نقش ایدئولوژی و علم در زندگی و انقلاب

نقش ایدئولوژی و علم در زندگی و انقلاب

این متن برگرفته از قسمت ششم، مجموعه برنامه های ریگا و ریباز( راه و روش) میباشد، ریگا و ریباز برنامه ای آموزشی است که به صورت آنلاین در روزهای پنجشنبه به زبان کوردی از طریق پیج فیسبوکی و کانال یوتیوب ریگا و ریباز پخش میشود، موضوع آموزشی این قسمت ”نقش ایدئولوژی و علم در زندگی و انقلاب” است که توسط رفیق ئەهوەن چیاکو ارائه شده است.

بحث در مورد علم و ایدوئولوژی بسیار عمیق و وسیع میباشد، دراصل علم و ایدوئولوژی پایه و أساس هر گونه تشکیلات، عمل و حرکت میباشند، ایدئولوژی درست و منطبق بر علم و آگاهی است، که میتواند منجر به ایجاد یک تشکیلات با حرکت و عمل درست گردد، در برنامه گذشته بحث را حول تشکیلات و مبارزه ارائه دادیم، و اشاره کردیم که تشکیلات ابزار موقتی است جهت رسیدن به هدف وصحبت از تشکیلات بدون در نظر گرفتن و توجه به ایدئولوژی امکان پذیر نمیباشد و بدیهی است که علم نیز برای زندگی و مبارزه یک ضرورت است.
برای شروع بحث ابتدا به تعریف وتوضیح جهت شناخت ازایدوئولوژی و کاربرد آن میپردازیم، در کل میتوان از دو نوع ایدوئولوژی نام برد، ایدئولوژی ستمگرانه و استثمارگر و درست در مقابل و در تضاد با آن ایدوئولوژی رهایی بخش و انقلابی.
در بخش اول، (ایدئولوژی ستمگرانه)‌ در خدمت منافع طبقه حاکم و کارگزارانش می‌باشد وسیاستهایی را که در تضاد با انسانیت و جامعه انسانی می‌باشد اتخاذ کرده و در جهت اجرای این سیاستها از هر گونه ستم، استثمارو سرکوب دریغ نمی‌نماید، سیاستهای خود را سیستماتیک به تار و پود جامعه انسانی تزریق میکند، از هر ابزاری در این راستا استفاده نموده و حتی علم و دانش و تکنیک را به خدمت اشاعه تفکر خود و عملی کردن سیاستهایش در می آورد و سیستماتیک سیاستهای خود را به صورت اخلاق جامعه در آورده و بدینوسیله زمینه سرکوب و استثمار بیشتر فرودستان را ایجاد می‌نماید. نوعی کاذب از مدرنیسم را ارائه میدهد (مدرنیته کاپیتالیستی) که جامعه انسانی را با أنواع و اقسام بحرانها مواجه نموده و انسان را حتی از یک زندگی سالم محروم کرده است، در نتیجه این سیاستها که بر آمده از ایدوئولوژی سرمایه داری است، زمین نیز چون انسان به خطر افتاده و به سوی خرابی و نابودی پیش میرود، فقر، بیماری و جنگ و عقب ماندگی، سرکوب و أنواع تبعیض و نابرابری ارمغان این ایدوئولوژی ویرانگر برای جامعه بشری می باشد. مختصر بگویم، انسان، زمین وطبیعت را به ابزاری جهت دستیابی به منافع خود تبدیل نموده و هر آنچه را که هست قربانی سود و زیاده طلبیش کرده است.
دربرابر این ایدئولوژی، ایدوئولوژی رهایی بخش قرار دارد، که انقلابیون بر پایه آن اندیشه خود را سازمان داده و در واکنش به این زیاده طلبی و ستمگری،( مدرینته کاپیتالیستی) تشکیلات انقلابی خود را ایجاد میکنند. در واقع طبقات و ملتها بر طبق منافع خود ایدوئولوژی را تعریف میکنند چرا که ایدئولوژی مطلق نیست و سیال و متغییر میباشد.

ما امروز به ایدئولوژی نوع دوم میپردازیم، یعنی تفکر انقلابی و رهایی بخش، هرچند طبقه حاکم مدعی است که ایدوئولوژی سرمایه‌داری حقیقت مطلق است، اما با توجه به تعریف ذاتی ایدوئولوژی که مطلق و توتالیترنیست، میتوان با شهامت این ادعا را رد و به شدت تکذیب کرد، که البته این قاعده در مورد ایدوئولوژی رهایی بخش نیز صدق میکند، ( مطلق و توتالیتر نبودن) اگر بخواهیم به ساده ترین شیوه ایدوئولوژی را تعریف نمائیم باید گفت، ایدئولوژی تفکری سازمان یافته است که برای نیل به هدف وایجاد ساختار منطبق به خود، اخلاق، باورها، فرهنگ، علم و غیره را باز تعریف میکند، تا بتواند هویت مستقل و متمایز از دیگری و دیگران را برای خود داشته باشد.
هر انسانی دارای یک جهان بینی خاص به خود می باشد اما، اگر آن جهان بینی جمعی و عمومی نشده، اهدافش را مشخص نکرده و در کارزار عملگرایی (آزمون و خطا) قرار نگرفته باشد نمی توان آن جهان بینی را، ایدئولوژی نامید. اندیشیدن به تنهایی ایدئولوژی نیست، ایدئولوژی، هویت و تعمق اندیشه است که دارای فاکتورهای خاص به خود می باشد. از جمله این فاکتورها تقویت أراده است، ایدئولوژی أراده را تقویت و انسان را به سوی پیشرفت هدایت میکند، و این تقویت أراده در بعد وسیع به ادامه مبارزه و مقاومت خلقهای تحت ستم منجر میگردد، به عنوان نمونه ای بارز میتوان به قیام خلق کورد در باکور(شمال کردستان) اشاره کرد، در زندان ئامد (دیاربکر) ایدئولوژی بود که زندانیان سیاسی دیاربکر را استقامت بخشید و أراده مقاومت در برابر سختترین شکنجه ها را در آنان تقویت میکرد و همین تقویت أراده منجر به خلق افتخار آفرین و تاثیر گذار ۱۵ ته باخ (‌۱۵ آگوست) گردید.
در اینجا باید پرسید، اگر ایدئولوژی موجود در یک جامعه به زوال رسیده و توانایی به روز رسانی خود را نداشته باشد، آنگاه باید چه کرد؟
همانگونه که اشاره شد، کاملا روشن است که ایدئولوژی سلطەجو و توتالیتر بر اساس سرکوب، ستم، تبعیض و نابرابری بنا شده و بالعکس ایدئولوژی رهایی بخش برپایه ی برابری و رهایی انسان و ارزشهای انسانی شکل گرفته است، به همین جهت تفکر سازمان یافته ای که براساس و پایه آزادی وانسانیت پایه ریزی شود، تکامل یافته، رشد میکند و به روز رسانی میشود.
مدرنیته کاپیتالیستی با توجه به اینکه خود را تنها آلترناتیو و مطلق میداند هر گونه تفکرطبیعی، سازمان یافاته و منسجم را چنانچه در برابرو بر خلاف جریان خود ببیند با انگ تروریست سعی در تخریب آن نموده و تعریفی کاذب در جهت منافع و سیاستهای غیر انسانی خود از آن ارائه میدهد.
سرمایه‌داری جوامع طبیعی و کمونال را بربر و وحشی میخواند و مورد حمله ایدوئولوژیک خود قرار میدهد تمدن و مدرنیته را تنها در ایدئولوژی خود میداند، چنانچه سالها جهان را سرگرم جنگ سرد نمود سعی در ایجاد تصویری غیر واقعی از سوسیالیسم در ذهنیت جهانی نمود، از طریق تبلیغ وبا استفاده از هر ابزاری در تخریب چهره سوسیالیسم کوشید و از این راه سودهای کلان نیز به جیب زد و دامنه قدرت خود را در جهان به شیوه ای چشمگیر توسعه داد، در گوشه و کنار جهان به همین بهانه حضور پیدا کرد ودر اصل تخریب سوسیالیسم و جنگ سرد بهانه بود برای حضوردرمناطق استراتیژیک جهان در راستای منافع خود و دستیابی به مواد اولیه، نیروی کارارزان، ایجاد امکان برای صدور سرمایه وایجاد بازار برای صدور کالاهایی که جامعه انسانی را به سوی مصرف گرایی سوق داده و میدهد. درسال ۱۹۹۰ که اردوی رئال سوسیالیزم منحل شد، مدرنیته ی سرمایه داری از” پایان ایدئولوژی” دم زد، فرانسیس فوکویاما، کتاب “پایان تاریخ” را نوشت و در این راستا بسیاری از حرکت های آزادی خواهانه نیز، ایدئولوژی را مذموم پنداشتند حتی کوردها هم از این اشتباه مستثنی نبودند. اساسا باید گفت: شعار “دوران ایدئولوژی به سر آمده” خود یک نوع ایدئولوژی در راستای حفظ منافع مدرنیته ی سرمایه داری می باشد. نظام حاکم با رواج این شعار سعی در سرکوب جنبش های انقلابی نموده، با هدف سلطه ایدوئولوژیک بر جهان و چپاول ثروت. البته بعدها فوکویاما حرف خود را پس گرفت.
حال خصوصیات اصلی ایدئولوژی چیست؟ جامعە ایدولوژیک چگونە جامعەایست؟
جامعه ایدئولوژیک همواره در سخت ترین شرایط به دشمن خود نه می گوید، یعنی دارای محدوده، چارچوب و پرنسیب است. درسختترین شرایط پیروزی را هدف قرار می دهد و برای رسیدن به هدف سخت تلاش مینماید، شاید گاهی دچار شکست شود اما آن را پذیرفته وتحلیل می نماید و خود را برای نبردی دوباره آماده میسازد.
ایدئولوژی، رمز قدرت و مقاومت انسان است. جامعه یا فرد ایدئولوژیک تن به تنزل نمی دهد. از خود بیگانه نمی شود چرا که خواسته های خود را می شناسد و برای دستیابی به خواسته هایش برنامه ریزی نموده و زندگی روزانه اش با مبارزه برای رسیدن به هدف معنی پیدا میکند، شعار مقاومت زندگی است را به عمل در می آورد، در دیگری استحالە و آسیمیله نمی شود و تقلید هم نمیکند لازم به یادآوری است، در دوران معاصر تا تاسیس حزب کارگران کوردستان، هیچ نوع سیستم ایدوئولوژیکی در میان کوردها و برآمده از جغرافیای کوردستان وجود نداشته است.
با توجه به اینکه هژمونی و اشغال دشمن بر کردستان فقط فیزیکی و نظامی نبوده و نیست، بلکه فرهنگی، اقتصادی و…. نیزمیباشد. لذا به شدت با ابزارهای گوناگون ایدئولوژی رهایی بخش خلق کورد را مورد حمله قرار داده و سعی در استیلای ایدوئولوژی خود بر جامعه کوردستان دارد. با اتخاذ سیاستهای ضد انسانی و اشغالگرانه و صرف هزینه های کلان مادی و جانی و زمانی به فرهنگ و ساختار بومی اجتماعی حمله می کند و با تمام قدرت سعی در عقب نگه داشتن جامعه در همه ابعاد را دارد، چرا که بقای اشغالگری خود را درعقب ماندگی جامعه میداند.
به طور طبیعی، جامعه در حال رشد، نیازمند روش زندگی در خور زمان و شرایط، بر پایه یک تفکررهایی بخش و سازمان یافته است، احاد جامعه به دنبال ایدوئولوژی هستند که بتوانند آن را به عنوان روش زندگی فردی و اجتماعی به کار گیرند، یعنی جهان بینی ای که قابل تبدیل شدن به متد زندگی و عملی شدن باشد. اما دست یافتن به این خواست و نیاز، مستلزم تلاش، مبارزه و مقاومت است، لازم به ذکر است که ایدئولوژی صرفا تئوری نیست و بهترین ایدوئولوژی هم اگر در قالب تئوری مانده و نتواند به روش زندگی درآمده، عملا جامعه را به سوی بالندگی، رشد و پیشرفت هدایت کند و در زندگی آحاد جامعه تاثیر مثبت گذاشته و رهایی را برایش به ارمغان آورد، ارزش خود را از دست میدهد. تغییر ذهنیت آحاد جامعه ی تحت تاثیر ایدوئولوژی سرکوبگر و ستمگرانه مستلزم مسلح شدن فرد و جامعه به ایدوئولوژی رهایی بخش است و این مسلح شدن بدون تلاشی سخت، مستمرو پیگیر امکانپذیرنمیباشد. باید به نقش علم، دانش و تلاش منطقی نیز در این جهت اشاره کرد، که البته علم، عقل و وجدان و انسانیت تار و پود یک تفکر رهایی بخش هستند و در ساختارآن چون پایه های اصلی عمل میکنند درست برعکس ایدوئولوژیی که در حال حاضر حاکمیت جهان را در دست گرفته و در سایه آن انسانیت و و جدان انسان نیز چون سلامتی جسمی او در خطر ابتلا به أنواع و اقسام مرضها و حتی نابودی میباشد.
ایدئولوژی که بر پایه علم و عینیت استوار است به انسان اجازه نمیدهد که دچارذهنیت گرایی شود، چرا که فرد ایدئولوژیک کاملا آگاه است و می داند که پیروزی و شکست فقط و فقط مربوط به شیوه ی برنامه ریزی می باشد ونه تقدیر.
ایدئولوژی باید سبب آگاهی آحاد جامعه شود و متناسب با مکان و زمان آن جامعه باشد. مثلا ایدئولوژی آپوئیزم درهر قسمت از کردستان باید با حفظ پرنسیب ها و پایه و اساسش بنا به امکانات و شرایط آن جامعه خود را تعریف کند، یعنی بایستی انعطاف پذیر باشد و خود رابه روز رسانی کند.
اساس ایدئولوژی آپویی، پیوند و پیوستگی گفتار و عمل میباشد، با جرات میتوان گفت که گریلا اوج این پیوند و پیوستگی میباشد، با توجه به این، اساس ایدئولوژی ما رشادت گریلااست. توجه داشته باشیم، نیرویی که شنگال را رها کرد و نیرویی که از شنگال و ایزدی ها در مقابل داعش دفاع و حفظ کرد هردو کورد بودند اما تفاوتی که وجود داشت، تفاوت ایدئولوژیک بود.گریلای مدافع شنگال و خلق کورد در شنگال تبلور آپوئیزم بود. جنبش آپوئیسم یک جنبش ایدئولوژیک است، به این جهت گریلا فقط یک جنگاور نیست، بلکه یک انسان مبارز و انقلابی است که مسلح به این ایدئولوژی میباشد، سلاح فکری گریلا ایدئولوژی و تفکر رهایی بخش او میباشد.
طبق تفکر آپوئیسم، زنان و جوانان پیشاهنگ مبارزه هستند، هر چند که در تاریخ همیشه زنان نقشی فعال در مبارزات خلق کورد داشته و بخشی از مبارزین کورد زنان کورد بوده اند اما جنبه متمایز مبارزه زنان در حرکت آپویی ایدولوژیک بودن مبارزه زنان است. زن با تفکر آپوئیسم به این امکان دست یافته است که خود و معیارها و ارزشهای خود را بدور از هرگونه تفکر مردسالاری بازتعریف نماید.
باید اذعان داشت که منشا ایدئولوژی آپوئیسم ناسیونالیسم نمیباشد بلکه أساس آن ایجاد ملت دمکراتیک و کنفدرالیسم دمکراتیک است که در مقابل دولت-ملت قرار دارد، البته در برنامه های آتی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.

از دیگر معیارهای ایدئولوژی آپوئیسم می توان به برابری جنسیتی که بر اساس آزادی زن، محیط زیست و در تقابل با ذهنیت مردسالاری و مدرنیته ی سرمایه داری است اشاره کرد . آپوئیسم خواهان برداشتن فاصله ی بین ایدئولوژی وجامعه است. بنابراین ایدئولوژی ما نه تنگ نظرانه بلکه جامعه محور و جهان شمول است. با آموزش می توان ایدئولوژی را اشاعە داد. ایدئولوژی باید در فرهنگ و هنر جامعه با تمام شاخه هایش از جملە سینما، نقاشی، تئاتر و…ادبیات اعم از داستان، شعر و رمان نهادینه شود و نیز رسانه های جمعی بایستی در پیشبرد ایدئولوژی نقش خود را ایفا کنند.
طبق تفکر آپوئیسم، زنان و جوانان پیشاهنگ مبارزه هستند، هر چند که در تاریخ همیشه زنان نقشی فعال در مبارزات خلق کورد داشته و بخشی از مبارزین کورد زنان کورد بوده اند اما جنبه متمایز مبارزه زنان در حرکت آپویی ایدولوژیک بودن مبارزه زنان است. زن با تفکر آپوئیسم به این امکان دست یافته است که خود و معیارها و ارزشهای خود را بدور از هرگونه تفکر مردسالاری بازتعریف نماید.
باید اذعان داشت که منشا ایدئولوژی آپوئیسم ناسیونالیسم نمیباشد بلکه أساس آن ایجاد ملت دمکراتیک و کنفدرالیسم دمکراتیک است که در مقابل دولت-ملت قرار دارد، البته در برنامه های آتی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.

از دیگر معیارهای ایدئولوژی آپوئیسم می توان به برابری جنسیتی که بر اساس آزادی زن، محیط زیست و در تقابل با ذهنیت مردسالاری و مدرنیته ی سرمایه داری است اشاره کرد . آپوئیسم خواهان برداشتن فاصله ی بین ایدئولوژی وجامعه است. بنابراین ایدئولوژی ما نه تنگ نظرانه بلکه جامعه محور و جهان شمول است. با آموزش می‌توان ایدئولوژی را اشاعە داد. ایدئولوژی باید در فرهنگ و هنر جامعه با تمام شاخه هایش از جملە سینما، نقاشی، تئاتر و… ادبیات اعم از داستان، شعر و رمان نهادینه شود و نیز رسانه های جمعی بایستی در پیشبرد ایدئولوژی نقش خود را ایفا کند.

٣-٩-٢٠٢٠

Related posts