دوران شکل گیری ایدئولوژی و گروهی شدن حرکت آپویی

این متن برگرفتە از قسمت سی و نهم برنامە ڕێگا و ڕێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد.

 موضوع آموزشی این برنامە: دوران شکل گیری ایدئولوژی و گروهی شدن حرکت آپویی میباشد کە درتاریخ بیست و دوم آپریل ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.

با درود بە همە دوستان و رفقا. همانطور کە در مبحث قبلی اعلام کردیم میخواهیم در این مبحث در مورد بنیان و آغاز جنبش آپویی صحبت کنیم و بدین طریق بە درون تاریخ جنبش آپویی ورود نماییم. در واقع می توان گفت تاریخ جنبش آپویی هم زمان بخش عمدەای از تاریخ کل کوردستان در طی پنجاە سال گذشته میباشد. بە همین دلیل پرداختن بە تاریخ این جنبش بسیار حائز اهمیت است. از سویی دیگر بدون شناخت تاریخ این جنبش درک عملکردها، گزارەها، تئوری‌ها، مصطلح‌سازی‌ها، ایدئولوژی و گفتمان این جریان بسی دشوار است.

در عین حال این جنبش در هر چهار بخش کوردستان فعال بودە و تلاش و مبارزە کردە است. در نتیجە شناخت و پردازش بە ادواری کە این جنبش گذراندە است برای فرد و جامعە کورد، همچنین افراد و گروهایی کە بە مبارزات رهایی بخش ملی، دموکراتیک و سوسیالیستی کوردستان رغبت نشان میدهند حائز اهمیت چشمگیری میباشد.

البتە به منظور درک بهتر عملکردها و تاریخ جنبش آپویی در مراحل بعدی ابتدا نیاز به درک درست و عمیق مرحلە آغازین جنبش آپویی وجود دارد. این مرحلە مرحلەای است کە سالهای ١٩٧٠ تا ١٩٧٨ را در برمی‌گیرد. مرحلەای کە جنبش در حال نطفە گذاشتن است و بە سوی یک تکوین ایدئولوژیک و گروهی گام برمیدارد. مرحلەای کە زمینەساز تشکیل حزب کارگران کوردستان ـ پ، ک، ک و برگزاری اولین کنگرە آن در سال ١٩٧٨ میشود.

جهت شناخت بهتر این مرحلە ابتدا لازم است نگاهی بە شرایط آنزمان شمال کوردستان بیندازیم زیرا جنبش آپویی حضور خود را ابتدا در شمال کوردستان آغاز کرد. همچنین لازم است کە اشاراتی بە وضعیت  آنزمان جهان داشتە باشیم تا بە درک بیشترمان از تاریخ، عملکرد و اقدامات این جنبش کمک کند.

در اینجا نیازی نیست کە بطور مفصل بە تاثیرات جنبشهای کورد در ادوار قبل از جنبش آپویی در شمال کوردستان بپردازیم. چرا کە در مباحث قبلی و مربوط بە تاریخ معاصر کوردستان بە آن پرداختیم و شیوە سرکوب این جنبش‌ها را در شمال کوردستان ذکر کردیم. در نتیجە در اینجا بە اشاراتی کوتاە جهت ورود بە مبحث کنونی مان بسندە خواهیم کرد.

در واقع بعد از قتل عام درسیم در سال ١٩٣٧ سکوت عمیقی بر شمال کوردستان حاکم گشت. البتە بعد از سرکوب جنبش آرارات در سال ١٩٣٢ دولت فاشیست ترکیە شدیدا مصممتر شد و با هدف نابودی کامل کوردها اقدامات زیادی را در این راستا صورت بخشید. ولیکن بعد از سرکوب درسیم بود کە دولت فاشیست ترکیە حاکمیت خود را در کوردستان برای مدتی استقرار بخشید و کوردستان را در سکوت عمیق فرو برد. بە نوعی کە در مدت زمان مابین سرکوب درسیم تا سربرآوردن جنبش آپویی در شمال کوردستان شاهد عصیان‌های اجتماعی و ملی نیستیم و اگر نواهایی هم سر دادە شدند، بسیار ضعیف بودند و فرصت گسترش و اجتماعی گشتن را نیافتند.

برای نمونە حزب دموکرات کوردستان ترکیە در دهە ٥٠ میلادی تلاشهای محدودی را در راستای پیگیری حقوق کوردها در شمال کوردستان صورت بخشید. ولی بلافاصلە با اقدامات سرکوبگرانە دولت ترکیە مواجە گشت و آنچنان کاری را بە پیش نبرد. همچنین افراد و گروهایی بە فعالیت‌های ادبی و روشنفکری رویی آوردند و خواستند در این زمینە خدماتی را بە مبارزە ملی خلق کورد در شمال کوردستان ارائە دهند. در این راستا میتوان بە فعالیت‌های ارزندە افرادی همچون موسی عنتر اشارە کرد.

همچنین در سال ١٩٧٠ فعالیت‌هایی بە سرکردگی سعید الچی و سعید تپراخ قرمزی (دکتر شوان) شروع شد  اما دولت ترکیە با همکاری خط خیانت بە سرکردگی بارزانی آن را در نطفە خفە کرد و سرکوب این تحرکات زمینە را جهت تسریع آسمیلاسیون هر چە بیشتر در شمال کوردستان فراهم کرد. بە هر صورت فعالیت‌های این مقطع  نتوانستند استمرار و گسترش یابند تا سکوت حاکم بر شمال کوردستان را بشکنند.

حقیقتا شدت رعب و وحشتی کە از سوی دولت ترکیە در شمال کوردستان اعمال میشد دیگر در ابتدای دهە ٧٠ چنان سکوت و خود انکاری را در میان خلق کورد در این بخش از کوردستان بە همراە آوردە بود کە اقدام بە مبارزە را با دشواری‌هایی زیادی مواجهە میساخت. البتە در کنار این دشواری‌ها در سطح بالایی شرایط عینی و ذهنی جهت مبارزە ایجاد شدە بود کە تنها جسارتی را میطلبید تمام خطرها را بە جان بخرد و اقدام نماید. در واقع ا‌همیت نقش رهبر آپو بعنوان کسی کە در اوج ناامیدی یک جامعە و یک ملت این جسارت را بخرج داد و کار را آغاز کرد بە همین مسئلە برمیگردد.

از سویی دیگر نیز در این دوران جنبش‌های نوینی در اقصی‌نقاط جهان در حال شکل گیری بودند. نیروی محرکە این جنبش‌ها جوانان چپ بودند. بارزترین آنها جنبش جوانان ١٩٦٨ فرانسە بود کە تاثیر جهانی گذاشت و بە الگو و نیروی الهامبخش نیروهای مبارز و انقلابی در سرتاسر جهان تبدیل شد. در نتیجە دانشجویان و روشنفکران جوان کوردستان نیز از این تاثیرگذاری بهرمند شدند و بە تشکیل عدیدەای از گروەها و محافل انقلابی در میان جوانان کوردستان انجامید. علاوە بر جنبش جوانان فرانسە، جنبش‌های رهایی بخش ملی ویتنام و فلسطین  نیز در این دوران تاثیر خود را بر نیروهای انقلابی جهان و از جملە جونان انقلابی کورستان میگذارند.

بە نوعی دیگر متوان گفت جنبش سوسیالیستی جوانان فرانسە در سال ١٩٦٨ و جنبشهای رهایی بخش ویتنام و فلسطین در آن زمان باعث میشوند کە افکار چپ روزبروز در جهان رونق یابند. در نتیجە این تاثیرگذاری نیز در کوردستان و بویژە در شمال کوردستان از لحاظ عینی و ذهنی بستر جهت شکل گیری یک جنبش سوسیالیستی و رهایی بخش ملی مهیا میگردد.

 در آن دوران رهبر آپو در آنکارا مشغول تحصیل بودە و در جستجوی راهکاری برای آغاز مبارزە جهت تحقق سوسیالیسم و احقاق حقوق ملی خلق کورد میباشد. در آنکارا هم در مسیر مبارزات سوسیالیستی و هم در مورد حقوق ملی خلق کورد، فعالیت‌هایی در جریان بودەاند. بویژە سالهای ١٩٧٠ و ١٩٧١ محافل و گروهای متعددی در میان جوانان چپ و انقلابی ترکیە و کوردستان شکل میگیرند.

 شوربختانە سال ١٩٧١ در برابر این جو چپ گرایانە در ترکیە کودتایی صورت میگیرد و دولت ترکیە بە قلع و قمع این نیروها دست میزنند. بسیاری از رهبران چپ انقلابی در نتیجە این حملات یا در درگیری‌ها کشتە شدند و یا دستگیر و اعدام شدند کە از بارزترین آنها ماهرچایان، دنیز گزمیش و ابراهیم کاپاکایا بودند.

در رابطە با مسئلە کورد در شمال کوردستان نیز در آن برهە سە گرایش و جریان موجود بودند. گرایش اول افرادی بودند کە خود را متعلق بە میراث حزب دموکرات کوردستان ترکیە بر میشمردند. اینان بدون اینکە دست بە سیاە و سفید بزنند خود را وارث مبارزە رهایی بخش ملت کورد تلقی میکردند و تمام تلاششان جز حرفهای بی‌عمل آنسوتر نمیرفت. در میان این افراد میتوان بە افرادی همچون سراج بلگین اشارە کرد.

 در واقع چند سال پیشتر فایق بوجاق کە رهبری حزب دموکرات کوردستان ترکیە را بە عهدە داشت بە طرز مشکوکی بە قتل رسیدە بود و اینها خودشان را وارث آن میدانستند. البتە سعید الچی نیز یکی از آن افرادی بود کە خود را لیدر حزب دموکرات کوردستان ترکیە میدانست کە بعدها بهمراە دکتر شوان (سعید تپراخ ورمزی) در یک دسیسە بارزانی در همکاری با دولت ترکیە کشتە شد و این نیز راە را برای افرادی باز کردە بود کە اهل عمل نبودند. لازم بە ذکر است کە این گرایش رغبتی بە مبارزات چپگرایانە نشان نمیداد و بیشتر با یک رویکرد رفرمیستی، منفعلانە و ملیگرایی ابتدایی بە مسئلە مینگریست. 

جریان دوم طرفداران دکتر شوان (سعید تپراخ قرمزی) بودند. این گرایش با گریشی چپ گرایانە بە مبارزە رهایی بخش ملی خلق کورد مینگریست. در واقع بعد از اینکە دکتر شوان توسط بارزانی دستگیر و بە دولت ترکیە تحویل دادە شد کە منجر بە اعدام او گشت جوانانی بودند کە خود را پیروان دکتر شوان قلمداد میکردند ولی از آنچنان نیروی برخوردار نبودند و تاثیر آنچنانی نداشتند.

تنها جریانی کە میتوان گفت تا حدودی از نیرو برخوردار بود کانون فرهنگی انقلابی شرق  DDKO بود کە تعدادی از جوانان کورد در آن خودشان را سازماندهی کردە بودند. البتە با صراحت بە هویت کوردی خود اذعان نمیکردند و آشکارا نام کوردستان را بە زبان نمی‌آوردند. بە همین دلیل از اصطلاح شرق یعنی شرق ترکیە کە همان شمال کوردستان است برای درج عنوان جریان خود استفادە کردەاند.

رهبر آپو با این کانون ارتباط بر قرار میکند و حتی بە عضویت آن در می‌آید. ولی بدلیل اینکە گامهای جدی را مشاهدە نمیکند از عضوییت آن خارج میشود و تصمیم میگیرد با اتکا بە ابتکار عمل خود در خصوص مسئلە کورد و در مسیر مبارزات سوسیالیستی گامهای جدی بردارد.

از سوی دیگر جریانات متعدد چپ ترکیەنیز در این دوران حضور داشتند. جریاناتی از قبیل حزب کمونیست ترکیە کە دیدی شوونیستی بە مسئلە کورد داشت. تقریبا مانند حزب شیوعی عراق و حزب تودە ایران یک حزب ملیگرای چپ ترک بود. در واقع آنموقع و اکنون نیز حزب جمهوریت خلق ج، ه، پ هم خود را یک حزب چپ تلقی میکند. یعنی از یک طرف چپ شوونیست و از طرف دیگر هم چپ انقلابی حضور داشتند.

جریاناتی مانند ارتش آزادیبخش خلق ترکیە بە رهبری دنیز گزمیش، حزب کمونیست ترکیە / مارکسیست، لنینیست بە رهبری ابراهیم کاپاکایا، جبهە حزبی آزادیبخش خلق ترکیە (C ـ THKP) بە رهبری ماهر چایان نیز جریاناتی بودەاند کە در در تقابل با چپ سوسیال‌ شوونیست ترکیە نمایندە چپ انقلابی در ترکیە بودند و در مورد لزوم احقاق حقوق ملی خلق کورد رویکردی صریح و صادقانەای را پیرو می‌کردند. در واقع رویکرد انقلابی این جریانات و بویژە رهبرانشان باعث میگردد کە رهبر آپو در آن زمان بە آنها تمایل پیدا کند و در بسیاری از سمینارها، جلسات و فعالیت‌هایشان نیز حضور پیدا کند.

در آن موقع جوانان انقلابی و چپ در ترکیە خود را در سازمانی تحت عنوان جوانان انقلابی     (GENC  ـ DEV) سازمان دادە بودند و این سازمان نیز توجە رهبر آپو را بە خود جلب میکند. همچنین سازمان حزب کمونیست انقلابی کارگری ترکیە (تیکو) وجود دارد کە مواضع واضح‌تری در مورد حقوق خلق کورد دارد و بە روشنی از آن جانبداری میکند. رهبر آپو بە این جریان نیز بسیار متمایل میشود و آن را یک سازمان انقلابی بر میشمارد.

 در واقع در مورد مواضع سوسیالیستی بیشترجبهە حزبی آزادیبخش خلق ترکیە (C ـ THKP) بە رهبری ماهر چایان است کە بر رهبر آپو تاثیرگذار میباشد. ولی در مواضع انقلابی در مورد حقوق ملت کورد این حزب کمونیست انقلابی ترکیە ـ تیکو است کە مواضع شفافتری دارد و رهبر آپو را بە خود متمایل میسازد.

همچنین ارتش آزادیبخش خلق ترکیە بە رهبری دنیز گزمیش یکی دیگر از این جریانهای انقلابی بودە است کە رهبر آپو بە آن صحە انقلابی بودن میگذارد و اذعان میکند کە تاثیر زیادی بر او گذاشتە است. وی میگوید: وقتی کە دنیز گزمیش را زیر چوبە دار اعدام میبرند فریاد میزند زندە باد برادری خلق‌های ترک و کورد. خود این نیز از سوی رهبر آپو نشانە صداقت و انقلابی بودن دنیز گزمیش و جریانش بر شمردە میشود و میگوید ما باید بە آرمانهای آنها پایبند میماندیم.

بە هر تقدیر رهبر آپو در دوران جوانی و در سالهای اول دهە ٧٠ میلادی قرن گذشتە با توجە بە گرایشات سوسیالیستی و مبارزە رهایی بخش ملی از سویی با جریانات چپ انقلابی ترکیە و از سویی دیگر با کانون فرهنگی انقلابی شرق کە اکثرا کورد بودەاند ارتباط برقرار میکند و در فعالیت‌های آنها شرکت میکند. البتە این مربوط بە زمانی است کە هنوز رهبر آپو تصمیمی مبنی بر اینکە خود سازمانی تاسیس کند را نگرفتە است. بنابرین مدتی در انجمن فرهنگی انقلابی شرق کە اعضای آن کوردهایی دارای گرایشات هم  چپگرا و هم راستگرا بودند و در مورد مسائل کوردستان بحث‌های محدودی صورت میگیرد، شرکت میکند و همانطور کە گفتیم در بعضی از فعالیت‌های نیروهای چپ انقلابی ترکیە نیز شرکت میکند.

در واقع رهبر آپو با شرکت در فعالیتهای جریانات چپ انقلابی ترکیە و جوانان کورد سعی میکند کە مابین جوانان انقلابی ترک و کورد اتحادی را صورت دهد. اما در کانون فرهنگی انقلابی شرق گرایشات راستروانە، انفعال طلبانە و رفرمیستی غالب هستند و مسئلە کورد را با عدم صراحت و در یک مسیر رفرمیستی و صرفا در فعالییت‌های محدود فرهنگی موضوع میکنند و این نیز باب میل رادیکال و انقلابی رهبر آپو نمیباشد. در نتیجە بعد از مدتی از آنها فاصلە میگیرد.

از سوی دیگر در نتیجە کودتای ١٩٧١ در ترکیە بە چپ انقلابی ضربات مهلکی وارد میگردد و رهبران برجستە و شایستە خود را از قبیل ماهرچایا، دنیز گزمیش، ابراهیم کاپاکایا از دست میدهد. ماهرچایان در یک درگیری جان میبازد و دنیز گزمیش و ابراهیم کاپاکایا نیز دستگیر و اعدام میگردند. همچنین بسیاری از کادرهای با قابلیت آنها یا در درگیریها جان میبازند و یا دستگیر میشوند و با زندان، شکنجە و اعدام مواجهە میگردند. این نیز باعث میشود شیرازە چپ انقلابی ترکیە از هم پاشیدە شود و راە برای جولان اپورتونیسم سوسیال شوونیسم در ترکیە باز شود.

رهبر آپو وقتی متوجە کاراکتر رفورمیستی و سازشکارانە برخی از افراد و گروهایی کە مدعی مبارزە در راە رهایی ملی خلق کورد هستند میشود تصمیم میگیرد کە باید برای رهایی ملی خلق کورد رویکردهای انقلابی و جدی مطرح شوند. همچنین زمانی کە بعد از ضربەای کە بە چپ انقلابی ترکیە وارد میشود، در مییابد کە میدان برای سوسیال شوونیسم و اپورتونیسم باز گشتە است و ضرورت طرح ایدهای انقلابی و سوسیالیستی را درک میکند. در نتیجە سعی بر گذاشتن پایەهای فکری و تئوریک مبارزەای راسخ و انقلابی میکند و در این راستا تلاش میورزد. میخواهد پایە جنبشی را بگذارد کە هم رهایی ملی ملت کورد و سایر ملل را تضمین کند و هم مبارزە جهت تحقق سوسیالیسم راستین را سرلوحە کار خود قرار دهد.

رهبر آپو میگوید: بعد از درک بە چنین ضرورتی باید ابتدا خود را قانع میکردم کە آیا چنین عملی ممکن است؟ بویژە باید قبل از هر چیز خود را قانع میساختم کە آیا کورد و کوردستانی وجود دارد کە در راە رهایی و آزادی آن مبارزە کرد؟ میگوید: برای اینکە من بتوانم کسان دیگری را همراە خود کنم تا بتوان بە سازماندهی پرداخت، باید ابتدا خود در این امر بە قناعت قاطع میرسیدم. چرا کە در غیر اینصورت نمیتوانستم دیگران را بە قناعت برسانم.

وی همچنین میگوید: برای اقناع خودم از سال ١٩٧٠ تا ١٩٧٣ بە مدت ٤ سال تنها با خود کلنجار میرفتم و تلاش جهت رسیدن بە قناعت کامل در راستای وجود کورد و کوردستان و ضرورت مبارزەای سوسیالیستی و منطبق با رهایی آن افکارم را بە خود مشغول کردە بود. میگوید: طی این چهار سال  افکارم را با شخص دیگری مطرح نکردم تا اینکە توسط مطالعە و تعمق وصف ناشدنی بە یقین قاطع رسیدم کە کورد و کوردستانی وجود دارد و کوردستان مستعمرەای جهانی است و مبارزە برای رهایی آن یک امر اخلاقی است و جوابگویی بە این وظیفە اخلاقی نیز سە ابزار ایدئولوژی، سیاست و سازماندهی را میطلبد.

در واقع جدیت جنبش آپویی و پایە محکم آن بە این موضوع بر میگردد. یعنی مسئلە بە این طریق نیست کە مانند خلاءی کە در دوران جنگ جهانی دوم پیش آمد و حزب دموکرات کوردستان تشکیل شد، یا مانند سال ١٩٧٩ کە با سقوط دولت پهلوی خلاء ایجاد شد و حزب دموکرات کە مدتی طولانی منفعل بود فعال گشت و یا احزابی مانند کوملە تاسیس گشتند. در حقیقت توان جنبش آپویی بە تحکیم پایەهای خود کە در همان آغاز توسط رهبر آپو پایەگذاری شدەاند بر میگردد و نباید این حقیقت نادیدە قلمداد گردد.

یعنی زمانی جنبش آپویی آغاز بە مبارزە میکند کە دولت فاشیست ترکیە در اوج قدرت خود است و کورد در عمیق‌ترین سکوت بسر می‌برد. رهبر آپو بە همین دلیل میگوید من مجبور بودم ابتدا خود را قانع کنم و بعد مسئلە را با دیگران بە میان بگذارم، یا اینکە اقدام بە ترویج افکارم نمایم و در امر سازماندهی تلاش بخرج دهم.

همچنین رهبر آپو میگوید: وقتی کە کاملا اقناع شدم کە کوردستانی وجود دارد و آن کوردستان نیز مستعمرە، آنهم مستعمرەای جهانی میباشد، آنموقع دیگر باید جهت رهایی آن مبارزە را آغاز میکرد و در ‌غیر این صورت عدم صداقت و اپورتونیسم را نشان میداد. در نتیجە بعد از قناعت کامل بە وجود کوردستانی مستعمرە دیگر تصمیم تولید افکار مبتنی بر رهایی و تلاش بە سازماندهی در دستور کار قرار گرفت.

بە این ترتیب عبارت ـ کوردستان مستعمرەای جهانیست ـ بە پایە مبارزە ایدئولوژیک، سیاسی، سازمانی، نظامی و… جنبش آپویی تبدیل میشود. برای همین رهبر آپو میگوید: ما با دو کلمە شروع کردیم و با مبارزە راسخ بە اینجا رسیدیم. البتە این نیز مبنای کار قرار دادە میشود کە با رویکردهای راستروانە و با اتکا بە مدرنیتە سرمایداری این امر (رهایی و آزادی کوردستان) متحقق نخواهد گشت و این مسیر سوسیالیسم است کە میتواند آزادی کوردستان را تحقق بخشد. بە این مفهوم کە ماهیت سرمایەداری و گرایش‌های سرمایەدارای نمیتواند حامل آزادی باشند و این سوسیالیسم و گرایش چپ است کە امکان آزادی و رهایی را در خود حمل میکند. از سویی دیگر ترکیە عضو ناتو و متعلق بە جبهە سرمایداری و بلوک راست بود. یعنی از لحاظ رئال پلتیک آن زمان نیز جایی گرفتن در مسیر چپ و سوسیالیسم برای مبارزە رهایبخش کورد و کوردستان امری اجتناب‌ناپذیر بود.

دولت ترکیە بعنوان یکی از اعضای ناتو و جبهە سەرمایداری انکار و امحا را در مورد مسئلە کورد پیرو میکرد و همپیمانانش نیز از او حمایت کامل میکردند. رهبر آپو میگوید: یکبار استاد حقوقمان در دانشگاە بحث میکرد و میگفت: در ترکیە یک ملت وجود دارد و آنهم ملت ترک است. اگر فرد و گروهی هم خود را غیر ترک بشمار بیاورد، تنها یک حق دارد و آنهم بردگی و خدمت بە ترکها میباشد. اساسا این استاد حقوق در مورد آن مادەای صحبت کردە است کە در سال ١٩٣٢ بعد از شکست جنبش آرارات در قانون اساسی ترکیە درج میگردد.

رهبر آپو میگوید: با شنیدن این حرف از استاد حقوقمان در سر کلاس درس، من بلند شدم و گفتم چنین چیزی وجود ندارد و این حرف صحیح نیست. در ترکیە دو ملت وجود داردند آن نیز ملت کورد و ترک میباشند. کوردستان هم مستعمرە ترکیە است. بدون تردید رهبر آپو در دوران جوانی است و اینکە در آن جو فاشیستی چنین جسارتی بخرج دادە شود یک جسارت بی‌نظیر را میطلبد.

 رهبر آپو در ادامە میگوید تعدادی دانشجو بویژە دانشجویان کورد از این جسارت من بسیار خشنود شدند و مایە هیجان آنها شد. اما از سویی دیگر فاشیست‌هایی بودند کە چنین حرفی برایشان غیرە منتظرە بود و بە من حملە کردند. بە هر صورت این نشانگر جسارت رهبر آپو است کە در آن زمان و در آن وضعیت حساس و در دل فاشیسم هار ترکیە چنین حقیقتی را بە زبان آوردە است. موضوعی کە میتوانست عواقب بسیار بغرنجی را برای او بە همراە بیاورد.

رهبر آپو در نوروز سال ١٩٧٣ گروهی را تشکیل میدهد و در کنار سد چوبوک در آنکار اولین جلسە خود را برگذارا میکنند. رهبر آپو سعی میکند در این جلسە افکارش را با آن گروە در میان بگذارد. در این جلسە کە یک گروە ٦ نفرە است رهبر آپو افکار خود را مبنی بر اینکە کوردستان مستعمرە است و تنها در یک مبارزە راسخ و در مسیر سوسیالیسم رهایی آن ممکن است را با اعضای جلسە در میان میگزارد. میگوید گاهی اوقات دور هم مینشستیم و گاهی اوقات قدم میزدیم و در طول روز جلسە ما ادامە داشت و در این جلسە برای اولین بار نتیجەای کە در طی مدت ٤ سال اندیشیدن بە آن رسیدە بودم را برای این گروە بە بحث و تبادل نظر گذاشتم.

رهبر آپو میگوید: تلاشم این بود کە در این جلسە افکار و قناعت خودم را دیگر در چارچوب فردی خارج و بە اکیپ و گروە تبدیل کنم.تا بە این طریق در مسیر ارتقاء ایدئولوژیک، سیاسی گشتن و سازمان بخشیدن گام برداشتە شود. شوربختانە بعد از این جلسە در یک تظاهرات رهبر آپو دستگیر میشود و بە مدت ٧ ماە بە زندان می‌افتد. تظاهراتی کە در سال ١٩٧٣ در سالگرد اعدام دنیز گزمیش با هدف محکوم کردن اعدام او برگزار میشود.

شایان ذکر است کە یکی از شرکت کنندگان این تظاهرت در مصاحبە ای بحث میکند و میگوید: در این تظاهرات گروە فاشیست‌ها و انقلابی‌ها در مقابل همدیگر صف‌آرایی کردە بودند. هیچکدام از آنها جسارت حملە را نمیکردند. ناگهان در میان انقلابی ها فردی با فریاد مرگ بر فاشیست جلو افتاد و حملە را رو بە صف فاشیست‌ها آغاز کرد. در همین اثنا تمام انقلابیون بە دنبال این فرد افتادند و بە صف فاشیست‌ها حملەور شدند و ضربات مهلکی را بر آنها وارد آوردند و شیرازە آنها را برهم زدند. در ادامە میگوید متوجە شدیم کە فردی کە سکوت را شکست و بسوی فاشیست‌ها حملە کرد و ما را نیز بە دنبال خودش کشاند کسی نبود جز اوجالان. در واقع این نیز یکی  دیگر از مصادیق جسارت، پیشاهنگی و توان رهبری رهبر آپو را گزارە میکند.

رهبر آپو وقتی بە زندان میافتد گروهی کە در آنکارا اولین جلسە را با آنها برگذار کردە بود پراکندە میشود و بغیر از رهبر آپو و یکی از اعضای این گروە بقیە اعضا بدنبال زندگی شخصی خود میروند و ارتباط خود را با رهبر آپو قطع میکنند. رفیق علی حیدر قیطان (رفیق فواد) در میان این گروە تنها کسی است کە بعد از زندان بار دگر با رهبر آپو همراە شد و در فعالیت ‌های بعدی یکی از اعضای موثر و پایبند جنبش آپویی باقی ماند.

بە هر تقدیر رهبر آپو در این تظاهرات دستگیر میشود و مدت ٧ ماە را در زندان سپری میکند. وی میگوید در زندان بیشتر تعمق کردم و با خود گفتم باید در برابر این مظالم گامهای جدی و استوارتری برداشت. رهبر آپو بعد از تحمل ٧ ماە حبس از زندان آزاد میشود. در زندان با شخصی بە اسم دوغان فرتنە همراە بودە است.

دوغان فرتنە نیز جوانی است کە در همان تظاهرات دستگیر شدە است. او فرزند شخصی ارتشی بودە است. اما خود او چپگرا بودە کە در تظاهرات شرکت کردە و دستگیر شدە است. بە هرصورت رهبر آپو وقتی بحث از آزادیش در زندان میشود بدلیل اینکە او در انکارا جا و مکانی برای ماندن بعد از آزادی ندارد، دوغان فرتنە او را بە دو جوان چپگرای دیگر معرفی میکند تا بە سراغ آنها برود و مدتی را در خانە دانشجویی آنها بگذراند تا اینکە برای خود جا و مسکنی تهیە کند.

رهبر آپو با توصیە دوغان فرتنە بعد از آزادی بە همان آدرسی میرود کە بە او دادە است.  در آن خانە دو جوان چپ و انقلابی حضور دارند. اتفاقا هیچکدام از آنها کورد نبودەاند. رهبر آپو سفارش دوغان فرتنە را بە آنها میگوید تا او بتواند چند روزی در خانە آنها مهمان باشد تا اینکە جایی برای خود بیابد. آنها هم میپذیرند و بە این طریق رهبر آپو نزد آنان میماند.

 این دو جوان یکی رفیق کمال پیر و دیگری رفیق حقی قرار میباشند. رهبر آپو بعد از مدتی کە در آنجا میماند بین آنها رفاقت و صمیمیت و اعتمادسازی ایجاد میگردد. در نتیجە رهبر آپو افکارش را با آنها در میان میگزارد و در واقع بە یک گروە و تیم سە نفرە تبدیل میشوند. همانطور کە پیشتر گفتیم گروهی کە در نوروز ١٩٧٣ رهبر آپو برای آنها جلسە برگزار کردە بود دیگر پراکندە شدە بودند و تنها رفیق فواد باقی ماندە بود کە او هم بعدها دوبارە بە گروە جدید ملحق میشود.

بهر صورت بعد از آزادی از زندان رهبر آپو دوبارە افکارش را با این دو رفیق گرانقدر یعنی رفیق کمال پیر و رفیق حقی قرار در میان میگذارد و آنها هم افکار او را میپسندند و با او همراە میشوند. حتی رهبر آپو میگوید وقتی بر مستعمرە گشتن کوردستان در حال تعمق بودم و مشقات مبارزە جهت رهایی آن را در ذهن مرور میکردم تب و لرزی سرتا پای بدنم را فراگرفت، دچار ضعف شدم و بە زمین افتادم.

در ادامە میگوید کە در این اثنا رفیق حقی قرار در کنارم بود و این رفیق گرانقدر با دیدن این صحنە چنان متاثر شد کە تا آخرین لحظە زندگیش باوجود اینکە خود نیز کورد نبود با تمام صداقت و روحیە انقلابی در کنارمان باقی ماند. در مورد شهید کمال پیر هم میگوید نیم ساعت در مورد افکار و وظایف‌فمان برای کمال پیر صحبت کردم آنچنان عمیق آن را دریافت و بە اهدافمان پایبند شد کە دیگر نیازی نشد دوبارە برایش بازگو شود و او نیز تا آخرین لحظە زندگیش صادقانە و رفیقانە همقطارمان باقی ماند.

بهرحال این دو رفیق بە همراە رهبر آپو اولین هستە را تشکیل میدهند بە جذب افراد جدید می‌پردازند. رفیق کمال‌پیر با رفیق جمیل بایک (رفیق جمعە) دوست و هم کلاسی بودەاند.  رفیق جمیل بایک میگوید: روزی رفیق کمال پیر آمد و گفت کە تو کورد هستی و باید از کورد بودن خودت صاحبداری کنید. میگوید ما آنموقع بعنوان افراد چپ چنان اصراری بر کورد بودن خود نداشتیم و زیاد آن را بە دغدغە و موضوع خود تبدیل نمیکردیم. حتی بدلیل حساسیت بە مسئلە کورد آنچنان کورد بودن خود را بە زبان نمی‌آوردیم.

همچنین میگوید حتی تا حدودی از کورد بودن فرار میکردیم و برایم عجیب بود کە رفیق کمال‌پیر باوجود اینکە خودش کورد نیست اینچنین در مورد کورد و لزوم مبارزە رهایی کورد صحبت میکند. رفیق کمال‌پیر بە رفیق جمیل بایک میگوید ما باید برای آزادی کورد مبارزە کنیم. همچنین میگوید تا کورد آزاد نگردد آزادی ترک و تحقق سوسیالیسم هم امکانپذیر نیست.

 رفیق جمیل بایک اضافە میکند کە رفیق کمال پیر در مورد مستعمرە بودن کوردستان برایش صحبت میکند و این تحلیلات برایش تازە و جالب می‌آیند ولی چون زیاد در مورد موضوع آگاهی ندارد بیشتر گوش میکند و اظهار نظری نمیکند. رفیق کمال‌پیر بە وی میگوید ما رفیقی داریم کە در این ضمینە اطلاعات بیشتری دارد و اگر مایل باشید میتوانیم بە خانە ما برویم و او را ملاقات کنید. میگوید من هم قبول کردم و بە آنجا رفتیم و در آنجا جوانی بود کە همان رفیق حقی قرار بودە است.

 میگوید وقتی رفتیم رهبر آپو در خانە نبود و بعد از برگشت وی  با همدیگر مفصل صحبت کردیم. البتە او بیشتر صحبت میکرد و من گوش میدادم و مسائل بسیار جدید و جالبی را بویژە در مورد کوردستان برایم تعریف کرد. همچنان من اظهار نظر آنچنانی نمیکردم و بیشتر در مورد این معلومات و حرفهای جدید فکر میکردم کە برایم بسیار جالب و قابل تامل بودند. بویژە سخنانش در مورد ارتباط رهایی و آزادی کوردستان با مبارزات سوسیالیستی کە محور بحث بود برایم بسیار قابل تامل بودند. مخصوصا وقتی گفت در ترکیە سوسیالیسمی کە آزادی ملت کورد را تضمین نکند و بە آن نقش محوری ندهد نمیتواند مبارزە سوسیالیستی باشد و نباید در این زمینە غفلت کرد بر من بسیار تاثیر گزار بود.

بە هر صورت رهبر آپو در مورد افکار و ایدئولوژی خودش برای رفیق جمیل بایک صحبت میکند و رفیق جمیل بایک از آنجا خارج میشود. وی میگوید فردای آن روز رفیق کمال‌پیر نزد من آمد و میخواست بداند بحث‌های شب گذشتە را چگونە ارزیابی میکنم. این نیز یک رویکرد انقلابی است کە رفیق کمال پیر آن را پیرو میکند. یعنی پیگیری نتیجە کار. یک انسان انقلابی وقتی کاری را انجام میدهد از نتیجە آن غافل نمیگردد و سعی میکند آن را پیگیری کند. 

رفیق جمیل بایک میگوید رفیق کمال آمد و از من سئوال کرد کە حرفهای دیشب را چگونە دیدی. من هم کە عادت رفیق کمال‌پیر را میدانستم کە وقتی ناحقی بشنود عصبانی میشود بە شوخی گفتم کە چیز تازەای در حرف‌های دیشب نبود و من خودم بسیاری از آنها را میدانستم.  این هم باعث شد کە رفیق کمال عصبانی شود و بگوید اینچنین نیست اگر واقعا تو اینها را میدانستی من و تو کە مدتی است دوست و رفیق هستیم چرا یک بار ابراز نداشتەای.

رفیق کمال میگوید تو باید برای بحثی کە دیشب رفیقمان (منظور رهبر آپو است) با تو کرد احترام بگذاری و با صداقت عمل کنی. رفیق جمعە میگوید من هم گفتم شوخی کردم و واقعا بسیار تحت تاثیر حرف‌های دیشب قرار گرفتەام و برایم موضوعات جدیدی بود. بعد از آن رفیق کمال هم میگوید اگر تمایل داشتە باشی میتوانی بە عضو گروە ما در بیایید. رفیق جمیل بایک هم با کمال میل قبول میکند و او هم بە گروە اضافە میشود.

بعد از رفیق جمیل بایک رفیق دوران کالکان (رفیق عباس) هم توسط رفیق جمیل بایک بە گروە ملحق میشود. رفیق جمیل بایک و رفیق دوران کالکان هم با همدیگ دوست و رفیق هستند و با همدیگر در یک دانشگاە مشغول بە تحصیل هستند. همچنین با همدیگر در فعالیت‌ها و تظاهراتهای نیروهای چپ‌گرا بر علیە دولت شرکت میکنند. بعدها رفقایی مانند مصطفی قرسو هم بە گروە ملحق میشوند و همانطور کە گفتیم رفیق علی‌حیدر قیطان هم کە در جلسە نوروز ١٩٧٣ حضور داشت بە این گروە جدید میپیوندد و بە این طریق در آنکارا اولین هستە جنبش آپویی شکل میگیرد. بە همین دلیل نیز در مباحث مربوط بە تاریخ پ، ک، ک عنوان گروە یا اکیب آنکارا هم بە این گروە اطلاق میگردد.

در واقع گروە آنکارا و هستە اولیە جنبش آپویی مشتمل از خود رهبر آپو، رفقا حقی قرار، کمال پیر، علی‌حیدر قیطان، جمیل بایک، دوران کالکان و مصطفی قرسو میباشند کە تا آخر بە آرمانهایشان پایبند ماندند. دو رفیق گرانقدر حقی‌قرار و کمال پیر در همان اوان جنبش شهید میشوند و پنج عضو دیگر هنوز هم خستگی ناپذیر در مسیر مقاومت و مبارزە گام برمیدارند.

  لازم بە ذکر است کە بعد از توطئە ١٥ فبریە ١٩٩٩ کە منجر بە  ربودن رهبر آپو و اسقرار سیستم امرالی شد، دولت ترکیە زمانی کە متوجە شد برعکس انتظار او جنبش نە تنها فرونپاشید بلکە گسترش یافت، اعتراف کرد کە اشکال کار ما این بود بە دستگیری اوجلان کفایت کردیم و حساب گروە آنکارا را نکردیم و از آن غافل شدیم. چرا کە گروە آنکارا قابلیت حفظ ایدئولوژی و کاراکتر انقلابی این جنبش را داراست و از توان هدایت جنبش برخوردار است.

بە هر صورت بە این ترتیب ایدئولوژی و اکیب آپویی شکل میگیرد و رهبر آپو بطور مداوم در تکوین و گسترش آن تلاش بە خرج میدهد. یعنی هم از لحاظ فکری و تئوریک و هم از لحاظ عملی و گسترش سازماندهی و جذب نیروی جدید رفقا شب و روز در حال تلاش هستند. رهبر آپو در موازی با فعالیت‌های فکری و سازمان با تمام توان سعی میکند در بین افراد و گروهای کورد با بقایای چپ انقلابی ترکیە در مسیر مبارزە مشترک با فاشیسم دولت ترکیە اتحادی را صورت بخشد و برای آن نیز پیگیرانە کار میکند.

بعدها افراد مبارز دیگری مانند مظلوم دوغان، محمد خیری دورموش، عاکیف یلماز، فرهاد کورتای، سکینە جانسز و… بە گروە ملحق میشوند. در این میان دو فرد نیز بە گروە ملحق میشوند کە در بحث‌های مربوط بە تاریخ جنبش آپویی بسیار در مورد آنها بحث میشود. یکی از آنها شخصی است کە بە پیلوت (خلبان) مشهور است. این شخص یک خلبان و اهل شهر آگری میباشد کە مدتی وارد گروە میشود.

 پیلوت همیشە سعی میکند کە خود را بیشتر بە رهبر آپو نزدیک کند و اعتماد او را بە دست بیاورد. این شخص کارهای مشکوک از خودش نشان میدهد و همیشە پول زیادی را همراە دارد و خرج میکند. پیشنهادهای ماجراجویانە و گمان برانگیز طرح میکند و این نیز توجە رهبر آپو و بقیە رفقا را بە غیرعادی بودن این شخص معطوف میکند. پیشنهادهایی از قبیل زدن بانک و فعالیت‌هایی از این قبیل کە بیشتر وجهە ماجراجویانە و انتحاروارانە دارند.

برخوردهای این شخص بویژە دارا بودن مقدار زیادی  پول کە بدون ملاحظە خرج میکند و پیشنهادهای ماجراجویانەاش روز بروز بیشتر شک رهبر آپو را مبتنی بر این کە بە احتمال زیاد نفوذی میت باشد برمی‌انگیزد. وقتی رفقا بە جاسوس بودن او اطمینان بالایی حاصل میکنند سعی میکنند کە بنوعی او را بە کار ببندند و از او استفادە کنند. آنها استدلال میکنند کە  اگر دولت این را بە میان ما فرستادە کە بە ما ضربە بزند ما باید اسلحە خود دولت را بر علیەش بە کار ببندیم و از طریق این مهرە خودش بە او ضربە وارد کنیم.

 برای مثال جلسەای را با حضور پیلوت برگزار میکنند و تصمیم میگیرند مثلا در ماردین عملیاتی انجام دهند، ولی بعد از آن بلافاصلە تصمیم میگیرند کە بجای عملیات در ماردین در آمد (دیاربکر) عملیات انجام دهند. این هم از سویی باعث میشود کە اطلاعاتی کە پیلوت بە دولت میدهد کذب دربیایند و از سویی دیگر تمام توجە دولت بە جایی معطوف میشود کە پیلوت بە آنها اطلاع دادە است و رفقا آسانتر در محلی کە واقعا میخواهند عملیات انجام دهند میتوانند کار خود را کم خطرتر انجام دهند. بعد از چند بار تکرار شدن دولت هم اعتمادش را نسبت بە پیلوت از دست میدهد و بعدها در یک سانحە هلیکوپتر او را از بین میبرند.

حتی روزی برای اینکە اطمینان کامل از جاسوس بودن پیلوت حاصل کنند جلسەای را با حضور پیلوت برگذار میکنند و تصمیم بە تشکیل جلسەای در روزهای آیندە میگیرند. خانە رفیق مصطفی قرسو را برای محل برگزاری جلسە مشخص میکنند. ولی آن جلسە را برگزار نمیکنند و فقط از دور اطراف خانە رفیق قرسو را تحت نظر قرار میدهند و متوجە میشوند کە پلیس زیادی اطراف خانە را احاطە کردە است تا اگر رفقا بە خانە رفتند همە آنها را دستگیر کنند.

بە این طریق رفقا هم اطمینان حاصل میکنند کە واقعا پیلوت خبر جلسە را بە پلیس دادە است. بعد از این واقعە دیگر ارتباط خود را با پیلوت قطع میکنند وهمانطور کە گفتم اطلاعات غلط پیلوت بە میت باعث بدگمانی از او میشود و او را از بین میبرند. در واقع این نیز دلیلی دیگر است از درایت، ذکاوت و هوشیاری رهبر آپو در خنثی کردن پلان دشمن و چگونەگی بکاربردن سلاح‌های دشمن بر علیە خود او.

 البتە با وجود این هم رهبر آپو در جلد پنجم مانیفست تمدن دمکراتیک در سال ٢٠١٠ اعلام کرد کە بخاطر اینکە بی‌عدالتی نشود باز تحقیق کنید و اگر واقعا پیلوت جاسوس میت نبودە باشد او را بعنوان شهید مرحلە ایدئولوژی و دورە اکیب آنکارا اعلام کنید. طبق این خواستە رهبر آپو نیز رفقا یک کمیسیون تحقیق را تشکیل دادند و در این زمینە تحقیقات لازم را انجام داد. نتیجە این تحقیق هم جاسوس بودن پیلوت را تائید کرد و خانوادە پیلوت هم بە این مسئلە اعتراف کردند و بە روشنی اذعان کردند کە پیلوت واقعا مامور میت بودە است.

فرد دوم کثیرە یلدرم (فاطمە) است. فاطمە دختری از درسیم است. خانوادەاش خانوادەای آریستوکرات بودەاند. این خانوادە در زمان عصیان سید رضا درسیم متهم بە همکاری با دولت ترکیە است. ولی فاطمە خودش را یک دختر چپ و و مدعی مبارزە در راە رهایی کوردستان جلوە میدهد. بعد از مدتی فاطمە هم وارد گروە میشود. فاطمە زن بسیار زیرکی بودە است. در واقع هم بدلیل زکاوتش و هم بە دلیل اینکە آن زمان زنان زیادی در درون گروە نیستند سریع در درون گروە جایگاهی مییابد. بعد از مدتی فاطمە و رهبر آپو با همدیگر ازدواج میکنند. رهبر آپو میگوید: این ازدواج هم جنبە عاطفی و احساسی داشت و هم جنبە سیاسی و سازمانی. 

وی میگوید: بخاطر اینکە راحت بتوانیم حرکت کنیم بایستی فاطمە با یکی از رفقای گروە ازدواج میکرد. از قضا ابتدا با یکی دیگر از رفقای گروە ازدواج کرد. بعد از مدتی از آن شخص جدا شد و با من ازدواج کرد. از سویی دیگر رهبر آپو سعی میکند از خانوادەای کە بە همکاری با دولت متهم است فردی از آنها را بە راە انقلاب هدایت کند و بە این طریق انتقامی از دولت گرفتە شدە باشد.

در جلد پنجم مانیفست تمدن دمکراتیک رهبر آپو بە تفصیل این مرحلە را شرح میدهد. گمانهایی وجود دارد کە احتمالا فاطمە هم نفوذی بودە باشد. ولی هنوز هم مدارکی دال بر یقین وجود ندارد تا اثبات کند واقعا فاطمە بعنوان جاسوس بە درون گروە نفوذ کردە است.  البتە اگر جاسوس هم نبودە باشد بسیاری از فعالیت‌ها و عملکردهایش جنبە جاسوسی داشتە و توان و نیروی خودش را بجای اینکە در مسیر کارهای مثبت بە کار بیندازد بیشتر در مسیر منفی و زیان بە سازمان حرکت کردە است. برای نمونە همیشە خواستە است رهبر آپو را بی‌تاثیر کند، از مسیر مبارزە بازدارد و جنبش را تحت تاثیر خود در بیاورد و آن را در راستای اهداف و امیال خود بە کار ببندد و در راستای این نیز سعی میکند در درون صفوف جنبش بە فتنە و فسادی دامن بزند.

رهبر آپو میگوید من نیروی زن و مشخصا زن کورد را در فاطمە مشاهدە کردم ولی او این نیرو و توان را در مسیر مثبت خرج نمیکرد. حتی میگوید اگر فاطمە سوسیالیست و میهن دوستی صادق و انقلابی میبود توان رهبری ستراتژیک را در خود داشت. میگوید بعد از مشاهدە این وضعیت گفتم باید زنی خلق شود کە توان و نیروی خود را در مسیر مثبت و در امر مبارزە جهت رهایی ملی و حیات سوسیالیستی بە کار ببندد نە از آن برای اهداف شوم استفادە کند.

رفیق جمعە در درسگفتارهای تاریخ پ، ک، ک میگوید روزی در منزل رهبر آپو بودیم. فاطمە بسیار بە رهبر آپو حقارت و بی حرمتی کرد. رهبر آپو هم از خانە خارج شد و حتی تلنگری هم بە فاطمە نزد و تنها آنجا را ترک کرد و بە بیرون رفت. رهبر آپو هم خودش بە این موضوع اشارە میکند. میگوید فاطمە میخواست با این رفتارش من را تحریک کند تا مانند یک مرد کلاسیک برخوردی عاطفی و یا خشونت آمیز را انجام دهم و بە این طریق هم احترام و اتوریتەام نزد رفقا شکستە شود و هم اینکە آن را بە خوراکی تبدیل کند کە میان حرف و عمل من تناقض وجود دارد.

میگوید اما بر عکس انتظار و هدف او من مانند یک مرد کلاسیک عمل نکردم و برای مدتی از خانە خارج شدم. وی حتی در جایی میگوید کە مدت ١٠ روز بە آن خانە برنگشتم. در جایی دیگر در اشارە بە توان و نیروی فاطمە این رخداد را تعریف میکند و میگوید فاطمە از چنان توانایی برخوردار بود و همچنین من بخاطر اینکە ثابت کنم آن مرد کلاسیک نیستم میدان را برای او ترک کردم و از خانە خارج شدم. این در حالی بود کە من هیچگاە میدان را برای دولت ترکیە و حتی ناتو هم ترک نکردە بودم اما فاطمە من را وادار بە ترک میدان کرد و این از توان او نشات میگرفت.

بهرحال فاطمە هم یکی از اعضای گروە است ولی نقشی بسیار منفی ایفا میکند. آن دوران هم رفقا در وضعیت بسیار بغرنجی بسر میبرند. پول و امکانات کافی ندارند، مکان و مسکن مناسب ندارند، تحت تعقیب هستند و موارد عدیدەای کە شرایط را بسیار سخت کردە است. برای نمونە یکبار رفیق فواد دچار درد شدید معدە میشود و آنها هم نان و خوراک آنچنانی ندارند کە بە او بدهند. طبق گفتە رفیق جمیل بایک آن روز رفیق فواد از شدت گرسنگی و درد معدە مدتی طولانی بە خود می‌پیچد تا اینکە پایان روز چند عدد نان خالی تهیە میکنند و بە او میدهند.

آنها حتی آنقدر امکان خریدن خوراک ندارند و باید با نان خالی خود را سیر کنند، مجبور میشوند کە بجای خرید خوراک از نانوایی نان زیادی خرید کنند. چرا کە نان از خوراک ارزانتر است و بایستی بە این طریق صرفەجویی کنند. در واقع خرید این همە مقدار نان برای صاحب نانوایی تعجب برانگیز بودە است و بدلیل اینکە رفیق مظلوم دوغان مسئول خرید نان بودە روزی صاحب نانوایی از او سئوال میکند کە شما این همە نانی را کە میخرید چگونە مصرف میکنید و او هم در جواب میگوید من سرایەدار یک آپارتمان هستم و موظف هستم کە برای تمام آپارتمان نان تهیە کنم. یعنی کمبود امکانات برای رفقا تا این حد بودە است.

رفقا برای بدست آوردن پول مجبور هستند حمالی کنند و از آنطرف هم باید نهایت صرفەجویی را رعایت کنند. برای نمونە جوانی کە تازە بە گروە ملحق شدە است روزی با رفیق حقی قرار بە کارگری میروند. در برگشت بستنی فروشی را میبینند و آن جوان بە رفیق حقی میگوید دلم خیلی هوای بستنی کردە است. رفیق حقی از بیم اینکە اگر برای این جوان کە تازە بە گروە ملحق شدە بستنی نخرد باعث دل شکستگی اومیشود برایش یک بستنی میخرد و آن روز خودش غذا نمیخورد کە پول بستنی جبران شود. یعنی وضعیت تا این حد مشکل است و در کتابها و درسگفتارهای مربوط بە تاریخ پ، ک، ک بویژە در کتاب “میژوویەک لە ئاگر” (تاریخی از آتش)  این وضعیت با جزئیات شرح دادە شدە است.

رفیق جمیل بایک همچنان تعریف میکند کە روزی رهبر آپو بیماری سختی گرفت و از شدت درد بە خود میپیچید و ما پول کافی نداشتیم کە او را برای معالجە بە دکتر ببریم و ناچارا او هم تا بهبودی مجبور بود آن درد و وضعیت را تحمل کند. اما با این وضعیت هم همیشە در تلاش آن هستند کە مبارزە را ارتقاء بخشند و بویژە در مورد کوردستان و وضعیت ملت کورد معلومات جمع‌آوری کنند تا بە این طریق پایەهای تئوری و عملی جنبش را تحکیم بخشند. برای نمونە رفیق مظلوم دوغان روزانە ٥٠٠ صفحە کتاب تندخوانی میکند تا شاید در جایی بە کلمە کوردستان بربخورد.

اتفاقا مشکل خرید کتاب هم یکی دیگر از مشکلات رفقا بودە چرا کە پول کافی برای خرید کتاب نداشتەاند. حتی چند تا رفیق دست بە کتاب دزدی در یکی از کتابفروشی‌ها میزنند. عاقبت روزی صاحب کتابفروش متوجە میشود و در حین کتاب دزدی دست آنها را میگیرد و میگوید شما چرا اینکار را میکنید. میگویند حقیقتا ما هم از این کارمان راضی نیستیم. ولی دانشجو هستیم و برای تحقیق نیاز بە کتاب داریم. اما پول خرید کتاب نداریم. صاحب کتابفروش میگوید مادام کە اینطور است این کار را نکنید. ولی هر کتابی را کە خواستید میتوانید بە قرض ببرید و بعد از اینکە خواندید و کارتان تمام شد کتاب را برگردانید و بە این طریق کتابفروش بە آنها کمک میکند.

در واقع رفقا در سال ١٩٧٤ بعد از تشکیل گروە ایدئولوژیک در آنکارا دیگر بحث از آن میکنند کە بایستی برای مبارزە عملی بە کوردستان باز گردیم و در آنجا مبارزە را بە پیش ببریم. بویژە رهبر آپو بر این موضوع اصرار راسخ دارد. رهبر آپو میگوید در آنکارا نزد سراج بلگین کە ادعای مبارزە برای رهایی کوردستان را داشت رفتم و گفتم اگر ما بە کوردستان برنگردیم و مبارزە عملی را آغاز نکنیم و  تنها در اینجا بحث از کوردستان بکنیم فایدەای ندارد و لازم است متحد شویم و برای مبارزە بە کوردستان برگردیم. سراج بلگین هم در جواب میگوید اگر پاتون رو توی کوردستان بگذارید قلم پاتون را خواهیم شکست. چرا کە بە زعم او کوردستان تنها ملک جریان آنها یعنی حزب دموکرات کوردستان ترکیە میباشد و جریانهای دیگر بویژە جریان تازەای مانند آپوچی‌ها حق مبارزە در آنجا را ندارند.

این نیز یکی دیگر از ویژگی‌های خط کلاسیک است. یعنی خود کاری نمیکند و میخواهد برای دیگرانی کە میخواهند کاری انجام دهند مانع ایجاد کند. البتە در نهایت رهبر آپو این جنبش بزرگ را بنیاد نهاد و با احترام بە سراج بلگین او نە تنها کاری را پیش نبرد بلکە حتی خانوادە خودش هم در کنارش قرار نگرفت و بچەهایش در سوید بە طرفداران جنبش آپویی تبدیل شدند. حتی خود او هم مقاطعی از جنبش آپویی طرفداری کرد و در سالهای اخیر در سوید کە در یک آپارتمان بە تنهایی زندگی میکرد وفات کرد.

بهرحال رفقا تصمیم میگیرند کە بە کوردستان برگردند. بعد از برگشت بە برگزاری جلسات متعدد میپردازند. از منطقە آگری شروع میکنند و تا درسیم و ملاطیە رهبر آپو برای کادرها، طرفداران و خلق جلسە برگزار میکند. رهبر آپو در این جلسات بطور عمومی‌تر افکار مبتنی بر “کوردستان مستعمرە است و باید جهت رهبری آن مبارزە کرد” را طرح میکند و خلق هم از این جلسات پیشوازی میکند. بدون تردید جلسات بطور مخفیانە و با اتخاذ تدابیر امنیتی برگزار میشوند. این جلسات هرچند محدویت هم داشتە بودە باشند ولی پایە یک سازماندهی محکم را در شمال کوردستان بنا میگزارند.

رفیق جمیل بایک میگوید: وقتی بە کوردستان بازگشتیم همراە با رهبر آپو بە روستایشان رفتیم و پدر رهبر آپو در خطاب بە رهبر آپو گفت: پسرم عبداللە تو قبلا از کمونیست بودن حرف میزدی و من با تو مخالفت میکردم ولی شنیدەام اکنون از کورد و کوردستان صحبت میکنی خواهش میکنم همان کمونیست بودن بهتر است و دست از بحث کورد و کوردستان بردار. این بحث خطر ناک است و من بی نهایت برای آیندە تو نگرانم. رفیق جمیل بایک میگوید: رهبر آپو رو بە من کرد و گفت: پدر من از بسیاری از این چپ‌ها و کمونیست‌ها عاقل‌تر است. میداند کە حساسترین مسئلە برای دولت فاشیست ترکیە مسئلە کورد و کوردستان است و هیچ مسئلەای حتی کمونیست بودن هم حساسیت این مسئلە را ندارد.

بە هر تقدیر با برگشت بە کوردستان زمینە گسترش جنبش فراهم میشود و سازماندهی ارتقاء مییابد. البتە هنوز حزب تشکیل نشدە است. بعضی آنها را طلبەها (دانشجویان) و تعدادی آپوچی‌ و تعدادی هم آنها را انقلابی‌های کوردستان نام میبرند. هنوز هیچ مجلەای را منتشر نمیکنند. بعضی مواقع سخنرانی‌های رهبر آپو از طریق کاست بین اعضا و طرفداران پخش میشود. آنها بیشتر با حضور در میان خلق برای مردم شناختە میشوند. رفتار و برخورد انقلابی رفقا نیز در میان مردم باعث شهرت و گسترش جنبش میشود. رفقا از لحاظ فکری و عملی وحدت دارند و حتی برای بسیاری مایە تعجب است کە چگونە بدون اینکە مجلە و رادیویی داشتە باشند اینقدر وحدت گفتار و کردار و دید مشترک دارند. رهبر آپو میگوید آنقدر رفاقتـمان وحدت یافتە بود با نگاە کردن بە صورت همدیگر، همدیگر را درک میکردیم و عمل بر حرف فائق بود.

بە این طریق هم آپویی‌ها بە موثرترین گروە در میان سایر گروهایی کە مدعی مبارزە هستند تبدیل میشوند. دولت ترکیە هم بە این نتیجە میرسد کە این جریان، جریانی جدی است و از بسیاری لحاظ با تمام گروهای مخالف دولت تفاوت دارد. دولت ترکیە ابتدا بطور مستقیم با جنبش آپویی وارد عمل نمیشود و سعی میکند با عملکرد مستقیم خودش باعث نگردد کە جنبش بیشتر محبوبیت و گسترش یابد.

دولت ترکیە برای مقابلە با رفقا ابتدا گروهایی را تحت نام چپگرایی، مدعی مبارزە و انقلاب در راە رهایی کوردستان برساخت مینماید و میخواهد از طریق آنها بە جنبش آپویی ضربە وارد نماید. همچنین بعضی از راسای عشایر کورد را مسلح میکند تا آنها با رفقا بە جنگ بپردازند و بە آنها صدمە وارد کنند.

یکی از این گروها، گروهی تحت نام ستارە سرخ (استرکا سوور) میباشد. فردی بە نام علاءالدین کاپلان رهبری آن را برعهدە دارد و ازعوامل میت میباشد. این شخص میگوید باید برای پنچ بخش کوردستان مبارزە کرد. منظورش از بخش پنجم منطقە کوردهای سوڤیت است کە در زمان لنین یک جمهوری کوچک کوردی در آذربایجان تشکیل شد کە عنوان کوردستان سرخ نیز بە آن اطلاق میگردد. اما دیری نپایید کە جمهوری کوردستان سرخ توسط ستالین منحل گشت.

بە هرحال علاءالدین کاپلان شایع میکند کە ئاپو از ٤ بخش کوردستان صحبت میکند و این کافی نیست. من از ٥ بخش کوردستان صحبت میکنم پس من انقلابی تر هستم. در واقع میت بە این طریق میخواهد مسئلە را تحریف کند و برای این نیز از عوامل خودش استفادە میکند. بە زعم خودش گفتمانی رادیکالیر از گفتمان رهایی ملی جنبش آپویی را طرح میکند تا بە این طریق بر سر راە ملحق گشتن کوردها بە جنبش آپویی ایجاد مانع کند.

بعدا طبق برنامە میت علاءالدین کاپلان میایید و در عنتاب رفیق حقی قرار را ترور میکند.  بە این طریق رفیق حقی قرار شهید میشود. البتە قبل از شهید حقی قرار رفیق دیگری بە نام آیدین گل شهید میشود. ولی در سطح رهبری و بعنوان یکی از رفقای موثر در پیشبرد جنبش، رفیق حقی قرار اولین رفیقی است کە شهید میشود. بە همین دلیل در بسیاری از متون جنبش عنوان اولین شهید بە وی نسبت دادە میشود.

 رفیق حقی بە حدی فعال بودە کە در نزد بسیاری چنان تصور شدە است کە او رهبر جنبش است. شاید هدف گرفتن او از طرف میت و علاءالدین کاپلان هم بە همین دلیل بودە باشد.  چرا کە آنموقع برای همە مشخص نیست کە رهبر جنبش کیست و بسیاری از فعالیت‌ها بطور مخفیانە بە انجام میرسند. آنموقع رهبر آپو هم با نام مستعار رفیق علی فرات شناختە میشود. حتی تا دهە ٩٠ هم رهبر آپو با نام علی فرات مطلب مینوشت.

بە هر تقدیر رفیق حقی قرار شهید میشود و در ترور شهید حقی قرار دو هدف از سوی آمرین و عاملین این ترور پیگیری میشود. اول اینکە از منظر دولت فاشیست وظیفە یک ترک خدمت بە دولت ترک است. ولی اکنون کسی مانند رفیق حقی کە خود کورد نیست دارد برای حقوق کورد مبارزە میکند و این از نظر دولت فاشیست ترکیە جرمی نابخشودنی است و جزای آن مرگ است. از سویی دیگر خواستەاند با ترور رفیق حقی خانوادە و افراد دیگری از چپ ترکیە را بر علیە کورد و جنبش تحریک کنند. جزئیات ترور رفیق حقی نیز در متون مربوط بە تاریخ پ، ک، ک وجود دارد و ما در اینجا بە این حد کفایت میکنیم. البتە باید یاد آور شویم کە در همان سال در انتقام رفیق حقی قرار علاءالدین کاپلان توسط رفقا مجازات و کشتە میشود و بە این طریق بە سزای اعمالش میرسد.

بهرحال بعد از ترور رفیق حقی قرار رهبر آپو میگوید دیگر در این مبارزە خون رفقای ما ریختە شد و هرجا خون رفقای ما ریختە شود باید بە سنگر مبارزە بی امان ما تبدیل شود. رهبر آپو میگوید باید گامهای جدیدی برداریم و بە این طریق لایق راە شهید حقی باشیم. یکی از این گامها هم تاسیس حزب است. رهبر آپو میگوید اگر تا کنون ما در قالب اکیب مبارزە کردەایم دیگر از این پس کفایت نمیکند و برای ارتقاء مبارزە فکری، سیاسی، سازمانی، نظامی و… باید مبارزاتمان بە قالب حزب دربیاید.

جهت عملی کردن این گام نیز رهبر آپو در اواخر سال ١٩٧٧ برنامە حزب را مینویسد. رهبر آپو میگوید آنموقع ما در عنتاب در یک خانە تیمی بودیم من قدم زنان برنامە حزب را بە زبان می‌آوردم و رفیق محمد خیری دورموش هم مشغول نوشتن آن بود و بە این طریق با همکاری این رفیق گرانقدر اولین برنامە حزب را نوشتیم. بە این ترتیب برنامە حزب نوشتە میشود و در بهار ١٩٧٨ بعد از نوشتن برنامە حزب رهبر آپو نوشتار دیگری را تحت عنوان مانیفست انقلاب کوردستان (راە انقلاب کوردستان) بە رشتە تحریر درمی‌آورد.

در واقع رهبر آپو تمام تفکرات و تحقیقات خود را کە از سال ١٩٧٠ تا آنموقع در خصوص مسئلە کورد و سوسیالیسم انجام دادە است را در این اثر مدون میسازد. بە این طریق نیز جنبش صاحب یک متن ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی میگردد کە در آن پایەها و رئوس و راهکارهای جنبش محرز گشتەاند. این اثر بە چاپ میرسد و بطور مخفیانە در میان اعضا و هوادارن پخش میگردد.

در همین مقطع عشیرە سلیمانان در شهر و منطقە حیلوان وجود دارد. روسای این عشیرە مزدور و خادم دولت ترکیە هستند. آنان طبق برنامە میت یکی از رفقا را بە نام خلیل چاوغون شهید میکنند. این نیز باعث وقوع جنگ بین رفقا و این عشیرە میشود و بە این طریق جنگ مسلحانە بین آنها آغاز میگردد. رفقا در یک عملیات تمام روسای عشیرەهای سلیمانان را میکشند. این نیز بازتاب زیادی مییابد و مایە شور و شعف خلق میگردد. چراکە آنان از سویی مزدور دولت بودند و از سویی دیگر بە شدیدترین شیوە بە مردم ظلم روا میداشتند و برای آنها ایجاد مزاحمت میکردەاند. لازم بەذکر است کە رفقا بعد از شکست سلیمانان تمام اسلحەهایی را کە دولت بە آنها دادە است مصادرە میکنند و صاحب تعداد انبوهی از سلاح میشوند. در واقع در آن زمان رفقا آنچنان اسلحەای ندارند و تمام اسلحەهایشان از چند قبضە کلاشینکوف و تپانچە تجاوز نمیکند.

بە هرصورت جنگ با سلیمانان و ضربە زدن بە آنها باعث میشود کە انقلابیون کوردستان بیشتر از پیش محبوب مردم شوند. کل این شهر بە دست مردم می‌افتد. شهردار دولتی را عزل میکنند و از خود یک نفر را بە شهردار منصوب میکنند. در واقع برای اولین بار نوعی از خودمدیریتی را تشکیل میدهند. لازم بە ذکر است کە تصاویر عزل شهردار دولتی و هیجان مردم در شهر حیلون موجود است کە بارها از تلویزیونهای جنبش پخش شدە است.

از سویی دیگر در شهر و منطقە سیورک عشیرەای دیگر بە اسم عشیرە بوجاق وجود دارد. اسم رئیس این عشیرە جلال است کە بە جلال بوجاق مشهور است. جلال بوجاق و افراد او هم بە شدیدترین شیوە بە مردم ظلم میکنند و از سویی دیگر برای دولت کار میکنند. رفقا با آنها هم وارد جنگ میشوند. رفقا سعی میکنند بە مردم در برابر آنان جسارت ببخشند و اوتوریتە آنها را در میان مردم بشکنند.

 برای نمونە رفیقی بە اسم جمعە طاق وجود دارد کە بە همراه تعدادی از مردم در پارکی نشستەاند. در این اثنا جلال بوجاق و تفنگچیان او وارد پارک میشوند. همە در مقابل او بلند میشوند. تنها رفیق جمعە بلند نمیشود. این نیز برای جلال بوجاق غیرە معمول است. نزدیک میشود و از او سئوال میکند کە آیا تو من را میشناسی؟ رفیق جمعە هم میگوید آری تو جلال بوجاق هستی. پدر من هم از نوکران تو ست. ولی دیگر من آقایی شما را مانند پدرم قبول نمیکنم و دوران شما بە پایان رسیدە است.

با شنیدن این حرف رفیق جمعە، نوکران جلال بوجاق میخواهند بە او حملە کنند. ولی جلال بوجاق مانع میشود و میگوید مسئلە مهمتر ازآن است کە شما فکر میکنید. در واقع جلال بوجاق مسئلە کشتن روسای عشیرە سلیمانان را شنیدە است و میداند این حرکت رفیق جمعە فردی نیست بلەکە یک جریان است و بعد از سلیمانان نوبت او و عشیرەاش رسیدە است کە مورد آماج حملات انقلابی‌های کوردستان قرار گیرد.

بە هرصورت بین رفقا و عشیرت بوجاق نیز جنگ بە وقوع میپیوندد و تعدادی از رفقا هم در این جنگ شهید میشوند. تعدادی از افراد عشیرە بوجاق هم کشتە میشوند. ولی این جنگ بر خلاف جنگ با عشیرە سلیمانان موفقیت آنچنانی بە علت اشتباهات تاکتیکی کسب نمیکند. رهبر آپو شیوە جنگ با عشیرە بوجاق را مورد نقد قرار میدهد. وی میگوید بجای اینکە رفقا از تاکتیک‌های گریلایی بهرە ببرند، در نتیجە اشتباهات جنگ بە جنگ جبهەای و شیوە جنگ عشیرەای تبدیل میشود. در این جنگ رفیق صالح کندال شهید میشود و شیوە شهادتش هم بسیار تراژدیک است.

همانطور کە پیشتر اشارە کردیم رفقا قبلا آنچنان دسترسی بە اسلحە نداشتەاند. رفیق جمیل بایک در درس گفتارهای تاریخ پ، ک، ک میگوید: یک کلاشینکف داشتیم. این کلاشینکف را از گروهی قاچاقچی خریدە بودیم بە ١١٠٠٠ هزار لیرە. حتی ما ١٠٠٠٠ لیرە بیشتر نداشتیم و ١٠٠٠ لیرە را بعدا برای صاحب اسلحە جور کردیم و مدتی بدهکار او بودیم. میگوید یکی از رفقا این اسلحە را بدور کافشن خود میپیچید و خودش سرما را تحمل میکرد. این رفیق‌مان میگفت با هزار زحمت این اسلحە را تهیە کردەایم مبادا زنگ بزند و خراب شود.

رفیق جمیل بایک میگوید: همچنین نحوە استفادە از آن را بلد نبودیم و ابتدا تنها رفیق کمال پیر بلد بود. یکبار رفیق کمال اسلحە را باز کرد و هیچکدام از ما نتوانستیم دوبارە آن را ببندیم تا اینکە دوبارە خود رفیق کمال آن را بست. رفیق جمیل بایک اضافە میکند کە این اسلحە را شهر بە شهر میگرداندیم و بسیاری از رفقا نمیدانستند تنها یک اسلحە داریم و فکر میکردند کە تعدادی اسلحە و یا در هر شهر حداقل یک قبض اسلحە داریم.

همچنین میگوید یکی از رفقایمان یک نارنجک کە احتمالا از یک ماشین ارتشی ترکیە افتادە بود را پیدا میکند. آن را نزد رفقا می‌آورد و رفقا هم خیلی خوشحال میشوند کە صاحب یک نارنجک شدەاند. آنموقع فقط رفیق محمد قرەسونگور کە سربازی کردە بود نحوە کاربرد نارنجک را میدانست و آن را برای ما توضیح داد کە نارنجک چگونە عمل میکند. مانند آنکە صاحب بمب اتم شدە باشیم نارنجک را دست بە دست میچرخاندیم و میگفتیم دیگر کار ارتش فاشیست ترکیە تمام شدە است.

 در واقع رفیق صالح کندال وقتی کە با چندی از رفقا برای کشتن جلال بوجاق میروند این نارنجک را با خود میبرد. بە محض اینکە وارد خانە جلال بوجاق میشوند زامن نارنجک را میکشد و آن را بە طرف جلال بوجاق پرتاب میکند. اما نارنجک منفجر نمیشود. تفنگچیان جلال بوجاق رفیق صالح کندال را بە رگبار میبندند و بە این شیوە او را شهید میکنند.

هدف از بیان این موارد این است کە روشن شود همانطور کە پیشتر هم اشارە شد دولت ترکیە ابتدا بجای اینکە خود مستقیما وارد عمل شود از طریق تسلیح عشایر کورد و با تشکیل گروهایی از عواملین خودش زیر نام مبارزە برای کوردستان و چپگرایی بە تقابل با جنبش آپویی میپردازد.  اما با وجود تمام ترفندها و با ایجاد تمام موانع نمیتواند رهبر آپو و رفقا را در مسیر مبارزە متوقف کند و در نهایت در تاریخ ٢٧/١١/١٩٧٨ بە یادبود رفیق حقی قرار و در شخصیت این رفیق گرانقدر بە پاس پایبندی بە یاد و خاطرە تمام شهیدانی کە تا آنموقع جان خود را فدا کردەاند در شهر آمد (دیاربکر) و در روستای فیس در خانە یکی از رفقا بە اسم سیف‌الدین اولین کنگرە حزب کارگران کوردستان ـ پ، ک، ک برگزار میشود.

در کنگرە ٢٢ رفیق حضور دارند کە دو تن از آنها زن میباشند. یکی از آنها رفیق سکینە جانسز و نفر دوم کثیرە یلدرم (فاطمە ) بودەاند. در کنگرە دستەای از رفقا بعنوان کمیتە مرکزی انتخاب میشوند و بعد از آن دیگر دوران گروە و اکیب صرف پایان مییابد و دوران حزب شدن آغاز میشود. در متون مربوط بە تاریخ پ، ک، ک، شیوە برگزاری کنگرە و تدابیر رهبرآپو در حین اعزام اعزای کنگرە بە محل کنگرە، جو غالب بر کنگرە، تصمیماتی کە اخذ میگردند، نحوە انتخاب رهبری حزب و… بە تفصیل توضیح دادە شدە است. بە همە رفقا پیشنهاد میکنم برای کسب آگاهی بیشتر بە این متون مراجعە شود.

بهرحال حزب کارگران کوردستان ـ پ، ک، ک تشکیل میشود. اما بعد از تشکیل آن در ترکیە نجواهایی مبنی بر احتمال کودتا سر دادە میشوند. رهبری پ. ک. ک و بطور ویژە رهبر آپو این وضعیت را عمیقا مورد تحلیل قرار میدهند و بە این نتیجە میرسند کە وقوع کودتا در ترکیە حتمی است. همچنین بە این نتیجە میرسند کە اگر کودتای ١٩٧١ در مقابل چپ انقلابی ترکیە صورت گرفت تا از گسترش و نیرومند شدن آن جلوگیری کند کودتایی کە در شرف وقوع است هدف آن سرکوب مبارزە رهایی بخش خلق کورد است و اتن کودتا بە این هدف صورت خواهد گرفت تا مانع گسترش و پیروزی جنبش رهایی بخش خلق کورد گردد. در نتیجە تمام نیروی خود را جهت مقابلە و سرکوب جنبش رهایی بخش خلق کورد بە آن معطوف خواهد کرد. در واقع این کودتا، کودتای ١٢ سپتامبر ١٩٨٠ بە رهبری کنعان اورن بود کە بە وقوع پیوست و طبق پیشبینی رهبر آپو دیگر رفقا نیز شدیدترین سرکوب را در کورستان اعمال کرد.

رهبر آپو قبل از وقوع کودتا در نتیجە پیشبینی کە وقوع کودتا را حتمی میدانست بر لزوم اتخاد تدابیر لازم تاکید داشت تا کمترین زیان نسیب شود. یکی از این تدابیر آن بود کە باید در حرکت کردن افراد و تیمهای جنبش نهایت دقت رعایت شود و در ضمن تلاش مداوم در راستای ارتقاء فعالیت، باید با هوشیاری کامل عمل کرد. هـمچنین تصمیم گرفتە میشود کە رهبر آپو بە ‌همراە چند تن از رفقا از ترکیە و شمال کوردستان خارج شوند. برای خروج هم چند مکان وجود دارد. مکانهایی از قبیل اروپا، شرق کوردستان، جنوب کوردستان و روژآوای کوردستان.

تمام این مکانها مورد تحلیل قرار میگیرند کە کدامیک مناسبتر هستند تا رهبر آپو بە آنجا برود. در مورد اروپا این تحلیل صورت میگیرد کە نیروهایی کە بە آنجا میروند هم بدلیل دوری از میهن و هم بدلیل وجود لیبرالیسم در آنجا بتدریج بی‌تاثیر میگردند و توان و قابلیت انقلابی را از کف میدهند. در مورد جنوب کوردستان هم استقرار قیادە موقت در مناطق بین جنوب و شمال کوردستان بعنوان یک تهدید طلقی میشود. بویژە آنموقع قتل عام حکاری کە منجر بە قتل و عام ٧٠٠ نفر از کادرهای اتحادیە میهنی شدە بود و همچنین رویکرد خائنانە بارزانی‌ها در دهە ٧٠ میلادی در مقابل انقلابیون بخشهای کوردستان از جملە دکتر شوان کە اهل شمال کوردستان بود آنها را در انتخاب آن بر حذر میدارد.

 شرق کوردستان هم آنموقع مناسب دیدە نمیشود چرا کە انقلاب خلق‌های ایران تازە رویی دادە بود و وضعیت بسیار آشفتە بود. البتە گروهایی از رفقا برای کشف و درک اوضاع بطور مخفیانە وارد شرق کوردستان میشوند. رفقا متوجە این میشوند کە هرچند شرق کوردستان بدست نیروهای کورد افتادە، ولی اوضاع بسیار بغرنج است و این نیروها همدیگر را تحمل نمیکنند چە برسد بە نیرویی تازە تاسیس و کوچک کە متعلق بە بخشی دیگر از کوردستان باشد. بویژە در مناطق بین شمال کوردستان و شرق کوردستان قیادە موقت و حزب دموکرات کوردستان وجود دارند کە مواضع سختی در برابر جریانات چپ و انقلابی کوردستان داشتە اند.

در نتیجە تنها جایی کە مناسب دیدە میشود خروج از مسیر روژآوای کوردستان تا لبنان است. زیر آنموقع جنبش رهاییبخش فلسطین در لبنان مستقر بود و در حقیقت بە تکیەگاە تمام نیروهای انقلابی، بویژە نیروهای انقلابی خاورمیانە تبدیل شدە بود. در نتیجە رهبر آپو از شمال کوردستان خارج و وارد کوبانی در روژآوای کوردستان میشود. از آنجا هم بە شام و از شام بە بیروت میرود. در مبحث آیندە بیشتر بە بحث عواقب کودتا و مرحلە جدیدی کە جنبش ما وارد آن میشود خواهیم پرداخت.

موضوع دیگری کە جا دارد در پایان بە آن اشار کنم این است کە در سال ١٩٧٩ انقلاب خلق‌های ایران بە وقوع پیوست. اما بعد از مدت کوتاهی انقلاب از سوی ضد انقلاب خمینیسم مصادرە شد و آخوندها قدرت را در دست گرفتند. پیروان خمینی سفارت آمریکا را در تهران تسخیر کردند. آنزمان سفارت آمریکا در تهران مرکز استخبارات سی آی ای در خاورمیانە و آسیا بود و بسیاری از جاسوسان سی آی ای اطلاعات کشورهای متعدد را بە آنجا ارسال میکردند و بسیاری از آنها در آنجا بایگانی میشدند. وقتی سفارت آمریکا تسخیر شد اسناد زیادی بە دست نیروهای خمینی افتاد کە آنها را منتشر کردند. یکی از این اسناد در مورد جنبش آپویی و گزارش‌هایی کە مامورین سی آی ای آنزمان از ترکیە بە سفارت آمریکا ارسال کردە بودند، بود.

در این سند اذعان میشود کە تنها گروهی کە در آیندە میتواند برای منافع سرمایداری خطر ساز باشد گروهی است کە خود را آپویی قلمداد میکنند. این عنوان هم از نام رهبر آنها اقتباس شدە است کە اسم کامل آن عبداللە اوجلان میباشد. در واقع آپو در کوردی بە معنی عمو میباشد ولی در ترکی بە عبداللە آپو نیز میگویند. بهرحال جاسوسان گزارش میدهند کە رهبر آنها انسانی با زکاوت و با قابلیت است کە روز بە روز گروهش گسترش مییابد. لازم بە ذکر میباشد کە پیداست آنموقع کە این اطلاعات ارسال شدە است یا هنوز پ، ک، ک تاسیس نشدە است و یا آنها هنوز از تاسیس آن اطلاعی کسب نکردەاند. چرا کە نام پ، ک، ک در این سند آوردە نمیشود و بیشتر اسم گروە آپویی ذکر شدە است.

جالب آنجاست کە جاسوسانی کە این اطلاعات را بە سفارت آمریکا در تهران ارسال کردەاند پیشنهاد خود را در سە مورد راجع بە نحوە مقابلە با جنبش آپویی ارئە میدهند. مورد یکم این است کە میگویند رهبر این جریان شخصی بە اسم عبداللە اوجالان است. وی شخصی قوی و با درایت میباشد کە اگر او از فعالیت منصرف شود یا بی‌تاثیر گردد گروە توان خود را از دست خواهد داد. در نتیجە ترور شخصیتی و جنگ روانی برعلیە او اولویت دادە شود و در صورت نیاز حذف فیزیکی آن در دستور کار قرار گیرد.

مورد دومی کە آنها پیشنهاد میکنند این است کە عشایر کورد برعلیە آنها یعنی رفقا تسلیح شوند و مانع گسترش آنها گردند. مورد سوم هم میگویند باید هیچگاە نگذاریم آپویی‌ها با جریانات چپ ترکیە و نیروهای کورد وارد کار مشترک و اتحاد گردند و بە هرشیوەای کە شدە است فرصت‌های نزدیک شدن این نیروها را با آپویی ها مختل کنیم و آنها را بر علیە این جریان بکار ببندیم تا منزوی گردد.

 اگر توجە کنید تا کنون هم هر سە مورد البتە با شیوەهای پیچیدەتری نسبت بە آن زمان، در مورد جنبش ما بە کار بستە میشوند. اما با همان درایتی کە آنها آنموقع بە آن اذعان نمودەاند یکی پس از دیگری خنثی میگردند. هرچند ضرباتی از قبیل توطئە ١٥ فبریە ١٩٩٩ را نیز بر ما وارد آوردە باشند، ولی با اتکا بە همان درایت و نیروی ذاتی جنبش و خلق کورد تا کنون از رسیدن بە غایت اهداف خود ناکام ماندەاند.

درس سی و نهم: دوران شکل گیری ایدئولوژی و گروهی شدن حرکت آپویی

این متن برگرفتە از قسمت سی و نهم برنامە ڕێگا و ڕێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد.

 موضوع آموزشی این برنامە: دوران شکل گیری ایدئولوژی و گروهی شدن حرکت آپویی میباشد کە درتاریخ بیست و دوم آپریل ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.

با درود بە همە دوستان و رفقا. همانطور کە در مبحث قبلی اعلام کردیم میخواهیم در این مبحث در مورد بنیان و آغاز جنبش آپویی صحبت کنیم و بدین طریق بە درون تاریخ جنبش آپویی ورود نماییم. در واقع می توان گفت تاریخ جنبش آپویی هم زمان بخش عمدەای از تاریخ کل کوردستان در طی پنجاە سال گذشته میباشد. بە همین دلیل پرداختن بە تاریخ این جنبش بسیار حائز اهمیت است. از سویی دیگر بدون شناخت تاریخ این جنبش درک عملکردها، گزارەها، تئوری‌ها، مصطلح‌سازی‌ها، ایدئولوژی و گفتمان این جریان بسی دشوار است.

در عین حال این جنبش در هر چهار بخش کوردستان فعال بودە و تلاش و مبارزە کردە است. در نتیجە شناخت و پردازش بە ادواری کە این جنبش گذراندە است برای فرد و جامعە کورد، همچنین افراد و گروهایی کە بە مبارزات رهایی بخش ملی، دموکراتیک و سوسیالیستی کوردستان رغبت نشان میدهند حائز اهمیت چشمگیری میباشد.

البتە به منظور درک بهتر عملکردها و تاریخ جنبش آپویی در مراحل بعدی ابتدا نیاز به درک درست و عمیق مرحلە آغازین جنبش آپویی وجود دارد. این مرحلە مرحلەای است کە سالهای ١٩٧٠ تا ١٩٧٨ را در برمی‌گیرد. مرحلەای کە جنبش در حال نطفە گذاشتن است و بە سوی یک تکوین ایدئولوژیک و گروهی گام برمیدارد. مرحلەای کە زمینەساز تشکیل حزب کارگران کوردستان ـ پ، ک، ک و برگزاری اولین کنگرە آن در سال ١٩٧٨ میشود.

جهت شناخت بهتر این مرحلە ابتدا لازم است نگاهی بە شرایط آنزمان شمال کوردستان بیندازیم زیرا جنبش آپویی حضور خود را ابتدا در شمال کوردستان آغاز کرد. همچنین لازم است کە اشاراتی بە وضعیت  آنزمان جهان داشتە باشیم تا بە درک بیشترمان از تاریخ، عملکرد و اقدامات این جنبش کمک کند.

در اینجا نیازی نیست کە بطور مفصل بە تاثیرات جنبشهای کورد در ادوار قبل از جنبش آپویی در شمال کوردستان بپردازیم. چرا کە در مباحث قبلی و مربوط بە تاریخ معاصر کوردستان بە آن پرداختیم و شیوە سرکوب این جنبش‌ها را در شمال کوردستان ذکر کردیم. در نتیجە در اینجا بە اشاراتی کوتاە جهت ورود بە مبحث کنونی مان بسندە خواهیم کرد.

در واقع بعد از قتل عام درسیم در سال ١٩٣٧ سکوت عمیقی بر شمال کوردستان حاکم گشت. البتە بعد از سرکوب جنبش آرارات در سال ١٩٣٢ دولت فاشیست ترکیە شدیدا مصممتر شد و با هدف نابودی کامل کوردها اقدامات زیادی را در این راستا صورت بخشید. ولیکن بعد از سرکوب درسیم بود کە دولت فاشیست ترکیە حاکمیت خود را در کوردستان برای مدتی استقرار بخشید و کوردستان را در سکوت عمیق فرو برد. بە نوعی کە در مدت زمان مابین سرکوب درسیم تا سربرآوردن جنبش آپویی در شمال کوردستان شاهد عصیان‌های اجتماعی و ملی نیستیم و اگر نواهایی هم سر دادە شدند، بسیار ضعیف بودند و فرصت گسترش و اجتماعی گشتن را نیافتند.

برای نمونە حزب دموکرات کوردستان ترکیە در دهە ٥٠ میلادی تلاشهای محدودی را در راستای پیگیری حقوق کوردها در شمال کوردستان صورت بخشید. ولی بلافاصلە با اقدامات سرکوبگرانە دولت ترکیە مواجە گشت و آنچنان کاری را بە پیش نبرد. همچنین افراد و گروهایی بە فعالیت‌های ادبی و روشنفکری رویی آوردند و خواستند در این زمینە خدماتی را بە مبارزە ملی خلق کورد در شمال کوردستان ارائە دهند. در این راستا میتوان بە فعالیت‌های ارزندە افرادی همچون موسی عنتر اشارە کرد.

همچنین در سال ١٩٧٠ فعالیت‌هایی بە سرکردگی سعید الچی و سعید تپراخ قرمزی (دکتر شوان) شروع شد  اما دولت ترکیە با همکاری خط خیانت بە سرکردگی بارزانی آن را در نطفە خفە کرد و سرکوب این تحرکات زمینە را جهت تسریع آسمیلاسیون هر چە بیشتر در شمال کوردستان فراهم کرد. بە هر صورت فعالیت‌های این مقطع  نتوانستند استمرار و گسترش یابند تا سکوت حاکم بر شمال کوردستان را بشکنند.

حقیقتا شدت رعب و وحشتی کە از سوی دولت ترکیە در شمال کوردستان اعمال میشد دیگر در ابتدای دهە ٧٠ چنان سکوت و خود انکاری را در میان خلق کورد در این بخش از کوردستان بە همراە آوردە بود کە اقدام بە مبارزە را با دشواری‌هایی زیادی مواجهە میساخت. البتە در کنار این دشواری‌ها در سطح بالایی شرایط عینی و ذهنی جهت مبارزە ایجاد شدە بود کە تنها جسارتی را میطلبید تمام خطرها را بە جان بخرد و اقدام نماید. در واقع ا‌همیت نقش رهبر آپو بعنوان کسی کە در اوج ناامیدی یک جامعە و یک ملت این جسارت را بخرج داد و کار را آغاز کرد بە همین مسئلە برمیگردد.

از سویی دیگر نیز در این دوران جنبش‌های نوینی در اقصی‌نقاط جهان در حال شکل گیری بودند. نیروی محرکە این جنبش‌ها جوانان چپ بودند. بارزترین آنها جنبش جوانان ١٩٦٨ فرانسە بود کە تاثیر جهانی گذاشت و بە الگو و نیروی الهامبخش نیروهای مبارز و انقلابی در سرتاسر جهان تبدیل شد. در نتیجە دانشجویان و روشنفکران جوان کوردستان نیز از این تاثیرگذاری بهرمند شدند و بە تشکیل عدیدەای از گروەها و محافل انقلابی در میان جوانان کوردستان انجامید. علاوە بر جنبش جوانان فرانسە، جنبش‌های رهایی بخش ملی ویتنام و فلسطین  نیز در این دوران تاثیر خود را بر نیروهای انقلابی جهان و از جملە جونان انقلابی کورستان میگذارند.

بە نوعی دیگر متوان گفت جنبش سوسیالیستی جوانان فرانسە در سال ١٩٦٨ و جنبشهای رهایی بخش ویتنام و فلسطین در آن زمان باعث میشوند کە افکار چپ روزبروز در جهان رونق یابند. در نتیجە این تاثیرگذاری نیز در کوردستان و بویژە در شمال کوردستان از لحاظ عینی و ذهنی بستر جهت شکل گیری یک جنبش سوسیالیستی و رهایی بخش ملی مهیا میگردد.

 در آن دوران رهبر آپو در آنکارا مشغول تحصیل بودە و در جستجوی راهکاری برای آغاز مبارزە جهت تحقق سوسیالیسم و احقاق حقوق ملی خلق کورد میباشد. در آنکارا هم در مسیر مبارزات سوسیالیستی و هم در مورد حقوق ملی خلق کورد، فعالیت‌هایی در جریان بودەاند. بویژە سالهای ١٩٧٠ و ١٩٧١ محافل و گروهای متعددی در میان جوانان چپ و انقلابی ترکیە و کوردستان شکل میگیرند.

 شوربختانە سال ١٩٧١ در برابر این جو چپ گرایانە در ترکیە کودتایی صورت میگیرد و دولت ترکیە بە قلع و قمع این نیروها دست میزنند. بسیاری از رهبران چپ انقلابی در نتیجە این حملات یا در درگیری‌ها کشتە شدند و یا دستگیر و اعدام شدند کە از بارزترین آنها ماهرچایان، دنیز گزمیش و ابراهیم کاپاکایا بودند.

در رابطە با مسئلە کورد در شمال کوردستان نیز در آن برهە سە گرایش و جریان موجود بودند. گرایش اول افرادی بودند کە خود را متعلق بە میراث حزب دموکرات کوردستان ترکیە بر میشمردند. اینان بدون اینکە دست بە سیاە و سفید بزنند خود را وارث مبارزە رهایی بخش ملت کورد تلقی میکردند و تمام تلاششان جز حرفهای بی‌عمل آنسوتر نمیرفت. در میان این افراد میتوان بە افرادی همچون سراج بلگین اشارە کرد.

 در واقع چند سال پیشتر فایق بوجاق کە رهبری حزب دموکرات کوردستان ترکیە را بە عهدە داشت بە طرز مشکوکی بە قتل رسیدە بود و اینها خودشان را وارث آن میدانستند. البتە سعید الچی نیز یکی از آن افرادی بود کە خود را لیدر حزب دموکرات کوردستان ترکیە میدانست کە بعدها بهمراە دکتر شوان (سعید تپراخ ورمزی) در یک دسیسە بارزانی در همکاری با دولت ترکیە کشتە شد و این نیز راە را برای افرادی باز کردە بود کە اهل عمل نبودند. لازم بە ذکر است کە این گرایش رغبتی بە مبارزات چپگرایانە نشان نمیداد و بیشتر با یک رویکرد رفرمیستی، منفعلانە و ملیگرایی ابتدایی بە مسئلە مینگریست. 

جریان دوم طرفداران دکتر شوان (سعید تپراخ قرمزی) بودند. این گرایش با گریشی چپ گرایانە بە مبارزە رهایی بخش ملی خلق کورد مینگریست. در واقع بعد از اینکە دکتر شوان توسط بارزانی دستگیر و بە دولت ترکیە تحویل دادە شد کە منجر بە اعدام او گشت جوانانی بودند کە خود را پیروان دکتر شوان قلمداد میکردند ولی از آنچنان نیروی برخوردار نبودند و تاثیر آنچنانی نداشتند.

تنها جریانی کە میتوان گفت تا حدودی از نیرو برخوردار بود کانون فرهنگی انقلابی شرق  DDKO بود کە تعدادی از جوانان کورد در آن خودشان را سازماندهی کردە بودند. البتە با صراحت بە هویت کوردی خود اذعان نمیکردند و آشکارا نام کوردستان را بە زبان نمی‌آوردند. بە همین دلیل از اصطلاح شرق یعنی شرق ترکیە کە همان شمال کوردستان است برای درج عنوان جریان خود استفادە کردەاند.

رهبر آپو با این کانون ارتباط بر قرار میکند و حتی بە عضویت آن در می‌آید. ولی بدلیل اینکە گامهای جدی را مشاهدە نمیکند از عضوییت آن خارج میشود و تصمیم میگیرد با اتکا بە ابتکار عمل خود در خصوص مسئلە کورد و در مسیر مبارزات سوسیالیستی گامهای جدی بردارد.

از سوی دیگر جریانات متعدد چپ ترکیەنیز در این دوران حضور داشتند. جریاناتی از قبیل حزب کمونیست ترکیە کە دیدی شوونیستی بە مسئلە کورد داشت. تقریبا مانند حزب شیوعی عراق و حزب تودە ایران یک حزب ملیگرای چپ ترک بود. در واقع آنموقع و اکنون نیز حزب جمهوریت خلق ج، ه، پ هم خود را یک حزب چپ تلقی میکند. یعنی از یک طرف چپ شوونیست و از طرف دیگر هم چپ انقلابی حضور داشتند.

جریاناتی مانند ارتش آزادیبخش خلق ترکیە بە رهبری دنیز گزمیش، حزب کمونیست ترکیە / مارکسیست، لنینیست بە رهبری ابراهیم کاپاکایا، جبهە حزبی آزادیبخش خلق ترکیە (C ـ THKP) بە رهبری ماهر چایان نیز جریاناتی بودەاند کە در در تقابل با چپ سوسیال‌ شوونیست ترکیە نمایندە چپ انقلابی در ترکیە بودند و در مورد لزوم احقاق حقوق ملی خلق کورد رویکردی صریح و صادقانەای را پیرو می‌کردند. در واقع رویکرد انقلابی این جریانات و بویژە رهبرانشان باعث میگردد کە رهبر آپو در آن زمان بە آنها تمایل پیدا کند و در بسیاری از سمینارها، جلسات و فعالیت‌هایشان نیز حضور پیدا کند.

در آن موقع جوانان انقلابی و چپ در ترکیە خود را در سازمانی تحت عنوان جوانان انقلابی     (GENC  ـ DEV) سازمان دادە بودند و این سازمان نیز توجە رهبر آپو را بە خود جلب میکند. همچنین سازمان حزب کمونیست انقلابی کارگری ترکیە (تیکو) وجود دارد کە مواضع واضح‌تری در مورد حقوق خلق کورد دارد و بە روشنی از آن جانبداری میکند. رهبر آپو بە این جریان نیز بسیار متمایل میشود و آن را یک سازمان انقلابی بر میشمارد.

 در واقع در مورد مواضع سوسیالیستی بیشترجبهە حزبی آزادیبخش خلق ترکیە (C ـ THKP) بە رهبری ماهر چایان است کە بر رهبر آپو تاثیرگذار میباشد. ولی در مواضع انقلابی در مورد حقوق ملت کورد این حزب کمونیست انقلابی ترکیە ـ تیکو است کە مواضع شفافتری دارد و رهبر آپو را بە خود متمایل میسازد.

همچنین ارتش آزادیبخش خلق ترکیە بە رهبری دنیز گزمیش یکی دیگر از این جریانهای انقلابی بودە است کە رهبر آپو بە آن صحە انقلابی بودن میگذارد و اذعان میکند کە تاثیر زیادی بر او گذاشتە است. وی میگوید: وقتی کە دنیز گزمیش را زیر چوبە دار اعدام میبرند فریاد میزند زندە باد برادری خلق‌های ترک و کورد. خود این نیز از سوی رهبر آپو نشانە صداقت و انقلابی بودن دنیز گزمیش و جریانش بر شمردە میشود و میگوید ما باید بە آرمانهای آنها پایبند میماندیم.

بە هر تقدیر رهبر آپو در دوران جوانی و در سالهای اول دهە ٧٠ میلادی قرن گذشتە با توجە بە گرایشات سوسیالیستی و مبارزە رهایی بخش ملی از سویی با جریانات چپ انقلابی ترکیە و از سویی دیگر با کانون فرهنگی انقلابی شرق کە اکثرا کورد بودەاند ارتباط برقرار میکند و در فعالیت‌های آنها شرکت میکند. البتە این مربوط بە زمانی است کە هنوز رهبر آپو تصمیمی مبنی بر اینکە خود سازمانی تاسیس کند را نگرفتە است. بنابرین مدتی در انجمن فرهنگی انقلابی شرق کە اعضای آن کوردهایی دارای گرایشات هم  چپگرا و هم راستگرا بودند و در مورد مسائل کوردستان بحث‌های محدودی صورت میگیرد، شرکت میکند و همانطور کە گفتیم در بعضی از فعالیت‌های نیروهای چپ انقلابی ترکیە نیز شرکت میکند.

در واقع رهبر آپو با شرکت در فعالیتهای جریانات چپ انقلابی ترکیە و جوانان کورد سعی میکند کە مابین جوانان انقلابی ترک و کورد اتحادی را صورت دهد. اما در کانون فرهنگی انقلابی شرق گرایشات راستروانە، انفعال طلبانە و رفرمیستی غالب هستند و مسئلە کورد را با عدم صراحت و در یک مسیر رفرمیستی و صرفا در فعالییت‌های محدود فرهنگی موضوع میکنند و این نیز باب میل رادیکال و انقلابی رهبر آپو نمیباشد. در نتیجە بعد از مدتی از آنها فاصلە میگیرد.

از سوی دیگر در نتیجە کودتای ١٩٧١ در ترکیە بە چپ انقلابی ضربات مهلکی وارد میگردد و رهبران برجستە و شایستە خود را از قبیل ماهرچایا، دنیز گزمیش، ابراهیم کاپاکایا از دست میدهد. ماهرچایان در یک درگیری جان میبازد و دنیز گزمیش و ابراهیم کاپاکایا نیز دستگیر و اعدام میگردند. همچنین بسیاری از کادرهای با قابلیت آنها یا در درگیریها جان میبازند و یا دستگیر میشوند و با زندان، شکنجە و اعدام مواجهە میگردند. این نیز باعث میشود شیرازە چپ انقلابی ترکیە از هم پاشیدە شود و راە برای جولان اپورتونیسم سوسیال شوونیسم در ترکیە باز شود.

رهبر آپو وقتی متوجە کاراکتر رفورمیستی و سازشکارانە برخی از افراد و گروهایی کە مدعی مبارزە در راە رهایی ملی خلق کورد هستند میشود تصمیم میگیرد کە باید برای رهایی ملی خلق کورد رویکردهای انقلابی و جدی مطرح شوند. همچنین زمانی کە بعد از ضربەای کە بە چپ انقلابی ترکیە وارد میشود، در مییابد کە میدان برای سوسیال شوونیسم و اپورتونیسم باز گشتە است و ضرورت طرح ایدهای انقلابی و سوسیالیستی را درک میکند. در نتیجە سعی بر گذاشتن پایەهای فکری و تئوریک مبارزەای راسخ و انقلابی میکند و در این راستا تلاش میورزد. میخواهد پایە جنبشی را بگذارد کە هم رهایی ملی ملت کورد و سایر ملل را تضمین کند و هم مبارزە جهت تحقق سوسیالیسم راستین را سرلوحە کار خود قرار دهد.

رهبر آپو میگوید: بعد از درک بە چنین ضرورتی باید ابتدا خود را قانع میکردم کە آیا چنین عملی ممکن است؟ بویژە باید قبل از هر چیز خود را قانع میساختم کە آیا کورد و کوردستانی وجود دارد کە در راە رهایی و آزادی آن مبارزە کرد؟ میگوید: برای اینکە من بتوانم کسان دیگری را همراە خود کنم تا بتوان بە سازماندهی پرداخت، باید ابتدا خود در این امر بە قناعت قاطع میرسیدم. چرا کە در غیر اینصورت نمیتوانستم دیگران را بە قناعت برسانم.

وی همچنین میگوید: برای اقناع خودم از سال ١٩٧٠ تا ١٩٧٣ بە مدت ٤ سال تنها با خود کلنجار میرفتم و تلاش جهت رسیدن بە قناعت کامل در راستای وجود کورد و کوردستان و ضرورت مبارزەای سوسیالیستی و منطبق با رهایی آن افکارم را بە خود مشغول کردە بود. میگوید: طی این چهار سال  افکارم را با شخص دیگری مطرح نکردم تا اینکە توسط مطالعە و تعمق وصف ناشدنی بە یقین قاطع رسیدم کە کورد و کوردستانی وجود دارد و کوردستان مستعمرەای جهانی است و مبارزە برای رهایی آن یک امر اخلاقی است و جوابگویی بە این وظیفە اخلاقی نیز سە ابزار ایدئولوژی، سیاست و سازماندهی را میطلبد.

در واقع جدیت جنبش آپویی و پایە محکم آن بە این موضوع بر میگردد. یعنی مسئلە بە این طریق نیست کە مانند خلاءی کە در دوران جنگ جهانی دوم پیش آمد و حزب دموکرات کوردستان تشکیل شد، یا مانند سال ١٩٧٩ کە با سقوط دولت پهلوی خلاء ایجاد شد و حزب دموکرات کە مدتی طولانی منفعل بود فعال گشت و یا احزابی مانند کوملە تاسیس گشتند. در حقیقت توان جنبش آپویی بە تحکیم پایەهای خود کە در همان آغاز توسط رهبر آپو پایەگذاری شدەاند بر میگردد و نباید این حقیقت نادیدە قلمداد گردد.

یعنی زمانی جنبش آپویی آغاز بە مبارزە میکند کە دولت فاشیست ترکیە در اوج قدرت خود است و کورد در عمیق‌ترین سکوت بسر می‌برد. رهبر آپو بە همین دلیل میگوید من مجبور بودم ابتدا خود را قانع کنم و بعد مسئلە را با دیگران بە میان بگذارم، یا اینکە اقدام بە ترویج افکارم نمایم و در امر سازماندهی تلاش بخرج دهم.

همچنین رهبر آپو میگوید: وقتی کە کاملا اقناع شدم کە کوردستانی وجود دارد و آن کوردستان نیز مستعمرە، آنهم مستعمرەای جهانی میباشد، آنموقع دیگر باید جهت رهایی آن مبارزە را آغاز میکرد و در ‌غیر این صورت عدم صداقت و اپورتونیسم را نشان میداد. در نتیجە بعد از قناعت کامل بە وجود کوردستانی مستعمرە دیگر تصمیم تولید افکار مبتنی بر رهایی و تلاش بە سازماندهی در دستور کار قرار گرفت.

بە این ترتیب عبارت ـ کوردستان مستعمرەای جهانیست ـ بە پایە مبارزە ایدئولوژیک، سیاسی، سازمانی، نظامی و… جنبش آپویی تبدیل میشود. برای همین رهبر آپو میگوید: ما با دو کلمە شروع کردیم و با مبارزە راسخ بە اینجا رسیدیم. البتە این نیز مبنای کار قرار دادە میشود کە با رویکردهای راستروانە و با اتکا بە مدرنیتە سرمایداری این امر (رهایی و آزادی کوردستان) متحقق نخواهد گشت و این مسیر سوسیالیسم است کە میتواند آزادی کوردستان را تحقق بخشد. بە این مفهوم کە ماهیت سرمایەداری و گرایش‌های سرمایەدارای نمیتواند حامل آزادی باشند و این سوسیالیسم و گرایش چپ است کە امکان آزادی و رهایی را در خود حمل میکند. از سویی دیگر ترکیە عضو ناتو و متعلق بە جبهە سرمایداری و بلوک راست بود. یعنی از لحاظ رئال پلتیک آن زمان نیز جایی گرفتن در مسیر چپ و سوسیالیسم برای مبارزە رهایبخش کورد و کوردستان امری اجتناب‌ناپذیر بود.

دولت ترکیە بعنوان یکی از اعضای ناتو و جبهە سەرمایداری انکار و امحا را در مورد مسئلە کورد پیرو میکرد و همپیمانانش نیز از او حمایت کامل میکردند. رهبر آپو میگوید: یکبار استاد حقوقمان در دانشگاە بحث میکرد و میگفت: در ترکیە یک ملت وجود دارد و آنهم ملت ترک است. اگر فرد و گروهی هم خود را غیر ترک بشمار بیاورد، تنها یک حق دارد و آنهم بردگی و خدمت بە ترکها میباشد. اساسا این استاد حقوق در مورد آن مادەای صحبت کردە است کە در سال ١٩٣٢ بعد از شکست جنبش آرارات در قانون اساسی ترکیە درج میگردد.

رهبر آپو میگوید: با شنیدن این حرف از استاد حقوقمان در سر کلاس درس، من بلند شدم و گفتم چنین چیزی وجود ندارد و این حرف صحیح نیست. در ترکیە دو ملت وجود داردند آن نیز ملت کورد و ترک میباشند. کوردستان هم مستعمرە ترکیە است. بدون تردید رهبر آپو در دوران جوانی است و اینکە در آن جو فاشیستی چنین جسارتی بخرج دادە شود یک جسارت بی‌نظیر را میطلبد.

 رهبر آپو در ادامە میگوید تعدادی دانشجو بویژە دانشجویان کورد از این جسارت من بسیار خشنود شدند و مایە هیجان آنها شد. اما از سویی دیگر فاشیست‌هایی بودند کە چنین حرفی برایشان غیرە منتظرە بود و بە من حملە کردند. بە هر صورت این نشانگر جسارت رهبر آپو است کە در آن زمان و در آن وضعیت حساس و در دل فاشیسم هار ترکیە چنین حقیقتی را بە زبان آوردە است. موضوعی کە میتوانست عواقب بسیار بغرنجی را برای او بە همراە بیاورد.

رهبر آپو در نوروز سال ١٩٧٣ گروهی را تشکیل میدهد و در کنار سد چوبوک در آنکار اولین جلسە خود را برگذارا میکنند. رهبر آپو سعی میکند در این جلسە افکارش را با آن گروە در میان بگذارد. در این جلسە کە یک گروە ٦ نفرە است رهبر آپو افکار خود را مبنی بر اینکە کوردستان مستعمرە است و تنها در یک مبارزە راسخ و در مسیر سوسیالیسم رهایی آن ممکن است را با اعضای جلسە در میان میگزارد. میگوید گاهی اوقات دور هم مینشستیم و گاهی اوقات قدم میزدیم و در طول روز جلسە ما ادامە داشت و در این جلسە برای اولین بار نتیجەای کە در طی مدت ٤ سال اندیشیدن بە آن رسیدە بودم را برای این گروە بە بحث و تبادل نظر گذاشتم.

رهبر آپو میگوید: تلاشم این بود کە در این جلسە افکار و قناعت خودم را دیگر در چارچوب فردی خارج و بە اکیپ و گروە تبدیل کنم.تا بە این طریق در مسیر ارتقاء ایدئولوژیک، سیاسی گشتن و سازمان بخشیدن گام برداشتە شود. شوربختانە بعد از این جلسە در یک تظاهرات رهبر آپو دستگیر میشود و بە مدت ٧ ماە بە زندان می‌افتد. تظاهراتی کە در سال ١٩٧٣ در سالگرد اعدام دنیز گزمیش با هدف محکوم کردن اعدام او برگزار میشود.

شایان ذکر است کە یکی از شرکت کنندگان این تظاهرت در مصاحبە ای بحث میکند و میگوید: در این تظاهرات گروە فاشیست‌ها و انقلابی‌ها در مقابل همدیگر صف‌آرایی کردە بودند. هیچکدام از آنها جسارت حملە را نمیکردند. ناگهان در میان انقلابی ها فردی با فریاد مرگ بر فاشیست جلو افتاد و حملە را رو بە صف فاشیست‌ها آغاز کرد. در همین اثنا تمام انقلابیون بە دنبال این فرد افتادند و بە صف فاشیست‌ها حملەور شدند و ضربات مهلکی را بر آنها وارد آوردند و شیرازە آنها را برهم زدند. در ادامە میگوید متوجە شدیم کە فردی کە سکوت را شکست و بسوی فاشیست‌ها حملە کرد و ما را نیز بە دنبال خودش کشاند کسی نبود جز اوجالان. در واقع این نیز یکی  دیگر از مصادیق جسارت، پیشاهنگی و توان رهبری رهبر آپو را گزارە میکند.

رهبر آپو وقتی بە زندان میافتد گروهی کە در آنکارا اولین جلسە را با آنها برگذار کردە بود پراکندە میشود و بغیر از رهبر آپو و یکی از اعضای این گروە بقیە اعضا بدنبال زندگی شخصی خود میروند و ارتباط خود را با رهبر آپو قطع میکنند. رفیق علی حیدر قیطان (رفیق فواد) در میان این گروە تنها کسی است کە بعد از زندان بار دگر با رهبر آپو همراە شد و در فعالیت ‌های بعدی یکی از اعضای موثر و پایبند جنبش آپویی باقی ماند.

بە هر تقدیر رهبر آپو در این تظاهرات دستگیر میشود و مدت ٧ ماە را در زندان سپری میکند. وی میگوید در زندان بیشتر تعمق کردم و با خود گفتم باید در برابر این مظالم گامهای جدی و استوارتری برداشت. رهبر آپو بعد از تحمل ٧ ماە حبس از زندان آزاد میشود. در زندان با شخصی بە اسم دوغان فرتنە همراە بودە است.

دوغان فرتنە نیز جوانی است کە در همان تظاهرات دستگیر شدە است. او فرزند شخصی ارتشی بودە است. اما خود او چپگرا بودە کە در تظاهرات شرکت کردە و دستگیر شدە است. بە هرصورت رهبر آپو وقتی بحث از آزادیش در زندان میشود بدلیل اینکە او در انکارا جا و مکانی برای ماندن بعد از آزادی ندارد، دوغان فرتنە او را بە دو جوان چپگرای دیگر معرفی میکند تا بە سراغ آنها برود و مدتی را در خانە دانشجویی آنها بگذراند تا اینکە برای خود جا و مسکنی تهیە کند.

رهبر آپو با توصیە دوغان فرتنە بعد از آزادی بە همان آدرسی میرود کە بە او دادە است.  در آن خانە دو جوان چپ و انقلابی حضور دارند. اتفاقا هیچکدام از آنها کورد نبودەاند. رهبر آپو سفارش دوغان فرتنە را بە آنها میگوید تا او بتواند چند روزی در خانە آنها مهمان باشد تا اینکە جایی برای خود بیابد. آنها هم میپذیرند و بە این طریق رهبر آپو نزد آنان میماند.

 این دو جوان یکی رفیق کمال پیر و دیگری رفیق حقی قرار میباشند. رهبر آپو بعد از مدتی کە در آنجا میماند بین آنها رفاقت و صمیمیت و اعتمادسازی ایجاد میگردد. در نتیجە رهبر آپو افکارش را با آنها در میان میگزارد و در واقع بە یک گروە و تیم سە نفرە تبدیل میشوند. همانطور کە پیشتر گفتیم گروهی کە در نوروز ١٩٧٣ رهبر آپو برای آنها جلسە برگزار کردە بود دیگر پراکندە شدە بودند و تنها رفیق فواد باقی ماندە بود کە او هم بعدها دوبارە بە گروە جدید ملحق میشود.

بهر صورت بعد از آزادی از زندان رهبر آپو دوبارە افکارش را با این دو رفیق گرانقدر یعنی رفیق کمال پیر و رفیق حقی قرار در میان میگذارد و آنها هم افکار او را میپسندند و با او همراە میشوند. حتی رهبر آپو میگوید وقتی بر مستعمرە گشتن کوردستان در حال تعمق بودم و مشقات مبارزە جهت رهایی آن را در ذهن مرور میکردم تب و لرزی سرتا پای بدنم را فراگرفت، دچار ضعف شدم و بە زمین افتادم.

در ادامە میگوید کە در این اثنا رفیق حقی قرار در کنارم بود و این رفیق گرانقدر با دیدن این صحنە چنان متاثر شد کە تا آخرین لحظە زندگیش باوجود اینکە خود نیز کورد نبود با تمام صداقت و روحیە انقلابی در کنارمان باقی ماند. در مورد شهید کمال پیر هم میگوید نیم ساعت در مورد افکار و وظایف‌فمان برای کمال پیر صحبت کردم آنچنان عمیق آن را دریافت و بە اهدافمان پایبند شد کە دیگر نیازی نشد دوبارە برایش بازگو شود و او نیز تا آخرین لحظە زندگیش صادقانە و رفیقانە همقطارمان باقی ماند.

بهرحال این دو رفیق بە همراە رهبر آپو اولین هستە را تشکیل میدهند بە جذب افراد جدید می‌پردازند. رفیق کمال‌پیر با رفیق جمیل بایک (رفیق جمعە) دوست و هم کلاسی بودەاند.  رفیق جمیل بایک میگوید: روزی رفیق کمال پیر آمد و گفت کە تو کورد هستی و باید از کورد بودن خودت صاحبداری کنید. میگوید ما آنموقع بعنوان افراد چپ چنان اصراری بر کورد بودن خود نداشتیم و زیاد آن را بە دغدغە و موضوع خود تبدیل نمیکردیم. حتی بدلیل حساسیت بە مسئلە کورد آنچنان کورد بودن خود را بە زبان نمی‌آوردیم.

همچنین میگوید حتی تا حدودی از کورد بودن فرار میکردیم و برایم عجیب بود کە رفیق کمال‌پیر باوجود اینکە خودش کورد نیست اینچنین در مورد کورد و لزوم مبارزە رهایی کورد صحبت میکند. رفیق کمال‌پیر بە رفیق جمیل بایک میگوید ما باید برای آزادی کورد مبارزە کنیم. همچنین میگوید تا کورد آزاد نگردد آزادی ترک و تحقق سوسیالیسم هم امکانپذیر نیست.

 رفیق جمیل بایک اضافە میکند کە رفیق کمال پیر در مورد مستعمرە بودن کوردستان برایش صحبت میکند و این تحلیلات برایش تازە و جالب می‌آیند ولی چون زیاد در مورد موضوع آگاهی ندارد بیشتر گوش میکند و اظهار نظری نمیکند. رفیق کمال‌پیر بە وی میگوید ما رفیقی داریم کە در این ضمینە اطلاعات بیشتری دارد و اگر مایل باشید میتوانیم بە خانە ما برویم و او را ملاقات کنید. میگوید من هم قبول کردم و بە آنجا رفتیم و در آنجا جوانی بود کە همان رفیق حقی قرار بودە است.

 میگوید وقتی رفتیم رهبر آپو در خانە نبود و بعد از برگشت وی  با همدیگر مفصل صحبت کردیم. البتە او بیشتر صحبت میکرد و من گوش میدادم و مسائل بسیار جدید و جالبی را بویژە در مورد کوردستان برایم تعریف کرد. همچنان من اظهار نظر آنچنانی نمیکردم و بیشتر در مورد این معلومات و حرفهای جدید فکر میکردم کە برایم بسیار جالب و قابل تامل بودند. بویژە سخنانش در مورد ارتباط رهایی و آزادی کوردستان با مبارزات سوسیالیستی کە محور بحث بود برایم بسیار قابل تامل بودند. مخصوصا وقتی گفت در ترکیە سوسیالیسمی کە آزادی ملت کورد را تضمین نکند و بە آن نقش محوری ندهد نمیتواند مبارزە سوسیالیستی باشد و نباید در این زمینە غفلت کرد بر من بسیار تاثیر گزار بود.

بە هر صورت رهبر آپو در مورد افکار و ایدئولوژی خودش برای رفیق جمیل بایک صحبت میکند و رفیق جمیل بایک از آنجا خارج میشود. وی میگوید فردای آن روز رفیق کمال‌پیر نزد من آمد و میخواست بداند بحث‌های شب گذشتە را چگونە ارزیابی میکنم. این نیز یک رویکرد انقلابی است کە رفیق کمال پیر آن را پیرو میکند. یعنی پیگیری نتیجە کار. یک انسان انقلابی وقتی کاری را انجام میدهد از نتیجە آن غافل نمیگردد و سعی میکند آن را پیگیری کند. 

رفیق جمیل بایک میگوید رفیق کمال آمد و از من سئوال کرد کە حرفهای دیشب را چگونە دیدی. من هم کە عادت رفیق کمال‌پیر را میدانستم کە وقتی ناحقی بشنود عصبانی میشود بە شوخی گفتم کە چیز تازەای در حرف‌های دیشب نبود و من خودم بسیاری از آنها را میدانستم.  این هم باعث شد کە رفیق کمال عصبانی شود و بگوید اینچنین نیست اگر واقعا تو اینها را میدانستی من و تو کە مدتی است دوست و رفیق هستیم چرا یک بار ابراز نداشتەای.

رفیق کمال میگوید تو باید برای بحثی کە دیشب رفیقمان (منظور رهبر آپو است) با تو کرد احترام بگذاری و با صداقت عمل کنی. رفیق جمعە میگوید من هم گفتم شوخی کردم و واقعا بسیار تحت تاثیر حرف‌های دیشب قرار گرفتەام و برایم موضوعات جدیدی بود. بعد از آن رفیق کمال هم میگوید اگر تمایل داشتە باشی میتوانی بە عضو گروە ما در بیایید. رفیق جمیل بایک هم با کمال میل قبول میکند و او هم بە گروە اضافە میشود.

بعد از رفیق جمیل بایک رفیق دوران کالکان (رفیق عباس) هم توسط رفیق جمیل بایک بە گروە ملحق میشود. رفیق جمیل بایک و رفیق دوران کالکان هم با همدیگ دوست و رفیق هستند و با همدیگر در یک دانشگاە مشغول بە تحصیل هستند. همچنین با همدیگر در فعالیت‌ها و تظاهراتهای نیروهای چپ‌گرا بر علیە دولت شرکت میکنند. بعدها رفقایی مانند مصطفی قرسو هم بە گروە ملحق میشوند و همانطور کە گفتیم رفیق علی‌حیدر قیطان هم کە در جلسە نوروز ١٩٧٣ حضور داشت بە این گروە جدید میپیوندد و بە این طریق در آنکارا اولین هستە جنبش آپویی شکل میگیرد. بە همین دلیل نیز در مباحث مربوط بە تاریخ پ، ک، ک عنوان گروە یا اکیب آنکارا هم بە این گروە اطلاق میگردد.

در واقع گروە آنکارا و هستە اولیە جنبش آپویی مشتمل از خود رهبر آپو، رفقا حقی قرار، کمال پیر، علی‌حیدر قیطان، جمیل بایک، دوران کالکان و مصطفی قرسو میباشند کە تا آخر بە آرمانهایشان پایبند ماندند. دو رفیق گرانقدر حقی‌قرار و کمال پیر در همان اوان جنبش شهید میشوند و پنج عضو دیگر هنوز هم خستگی ناپذیر در مسیر مقاومت و مبارزە گام برمیدارند.

  لازم بە ذکر است کە بعد از توطئە ١٥ فبریە ١٩٩٩ کە منجر بە  ربودن رهبر آپو و اسقرار سیستم امرالی شد، دولت ترکیە زمانی کە متوجە شد برعکس انتظار او جنبش نە تنها فرونپاشید بلکە گسترش یافت، اعتراف کرد کە اشکال کار ما این بود بە دستگیری اوجلان کفایت کردیم و حساب گروە آنکارا را نکردیم و از آن غافل شدیم. چرا کە گروە آنکارا قابلیت حفظ ایدئولوژی و کاراکتر انقلابی این جنبش را داراست و از توان هدایت جنبش برخوردار است.

بە هر صورت بە این ترتیب ایدئولوژی و اکیب آپویی شکل میگیرد و رهبر آپو بطور مداوم در تکوین و گسترش آن تلاش بە خرج میدهد. یعنی هم از لحاظ فکری و تئوریک و هم از لحاظ عملی و گسترش سازماندهی و جذب نیروی جدید رفقا شب و روز در حال تلاش هستند. رهبر آپو در موازی با فعالیت‌های فکری و سازمان با تمام توان سعی میکند در بین افراد و گروهای کورد با بقایای چپ انقلابی ترکیە در مسیر مبارزە مشترک با فاشیسم دولت ترکیە اتحادی را صورت بخشد و برای آن نیز پیگیرانە کار میکند.

بعدها افراد مبارز دیگری مانند مظلوم دوغان، محمد خیری دورموش، عاکیف یلماز، فرهاد کورتای، سکینە جانسز و… بە گروە ملحق میشوند. در این میان دو فرد نیز بە گروە ملحق میشوند کە در بحث‌های مربوط بە تاریخ جنبش آپویی بسیار در مورد آنها بحث میشود. یکی از آنها شخصی است کە بە پیلوت (خلبان) مشهور است. این شخص یک خلبان و اهل شهر آگری میباشد کە مدتی وارد گروە میشود.

 پیلوت همیشە سعی میکند کە خود را بیشتر بە رهبر آپو نزدیک کند و اعتماد او را بە دست بیاورد. این شخص کارهای مشکوک از خودش نشان میدهد و همیشە پول زیادی را همراە دارد و خرج میکند. پیشنهادهای ماجراجویانە و گمان برانگیز طرح میکند و این نیز توجە رهبر آپو و بقیە رفقا را بە غیرعادی بودن این شخص معطوف میکند. پیشنهادهایی از قبیل زدن بانک و فعالیت‌هایی از این قبیل کە بیشتر وجهە ماجراجویانە و انتحاروارانە دارند.

برخوردهای این شخص بویژە دارا بودن مقدار زیادی  پول کە بدون ملاحظە خرج میکند و پیشنهادهای ماجراجویانەاش روز بروز بیشتر شک رهبر آپو را مبتنی بر این کە بە احتمال زیاد نفوذی میت باشد برمی‌انگیزد. وقتی رفقا بە جاسوس بودن او اطمینان بالایی حاصل میکنند سعی میکنند کە بنوعی او را بە کار ببندند و از او استفادە کنند. آنها استدلال میکنند کە  اگر دولت این را بە میان ما فرستادە کە بە ما ضربە بزند ما باید اسلحە خود دولت را بر علیەش بە کار ببندیم و از طریق این مهرە خودش بە او ضربە وارد کنیم.

 برای مثال جلسەای را با حضور پیلوت برگزار میکنند و تصمیم میگیرند مثلا در ماردین عملیاتی انجام دهند، ولی بعد از آن بلافاصلە تصمیم میگیرند کە بجای عملیات در ماردین در آمد (دیاربکر) عملیات انجام دهند. این هم از سویی باعث میشود کە اطلاعاتی کە پیلوت بە دولت میدهد کذب دربیایند و از سویی دیگر تمام توجە دولت بە جایی معطوف میشود کە پیلوت بە آنها اطلاع دادە است و رفقا آسانتر در محلی کە واقعا میخواهند عملیات انجام دهند میتوانند کار خود را کم خطرتر انجام دهند. بعد از چند بار تکرار شدن دولت هم اعتمادش را نسبت بە پیلوت از دست میدهد و بعدها در یک سانحە هلیکوپتر او را از بین میبرند.

حتی روزی برای اینکە اطمینان کامل از جاسوس بودن پیلوت حاصل کنند جلسەای را با حضور پیلوت برگذار میکنند و تصمیم بە تشکیل جلسەای در روزهای آیندە میگیرند. خانە رفیق مصطفی قرسو را برای محل برگزاری جلسە مشخص میکنند. ولی آن جلسە را برگزار نمیکنند و فقط از دور اطراف خانە رفیق قرسو را تحت نظر قرار میدهند و متوجە میشوند کە پلیس زیادی اطراف خانە را احاطە کردە است تا اگر رفقا بە خانە رفتند همە آنها را دستگیر کنند.

بە این طریق رفقا هم اطمینان حاصل میکنند کە واقعا پیلوت خبر جلسە را بە پلیس دادە است. بعد از این واقعە دیگر ارتباط خود را با پیلوت قطع میکنند وهمانطور کە گفتم اطلاعات غلط پیلوت بە میت باعث بدگمانی از او میشود و او را از بین میبرند. در واقع این نیز دلیلی دیگر است از درایت، ذکاوت و هوشیاری رهبر آپو در خنثی کردن پلان دشمن و چگونەگی بکاربردن سلاح‌های دشمن بر علیە خود او.

 البتە با وجود این هم رهبر آپو در جلد پنجم مانیفست تمدن دمکراتیک در سال ٢٠١٠ اعلام کرد کە بخاطر اینکە بی‌عدالتی نشود باز تحقیق کنید و اگر واقعا پیلوت جاسوس میت نبودە باشد او را بعنوان شهید مرحلە ایدئولوژی و دورە اکیب آنکارا اعلام کنید. طبق این خواستە رهبر آپو نیز رفقا یک کمیسیون تحقیق را تشکیل دادند و در این زمینە تحقیقات لازم را انجام داد. نتیجە این تحقیق هم جاسوس بودن پیلوت را تائید کرد و خانوادە پیلوت هم بە این مسئلە اعتراف کردند و بە روشنی اذعان کردند کە پیلوت واقعا مامور میت بودە است.

فرد دوم کثیرە یلدرم (فاطمە) است. فاطمە دختری از درسیم است. خانوادەاش خانوادەای آریستوکرات بودەاند. این خانوادە در زمان عصیان سید رضا درسیم متهم بە همکاری با دولت ترکیە است. ولی فاطمە خودش را یک دختر چپ و و مدعی مبارزە در راە رهایی کوردستان جلوە میدهد. بعد از مدتی فاطمە هم وارد گروە میشود. فاطمە زن بسیار زیرکی بودە است. در واقع هم بدلیل زکاوتش و هم بە دلیل اینکە آن زمان زنان زیادی در درون گروە نیستند سریع در درون گروە جایگاهی مییابد. بعد از مدتی فاطمە و رهبر آپو با همدیگر ازدواج میکنند. رهبر آپو میگوید: این ازدواج هم جنبە عاطفی و احساسی داشت و هم جنبە سیاسی و سازمانی. 

وی میگوید: بخاطر اینکە راحت بتوانیم حرکت کنیم بایستی فاطمە با یکی از رفقای گروە ازدواج میکرد. از قضا ابتدا با یکی دیگر از رفقای گروە ازدواج کرد. بعد از مدتی از آن شخص جدا شد و با من ازدواج کرد. از سویی دیگر رهبر آپو سعی میکند از خانوادەای کە بە همکاری با دولت متهم است فردی از آنها را بە راە انقلاب هدایت کند و بە این طریق انتقامی از دولت گرفتە شدە باشد.

در جلد پنجم مانیفست تمدن دمکراتیک رهبر آپو بە تفصیل این مرحلە را شرح میدهد. گمانهایی وجود دارد کە احتمالا فاطمە هم نفوذی بودە باشد. ولی هنوز هم مدارکی دال بر یقین وجود ندارد تا اثبات کند واقعا فاطمە بعنوان جاسوس بە درون گروە نفوذ کردە است.  البتە اگر جاسوس هم نبودە باشد بسیاری از فعالیت‌ها و عملکردهایش جنبە جاسوسی داشتە و توان و نیروی خودش را بجای اینکە در مسیر کارهای مثبت بە کار بیندازد بیشتر در مسیر منفی و زیان بە سازمان حرکت کردە است. برای نمونە همیشە خواستە است رهبر آپو را بی‌تاثیر کند، از مسیر مبارزە بازدارد و جنبش را تحت تاثیر خود در بیاورد و آن را در راستای اهداف و امیال خود بە کار ببندد و در راستای این نیز سعی میکند در درون صفوف جنبش بە فتنە و فسادی دامن بزند.

رهبر آپو میگوید من نیروی زن و مشخصا زن کورد را در فاطمە مشاهدە کردم ولی او این نیرو و توان را در مسیر مثبت خرج نمیکرد. حتی میگوید اگر فاطمە سوسیالیست و میهن دوستی صادق و انقلابی میبود توان رهبری ستراتژیک را در خود داشت. میگوید بعد از مشاهدە این وضعیت گفتم باید زنی خلق شود کە توان و نیروی خود را در مسیر مثبت و در امر مبارزە جهت رهایی ملی و حیات سوسیالیستی بە کار ببندد نە از آن برای اهداف شوم استفادە کند.

رفیق جمعە در درسگفتارهای تاریخ پ، ک، ک میگوید روزی در منزل رهبر آپو بودیم. فاطمە بسیار بە رهبر آپو حقارت و بی حرمتی کرد. رهبر آپو هم از خانە خارج شد و حتی تلنگری هم بە فاطمە نزد و تنها آنجا را ترک کرد و بە بیرون رفت. رهبر آپو هم خودش بە این موضوع اشارە میکند. میگوید فاطمە میخواست با این رفتارش من را تحریک کند تا مانند یک مرد کلاسیک برخوردی عاطفی و یا خشونت آمیز را انجام دهم و بە این طریق هم احترام و اتوریتەام نزد رفقا شکستە شود و هم اینکە آن را بە خوراکی تبدیل کند کە میان حرف و عمل من تناقض وجود دارد.

میگوید اما بر عکس انتظار و هدف او من مانند یک مرد کلاسیک عمل نکردم و برای مدتی از خانە خارج شدم. وی حتی در جایی میگوید کە مدت ١٠ روز بە آن خانە برنگشتم. در جایی دیگر در اشارە بە توان و نیروی فاطمە این رخداد را تعریف میکند و میگوید فاطمە از چنان توانایی برخوردار بود و همچنین من بخاطر اینکە ثابت کنم آن مرد کلاسیک نیستم میدان را برای او ترک کردم و از خانە خارج شدم. این در حالی بود کە من هیچگاە میدان را برای دولت ترکیە و حتی ناتو هم ترک نکردە بودم اما فاطمە من را وادار بە ترک میدان کرد و این از توان او نشات میگرفت.

بهرحال فاطمە هم یکی از اعضای گروە است ولی نقشی بسیار منفی ایفا میکند. آن دوران هم رفقا در وضعیت بسیار بغرنجی بسر میبرند. پول و امکانات کافی ندارند، مکان و مسکن مناسب ندارند، تحت تعقیب هستند و موارد عدیدەای کە شرایط را بسیار سخت کردە است. برای نمونە یکبار رفیق فواد دچار درد شدید معدە میشود و آنها هم نان و خوراک آنچنانی ندارند کە بە او بدهند. طبق گفتە رفیق جمیل بایک آن روز رفیق فواد از شدت گرسنگی و درد معدە مدتی طولانی بە خود می‌پیچد تا اینکە پایان روز چند عدد نان خالی تهیە میکنند و بە او میدهند.

آنها حتی آنقدر امکان خریدن خوراک ندارند و باید با نان خالی خود را سیر کنند، مجبور میشوند کە بجای خرید خوراک از نانوایی نان زیادی خرید کنند. چرا کە نان از خوراک ارزانتر است و بایستی بە این طریق صرفەجویی کنند. در واقع خرید این همە مقدار نان برای صاحب نانوایی تعجب برانگیز بودە است و بدلیل اینکە رفیق مظلوم دوغان مسئول خرید نان بودە روزی صاحب نانوایی از او سئوال میکند کە شما این همە نانی را کە میخرید چگونە مصرف میکنید و او هم در جواب میگوید من سرایەدار یک آپارتمان هستم و موظف هستم کە برای تمام آپارتمان نان تهیە کنم. یعنی کمبود امکانات برای رفقا تا این حد بودە است.

رفقا برای بدست آوردن پول مجبور هستند حمالی کنند و از آنطرف هم باید نهایت صرفەجویی را رعایت کنند. برای نمونە جوانی کە تازە بە گروە ملحق شدە است روزی با رفیق حقی قرار بە کارگری میروند. در برگشت بستنی فروشی را میبینند و آن جوان بە رفیق حقی میگوید دلم خیلی هوای بستنی کردە است. رفیق حقی از بیم اینکە اگر برای این جوان کە تازە بە گروە ملحق شدە بستنی نخرد باعث دل شکستگی اومیشود برایش یک بستنی میخرد و آن روز خودش غذا نمیخورد کە پول بستنی جبران شود. یعنی وضعیت تا این حد مشکل است و در کتابها و درسگفتارهای مربوط بە تاریخ پ، ک، ک بویژە در کتاب “میژوویەک لە ئاگر” (تاریخی از آتش)  این وضعیت با جزئیات شرح دادە شدە است.

رفیق جمیل بایک همچنان تعریف میکند کە روزی رهبر آپو بیماری سختی گرفت و از شدت درد بە خود میپیچید و ما پول کافی نداشتیم کە او را برای معالجە بە دکتر ببریم و ناچارا او هم تا بهبودی مجبور بود آن درد و وضعیت را تحمل کند. اما با این وضعیت هم همیشە در تلاش آن هستند کە مبارزە را ارتقاء بخشند و بویژە در مورد کوردستان و وضعیت ملت کورد معلومات جمع‌آوری کنند تا بە این طریق پایەهای تئوری و عملی جنبش را تحکیم بخشند. برای نمونە رفیق مظلوم دوغان روزانە ٥٠٠ صفحە کتاب تندخوانی میکند تا شاید در جایی بە کلمە کوردستان بربخورد.

اتفاقا مشکل خرید کتاب هم یکی دیگر از مشکلات رفقا بودە چرا کە پول کافی برای خرید کتاب نداشتەاند. حتی چند تا رفیق دست بە کتاب دزدی در یکی از کتابفروشی‌ها میزنند. عاقبت روزی صاحب کتابفروش متوجە میشود و در حین کتاب دزدی دست آنها را میگیرد و میگوید شما چرا اینکار را میکنید. میگویند حقیقتا ما هم از این کارمان راضی نیستیم. ولی دانشجو هستیم و برای تحقیق نیاز بە کتاب داریم. اما پول خرید کتاب نداریم. صاحب کتابفروش میگوید مادام کە اینطور است این کار را نکنید. ولی هر کتابی را کە خواستید میتوانید بە قرض ببرید و بعد از اینکە خواندید و کارتان تمام شد کتاب را برگردانید و بە این طریق کتابفروش بە آنها کمک میکند.

در واقع رفقا در سال ١٩٧٤ بعد از تشکیل گروە ایدئولوژیک در آنکارا دیگر بحث از آن میکنند کە بایستی برای مبارزە عملی بە کوردستان باز گردیم و در آنجا مبارزە را بە پیش ببریم. بویژە رهبر آپو بر این موضوع اصرار راسخ دارد. رهبر آپو میگوید در آنکارا نزد سراج بلگین کە ادعای مبارزە برای رهایی کوردستان را داشت رفتم و گفتم اگر ما بە کوردستان برنگردیم و مبارزە عملی را آغاز نکنیم و  تنها در اینجا بحث از کوردستان بکنیم فایدەای ندارد و لازم است متحد شویم و برای مبارزە بە کوردستان برگردیم. سراج بلگین هم در جواب میگوید اگر پاتون رو توی کوردستان بگذارید قلم پاتون را خواهیم شکست. چرا کە بە زعم او کوردستان تنها ملک جریان آنها یعنی حزب دموکرات کوردستان ترکیە میباشد و جریانهای دیگر بویژە جریان تازەای مانند آپوچی‌ها حق مبارزە در آنجا را ندارند.

این نیز یکی دیگر از ویژگی‌های خط کلاسیک است. یعنی خود کاری نمیکند و میخواهد برای دیگرانی کە میخواهند کاری انجام دهند مانع ایجاد کند. البتە در نهایت رهبر آپو این جنبش بزرگ را بنیاد نهاد و با احترام بە سراج بلگین او نە تنها کاری را پیش نبرد بلکە حتی خانوادە خودش هم در کنارش قرار نگرفت و بچەهایش در سوید بە طرفداران جنبش آپویی تبدیل شدند. حتی خود او هم مقاطعی از جنبش آپویی طرفداری کرد و در سالهای اخیر در سوید کە در یک آپارتمان بە تنهایی زندگی میکرد وفات کرد.

بهرحال رفقا تصمیم میگیرند کە بە کوردستان برگردند. بعد از برگشت بە برگزاری جلسات متعدد میپردازند. از منطقە آگری شروع میکنند و تا درسیم و ملاطیە رهبر آپو برای کادرها، طرفداران و خلق جلسە برگزار میکند. رهبر آپو در این جلسات بطور عمومی‌تر افکار مبتنی بر “کوردستان مستعمرە است و باید جهت رهبری آن مبارزە کرد” را طرح میکند و خلق هم از این جلسات پیشوازی میکند. بدون تردید جلسات بطور مخفیانە و با اتخاذ تدابیر امنیتی برگزار میشوند. این جلسات هرچند محدویت هم داشتە بودە باشند ولی پایە یک سازماندهی محکم را در شمال کوردستان بنا میگزارند.

رفیق جمیل بایک میگوید: وقتی بە کوردستان بازگشتیم همراە با رهبر آپو بە روستایشان رفتیم و پدر رهبر آپو در خطاب بە رهبر آپو گفت: پسرم عبداللە تو قبلا از کمونیست بودن حرف میزدی و من با تو مخالفت میکردم ولی شنیدەام اکنون از کورد و کوردستان صحبت میکنی خواهش میکنم همان کمونیست بودن بهتر است و دست از بحث کورد و کوردستان بردار. این بحث خطر ناک است و من بی نهایت برای آیندە تو نگرانم. رفیق جمیل بایک میگوید: رهبر آپو رو بە من کرد و گفت: پدر من از بسیاری از این چپ‌ها و کمونیست‌ها عاقل‌تر است. میداند کە حساسترین مسئلە برای دولت فاشیست ترکیە مسئلە کورد و کوردستان است و هیچ مسئلەای حتی کمونیست بودن هم حساسیت این مسئلە را ندارد.

بە هر تقدیر با برگشت بە کوردستان زمینە گسترش جنبش فراهم میشود و سازماندهی ارتقاء مییابد. البتە هنوز حزب تشکیل نشدە است. بعضی آنها را طلبەها (دانشجویان) و تعدادی آپوچی‌ و تعدادی هم آنها را انقلابی‌های کوردستان نام میبرند. هنوز هیچ مجلەای را منتشر نمیکنند. بعضی مواقع سخنرانی‌های رهبر آپو از طریق کاست بین اعضا و طرفداران پخش میشود. آنها بیشتر با حضور در میان خلق برای مردم شناختە میشوند. رفتار و برخورد انقلابی رفقا نیز در میان مردم باعث شهرت و گسترش جنبش میشود. رفقا از لحاظ فکری و عملی وحدت دارند و حتی برای بسیاری مایە تعجب است کە چگونە بدون اینکە مجلە و رادیویی داشتە باشند اینقدر وحدت گفتار و کردار و دید مشترک دارند. رهبر آپو میگوید آنقدر رفاقتـمان وحدت یافتە بود با نگاە کردن بە صورت همدیگر، همدیگر را درک میکردیم و عمل بر حرف فائق بود.

بە این طریق هم آپویی‌ها بە موثرترین گروە در میان سایر گروهایی کە مدعی مبارزە هستند تبدیل میشوند. دولت ترکیە هم بە این نتیجە میرسد کە این جریان، جریانی جدی است و از بسیاری لحاظ با تمام گروهای مخالف دولت تفاوت دارد. دولت ترکیە ابتدا بطور مستقیم با جنبش آپویی وارد عمل نمیشود و سعی میکند با عملکرد مستقیم خودش باعث نگردد کە جنبش بیشتر محبوبیت و گسترش یابد.

دولت ترکیە برای مقابلە با رفقا ابتدا گروهایی را تحت نام چپگرایی، مدعی مبارزە و انقلاب در راە رهایی کوردستان برساخت مینماید و میخواهد از طریق آنها بە جنبش آپویی ضربە وارد نماید. همچنین بعضی از راسای عشایر کورد را مسلح میکند تا آنها با رفقا بە جنگ بپردازند و بە آنها صدمە وارد کنند.

یکی از این گروها، گروهی تحت نام ستارە سرخ (استرکا سوور) میباشد. فردی بە نام علاءالدین کاپلان رهبری آن را برعهدە دارد و ازعوامل میت میباشد. این شخص میگوید باید برای پنچ بخش کوردستان مبارزە کرد. منظورش از بخش پنجم منطقە کوردهای سوڤیت است کە در زمان لنین یک جمهوری کوچک کوردی در آذربایجان تشکیل شد کە عنوان کوردستان سرخ نیز بە آن اطلاق میگردد. اما دیری نپایید کە جمهوری کوردستان سرخ توسط ستالین منحل گشت.

بە هرحال علاءالدین کاپلان شایع میکند کە ئاپو از ٤ بخش کوردستان صحبت میکند و این کافی نیست. من از ٥ بخش کوردستان صحبت میکنم پس من انقلابی تر هستم. در واقع میت بە این طریق میخواهد مسئلە را تحریف کند و برای این نیز از عوامل خودش استفادە میکند. بە زعم خودش گفتمانی رادیکالیر از گفتمان رهایی ملی جنبش آپویی را طرح میکند تا بە این طریق بر سر راە ملحق گشتن کوردها بە جنبش آپویی ایجاد مانع کند.

بعدا طبق برنامە میت علاءالدین کاپلان میایید و در عنتاب رفیق حقی قرار را ترور میکند.  بە این طریق رفیق حقی قرار شهید میشود. البتە قبل از شهید حقی قرار رفیق دیگری بە نام آیدین گل شهید میشود. ولی در سطح رهبری و بعنوان یکی از رفقای موثر در پیشبرد جنبش، رفیق حقی قرار اولین رفیقی است کە شهید میشود. بە همین دلیل در بسیاری از متون جنبش عنوان اولین شهید بە وی نسبت دادە میشود.

 رفیق حقی بە حدی فعال بودە کە در نزد بسیاری چنان تصور شدە است کە او رهبر جنبش است. شاید هدف گرفتن او از طرف میت و علاءالدین کاپلان هم بە همین دلیل بودە باشد.  چرا کە آنموقع برای همە مشخص نیست کە رهبر جنبش کیست و بسیاری از فعالیت‌ها بطور مخفیانە بە انجام میرسند. آنموقع رهبر آپو هم با نام مستعار رفیق علی فرات شناختە میشود. حتی تا دهە ٩٠ هم رهبر آپو با نام علی فرات مطلب مینوشت.

بە هر تقدیر رفیق حقی قرار شهید میشود و در ترور شهید حقی قرار دو هدف از سوی آمرین و عاملین این ترور پیگیری میشود. اول اینکە از منظر دولت فاشیست وظیفە یک ترک خدمت بە دولت ترک است. ولی اکنون کسی مانند رفیق حقی کە خود کورد نیست دارد برای حقوق کورد مبارزە میکند و این از نظر دولت فاشیست ترکیە جرمی نابخشودنی است و جزای آن مرگ است. از سویی دیگر خواستەاند با ترور رفیق حقی خانوادە و افراد دیگری از چپ ترکیە را بر علیە کورد و جنبش تحریک کنند. جزئیات ترور رفیق حقی نیز در متون مربوط بە تاریخ پ، ک، ک وجود دارد و ما در اینجا بە این حد کفایت میکنیم. البتە باید یاد آور شویم کە در همان سال در انتقام رفیق حقی قرار علاءالدین کاپلان توسط رفقا مجازات و کشتە میشود و بە این طریق بە سزای اعمالش میرسد.

بهرحال بعد از ترور رفیق حقی قرار رهبر آپو میگوید دیگر در این مبارزە خون رفقای ما ریختە شد و هرجا خون رفقای ما ریختە شود باید بە سنگر مبارزە بی امان ما تبدیل شود. رهبر آپو میگوید باید گامهای جدیدی برداریم و بە این طریق لایق راە شهید حقی باشیم. یکی از این گامها هم تاسیس حزب است. رهبر آپو میگوید اگر تا کنون ما در قالب اکیب مبارزە کردەایم دیگر از این پس کفایت نمیکند و برای ارتقاء مبارزە فکری، سیاسی، سازمانی، نظامی و… باید مبارزاتمان بە قالب حزب دربیاید.

جهت عملی کردن این گام نیز رهبر آپو در اواخر سال ١٩٧٧ برنامە حزب را مینویسد. رهبر آپو میگوید آنموقع ما در عنتاب در یک خانە تیمی بودیم من قدم زنان برنامە حزب را بە زبان می‌آوردم و رفیق محمد خیری دورموش هم مشغول نوشتن آن بود و بە این طریق با همکاری این رفیق گرانقدر اولین برنامە حزب را نوشتیم. بە این ترتیب برنامە حزب نوشتە میشود و در بهار ١٩٧٨ بعد از نوشتن برنامە حزب رهبر آپو نوشتار دیگری را تحت عنوان مانیفست انقلاب کوردستان (راە انقلاب کوردستان) بە رشتە تحریر درمی‌آورد.

در واقع رهبر آپو تمام تفکرات و تحقیقات خود را کە از سال ١٩٧٠ تا آنموقع در خصوص مسئلە کورد و سوسیالیسم انجام دادە است را در این اثر مدون میسازد. بە این طریق نیز جنبش صاحب یک متن ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی میگردد کە در آن پایەها و رئوس و راهکارهای جنبش محرز گشتەاند. این اثر بە چاپ میرسد و بطور مخفیانە در میان اعضا و هوادارن پخش میگردد.

در همین مقطع عشیرە سلیمانان در شهر و منطقە حیلوان وجود دارد. روسای این عشیرە مزدور و خادم دولت ترکیە هستند. آنان طبق برنامە میت یکی از رفقا را بە نام خلیل چاوغون شهید میکنند. این نیز باعث وقوع جنگ بین رفقا و این عشیرە میشود و بە این طریق جنگ مسلحانە بین آنها آغاز میگردد. رفقا در یک عملیات تمام روسای عشیرەهای سلیمانان را میکشند. این نیز بازتاب زیادی مییابد و مایە شور و شعف خلق میگردد. چراکە آنان از سویی مزدور دولت بودند و از سویی دیگر بە شدیدترین شیوە بە مردم ظلم روا میداشتند و برای آنها ایجاد مزاحمت میکردەاند. لازم بەذکر است کە رفقا بعد از شکست سلیمانان تمام اسلحەهایی را کە دولت بە آنها دادە است مصادرە میکنند و صاحب تعداد انبوهی از سلاح میشوند. در واقع در آن زمان رفقا آنچنان اسلحەای ندارند و تمام اسلحەهایشان از چند قبضە کلاشینکوف و تپانچە تجاوز نمیکند.

بە هرصورت جنگ با سلیمانان و ضربە زدن بە آنها باعث میشود کە انقلابیون کوردستان بیشتر از پیش محبوب مردم شوند. کل این شهر بە دست مردم می‌افتد. شهردار دولتی را عزل میکنند و از خود یک نفر را بە شهردار منصوب میکنند. در واقع برای اولین بار نوعی از خودمدیریتی را تشکیل میدهند. لازم بە ذکر است کە تصاویر عزل شهردار دولتی و هیجان مردم در شهر حیلون موجود است کە بارها از تلویزیونهای جنبش پخش شدە است.

از سویی دیگر در شهر و منطقە سیورک عشیرەای دیگر بە اسم عشیرە بوجاق وجود دارد. اسم رئیس این عشیرە جلال است کە بە جلال بوجاق مشهور است. جلال بوجاق و افراد او هم بە شدیدترین شیوە بە مردم ظلم میکنند و از سویی دیگر برای دولت کار میکنند. رفقا با آنها هم وارد جنگ میشوند. رفقا سعی میکنند بە مردم در برابر آنان جسارت ببخشند و اوتوریتە آنها را در میان مردم بشکنند.

 برای نمونە رفیقی بە اسم جمعە طاق وجود دارد کە بە همراه تعدادی از مردم در پارکی نشستەاند. در این اثنا جلال بوجاق و تفنگچیان او وارد پارک میشوند. همە در مقابل او بلند میشوند. تنها رفیق جمعە بلند نمیشود. این نیز برای جلال بوجاق غیرە معمول است. نزدیک میشود و از او سئوال میکند کە آیا تو من را میشناسی؟ رفیق جمعە هم میگوید آری تو جلال بوجاق هستی. پدر من هم از نوکران تو ست. ولی دیگر من آقایی شما را مانند پدرم قبول نمیکنم و دوران شما بە پایان رسیدە است.

با شنیدن این حرف رفیق جمعە، نوکران جلال بوجاق میخواهند بە او حملە کنند. ولی جلال بوجاق مانع میشود و میگوید مسئلە مهمتر ازآن است کە شما فکر میکنید. در واقع جلال بوجاق مسئلە کشتن روسای عشیرە سلیمانان را شنیدە است و میداند این حرکت رفیق جمعە فردی نیست بلەکە یک جریان است و بعد از سلیمانان نوبت او و عشیرەاش رسیدە است کە مورد آماج حملات انقلابی‌های کوردستان قرار گیرد.

بە هرصورت بین رفقا و عشیرت بوجاق نیز جنگ بە وقوع میپیوندد و تعدادی از رفقا هم در این جنگ شهید میشوند. تعدادی از افراد عشیرە بوجاق هم کشتە میشوند. ولی این جنگ بر خلاف جنگ با عشیرە سلیمانان موفقیت آنچنانی بە علت اشتباهات تاکتیکی کسب نمیکند. رهبر آپو شیوە جنگ با عشیرە بوجاق را مورد نقد قرار میدهد. وی میگوید بجای اینکە رفقا از تاکتیک‌های گریلایی بهرە ببرند، در نتیجە اشتباهات جنگ بە جنگ جبهەای و شیوە جنگ عشیرەای تبدیل میشود. در این جنگ رفیق صالح کندال شهید میشود و شیوە شهادتش هم بسیار تراژدیک است.

همانطور کە پیشتر اشارە کردیم رفقا قبلا آنچنان دسترسی بە اسلحە نداشتەاند. رفیق جمیل بایک در درس گفتارهای تاریخ پ، ک، ک میگوید: یک کلاشینکف داشتیم. این کلاشینکف را از گروهی قاچاقچی خریدە بودیم بە ١١٠٠٠ هزار لیرە. حتی ما ١٠٠٠٠ لیرە بیشتر نداشتیم و ١٠٠٠ لیرە را بعدا برای صاحب اسلحە جور کردیم و مدتی بدهکار او بودیم. میگوید یکی از رفقا این اسلحە را بدور کافشن خود میپیچید و خودش سرما را تحمل میکرد. این رفیق‌مان میگفت با هزار زحمت این اسلحە را تهیە کردەایم مبادا زنگ بزند و خراب شود.

رفیق جمیل بایک میگوید: همچنین نحوە استفادە از آن را بلد نبودیم و ابتدا تنها رفیق کمال پیر بلد بود. یکبار رفیق کمال اسلحە را باز کرد و هیچکدام از ما نتوانستیم دوبارە آن را ببندیم تا اینکە دوبارە خود رفیق کمال آن را بست. رفیق جمیل بایک اضافە میکند کە این اسلحە را شهر بە شهر میگرداندیم و بسیاری از رفقا نمیدانستند تنها یک اسلحە داریم و فکر میکردند کە تعدادی اسلحە و یا در هر شهر حداقل یک قبض اسلحە داریم.

همچنین میگوید یکی از رفقایمان یک نارنجک کە احتمالا از یک ماشین ارتشی ترکیە افتادە بود را پیدا میکند. آن را نزد رفقا می‌آورد و رفقا هم خیلی خوشحال میشوند کە صاحب یک نارنجک شدەاند. آنموقع فقط رفیق محمد قرەسونگور کە سربازی کردە بود نحوە کاربرد نارنجک را میدانست و آن را برای ما توضیح داد کە نارنجک چگونە عمل میکند. مانند آنکە صاحب بمب اتم شدە باشیم نارنجک را دست بە دست میچرخاندیم و میگفتیم دیگر کار ارتش فاشیست ترکیە تمام شدە است.

 در واقع رفیق صالح کندال وقتی کە با چندی از رفقا برای کشتن جلال بوجاق میروند این نارنجک را با خود میبرد. بە محض اینکە وارد خانە جلال بوجاق میشوند ضامن نارنجک را میکشد و آن را بە طرف جلال بوجاق پرتاب میکند. اما نارنجک منفجر نمیشود. تفنگچیان جلال بوجاق رفیق صالح کندال را بە رگبار میبندند و بە این شیوە او را شهید میکنند.

هدف از بیان این موارد این است کە روشن شود همانطور کە پیشتر هم اشارە شد دولت ترکیە ابتدا بجای اینکە خود مستقیما وارد عمل شود از طریق تسلیح عشایر کورد و با تشکیل گروهایی از عواملین خودش زیر نام مبارزە برای کوردستان و چپگرایی بە تقابل با جنبش آپویی میپردازد.  اما با وجود تمام ترفندها و با ایجاد تمام موانع نمیتواند رهبر آپو و رفقا را در مسیر مبارزە متوقف کند و در نهایت در تاریخ ٢٧/١١/١٩٧٨ بە یادبود رفیق حقی قرار و در شخصیت این رفیق گرانقدر بە پاس پایبندی بە یاد و خاطرە تمام شهیدانی کە تا آنموقع جان خود را فدا کردەاند در شهر آمد (دیاربکر) و در روستای فیس در خانە یکی از رفقا بە اسم سیف‌الدین اولین کنگرە حزب کارگران کوردستان ـ پ، ک، ک برگزار میشود.

در کنگرە ٢٢ رفیق حضور دارند کە دو تن از آنها زن میباشند. یکی از آنها رفیق سکینە جانسز و نفر دوم کثیرە یلدرم (فاطمە ) بودەاند. در کنگرە دستەای از رفقا بعنوان کمیتە مرکزی انتخاب میشوند و بعد از آن دیگر دوران گروە و اکیب صرف پایان مییابد و دوران حزب شدن آغاز میشود. در متون مربوط بە تاریخ پ، ک، ک، شیوە برگزاری کنگرە و تدابیر رهبرآپو در حین اعزام اعزای کنگرە بە محل کنگرە، جو غالب بر کنگرە، تصمیماتی کە اخذ میگردند، نحوە انتخاب رهبری حزب و… بە تفصیل توضیح دادە شدە است. بە همە رفقا پیشنهاد میکنم برای کسب آگاهی بیشتر بە این متون مراجعە شود.

بهرحال حزب کارگران کوردستان ـ پ، ک، ک تشکیل میشود. اما بعد از تشکیل آن در ترکیە نجواهایی مبنی بر احتمال کودتا سر دادە میشوند. رهبری پ. ک. ک و بطور ویژە رهبر آپو این وضعیت را عمیقا مورد تحلیل قرار میدهند و بە این نتیجە میرسند کە وقوع کودتا در ترکیە حتمی است. همچنین بە این نتیجە میرسند کە اگر کودتای ١٩٧١ در مقابل چپ انقلابی ترکیە صورت گرفت تا از گسترش و نیرومند شدن آن جلوگیری کند کودتایی کە در شرف وقوع است هدف آن سرکوب مبارزە رهایی بخش خلق کورد است و اتن کودتا بە این هدف صورت خواهد گرفت تا مانع گسترش و پیروزی جنبش رهایی بخش خلق کورد گردد. در نتیجە تمام نیروی خود را جهت مقابلە و سرکوب جنبش رهایی بخش خلق کورد بە آن معطوف خواهد کرد. در واقع این کودتا، کودتای ١٢ سپتامبر ١٩٨٠ بە رهبری کنعان اورن بود کە بە وقوع پیوست و طبق پیشبینی رهبر آپو دیگر رفقا نیز شدیدترین سرکوب را در کورستان اعمال کرد.

رهبر آپو قبل از وقوع کودتا در نتیجە پیشبینی کە وقوع کودتا را حتمی میدانست بر لزوم اتخاد تدابیر لازم تاکید داشت تا کمترین زیان نسیب شود. یکی از این تدابیر آن بود کە باید در حرکت کردن افراد و تیمهای جنبش نهایت دقت رعایت شود و در ضمن تلاش مداوم در راستای ارتقاء فعالیت، باید با هوشیاری کامل عمل کرد. هـمچنین تصمیم گرفتە میشود کە رهبر آپو بە ‌همراە چند تن از رفقا از ترکیە و شمال کوردستان خارج شوند. برای خروج هم چند مکان وجود دارد. مکانهایی از قبیل اروپا، شرق کوردستان، جنوب کوردستان و روژآوای کوردستان.

تمام این مکانها مورد تحلیل قرار میگیرند کە کدامیک مناسبتر هستند تا رهبر آپو بە آنجا برود. در مورد اروپا این تحلیل صورت میگیرد کە نیروهایی کە بە آنجا میروند هم بدلیل دوری از میهن و هم بدلیل وجود لیبرالیسم در آنجا بتدریج بی‌تاثیر میگردند و توان و قابلیت انقلابی را از کف میدهند. در مورد جنوب کوردستان هم استقرار قیادە موقت در مناطق بین جنوب و شمال کوردستان بعنوان یک تهدید طلقی میشود. بویژە آنموقع قتل عام حکاری کە منجر بە قتل و عام ٧٠٠ نفر از کادرهای اتحادیە میهنی شدە بود و همچنین رویکرد خائنانە بارزانی‌ها در دهە ٧٠ میلادی در مقابل انقلابیون بخشهای کوردستان از جملە دکتر شوان کە اهل شمال کوردستان بود آنها را در انتخاب آن بر حذر میدارد.

 شرق کوردستان هم آنموقع مناسب دیدە نمیشود چرا کە انقلاب خلق‌های ایران تازە رویی دادە بود و وضعیت بسیار آشفتە بود. البتە گروهایی از رفقا برای کشف و درک اوضاع بطور مخفیانە وارد شرق کوردستان میشوند. رفقا متوجە این میشوند کە هرچند شرق کوردستان بدست نیروهای کورد افتادە، ولی اوضاع بسیار بغرنج است و این نیروها همدیگر را تحمل نمیکنند چە برسد بە نیرویی تازە تاسیس و کوچک کە متعلق بە بخشی دیگر از کوردستان باشد. بویژە در مناطق بین شمال کوردستان و شرق کوردستان قیادە موقت و حزب دموکرات کوردستان وجود دارند کە مواضع سختی در برابر جریانات چپ و انقلابی کوردستان داشتە اند.

در نتیجە تنها جایی کە مناسب دیدە میشود خروج از مسیر روژآوای کوردستان تا لبنان است. زیر آنموقع جنبش رهاییبخش فلسطین در لبنان مستقر بود و در حقیقت بە تکیەگاە تمام نیروهای انقلابی، بویژە نیروهای انقلابی خاورمیانە تبدیل شدە بود. در نتیجە رهبر آپو از شمال کوردستان خارج و وارد کوبانی در روژآوای کوردستان میشود. از آنجا هم بە شام و از شام بە بیروت میرود. در مبحث آیندە بیشتر بە بحث عواقب کودتا و مرحلە جدیدی کە جنبش ما وارد آن میشود خواهیم پرداخت.

موضوع دیگری کە جا دارد در پایان بە آن اشار کنم این است کە در سال ١٩٧٩ انقلاب خلق‌های ایران بە وقوع پیوست. اما بعد از مدت کوتاهی انقلاب از سوی ضد انقلاب خمینیسم مصادرە شد و آخوندها قدرت را در دست گرفتند. پیروان خمینی سفارت آمریکا را در تهران تسخیر کردند. آنزمان سفارت آمریکا در تهران مرکز استخبارات سی آی ای در خاورمیانە و آسیا بود و بسیاری از جاسوسان سی آی ای اطلاعات کشورهای متعدد را بە آنجا ارسال میکردند و بسیاری از آنها در آنجا بایگانی میشدند. وقتی سفارت آمریکا تسخیر شد اسناد زیادی بە دست نیروهای خمینی افتاد کە آنها را منتشر کردند. یکی از این اسناد در مورد جنبش آپویی و گزارش‌هایی کە مامورین سی آی ای آنزمان از ترکیە بە سفارت آمریکا ارسال کردە بودند، بود.

در این سند اذعان میشود کە تنها گروهی کە در آیندە میتواند برای منافع سرمایداری خطر ساز باشد گروهی است کە خود را آپویی قلمداد میکنند. این عنوان هم از نام رهبر آنها اقتباس شدە است کە اسم کامل آن عبداللە اوجلان میباشد. در واقع آپو در کوردی بە معنی عمو میباشد ولی در ترکی بە عبداللە آپو نیز میگویند. بهرحال جاسوسان گزارش میدهند کە رهبر آنها انسانی با زکاوت و با قابلیت است کە روز بە روز گروهش گسترش مییابد. لازم بە ذکر میباشد کە پیداست آنموقع کە این اطلاعات ارسال شدە است یا هنوز پ، ک، ک تاسیس نشدە است و یا آنها هنوز از تاسیس آن اطلاعی کسب نکردەاند. چرا کە نام پ، ک، ک در این سند آوردە نمیشود و بیشتر اسم گروە آپویی ذکر شدە است.

جالب آنجاست کە جاسوسانی کە این اطلاعات را بە سفارت آمریکا در تهران ارسال کردەاند پیشنهاد خود را در سە مورد راجع بە نحوە مقابلە با جنبش آپویی ارئە میدهند. مورد یکم این است کە میگویند رهبر این جریان شخصی بە اسم عبداللە اوجالان است. وی شخصی قوی و با درایت میباشد کە اگر او از فعالیت منصرف شود یا بی‌تاثیر گردد گروە توان خود را از دست خواهد داد. در نتیجە ترور شخصیتی و جنگ روانی برعلیە او اولویت دادە شود و در صورت نیاز حذف فیزیکی آن در دستور کار قرار گیرد.

مورد دومی کە آنها پیشنهاد میکنند این است کە عشایر کورد برعلیە آنها یعنی رفقا تسلیح شوند و مانع گسترش آنها گردند. مورد سوم هم میگویند باید هیچگاە نگذاریم آپویی‌ها با جریانات چپ ترکیە و نیروهای کورد وارد کار مشترک و اتحاد گردند و بە هرشیوەای کە شدە است فرصت‌های نزدیک شدن این نیروها را با آپویی ها مختل کنیم و آنها را بر علیە این جریان بکار ببندیم تا منزوی گردد.

 اگر توجە کنید تا کنون هم هر سە مورد البتە با شیوەهای پیچیدەتری نسبت بە آن زمان، در مورد جنبش ما بە کار بستە میشوند. اما با همان درایتی کە آنها آنموقع بە آن اذعان نمودەاند یکی پس از دیگری خنثی میگردند. هرچند ضرباتی از قبیل توطئە ١٥ فبریە ١٩٩٩ را نیز بر ما وارد آوردە باشند، ولی با اتکا بە همان درایت و نیروی ذاتی جنبش و خلق کورد تا کنون از رسیدن بە غایت اهداف خود ناکام ماندەاند.

Related posts