نگاهی کوتاە بە روابط تاریخی ایران و ترکیە و دورنمای تثبیت دموکراسی یا تجزیە

ابراهیم علیپور

نگاهی کوتاە بە روابط تاریخی ایران و ترکیە و دورنمای تثبیت دموکراسی یا تجزیە

دولت‌های کنونی ایران و ترکیە بقایای تجزیە شدە امپراتوری‌های حوزە‌ی جغرافیایی از آسیای میانە تا نقطە اتصال اروپا و آفریقا و آسیا هستند کە امروز بە این جغرافیا خاورمیانە گفتە می‌شود و از افغانستان آغاز و بە سوی غرب، از ایران و عراق گذشتە در سوریە، لبنان و اسرائیل بە مدیترانە وصل می‌گردد. نقطە‌ی پایانی خاورمیانە، آن نقطە از دریای مدیترانە است کە قارە‌ی آسیا و اروپا و آفریقا را بە هم متصل می‌گرداند و از طریق شبە‌جزیرە‌ی عربی بە اقیانوس هند متصل می‌گردد، یعنی خاورمیانە نقطە اتصال سه قارە‌ی پرتحرک جامعە‌ی انسانی در همان حال دو قارەی آبی اقیانوس هند و مدیترانە می‌باشد. اهمیت این جغرافیا در گذشتە و امروز در آن است کە تمدن اروپا و آفریقا را از طریق راە خاکی و آبی بە تمدن چین و هند وصل می‌نماید.

دلیل وقوع جنگ‌های جهانی کهن و صد سال گذشتە، مخصوصا جنگ جهانی اول و دوم، نشان از اهمیت استراتژیک خاورمیانە را برای مردم جهان نشان می‌دهد؛ در تحلیل نهایی، حکمرانی بر جهان، بستگی بە پیروزی جنگ‌هایی دارد کە در خاورمیانە روی می‌دهد. تعیین سرنوشت نهایی جنگ اول و دوم جهانی نیز در خاورمیانە روی داد، در نتیجە جنگ‌های کنونی خاورمیانە کە یک نظریەی تحلیلی آن را جنگ جهانی سوم می‌نامد کە امروزە در خاورمیانە کردستان بە مرکزیت آن تبدیل شدە است، کە شامل کشورهای ایران،عراق، ترکیە و سوریە می‌گردد کە متعاقبا نتیجە پیروزی و یا شکست این جنگ در این منطقە مشخص خواهد شد.

خاورمیانە به‌ویژه بین‌النهرین و دامنەهای زاگرس بە‌دلیل وجود آب کافی و هوای مناسب، تکامل و تغییرات طبیعی که موجب ظهور و وفور گیاهان خوراکی، درختان میوە و وجود حیوانات فراوان در این منطقە گشت؛ محل مناسبی برای اسکان بشریت و یکجانشینی ایجاد نمود. در همان حال شاهراە حرکت امواج مهاجر انسانی از آفریقا بە آسیا و بالعکس در ادوار مختلف با فاصلەهای زمانی بودە است کە نقطە‌ی تقابل زبان، فرهنگ و دانش بشری خلق‌های مهاجر در این منطقە می‌باشد کە نتیجە آن ظهور کلان‌شهرهای بزرگ و بە وجود آمدن زبان و فرهنگ‌های متنوع شدە است. ظهور ادیان بزرگ جهانی از جملە زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام نشان از دگرگونی‌های بزرگ اجتماعی در این منطقە بودە است. ادغام جوامع متنوع انسانی، ارتباطات تنگاتنگ آن‌ها با همدیگر و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از هم موجب تلاش برای شناخت و تغییر جهان از این نقطە نشأت گرفتە است. امروزە هم، این منطقەی جغرافیایی بە دلیل غنای خود (وجود منابع انرژی. نفت و گاز) از اهمیت استراتژیکی برخوردار می‌باشد. دلیل دیگر اهمیت استراتژیک آن خط ارتباطی آبی و خاکی اروپا با تمدن هند و چین می‌باشد. حال می‌توان بهتر درک نمود کە چرا خاورمیانە کانون جنگ‌های جهانی بودە و هست؟

نخست اینکە یکی از دلایل جنگ جهانی اول پایان نوع حکمرانی امپراتوری‌ها و کولونیالیسم و خاتمەی استعمار بە شکل قدیمی بود؛ در واقع دلیل وقوع جنگ بحران‌های اقتصادی و فساد دولتی در منطقە خاورمیانە، ایران و امپراتوری عثمانی و در اروپا، امپراتوری‌های اروپایی بود و دلیل دیگر وجود بحران رشد جنبش‌های اجتماعی آزادی‌خواهانە، استقلال‌طلبانە و عدالت‌طلبانە در خاورمیانە و وجود جنبش‌های صنفی سیاسی در اروپا بود کە دولت‌های فرانسە، روسیە، بریتانیا، آلمان، ایتالیا و عثمانی برای تسخیر بازارهای خاورمیانە و خروج از بحران و ایجاد نظامی نوین کە پاسخگوی رفع بحران‌های‌شان باشد بە جنگ روی آوردند

کە بە انحلال امپراتوری عثمانی و به آغاز ایجاد دولت- ملت‌های جدید در اوایل قرن بیستم انجامید هر چند وجود تنوعات هویتی درون یک کشور با تعریف سیستم یک دولت و یک ملت در تناقض کامل بود. هر چند تعاریف مشخصی از ملت وجود نداشت و ایجاد نظم نوین امری اجباری می‌نمود، بالاجبار بە ایجاد دولت‌های نوپای عراق، سوریە، مصر و کشورهای عربی و انحلال امپراتوری عثمانی و ایجاد ترکیەی امروزی و همچنین تثبیت تقریبی مرزهای این کشورها توسط فاتحان جنگ بخصوص فرانسە و انگلیس گردید و بازار این کشورهای نوپا بە منبع درآمد کشورهای صنعتی اروپا تبدیل گریدند.

امپراتوری روسیە علی‌رغم حضور در جبهە‌ی پیروزمند جنگ، بە‌دلیل بحران‌هایی از جملە وجود جنبش‌های قدرتمند کارگری در مناطق صنعتی و جنبش‌های آزادی‌خواهانە خلق‌های آسیایی درون امپراتوری تزار، موجب سقوط امپراتوری آن گردید. دولت نوپای شوراها در روسیە برای خروج از بحران، بە رفرم‌های کارگری و اصلاحات اجتماعی، اعطای حقوق زنان در مناطق مرکزی و در مناطق آسیایی بە پذیرش هویت خلق‌ها و جغرافیای سیاسی و فرهنگی آن‌ها روی آورد. در خود منطقە‌ی خاورمیانە کشمکش‌های تاریخی بین امپراتوری ایران و روم شرقی کە بعدها بە عثمانی و پس از جنگ جهانی اول بە ترکیە امروزی نام‌گذاری گردید و کشورهای عربی بە رهبری مصر، دولت‌های قدرتمند منطقه در کشمکش با هم در جنگ و گریز علیه همدیگر بوده‌اند.

در طول تاریخ کهن تا بە امروز این مرزها هیچ‌گاه ثابت و مقدس نبودەاند، بلکه بە میزان قدرت در هر مرکزی، حوزە‌ی نفوذ جغرافیای‌اش بیشتر می‌شد، اما تا جنگ جهانی اول تمامی خلق‌های ساکن در خاورمیانە در جغرافیای اتنیکی و فرهنگی خود از یک خودمدیریتی نسبی برخوردار بودەاند، در نتیجە تاریخ خاورمیانە در طول حیات خود تا بە امروز مرکز امارات خودمدیر در عرصەهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خود بودەاند.

دولت‌های حاکم منطقە جز تقاضای باج و خراج سالانە و لشکر نظامی در زمان‌های جنگ، تقاضای دیگری نداشتند. موارد فراوانی روی دادە کە امارتی از یک مرکز قدرت گسستە و بە مرکز ثقل دیگری پیوستە است، در نتیجە دولت‌های مرکزی نیز کە عمل باج‌گیری و تاراج ثروت خلق‌های منطقە از رویکردهای آنان بودە است در صورت گسترش و یا کاهش حوزە‌ی جغرافیایی خود تاراج سالانە آن‌ها متحمل کاهش و یا افزایش می‌یافت. هر سه مرکز قدرت برای تثبیت خود در تلاش مداوم برای گسترش حوزه‌ی جغرافیایی خود در حوزه‌ی جغرافیایی قدرت‌های دیگر در صورت توان دخالت‌های سیاسی و نظامی می‌کردند، در نتیجە جنگ بە ابزاری کلیدی برای افزایش ثروت دولت‌ها و سازماندهی می‌گشت.

خلق‌های منطقە کە در پیوند تنگاتنگ تاریخی با هم زیسته بودند و در رشد همدیگر تأثیر متقابل داشتەاند، متضرر مالی و جانی این جنگ‌ها می‌شدند، پس نگرش سیاسی- اجتماعی خلق‌ها و آرمان و آرزوهایشان با دولت‌های حاکم بر آن‌ها از تاریخ کهن تا بە امروز متفاوت بودە و خواهد بود.

نخبگان، متفکرین و اندیشمندان این خلق‌ها دارای پیوند تنگاتنگی با هم بودە و دستاوردهای اخلاقی، فکری، فرهنگی و فلسفی را با هم در میان گذاشتە و در جوامع مختلف بە ترویج و تبلیغ آن‌ها پرداختەاند، خلق‌های منطقە از این دستاوردها بدون اهمیت دادن بە منطقە ظهور این مکتب، بە طرفداری و یا مخالفت با آن پرداختەاند، پس روابط سیاسی- اجتماعی و فرهنگی خلق‌ها در این منطقە از طریق نخبگان‌شان انتقال داده شده است. پس جوامع انسانی خاورمیانە در طول تاریخ از نخبگان خود بهره جسته و از مراکز قدرت متضرر گشته‌اند.

امروزە کە در خاورمیانە جنگ جهانی سوم آغاز گردیدە، مردم منطقه قربانیان اصلی این جنگ‌ها بودەاند و کشورهای مقتدر و مداخلەگر جهانی و دولت‌های دیکتاتور و مستبد منطقە از این جنگ‌ها سود فراوانی برده‌اند. علی‌رغم کشتە شدن بیش از نیم میلیون از ساکنان سوریە و آوارگی میلیون‌ها نفر، دولت دمشق همچنان بە دولت‌مداری خود ادامە دادە و بعد از پایان جنگ نیز همچنان ادامە خواهد داشت، صرف‌نظر از اینکە چە کسی در آنجا حاکم است. نهادهای مالی و جنگی دولت از این وضعیت نیز سود خواهند برد. در حالی کە زیان‌های مالی و انسانی مردم سوریە هیچ‌گاە جبران نخواهد شد.

دامنە‌ی این جنگ در ترکیە و ایران شدت خواهد یافت و در تحلیل نهایی بە تجزیە دو کشور و یا تثبیت دموکراسی در دو کشور خواهد انجامید، وضعیت عراق هنوز نامعلوم است، اما تا وضعیت ایران و ترکیە تثبیت نگردد، تثبیت وضعیت خاورمیانە غیرممکن می‌باشد، راهکارهایی کە دولت‌های ترکیە و ایران برای خروج از این بحران ارائه داده‌اند، روش معمول حکومت‌های حاکم بر این دولت‌ها در طول تاریخ بوده است. آن‌ها متوجە هشیاری و خودآگاهی هویت‌طلبی خلق‌های ساکن در ایران و ترکیە، سوریە و عراق نبوده و یا نمی‌خواهند بە آن اعتراف کنند در حالی کە خلق‌های منطقە در این چهار کشور از قدرت مالی و سازماندهی سیاسی و شعور و آگاهی کافی برخوردار هستند کە در صورت رسیدن بە بن‌بست سیاسی در این کشورها با استفادە از بحران جهانی سرنوشت خود را تعیین نمایند.

رژیم‌های حاکم بر این کشورها بدون حل مسئلە‌ی خلق‌ها قادر بە خروج از بحران و حفظ جغرافیای سیاسی موجود نخواهند بود. آنچە قابل ذکر است؛ اهمیت نقش روشنفکران، نخبگان و سازمان‌های سیاسی مردمی در این کشورها است. مخصوصا بخشی کە بر حفظ جغرافیای کنونی این کشورها اصرار می‌ورزند، مسئولیت بیشتری برای یافتن آلترناتیو دموکراتیک کە حقوق برابر خلق‌های ساکن در این کشورها را تضمین نماید، دارند. امروزە با توجە بە تعادل قوا و فسادهای اقتصادی- سیاسی این دولت‌ها بدون تضمین حقوق برابر خلق‌ها، حفظ جغرافیای سیاسی این کشورها غیرممکن می‌باشد و نمی‌توان با پیش‌شرط حفظ چارچوب ارضی و بدون پذیرش حقوق برابر ملت‌ها، (یعنی بە رسمیت شناختن زبان، فرهنگ و هویت ملی) این کشورها را حفظ کرد.

برقراری دموکراسی در کشورهای استبداد‌زدە خاورمیانە الزامات خود را دارد کە تاریخ گذشتە این خلق‌ها و چگونگی همزیستی مسالمت‌آمیز آن‌ها، می‌تواند بیشترین کمک را بە ما نماید، ما نیازمند سیستم‌های اداری دولت‌های گذشتە نیستیم، بلکە ما نیازمند روابط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خلق‌ها و طراحی سیستمی مدرن هستیم کە دولت‌های موجود این کشورها بالاجبار تن بە پذیرش دموکراسی دهند.

مسند دولتی فارغ از آن کە چە کسی بر آن نشستە، متضمن دموکراسی نیست، بلکە نظامی حقوقی کە تعاریف جوامع این کشورها را نموده باشد و خلق‌ها را برای دفاع از حقوق خود سازماندهی کردە باشد، قادر بە تضمین دموکراسی می‌باشد.

منبع‌: آلترناتیو شماره ۸۶

Related posts