اهميتِ تاريخ ، نگاهِ واقعى به تاريخ و از منظر تاریخ کیهان، جهان و منطقه، نگاهی بە حقيقت تاريخ كوردستان

اهميتِ تاريخ ، نگاهِ واقعى به تاريخ و از منظر تاریخ کیهان، جهان و منطقه، نگاهی بە حقيقت تاريخ كوردستان

این متن برگرفتە از قسمت دوازدهم برنامە رێگا و رێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە، برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین، روزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحەی فیسبوکی و کانال یوتوب ریگا و ریباز پخش میشود. موضوع آموزشی این برنامە*اهمیت تاریخ*میباشد کە در تاریخ پازدەهم اکتبر 2020 توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.

با درود به رفقا، موضوع برنامە امروزهم، چون برنامه های قبل ازاهميت بسیاری برخوردار است. این برنامه با عبارت اهميتِ تاريخ آغاز ميگردد. همانطورکە ازعنوان برنامە مشخص است، درکنارپرداختن بە اهمیت تاریخ ازنظرما، سعی خواهیم کرد کە با نگاهی واقعى به تاریخ، تاریخ کیهان، جهان و خاورميانه پرداخته و به این وسیله بررسی عمیق و دقیقی درمورد تاریخ کوردستان داشته باشیم.

جهت پرداختن بە این مهم، ابتدا باید پرسید، تاریخ چیست؟ در واقع هر لحظە و آنی کە در نتیجە سرعت زمان و مکان شکل می یابد، بە تاریخ لحظە وآن خود تبدیل میشود و این کوتاهترین سرعت تاریخ کە همان لحظە است، میباشد. در واقع تاریخ زندە و بطور مستمر در حال شکل گرفتن و تغییر است. باز هم بە این معنی کە هر آنچە در لحظە اتفاق میافتد، بە تاریخ لحظە بعد از خود تبدیل میگردد. بنابراین میتوان از کوتاهترین لحظە کە بعنوان تاریخ ثبت میشود، تا شکل ‌گیری جهان هستی کە ملیارد‌ها سال قدمت دارد را تاریخ نامید.

پرداختن بە تاریخ دارای اهمیت بسیار و ضروری میباشد، چرا که تاریخ ابزاروعلمی است که در خودشناسی کاربرد بسیار وسیعی دارد،هر چه بیشتر و دقیقتر تاریخ واقعی خود را بشناسیم، به همان میزان در شناخت خود نیز موفق خواهیم بود. از سوی دیگر نیز اگر در شناخت خود تعمق ننماییم، توان درک درست از تاریخ خود را هم نخواهیم داشت. این خود یک امر دیالکتیکی میان حیات ما و تاریخ ما است. یعنی اگر خودمان را نشناسیم نمیتوانیم حقیقت تاریخی خود را نیز دریابیم و در نتیجە نمیتوانیم با اتکا بە خود بودن حیاتمان را تداوم بخشیم. پس تاریخ برای ما مهم است. چرا؟ چون تاریخ درست‌ترین ابزار خودشناسی است. یعنی برای ما، چە به عنوان هستی و کیهان، انسان و چە به عنوان کورد کە خواستار خودشناسی هستیم، تاریخ بهترین ابزار برا ی پیدا کردن شناخت از خود میباشد.

تاریخ در شناخت طبقە، صنف و جنسیت نیز کاربرد وسیع و مهمی دارد ومیتوان گفت که بهترین و اصلی‌ترین ابزار خودشناسی میباشد. يكى از متداول‌ترينِ تعريف‌های تاریخ این است کە تاریخ چراغ راە آیندە است. یا تاریخ آینە آیندەاست.

رهبر آپوتعریف زيبايى از تاريخ دارد كه جا دارد اينجا بدان اشاره كنيم، ـ تاریخ پلی است، کە گذشتە، حال و آیندە را بە هم پیوند میزند ـ. پس تاریخ صرفا گذشتە نیست. حال هم تاریخ است و اساسا آیندە هم بە تاریخ تبدیل میشود. هر ثانیە، دقیقە، ساعت، روز، ماە، فصل و سال هم تا بە دهە و قرن برسد، نقش تاریخ را برای آیندە دارد. بە همین دلیل پلی است کە گذشتە، اکنون و آیندە را بهم گرە میزند. همزمان رهبر آپو در جایی دیگر تاریخ را چنین تعریف میکند و میگوید، “گاهی ما در تاریخ و گاهی تاریخ در ما تجلی پیدا میکند” بنابرین تاریخ چیزی دوراز ما، یا خارج از ما نیست. مانند، میهن، منطقە، انسانیت و ملیت، خود ما نیزبخشی از تاریخ هستیم. چرا کە هریک از ما ثمرە تاریخ هستیم وهمزمان تاریخ در ما میزید. بی‌شک وقتی میگوییم حقیقت تاریخ را بشناسیم، منظوردرک صحیح و عمیق تاریخ است. چرا که تاریخ از دیدگاههای گوناگون، تعریف و تفسیر شده است. مهم این است کە دیدگاە فلسفی و علمی ما بە تاریخ چگونە باشد که بتوانیم بە درستی بە تفسیر وتحلیل تاریخ بپردازیم.

در توضيح حرکت تاريخ دو تعريف و دیدگاە عمدە وجود دارد. یکم: حرکت تاریخ در یک خط مستقیم و کماکان در حال پیشروی است، کە بە آن حرکت خطی هم میتوان گفت و دوم: حرکت تاریخ در یک سیکل و دایرەای کە مدام بطور دورانی میچرخد. میتوان این را نیز حرکت سیکلی یا دوره ایی نام نهاد. البتە نسبت بە حرکت سیکلی نیزدو دیدگاە متفاوت وجود دارد.
دیدگاهی کە معتقد است، این چرخش تغییری حاصل نمیکند و زمان در دوری باطل میچرخد که این نگرش، در واقع راە را بر پوچگرایی (نهلیسم) در طول تاریخ برای بسیاری از افراد هموار کردە است. این دیدگاە، حرکت تاریخ را تنها تکرار وقایع قبلی میداند و دیدی منفی نسبت بە تاریخ دارد. دیدگاە دوم میگوید: درست است کە زمان و تاریخ بطور دورانی میچرخد، اما در پروسە این چرخش تغییرو دگرگونی وجود دارد و این دور دوری باطل نیست و خلاق است. در ادامه بە این خواهیم پرداخت، کە تا چه حد این نظریە درست و یا نادرست است، و آن را مورد تحلیل قرار خواهیم داد و مشخص میشود کە دیدگاە ما بە تاریخ تا چە اندازە بە آن نزدیک و منطبق است.

تاريخ رسمي، یا دیدگاە نظام حاکم به تاریخ، سعی دارد بر اذهان ما تحمیل کند کە ـ تاریخ زمانی شروع میشود کە خط و تمدن ابداع شده اند، یعنی با پدید آمدن دولت و نهادینه شدن قدرت! مراحل قبلی حیات انسان، جهان وکیهان را نادیدە میگیرد وآن را از توجە می‌اندازد. دیدگاە دیگر، توصیفی به تاریخ مینگرد، یعنی از راە داستان‌سرایی، حکایت پردازی و راویگری بە وصف و تعریف تاریخ می‌پردازد. ادیان در این زمینە و با توسل بە دیدگاە توصیفی نسبت بە تاریخ برای تعریف و تفسیر آن راە و روش مختص بە خود را دارند.

نیروهای قدرت‌طلب چە در قالب افسانە‌سرایی و دین‌مداری و چە در قالب ژست‌های فلسفی وعلمی هر كدام راه و شيوەهاى خود را دربرخورد با تاريخ دارند. درواقع در دیدگاە قدرت ‌محورانە بە تاریخ، بيشتر، تاريخ نیروها و ساختارهای‌ قدرت‌طلب و استثمارگر نگاشتە شدە و سرگذشت حکما مورد توجە قرار گرفتە است. در میان آنها هم با توجە بە سرشت قدرت،«غالب» وصف شده و تاریخ بە خواست و در وصف او ثبت گشتە است. این گفتە معمول نیز که «تاریخ را فاتحان نوشته اند» مهر تائیدی بر صحت این ادعا میباشد. مثلا تاریخ رسمی بیشتر حول این میچرخد کە کدام پادشاە آمدە و کدام پادشاە رفتە است. یا تمام پیروزی‌ها و فتوحات نتیجە وجود آن پادشاە و یا کسی است کە در راس هرم قدرت قرار گرفتە است.

حال چە شاە، سلطان یا خلیفە بوده باشد. این نیز بە هیچ وجهە تاریخ اجتماعی و سرگذشت تودەها نیست. دراصل تاریخ ساختارهای قدرت و در میان خود این ساختار نیز، تاریخ شخص یا گروهی است کە در راس هرم، قدرت قرارداشته و دارند. شاید در جنگی هزاران نفر جنگیدەاند و کشتە شدەاند، اما بیشتر نام و نشان شاە یا شخص راس هرم با هر لقبی کە باشد و افراد تراز اول اطراف او مطرح شده اند. مانند کورش، داریوش و… درآنچە کە تاریخ ایران مینامند و یا فلان پادشاە بابل، آشوری، مصری، یونانی، رومی و… بدون تردید این هم نوعی پردازش بە تاریخ است، اما نە تنها تاریخ تودە‌ها و جامعە نیست، بلکە بسیاری از عناصر تائثیرگذارپیرامون قدرت نیز، مورد بی‌مهری و انکار قرار گرفتەاند و یا بطور محدود مورد توجە تاریخ ‌نگاران، این نوع نگرش بە تاریخ بوده اند.

دیدگاە دیگری کە بە تاریخ وجود دارد در لوای علمی بودن، دیدگاە دترمینیسم یا جبرگرایی تاریخی میباشد کە عمدتا مارکسیست‌ها را در برمیگیرد. پیروان این نوع دید بە تاریخ، معتقدند تاریخ بە شکلی جبرگرایانە بطورمستقیم بە پیش میرود و این پیشروی، جبرا بە سوی پیشرفت است. ما میدانیم کە در تعاریف مارکس و انگلس و دیگرانی کە تاثیرگرفته ازایشان بوده اند وهستند، اینگونه عنوان میشود، کە جامعە از دورە کمون‌های اولیە بە دورە بردەداری و بعد بە فئودالی و سرمایداری گذار کردە، از آن پس هم بە سوسیالیسم و نهایتا بە کمونیسم خواهد رسید. طبق این دیدگاە مناسبات اقتصادی و تضاد‌های درون طبقاتی کە در هر مرحلە بە وجود می‌آیند، سازوکار محرکە تاریخ هستند. دراین دیدگاە دو مورد عمدە قابل توجە میباشند. اول اینکە تاریخ استنتاج از تضاد طبقاتی میباشد و دوم خط مستقیم تاریخ همیشە رو بە پیش میرود و هیچگاە عقبگرد ندارد.

ديدگاه ديگرى هم در مورد تاریخ موجود است و آن نیز، انکار تاریخ می‌باشد. خصوصا مدرنیتە ـ سرمایداری کە بە اشکال گوناگون میخواهد انسان را از تاریخ تفکیک کند تا انسان‌ها را ازهم بگسلاند، فاقد ریشە، منشاء تاریخی، اجتماعی و انسانی نماید تا آنها را آسانترتسلیم خواستهای خود نماید.

این دیدگاە تاریخ را بی‌اهمیت می‌انگارد و یا سعی میکند از اهمیت آن حتی‌الامکان بکاهد. قطعاً در باب تاریخ نظریە‌های دیگری وجود دارد،برای نمونه، مکتب فرانکفورتی‌ها. فرناند برودل کە یکی از متفکران مکتب انال میباشد، بە گونەای دیگر تاریخ را تعریف میکند. ایشان نیز کوتاەترین زمان تاریخ را لحظە میبیند و سپس، اگر اشتباە نکنم تاریخ را بە پنج بخش با مقاطع آغازین، نزدیک، میانە و طولانی مدت تقسیم میکند کە پرداختن بیشتر بە آن موضوع بحث فعلی ما نیست و قطعا دربرنامه های بعدی میتوانیم با دقت بیشتری بە این نظریە بپردازیم. تنها میتوانم بگویم کە نظریە مترقی‌تری میباشد و بە دیدگاە ما نسبت بە تاریخ، نزدیکترین دیدگاە میباشد. در ادامە بە سئوال پس تعریف تاریخ، از دیدگاه ما چیست؟ خواهیم پرداخت.

رهبر آپو تاريخ اجتماعى را به سه قسمت تقسيم ميكند : ١- جامعه پایەای ( اجتماع اوليه وطبيعى ) و يا جامعه اخلاقی ـ سیاسی کە نخسیتین مرحلە شکل‌گیری جامعە است. البتە اگر با همان عبارت جامعەی پایەای از آن نام ببریم بهتر است، کە دربرنامه های دیگر “راه و روش” و در مبحث تاریخ کوردستان بە آن خواهیم پرداخت. ٢ـ رهبر آپو از مرحلە شکل‌گیری جامعە دولتی بحث میکند و بە تحلیل ریشەهای بە وجود آمدن دولت و نتایج حاصل گشتە ازعملکرد‌های آن تا امروز میپردازد. ٣ـ مقطع دیگری که رهبر آپو به آن میپردازد، جامعە دمکراتیک است کە گسترش و تکوین آن از وظایف اساسی ما میباشد. یکی دیگر از ویژگی‌های دیدگاە ما نسبت بە تاریخ این است که ما تاریخ را صرفا از آغاز مدنیت مبنا قرار نمیدهیم و تنها به تاريخ مدنیت محدود نمی کنیم. همچنین یکی دیگر از تفاوتهای نظری ما نسبت بە تاریخ در مقایسە با سایر دیدگاەها، این است کە ما تلاش داریم بە ژرفای جامعە انسانی برویم و بە سالهای پیش از شکل گیری تمدن برگردیم.

برای نمونە ما نمی‌توانیم بگوییم بە آغاز زیست و پیدایش انسان کاری نداریم یا برای درک صحیح تاریخ نیازی بە پردازش بە آن نداریم. فسیل‌های پیدا شدە از انسان از چند میلیون سال پیش و مشخصا تا سە سال پیش یافت گشتەاند. انسان خردمند یا هوموساپینس کە نیاکان ما بعنوان انسان امروز میباشند تاریخ‌شان بە دویست تا سیصد هزار سال پیش برمیگردد و از آنها فسیل‌های فراوانی دراقصی‌نقاط جهان یافت شده است. مگر میتوان این را بخشی از تاریخ اجتماعی و انسانی خود ندانست؟ توجە داشتە باشید، اگر تنها این سیصد هزار سال آخر را در نظر بگیریم کە تاریخ انسان هوموساپینس است و تمام نتایج علمی ثبات کردەاند کە ما به عنوان تمام انسانهای امروز از لحاظ فیزیولوژی و اجتماعی شکل تکامل یافتە آنها میباشیم، در مقایسە با تاریخ جامعە دولتی کە تنها قدمتی پنج هزار سالە دارد، دویست و نود و پنج هزار سال از تاریخ ‌ما بە پیش از تاریخ رسمی و دولتی برمیگردد. انکار آن نیز یعنی انکار ۹۸ درصد از تاریخ ما و بسندە کردن بە دو درصد از تاریخ حیات انسان خردمند. البتە این دو درصدی هم کە مورد توجە تاریخ‌نگاری رسمی میباشد، نە تاریخ کل جامعە انسانی بلکە تاریخ نیروهای دولتی و سلطەگر میباشد، آن هم با تحریف‌های مضاعف.

با توجە بە این نمیشود ٩٨ درصد تاریخ را نادیدە گرفت و بە ٢ درصد از تاریخ اکتفا کرد. پس باید بە قبل از تاریخ دولت و مدنیت برگشت و از آنجا آغاز کرد. حتی باید بە پیدایش هستی و کیهان رجوع کرد. متعاقب آن باید بە پیدایش جهان و تاریخ نوع انسان قبل از هوموساپینس و خود هوموساپینس پرداخت. بعد بە تاریخ منطقە برای نمونە خاورمیانە و میهن یعنی کوردستان پرداخت. یعنی از تاریخ کیهانی و جهانشمول بە تاریخ منطقەای و ملی پرداختن بهتر از تجزیە تاریخ میتواند جنبە علمی و حقیقت‌مدار داشتە باشد. تجزیە تاریخ و تحریف تاریخ و افسانەسرایی هر ملت برای مشخص کردن تاریخ خود، پدیدەای مختص بە ملی‌گرایی و دولت ـ ملت معاصر میباشد و فاقد پایەی محکم فلسفی، اجتماعی و علمی میباشد. تاریخ‌های ملی و محلی هیچگاە جدا ازتاریخ جهان‌شمول نمیباشند.

با توجە بە این دیدگاە، در كوردستان نیز، ميتوان تاريخ ملی و تاريخ محلى را تا ریزترین مناطق جغرافیایی و کوچکترین تشکل‌های اجتماعی مورد بازخوانی و بازبینی قرار داد ونباید تاریخ خرد را از کل آن منفصل کنیم. بە نوع دیگر باید رابطە تاریخ کلان و خرد را برای پرداختن بە تاریخ مدنظر قرار داد.

همانطور کە پیشتر ذکر کردیم، ما تاريخ را تنها از شروع دوره تمدن آغاز نمي كنيم و نمى‌شناسیم. ما بە ماقبل تاریخ تمدن برمیگردیم. تاریخ تمدن را نیز از یک زاویه نمی نگریم. بلکە تاریخ تمدن را نیز بە مثابە دو جریان یا رودخانە تاریخ می بینیم ومبنی قرارمیدهیم. یعنی دو جریان و رودخانە تمدن ـ دمکراتیک و تمدن ـ مرکزی کە بطور قطعی در دروس بعدی بە تحلیل آنها خواهیم پرداخت. در واقع روند پیشروی تاریخ در نتیجە تضادها و تنازع بین این دو جریان پیش رفتە است. تضاد طبقاتی کە مارکسیسم بعنوان روند پیشروی تاریخ از آن نام میبرد وبدون تردید مهم است. اما دراصل تضاد و تنازع بین این دو جریان تمدن است کە بە نیروی محرک تاریخ تبدیل گشتە است.

تضاد و منازعە طبقاتی خود تضادی درونی در درون تمدن مرکزی میباشد و بدون تردید، مهم و تعین کنندە است، اما کل تضاد و تنازع تاریخ نیست. کلیت تنازع و تضاد بین دو تمدن مرکزی و دولت‌گرا و تمدن دمکراتیک میباشد. پس ما دوگانە تاريخ تمدن دموكراتيك و مركزی را جهت تحلیل تاریخ خاورميانه و كوردستان کە بیشتر از هرمکانی اسناد و فاکت تاریخی برای تجزیە و تحلیل تاریخ دردسترس است، بە كار
ميگيريم. همانطور كه پیشتر ذكر شد، دو ديدگاه كُلى وجود دارد كه یکی از آنها حرکت تاريخ را در جهت يك خط راست رو به جلو ميداند و نظريه اى كه طبق آن حرکت تاريخ بطور چرخشی در یک سیکل میباشد. در واقع هر دوى اينها حقيقتِ سیالی تاريخ را بیان نمیکنند. در واقع حرکت تاریخ به صورت زيگزاگی میباشد و علم فیزیک كوانتومیک نیز اين را بە اثابت رساندە است.

میدانیم کە ماركس در نتيجه علم فیزیک نيوتن بە مسائل از جملە حرکت تاریخ می‌پرداختە است. طبق آن نیز عنصر پدید آورندە هستی صرفا ذرە و ماده است و این ذرە در اتم بطورخطی مستقيم به پيش ميرود. این در واقع زمانی بود کە ذرات زیراتمی یعنی کوانتوم هنوز كشف نشده بودند، يعنى علم كوانتوم يا شكافتن اتُم، توسط انشتاین صورت نگرفتە بود. پکیج‌های کوانتوم عناصرزیراتمی میباشند. این عناصرزیراتمی هر كدام براى خود حاوى يك پكيج میباشند کە از ذرە و انرژی تشکیل میشوند و هر یک از آنها را یک كوانتوم نامگذاری کردەاند. اين كشف هم از نظر كيهان‌شناسى، علم فيزيك و حتى از نظر جامعەشناسى، شناخت‌ تازەاى را به ميان آورد كه در دوره ماركس وجود نداشته است.

در پروسه كوانتوم حركت مستقيم نيست و زيگزاگى وحامل حركات چندگانه است. همچنین در کوانتم ذرە و انرژی با هم عامل حرکت وهستی میباشند، تاريخ اجتماعى هم نشان داده است كه دیدگاە تاريخ بر روى يك خط مستقيم مدام بطرف پیش، صحیح نيست. اگر نظریە حرکت تاریخ در مسير خطی و مستقيم صحیح بود، با توجە بە بحران و اوج کاپیتالیسم در دهە‌های قبل و حتی وقوع انقلاب‌هایی در برابر کاپیتالیسم با هویتی سوسیالیستی در قرن بیستم، ما ميبايست اكنون در مرحله سوسياليسم يا كمونيسم ميبوديم، اما بر خلاف آن امروز شاهدیم کە عقبگرد داشتەایم. مثلاً دولت شاه كه بافت سرمايەدارى و كاملاً كاپيتاليستى داشت، سقوط كرد و جايش را به يك دولت سوسياليستى نداد. بنابراين ديدگاه ما نسبت بە حرکت تاریخ، ديدگاهى نيست كه همه چيز جبراً در يك خط به پيش ميرود. در واقع اراده انسانى و اجتماعی در پيشرفت تاريخ انسانى و تاريخ اجتماعى دخيل است و نمى‌توانيم حرکت تاريخ انسانی و اجتماعی را صرفا با قوانين فيزيكى، بیوکوژیک و شيمى تعريف منطبق كنيم.

از ديد ما تضاد اصلى و ریشەای، ابتدا تضاد جنسیتی میباشد و تمام تضاد و دیگر معضل‌های اجتماعی از جملە تضاد طبقاتی ریشە در آن دارند. در مباحثات بعدى صحبت خواهیم کرد كه چگونه مرد قدرت‌طلب در طى پروسەاى تدریجی هژمونى اجتماعى زن ـ مادر را از او میستاند و بە اینکە زن چه نقش برجسته اى در حركت تاريخ ايفا نموده، خواهیم پرداخت. در واقع پرداختن بە تاریخ ابعاد متعدد و متفاوتی را میطلبد. تاريخ نگاری، صرفا خاطرەنويسى و وقايع نگارى نيست.

وقايع نگاران دربارِ شاهان قديم، كسانى بودند كه رويدادهاى مهم را روزانه مينوشتند و طبيعتاً آنچه توسط واقعه نگار ثبت ميشد، زير نفوذ اراده شاه بود. اگر چە افراد بسیاری در جنگى مشاركت داشتند، اما تمام اتفاقات و روند جنگ، زير نظر و به ميل پادشاه نگاشته ميشد. آنهم پادشاهى كه فاتح جنگ بود. بى جهت نيست كه ميگويند تاريخ را فاتحان نوشتند. قطعا فاتحان نیز، همه چيز را به طبع و ميل خود به نسبتِ اراده معطوف به قدرت خود مي‌نوشتند و نه درستىِ همه واقعيات را، بویژە در ميادين جنگ، كه راویان از زبان فاتح روايت را ثبت ميكردند. از سوی دیگر تاريخ صرفا روايت‌پردازى هم نيست. روايت‌پردازى دينى يا ميتولوژيك هیچگاە نتونستە حقیقت تاریخ را بیان کند.

تاريخ مقوله‌اى گسترده و عميق است. میدانیم کە بطور معمول و اما به درستى گفته شده است، كه تاريخ مادر تمام علوم است. طبيعتاً بايد از بسيارى دانش‌ها را بهره گرفت تا درستى تاريخ به نمايش گذاشته شود. اگر در تلاش بیان حقیقت تاریخ باشیم، اتمولوژى يا واژه شناسى، علمى است كه ناچاریم به مدد خواهى ازآن برآییم. اما نميشود سادەانگارانه و بدون دقت كافى كلمات و واژه ها را تعريف و تفسير کرد. از سوی دیگر بجای روایت‌پردازی قطعاً باید در روایت‌ها تامل و تعمق لازم را اعمال کرد و استفاده از علم تفسير و تاويل یا هرمنوتیک ضرورت دارد. چنانچه بخواهیم به شيوه اى درست تاريخ را مورد تفسیرقرار داده يا ثبت نماییم، بايد به دانش آركولوژى يا باستان‌شناسى، انتروپولوژى يا انسان شناسى، سوسيولوژى يا جامعە شناسى و حتى به كيهان شناسى، ستاره شناسى، زمين شناسى، اپيستمولوژى یا معرفت شناسى متوسل شد. جهت این کە توانست تاريخ را از همه ابعاد مردمى، اجتماعى، روانشناسی و … شناخت، به همه اين دانش‌ها نیاز است. بنابراين اگر بخواهیىم با روش درستى در تاريخ تامل و تعمق نماییم، به بسيارى از ابزارهای علمى نیازمندیم. رهبر آپو در دفاعيات خود، (دفاعیه مانیفست تمدن دمکراتیک) ديدگاه عمیق و گستردەاى از تاريخ ارائە می‌د‌هد. ما در تلاشيم، بخشى از اين تفسير را در این سری برنامە‌ها تقديم كنيم تا رفقايى كه بعدها خواستند كتاب را بخوانند، قدرى پيش درآمد وسهولت در كارشان ایجاد شده باشد. رهبر آپو درمانیفست دمکراتیک، روشن ميكند كه استعمارگر براى آنكه بتواند خلقى را به زير سلطه خود بكشد، نخست ذهنيت آن خلق را تسخير ميكند و براى اينكه اين را ترتیب دهد، قبل از هرچیز لازم است، تاريخ آن ملت را مغشوش و تحریف نماید. در واقع بطور متداوم استعمارگران این كار را انجام دادەاند، چه استعمار كهنه و چه استعمار نو.

راجع به تاريخ كورد و کوردستان در میان بسیاری از کوردها نیز چند ديدگاه کلاسیک وجود دارد، دیدگاەهی كه مرعوب استعمارگر ايرانى بوده و سعى كرده است که، كورد را هميشه به نوعى به تاريخ ساختگى ايرانى پيوند دهد. تا جایی کە گاهى از كورد بودن كورش ميگويد. متاسفانە بسیاری از نُخبگان كورد نیز سعى كرده به نوعى خودرا به ميتولوژى دست‌ساز ايرانى بچسباند و خود را طبق آن تعريف كند. در روايت‌هاى شاهنامه فردوسى آمده است، که كاوه آهنگر كه بر ظلم ضحاك چيره شد، كورد بوده، اما بعد از چیرە شدن، فريدون پسر جمشيد را به دماوند آورد و به پادشاهى نشاند. این نوع نگرش بە کورد، در موقعیت امروزمان از سوی دولت ایرانی، دوباره ميشود. روحانى رئيس جمهورايران، قبل از انتخابات قول ميدهد در صورت احراز پست رياست جمهورى براى اداره استان يك كورد را به عنوان استاندار منصوب کند، اما پس از انتخاب شدن، روحانی به وعده خود عمل نمیکند و زمانی که با این پرسش مواجه میشود کە پس چرا بە وعدە خود عمل نكردى؟ در جواب ميگويد: در واقع ميخواستيم، اما كسى را نیافتیم. این جواب روحانی، توهین و تحقیر یک ملت است، و دقیقا نوع نگاه بر گرفته از تاریخ استبدادی و تاثیر گرفته از دروغ پردازیهای به اسم تاریخ و افسانه سراییهایی چون شاهنامه میباشد.

متاسفانە كوردها ی بسیاری هستند كه طبق تعریف استعامرگران خود را تعريف ميكنند. به این موضوع نیز خواهیم پرداخت و توضیح خواهیم داد، که چه فاجعه ى بزرگی است، كه ملتى خود را در قالب تعاريف استعمارگرش تعريف كند. در بخشهاى بعدى خواهيم گفت كه پس از آمدن اسلام به منطقه نخبگان کورد و به ويژه اقشاربالايى جامعه با چه اصرارى ميخواستند نسب خود را به عرب‌ها و امامان و خلفايش نسبت دهند. اگر شرفنامه شرف خان بدليسى را بخوانيد، انگار قبل از آمدن عرب‌ها احدی در کوردستان وجود نداشتە است وریشه همە كوردها عرب است.

آن اقشار فوقانی جامعە کورد، چون عادت به مزدورى داشتەاند و خواستەاند به نوعى در دستگاه قدرت عرب جایی بگيرند، بە همین دلیل همگی خودرا به عربها نسبت داده اند. در شرفنامه به وضوح این تقلا مشهود است. همچنین بسيارند کوردهایی کە در ميان ترك‌ها خود را ترك معرفى ميكنند. از سوی دیگر در دو قرن اخیر نخبگان و روشنفكران بسیاری نیز، در میان کوردها، به سبب پايگاه كنونى اروپا كه مرکزیت تمدن معاصر را نمايندگى ميكند ، با توسل بە ادعاى اُريانتاليست‌ها ( شرق شناسان ) كه طبق آن كوردها و مادها از اروپا آمده اند، جوگير ميشوند ( هرچند نسبت بە قبل كمتر شده) و با هيجان در نوشتەهايشان ریشە کورد را به اروپا ربط میدهند. ملتى كه از خود تعريفى بر مبنای ارادە خود نداشته باشد، اينگونه است. خود را از طريق تعريف ديگران تعريف ميكند و ميشناساند و خود را از تاريخ خود منفصل ميكند و زمينه را براى تسخير ذهنى اش توسط استعمارگر مهیا میکند.

مغلوبیت ذهنى مقدمه تسخير و سلطه فيزيكى و مادى را برای استعمار شدن مهیا ميسازد. بە این ترتیب از جغرافيا، فرد، ملیت و اجتماع گرفتە تا استعدادها و نیروی کار، همگى تصاحب و تسخير ميشود.
كوردستان جايگاه محكمى در تاريخ دارد ولزومى به تاريخسازى جعلی ندارد. در واقع هر كسى از به بيراهه كشاندن تاريخ كوردستان براى خود تاريخ درست كرده است. اگر ما تاريخمان را تصیح نماییم، نيازى به جعل تاريخ نداريم. بايد حقيقت تاريخمان را زنده كنيم، اگر به تاريخ ما قبلِ تمدن رجوع كنيم، آثار بسيارى از نئاندرتال‌ها و هوموساسپينس در كوردستان یافت شده است. بعد از دوره يخبندان چهارم، كه به بيست هزار سال قبل بر ميگردد، روشن است كه كوردستان نخستين جايى بوده كه انسان در آن سُكنى گزيده است. در واقع كوردستان گهواره تمدن بوده و كورد نيازى به تاريخ جعلى و ساختگى ندارد. هركسى با تخريب تاريخ كوردستان تاريخى براى خود ساخته و ما نیز درستى تاريخمان را هويدا ميكنيم و هم تاريخ استعمارگرانى كه از راه تخريب تاريخ ما براى خود تاريخ ساختەاند برملا و پوچ خواهیم کرد.

بنابراين نميشود از تاريخ ماقبل تمدن (جامعه ابتدايى و طبيعى) سخن بگوييم و بحث اهمیت جغرافیای کنونی كوردها را در آن مقطع نكنيم. كسى نميتواند منكر آن باشد كه خصوصاً در پنجاه هزار سال یعنی دورە جامعە کلانی و يا بيست هزار سال دورە چهارم یخبندان آثار حیات انسان در کوردستان یافت شدە است. يا پانزده هزار سال قبل كه جامعه نئولتيك يا نوسنگى در كوردستان شکل گرفتە است را انکار کند. آرکولوژيست‌هايى مانند گوردن چالد و ديگران آمده اند و اين واقعیت‌ها را ثابت كرده اند. اگر بە تاریخ تمدن نیز نگاهی بیندازیم، در تمام متون و تكست‌هاى آشورى و بابلى به سرزمين كوردستان اشاره شده، ممکن است بطور صریح نام كوردستان نباشد، اما به اين سرزمين و جوامع ساكن آن به صراحت اشاره شده است و صدها سند در اين مورد موجود هست. در تاريخ نويسىِ روايتى يونان كه هرودت و ديگر يونانيان آغاز كرده اند، ( البتە اطمینان بە اينكه به چه ميزان هرودت و ديگران مور اطمينان هستند و يا نيستند بحث دیگری است ) آنها نيز نتوانستەاند نقش كوردستان را در تاریخ، ناديده بگيرند.

تاريخ نگاران اسلامى نیز، مانند مسعودي، بيهقى و… هم اشارات بيشمارى به كوردستان و سرزمين كوردستان كرده اند. از جهانگردانی مانند ماركوپولو تا اوليا چلبى هم به نام كوردستان اشاره داشته اند. بنابراين تاريخ كوردستان قسمتی از آن پنهان است بايد بار ديگر آن را رو کنیم و قسمی دیگر از تاریخمان دزديده شده و بە تاراج رفتە است کە بايد دوباره آن را بستانیم. متاسفانە قسمتى هم ميتواند در نتيجه استعمار استعمارگران از بين رفته باشد. با وجود این نیز، بازهم اندوختەای غنی داريم كه حقيقت تاريخمان را به وسیله آن زنده نماییم.

همزمان در تاريخ معاصر، شرق شناسان و پژوهشگرانى كه به خاورميانه آمده اند. نتوانسته اند كوردستان را انكار كنند و يا درستى و واقعيت جغرافيا و جامعه كوردستان و مردمش رابطور کامل به بيراهه ببرند. اروپاييان بسیاری با اهداف مختلف به كوردستان آمده اند و تحقيق و پژوهش كرده اند. كسى مانند گوردون چالد در كوردستان تحقيق و پژوهش كرده است و در تحقیقات متعدد آرکولوژیک، آثار باستانى زيادى مانند گوپکلي تپه و نوالا چورى در شمال كوردستان و آثار فراوانى در جنوب، شرق و غرب كوردستان یافته است.

در همين رابطه ميخواهم بگويم، واقعا تاريخ پُربارى داريم و كسانى مثل ويل دورانت، آندره گوندرە فرانك نیز کە بە نگاشتن تاریخ جهان پرداختەاند، نتوانستەاند واقعيات تاريخى اين جغرافيا را ناديده بگيرند. بنابراين تاريخ ما ثروتمند و ارزشمند است، براى اينكه تاريخ كوردستان را بشناسيم، بايد يك ديدی جهانشمول بە تاريخ داشته باشيم. همچنین يك ديد جامع شناسانه در نگاهمان بە تاريخ داشته باشيم.

بايد به عمق تاريخ نیز برويم و كوردستان را بشناسيم. قطعا براى نوشتن تاريخ جهان پرداختن بە تاريخ كوردستان ضرورى و اجتناب ناپذیراست. اما برای درک درست از تاریخ کوردستان باید تاریخ کیهان وجهان‌شمول را نیز مبنا قرار داد. بە همین دلیل ما ناچاریم از راه تعمق در تاريخِ کیهان و جهان، كوردستان را بهتر بشناسيم. همچنان كه براى نوشتن واقعيت تاريخ جهان هم تاكيد و توقف بر تاريخ كوردستان امرى غير قابل انكار است. در واقع اگر كسى خارج از اين موارد، بخواهد نزديك تاريخ شود، بە نوعی تاريخ را تحريف كرده است. بى شك در برنامە‌های ديگر، سعی خواهیم کرد در حد توان واقعیت تاريخ کوردستان را بر زبان بیاوریم. تلاش ميكنيم با زبانى ساده درک خود از این مهم را در معرض دسترس بگذاريم. باید یاداور شوم در همين چارچوب، كتاب‌هاى رهبر آپو ـ مانيفست تمدن دموكراتيك ـ كه مجموعەای شامل پنج جلد ميباشد، اين حقايق را به شيوه اى عمیق و مطلوب به نظر ما ميرساند.

موضوع مهم ديگرى كه ما بايد بر آن تاكيد كنيم، این است که بسیاری از خلق‌ها براى آزادى خود، به دين متوسل شده اند. سرزمين‌هاى افريقايى كه زير سلطه ايتاليا و ديگر قدرتها بوده اند، مانند الجزائر و … دين را بمثابه ستون و رمز اتحاد خود دست نشان كردەاند و با توسل به هویت دينى تلاش كردەاند تا خود را سازمان بدهند و هويتى دينى براى خودشان بسازند. كشورهاى عربى اسلام را پایە هویت اجتماعی و رمز اتحاد خود قرار دادەاند و اين اگر براى مدتى زمينه انجام مبارزه اين خلق‌ها در برابر كولونياليزمى كه حاكم بر آنها بوده است را فراهم ساختە است، اما تدریجا به شيوەاى دُگماتيسم در آمدە و بعدها به معضلى بزرگتر تبدیل شده است. فى الواقع ما ضرورتى بدان، یعنی متوسل گشتن بە دین نداريم، تاريخ و فرهنگ ما كه بخشى از آن نيز عقايد و آيينهاى كُهنِ زاگروسى است، خصوصاً آیین يارسان کە تاحد زیادی متفاوت از اديان متافيزيكى میباشد، همگام با افکار مترقی آپوئیستی کە دارای محتوای عمیق فلسفی و علمی میباشد، میتواند خمیرمایە اتحاد اجتماعی، ملی و سازمانی ما باشد. یعنی فرهنگ و تاريخ ما بايد رمز اتحاد ما باشد. همچنین ریشەی هويت واقعى براى موجودیت حقيقى ما باشد. فقط بايد هوشيار باشيم به گونەاى در تاريخ تعمق كنيم که افتخارات و گذشته پربارى كه در تاريخ و جغرافياى ما اتفاق افتاده و خلق ما آنرا دارا بوده، به شيوەاى دگم و از طرفى ديگر بە سرمست ماندن در افتخارات گذشته و خود را با واقعيت امروز تطبيق ندادن، تبدیل نگردد.

بايد هوشيارى آن را داشته باشيم كه هم تاريخ و هم فرهنگمان را به مبدائى براى بنيان و شناخت هويتمان در نظر بگیریم، اما كماكان متوجه باشيم غرق در افتخارات گذشتە نشويم كه از واقعیت امروزمان غافل شویم و جا بمانیم. تاريخ و گذشته ما بايد پايه و بنيادى براى پيشرفت دموكراتيك و موازى با زندگى امروزى و معاصر باشد و ديدگاهى دگماتيك و يك سويه به تاريخ نداشته باشيم.

چه تاریخ و چه فرهنگ خودمان و یا نوع تحمیلی آن را که جوابگوی نیازهای امروزمان نيستند، هرچند در گذشتە رُل خود را بازى كرده اند را نبايد با دید دگماتيسم نگریست، قطعاً بايد فرهنگ دمكراتيك‌مان را در تاريخ پيدا كنيم و آن را برجسته بە روز كنيم. ديدگاهى اینچنین بە تاریخ و فرهنگ بسيار مهم است.

از سوى ديگر چيزى كه براى جنبش ما و انقلاب ما از اهميت برخوردار است، تعمق و تحليل درست و همه جانبه از تاريخ است . جنبش ما حركتى تك بُعدى نيست ، منظورم : حركتى خشك ناسيوناليستى كه تنها هدفمان رهایی ملی باشد، نیست. حركتى يك بُعدى كه تنها منافع يك طبقه را سوژه مبارزاتمان قرار دهد نیز نیست. همچنين تلاش و جنبشى صرفاً جنسيتى هم نيستيم كه گروهى باشيم در محدوده مبارزه جنسيتى زنان شكل گرفته باشيم. ما يك جنبش رهايى ملى هستيم، همزمان يك حركت در راستای مبارزات طبقاتى هستيم و در همان حال يك جنبش راديكال برابری جنسيتى میباشیم. بە نوعی دیگر ما يك جنبش خلقى هستيم، اما نه با تعريفى مبهم، ناروشن و کلی از خلق. ما از خلقى انقلابى دم میزنیم كه در خُردترين مسائل دمكراتيك تعمق و تامل ميكنيم و براى اينكه به آن دست يابيم، در بسیاری موارد بايد به گذشته مراجعت كنيم و تاريخمان را بشناسيم.

برای پیشبرد این اهداف ابتدا الزامی است کە تاريخ كولونياليزم و اشغالگرى را بشناسيم. برای شناخت تاريخ استعمارگرى و اشغالگرى از ابتداى شکل‌گیری اولين حلقەهاى قدرتمدارى و دولتمدارى در تاریخ، يعنى از شهر اوروک گرفته كه اولين نيروى سلطە و دولت از آنجا آغاز ميشود تا استعمار ايرانى، عرب و ترك بر كوردستان در طول تاریخ و استعمارگرى دولت ـ ملت درصد سال اخير، رجوع بە تاریخ را بە ما تحمیل میکند. مراجعت به تاريخ براى آن است كه حقیقت و واقعيت خود و دیگری خود را بهتر دریابیم. ما حركتى هستيم در برابر اعمال ظلم و ستم طبقاتى و برای رفع آن و ایجاد عدالت و برابری رسیدن بە جامعەای بی‌طبقە مبارزە میکنیم، بنابراين بايد به گذشته و تاريخِ شكل گيرى جامعه طبقاتى برگردیم.

از ابتدا تمدن مرکزی تا به امروز كه مدرنيته ـ سرمايەدارى نماينده آن است، باید دانست این سیستم خشونت و سرکوب از كجا آمده است ومنشاءهاى آن چيست؟ عملکرد آن در ادوار تاریخی چگونه بوده و چطور خود را باز تولید كرده و حال چگونه مارا درگير خود كرده است؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها، بايد به تاريخ برگرديم تا بهتر واقعيات را دریابیم. از سویی دیگر ما حركتى عليه ستم جنسیتی هستيم و معتقديم از طريق شكستن وجه زن ـ مادر توسط سیستم مردسالار، مرد و جامعه نیز نزول و سقوط كرده است. درواقع رهايى جنسيتى تنها رهايى زن را در بر نميگيرد، بلكه آزادى مرد و جامعه را هم موجب ميشود. اين سيستم مردسالار سيستمى كه ستم جنسیى روا ميدارد، منشائى تاریخی دارد و ما بايد به گذشته برگرديم و نحوە شكل گيرى مردسالارى را بشناسيم، باید برای تعین نحوە مبارزە با مردسالاری ابتدا، دریابیم کە جامعه جنسيت‌گرا و مردسالار چگونه تشكيل شده است؟

همزمان ما بحث انقلابيگرى و دمكراسى‌خواهى را مطرح ميكنيم، این دو مقولە نیز تاريخ خود را دارند و باید واقف شد کە همه چيز با ما آغاز نگشتە است. در طول تاريخ هميشه مبارزه براى رهايى و آزادى وجود داشته و ما باید ىعنوان میراث خود بە این اندوختە تاریخی توجە داشتە باشیم. این میراث نیز چيزى نيست، جز تاريخ آزادیخواهی و برابری‌طلبی عناصر تمدن ـ دمکراتیک در طول تاریخ. با رجوع بە این تاریخ، ما اشراف می‌یابیم کە مبارزات ما دارای ریشە و بنیانی تاریخی ـ اجتماعی میباشد. درک خواهیم کرد کە ما ادامه دهنده همان راهی هستیم كه افراد و جوامع بیشماری در طول تاریخ آن را پیمودەاند و در برابر قدرت‌طلبی نیروهای سرکوبگر و انحصارطلب ايستادەگی کردەاند. بدون تردید در هر مقطعى در چارچوبِ نیازهای ذهنیتی، ايدئولوژيكى، فكرى، اجتماعی و شرایط مادى آن مقطع زمانى این مبارزات پیش رفتەاند، وهمە تداوم یک سرچشمە انسانی میباشند. بە نوعی دیگر ما تداومِ خطى هستيم كه اساس آن روند تاريخ مبارزاتی جامعه در برابر تاريخ ستمكارى و انحصارطلبی میباشد.

تاريخ تمدن دموكراتيك است كه در نتيجه تحريفاتِ تمدن مركزى پنهان مانده و اين تاريخى پربار و پر بها است. تاریخی است کە هم در سطح جهانى و هم در سطح خاورميانه و كوردستان غنی میباشد. براى تعمق و شناخت بیشتر ضرورى است كه به تاريخ برگرديم. اما با ديدگاهى درست و واقعبینانە. قطعا در برنامەهای آتى به ميانه تاريخ بطور کل و تاريخ معاصر خواهیم پرداخت. تاريخى كه بخشى از آن بوده ايم در آن زيستەايم و يا برايمان نقل شده است. بنابراين تا اينجا را كافى ميدانم و در قسمت‌های بعدی، راجع به موضوعات تاريخی بیشتر خواهیم پرداخت.

در واقع اين برنامه براى روشن كردن واقعيت تاريخ خودمان است وارائه دادن ديدگاه درست در باره تاريخ وجلب توجه به اهميت تاريخ به عنوان ابزاری، براى شناخت درست و واقعی از گذشته خود در برابر جعليات و تحریفاتی است كه براى انکار گذشته ما اعمال شده است . همانطور كه گفتم با توجه به فرصت و امكانى كه هست دراين برنامەها بە آن خواهیم پرداخت. البتە در اين باره ابزار شناخت بسيار است، ما بدون ابزار نيستيم.

قطعاً نوع نگرش طبقه فوقانى كورد، بەويژه ميرنشين‌ها و نفوذشان درميان احزاب معاصرو برهم زدن تاريخ از سوی آنها و نقش بزرگشان در تحریف تاریخ و تکیه دادنشان به سفوی و عثمانی و غیره را مورد بررسی قرار خواهیم داد. تمام تلاش طبقه فوقانی این بوده است كه سلسله خود و ريشه ى خودرا به غير كورد متصل كنند.اين بە نوعی تبديل به تاريخ شده وتاثیر منفی خود را گذاشته است. منظور این است کە تاريخى جعلى برایمان بازگوشده است. در جامعه كوردستان تاریخ از منبر مساجد بازگو و در شب نشيني‌ها روايت شده در حكايات و داستان‌هاى كودكان گنجاندە شده و بە این طریق اصل تاريخ ما را بر هم زده اند. در جامعه كوردستان قدرت در دست این طبقات بوده است. هرچند خودشان هم اُبژه قدرت ديگرى بوده اند، اما در كوردستان اينها صاحب قلم بوده اند. برای اطلاع بیشتر شما مطالعه شرفنامه را پیشنهاد میکنم.

احزاب کلاسیک كورد هم، نه تنها تعريف تازەاى براى تاريخ كوردستان نكردەاند، بلكه تلاششان اين بوده همان تعريف متداولی را كه استعمار تحميل كرده است، وسيله اى برای آموزش اعضايشان در درون جامعه كوردى قرار دهند و نتوانسته اند درستى تاريخ را هويدا كنند. هنوز هم ما درگير این مشکلات هستيم. بدیهی است که هر قدرت حاكمەاى يا هر استعمارگرى بخواهد جامعه اى را تسخير كند، نخست روشنفكران تقلبی و منتصب بە خود را برای آن جامعە درست ميكند. روابط خود را در ميانشان توسعه ميدهد و رهبرانى منتصب بە خود برای تحریف آن جامعە در راستای منافع استعمارگریش میسازد. در اين چارچوب هم اشغالگر قديم و هم نوين در این راستا تلاش كردە‌اند، آدمهاى خود را بسازند.

حقیقتا مزدور قلم نام نامناسبی براى اين خیل نيست. چرا ؟ چون ميخواهند واقعيت تاريخ خلق خویش را در چارچوب منافع استعمارگر تحريف و انكارنمایند. در دوره رضاشاه كسانى همچون رشيد ياسمى و حتى آيت‌الله مردوخ زير نفوذ و حمايت مؤسسات فرهنگى دولت ‌ـ ملت ايرانى كتاب نوشتند ( مدرك هست كه سپاس و قدردانى شده اند) و هنوز هم كه هنوز است اين روند كماكان تحت نام روشنفكران و تاريخ نويسان متداول است. براى همين بايد بسيار هوشيار باشيم، براى همين است کە ميگوييم، یافتن واقعيت تاريخ و تاریخ واقعی، مستلزم شك و پرسش مداوم است.

هم از نظر اجتماعى وهم مادى، آثار كهن و باستانى جامعه انسانى فراوانی را میتوان در کوردستان استخراج کرد، شواهدی که قدمت و واقعیت تاریخ غنی، کوردستان را آشکار مینماید. متاسفانە دست‌های مافيايى، ميخواهند اين آثار را كشف و به سرقت ببرند و بفروشند. شوربختانە در ميان خود كوردها هم عناصر فرصت طلب و سودجو آب به آسياب آنها ميريزند. گوشه گوشه اين سرزمين را ميكاوند، پيدا ميكنند و ميفروشند. در برابر اين جنایت‌ها برخورد قاطع لازم است. دوستی میپرسد پژاک دربرابر این جنایت چە برنامەای دارد و چگونە برخورد میکند. مسئله تنها يك حزب نيست، قطعاً پژاك باید، در مواجه با اينگونه موارد برخورد راديكال داشته باشد و خواهد داشت.

اما ضرورت هوشيارى همگانی و اجتماعى است. يعنى ما نباید اين را عادى ببينيم. آدمى كه پيشقراول سپاه دشمن ميشود، چقدر نفرت انگيز است، كسى كه بنا به منافع شخصى با گروەهاى مافيايى خصوصاً در شرق كوردستان در راستای ربودن آثار باستانی همدست ميشود، بايد چندين برابر مورد نفرت قرار بگيرد. چون از این طریق تاريخ ما را غارت ميكنند و زيان اين مزدوران بسيار بيشتر از مزدوران نظامى است، چرا که این غارت توسط مافیای رژیم اشغالگر شرق کوردستان صورت میگیرد.

میدانیم کە با وجود اين همه تاريخ درخشان ما هنوز هم مورد انکار واقع هستیم. دلیل آن نیز وجود قدرت حاكمەاى بوده است، کە استعمارگرى را بر کوردستان اعمال کردە و برپایه ی تحريف و انكار تاريخ ما، خواستەاند تاريخی جعلی براى خود بسازند. ماهم بمثابه كورد توانايى و موقعيت ساخت و استحكام مراكز فرهنگى و روشنفكريمان را بدلیل اشغال کوردستان نداشتەايم و نتوانستەایم، واقعياتِ تاريخمان را نمایان و تنظیم نماییم. اين نیز سبب شده است كه تاريخ ما زير لايه ابهام باقى بماند. اما خوشبختانە امروز وضعيت تغيير كرده و دوران این دغل کاری‌ها به پايان رسيده است.

امروز فرد و جامعە كورد نگاه باز و گسترده تری دارد. در سعی تولید و برساخت مراكز فرهنگى، مطالعاتى و پژوهشى خود، جهت پردە برداشتن از وقایع، بویژە حقیقت تاریخی، اجتماعی و فرهنگی خود میباشد. حتی رهبر آپو براى آشكار كردن واقعیت تاريخ جهان وانسان تلاش‌های ارزندەای انجام دادە است.

در پایان باید بار دیگر اذعان داشت، نقش کوردستان در تاریخ بشریت چندان مهم است کە آنهايى كه كار آركولوژى انجام میدهند، برای درک حقایق چارەاى جز رجوع به هلال‌حاصلخیز كه همانا كوردستان است، را ندارند. ما بحث گوگلی تپه و نوالا‌چورى، همچنین از غارهایی درکوردستان كه در آنها آثارانسان‌هاى اوليه پيدا شده است بحث کردیم. اینها همە نشانە هایی ازغنای کوردستان میباشند کە ابتدا با مبنا قرار دادن ديدگاه درست در مورد تاریخ همە آنها، میتوانیم بر مبنای عمق تاریخی و هویتی خود براى بازيابى تاريخ خود مورد توجە قرار دهیم. سپس اسناد و فاكت‌هايى را كه در دست داريم براى حراست از تاریخ و فرهنگمان حفظ کنیم.

اين بحث ادامه خواهد داشت و در برنامەهاى آتى در هر برنامه موضوعى را همچنان كه گفتيم از تاريخ کیهان، جهان و انسان، البته كوتاه و اجمالى مطرح خواهیم کرد. تاريخ اجتماعی انسان، تاريخ خاورميانه و كوردستان، همچنین تاریخ خود را در مقاطع باستانی، ميانه و معاصر مورد بحث قرار میدهیم. بە اين ترتیب فكر ميكنم در هر برنامە از اين زنجيره برنامەها بە موضوعی نظرى بياندازيم و ديد روشنى را از هر موضوع، در حد توان در دسترس رفقا و دوستان بگذاريم.

٠٨-١٠-٢٠٢٠

Related posts