ابتدای قرن بیستم، فروپاشی امپراتوریها و تاسیس دولتـ ملتها در خاورمیانە
این متن برگرفتە از قسمت بیست و نهم برنامە ڕێگاوڕیباز (راهوروش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کەبەصورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی ازطریق صفحە فیسبوکی وکانال یوتیوب ڕێگاوڕێباز پخش میشد.
موضوع آموزشی این برنامە ابتدای قرن بیستم، فروپاشی امپراتوریها و تاسیس دولت ـ ملتها در خاورمیانە میباشد، کە درتاریخ یازدهم فوریە ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.
در ابتدا با روح مقاومت تاریخی گریلا درجنگ گارە کە با ارتش اشغالگر ترکیە در جریان است، بە همە شما رفقا و دوستان گرانقدر درود میفرستم. همچنین عملیات اشغالگری ارتش ترکیە بە جنوب کوردستان و همزمان همکاری خط خیانت را محکوم و رسوا میکنم و بە مقاومت تاریخی گریلا درود میفرستم.
در این حلقە از درسگفتارهایمان اساسا بە رخدادهای ابتدای قرن بیستم خاورمیانە خواهیم پرداختودر همین راستا بحث امروزمان را تحت عنوان ـ ابتدای قرن بیستم، فروپاشی امپراتوری ها وتاسیس دولت-ملت ها ـ در خاورمیانە نامگذاری کردەایم. اساسا تاریخ تشکیل دولت-ملت ها بە قرن ١٧ و ١٨ در اروپا برمیگردد. ولی در ابتدای قرن بیستم و بعداز جنگ جهانی اول بود کە در چهارچوب پروژەهای امپریالیستی نیروهای پیروز جنگ، یعنی انگلیس و فرانسە بر خاورمیانە تحمیل میگردند.
هدف ما دراین بحث تحلیل مفهوم دولت-ملت نیست. بلکە بیشتر از لحاظتاریخی و نحوە پیدایش آن در خاورمیانە بە آن خواهیم پرادخت. البتە اشارەای کوتاە هم بە جنبە مفهومی آن (دولت ـ ملت) خواهیم داشت. دولت ـ ملت و یهودیت مقولەهایی هستند کە بایستی در کنار هم مورد تحلیل قرار بگیرند. چرا کە یهودی ها همیشە در طول تاریخ سعی براین داشتەاند کە روزی دولت خود را تشکیل دهند و بە سرزمین خود کە از آن کوچاندە شدەاند، برگردند.
سرزمینی کە یهودیها همیشە بمانند سرزمین موعود خود بە آن چشم داشتەاند، شامل مناطق بین رودهای دجلە و نیل کە بخشی از کوردستان را نیز دربرمیگیرد، میباشد. در سلسلە برنامەهای قبلی گفتە شد کە یهودیها سعی کردەاند نیروی علم و سرمایە را هموارە در انحصارخود نگه دارند. سال ١٥٧٠ اسپانیایها همزمان با اخراج مسلمانان، یهودیها را نیز از سرزمین خود اخراج کردند و بعد از آن بخشی از آنها بە حوزە امپراتوری عثمانی عزیمت کردند کە آنها را “سفاردی” (یهودیهای اندلسی) مینامند. همزمان لازم بە ذکر است کە “اشکنازی” عنوانی است کە بە یهودیهایی اطلاق میگردد کە اصالتی اروپای شرقی و مرکزی دارند کە در نتیجە دیاسپورای یهودی سالیانی طولانی در آنجا سکنا گزیدەاند. همچنین عنوان “مزراحی” برای یهودیهای خاورمیانە و آسیای مرکزی بە کار میرود.
بهرحال بسیاری از یهودیهای راندە شدە از اسپانیا ـ اندلس و اروپا بە قلمرو عثمانی پناە آوردە و بویژە در شهر سالونیک ساکن میشوند. البتە بخشی هم بە هلند و انگلستان کە نسبت بە اسپانیا و بسیاری از کشورهای اروپا میتوانست برای آنها امنتر باشد، وارد شدند. بر این واقفیم کە اولین بار سرمایداری و دولت-ملت در هلند و سپس در بریتانیا، اروپا و بعدها نیز در خاورمیانە اشاعە یافت.
در واقع یهودیها مدتی بود کە بە این نتیجە رسیدە بودند کە بایستی مدلی را ارائە دهند تا سرانجام راە را برایتشکیل دولت یهودی هموار کند و بە آن مشروعیت ببخشد. بە نوعی در فکر انتقام از امپراتوریهای مسیحی و اسلامی بودند کە در طول تاریخ مظالم زیادی را بر آنها روا دشتە بودند و از طرفی هم بە فکر در دست گرفتن قدرت سرمایە جهانی و گشودن راهای نوینی بر راە تجارت و کسب سود بیشتر بودند.
در واقع سالیان طولانی عرصە تجارت در انحصار یهودیها بودە و سایرین چنان رغبتی بە آن نداشتند. هرچند کە بعد از جنگهای صلیبی اروپاییان هم بە امر تجارت گرایش پیدا کردند، ولی همچنین این عرصە مدتها در انحصار یهودیها بود و در این زمینە مهارت زیادی را دارا بودند. اما ساختار فئودالی و بویژە پرنسنشینهای وافر اروپایی دیگر بە مانع جدی بر راە تجارت تبدیل شدە بودند. بهرحال موارد عدیدەای هستند کە یهودیها را بە سوی فعالیت جهت براندازی ساختار کهن و راەانداختن ساختاری نوین و منطبق با خواستهای آنها انگیزە میبخشید کە پرداخت بە تمام جوانب آن از حوصلە این بحث خارج است.
قبلا هم بە این مهم اشارە کردیم کە یکی از رازهای ماندگاری یهودیها در برابر تمام ناملایمات “دونما” بود. بە این معنی کە آنها علاوە بر اینکە دینی را بطور ظاهری میپذیرفتند ولی یهودیت خود را در باطن حفظ میکردند و خود را بطور شکلی و بە اقتضای زمان با شرایط موجود تطبیق میدادند.
در واقع در سالونیک شخصی یهودی بنام ساباتا صوفی وجود داشت کە بە ظاهرمسلمان میشود و تا رتبەهای بالای وزارت در امپراتوری عثمانی پیش میرود. سرانجام افشا میگردد کە او هنوز در باطن یهودی است و عاقبت بە جرم آن اعدام میگردد. از این بە بعد این روش بە یک خط مشی بنام ساباتایسم تبدیل گشت.
همچنین جا دارد بە آن اشارە شود کە طبق دادەهایی، در همان پایان قرن نوزدەهم و آغاز قرن بیستم یهودیها از خلافت عثمانی از جملە سلطان عبدالحمید دوم درخواست میکنند کە مناطقی را در فلسطین و اسرائیل امروزی بە آنها جهت برساخت دولت یهود بفروشد و واگزارد. ولی سلطان عبدالحمید بە این خواستە تن نمیدهد و در نتیجە یهودیها برای فروپاشی عثمانی و هموارکردن شرایط برای تاسیس دولت خود بە هر وسیلەای متوسل میشوند.
از نیمە دوم قرن نوزدهم یعنی از ١٨٥٠ بە بعد بحث ترک بودن و ناسیونالیسم ترکی بە میان مییابد و اساسا بحث ملی گرایی ترکی برای اولین بار در اروپا پیش کشیدە میشود. در نتیجە این بحث، ملی گرایی ترک درابتدا سال ١٨٨٩در قالب یک نهاد بنام اتحاد و ترقی انسجام مییابد. اتفاقا افرادی کە در تاسیس این نهاد نقش داشتەاند بسیاری از آنها غیر ترک بودەاند.
از این بە بعد بحث ترک خالص توسط ترکهای جوان یا ترکهای سفید (ترکهای برساختە ملیگرایی و ناسیونالیسم ترکی کە از بیرون و توسط امپریالیسم برساخت میشوند) گسترش مییابد و بە امپراتوری عثمانی هم فشار آوردە میشود کە بایستی مشروطیت را قبول کند. سرانجام در سال ١٩٠٢ این تفکر فاشیستی و ملیگرایانە در درون حزب اتحاد و ترقی تحزب یافت.
جمعیت و نهاد اتحاد و طرقی بە حزب اتحاد و ترقی ارتقاء مییابد واولین کنگرە خود را در پاریس برگزار میکند. افرادی هم از عشایر بابانزادە و بدرخانیها کە کورد هستند غافل از عواقب آن، در آن شرکت میکنند. در واقع ابتدا حزب اتحاد و ترقی افکار فاشیستی خود را در پشت شعارهای تجددخواهانە مخفی میکند و این برای بسیاری از کوردها موجب ایجاد توهم میشود.
در سال ١٩٠٨ مشروطیت بر سلطان عثمانی تحمیل میشود و در همان سال هم حزب اتحاد و ترقی دومین کنگرە خود را در سالونیک برگزار میکند. بە این ترتیب حزب اتحاد و ترقیاساسا در نتیجە برنامەی یهودیها تاسیس میگردد و ملی گرایی ترک سفید از جانب یهودیها بە آن تزریق شدە و طبق آن شکل مییابد.
در این میان یک حزب ملی گرای ارمنی هم بنام تاشناک وجود دارد کە با حزب اتحاد و ترقی ائتلاف تشکیل میدهند. با وجود این هم پیمانی در سالهای بین ١٩١٢ تا ١٩١٥ قتل و عام ارامنە بوقوع پیوست. با گذشت زمان چهرە راستین اتحاد و ترقی بیشتر نمایان میشود و هرچە بیشتر بر اصالت ترک بودن و اقدام بە حذف دیگران تلاش میورزید.
در این میان سە شخص بە نامهای طلعت پاشاە، جمال پاشاە و انور پاشاە در پیشبرد ملی گرایی ترک نقش اساسی دارند و حتی ابتدا میخواهند دولت بە اصطلاح مدرن ترک را در سراسر سرزمین امپراتوری عثمانی قبل از فروپاشی آن برساخت نمایند. اما در بالکان دچار ممانعت میشوند. چرا کە کشورهایی مانند یونان و همچنین کشورهای حوزە بالکان مورد حمایت انگلیس قرار میگیرند و وقتی دشواری کار را میبینند اینبار و در مرحلە دوم ناچارا بە ممالک اسلامی تحت حوزە عثمانی برای تشکیل دولت ترک بسندە میکنند.
این سە شخص نامبردە جنبە فاشیستی ملی گرایی ترک را بشدت تقویت میکنند و حتی کشتار ارامنە هم در این دورە با مدیریت انور پاشاە رخ دادە است.
مسئلەای کە مهم است بە ان اشارە کرد این است کە اساسا مانیفست تورانیسم یا همان پان ترکیسم از جانب یک شخص کورد اهل شهر چرمیک در نزدیکی شهر آمد (دیاربکر) شمال کوردستان بنام “ضیا گوک آلپ” تدوین میگردد کە بر اساس سە ستون پایەگذاری شدە است. ترک بودن، اسلامی بودن و معاصربودن سە ستون مانیفست تورانیسم را تشکیل میدهند.
در بحبوحە جنگ جهانی اول (١٩١٤ ـ ١٩١٨) و در سال ١٩١٦ انگلیس، روسیە و فرانسە بە توافق رسیدند خاورمیانە را با محوریت کوردستان در بین خود تقسیم کنند. جهت این نیز قرارداد سایکسپیکو در بین فرانسە و انگلیس منعقد گشت.پس ازانقلاب اکتبر روسیە کە در سال ١٩١٧ بوقوع پیوست، از جانب لنین پای روسیە از این توافقات بیرون کشیدە میشود. اساسا نقش لنین در برملا ساختن این توافقات، بویژە سایکسپیکو برجستە است.
بعداز اتمام جنگ در سال ١٩١٨ بحث بر سر تقسیمات امپراتوری عثمانی ادامە مییابد. اولین اقدامی کە انجام شد برگزاری کنفرانس صلح دراواخر ١٩١٩ و اوایل ١٩٢٠ در پاریس بود. کتابی تحت عنوان ـ صلحی کە همە صلحها رابر باد داد ـ بە خوبی وقایع تاریخی آن دوران را تحلیل میکند و خواندن آن خالی از لطف نخواهد بود. در این زمان خلافت عثمانی کە با متحد خود یعنی آلمان در برابر متفقین (فرانسە و انگلیس) شکست خوردە بودند، هنوز در ضعیفترین وضعیت خود باقی بود و فروپاشی کامل رقم نخوردە بود.
در نتیجە جنگ، عاقبت از سویی متحدین در برابر متفقین شکست خوردند، از طرفی هم انقلاب بلشویک بە وقوع پیوست و این نیز باعث شد کە شوروی درگیر مسائل درونی خود شود. همچنین ادعای انقلاب بلشویکی در اساس برعلیە امپریالیسم، بویژە انگلیس و فرانسە بود. بە همین دلیل قبل از پایان جنگ، لنین روسیە را از صفوف متفقین جدا کرد. بنابراین پیروز اصلی جنگ انگلیس و فرانسە شدند.
در این میان دستگاە خلافت یک افسر خود را بنام مصطفی کمال (اتا ترک) بە انکارا میفرستد تا اینکە بتواند در وضع آشفتە قلمرو عثمانی معادلە را بە نفع خلافت برهم زند. ولی نتیجە برخلاف انتظارات رقم میخورد. کمال اتا ترک با درست کردن یک سازمان افسران ترک، سعی در تقویت بخشیدن بە ملی گرایی ترک را در سر میپروراند و خود را از قید و بند خلافت عثمانی رها میکند و بە نوعی از دستورات خلافت سرپیچی میکند. او کە در فرانسە تحصیل کردە و مادرش هم یهودی تبار است بر این باور است کە باید ترکها از خلافت دست بکشند و دولت مدرن ترک را کە قبلا بە نقش یهودیها در این ضمینە اشارە کردیم، تشکیل دهند.
مصطفی کمال در ابتدا در مورد مسئلە کورد چهرەی ملایمی را از خود نشان میدهد و با آنها(کوردها) روابطی را برقرار میکند. سعی در بکارگیری نیروی نظامی و توان جنگیآنها برای جنگ رهایی ملی ترکیە دارد. بە عنوان مثال درسال ١٩٢٠ اولین کنفرانسی کە در ازمیر توسط مصطفی کمال برگزار گردید، بحث از خودمختاری کوردستان در صورت پیروزی جنگ رهایی ملی، میشود.
از سوی دیگر در میانعربها با همکاری انگلیس دولت مصر تشکیل میشود و در عربستان سعودی هم ال سعود و هم شخصی بە اسم شیخ حسین کە شریف مکە بود، از موثرترین نیروهای آن دورە هستند. بە نوعی ال سعود دارای قدرت نظامی ـ سیاسی و شریف مکە هم دارای قدرت ایدئولوژیک ـ اجتماعی، بود. انگلیس عربستان را بە ال سعود واگذار میکند و پسران شریف مکە را (ملک فیصل و ملک عبدوللە) بە سوریە و عراق میآورد تا دولتهای دست نشاندە خود را توسط آنان بسازد.
با تشکیل دولت سوریە ملک فیصل بە ملک و پادشاە این کشورمنصوب شد و ملک عبداللە هم بە عراق فرستادە شد کە بعدا بە دلیل اختلاف برسر این تقسیمات بین انگلیس و فرانسە، انگلیس مجبور شد سوریە را بە نفع فرانسە رها کند و ملک فیصل را نیز بە عراق انتقال دهد تا دولت عراق را با دست نشاندن او تشکیل دهد و ناچارا ملک عبداللە را هم بە اردن منتقل کرد کە آنزمان اردن بیابانی بیش نبود کە با انتقال جمعیت اطراف و ساختن شهرهایی، یک دولت را در آنجا نیز تاسیس کردند.
برای بسیاری از مناطق دیگرعرب شیخ ومشایخ تعیین کردند و شیخنشینهایی برپا کردند. بە این ترتیب عربها بیشتر از کوردها تجزیە و از هم جدا شدند. اساسا دولتهای عرب نە در نتیجە فاکتورهای درونی، بلکە طبق منافع و خواستهای کشورهای غربی بویژە انگلیس و فرانسە بوجود آمدەاند.
کمال اتا ترک کە در پی تشکیل دولت ترکیە بود و دراین میان هم در سال ١٩٢١ نشست سیور اتفاق افتاد، در آنجا بر سر یک خودمختاری محدود برای کوردها بحث میشود. یعنی هم در داخل و هم خارج کوردها تا آن موقع درون معادلات وجود دارند و هنوز انکار مطلقی کە بعدها صورت گرفت، صورت نگرفتە بود. این هم کوردها را دچار توهم واهی میکند کە در برنامەهای آیندە بیشتر بە آن خواهیم پرداخت.
کمال اتا ترک نیز دچار این بیم و ترس شدە بود کە مبادا کوردستان را از دست بدهد.بغیر از شمال کوردستان بە منطقە حلب در سوریە کە روژآوای کوردستان را نیز شامل میشد و بە منطقە موسل و کرکوکدر جنوب کوردستان هم چشم دوختە بود. اما فرانسە تصمیم گرفتە بودتا دولت سوریە را تشکیل دهد کە روژآوای کوردستان را نیز شامل میشد. انگلیس هم تصمیم گرفتە بود کە دولت عراق را تشکیل دهد کە جنوب کوردستان را دربر میگرفت. این هم کار را برای اتا ترک دشوار کردە بود.
هنوز هم بحث میثاق ملی در میان پان ترکها بحثی داغ است کە در نتیجە آن باید موصل و کرکوک و حلب ضمیمە دولت ترکیە گردد. بە این ترتیب درمیان فرانسە و انگلیس با کمال اتا ترک هم دیالوگ و دیپلوماسی در جریان بود و هم جنگ و جدال. بعدا کمال اتا ترک بە این یقین میرسد کە نمیتواند با فرانسە و انگلیس بە نزاع ادامە دهد در نتیجە از خواستەهای خود منصرف میشود. ولی ترکها این زیادەطلبی را همیشە در خیال خود نگە میدارند و امروز هم بر آن اصرار میورزند.
سرانجام در سال ١٩٢٣ با توافق لوزان جمهوری ترکیە تاسیس میگردد. کمال اتا ترک با دولت انگلیس میانە خوبی نداشت و بیشتر بە فرهنگ فرانسە تمایل داشت. اما با فرانسە نیز بدلیل حضور فرانسە در قسمت هایی از قلمروش در حال کشمکش بود، زیرا میخواست کە استقلال خود را تا حدی حفظ کند. در این میان با لنین و بلشویکها رابطە برقرار میکند و لنین هم از او پشتیبانی میکند.
در این میان دو شخص با نفوذ با نامهای عصمت اینونو و فوزی چخماخ کە تحت تاثیر انگلیس و بە کمال اتا ترک نزدیک هستند، سعی در بی تاثیرکردن کمال اتا ترک دارند و تا حدی موفق هم میشوند. در آیندە بە توافق لوزان خواهیم پرداخت اما تا سال ١٩٢٥ یورش بە کوردستان اتفاق نمیافتد. بنابراین بە این صورت بر روی هیکل باقیماندە امپراتوری عثمانی دولت ـ ملت ترک و دولت ـ ملت های عرب تشکیل میشوند و سرانجام بعداز جنگ جهانی دوم نیز دولت ـ ملت اسرائیل تشکیل میشود.
مسئلەای مهم این است کە اگر دولتـ ملتهای اوروپا در نتیجە یک کشمکش انقلاب و ضد انقلاب، بعنوان یک ضد انقلاب بە منصە ظهور آمدند، اما دولت ـ ملتهای خاورمیانە کاملا وارداتی و طبق خواست نیروهای امپریالیستی شکل گرفتەاند و نە تنها جوامع و ملل خاوورمیانە حتی طبقە فوقانی و فئودالی ـ بورژوایی این جوامع در تشکیل آنها نقش سوژەگی را نداشتەاند.
اکنون میخواهیم بە دولت-ملت ایرانی بپردازیم. در واقع بر این امر واقفیم کە در نیمە دوم قرن نوزدهم بحثهایی از قبیل مشروطەخواهی وارد ادبیات سیاسی ایران میشود. بە این معنی کە بایستی استبداد مطلقە از بین برود و نظام مشروطە حاکم شود. در برنامەهای قبلی بە این اشارە کردەایم کە شخصی بنام “سر شاپور رپورتر جی” کە از زردشتیان هندوستان بود، بە ایران سفر کرد. رئیس زردشتیان ایران کە بە طرز مشکوکی جانش را از دست دادە بود. شاپور جی بە عنوان رئیس زردشتیان ایران با هدایای هنگفتی بە دربار قاجار میرود و در آنجا از ایران بزرگ و دورە کوروش و داریوش بە منظور شعلەورساختن آتش ملی گرایی ایرانی بحث بە میان میاورد. در واقع شاپور جی از ماموران بریتانیا بود و لقب سر از سوی ملکە بریتانیا بە او اعطا شدە بود. درنتیجە در تشکیل ملیگرایی ایرانی نیز دست یهودها و امپریالیسم انگلیس با تشکیل لژهای فراماسیونی و مامور گرداندن ایادی خود جهت پیشبرد این امر نهان است.
قبلا هم گفتە شد کە سیستم خسروانی همیشە در پی بازسازی دوبارە خود بودە است. همانطور کە آگاهیم با حملە اسلام امپراتوری ساسانی و سیستم خسروانی درهم شکست و تا دورە صفوی نتوانست یکبار دیگر خودش را باز بیابد. اساسا بعد از فروپاشی صفوی و در دورەهای افشاری، زندی و قاجاری سیستم خسروانی هم آنچنان حاکم نبود و قلمروشان بصورت ملکالطوایفی ادارە میشد و مانند حکومتهای خسروانی تماما سانترالیزە نبود. بنابراین ملیگرایی و دولت ـ ملت یک بار دیگر فرصت دوبارە احیا شدن برای سیستم خسروانی را فراهم میسازد.
همانطور کە پیشتر بە آن اشارە کردە ایم، طبق قرارداد ١٩٠٧ ایران بین انگلیس و روسیە تقسیم شدە بود و در نتیجە آن شمال ایران تحت نفوذ روسیە و جنوب ایران را انگلیس اشغال کردە بود. بعداز انقلاب بلشویکها، زمانی کە روسیە نیروهای خود را ازخاورمیانە عقب برد، این عقب نشینی ایران را هم شامل شد. این نیز موجب شد کە انگلیس تک تاز میدان گردد و راە برای جولان انگلیس در ایران بیشتر هموار شود.
در اینجا لازم است بە مسئلەای مهم اشارە کرد کە در دوران جنگ جهانی اول آلمانی ها و عثمانیها بیشتر مشوق تجویز اسلام سیاسی در خاورمیانە بودند و با اشاعە دادن کافر بودن انگلیسی ها و روسها سعی در خدشەدار کردن وجە آنها در خاورمیانە مینمودند. در واقع آلمانیها با درستکردن تشکلهایی تحت عنوان اتحاد اسلامی در ابتدای قرن بیستم پایەهای اخوان المسلمین را برای سالهای بعدی گذاشتند. میدانیم کە اخوانالمسلمین در سال ١٩٢٨ در این برهە با حمایت و طبق برنامەهای انگلیس از طرف حسن بنا و جمعی از پیروانش تشکیل شد و در سالهای بعدی گسترش یافت.
ایران بعد از عقب نشینی روسها برای انگلیس خالی ماندە بود و انگلیس در سال ١٩١٩قراردادی را بنام کاپیتالاسیون بە دولت ایران تحمیل کرد. این قراردادامتیازات وافری در ضمینە تجارت و بهربرداری از منابع و معادن ایران را برای انگلیس در برداشت. همچنین بە انگلیسیها مصونیت قضایی میداد کە بە آسانی منافع خود را در ایران پیگیری کنند.
این موجب نارضایتیهای زیادی در فضای سیاسی و اجتماعی ایران گشت. در واقع همزمان بود با رشد چپ در ایران و بویژە بعد از انقلاب اکتبر روسیە در ایران نیز ایدەهای کمونیستی رشد پیدا کردە بودند. درنتیجە کمونیستها همراە با ملی گراها در برابر انگلیس نارضایتی نشان دادند و این قراداد را بە معنای استعمار کامل ایران قلمداد کردند و بر علیە آن بپا خواستند.
انگلیس برای خاموش کردن این اعتراضات و احساس خطری کە میکرد، خود کودتایی را سازمان داد و در نتیجە آن قرارداد مذکور را باطل جلوە داد. در نتیجە با آوردن رضا خان کە یک افسر قزاق بود و سید ضیاءالدین طباطبایی کە روزنامەنگار بود، سعی کرد کە سکان نارضایتی ها را بەدست بگیرد. بر همین مبناتوسط یک کودتا در ٣ اسفند ١٢٩٩ حکومت را کاملا تسخیر کرد.
در ابتدا سید ضیاءالدین بە مقام نخست وزیری و رضا خان بە سمت وزیر جنگ برگزیدە شدند کە بعدا بەدلیل ملزومات آن دورە و اولویت بندیهای انگلیس، سید ضیاءالدین حذف شد و رضا خان بە مقام نخست وزیری رسید. این زمانی بود کە هنوز حکومت قاجار پابرجا و احمدشاە بر تخت پادشاهی خود باقی بود.
از سال ١٩٢٠ تا ١٩٢٥ کە دولت-ملت ایران رسما شکل میگیرد دوران پنج سالە مهمی است کە بایستی خوب مورد تحلیل قرار گیرد. رضاخان کە سال ١٩٢٠ بە مقام نخست وزیری منصوب شد در این مدت با ادعاهایی کە داشت سعی کرد طرح مدرنیزاسیون آمرانە را در ایران پیش ببرد. البتە تماما در راستای برنامەهای از پیش تعیین شدە انگلسی ها حرکت میکرد.
در این میان یک حزب بنام تجدد کە از لحاظ راە و روش بە حزب اتحاد و ترقی در ترکیە شباهت بسیاری داشت، تاسیس شد. از افراد سرشناس آن حزب میتوان بە تیمورتاش کە اصلیتی غیر فارس داشت و در اصالتا “تات” بود، تدین اهل خراسان و علی اکبر داور (کسی کە قانون قضائی ایران را نوشت) کە اصالتا کورد بود و بە عنوان پدر قانون ایران نیز از آن یاد میشود، اشارە کرد. تمامی این افراد کم و بیش از طرف رضاخان با پشتیبانی انگلیس بعدها حذف شدند.
در ابتدا رضا خان با تقلید از اتا ترک بحث از جمهوری بە میان میاورد ولی کسانی کە هنوز از سنت شاهنشاهی برخوردار هستند، مانع اینکار میشوند کە از میان آنها میتوان بە آیتاللە مدرس کە برای ما یک شخصیت شوونیست مذهبی ـ ایرانی و دکتر محمد مصدق کە بە عنوان یک شوونیست غیر مذهبی و سکولار بە شمار میروند، اشارە کرد. در واقع در درون دولت ـ ملت ایران بطور مداوم این دو نوع شخصیت گاها در لباس تجدد و سکولار و گاها در لباس مذهبی ظاهر شدەاند.
در این اوضاع کە رضا خان خود هم میل پادشاهی در سر دارد از بحث جمهوری عقب کشید و در سال ١٩٢٥ با فروپاشی شاهنشاهی قاجار و تبعید احمد شاە بە اروپا اعلام شاهنشاهی کرد.بدین ترتیب پایەهای دولت-ملت ایرانی پایەریزی شد. البتە بدون حمایت انگلیس رضاخان مطلقا چنین توانی را نداشت.
قابل تامل است کە چگونە دولت-ملت ترکیە با اقرار بر اینکە آخرین فرصت برای نوسازی دوبارە جمهوری ترکیە تا سال ٢٠٢٣ میباشد، چرا کە برای اولین بار پایەهای دولتـ ملت ترکیە در سال ١٩٢٣ پایەگذاری شد و ٢٠٢٣ سالگرد صد سالەاش میباشد، سران جمهوری اسلامی هم اذعان دارند کە آخرین فرصتشان تا سال ٢٠٢٥ میباشد، یعنی تاریخ صد سالە شدن دولت ـ ملتشان.
جالب اینجاست کە رژیم جمهوری اسلامی هرچند خود را در مقابل رژیم پهلوی تعریف میکند، ولی خود را ادامە دهندە دولت -ملتی میداند کە از جانب رضا خان تاسیس شد. از سوی دیگر مخالفان شوونیست راست و چپ جمهوری اسلامی، بویژە بقایای رژیم گذشتە و سلطنتطلبان با تمام نزاعشان با جمهوری اسلامی در حفظ تمامیت عرضی دولت ـ ملت ایرانی با او همسو میباشند. تمجید از قاسم سلیمانی و واکنش مشترک آنها در برابر مطالبات ملی ملتهای تحت ستم دولت ـ ملت ایرانی مصداق بارز این مدعاست.
اما بایستی در اینجا بە دو نکتە توجە کرد کە کاراکتر رضا خان با کمال اتا ترک کاملا متفاوت است. کمال اتا ترک کە در فرانسە تحصیل کردە بود تا حدودی بر شیوە تشکیل دولت ـ ملت و مبارزات ملیگرایی فرانسە و اروپا اشراف داشت. از لحاظ بعد شخصیتی دارای فاکتورهایخوردەبورژوایرادیکالی مانند رهبر ژاکوبنهای فرانسە ماکسیملیان روبسپیر بود و احتمالا چیزهای در مورد ژاکوبنها میدانستە است. در نتیجە تا حدودی بر اعمال خود و کاری کە انجام میدهد، اشراف داشتە است. ولی رضا شاە تماما دست نشاندە انگلیس بود کە تنها بعد قلدرمنشی و لمپنی او بودە کە برای برنامەهای انگلیس مناسب دیدە شدە است و او را حمایت کردەاند.
رضا خان با تقلید از اتا ترک دست بە کارهایی البتە با پشتیبانی انگلیس میزند کە سلطنتطلبان امروزە بە آن میبالند. اعمالی امرانە مانند کشف حجاب کە بمانند امری در پیشبرد تجدد و پیشرفت از آن یاد میکنند.تشکیل ارتش ملی کە جز سرکوب مردم توانی دیگر نداشت. همچنین احداث راەآهن، صنایع و دانشگاە کە آنهم نتیجە نیاز سرمایە جهانی و امپریالیسم بود کە بە هر وسیلەای بایستی شکل میگرفت و رضاخان تنها مجری آن بود. دست آخر درستکردن دولت ملی کە در نتیجە آن برای ساختن شهروند تک تیپ ایرانی ثبت و احوال و شناسنامە درست شد کە تاکنون هم جز آسمیلاسیون و سرکوب ملیتهای تحت ستم فایدەای در بر نداشتە است.
از طرفی دیگر طبق طرح رزم آرا و با اعمال آن از سوی رضاخان اقدام بە استانی کردن سرزمینهای ملل تحت ستم دولت ـ ملت ایران کردند کە این نیز یک برنامە کاملا اشغالگرانە بر روی این سرزمینها بود و تا بە امروز هم ادامە دارد. در برنامە آیندە بە وضعیت کوردها در دوران رضاخان بیشتر خواهیم پرداخت کە اولین یورش را بر جنبش کوردستان میبرد و بعد از شکست دادن آن، بە جنبش مازندران، خراسان، عربهای اهواز، بلوچها و…نیز تاخت.
در واقع بعد از شکست و قتل و عام جنبش این ملتها بود کە قانونی را بنام قانون سیاە تصویب کرد کە طی آن دستگیری و کشتن مخالفان خود تحت نام مجازات کمونیستها را قانونی میکرد و توسط این اعمال حزب کمونیست ایران را بی تاثیر کرد.
رضا خان در مجموع از سال ١٩٢٥ تا سال ١٩٤١ بمدت شانزدە سال پادشاە ایران بود. البتە آنزمان در محافل بینالمللی، ایران پرشیا نام داشت و کوشش دیپلوماسی رضا شاە هم این بود کە نام ایران در مجامع بین المللی بجای پرشیا مورد قبول واقع شود کە نهایتا برای اولین بار در سال ١٩٣٧ تغییر نام دولت-ملت پرشیا بە دولت ـ ملت ایران از سوی سیستم دولت ـ ملت جهانی پذیرفتە شد.
اما در واقع محتوای دولت ـ ملت همان پرشیا (فارس) ماند و هنوز هم سایە آن بر ملیتهای تحت ستم، زنان و طبقات زحمتکش سنگینی میکند. در سال ١٩٤١ با شروع جنگ جهانی دوم و پشتیبانی رضاخان از هیتلر کە بە شکست نازیسم منتهی شد، رضا خان نیز از جانب انگلیسی ها از قدرت کنار گذاشتە شد و با آوردن پسرش محمد رضا شاە، دورە دوم پهلوی شروع میشود کە در بحثهای آیندە بە آن خواهیم پرداخت.
١٢-٠٢-٢٠٢١