در مورد رویدادها و وضعیت موجود میداند و نە ارائە آلترناتیو و رهیافت. برای نمونە اگر بە سمینارهای شیرزاد حسن بعنوان یکی از روشنفکران مطرح این مکتب در جنوب کوردستان گوش دهیم، وی بخوبی بە تجزیە و تحلیل وضعیت موجود در جامعە و جوانب نامطلوب و انحطات شخصیت جمعی و فردی کورد در جنوب کوردستان میپردازد، ولی هیچ آلترناتیوی برای حل مسائل ارئە نمیدهد. حتی وقتی از او سئوال میشود پس چارە چیست؟ بە صراحت میگوید: من هیچ آلترناتیوی سراغ ندارم و کار من تنها تشریح وخامت وضعیت موجود است.

البتە این مشکل تنها شیرزاد حسن و طرفداران مکتب پست مدرنیسم چپ در کوردستان نیست. در واقع این در کل ماهیت پست مدرنیسم است کە تنها بە تحلیل بحران بسندە میکند و در ارائە راەحل منفعل برخورد میکند. چرا کە خود پست مدرنیسم نیز شکل دیگری از همان مدرنیتە سرمایداری بحرانزا است و تنها برگی متفاوت بر تن پوشیدە است.

بایستی یادآور شد کە این نقد ما بە معنای ضرب صفر کردن زحمات و فعالیت‌های این روشنفکران نیست. بر عکس باید از آنها بدلیل تلاشهایشان در افشا و پردە برداشتن از ماهیت این سیستم  بحرانزا تقدیر کرد. ولی آنها را نیز بدلیل ناتوانی در تعین آلترناتیو و یا تجویز آلترناتیو‌های نارسا مورد نقد قرار داد. چرا کە در نهایت هر نقدی کە موجب تغییر و البتە تغییر مطلوب نگردد، همچنان سیستم، ویژگی بحران آفرین خود را بازتولید مینماید.

بر عکس این مکاتب ناتوان در ارائە آلترناتیو، طی چند سال گذشتە جنبش آپویی نشان دادە است کە میتواند آلترناتیوی قوی و منطبق با جامعە کوردستان را ارائە دهد. بویژە بعد از بە تحقق پیوستن انقلاب روژآوا و عملکردهای این جنبش در آنجا این حقیقت در محرز توجە همگان قرار گرفتە است. در این مدت جنبش آپویی در جنوب کوردستان جهت ارائە آلترناتو خود و عملی گرداندن آن بویژە در زمینە سازماندهی جوانان و زنان تلاش‌هایی بە خرج دادە است.

ولی متاسفانە بدلیل اینکە دولت ترکیە و ایران در آنجا از نفوذ زیادی برخوردار میباشند. نیروهای مدرنیتە سرمایداری در آنجا بسیار دخالت میکنند و خط کلاسیک کوردی نیز اقتدار را قبضە نمودە است. در نتیجە موانع بر سر راە جنبش آپویی جهت عینیت بخشیدن بە ایدەهای خود بسیارند. بدون تردید خطاها و کم و کاستی هایی هم کە در روند مبارزە پیش مییایند، مزید بر علت است.

با پا نهادن بە دهەی دوم سدەی بیست و یکم اتفاقات مهمی در سطح دنیا و خاورمیانە رخ دادند کە بطور مستقیم و غیرە مستقیم با مسئلە کورد مرتبط میباشند. یکی از این رخدادها خیزش تودەای مردمان کشورهای عربی در مقابل سردمدارانشان، موسوم بە بهار عربی بود. در واقع وقتی کە  در ابتدای دهە اول قرن بیست ویکم توسط آمریکا و همپیمانانش مداخلەی عراق و افغانستان صورت گرفت، با وجود سقوط طالبان و بعثی‌ها، اما آمریکا نتوانست بە سیستم مدنظر خود استقرار بخشد. دلیل آن نیز عدم شناخت درست از جوامع خاورمیانە بود. در نتیجە آن نیز بسیاری از پروژەهایشدر منطقە منجر بە شکست گشتند.

در نتیجە شکست‌های آمریکا بدلیل عدم درک و شناخت درست از ویژگی‌های خاورمیانە، سیستم‌های مرتجع منطقە از جملە جمهوری اسلامی ایران بهرەمند شدند. برای نمونە ایران بعد از مداخلات آمریکا در خاورمیانە توانست در کشورهایی مانند لبنان، عراق، سوریە، یمن و… بیشتر از پیش اعمال نفوذ کند و سیاستهای آشوبگرانە خود را در منطقە اعمال نماید.

آمریکا و همپیمانانش بعد از عدم اخذ نتیجە مطلوب از بسیاری از رویکردها و تاکتیک‌هایشان در دهە اول قرن، این بار بفکر اعمال رویکردها و تاکتیک‌های متفاوتی در خاورمیانە افتادند. یکی از این حربە‌ها مصادرە خیزش‌های اجتماعی خاورمیانە، بویژە در کشورهای عربی بود کە در مقابل دولت‌های فاسدشان پا گرفتە بودند. بنوعی دیگرنیروهای مدرنیتە ـ سرمایەداری با سوار شدن بر موج اعتراضات کشورهای عربی طی سالهای ٢٠١٠ تا ٢٠١٥ بە شیوەای دیگر در صدد پیشبرد برنامەهای خود در خاورمیانە برآمدند.

بە هر صورت وجود حکومتهای دیکتاتور ودست‌نشاندە بعد از جنگ جهانی دوم در خاورمیانە و اوج ناراضایتی تودەهای جان بە لب رسیدە از چنین حکومت‌هایی بە ابزار جدیدی در مرحلەای دیگر از مداخلە نیروهای مدرنیتە سرمایداری در منطقە مبدل شد.

خیزش‌های کشورهای عربی موسوم بە بهار عربی با خیزش مردم  تونس آغازگردید. بعدها لیبی، مصر و سوریە را نیز در برگرفت. همانطورکە بیان کردیم بخاطر آمادە نبودن و عدم سازماندهی تودەهای تحت ستم و عدم برخورداری از آلترناتیو، این تحولات با مداخلەی نیروهای مداخلەگر و فرست‌طلب بە سمت و سویی دیگر کشیدە شدند و این نیز مانع رسیدن آنها بە نتیجە مطلوب شد.

روند موجود تا رسیدن بە سوریە بسیار بود. ولی وقتی کە این وضعیت بە سوریە رسید، مسئلە بسیار پیچیدەتر گشت. بسیاری از نیروها از جملە آمریکا در باتلاق سوریە زمین گیر شدند. وقتی مسیر تحولاتخاورمیانە در روند بهار عربی بە سوریە رسید دیگر سیر تحولات بطور مستقیم با سرنوشت ملت کورد مرتبط گشت. در همان ابتدا خلق کورد در روژآوای کوردستان با پیشاهنگی جنبش آپویی بە سازماندهی خود پرداخت وانقلاب روژآوا را صورت بخشید. انقلاب روژآوا در مدت کوتاهی پیشرفت قابل ویژەای را شاهد گشت و در سطح ملی و بین‌المللی بازتاب قابل ملاحظە‌ای یافت. آنچە کە بیشتر از هرچیز انقلاب روژآوا را برای جهانیان متفاوت میگرداند، نقش محوری و تعین کنندە زنان بود.

لازم بە ذکر است کە سازماندهی خلق کورد در روژآوای کوردستان با پیشاهنگی جنبش آپویی سالها پیشتر پایەهای آن گذاشتە شدە بود و خلقمان در روژآوای کوردستان با اتکا بە این پیشینە و با اعتماد بنفس و تکیە بە نیروی ذاتی خود بر پایە خط سوم مدل مدیریت اجتماعی خود را عینیت بخشید و گفتمان سیاسی خود را بر بنیان خطی متمایز از نیروهای مدرنیتە ـ سرمایەداری مداخلەگر و آیادی آنها و همچنین متمایز از دولت سوریە و حامیانش تحت عنوان خط سوم تعین کرد.

در نتیجە در سال ٢٠١٤ روژآوای کوردستان با تشکیل کانتون‌ها اعلام خود مدیریتی دموکراتیک نمود و بە این طریق سیستم نوینی را ارائە داد کە جوابگویی بە مسائل مهم در خاورمیانە را در خود حمل میکرد. مسائلی از قبیل حل مسئلە کورد، حل مسائل زنان و همزیستی مسالمت آمیز تفاوتمندی‌ها در یک سیستم دموکراتیک و اورگانیک. در حقیقت اعلام کانتونها در روژآوای کوردستان جسارتی را میطلبید. چرا کە بە خرج دادن چنین جسارتی کاملا با برنامە و اهداف هردو خط کشورهای سرمایە جهانی از جملە آمریکا و روسیە و همچنین کشورهای مرتجع منطقە بویژە استعمارگران کوردستان و در راس آنها ایران و ترکیە در منافات بود. اتفاقا کانتونها زمانی اعلام شدند کە نشست ژنو با سرکردگی آمریکا برای حل مسائل سوریە در جریان بود.

بعد از اعلام کانتونها در روژآوای کوردستان بلافاصلە از سوی نیروهای آمریکایی خبری منتشر گشت کە گویا نزدیک بە  ٥٠٠ نفر از زندانیان متعلق بە گروهای تندرو اسلامی بویژە اعضای القاعدە موفق بە فرار از زندان ابوغریب شدەاند. بسیاری چنین گمان میکردند کە خود آمریکا آنها را آزاد نمودە و یا فراری دادە تا برای پیگیری اهداف خود از آنها بهرەبرداری نماید. بویژە آمریکا اعلام کانتونهای روژآوا را آنهم در حین برگذاری جلسات ژنو در برابر خود یک نوع دهنکجی محسوب میکرد. لازم بە ذکر است کە اولین کانتون روژآوا کانتون جزیرە بود و در سالروز جمهوری کوردستان یعنی ٢ بهمن ماە اعلام گشت. این نیز بە معنی پاسداشت جمهوری کوردستان و پایبندی انقلاب روژآوا بە مبارزات تاریخی خلق کورد بود.

آنچە کە بسیار جای تعجب بود حملە وسیع گروهای اسلامی تندرو بعد از اعلام کانتونها و همچنین بعد از انتشار خبر ٥٠٠ زندانی تندرو اسلامی از سوی آمریکا بود. این حملات زمانی بر روژآوای کوردستان شدت گرفت کە نیروهای روژآوا مدت زیادی از سازماندهی آنها نگذشتە بود و دارای حداقل امکانات بودند. بویژە نیروهای گریلا برعکس برخورداری آنها از تجربە زیادی در جنگ پارتیزانی و جنگ در مناطق کوهستانی در جنگ جبهەای و جنگ مناطق مسطح و شهری چنان تجربەای نداشتند. اما با وجود این هم قویترین مقاومت را صورت دادند.

مقاومت نیروهای روژآوای کوردستان در مقابل افراطیان القاعدە و سایر گروهای تندرو اسلامی کە بە هدف از بین بردن انقلاب روژاوای سازماندهی شدە بودند، این نیروها را متحمل شکست سنگینی کرد. شکست‌ القاعدە در برابر نیروهای روژآوا هیمنە این جریان ارتجاعی را شکست و بعد از این شکست رو بە افول نهاد. اساسا بعد از مدت کوتاهی کشتە شدن اسامە بن لادن اعلام گشت و بە این طریق پایان کار القاعدە رقم خورد.

البتە با پایان القاعدە بعنوان نمایندە اصلی بنیادگرایی اسلامی در دو دهە قبل از آن، آغاز نیروی مخوف و وحشی  داعش ( دولت اسلامی شام و عراق ) رقم خورد. اولین حملات داعش نیز بە مناطق کوردنشین و انقلاب روژآوا بود. در همان ابتدا داعش بە انجام حملات نسبتا محدودتری نسبت بە حملاتی کە بعدها بە کوبانی صورت داد پرداخت و در بعضی از مناطق نیروهای روژآوا حملات آن را دفع کردند.

در ابتدای ٢٠١٤نشستی تحت عنوان نشست عمان فاش شد کە در آن نیروهایی از قبیل آمریکا، ترکیە، قطر و بارزانی‌ها حضور داشتە بودند. در این نشست بحث در مورد شیوە بکارگیری از داعش و نیروهای مشابە برای پیگیری اهداف مشترک در عراق و سوریە شدە بود و در این زمینە توافقاتی صورت گرفتە بود. همچنین برای عملی کردن توافقات این نشست برنامەهای مشترکی بین اعضای آن تنظیم گشتە بودند.

هدف اول حملە بە موصل برای خارج کردن سپاە عمدتا شیعە عراق کە بە دولت جمهوری اسلامی ایران وابستگی‌هایی داشت بە تسخیر در آوردنش توسط داعش بود. برنامە بعدی نیز بعد از موصل حملە بە کوبانی برای ساقط کردن انقلاب روژآوا بود. یعنی جاهایی کە ایجاب نمیکرد خودشان بطور رسمی و با انیفورم خود بە آنجا وارد شوند توسط داعش حملە بە آنجا و تسخیر آن را عملی میساختند. یعنی استفادە ابزاری از داعش جهت دست یازیدن بە اهداف خود.

 باید یادآور شد کە بعدها دولت ترکیە بزرگترین بهرەبرداری را از داعش کرد. نیروهای داعش بە آسانی در ترکیە تردد میکردند و ترکیە تمام امکانات را در اختیار آنها قرار دادە بود. تا جایی کە پیوند داعش و دولت ترکیە و سیستم اردوغانی بر کسی پوشیدە نماند. در واقع دولت ترکیە طی یک دهە از دو نیروی اقماری خودش یعنی داعش و بارزانی بیشترین بهرەبرداری را کرد. بویژە در راستای ضربە زدن بە انقلاب روژآوا نهایت استفادە را از آنها کرد.

بعد از حملە داعش بە موصل و تصرف این شهر توسط این نیروی مخوف، در نتیجە فرار و عدم اتخاذ هیچگونە مقاومتی از سوی ارتش عراق نهایت توحش بە نمایش گذاشتە شد و کشت و کشتار گستردەای انجام گرفت. داعش با انجام این جنایت‌ها و تبلیغ آن در رسانەهای اجتماعی سعی میکرد چنان تصویری از خود نشان دهد کە هر فرد و جامعەای را چنان بە هراس و وحشت بیندازد کە در هیچ جایی کە داعش وارد آن میشود مردمان آنجا ارادە و یارای مقاومت را در خود نبیند. بویژە میخواست این ترس و وحشت را بە درون مناطق و جوامعی انتقال دهد کە از اهداف بعدی او در حملە بە آن مناطق و جوامع بودند.

 البتە ما هیچگاە اعمال این جریان بغایت ارتجاعی را کە روی تمام جریانهای ارتجاعی را از آشور تا القاعدە سفید کرد یک عمل قائم بە ذات و مستقل از ا‌هداف نیروهای مدرنیتە سرمایداری و ارتجاعی خاورمیانە بر نمی‌شماریم. بویژە حملات این جریان مملو از وحشت و جنایت بە موصل، شنگال  و روژآو کاملا طبق برنامە توافقات نشست عمان صورت گرفت کە پیشتر بە آن اشارە کردیم.

در واقع بعد از تصرف موصل در سال ٢٠١٤ بلافاصلە داعش بە روژآوا و بخصوص بە کوبانی حملە کرد. یعنی با نیرویی کە در نتیجە تصرف موصل کسب کردە بود و با دست یازیدن بە انبوهی از سلاح‌ها و ادوات جنگی بە کوبانی حملە کرد. با انتشار تصاویری از جنایتهای خود در شبکەهای اجتماعی میخواست ارادە مقاومت در مردم روژآوا را بشکند و یارای مقاومت را از دست بدهند. البتە این حملە با حملەای وسیعی کە در تابستان ٢٠١٤ بعد از تصرف شنگال بە کوبانی صورت داد فرق میکند. ما اکنون از حملەای صحبت میکنیم کە بعد از تصرف موصل و قبل از تصرف شنگال صورت گرفت.

بە هر تقدیر اگر در نتیجە این حملە کوبانی بە تصرف درمی‌آمد، بدون تردید همان توحشی را کە در موصل بە نمایش گذاشتند، در آنجا نیز اعمال میکردند و بە قتل و عام وسیع‌تری دست میزدند تا سایر مناطق روژآوا مانند جزیرە و عفرین نیز توان و ارادە مقاومت را از دست بدهند و مردمان آنجا بە آسانی تسلیم آنها شوند و این مناطق نیز بە تصرف آنها دربیایند. البتە همانمانطور کە پیشتر هم ذکر کردیم این پلان نیروهای مشارکت کنندە در نشست عمان بود و داعش تنها مهرە و ابزاری بود برای عملی کردن تصمیمات اتخاذ گشتە در این نشست. یعنی آنجایی کە نمیخواستند با حضور مستقیم خود و با پوشیدن یونیفورم نظامی خود کار انجام گیرد آن را توسط داعش بە انجام می‌رساندند.

بانیان این طرح با هدف اینکە چشم جهانیان و بویژە جامعە کورد را از جنایاتی کە در صورت تصرف کوبانی صورت میگرفت منحرف گردانند بە دو حربە و ساخت دو موضوع انحرافی دست زدند. یکی از این حربەها هدایت توجە جهانیان بە جنگ چند روزەی غزە و حملە اسرائیل بە آنجا در همان ایام حملە بە کوبانی بود. در واقع راەاندازی این حملە نیز بخشی از مفاد نشست عمان بود جهت انحراف توجە افکار عمومی جهان و منطقە در اثنا حملە بە کوبانی.

از سوی دیگر بارزانی مسئلە دولت کوردی و تلاش جهت تاسیس آن را مطرح کرد تا آن را بە موضوعی انحرافی در درون کوردستان تبدیل کند و توجە افکار عمومی کوردستان معطوف حملە داعش بە کوبانی و وقوع جنایات و کشت و کشتار ملت کورد در صورت بە تصرف درآمدن کوبانی نگردد. متاسفانە تا حدودی اینطور هم شد. یعنی زمانیکە حملات وسیع بە کوبانی در جریان بود و نیروهای آنجا بە شدت مقاومت میکردند، این جنگ و مقاومت برای بسیاری از کوردها بویژە در جنوب و شرق کوردستان تحت شعاع این موضوع انحرافی و برساختە توسط بارزانی‌ها، قرار گرفت.

اما شکست نیروهای داعش و ناکام ماندنشان در مقابل مقاومت تاریخی نیروهای مدافع خلق بسیاری از برنامەهای آنها را بە هم ریخت و آنها را در فکر یافتن حربەهای جدید برای شکست انقلاب روژآوا فرو برد. لازم بە ذکر است کە درست بعد از ناکامی داعش در این حملە، کە حملە نخست آن بە کوبانی بود  حملە اسرائیل بە غزە هم متوقف شد و تب و تاب بحث دولت کوردی هم فروکش کرد. البتە بعد از ناکامی این حملە بود کە بیشتر از پیش بە قدرت مقاومت روژآوا پی بردند و بە تدارک حملات وسیعتر بە روژآوای کوردستان و بویژە کوبانی پرداختند. در ادامە بە این حملات و مقاومت نستوە کوبانی در حملە دوم داعش بە آنجا اشارە خواهیم کرد.

 همزمان با آغاز انقلاب روژآوا در ابتدای دهە دوم قرن بیست و یکم در شمال کوردستان و ترکیە نیز در محور مسئلە کورد رویدادهای تازەای ظاهر گشتند. در پایان دهە اول قرن بیست و یکم مزاکراتی بین پ. ک. ک و دولت ترکیە در جریان بود کە بە مزاکرە اسلو شهرت یافت. چون کە این مزاکرە در کشور نورویژ و شهر اسلو در جریان بود. پروسە مزاکرات اسلو در سال ٢٠٠٩ بە بن بست رسید و بە شکست انجامید. این نیز موجب حملات جدیدی از سوی دولت ترکیە شد. از سوی دیگر هم پ. ک. ک وارد مرحلە نوینی از مبارزە شد کە عنوان جنگ خلق انقلابی و مرحلە چهارم مبارزە بە آن اطلاق گردید. مرحلەای کە تا کنون هم ادامە دارد.

بعد از شکست مزاکرات اسلو رهبر اوجلان اعلام کرد کە من دیگر در اینجا و بدلیل شرایطی کە در آن وجود دارم و بە دلیل عدم یافت کوچکترین ارادە حل مسئلە در درون دولت ترکیە خود را کنار کشیدە و بهتر است رهبری پ. ک. ک خود و طبق صلاح دید خود تصمیم اتخاذ نماید. بعد از آن نیز پ.ک. ک تصمیم ارتقاء مقاومت ملی در برابردولت فاشیست ترکیە را اتخاذ نمود. در این راستا رهبر اوجلان نیز آموزهای خود را بابت ورود بە مرحلە چهارم مبارزە در تاریخ جنبش آپویی و اجرای تاکتیک‌های جنگ خلق انقلابی در صورت شکست مزاکرات، پیشتر اعلام نمودە بود. قطعا در مباحث آیندە و بحث مربوطە زوایای مرحلە چهارم مبارزە را در حد توان تشریح خوهیم کرد.

بایستی بعد از شکست مزاکرات اسلو در سال ٢٠٠٩، طبق برنامە و در سال ٢٠١٠ بلافاصلە مرحلە چهارم مبارزە و جنگ خلق انقلابی بە عرصە عمل وارد میشد. اما بنابە دلایلی و جهت تمهیدات هرچە قوی‌تر این حملە تا سال ٢٠١٢ بە تعویق افتاد. بە هر تقدیر در تابستان سال ٢٠١٢ گریلا حملە گستردەای را آغاز نمود و در مد کوتاهی مناطق جولەمیرگ و شمزینان را از دست نیروهای اشغالگر تورکیە آزاد نمود. از سوی دیگر در داخل زندانهای ترکیە، زیندانیان سیاسی دست بە اعتصابی عمومی زدند. این اقدامات بطور گستردە موجب حمایت خلق کورد و تمام آزادیخواهان قرار گرفت و توجهات ملی و بین المللی را قویا بە مرحلە جلب کرد.

بە هر صورت حملات گریلا و اعتصاب وسیع زندانیان کورد در زندانهای ترکیە کە بازتاب ملی و بین المللی وسیعی را بە همراە داشت، فشار مضاعفی را بر دولت ترکیە وارد کرد. شدت این فشارها موجب شد کە دولت ترکیە یکبار دیگر بە امرالی و رهبر اوجلان پناە ببرد تا مرحلەای نوین جهت حل مسئلە آغاز شود. در نتیجە بار دیگر پروسە حل مسئلە کورد در ترکیە تحت عنوان پروسە آشتی در بین دولت ترکیە و پ.ک.ک با نقش آفرینی رهبر اوجلان آغاز گشت.

پروسە آشتی و مزاکرات امرالی بعد از یک سال بحث و تبادل‌نظر درون سازمانی در درون جنبش آپویی، بە بحث گذآشتن آن در جلسات عمومی با شرکت اقشار گوناگون جامعە کورد در شمال کوردستان و اروپا، همچنین در میان گذاشتن آن با بسیاری از افراد، گروەها و احزاب سایر بخشهای کوردستان و در عین حال با افراد، گروەها و احزاب آزادیخواە و دوستان ملت کورد در سطح منطقە و جهان، توسط مدیریت جنبش آپویی و با توصیە خود رهبر اوجالان، در نهایت در مراسم نوروزی ٢٠١٣ در شهر آمد (دیاربکر) اعلام شد. اعلام آن نیز با قرائت پیامی از رهبر اوجالان توسط پروین بولدان، ریاست مشترک ـ حزب دموکراتیک خلق‌ها ـ ه. د. پ، انجام گرفت و این پیام مورد استقبال خلق کورد، بویژە خلق کورد در شمال کوردستان قرار گرفت.

با آغاز این پروسە گریلا عملیات‌های خود را متوقف کرد و زندانیان سیاسی در زندانها بە اعتصاب غذای خود پایان دادند. پروسە تا اوایل سال ٢٠١٥ ادامە داشت. ولی ترکیە با انواع شیوەها عدم پایبندی خود را بە این پروسە آشکار کرد و تصمیمات عدیدەای را جهت از بین بردن آن تحت عنوان عملیات ـ بە زانو در آوردن ـ در سال ٢٠١٤ اخذ نمود و بە اجرا گذاشت. خلق کورد نیز در درون شهرهای شمال کوردستان در تقابل با اقدامات استعمارگرانە دولت ترکیە اقدامات مقاومت‌طلبانەای را موسوم بە جنگ خندق صورت بخشید. ولی دولت ترکیە در سال ٢٠١٦ با شدیدترین شیوە از توحش بە سرکوب خلق کورد در درون این شهرها پرداخت و از آن زمان تاکنون جنگ خلق کورد و گریلا با دولت فاشیست ترکیە در تمام عرصەها بطور لاینقطع در جریان است.

از سوی دیگر بعد از حملە نافرجام داعش بە کوبانی متعاقب تصرف موصل اینبار و در ٣/٨/٢٠١٤داعش بە شنگال و ایزدی ها حملە کرد. نیروهای بارزانی کە مسئول حفاظت از آن منطقە (شنگال) بودند، بدون هیچ مقاومتی فرار را بر قرار ترجیح دادند و جامعە ایزدی را برای داعش رها کردند. خیانت نیروهای بارزانی بە مردم شنگال موجب قتل عام شمار بسیاری از کوردهای ایزیدی و ربودن نزدیک بە ٥٠٠٠ پنج هزار زن و بچە شد.

در واقع اگر مداخلەی نیروهای گریلا برای حفاظت ازمردم شنگال نمیبود،احتمال قتل و عام بغایت وسیعتر صدها هزار نفری مردم ایزدی توسط داعش اجتناب‌ناپذیر ‌بود. لازم بە ذکر است کە این حملە نیز تداوم برنامە و توافقات نشست عمان بود. یعنی زمانی کە موصل را بسهولت تصرف کردند و متعاقبا بە روژآوا و کوبانی حملە کردند میخواستند کل انقلاب روژآوا را ساقط کنند. اما زمانی کە حملە آنها بە کوبانی شکست خورد اینبار تاکتیک حملە بە شنگال را در دستور کار قراردادند. آنها میخواستند شنگال را تصرف کنند، در آنجا بە قتل عام وسیع بپردازند تا در هدف خود در حملە مجدد بە روژآوا دو فایدە را از آن حاصل نمایند.

اول اینکە با تصرف شنگال بە مرز روژآوا نزدیک شوند و بە این طریق حملە وسیع خود را اینبار بە منطقە جزیرە روژآوای کوردستان بە انجام برسانند. دوم اینکە با اعمال خشونت و جنایات وسیع در شنگال تابلویی را از توحش خود بە نمایش بگذارند کە با اطلاع و رویت مردم روژآوا از این توحش، دچار ترس و ضعف ارادە گردند و توان مقاومت را از دست بدهند و بدون مقاومت تسلیم داعش شوند تا بە این طریق انقلاب روژآوا را از نطفە خفە کنند.

اما در شنگال بە مدت یک روز با مقاومت بی‌نظیر یک گروە ٩ نفرە گریلا کە مدتی قبل بطور مخفیانە خود را بە کوەهای شنگال رساندە بودند و در آنجا مستقر شدە بودند مواجە گشتند و این گروە از گریلا در برابر توحش آنها بە دژ محکمی تبدیل شد. متعاقبا نیروهای ی. پ. گ (واحدهای دفاع خلق‌) و ی. پ. ژ، (واحدهای دفاع زنان) بە یاری مقاومت گریلا در شنگال شتافتند. در نتیجە حملات داعش را متوقف کردند وبا بازکردن یک کریدور از شنگال تا روژآوای کوردستان جان صدها هزار نفر را نجات دادند. همچنین امکان حملە داعش را از طرف شنگال بە منطقە جزیرە در روژآوای کوردستان قطع کردند.

بعد از شکست برنامە حملە بە منطقە جزیرە روژآوای کوردستان از طریق شنگال، اینبار داعش بعنوان یک نیروی نیابتی دولت فاشیست ترکیە در سپتامبر ٢٠١٤ حملە وسیعی را بە کوبانی آغاز کرد. شدت و وسعت این حملە نسبت بە حملە چند ماە قبل‌تر داعش بە کوبانی بغایت گستردەتر بود. در برابر این حملە پر از توحش داعش بە نیابت از دولت ترکیە در حالی کە تمام نیروهای جهانی و منطقەای سکوت را اختیار کردە بودند و هر لحظە منتظر سقوط کوبانی بودند در چنین وضعیتی بمدت سی و سە روز یک مقاومت بی‌نظیر از سوی نیروهای روژآوا بە نمایش گذاشتە شد.

در مدت این ٣٣ روز مدام اردوغان و داعش بیانیە صادر میکردند و با اطمینان کامل اعلام میکردند کە نماز عید قربان را در کوبانی اقامە خواهند کرد. اما مقاومت کوبانی تمام این خیالات واهی را نقش بر آب کرد و مبارزین کورد با مقاومت بی نظیر خود همگان را مجبور بە شکستن سکوت کرد. این مقاومت بازتاب جهانی کسب کرد و بە مبحث جهانیان تبدیل شد. همچنین در نهایت، این مقاومت موجب عقب راندن داعش از کوبانی و شکست آنها شد کە در حقیقت این شکست بە شمارش معکوس افول داعش تبدیل گشت.

بعد از ٣٣ روز مقاومت با کمترین امکانات ولی سرشار از ارادە، وقتی کە برای همە معلوم شد کە مقاومت کوبانی شکست را نمیپذیرد بسیاری از نیروهای دخیل در منطقە و جهان سکوت را شکستند و بە دفاع از کوبانی روی آوردند. بخصوص آمریکا و کوالیسیون جهانی بر ضد داعش در نتیجە این مقاومت بود کە مجبور بە پشتیبانی از نیروهای ی. پ. گ و ی. پ. ژ. شدند. مقاومت کوبانی نە تنها برای کوردها غرور آفرین بود و بە آنها ارادە و هویت تازەای بخشید، بلکە بە امیدی برای آزادیخواهان و انقلابیون جهان تبدیل شد.

در واقع تا سال ٢٠١٦ ترکیە توسط نیروهای نیابتی خود با انقلاب روژآوا میجنگید. چرا کە تا ٢٠١٦ امکان ورود مستقیم خود را بە درون سوریە و روژآوای کوردستان نداشت. ولی در سال ٢٠١٦ با بە اتمام رسیدن یک قرن از انعقاد قرارداد سایکس پیکو کە در سال ١٩١٦ بین انگلیس و فرانسە منعقد شدە بود خود مستقیما وارد مناطقی مانند جرابلوس در سوریە و روژآوای کوردستان شد. در واقع ترکیە بعد از ٢٠١٦ و پایان صد سالە قرارداد سیکس پیکو تا انعقاد قراردادهای جدید جهانی در تحولات ژئوپلوتیک در صدد است کە از این خلاء نهایت استفادە را ببرد.

لازم بە ذکر است کە بعد از انعقاد قرارداد آدانا مابین دولت‌های ترکیە (اردوغان) و سوریە (اسد) در سال ٢٠٠٠ توافقاتی مبنی بر همکاری مشترک بر علیە جنبش آزادیخواهی کورد صورت گرفت. همچنین مقرر گشت کە هریک از این دولت‌ها میتوانند تا عمق ٥ کیلومترجهت سرکوب مخالفان خود وارد مرزهای یکدیگر شوند. در نتیجە این توافقات دولت بشار اسد محدودیت‌ها و پیگردهای وسیعی را جهت کنترل مبارزین خلق کورد در روژآوای کوردستان وضع کرد و از بسیاری از شیوەهای سرکوبگرانە دولت ترکیە جهت سرکوب خلق کورد و مبارزات بحقش تبعیت کرد. یعنی کوچکترین فعالیت در روژآوای کوردستان میتوانست سبب شدیدترین سرکوب گردد. بسیاری از فعالین کورد دستگیر و متحمل شدیدترین شیوەهای شکنجە قرار گرفتند. فعالین زیادی مفقودالاثر و تعداد زیادی هم متحمل حبس‌های طولانی مدت شدند. بە هر تقدیر انعقاد این قرارداد (قرارداد آدانا) موجب شدە بود کە  روژآوای کوردستان تا سال ٢٠١١ در یک دورەی سکوت و خفقان مطلق بسر ببرد.

آنچە کە این سکوت مطلق را شکست وقوع انقلاب روژآوا در سال ٢٠١٢ بود. مقاومت و پیروزی خلق کورد در نبرد نتنها سکوت را در روژآوای کوردستان و سوریە شکست. بلکە بە نقطە عطفی برای خلق کورد در هر چهار بخش کوردستان و تمام آزادیخواهان جهان تبدیل شد.در حقیقت انقلاب روژآوا سبب شد کە تمام پروپاگاندەییی کە استعمارگران کوردستان با هدف ارائە صورتی منفی از ملت کورد بە جهانیان ارائە دهند نقش بر آب شود و این انقلاب چهرە انقلابی، دموکراتیک و آزادیخواهانە کوردها و جنبش آپوئیستی را در معرض دید جهانیان قرار داد.

انقلاب روژآوا بویژە در مورد مسائلی از قبیل مسئلە زن، امکان همزیستی مسالمت‌آمیز ملت‌ها، فرهنگها و عقاید متفاوت، مقاومت اجتماعی در برابر انواع ارتجاع، بویژە ارتجاع اسلام سیاسی کە در داعش بە شدیدترین شیوە تجلی یافتە بود و…، نزدیک بە چند سال، بخصوص سالهای ٢٠١٥ و ٢٠١٦ در صدر خبرهای جهانی قرار گرفت. انقلاب روژآوا و مقاومت بی‌نظیر کوبانی از چنان پرستیژی برخوردار شد کە هر کس اگرروزی بەهر دلیلی قدمی جهت حمایت این انقلاب برداشتە باشد مدام بە عمل خود در حمایت از انقلاب روژآوا احساس غرور و افتخار می‌نماید.

در حین شکوە انقلاب روژآوا در سال ٢٠١٧ مسئلەی همە پرسی جنوب کوردستان از سوی بارزانی بە بهانە ایجاد دولت مستقل کوردستان اما محدود بە جنوب کوردستان دوبارە مطرح گردید. بدون تردید ملت کورد حق هرنوع فعالیت و تلاشی را برای احقاق حقوق خود و رسیدن بە استقلال خود را دارد. ولی مشکل آنجا بود کە مطرح کردن رفراندوم توسط مسعود بارزانی زادە یک ارادەی ملی و اجتماعی در داخل کوردستان نبود. طرح رفراندوم در جنوب کوردستان حربەای بود کە دولت ترکیە برای تمهید یک زمینە جهت پیگیری اهداف خود در کوردستان، مسعود بارزانی را بە اجرای آن ترغیب کرد.

در واقع ترکیە بعد از شکستهای پی در پیش کە در نتیجە مقاومت گریلا در سال ٢٠١٢ و در شمزینان، شکست نیروی نیابتی اش یعنی داعش در روژآوا و شنگال طی سالهای ٢٠١٤ تا ٢٠١٦  متحمل شدە بود، در وضعیت ضعیفی بسر میبرد. حتی در بین ائتلاف منطقەایی ضد کورد کە با دیگر استعمارگران کوردستان بویژە ایران مشترکا آن را رهبری میکردند درز افتادە بود. بویژە در نتیجە مقاومت گریلاهای پژاک در جنگ قندیل (حماسە قندیل ٢٠١١) و مسائل سوریە کە ترکیە و ایران را در برابر هم قرار دادە بود، این ائتلاف از هم گسستە بود. در واقع ترکیە در پی ترمیم این روابط و بار دیگر تقویت بخشیدن هر چە بیشتر بە کوالیسیون ضد کورد بود.

تنها مسئلەایی کە یکبار دیگر میتوانست این دولتها را در کنار هم متحد کند، شدت بخشیدن بە یک حساسیت مشترک بود. برای برانگیختن و شدت بخشیدن بە این حساسیت مشترک و ایجاد یک مخرج مشترک سیاسی طرح رفراندوم جهت استقلال کوردستان مناسبترین اهرم بود. در نتیجە ترکیە ابتدا بارزانی را ترغیب بە این کار کرد و در آغاز کار مواضع خود را در رابطە با رفراندوم و تشکیل دولت کوردی بسیار منعطف ابراز مینمود. این انعطاف نیز بسیاری را از جملە خود بارزانی را در توهم و اغفال عمیقی فرو برد.

انعطاف ترکیە در برابر طرح رفراندوم جنوب کوردستان تا جایی بە طول انجامید کە صدای ایران را درآورد و ایران بە اعتراض شدید پرداخت. در این حین ترکیە هم تغییر موضع داد و انعطاف او بە اتخاذ مواضع خشک و همسو با ایران در بارە رفراندوم تبدیل شد. بە این طریق مخرج مشترکی بین ایران و ترکیە ایجاد شد و همکاریهای خود را بە سطح دوران پیش از ٢٠١١ برای مدیریت مشترک مسئلە رفراندوم و در کل مسئلە کورد برگرداندند. در واقع بارزانی متوجە شد کە در باطلاق افتادە است. ولی راە بازگشت نداشت. چرا کە افکار عمومی کوردستان را جهت انجام آن بسیار تحریک کردە بود و میترسید با انصراف از آن او را با نتیجە معکوس مواجە کند. از سوی دیگر اینبار ایران علیرغم مخالفت ظاهریش میخواست رفراندوم عملی گردد تا آن را بە بهانە پیگیری اهدافی در عراق تبدیل کند و این را بر بارزانی تحمیل کرد.

در واقع بااینکە توسط این حربە و قبل از انجام رفراندوم ترکیە بە اهداف کوتاە مدت خود رسید، اما از سوی دیگر و بعد از انجام رفراندوم این دولت ایران بود کە بە خوبی از آن استفادە برد. قبل از رفراندوم آمریکا در تلاش کوتاە کردن دست ایران از عراق بود. حتی فراتر از آن سعی میکرد کە عراق را بە یک سکوی پرتاب جهت مقابلە با ایران و گسترش مداخلە خود تبدیل کند. اما ایران از فرصت رفراندوم استفادە کرد و بە بهانە اینکە عراق در خطر تجزیە میباشد، بسیاری از نیروهای عراقی را بە بهانە رفع این خطر با خود همراە کرد. در عین حال رفراندوم را بە بهانە گسترش سیاست ملیتاریستی خود در شرق کوردستان تبدیل کرد. بە بهانە اینکە در آن سوی مرزهایش یک دولت جدید ومتمایل بە اسرائیل، عربستان و آمریکا در شرف شکل گیری است و باید برای هر خطری آمادە شد.

همانطور کە میدانیم دولت ایران توسط گروهای شیعە کە بعد از سقوط موصل در سال ٢٠١٤ تشکیل شدە بودند و بعدها همە در یک تشکل تحت عنوان حشد شعبی انسجام یافتند بعد از رفراندوم بلافاصلە بە کرکوک حملە کرد و نیروهای بارزانی و طالبانی را مجبور بە ترک کرکوک کرد. بە نوعی دیگر این نیروها کە هیچ آمادگی برای شرایط بعد از نتیجە رفراندوم نیاندیشیدە بودند، کرکوک را تسلیم جمهوری اسلامی و حشد شعبی کردند و پا بە فرار گذاشتند. در واقع بار دگر تراژدی فرار بارزانی‌ها در شنگال و تسلیم آن بە داعش اینبار در کرکوک و تسلیم آنجا بە حشد شعبی و جمهوری اسلامی تکرار شد.

این شکست در جنوب کوردستان بە استعمارگران کوردستان نیرو بخشید و زمینە را برای حملەی ترکیە و نیروهای وابستەاش بە عفرین فراهم کرد. آشکاراست کە اشغال دوبارەی کرکوک در ٢٠١٧ همزمان بود با شدت تهدیدات دولت ترکیە در حملە بە عفرین. ترکیە بعد از مسئلە کرکوک تهدیدات خود را عملی کرد و در ابتدای ٢٠١٨ حملە بە عفرین را با شدیدترین شیوە آغاز کرد. حملەایی کە با توافقات منطقەایی و جهانی همراە بود.

علیرغم حملات غیرە انسانی دولت ترکیە و توافقات منطقەای و جهانی کە در راستای حملە بە عفرین صورت گرفتند، نیروهای ی. پ. گ و ی. پ. ژ. نزدیک بە ٢ ماە مقاومت عظیمی را در عفرین بە انجام رساندند کە هیچگاە تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد. اما با وجود این مقاومت بی‌نظیر نیزعاقبت عفرین توسط دولت ترکیە و نیروهای مرتجع وابستە بە او اشغال شد.

لازم بە ذکر است کە شکست عفرین موجب اندوە زیادی از سوی کوردهای میهندوست و دوستان آزادیخواە  ملت کورد شد. البتە باید گفت کە در عفرین مقاومت تا جایی کە امکان داشت و در توان بود انجام گرفت. اما کرکوک بدون هیچ مقاومتی از سوی نیروهای کورد تسلیم نیروهای حشد شعبی شد. در عفرین هنوز هم مقاومت وجود دارد و روزانە بە اشغالگران از سوی نیروهای رهایی بخش عفرین ضربە وارد میشود. در کل هرچند عفرین بە اشغال نیروهای مرتجع و دولت فاشیست ترکیە درآمد، ولی باز شکست عفرین نمیتواند ذرەایی از عظمت مقاومت تاریخی آن را کم کند. در حقیقت مقاومت عفرین در طول تاریخ کوردستان و جهان بعنوان نمونەای بارز از ایستار و رشادت مردمانی آزادیخواە و سلطە ناپذیر برای همیشە باقی خواهد ماند.

بعد از اشغال عفرین جنبش آزادی بخش کوردستان بارها نتیجە را مورد نقد قرار دادە و بدلیل ضعف‌ها و کاستی‌ها بە خود انتقادی پرداختە است.در عین حال  در مقابل تمام عواقب مسئلە عفرین بار مسئولیت را قبول کردە است. از سال ٢٠١٨ تا بە حال چندین جلسە و کنفرانس عمومی و درون سازمانی جهت تجزیە و تحلیل مسئلە عفرین برگذار شدەاند. همگام تاکنون صدها فعالیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دیپلوماتیک از قبیل تظاهرات، متینگ، سمینار، مراسم، دیدارهای دیپلوماتیک جهت رسوایی دولت فاشیست ترکیە و نیروهای وابستە آن، همچنین جهت هدایت توجە جهانیان بە وضعیت عفرین در سطح کوردستان، خاورمیانە و جهان سازماندهی شدەاند.

در همەی نشستهای درون سازمانی بر آن تاکید شدە است کە شکست عفرین نباید باعث تحت شعاع قرار گرفتن مقاومت بی‌نظیر ٥٨ روزە عفرین گردد. همچنین نباید زیر لوای مقاومتی کە صورت گرفتە است کاستی‌ها و ضعف‌هایی کە موجب این شکست شد توجیە شوند و باعث ایجاد مانع در نقد و انتقاد گردد. در عین حال نباید بە دلیل تراشی‌هایی مبتنی بر عوامل بیرونی پرداخت کە توجە را از ضعفهای درونی دور کند.

برای نمونە نباید قوی بودن و شدت توحش دشمن و کم کاری مردم را بە وسیلەای برای توجیە ضعفها و کاستی‌های درونی تبدیل کرد.از دشمن نمیتوان گلە کرد. دشمن اشغالگر است و تمام سعی و تلاشش نابودی ماست. ما باید خود رانقد کنیم کە چرا در مقابل آن دشمن وحشی بە اندازە کافی خود را آمادە نکردە بودیم. این موضع انقلابی در تمام جلسات درون سازمانی مبنای خود انتقادی بود. بە این شیوە از بهانە تراشی جهت در رفتن از زیر بار مسئولیت پرهیز می‌شد.

همچنین نباید کم کاری مردم را بە بهانە دلیل تراشی تبدیل کرد و بە گلە از مردم پرداخت  کە بە اندازە کافی در کنار نیروهای مقاومت قرار نگرفتند. در واقع اگر مردم در این راستا کاستی‌هایی هم داشتە بودە باشند، مقصر نیروهای انقلابی هستند کە نتوانستەاند آنها را بە بهترین شیوە برای مقاومت سازماندهی کنند. چرا کە وظیفەی یک حرکت انقلابی این است کە بە مردم جسارت ببخشد و آنها را سازماندهی کند. هرچند کە در واقع مردم عفرین با تمام توان در کنار مقاومت قرار گرفتند و سنگ تمام گذاشتند. ذکر این مسئلە بە این منظور بود کە در جلسات درون سازمانی کە برای پرداختن بە مسئلە عفرین برگذار میشد، هدف اول نقد کاستی‌ها و ضعف‌های خود جنبش بود. بە این ترتیب با جسارت تمام ضعف‌های نیروی انقلابی عفرین مورد نقد و بررسی قرار میگرفت تا جهت رفع آنها کمر همت بستە شود و در ادامە مبارزە و مقاومت‌های بعدی از تکرار آنها جلوگیری شود.

حملە دولت ترکیە بە سرکانی در سال ٢٠١٩ در نتیجە اتفاق اردوغان و ترامپ یکی دیگر از حملات وحشیانە دشمنان آزادی بە انقلاب روژآوای کوردستان بود. چراغ سبز آمریکا بە رهبری ترامپ بە اردوغان و سکوت روسیە در برابر این حملە نشانگر آن است کە نیروهای مدرنیتە ـ سرمایداری در راستای تامین منافع خود از هیچگونە سازش و همکاری با استعمارگران کوردستان فروگزار نخواهند بود. در واقع اگر در حملە بە عفرین روسیە چراغ سبز را بە اردوغان نشان داد، در حملە بە سرکانی امریکا بود کە چراغ سبز را بە دولت فاشیست ترکیە نشان داد.

بە هر صورت در نتیجە سیاست‌های اشغالگرایانە دولت فاشیست ترکیە و همراهی نیروهای مدرنیتە ـ سرمایداری ارتش اشغالگر ترکیە و نیروهای مرتجع و افراطی منتسب بە او در تابستان ٢٠١٩ زمینی و هوایی حملە نوین و گستردەای را بە سرکانی آغاز نمودند. این حملە از سوی نیروهای انقلابی روژآوا با یک مقاومت ستودنی مواجە شد. تا جایی کە ترامپ و اردوغان در تنگنا قرار گرفتند و خود خواستار توقف جنگ شدند. هرچند این جنگ تلفاتی را برای نیروهای روژآوا و مردم آنجا بە همراە داشت و قسمتی از روژآوای کوردستان بویژە سرکانی اشغال شد ولی مقاومت و انقلاب روژآوا بازتاب بیشتری در سطح جهان را یافت و حامیان زیادی را پیدا کرد.

در واقع تفاوت حملە بە سرکانی در سال ٢٠١٩ در مقایسە با حملە بە کوبانی در سال ٢٠١٤ و حملە بە عفرین در سال ٢٠١٨ این بود کە در حملە بە کوبانی بعد از سی و سە روز مقاومت نیروهای مبارز کوبانی جامعەی جهانی سکوت را شکست. در مورد عفرین با وجود ٥٨ روز مقاومت بی‌نظیر و اعمال شدیدترین شیوەهای توحش از سوی دولت فاشیست ترکیە سکوت جامعە جهانی هیچگاە شکستە نشد. اما در حملە بە سرکانی بدلیل بازتاب گستردە ارزشهای انقلابی و انسانی در میان افکار عمومی جهان، همچنین بدلیل بە آکتور تبدیل شدن انقلاب روژآوا در معادلات سیاسی و تاثیر آن بر سیاست جهانی و بویژە سیاست داخلی آمریکا از همان آغاز باعث یک عکس‌العمل جهانی شد و تمام آزادیخواهان جهان بە حمایت از انقلاب روژآوا بە پا خاستند.

شدت مقاومت روژآوا در برابر حملە مشترک ترامپ و اردوغان بە سرکانی در سال ٢٠١٩ و حمایت جهانی کە از این مقاومت شد باعث انشقاق در کنگرس آمریکا شد. در کنگرس نیروهای ضد ترامپ کنفرانس‌هایی را برای مقامات روژآوا ترتیب دادند و از لزوم همکاری با روژاوا مباحثی بە میان آمد. در این جلسات بطور احسن توسط مقامات روژآوا از جنایات دولت ترکیە پردە برداشتە شد و باردگر بر طبل رسوایی این استعمارگر کوردستان کوبیدە شد.

 باید گفت کە رخدادهایی کە طی سالهای ٢٠١٦ تا ٢٠١٩ رخ دادند باعث شد کە سالهای سختی برای کوردها و جنبش آزادیخواهی آن رقم بخورد. سالهایی کە در طی آن سرکوب خودمدیریتی شهرهای شمال کوردستان در سال ٢٠١٦، تسلیم کردن کرکوک بە دولت عراق در سال ٢٠١٨، اشغال عفرین در سال ٢٠١٨ و  اشغال سرکانی در سال ٢٠١٩ را بە همراە داشت. اما در سال ٢٠٢٠ مقاومت گریلا در کوەهای کوردستان و بویژە مقاومت هفتانین، همچنین اعتصابات، اعتراضات و تظاهراتهای عمومی کوردستانیان در هر چهار بخش کوردستان و اروپا در سالهای ٢٠١٩ و ٢٠٢٠ یاسی را کە در نتیجە اشغال عفرین، سرکانی و کرکوک جامعە کورد را فرا گرفتە بود بە امید دوبارە مبدل کرد.

باید گفت کە در طول ٢ سال گذشتە مسئلەی کرونا نیز تاثیراتی بر روند فعالیت جنبش آزادیخواهی خلق کورد گذاشتە است. اکثر مراسمات، راهپیمایی‌ها و میتینگهایی کە سالانە برگزار میشدند در این مدت ٢ سال یا برگزار نشدەاند و یا اگر هم برگزار شدەاند با شکوە سال‌های قبلی برگزار نشدەاند. اما در ابتدای سال ٢٠٢١ مقاومت گریلا در منطقە گارە روح تازەای بە جنبش و خلق بخشیدە و برگزاری مراسمات باشکوە نوروز آزادی در هر چهار بخش کوردستان و اروپا یکبار دیگر نشان داد کە ملت کورد تا رسیدن بە آزادی از مقاومت دست برنخواهد داشت.

موضوع دیگری کە در اینجا میخواهم بە آن بپرازم این است کە رهبر اوجلان همیشە بر اتحاد ملی در کوردستان تاکید کردە است و در نتیجە اصرار و تلاش ایشان بود کە در سال ١٩٩٥در اروپا پارلمان خارج از میهن کوردستان تاسیس شد. همچنین باز در نتیجە اصرار رهبر اوجالان بود کە در ادامە فعالیت پارلمان کوردستان در خارج از میهن در سال ١٩٩٩ کنگرەی ملی کوردستان ک. ن. ک در کشور بلژیک تشکیل شد. کنگرە و ننهاد ملی ای کە تا کنون هم بە فعالیت خود ادامە میدهد.

در راستای اهتمام بخشی بە اتحاد نیروهای کوردستان باز از سال ٢٠١٠ بە بعد یکبار دیگر رهبر اوجلان با تاکید بر اهمیت مسئلەی اتحاد ملی همەی جناحها بخصوص پ.ک.ک را برای احقاق این پروژە مسئول دانست و گفت باید قدمهای نوینی در این راستا برداشتە شوند. در نتیجە آن تلاشها نیز در سال ٢٠١٣ کمیتەی آمادەکار با حضور اکثریت نیروهای هر چهار بخش کوردستان برای برگزاری کنگرەی ملی کوردها در اربیل تشکیل شد. با وجود اینکە تا حدودی کارها بسوی برگذاری کنگرە پیش می‌رفت، اما نهایتا با مداخلەی دولتهای ایران و ترکیە و تاثیر آنها بر احزاب جنوب کوردستان، بویژە پارت دموکرات کوردستان عراق و اتحاد میهنی کوردستان تلاشها بی‌نتیجە ماند و کنگرە ملی برگزار نشد.

در واقع اگر در سال ٢٠١٣ کنگرەی ملی کوردستان در آن سطحی کە انتظار میرفت برگزار می‌شد، احتمال اینکە کوردها دچار این همە مشقت و ویرانی شوند کە در سال ٢٠١٤ تا کنون بە شدت خود باقیست، بسیار کم بود. اقدامات بازدارندە بارزانی بر سر راە برگزاری کنگرە ملی کوردستان و ایجاد ممانعت شرکت نیروهای کوردی در عملیات آزاد سازی موصل از وجود داعش با توجە بە حساسیت‌های ترکیە و خواست این دولت از بارزانی جهت ایجاد این ممانعات، زیانهای بزرگی را شامل حال کوردها در دەهەی دوم قرن بیست و یکم کرد.

با اطمینان میتوان گفت اگر در سال ٢٠١٣ کنگرەی ملی کوردستان برگزار میشد و ستراتژی ملی را تعین میکرد اکنون شاهد رویدادهای تلخی از قبیل قتل عام شنگال، اشغال عفرین، سرکانی و کرکوک نمی‌بودیم. همچنین اگر بارزانی تسلیم خواستەهای ترکیە نمیشد و نیروهای کورد در عملیات آزاد سازی موصل شرکت میکردند، اکنون مسئلەی کورد و کوردستان در جایگاە قویتری قرار داشت و نتایج بهتری را برای کوردها بە دنبال می‌آورد.

در پایان باید اذعان کرد با وجود تمام ناملایمات، کاستی‌ها در درون جامعەای کوردستان و حملات استعمارگران، همچنین با وجود همراهی خط خیانت با استعمارگران کوردستان و حمایت نیروهای مدرنیتە ـ سرمایەداری از این استعمارگران امروزە کوردها بویژە در جنوب کوردستان و غرب کوردستان دارای دستاوردهای ارزندەای میباشند کە بایستی با تمام توان حفظ شوند و ارتقاء یابند. مهمتر از همە خودمدیرتی روژآوا در منطقە بعنوان یک  مدل نوین و موفق در جهان مورد بحث میباشد کە حفاظت از آن و ارتقاء موقعیت آن بە کلیت مسئلە کورد سود می‌رساند.

حقیقتا در نتیجە مبارزاتی کە تا کنون انجام گرفتەاند ما شاهد دستاوردهای ارزندە ملی، اجتماعی و انسانی هستیم. امروزە در شهر رقاە پایتخت نیروی جنایتکاری مانند داعش،خلق‌ها در کنار هم ملت ـ دمکراتیک را برساخت می‌نمایند. جشنهایی از قبیل روز جهانی ٨ مارس و نوروز در آنجا بطور باشکوە برگزار میشوند. در شمال کوردستان باوجود دستگیری هزاران انسان مبارز و توانمند در مدیریت سیاسی، اجتماعی و مدنی نوروز شهر آمد (شهر دیاربکر) با حضور ملیونی و با باشکوەترین شیوە برگزار میشود.

همە اینها نشان می‌دهد کە ترس، شکنجە و اعدام شاید بتواند بطور مقطعی تاثیراتی بر روند مبارزە خلقمان داشتە باشد، اما نمیتواند مانع هوشیاری ملی و سیاسی کوردها و در نهایت مراتب مانع پیروزی انقلاب ملی و اجتماعیمان‌ شود. قطعا با وجود تمام فشارها و ناملایمات کوردها تا حل مسائل ملی و اجتماعی خود همیشە در میدآن مبارزە باقی خواهند ماند، میدان مبارزە را ترک نخواهند کرد و بە مبارزات دمکراتیک و آزادیخواهانە منطقە و جهان یاری می‌رسانند.

 در ایران نیز جمهوری اسلامی با دلبستن بە این خیال واهی کە در دهە ٩٠ قرن بیستم با شرایطی کە بر احزاب شرق کوردستان در جنوب کوردستان تحمیل کردە توانستە است جامعەی کورد در شرق کوردستان را برای همیشە سرکوب کند، هیچگاە فکر نمیکرد کە بار دگر مبارزە خلق کورد دامنگیرش شود. اما ظهور حرکت آپویی در شرق کوردستان در ابتدای قرن بیستم تمام نقشەهای جمهوری اسلامی را نقش بر آب کرد.

بر عکس خیالات جمهوری اسلامی ایران، امروزە خلقمان در شرق کوردستان نە تنها برای احقاق حقوق خود مصرانە مبارزە میکند، با تمام نیرو از مبارزات سایر بخش‌های کوردستان نیز پشتیبانی میکند. امروزە در نتیجە مبارزات خلقمان یکبار دیگر مسئلەی کورد در ایران بە بحث جدی تبدیل شدە است و مبارزات خلقمان در شرق کوردستان بە روند اتحاد ملی کوردها در هر چهار بخش کوردستان نیرو می‌بخشد.

اکنون خلقمان برخلاف انتظارات استعمارگران کە سعی میکردند در همان اوان قرن بیستم خواست رهایی، آزادی و انگیزە مبارزە را در او بکشند و او را تسلیم خود گردانند، با عزم راسخ در مبارزە و امید تمام بە پیروزی وارد دەهەی سوم قرن بیست و یک میشود. در حقیقت دهەای کە وارد آن میشویم (دهە سوم قرن بیست و یکم) هر لحظە، ساعت، روز، هفتە، ماە، فصل و سال آن برای ما کوردها حساس و سرنوشت ساز خواهد بود.

حساسیت این دهە از آنجا سرچشمە می‌گیر کە اشغالگران کوردستان راسخانە درصدد آن هستند کە در این دهە باردگر ساختار اقتدارگرایانە و مرکزگرایانە خود را بر پایە تجدید استعمار خود بر کوردستان برای قرن پیش رو بنیاد نهند. برای نمونە سال ٢٠٢٣ وارد صد سالە شدن دولت – ملت ترکیە و در سال ٢٠٢٥ وارد صد سالە شدن دولت- ملت ایران میشویم. این استعمارگران میخواهند با پایان عمر صدسالە خود برای صد سالە دوم از نو سیستم خود را بنیان نهند. بنابراین ما باید بسیار حساس‌تر و هوشیارتر از گذشتە بە مسئلە بنگریم.

٢٥-٠٣-٢٠٢١

Related posts