یشرفت جامعە فرهنگی و نئولوتیک (نوسنگی) با مرکزیت هلال حاصل‌خیز و کوردستان

پیشرفت جامعە فرهنگی و نئولوتیک (نوسنگی) با مرکزیت هلال حاصل‌خیز و کوردستان

این متن برگرفتە از قسمت پانزدەهم برنامە رێگا و رێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە، برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین در روزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحەی فیسبوکی و کانال یوتوب ریگا و ریباز پخش میشود.

موضوع آموزشی این برنامە: پیشرفت جامعە فرهنگی و نئولوتیک (نوسنگی) با مرکزیت هلال حاصل‌خیز و کوردستان، میباشد کە در تاریخ پنجم نوامبر 2020 توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.

همانطور کە در برنامە قبلی اعلام کردیم، مبحث امروز ما بررسی جامعەی فرهنگی و نئولیتیک یا عصر نوسنگی میباشد. همچنین در مبحث قبلی بە آن اشارە شد کە اعصار سنگی حیات انسان، کە میتوان بعنوان حیات فرهنگی انسان نیز از آن بحث نمود، بە ٣ دورە تقسیم میشود، دوره ی نخست، پارینە سنگی کە بە دورەی پالئولیتیک نیز شناخته میشود، دورەی دوم، یعنی دورە میانە سنگی، یا مزئولیتیک و دورەی سوم نیز عصر نوسنگی یا نئولیتیک. در برنامە قبلی تا حدودی بە شرح دو دورە نخست پرداختیم و در برنامه بطور ویژە بە شرح دورە سوم، یعنی دورە نوسنگی کە رابطە مستقیمی با تاریخ کوردستان دارد، خواهیم پرداخت.

در واقع برای ورود بە تاریخ جهان، خاورمیانە و بویژە کوردستان، تامل بر دورەی نئولیتیک برای ما از اهمیت بسیاری برخوردار است، چرا کە در این دورە، مفهوم وطن برای نخستین بار با محوریت مکانی کوردستان شکل می گیرد. از آثار بە جای ماندە مربوط بە این دوران مشخص شدە است، کە ساختارهای فرهنگی و فرهنگ سازی، زندگی جمعی و اسکان یابی پایندە و بە نوعی دیگر حیات یکجا نشینی در دورەی نئولیتیک در حال وقوع، شکل گیری ودارای قابلیت روند رو بە پیشرفت بودە است.

درست است کە برخی از پژوهش های باستان شناسی بە دورەهای ما قبل از دورەی نئولیتیک، یعنی عصر پارینە سنگی و میانە سنگی بعنوان مراحل تولید فرهنگی انسان اشارە دارند، حتی بقایا و آثار بە جا ماندە از دورەی میانە سنگی در کوردستان نیز، موجود است. اما دورەی نئولیتیک از منظر تاریخی بەطور واضح‌تری، بە زندگی و حیات اجتماعی و فرهنگی ما کوردها، گرە خوردەاست.

از این رو برای درک واقعی از تاریخ و شیوەی زیست اجتماعی و فرهنگی خود، لازم است ما کردها تاریخ را باری دیگر و از منظری دیگر مرورنماییم. در درس های گذشتە اشارەای بە دورەهای یخبندان، کردیم. در واقع کرەی ما (کرە زمین) ٤ دورەی یخ بندان را سپری کردە است، کە آخرین آن مربوط بە ٢٠،٠٠٠ هزار سال پیش از میلاد میباشد.

با توجە بە تحقیقات زمین شناسی، انسان شناسی، اقلیم شناسی و آرکولوژیک در حین و متعاقب دورە چهارم یخبندان یعنی غالب بر ٢٠٠٠٠ سال قبل، تنها جایی کە بستر مناسبی برای زیست انسان داشتە است، میزوپوتامیای شمالی یا هلال حاصلخیز بودە است. یعنی فرصت زندگی در آن وجود داشتە است. برای اولین باردر این منطقه، بدلیل وفور گونەهای گیاهی و غارهای مناسب برای سرپناە، تجارب زندگی یکجا نشینی تحقق یافتە است.

در واقع هلال حاصلخیز همان کوردستان و میان سلسلە کوەهای زاگروس و توروس، کە بە میزوپیامیای شمالی نیز شهرت دارد و قسمتهایی از عراق امروزی کە بە نام میزوپوتامیای جنوبی نیزنامبرده میشود، میباشد. نام هلال حاصلخیز بە دلیل وجود فراوان گونەهای خوراکی و گیاهی، آب و هوای مطلوب، وجود سرپناه های طبیعی، وجود چراگاەها و زمین‌های حاصلخیز و سیمای زیبای طبیعت آن، بە آن اطلاق گردیدە است.

شرایط و ویژگیهای این منطقە در آن مقطع تاریخی توانستە است، جوابگوی نیازهای روزمرەی زندگی افراد و گروهای انسانی باشد، و بستر مناسب را جهت زندگی یکجا نشینی انسان فراهم کردە است. بدون شک زندگی یکجا نشینی انسان نیز، موجب استمرارابتکارانسان، در پیشرفت تولید مادی و معنوی گردد و به سرعت فرهنگ سازی، خلاقیت و اکتشاف بیافزاید و عاملی برای توسعە و گسترش آن باشد. در نتیجە و با اتکا بر شرایط مهیا گشتە در این منطقە و در امتداد زندگی یکجا نشینی، زندگی روستایی با محوریت و مدیریت مادر- زن، ابداع می گردد. یعنی انسان دیگر بجای پناە گرفتن در درون غارها بە ایجاد کلبەها و سرپناه در کنار یکدیگر، روستا را برای زندگی خود ابداع مینماید و خود ابداع روستا موجب شکوفایی و نوآوری‌های فرهنگی میگردد.

ما در دورەی کلانی و زندگی کلانی نقش زن و مرد را در کنار هم همسان می بینیم، در دورە کلانی نیازبه غذا و ادامه بقا از راە شکار حیوانات و جمع‌آوری گیاهان خوراکی و میوه از جنگل تامین می شود. اما در دورەی نئولوتیک با محوریت زن – مادر زندگی و تهیە خوراک اشکال نوینی بە خود می گیرد . در این دورە زن – مادر برای حفاظت از خود و کودکان و هم چنان در نتیجەی استقرار نوع زندگی یکجانشینی شروع بە جستجو و اکتشاف می کند.

زندگی یکجا نشینی با محوریت مادر- زن آغاز ابداع، کشاورزی و دامپروری است، در این زندگی مادر شروع بە کاشتن بزر و اهلی کردن حیوانات می کند. در این جاست کە مسالەی گردآوری بذر و دانەهای غذا و انتقال آنها بە جاهای مناسبتر برای کاشت صورت میگیرد و بە این طریق اولین اقدامات کار کردن بر روی زمین و کشاورزی برای محصول بیشتر جهت تامین نیازبه غذا، انجام می‌گیرند. کشاورزی نیز احتیاج بە ابزارالات را الزامی میگرداند. ابزاری برای ایجاد زمینه کشت بر زمین، مانند کندن، شخم زدن و کاشتن و…

پس می توان ابداع دامداری و کشاورزی را بخشی از تحول رفتاری و عملی دانست کە رابطەی مستقیمی با اقتصاد دارد. دو حوزەی مهم اقتصاد و فرهنگ با مدیریت و محوریت مادر- زن بە وجود آمدە است. در واقع اهمیت این قضیە بیشتر در این است کە بعدها با پیشروی و تثبیت جامعەی مردسالار ، با توصل بە زور، و ابزارهای ذهنیتی با جنبەهای قدرت محور آنها مانند متولوژی، دین، فلسفە و علم و با اتکا بر بسیاری از نیرنگ های دیگر سعی کردند، زن را از محوریت در میدان فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و… خارج کرده و با زدن انگ هایی چون، ناقص العقل بودن زن و ناتوانیش در جسم و بیولوژی و احساسی بودن زن و ناتوانی در تحلیل، ابداع و ابتکار زنان را بە حاشیە بکشانند. این نیرنگی بزرگ برعلیه زن بود که تا کنون نیز ادامه دارد، اما نتوانسته است، واقعیت زن مبتکر، زنی که مبتکر زندگی یکجا نشینی و امر اقتصاد و مبدع زندگی و فرهنگ انقلاب نوسنگی در زندگی انسان است را انکار نماید .

انگ ناتوان بودن زن درایجاد بالانس بین هوش عاطفی و هوش تحلیگر نیز، انگی است که به هیچ وجه درست نیست و هیچ پایە ی علمی ندارد. اتفاقا خود ابداع فرهنگ نوسنگی با محوریت زن ـ مادر خود نفی این ادعای نادرست و مرد سالارانە میباشد. چرا کە خود دورەی نئولوتیک کاملا نشانگر توانایی زن در کاربرد و ایجاد توازن مابین هر دو هوش عاطفی و تحلیل‌گر میباشد.

از دیگر سو نزدیکی بیولوژیکی زن با طبیعت و همچنین نیروی اجتماعی آن سبب شکوفایی و تکوین جامعە در اطراف زن و وقوع انقلاب نوسنگی در این دورە می شود، کە اگر موانع مردسالارانە راە را صد ننمایند، این ویژگی‌ها در دنیای امروز نیز قدرت نقش آفرینی‌های بزرگی را ایفا خواهند کرد. پس برگشت جامعە بە سوی محوریت و نقش زن امری بدیهی است. در این دوران مردها در دایرەی زندگی مادر- زن، در درون کلانها و خوانوادەهای مادر محور، نقش حاشیەایی‌تری نسبت به نقش زن داشتند، چرا کە تا این زمان انسان از نقش مرد در بە وجود آمدن بچە اطلاعی نداشتند و بچەها بیشتر بە مادر وابستە بودند.

پس در این مرحلە دو اتفاق مهم روی می دهند، کە وقوع آنها با ابتکار مادر بودە است، یعنی عمل دامداری و کشاورزی و تقسیم عادلانەی فراوردەها و محصولات آن بە صورت تعاونی در میان افراد. در واقع جامعەی فرهنگی و نوسنگی امتداد جامعەی طبیعی است. هرچند در کنار شرایط طبیعی دست آوردهای فرهنگی نیز توسط خود انسان خلق شدەاند، ولی هنوز بین جامعە و طبیعت، تضاد صورت نگرفتە است و هردو در رابطەای متعادل میباشند. حیوانات اهلی بە کالا تبدیل نشدە بودند و به عنوان بخشی از زندگی خوانوادەهای مادر محور محسوب می شدند. هنوز هم در میان روستایان کوردستان ما شاهد آواز و خواندن شعرهای فولکور در وصف حیوانات بویژە در حین دوشیدن آنها توسط زنان و مادران هستیم. برای هر حیوانی اسمی مشخص شدە و آنها را با مهربانی صدا میزنند. همچنین آثار بە جا ماندە از کاشت و رویدن بذر و دانە در دوران نئولوتیک را امروز نیز در کوردستان می توان مشاهدە نمود. برای نمونە روستای چرمو (گوندی چەرموو) کاشت قدیمترین بزرها و بویژە گندم یافت شدە است کە متعلق بە دوران نوسنگی میباشد، در جاهای دیگر مانند گیلان غرب و… این آثار بطور فراوان یافت شدەاند.

اما در این جا ٢ مورد نیز تراژدی میباشد. اول آنکە مادر کە مبتکر جامعەی اقتصادی میباشد، از اقتصاد طرد شده و دیگر این کە کوردستان کە اولین مکان و خواسگاە زندگی یکجانشینی، اولین فعالیت‌های اقتصادی در زمینە دامداری و کشاورزی میباشد، امروزە بطور مضاعف از سوی نیروهای مدرنیتە ـ سرمایداری و اشغالگران کوردستان با گرسنگی، فقر، فشار، انکار، نابودی و… بویژە فقر و فشار اقتصادی روبەرو شدە است. پس زن ـ مادر ( اشارە بە مادر نە از لحاظ بیولوژیک بلکە از نگاە فرهنگی ) زنی کە فرهنگ آفرین و مبتکر امر اقتصاد است، از جایگاە اصلی خود دور راندە شدە و کوردستان کە اولین مرکز امر اقتصاد انسان است، همیشە از لحاظ اقتصادی در برابر تهدیدات و مشکلات معیشتی میباشد. پس زن و اقتصاد کە رابطە تفکیک ناپذیری در تاریخ کوردستان داشتەاند ، امروزە هر سە یعنی زن، کوردستان و امر اقتصاد و معیشت جامعە در معرض تهددید نیروهای استثمارگر و اشغالگر هستند .

زن ـ مادر از لحاظ بیولوژیک شاخص هایی دارد کە عاملی برای پیش رفت اجتماعی می شود. بدلیل ویژگی‌های بیولوژیک و اجتماعی زن، کە مورد حیرت مرد نیز واقع میگردد در مراحل زندگی مادر سالاری زن درکنار ابتکار عملش در مدیریت اجتماعی، از لحاظ معنایی موقعیتش نیز در درون جامعە و در نزد مردان و فرزندان ارتقاء یافتە و فرهنگ الاهگی (زن مدبر و آگاە) تبین مییابد.

مثلا ابداعی مانند تقویم کە تاثیر بسزایی را در تنظیم زمان برای انسان و جامعە داشتە است از روی بیولوژی زن ابداع گشته است. یعنی پریود زن عاملی برای بە وجود آوردن آن بودە است. بدون تردید قبل از هر چیز نیازها و در موزات آن این ویژگی‌های موجود در زن است کە از از لحاظ اجتماعی و فرهنگی جامعە را رو بە پیش می برد. با توجە بە این منشاء فرهنگ الاهگی امری انتزاعی و صرفا متافیزیک نیست، بلکە امری است با جنبەهای قوی عینی، مادی و اجتماعی. یعنی فرهنگ الاهگی کاملا ابژکتیو و رجوع و مرور ما بە آن دوران بە دلیل آن است کە می خواهیم بگوییم کە کوردستان کهن ترین سرزمین است و بر خلاف سیستم های اشغالگر کوردستان کە می خواهند کوردستان را انکار کند، هم چنین بر خلاف سیستم مردسالاری کە می خواهد واقعیت وجودی زن را انکار کند، زن مبتکر است و کوردستان اولین مکانی است کە زندگی یکجانشینی کە بە مفهوم همان وطن میباشد در آن شکل گرفتە است.

بلە، حقیقتا با اتکا بە ویژگی بیولوژیک و اجتماعی زن مبتکر اجتماعی گشتن و اگر بە این عبارت کە زندگی بدون اجتماعی بودن فاقد معنی و ناممکن است، اتکا کنیم در واقع مبتکر زندگی است و شعار زن، زندگی، آزادی این حقیقت را ابراز میدارد. بر همین پایە است کە در دوران نئولوتیک فرهنگ الاهگی متحقق می شود. طبیعتا فرهنگ الاهگی میتولوژی خود را خلق کردە است. ولی این بە این معنی نیست کە فرهنگ الاهگی صرفا مقولەای انتزاعی و سوبژکتیو است. بر عکس این فرهنگ با وجود ویژگی‌های نیرومند ذهنیتی، فرهنگی با جوانب و پایەهای مستحکم ابژکتیو و مادی است کە هنوز هم ریشەهای آن در فرهنگ اجتماعی جوامع، از جملە جامعە کورد وجود دارد.

یکی دیگر از انقلاب هایی کە در درون انقلاب نوسنگی تحقق مییابد و قابل بحث است، انقلاب زبان می‌باشد، کە در دوران نئولوتیک در کوردستان روی دادە است. یعنی در کنار انقلاب کشاورزی، دامداری و روستانشینی، انقلاب زبان نیز یکی از چهار پایە اساسی انقلاب نوسنگی میباشد. بدون شک خود وضعیت ابژکتیو زندگی در دوران نوسنگی و دوره های متعاقب آن بە پیش رفت زبان و ذهنیت کمک می کند. همچنین ابزار زبان و ذهنیت نیز نیروی پیشرفت بیشتر زندگی مادی را موجب میشود. یعنی زندگی مادی و دنیای ذهنیتی و زبان بعنوان ابراز آن، در یک رابطە دیالکتیکی زمینە ابداعات، تحولات و تغیرات را فراهم میکنند. البتە باید یادآور شد کە قبل از انقلاب زبان در دورەی نئولوتیک، دو مرحلەی دیگر انقلاب زبان را داریم؛ زبان اشارە و زبان نمادین یا تصویری کە در شمال آفریقا به وقوع میپیوندد. اما مرحلەی سوم انقلاب زبان کە در دورەی نئولوتیک اتفاق می افتد، مرحلە تکلم میباشد، بە همین دلیل از مهم ترین آن ها محسوب می شود.

در این مرحلە انسان یاد می گیرد کە بر روی ابزارهایی کە ابداع میکند و فراورد ه ها و محصولاتی که تولید میکند نام بگذارد. بر فرزندان خود اسم بگذارد و حتی حیوانات اهلی را نامگذاری میکنند. پس این دورە است کە انسان ها نواها، حرفها، کلمات و جملەها را می سازند و بە تکلم میپردازند. از طریق حرف زدن ارتباط گرفتن با همدیگر تسهیل میشود خود تسریع در ارتباط، موجب پیشرفتهای اجتماعی، فرهنگی و تولید میگردد. پس می توان بە این اشارە نمود کە ابتدایی ترین کلمەها و انقلابی کە بە انقلاب زبان و تکلم انسان شهرت دارد، در دورەی نوئولوتیک اتفاق افتادە است. درنتیجە کهن ترین زبان تکلمی کە امروزە با عناوینی مانند زبان آریایی و یا زبان هند و اروپایی شهرت دارند، در کوردستان خلق گشتە کە حوزەی نفوذ آن امروزه از طرف غرب تا اروپا و شمال اروپا یعنی کشورهای اسکاندیناوی و از طرف شرق تا هندوستان، از طرف شمال تا سواحل جنوبی خزر و از طرف جنوب تا سواحل دریای عمان امتداد دارد.

در واقع ما ٣ شاخەی زبانی داریم، یک شاخە زبانی سامی، کە خواستگاە آن شمال آفریقا میباشد، حوزە نفوذ آن کل قارە آفریقا، تمام کشورهای عربی تا اسرائیل را در بر می گیرد. دوم، شاخە زبانی آریایی یا همان هند و اروپایی کە حوزە نفوذ آن قارە اروپا، آمریکا، استرالیا (بغیر از بومیان، جمعیت این قارەها یعنی قارەهای امریکا و استرالیا، انگلیسی‌ها، فرانسەیی‌ها و اسپانیایی‌هایی هستند کە در دورە کولونیالیسم و بعد از کشف آنها در آنجا مستقر گشتند و زبانشان بە این شاخە زبانی بر میگردد)، قسمت هایی از خاورمیانە، قفقاز، آسیای میانە، سواحل خزری، فلات ایران تا شب جزیرە هند کە کوردستان نیز شامل این حوزە زبانی و در واقع خواستگاە آن است، میباشد. شاخە زبانی سوم نیز شاخە آلتایی میباشد کە از حوزە آن از شمال سیبری تا فینلاند، ترک‌هایی کە در آنادول مستقر گشتند و تا قسمتهایی از بالکان و اروپای شرقی نفوذ کردند، قسمت‌هایی از آسیای میانە و قفقاز تا شرق دور، یعنی چین، ژاپن کورە …، همچنین بومیهای آمریکا و استرالیا کە در زمان مهاجرتهای کلانی از طریق تنگە برینگ در منتهی‌الیە شمال سیبری بە قارە آمریکا و از طریق منتهی الیە شرق دور بە استرالیا راە یافتەاند. البتە ما در اینجا بحث زبان شناسی نمی کنیم. تنها در این بحث می‌خواهیم بگوییم کە کوردستان بعنوان مرکز انقلاب نوسنگی آن جایگاه مهم را در تاریخ داشتە است.

همانطور کە پیشتر اشارە شد، در دورەی نئولوتیک انسان نسبت بە ادوار پالئولوتیک و مزئولوتیک گامی فراتر می گذارد، در این دورە است کە انسان با کشف کشاورزی و دامداری و یکجانشینی شروع بە کشف ابزارالات و اشیاء مورد نیاز می کند. برای نمونە شروع بە ساختن ظروف سفالی و با مرور زمان دردوره نئولوتیک ساخت ظروف چوبی و آلیااژهای اولیە مورد کشف انسان صورت میگیرد. ساخت انبار و سیلوهای تولید مازاد بر مصرفی کە تنها با هدف تدبیر و احتیاط آن را انباشت میکردند. ساخت ابزارآلات شخم زمین و درو کردن محصولات و… در این دورە است کە با ساختن دستگاههای نساجی، ریسندگی و بافندگی مانند دوک و جولا، شروع بە بافتن جاجیم، گلیم و لباس و گیوە و بسیار موارد دیگر مانند فرشها و پوشاکهای نمدی کردند.

در واقع دورەی نئولوتیک دورەی خلق و آفرینش پایەهای زندگی امروز است. آن چە کە امروز بشر از ان استفاە می کند، مدیون آن دورە است و دقیقا همان ابزارآلات و ظروف، اشیاء و غلاتی کە بشر در آن دورە آن را ساخته و کشف نمودە است، امروز نیز نقش الگویی را برای ساخت و سازها و اکتشافات امروز دارد. در دنیای امروز تنها تجدد و ابزار تکامل یافتە را شاهدیم ، اما نمی توان انکار کرد کە همە چیز تداوم همان پایە و اساس است کە در دوران نئولوتیک بشر برای ادامە و بقای زندگی بە آن دست یافتە است.

اگر امروز بسیاری از ابزارآلات، ظروف و پیشرفتەترین دستگاه‌های نساجی، ریسندگی و بافندگی را نگاە کنیم، نوع کارکرد و مکانیسم اصلی کاربرد همە آنها، اما پیشرفتەتر از از الگوی ظروف و ابزارآلاتی کە در آن زمان ساخته شده اند، تاثیر گرفته اند، ی ابا ایجاد تغییرات جزئی و امروزی کردنشان، در واقعیت همان الگوهها هستند. بسیاری ازابزارآلات در اساس آن تغییر نکردە اند و بشر امروز همچنان مدیون دوران نئولوتیک است.

انسان مدرنیتەی ـ سرمایەداری کە آگاهانە از سوی نهادهای آموزشی، رسانەای و تمام ساز و کارهای سرمایداری، صنعتگرایی و دولت ـ ملت، دچار بی بصیرتی و ناخودآگاهی میشود، واقف بر آن نیست کە آنچە امروزە در اختیارانسان است حاصل یک رنج اجتماعی و تاریخی است و در توهم اینکە همەچیز حاصل عصر خود میباشد فرو رفتە و بە انکار رنج و دسترنج اجتماعی انسان در طول تاریخ میپردازد و حتی آن را مورد تمسخر قرار میدهد.

نکتەی دیگر کە بایستی بە آن اشارە کرد منشاء و تعریف صحیح از زبان و فرهنگ آریایی است کە بسیاری بە اشتباە منشاء آن را بە اروپا نسبت میدهند. این ادعا بە هیچ‌ وجە درست نیست و این یک دروغ بزرگ تمدن اروپایی و مدرنیتە کاپیتالیسم میباشد کە میخواهد اروپا را منشاء همە پیشرفت‌ها، بویژە پیشرفتهای منطقە خاورمیانە نیز جلوە دهد و بگوید با مهاجرت قبایلی از اروپا بە خاورمیانە این پیشرفت‌ها صورت گرفتەاند. بدون تردید در بین فرهنگ و زبان این منطقە، بویژە کوردی با زبان و فرهنگ موجود در اروپا تشابە قابل ملاحضە‌ای وجود دارد، و منشاء هردو بە دوران نئولوتیک بر میگردد. ولی جغرافیا و مکان این منشاء میزوپتامیا و کوردستان است کە بصورت فرهنگ و از طریق مهاجرت بە اروپا نیز رسیدە است نە برعکس آن.

در این جا برای درک صحیح از واژە و مفهوم آری یا آریایی لازم است، تعریف و تفسیر خود را در این زمینە ارائە دهیم. آری یا آریایی مدنظر ما، قبل از هرچیز، با آن چە کە در آلمان نازی اتفاق افتاد و منجر بە ظهور فاشیست هیتلری در آلمان شد، کاملا متفاوت میباشد. میدانیم کە با الگوبرداری از فاشیسم نازی در ایران در زمان رضا شاه نیز، زیر لوای آریایی شرقی در هماهنگی با فاشیسم نازی، فاشیسم ایرانی نیز نوای فاشیستی خود را سر داد و همان فاشیسم هیتلری را در رنگ و بوی ایرانی آن مطرح و به کار گرفتند. بعد از شکست هیتلر مسئلەی آریا و آریایی مسئلەی بحث برانگیز و در بعضی اجتماعات هم تنفربرانگیز شدە بود، بە شیوەای کە آریایی بودن مانند قبل نە تنها هیچ افتخاری نداشت، بلکە برعکس، هرکس بحثی از آریایی بودن میکرد با نسبت فاشیسم مواجه میگشت. هیتلر آریایی را نژاد تلقی میکرد و آن را نژاد برتر می شمرد کە طبق ایدئولوژی فاشیسم نازی باید تمام نژادها منقرض و تنها این نژاد بود کە شایستگی حیات را داشت و با اتکا بە داروینیسم اجتماعی این نظریە فاشیستی خود را توجیە میکردند.

اما در واقع آریا یا آریایی نژاد نیست و این دروغی بزرگ است، چراکە در اساس ما چیزی بە نام نژادهای متفاوت انسانی نداریم. اگر بحث از نژاد انسانی هم شود، تنها یک نژاد امروز وجود دارد کە همان هموساپیانس میباشد و تمام انسان‌هایی کە امروز در کرە خاکی زندگی میکنند متعلق بە آن میباشند. آن چە کە امروز در میان انسانها تمایز و تفاوت است، تفاوت و تمایز فرهنگی می‌باشد، نە نژادی.

همانطور کە در برنامە قبلی هم بە آن اشارە شد، با توجە بە فاکت‌های موجود نیای تمام انسانهای امروز همە بە ٦٠٠ انسان هموساپیانس برمیگردد کە از شرق آفریقا حرکت کردند و در تمام گیتی پراکندە شدند. بعدها تغیرات و تفاوت های اقلیمی و آب و هوایی سبب ایجاد تمایز و تفاوت در رنگ و پوست و قیافەها شدە است. پس تغییر رنگ پوست انسان بە معنای تمایز و تفاوت نژاد و انواع مختلف نژاد انسانها نیست. همچنین گروهای انسانی با توجە بە شرایط حیات مناطق متفاوت فرهنگهای متفاوت را نیز ساختەاند و تمایزات و تفاوتهای فرهنگی نیز ایجاد شدەاند. در نتیجە باید آری یا آریایی را نیز در یک چارچوب فرهنگی تعریف کرد و کشاندن آن بە حوزە نژادی بدون تردید تحریف است.

در واقع از منظر اتیمولوژی ( ریشه شناسی) نیز می توان ریشەی فرهنگی آن را در فرهنگ نئولۆتیک و کوردستان جستجو کرد . انسان‌ها بویژە در دوران نئولیتیک برای ادامە زندگی بشر ازهرچیز بە سە عنصر اساسی متکی بودەاند. این سە عنصر اساسی در واقع زمین، آتش و آب بوده است. زمین برای کاشتن بذر، به عنوان منبع تولید غذا، آتش برای خود گرم کردن در برابر سرما و پختن غذا و آب نیز میدانیم کە عنصر اصلی و مایە حیات است. در کوردی کورمانجی هنوز هم بە زمین ارد میگویند در لهجەهای مختلف کوردی بە آتش آر، آور، آیر، آگر، ایر میگویند. همچنین در زبان کوردی بە آب، آو گفتە میشود. اگر در کنار این عناصر واژەهایی مانند آرد راکە از آن نان بعنوان اصلی‌ترین غذا حاصل میشود اضافە کنیم، متوجە میشویم هم از لحاظ معنایی و هم از لحاظ وزن و ساختار واژە، نسبت مصدر آریا بە این عناصر حیات بی‌ربط نمی‌باشد. یعنی حول و حوش این عناصر حیات فرهنگی بنام آریا یا آریایی شکل میگیرد کە در بسیاری از متون باستانی واژە آریا یا واژەهای مشابە بە لفظ آریا درج شدەاند. این فرهنگ آریایی یا نئولیتیک نیز بطور فیزیکی و فرهنگی بە اقصی نقاط دنیا به ویژە اروپا تا مناطق شمالی آن یعنی اسکاندیناوی و از سوی دیگر تا شبه جزیرە هند پخش و انتشار یافته است. بە دلیل این امتداد جغرافیایی نام هند و اروپایی نیز بر این زبان و فرهنگ اطلاق گشتە است. پس بە واژە آریا و آریایی فقط میتوان بعنوان یک فرهنگ نگریست نە بعنوان یک نژاد.

برای روشن تر کردن منظورمان باید بە این اشارە کنم کە اگر اشتباە نکنم، والراشتاین در نطقی می گوید : ـ عبداللە اوجالان تزهای قوی و خوبی در مورد خاورمیانە دارد، اما موردی در سخنان او هست کە انسان را نگران می کند. آن هم سخن راندن از آریا و آریایی میباشد. می‌گوید میدانیم کە هیتلر با بەکارگیری مقولە آریا و آریایی بنیان‌های فکری و ایدئولوژیک نازیسم را پایەریزی کرد. رهبر آپو هم در پاسخ آن می گوید. من نگرانی شما را درک میکنم، اما در اینجا تفاوت عمیقی وجود دارد. نخست این کە هیتلر بعنوان یک نژاد و آن هم نژاد برتر از آریا و آریایی نام میبرد. ولی ما از آریا بعنوان یک فرهنگ سخن می گویم. دوم این کە اگر بە بهانەی تعبیر، رفتار و عملکرد هیتلر بخواهیم کلمە آریا و آریایی را نفرت انگیز بدانیم، پس حزبی کە هیتلر آن را بنیان نهاد، عنوانش ـ ناسیونالیسم سوسیالیست ـ بود. پس آیا باید اصطلاح سوسیالیست نیز نفرتی طلقی شود؟

در واقح کشف آثار نئولوتیک در اقصی ‌نقاط جهان و متاخر بودن آنها نسبت بە یافت آثار نئولیتیک در کوردستان خود دلیل اثبات کوردستان بعنوان منشاء و اولین مکان انقلاب نئولیتیک میباشد. برای نمونە آثار متعلق بە نیولیتیک کە قدمت ١٢٠٠٠ سال پیش را دارند و در کوردستان یافت شدەاند، آثار مشابە ٦٠٠٠ سال پیش در چین و شرق دور، ٥٠٠٠ سال پیش در اروپای مرکزی، شرقی و جنوبی، ٣٠٠٠ سال پیش در شمال اروپا و اسکاندیناوی، ١٥٠٠ سال پیش درمیان بومیان امریکا و استرالیا یافت شدەاند. مثلا اسکاندیناوی ٤٠٠٠ سال پیش پوشیدە از برف و یخ بندان بودە است و شرایط زندگی انسان را نداشتە است. یکی دیگر از مواردی کە هلال ‌حاصلخیز و کوردستان را قابل توجە کردە است، آب و هوای مناسب آن بودە است.

معبدهای مزین و مستحکمی با قدمت بیش از ١٠٠٠٠ سال در کوردستان پیداشدەاند کە دلالت بە پیشرفت انسان از لحاظ اجتماعی، فرهنگی و هنری در آن زمان را دارند. این معبدها با تصاویری از حیوانات کە شاید توتم‌های قبیلەیی قبایل اطراف بودە منقوش گشتەاند. یکی از این معبدها کە در کوردستان و در حومە شهر اورفا کشف شده است معبد گوبگلی تپە میباشد. معبد گوبگلی تپە کە ١١٠٠٠ هزار سال قدمت دارد و آثار معماری و هنری قابل ملاحظەای در آن مشاهدە میشود یکی از این معابد میباشد، با ستونهای هندسی و سالنهای مراسم کە اولین ریشەهای تمدن، تداوم یافتە از فرهنگ نئولیتیک را بە نمایش میگذارد. همچنین آثار دیگری مانند آثار نوالا چوری در شمال کوردستان متعلق بە همان دوران نشانگر اولین پایەهای تمدن در کوردستان را دلالت میکند.

در واقع نئولیتیک در ٦٠٠٠ هزار سال پیش بە اوج خود می رسد و تمام ابزار و وسایل یک زندگی دیگر در این مرحلە ساختە میشود. از ظروف، ابزارالات، انبارهای گندم و سایر اقلام غذایی و وسایل پخت و پز، خشک کردن و نگهداری ، آسیابهای آبی، پوشاک و… خلق گشتەاند. آثار بە جا ماندە از این مرحلە در روستای تل‌خلف واقع در منطقە سرکانی یا وەشۆ کانی رۆژئاوای کوردستان کشف شدە است. اهمیت این مرحلە تنها با دوران رنسانس قرن ١٥ و ١٦ اروپا قابل مقایسە است.

طبق تفاسیر تمدن اروپا که تداوم رودخانە تمدنی میزوپتامیا میباشد، تمدن میزوپتامیا بر روی اکتشافات، اندوختە و ارزش‌های نئولیتیک خلق گشته است، پس باید با جرات اذعان کرد کە تمدن اروپا مدیون دوران نئولیتیک و فرهنگ و تمدن میزوپتامیا و مشخصا کوردستان میباشد. شاید یکی از علت ها ی عمدەی حملە بە سریکانی آن است، کە نمی خواهند آن حقیقت تاریخی زندە شود. در واقع انقلاب روژئاوا خود رنسانس خاورمیانە و کوردستان با رجوع بە ارزشهای این دوران طلایی بشر میباشد.

در اصل در متون تاریخی بجای سرکانی بیشتر بە وشوهانی یا وشوکانی اشارە شدە است. وشو در زبان کوردی هورامی و زازاکی بە معنای زیبا و هانی بە معنای چشمە میباشد کە در کوردی سورانی و کورمانجی وش یا وشو بە خوش و هانی بە کانی تغیر کردە است. در کل وشوکانی بە معنی چشمە زیبا میباشد کە سالیان طولانی مرکز حکومت و تمدن میتانی بودە است.

با توجە بە این دادەها پایەهای اولیە تمدن در کوردستان در تداوم فرهنگ نئولیتیک گذاشتە میشوند. علت برگشت ما بە تحلیل و تفسیر این تاریخ، آن است کە ما بدون ریشە فرهنگی و اجتماعی نیستیم و ما ریشە در اعماق تاریخ داریم. در واقع رنسانس ما برگشت بە ارزشهای اجتماعی و فرهنگی دورەی نئولیتیک و خود تطبیق دهی بە ارزشهای دموکراتیک و پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیک عصر خودمان میباشد.

اروپاییان زمانی کە اقدام بە رنسانس کردند، گفتند کە ما لازم است برگردیم بە دورەی طلایی یونان، البتە منظورشان آن نبود کە دست از دست‌آوردهای زمان خود بکشند و کاملا بە سبک زندگی آن دورە برگردند. بلکە به عنوان نقطه عطفی از تاریخ اجتماعی و فرهنگیشان به آن بنگرند و از آن برای تحلیل مجددشان در مورد ریشە اجتماعی و فرهنگیشان برای رهایی از دوران سیاە حکومت کلیسا بهره بگیرند. ما نیز می‌گویم، برای رنسانس خود باید بە پیشینە تاریخ اجتماعی و فرهنگی خود، یعنی بە دوران طلایی میزوپتامیا و فرهنگ و جامعە نئولیتیک رجوع کنیم، تا حقیقت خود را دریابیم و آن را بە پل و آینە حال و آیندەمان تبدیل نماییم تا از ارتجاع و اشغالگری امروز خاورمیانە و کوردستان نجات یافته بە شکوفایی و رهایی دست یابیم.

در واقع امروز در درون انقلاب روژئاوای کوردستان، رنسانس اتفاق می افتد. بە همین علت است کە از هرسو مورد حملە و هجمە ارتجاع و اشغالگری است. یعنی رنسانس خاورمیانە در کوردستان اتفاق می‌افتد. بلە در اروپا گفتند کە ما باید برگردیم بە دوران طلایی یونان. ما نیز می گویم، رنسانس ما رجوع بە ارزشهای دورەی نئولیتیک است. البتە با ذهنیت مردسالارانە و ملیگ رایی ابتدایی این اتفاق نمی‌تواند رخ دهد و با رویکردی برعکس آن این امر اتفاق خواهد افتاد. در ملی‌گرایی ابتدایی و فرهنگ مردسالاری حقیقت وجودی کورد خفە می شود و برای رهایی باید کاملا از آن گذار کرد.

سرکوب، فشار و هژمونی اشغالگران کوردستان، نباید سبب شود، کە فاشیست ما را بە فاشیست تبدیل کند. بلکە باید وضعیت موجود سبب برگشت ما بە جوهر و ذات اجتماعی و فرهنگ اصلی خودمان شود. در واقع بعدها فرهنگ و جامعەی ما کوردستان نیز بە فرهنگ جامعەی هیرارشیک و مردسالار آغشتە گشت. اما با وجود این هنوز هم ما در درون فرهنگ اجتماعی‌مان شاهد ریشەهای عمیق فرهنگ و جامعە نئولیتیک هستیم. بویژە در روستاهای کوردستان آثار و نقش آن در جامعە بە وضوح دیدە میشود. باید زنان بە نقش و جایگاە خود کە سوبژ‌گی در امورات سیاسی و اجتماعی میباشد، برگردند و نقش محوریت را در جامعە عهدە دار شوند.

این بە معنای حذف مردان و کم اهمیت کردن نقش آنان در زندگی نیست و بە آن معنا نیست کە مردان از مدیریت جامعە حذف شوند. بلکە مردان نیز با ذهنیتی دمکراتیک و عبور از ذهنیت کلاسیک و مردسالار میتوانند در همسویی با زنان در ادارە و شکوفایی جامعە بە اندازە زنان آزاد ایفای نقش کنند. شاید هضم این سخنان تا حد بسیاری برای جامعەی مردسالار سخت باشد، و چنان پنداشتە شود کە ما داریم از اهمیت مرد بودن کاستە و او را بە حاشیە میرانیم. بدون تردید بە هیچ‌ وجهە چنین نیست همانطور کە با مرد کلاسیک نمیتوان به زندگی آزاد رونق بخشید با زن کلاسیک هم این امر ممکن نیست و برعکس آن هم اینچنین است. یعنی همانطور کە زن آزاد میتواند در پیشبرد جامعە آزاد و دمکراتیک دارای نقش کلیدی باشد، مرد آزاد هم میتواند در این امر بە همان اندازە موثر باشد.

نقش محوری مادر ـ زن واقعیت جامعەی نئولیتیک ما بودە است و هنوز هم در تمام قسمت های کوردستان آثار نئولیتیک پیدا شدە است. اورفا، کە قدیمی ترین آثار این دوران در آنجا کشف شدە است، کوردستان است. شاید بە دلیل وضعیت استعمار کە دارای بعد جهانی نیز میباشد، این آثار در موزەها و مراکز فرهنگی جهان بە نام ترکیە، ایران، سوریە و عراق ثبت شدە باشند، اما حقیقت نیست و تحریفی در نتیجە اشغال کوردستان است کە حقیقتش مورد انکار قرار میگیرد. مثلا روستای چرمو کە در حوالی شهر کرکوک میباشد مکان کشف کاشت اولین بذر و دانە گندم میباشد. مگر کسی میتواند کوردستانی بودن کرکوک را انکار کند. همچنین چند سال پیش آثار اولین کاشت نخود در گیلان غرب کە منطقەای است در قلب کوردستان، کشف شد و موارد و نمونەهای دیگری در اقصی ‌نقاط کوردستان وجود دارند کە این حقیقت را افشا میکنند.

باید فرهنگ نئولیتیک را خوب بشناسیم، برای درک و نوشتن تاریخ کوردستان از تمدن سومر شروع کردن، کافی نیست. پیشتر ما نیز بە مثابە حرکت آپویی، تحقیق خود را در مورد تاریخ و بویژە تاریخ کوردستان، از نتایج حاصل شدە در آرکولوژی سومر شروع می‌کردیم، اما متوجە شدیم کە از آن جا کافی نیست. به گفته رهبر آپو، انفکاک تاریخ و نپرداختن بە عمق آن نمیتواند حقیقت تاریخ، جامعە، فرهنگ و تمدن را بیان کند. باید از تاریخ کیهان شروع کنیم.

بلە واقعا انسانیت و بویژە انسان کورد باید برای شناخت عمیق از خود بە اعماق تاریخ کیهان، جهان، انسان و جامعە برگردد. بویژە تاریخ جامعە نئولیتیک. درست است نئولیتیک متعلق بە جامعە انسانی است و نمیتوان صرفا آن را بە کورد نسبت داد. ولی نمیتوان این واقعیت را هم نادیدە گرفت کە این انقلاب در کوردستان رخ دادە است و بیشترین آثار را در فرهنگ و جامعە امروز کورد باقی گذاشتە است.

٠٥-١١-٢٠٢٠

Related posts