این متن برگرفتە از قسمت چهلم برنامە ڕێگا و ڕێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد.
موضوع آموزشی این برنامە: دوران تکوین کادر، حزب، گریلا و ارتش در جنبش آپویی میباشد کە درتاریخ بیست و نهم آپریل ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.
ضمن سلام و درود بە همە رفقا باید گفت در واقع مرحله کادر شدن وحزبی شدن، گریلا شدن و تشکیل ارتش به این آسانی سپری نشدە، بلکه مبارزه و ازخود گذشتگی زیادی در این مرحلە انجام گرفتە است. همچنین این پروسە در کوتاه مدت شکل نگرفته است، بلکە زمان زیادی برای این کار صرف شده است کە تلاش اصلی آن نیز بر عهدە رهبر آپو بودە است. به همین خاطر مروری بر آن حائز اهمیت است. با مرورمان بر این پروسە میتوان بهتر درک کرد کە چگونە این حرکت با نزدیک به ٥٠ سال مبارزە مستمرمتوقف نگشت و با وجود تمامی فشارها و ناملایمتیهای موجود توانست روز به روز بیشتر خود را گسترش دهد.
ما در مبحث گذشتە دربارە مرحله تبدیل شدن به گروه و دوران شکل گیری ایدئولوژی جنبش صحبت کردیم. دورەای کە از سال ١٩٧٠آغاز و تا سال ١٩٧٨ادامە داشت. دورەای کە ابتدا با شخص رهبر آپو شروع شد، بعد تبدیل به گروه شد ودر نهایت با مشخص شدن خط ایدئولوژی جنبش، اقدام بە عمل سیاسی و سازماندەهی صورت گرفت.
در مورد مرحله حزبی شدن و کادر شدن، همزمان گریلا شدن و تشکیل ارتش نیز میتوان گفت: مدت زمان آن از سال ١٩٧٨ تا اوایل دهه ٩٠ میلادی بودە است. از سویی دیگر میتوان مرحله تبدیل به گروه شدن، ایدئولوژی شدن و دوران حزبی شدن، کادر شدن، گریلا و ارتش تشکیل دادن را تا سال ١٩٩٣ میلادی را مرحله دوباره زیستن نام نهاد.
همچنین ما در بخشهای قبلی درباره آنکە وقتی رهبر آپو و جنبش آپویی پا به میدان گذاشتند، وضعیت شمال کوردستان در چە موقعیتی بود صحبت کردیم. دورانی کە دولت ترکیه با وحشیگری تمام به مردم کورد هجوم میبرد و این نیز موجب یک سکوت عمیق و بە آسمیلاسونی تا حد خود انکاری تبدیل شدە بود. بە این مفهوم کە جامعه کورد در حالتی بسر میبرد که بخشی از آن موجودیت خود را انکار میکرد و بخشی دیگر نیز در ناامیدی مطلق فرو رفته بود.
ملت کورد تا آن زمان عصیانهای متعددی را صورت بخشیدە بود ولی همە در نتیجە هجوم اشغالگران سرکوب شدە بودند و این نیز ارادە و اعتماد بنفس را بە نازلترین حد خود رساندە بود. تا حدی که باور کردە بودند کە دیگر ایستادن و مقابلە با اشغالگر ناممکن است. دولت نیز با تمام شیوەهای جنگ ویژە روز بروز این باور را در میان خلق کورد عمیقتر میگرداند. حتی موقعی که پ.ک.ک فعالیت خودش را آغاز کرد دولت تورکیە اینچنین تبلیغات میکرد که ٢٨ قیام کوردها را خفه کردە، بیست و نهمین را نیز بسرعت خفه خواهد کرد.
در واقع خلق کوردبه دلیل اینکه تا زمان سربرآوردن جنبش آپویی ٢٨ قیام صورت بخشیدە بود و تمامی این ٢٨ قیام در مدت زمانی کوتاه سرکوب شدە بودند دیگر امید آن را باردیگر بپاخیزد، از کف دادە بود. حتی رهبر آپو میگوید که برای آنکه نبض جامعە را بگیرم، رفتم جایی که نجاری آنجا بود و میزی چوبی جلو دستشبود. نجار پیرمردی سرما و گرما چشیدە بود. ازوی پرسیدم دایی ما میخواهیم برای کوردها کاری انجام بدهیم به نظر شما قادر به این کار هستیم؟ پیرمرد در جواب گفت: پسرم نادان نباشید و سر خودتان را به درد نیاورید. سپس تخته خشک را در دست گرفت و گفت هر موقع توانستید کاری انجام بدهید که این تخته چوب جوانه بزند آن موقعدرباره کورد و خیزش کورد نیزحرف بزنید.
از سوی دیگر وقتی که جنبش آپویی فعالیتش را آغاز کرد چپ انقلابی ترکیە شکست بزرگی را متحمل شدە بود. آنها بعد از کودتای ١٩٧١ ضربه سنگینی خورده بودند، رهبرانشان یا اعدام شدە یا در درگیریها کشته شدە بودند. رهبرانی همانند دنیز گیزمیش، ماهر چایان و ابراهیم کاپاکایا. در واقع رهبر آپو میگوید که پ.ک.ک ادامە دهندە راە این انقلابیون است. چرا که آنها در کنار وجوە دیگر شخصیت و ویژگی انقلابیشان رویکردی انقلابی نسبت بە مسئلە کورد داشتند و آن را انکار نمیکردند.
بعد از سرکوب چپ انقلابی آنچە کە در ترکیە باقی ماندە بود چپ شوونیسم و یا بە تعبیر دیگر سوسیال شوونیسم بود. سوسیال شوونیسم از بالا به مسئله کورد مینگریست و میگفت:بایستاول تمام مشکلات ترکیە چارەیابی شود و سوسیالیسم تحقق یابد آنموقع میتوان درباره مسئلە کورد نیز حرف زد. آنهایی هم که دربارە کوردستان حرف میزدند مورد تمسخر آنها قرار میگرفتند و سعی میکردند آنها را در میان خود منزوی سازند.
چپ کورد نیز در واقع زیر تاثیر چپ ترک و مرکزگرا قرار گرفته بود. چپهای کورد نیز درباره مسئله کورد میگفتند که هنوز موقع آن نیست و باید در طرح مسئلە کورد صبر کرد. آنها میگفتند احتمالا دهه ٩٠(منظور دهە نود میلادی کە دیگر چیزی بنام شوروی باقی نماند) زمان مناسبش فرا میرسد که شوروی مسئله کورد را در برنامه کار خود قرار بدهد. بە همین دلیل تا دهه ٩٠ از کورد و کوردستان حرف زدن بی فایده است.
چپهای آن زمان به شوروری همانند قبله نگاه میکردند. آنها فکر میکردند شوروی قدرتی است کە میتواند در مقابل بلوک غرب که ترکیە نیز در آن جای میگرفت به جنبشهای آزادیخواه از جملە جنبشهای رهایی ملی کمک کند. جالب اینجاست که شوروی اوایل دهه نود متلاشی شد و انتظار آنان را برآوردە نشدە باقی گذاشت.
دیدگاه کورد کلاسیک نیز نسبت به مسئله کورد کاملا رفرمیستی و سازشکارانە بود، چون اهل عمل و تلاش نبودند و جسارت مواجهە با خطر را نداشتند. بە همین دلیل بە نوعی از موجودیت کورد حرف میزدند، اما به واضحی اسم کورد و کوردستان را به زبان نمیاوردند و بە جای عنوان کوردستان عنوان شرق یعنی شرق ترکیە را بە شمال کوردستان اطلاق میکردند.
خط کلاسیک کورد در مقابل دولت ترکیه کە کورد را مورد انکار قرار میداد و میگفت کورد و کوردستانی وجود ندارد تمام تلاشش این بود تا بتوانند اثبات کنند که کورد وجود دارد. در نتیجە وارد یک پلومیک انفعالطلبانە شدە بودند کە هیچ نیازی بە آن نبود. رهبر آپو میگوید فرق مابین ما و خط کلاسیک در آن زمان این بود کە پ.ک.ک خود را درآن پلومیک قرار نداد تا برای دولت ترکیە ثابت کند کە کورد و کوردستانی وجود دارد یا خیر. ما بعد از اقناع خود گفتیم کورد و کوردستان موجودیتهایی انکار نشدنی هستند، وجود دارند و باید ملت کورد آزادانه زندگی کند. کوردستان هم وجود دارد اما مستعمره است و باید رهایی یابد. تنها تلاش هم بایستی معطوف بە رهایی و آزادی کورد و کوردستان باشد نە تلاش برای اثبات وجود یک موجودیت مسلم.
در واقع میتوان گفت بر مبنا قرار دادن اینکە کورد و کوردستان انکار ناشدنی هستند و بایستی برای رهایی کورد و کوردستان از استعمار مبارزەای راسخ کرد، رهبر آپو جنبشی را به راه انداخته و کم کم بنیاد شکلگیری حزب کارگران کوردستان نهادە شد و آن راتشکیل داد. اما جامعه کورد خود را نفی و مشکلات اجتماعی فراوانی در بطنش وجود داشت. همچنین مشکل شخصیتی و اجتماعی در درون جامعە کورد در اوج خود قرار داشت. با توجە بە این واقعیت تاسیس پ.ک.ک فراتر از تاسیس یک حزب بود و میتوان گفت تصمیمی برای زندگی آزاد در مقابل زندگی اسفناکی بود که اشغالگران برسر جامعه کورد تحمیل کرده اند.
در این باره رهبر آپو میگوید که ما از وضعیت خودمان بە شرم آمدیم و آن شرم را به مبارزە رهایی در قالب پ.ک.ک تبدیل کردیم. با خود گفتیم شرمآور است که از این پس در زیر سیطره اشغالگری و چون بردە مطیع سرمایەداری زندگی کنیم. در چنین موقعیتی بود کە پ.ک.ک تاسیس شد. همانطور کە در مبحث قبلی ذکر کردیم بعد از اینکه پ.ک.ک تاسیس شد نشانه های کودتا ١٢ سپتامبر١٩٨٠ نمایان گشت و در نهایت بە وقوع پیوست. در واقع رهبری پ.ک.ک از قبل پیشبینی این کودتا را کرده بود. بە همین دلیل قبل از وقوع کودتا تصمیمی مبنی بر خروج رهبر آپو از شمال کوردستان گرفتە شد.
در نتیجە این تصمیم رهبر آپو از شمال کوردستان خارج و وارد کوبانی در روژآوای کوردستان میشود. وی مدتی در آنجا ماندگار میشود و بە فعالیت و مبارزه میپردازد. لازم بە ذکر است کە خانەای کە رهبر آپو برای مدتی در آنجا ماندە بود بعد از آزادسازی کوبانی رفقا آن را بە موزە تبدیل کردە بودند ولی دشمن حتی تاب همان خانهایی که رهبر آپو آنجا رفته بود و چند روزی داخلش زندگی کرده بود را نیاورد و امسال آنجا را بمباران کرد.بدون شک این کینه بدون دلیل نیست. چونکه شخصی بپاخواست، کورد را زنده کرد و دولت تورکیە را به چالش کشید. این کینە عمیق دشمن نیز از این واقعیت نشات میگیرد.
رهبر آپو میگوید ما وقتی وارد روژآوای کوردستان شدیم فقط خانوادهایی را میشناختیم. همین یک خانواده را با فعاالیت و مبارزه به هزاران خانواده مبدل گرداندیم. وی منظورش خانوادەای است کە وقتی وارد کوبانی میشوند چند روزی را در خانە آنها میمانند. میگوید حتی وقتیکه به کوبانی آمدیم برای خرید کیلویی گوجهفرنگی و چند عدد پیاز درمانده بودیم ولی امید بە مبارزە داشتیم و با تلاش شبانە روز امکانات و فرصتهای زیادی را برای تداوم مبارزە و تحقق انقلاب فراهم کردیم.
بعد از ورود بە سوریە و لبنان رهبر آپو ارتباط خودش را با گروههای فلسطینی برقرار میکند و در همین برهه زمانی پیشبینی کە در مورد امکان وقوع کودتا کردە بودند درست از آب در میآید و کودتا در ١٢ سپتامبر ١٩٨٠ بە وقوع میپیوندد. همانطور کە در مبحث قبلی گفتیم اگرکودتای ١٩٧١بر علیه چپ انقلابی ترکیە بود، در واقع کودتا ١٩٨٠ بر علیه جنبش آزادیخواهی خلق کورد در شمال کوردستان با پیشاهنگی پ.ک.ک بود. چونآنها فهمیده بودند که این جنبش، جنبشی جدی و هدفمند است و میتواند به یک جنبش اجتماعی و ملی گستردە تبدیل شود. میخواستند بە این وسیلە مانع تحقق این امر شوند.
ابتدا وقتیکە رهبر آپو نزد فلسطینیهامیرود، بدلیل آنکە آن وقت پ.ک.ک و رهبر آپو شناخته شده نبودهاند، دچار مشکلات زیادی میگردند تا بتوانند اعتماد فلسطینیان را نسبت بە خود بدست بیاورند و در آنجا بمانند. به دلیل آنکە آنموقع بسیاری از چپها وعربهای ساکن در لبنان جامعە کورد را نیز بە خوبی نمیشناختند و از نظر آنها بارزانی مظهر کوردها است کە او نیز با موصاد و سی آی ای وابستە است. بە همین دلیل ابتدا روی خوشی بە رهبر آپو و رفقا نشان نمیدهند.
همچنین آنزمان حزب شیوعی عراق نقش نماینده شوروی در خاورمیانه را داشت و در مورد کوردها اطلاعات خوب و مثبتی به فلسطینیان و شوروی نمیدهد. بنابراین رفقا برای کسب اعتماد نیروهای فلسطینی مبارزه و تلاش میکنند. یعنی رهبر آپو و رفقا ماهها تلاش میکنند تا ثابت کنند تمامی کوردها همراه و شریک اعمال بارزانی نیستند. میگویند کورد ملتی انقلابی و ستمدیدە است و ما نیز خواهان مبارزه برای خلق خود هستیم، ترکیه دولتی کاپیتالیست است و ما بر علیە او جهت رهایی مبارزە میکنیم.
بهر تقدیر رفقا تلاش زیادی بخرج میدهند تا آن که کمی شرایط مساعد میشود. البتە آنهم بیشتر نزد چپهای انقلابی فلسطین. در آن زمان فلسطینیها نیز دو بخش هستند کە بخشی از آنها تمایلات مذهبی و راستگرایانە دارند و بخش دیگر نیز تمایلات انقلابی دارند. برای نمونە کسانی همانند جورج حبش که در سازمان جبهه نظام جای میگیرند گرایشات چپ و انقلابی داشتند. رفقا بیشتر با آنها در ارتباط هستند و نزد آنها میمانند.
پس از آنکە رفقا در لبنان اسقرار مییابند و امکاناتی را مییابند رهبر آپو به رفقا جمیل بایک و دوران کالکان که در کوردستان هستند نامه میفرستد و میگوید کە امکاناتی فراهم کردەایم و تا ٢٥٠ رفیق میتوانند به اینجا بیایند و آنها را تحت آموزش قرار دهیم. اما رفقا، آن موقع کم کاری میکنند و نمیتوانند اعزام رفقا را بە لبنان صورت بدهند. هنوز هم رفیق جمیل بایک مرتبط به این مسئلە مرتب بە خودانتقادی میپردازد. چرا کە اگر حرف رهبر آپو را اجرایی میکردند شاید رفقایی همچون مظلوم دوغان و خیری دورموش و بسیاری از رفقای دیگر دستگیر نمیشدند.
رهبر آپو در نبود امکان، امکاناتی را فراهم میکند که این خود یکی از خصوصیات رهبر آپو میباشد. آن نیز در نا امیدی، امید خلق کردن است. به هر حال ابتدا تنها گروه معدودی از رفقا میروند و وارد کمپ فلسطینیها در لبنان میشوند و در دورەهای آموزشی قرار میگیرند تا برای بازگشت بە مبارزە در کوردستان آمادە شوند. در این اثنا دولت ترکیە نیز ازاین وضعیت بی آگاه است و فکر میکند که رفقا بعد از کودتا انسجام خود را از دست دادەاند و دست از مبارزه کشیدەاند. یا اینکه متواری شدەاند و در راە اروپا هستند تا بە امکاناتی برای زندگی شخصی خود دست یابند.
این در حالی است کە رهبر آپو و رفقا بە شدیدترین شیوە درحال آماده کاری و فراهم کردن فرصت برای تداوم مبارزە هستند. بدون شک در این موقعیت امکانات و فرصت آنچنانی وجود ندارد و فلسطینیها در قبال امکانات محدودی کە میدهند در صدد تحمیل هژمونی خود بر رفقا هستند و در تلاش استفادە از آنها برای جنگ بر علیه اسرائیل میباشند. اما رفقا تن بە این خواستەها نمیدهند و صرفا سعی میکنند از موقعیت لبنان جهت کسب فایدە برای مبارزە در کوردستان بهرە ببرند.
برعکس ادعای بعضی اشخاص مبنی بر استفادە فلسطینیان از پ.ک.ک برای جنگ علیه اسرائیل، رفقا در مقابل میل سوءاستفادە بعضی از گروهای فلسطینی میگویند ما سرباز هیچ کسی نمیشویم و تنها از مبارزە رهایی بخش سایر ملل حمایت میکنیم. همزمان از آنها نیز حمایت میطلبیم. رهبر آپو میگوید درست است که شما امکاناتی به ما میدهید اما به این معنا نیست که ما هر کاریبرای شما انجام بدهیم. آنچە را کە شما میکنید مادام کە مدعی انقلابی بودن هستید، وظیفەای انقلابیست کە انجام میدهید و همچنین حمایت ما نیز در حد توانمان از شما باز وظیفەای انقلابیست و بس.
حتی رهبر آپو پول و وجە نقد را از آنها قبول نمیکند. رفقایی که آن زمان آنجا بودهاند تعریف میکنند که هر شخصی میآمد پولی از فلسطینیان میگرفت. ما با رهبر آپو حرف زدیم چرا ما پول را دریافتنکنیم. رهبر آپو نیز در جواب میگوید کە با گرفتن پول هم تن بە راحت طلبی خواهیم داد هم وابسته به آنها میشویم به نحوی کە بعدا مجبور میشویم تابع امرشان باشیم. نخیر ما پول را نمیگیریم، اما جا و اقامتگاه را از آنها میگیریم و خود ما تلاش میکنیم کار کنیم، پول جمع کنیم تا کە استقلال خود را از دست ندهیم.
ناگفته نماند که یک بار در سال ١٩٨٢ حملهایی غافلگیرانه به کمپ فلسطینیها در لبنان انجام میگیرد. خیلی از گروهای فلسطینی سنگرهای خود را رها میکنند و پا بە فرار میگزارند. اما رفقا سنگرهای کمپ خود را ترک نمیکنند و مقاومت میکنند. در نتیجە این حملە نیز رفقایی شهید میشوند. این به این معنا که پ.ک.ک برای کسی دیگرجنگ کرده است، نیست. بلکه پ.ک.ک یاد گرفته است که بدون مقاومت سنگر را رها نکند و پا بە فرار نگذارد و تا حد ممکن از مواضع خودش دفاع میکند. بە هر صورت در آن زمان پ.ک.ک بزرگترین مقاومت را انجام میدهد که استقلال خود را در درون کمپهای لبنان حفظ کند و بە سرباز کسی تبدیل نشود.
رهبر آپو در آنجا در چهارچوب ایدئولوژی، سیاسی و نظامی آموزش رفقا را آغاز میکند و گروههای کم شمار نظامی و سیاسی برای بازگشت بە میهن آمادە میگردند. رفقا در آنجا با رعایت کامل اخلاق انقلابی زندگی میکنند. در آنجا باغاتی وجود داشتە که رفقا از محیطش استفاده میکردەاند، ولی چونکه بنا به اخلاق انقلابی صدمه به باغات منطقه وارد نمیکردند و حتی به مردم در کار باغات نیز کمک میکردند، این خود تاثیر بزرگی بر ساکنان آنجا میگذارد.
ما که الان از راستی و محبت رفقا در کوههای کوردستان میشنویم که بە باغات مردم صدمه نمیزنند، این فرهنگی هست که از آن زمان زیربنای آن چیدە شد. حتی این رفتار سالم و انقلابی رفقا در حدی بودە است که مردم منطقە بە صراحت اذعان کردەاند و گفتەاند کە ما دوست داریم تنها باغات خود را بە بچەهای پ.ک.ک واگزار کنیم تا در درون آنها کمپهای خودشان را بسازند. چونکە در آن زمان گروههای دیگری بودند که بە باغات صدمه میزدنند.
در واقع گروهای فلسطینی به دلیل اینکه از هر سویی پول و امکانات مالی زیادی به دستشان میرسد، تنبل شدەاند، اسراف میکنند، فرماندههانشان فاسد شدهاند و مردم از آنها رنجیدە خاطر اند و وقتی مردم رفتار رفقای ما را با آنها مقایسە میکنند تفاوت فاحشی را مشاهدە میکنند. در این خصوص روایتی وجود دارد، گویا روزی رفیق کمال پیر در محیطی تعداد زیادی پتو را میبیند که فقط کثیف شده اند و قابل استفادە هستند اما فلسطینیها آنها را دور انداختهاند. رفیق کمال پتوها را جمعآوری و همراە با دیگر رفقا آنها را میشویند. بعد از آنکه یکی از فرماندههان فلسطینی در حین آنکە رفقا مشغول شستن پتوها هستند نزد آنها میآید رفیق کمال پیردرخطاب بە او میگوید این شیوه و رفتار انقلابی نیست. بلکه مصرف گرایی است و دور از اخلاق و فرهنگ انقلابی میباشد. میگوید درست است کە پول و امکانات دارید اما نباید به این شیوه رفتار کنید.
همزمان که رفیق کمال با فرماندە فلسطینی به تندی حرف میزند یکی از نیروهای فلسطینی کە در کنار فرماندەاش است واکنش نشان میدهد که چرا به این شکل با فرمانده ما حرف میزنید. فرمانده خطاب بە آن فرد میگوید هیچی نگو، او واقعیت را به زبان میآورد و ما بدلیل وفور امکانات به بیراهه رفتهایم. در واقع آنزمان هم شوروی و هم بسیاری از کشورهای عربی بە گروهای فلسطینی امکانات و پول سرازیر میکردند. این نیز باعث وفور امکانات و حیف و میل شدە است. بە هر صورت به این شکل رفقا هویت و ماهیتی واقعی از انقلابیگری را از خود نشان میدهند و آن همه تبلیغات منفی را که بر علیه کورد ها در نتیجه اقدامات خانوادە بارزانی صورت میگرفت را خنثی میکنند و در آنجا برای سالیان استقرار مییابند.
قبلا نیز گفتیم کە در دستگیریهایی کە در بحبوحەی کودتا انجام میگرفت تعدادی از رفقای پیشاهنگ جنبش آپویی دستگیر میشوند. رفقایی مانند مظلوم دوغان، خیری دورموش، سکینه جانسز و… اما تعدادی از رفقا نیز خودشان را به درە بقاء واقع در لبنان میرسانند. متعاقبا در سال ١٩٨١ اولین کنفرانس پ.ک.ک در لبنان برگزار میشود و در این کنفرانس تصمیم برگشتن به میهن و آغاز سازماندهی گریلایی برای جنگ نظامی اتخاذ میگردد.
رفقا کمال پیر و معصوم کورکماز کە برخی از اسناد کنفرانس را نیز با خود بە همراە دارند به میهن برمیگردند تا طبق تصمیمات کنفرانس جهت سازماندهی گریلا برای آغاز مبارزە مسلحانە اقدام نمایند. شوربختانە در یکی از ایستگاهای بازرسی جلوی ماشین آنها را میگیرند . رفیق معصوم کرکماز (رفیق عگید) فورا خود را از ماشین به پایین پرتاب میکند. ولی رفیق کمال پیر دستگیر میشود و اسنادی از کنفرانس به دست دولت ترکیه میافتد.
در واقع بعد از دستگیر رفیق کمال و افتادن این اسناد بە دست دولت است کە برای دولت ترکیە مشخص میشود که پ.ک.ک و رهبر اوجالان همچنان در میدان مبارزه فعال هستند و مشغول سازماندهی و در تدارک مبارزه، بویژە مبارزە مسلحانە هستند. این نیز موجب شدیدتر شدن شکنجەهای دولت بر رفقای زندانی بویژە رفقای زندان آمد (دیاربکر) میشود. چرا که رفقای پیشروی همچون کمال پیر، فرهاد کورتای، سکینە جانسز، محمد خیریدورموش، عاکیف یلماز، علی چیچک، مظلوم دوغان و… در زندان آمد بسر میبرند.
در برابر این شکنجە ها رفقا نیز مقاومتی بی نظیر انجام میدهند. اما تعدادی نیز هستند که اعتراف میکنند و مرتکب خیانت میشوند. در واقع شکنجهایی که در زندان آمد صورت میگرد، در اوج توحش است و شدیدترین شکنجەهای روانی و جسمانی در آنجا اعمال میشوند. در این بارە فیلم و مستند ساختە شدە موجود است. همچنین درکتاب تاریخ پ. ک. ک موسوم بەتاریخی از آتش (مێژووێک لە ئاگر) بە توحش دولت ترکیە و مقاومت رفقا پرداختە شدە است. رفقایی هم کە آن زمان در زندان آمد بسر بردەاند گاها خاطرات خود را تعریف میکنند کە گوش فرادادن بە آن تحمل را از انسان میستاند.
بهر صورت در زندان آمد بطور همزمان هم مقاومت وجود دارد و هم خیانت و تسلیمیت. برای نمونە شخصی به اسم شاهین دونموز وجود دارد که در اولین کنگره پ.ک.ک هم شرکت داشتە و در کمیته مرکزی جای میگیرد. او نیز در دوران کودتا دستگیر میشود و بە زندان میافتد. همچنین او هم در زندان آمد بسر میبرد کە در آنجا تسلیم میشود و اعتراف میکند. رفیق مظلوم دوغان که دستگیر شدە است و او هم در زندان آمد بسر میبرد ابتدا از سوی دولت ترکیە شناسایی نمیشود. اما این شخص رفیق مظلوم دوغان را لو میدهد و به آنها میگوید که این شخص مظلوم دوغان و از کادرها و از اعضای رهبری پ.ک.ک میباشد. وی همچنین به دولت توکیە میگوید: خودتان را فریب ندهید، اگر تمامی کادرهای پ.ک.ک را دستگیرو به قتل برسانید مادام کە آپورا از بین نبرید، نمیتوانید این جنبش را امحا کنید و بر آن پایان دهید. چرا کە آن آپویی را که من میشناسم از سنگ انسان انقلابی میسازد.
در میان رفقا رفیق سکینه نیز مقاومتی بی همتا انجام میدهد. شخصی که شکنجهگر زندان آمد است شخصی است کە اسمش اسد اوکتای میباشد. وی شخصی سادیست است کە در آمریکا آموزش شکنجە دادن را دیده است و در نهایت توحش شکنجه میکند. چون شخصی سادیست استاز داد و هاوار انسانها و بویژە زن در حین شکنجە لذت میبردە است و میخواسته وقتی که زنی را شکنجه کند صدای فریاد زنان را بشنود و آز آن لذت ببرد. بە همین دلیل رفیق سکینە را بسیار وحشیانە مورد شکنجە قرار میدهد. رفیق سکینه نیز رو به اسد اوکتای میگوید که اسد تو هرگز صدای فریاد من را نخواهید شنید تا ازش لذت ببرید. این آدم جانی نیز در واکنش به این حرف رفیق سکینە با کارد سینه رفیق سکینه را میبرد و رفیق سکینه فقط تفی تو صورتش میکند و با وجود بریدن سینەاش هم فریاد از او سر نمیزند.
همچنین یکبار اسد اوکتای رو به رفیق کمال پیر که درمیان رفقا کورد او نیست و ترک است، میگوید کمال تو دیگر چرا؟ اینها راکه خاکشان را اشغال کردەایم و به نحوی با ما فرق میکنند میشود درک کرد. اما تو که از جنس مایی و از یک نژادیم از شما بعید است بر علیە دولت ترکیە عصیان کنی. شما که کورد نیستید چرا خودت را داخل این بلا انداختەای و این همه شکنجه را تحمل میکنی؟ رفیق کمال در جواب میگوید: این حرف مرا هیچوقت فراموش نکن کە تا وقتی که کورد آزاد نشود ما نیز بعنوان ترک آزاد نخواهیم شد. چرا کە ترکیە برای اینکە کوردها را سرکوب کند خودش را به برده و مطیع دهها دولت دیگر از سیستم سرمایهداری و حتی دستگاهای استخباراتی مانند سی آی ای و موصاد تبدیل کردە است. در ضمن آنکە آزادی افراد و گروهی از مردم را از آنها سلب کند خود بە بردە مافوقانی تبدیل شدە است کە این سیستم بردەدار را هدایت میکنند.
همچنین اسد اوکتای بە رفیق کمال پیر میگوید آن کوردی را کە تو خودت را برایش بە این وضعیت انداختەای اکنون خود تسلیم شدە است. تمام رفقای کوردت تسلیم شدە اند و اظهار ندامت و پشیمانی کردە اند. اسد میخواهد با این دروغ و شایعەها ارادە رفیق کمال را بشکند و او را بە تسلیمیت دربیاورد. حتی عکس رهبر آپو را روی صفحه روزنامەای کە خودشان جعل کردەاند بە رفیق کمال پیر نشان میدهد و میگوید نگاه کن این عبداللە اوجالان است و او هم دستگیر شدە است، اظهار پشیمانی کردە و تسلیم شدە است.
رفیق کمال نیز باکمال خونسردی و با وقار انقلابی میگوید که فرض کنیم شما درست میگوید، همه تسلیم شدهاند و رهبر آپویی که این راه را به من نشان داده او هم تسلیم شده است، اما شما فراموش نکنید کە کمال پیر وجود دارد و هنوز زنده است. مطمئن باشید اگر تنها هم باشم در مقابل این ظلم ایستادگی خواهم کرد. اما فقط خواهشی از شما دارم اگر من را شکنجه میکنید من را از رفقای کوردم متمایز ندانید بە حساب اینکە من ترک هستم و کورد نیستم.
اسد در جواب میگوید که شما را متمایز خواهیم دید. ولی نە بە این مفهوم شدت شکنجە تو را کمتر کنیم. اتفاقا بیشتر از بقیه شما را شکنجه خواهم کرد. چرا که میتوان درک کرد که یک کورد چرا بر علیە دولت ترکیە مبارزه میکند اما شما ترک هستید و تنها وظیفه شما محافظت از جمهوری ترکیه است، ولی شما بپاخواستەاید و بر علیە آن بنفع کوردها مبارزە میکنید. پس از نظر ما جرم تو و امثال تو سنگینتر است و باید بیشتر و شدیدتر شکنجە بشوید.
رفقایی که هم اکنون در قید حیات هستند وقتی کە از خاطراتشان در زندان میگویند،بازگو میکنند که در زندان آمد بە انحاء مختلف جنگ روانی به راه میانداختند. مثلا کاسهای غذا میاوردند برای پنج نفر اما چهار قاشق همراه کاسه بود. بە این طریق میخواستند ما برای یک قاشق به جان هم بیفتیم و رفاقتمان بهم بخورد. ولی در مقابل ما نیز هر چهار قاشق را کنار میگذاشتیم و با دست غذا میخوردیم. یا اینکە کاسە ای آبگوشت میاوردند ما که ٤ نفر بودیم تنها تیکهای کوچک گوشت داخلش بود، ما نیز در واکنش به این اقدام آب آن را میخوردیم وتکە گوشت را پس میفرستادیم تا ما هم بە این طریق بگوییم ما و رفاقتمان محکمتر از آن است با تاکتیکهای شما متزلزل گردد.
اگر بخواهیم به کلی دربارە وضعیت زندان آمد بگویم در واقع شکنجە، بی احترامی و حقارتی که درزندان آمد انجام میگرفت قابل قیاس با هیچ جای دنیا نبودە و نیست. رفیق مظلوم روزی که زیر شکنجه وحشیانە اسد اوکتای میباشد بە او میگوید: اسد مطمئن باش روزی به دست رفقای من کشته خواهی شد و رفقای من انتقام این جنایتها را از تو و امثال تو میگیرند.
در واقع همین کار هم انجام شد و در سال ١٩٩٢ میلادی اسد اوکتای در حالیکە جراح پلاستیکی و تغییر چهره دادە بود اما رفقا جاییش را پیدا کردند و وی را به سزای اعمال خود رساندند. رفیقی که بهش شلیک میکند قبل از شلیک خطاب بە او میگوید: اسد من رفیق کمال پیر و مظلوم دوغان هستم، دیگر راه فرار ندارید و با سه گلوله او را از پا درمیآورد.
همانطور کە پیشتر گفتیم در زندان آمد همزمان با اینکه مقاومتی بی نظیر در جریان بود تسلیمیت و بی ارادهگی در اشخاصی نیز بروز میکند و میرود کە جو تسلیمیت و بیارادگی حاکم گردد. در چنین وضعیتی وقت آن بود که واکنش و جرقهایی متفاوت در مقابل توحش صورت گرفتهانجام گیرد. در این اثنا رفیق مظلوم دوغان در واکنشی به هجمهها و بعنوان نمود مقاومت فرد آزاد در نوروز١٩٨٢ در حجرە تک سلولی با سه عدد چوب کبریت بعنوان نماد سە حرف پ.ک.ک و با گفتن این که اگر شما اجازه نمیدهید ما نوروز خود را با هویت خود برگزار کنیم، با جان خود آتش نوروز را بر میافروزیم، با سر دادن ـ مقاومت زندگیست ـ نوروز ١٩٨٢ را با آتش زدن جان خود شعلهور کرد.
نوروزی که معنای راستینش فراموش شده بود.بویژە در شمال کوردستان چیزی به اسم نوروز نمانده بود. در بخشهای دیگر کوردستان نیز نوروز را همانند تفریح و دورهمی و خوردن غذا میدیدند. امارفیق مظلوم با این اقدام خود معنای دیگری به نوروز داد. یعنی معنای مقاومت و ایستادگی را به نوروز بخشید و به خاطر همین است که از رفیق مظلوم به عنوان کاوه دوران نام میبریم. در واقع واژه “بەرخۆدان ژیانه” “مقاومت زندگیست” مختص به رفیق مظلوم دوغان است و جزوهایی نیز با اسم “مقاومت زندگیست” وجود دارد کە اثر رفیق مظلوم دوغان است.
در عین حال رفیق مظلوم با عملیاتی که در روز ٢١ مارس ١٩٨٢ انجام میدهد، جان دوبارهای به مقاومت زندان میدهد و فضای تسلیمیت و بیارادگی را در هم میشکند و میل بە مقاومت و تسلیمیت ناپذیری حاکم میگردد. در روز ١٦ ماە مە همان سال رفقا فرهاد کورتای، نجمی اونر، اشرف آنی و محمود زنگی نیز در اعتراض به خفقان و توحشی که در زندان حاکم شده تن خود را به آتش میکشند. بعد از این فضای تسلیمیت، بی ارادهگی و روانی که در صدد استیصال ذهنهاست کاملا شکسته میشود.
در ادامە به پیشگامی رفیق محمد خیری دورموش در ١٤ جولای همان سال اعتصاب غذای نامحدود اعلام میشود که در آغاز رفقای دیگر نیز بە آن ملحق میشوند. بعد از مدتی رفقا کمال پیر، محمد خیری دورموش، علی چیچک و عاکیف یلماز در نتیجە همان اعتصاب غذا به شهادت میرسند. بعضی از رفقا نیز با وجود شرکت طولانی مدت در اعتصاب غذا ولی شهید نمیشوند و زندە میمانند. رفقایی همانند رفیق مصطفی قرسو که هم اکنون در کوهستانهای آزاد کوردستان هستند. برای نمونە آنموقع رفیق مصطفی قرسو بە مدت ٦٤ روز در اعتصاب غذا بسر برد.
ناگفته نماند که رفیق مصطفی قرسو در موقعیتی به رفقا ملحق میشود که تنها پسر خانواده است، پدرش در آلمان کار میکند و پول میفرستد، او هم با آن پول خوشگذرانی میکند و غذاهای مختلف میخورد و رستورانهای گوناگونی را برای خوردن غذایی که باب میل او باشد انتخاب میکند. در عین حال از چپ بودن نیز سخن میگوید. اما بحثی از کورد بودن خود به میان نمیآورد. بعدا رفقا با اوگفتگومیکنند و ویبعد از مدتی جدل به گروه ملحق میشود. در این باره رهبر آپو میگوید: قرسو همیشه دنبال رستورانی بود که بهترین غذا را بخورد اما پ.ک.ک ارادهایبە او داد کە بتواند ٦٤ روز اعتصاب کردە و لب بە غذا نزند. در واقع پ.ک. ک این است و بە انسان ارادە خارقالعادە میبخشد.
حتی داستانی از رفیق قرسو وجود دارد که وقتی شکنجه گران در زندان میخواهند با جنگ روانی او را تسلیم کنندبە او میگویند که آپو پشیمان شده و گفته است تمامی حرفهایم اشتباه بوده و از دولت ترکیە طلب عفو میکنم. رفیق قرسو میداند که این جز جنگ روانی چیز دیگری نیست و در جواب میگوید: من اشتباهات رهبر آپو را هم قبول دارم و بە آنها ملحق میشوم. منظور این است کە اگر این اشتباه است کە او گفتە است باید کوردستان آزاد شود، باید در مقابل اشغالگران جنگید، من این اشتباهات را هم میپسندم. بە هرصورت رفیق قرسو در سال ١٩٩٢ با چند نفر از نیروهای دولت ترکیە کە از سوی رفقا اسیر شدەاند، معاوضە میگردد و بە این طریق آزاد میشود. اکنون نیز در مناطق حفاظتی میدیا میباشد وبە مبارزە ادامە میدهد.
بە هر تقدیر مقاومت زندان آمد به اوج خود میرسد و در نتیجە آن نیز فضا وآتمسفر مسکوت شکسته میشود. در آن شرایط سخت رفقای پیشاهنگ در حین اعتصاب غذا نیز مواضع انقلابی خود را در حد اعلا پیروی میکنند. برای نمونە رفیق کمال پیر ١٠ روزی بینایی اش را از دست دادە است ولی به هیچ یک از رفقا نمیگوید تا اینکه پزشک برای معاینه با رفیق کمال حرف میزند. اما او در اثنای گوش دادن بە آن پزشک رویش را بطرف دیگری کردە است. دکتر میفهمد که رفیق کمال بیناییش را از دست دادە است. ازاو میپرسد: کمال مثل اینکه شما نمیبینید! او هم میگویددرست است و بە نابینا گشتن خود اذعان میکند. بعدا رفقا از او میپرسند که رفیق کمال چرا چیزی بە ما نگفتید؟ در جواب میگوید: نگفتم چونکه نخواستم دشمن خوشحال شود و رفقا ناراحت.
در نتیجە این اعتصاب غذا نیز چند رفیق شهید میشوند. رفقای گرانقدری از قبیل کمال پیر، علی چیچک، محمد خیری دورموش و عاکیف یلماز. در خصوص این مقاومت نیز اخیرا فیلمی تحت عنوان ١٤ تموز ساختە شدە است کە تماشای آن خالی از لطف نیست. در کتاب مێژوویەک لە ئاگر”تاریخی از آتش” و مقالات دیگری داستان مقاومت رفقا نوشته شده است. درکل این مقاومت انعکاس زیادی مییابد. از سوی دیگر این مقاومت و شهادت رفقای زندان بار و مسئولیت رفقا بیرون را برای مبارزە سنگینتر میکند. مخصوصا مسئولیت رهبر آپو را که پایبندی به رفقا و شهدا یکی از اصول لاینفک شخصیت او میباشد.
همانطور کە پیشتر گفتیم بعد ازشهید شدن رفیق حقی قرار، بعنوان برداشتن گامی نوین جهت ارتقاء مبارزە پ.ک. ک تاسیس شد. هم اکنون نیز رفقای زندان آمد (دیاربکر) شهید شدهاند و جنبش بە پاس مقاومت و مبارزە نستوە آنان باید گامی دیگر رو به جلو بردارد. بدون شک در اینجا خودسازی کادر و تکوین حزبی آنطور کە لازم است پیش نمیرود و در حین مبارزە مشکلات زیادی بروز میکنند. بسیاری از کادرها آموزش کافی ندیده اند و طبق آنچە کە باید باشد بر وظایف خود واقف نیستند. رهبر آپو همزمان باید هم پاسخگوی عدم کفایت آموزش کادرها، هم در صدد رفع نارسایی ها در درون سازمان باشد و هم با توجە بە آن خصیصە خود و جنبش باید جهت پایبندی بە شهیدان مقاومت زندان و پاسخی درخور این مقاومت مرحلهای تازه از مبارزە را آغاز کند.
ناگفته نماند یکی از خواستەهای اعتصاب زندان آمد “حق دفاع از هویت سیاسی” بود. آنها میگویند ما پ.ک.ک هستیم و باید بعنوان عضو پ.ک.ک هویت سیاسی ما پذیرفتە شود و در این راستا حق دفاع از خود و هویت سیاسی خود بر ما روا داشتە شود. در واقع رفقا با تمام وجود خود را فدای رهایی کوردستان کردە و از آشکار ساختن هویت ملی خود و هویت سیاسی و انقلابی خود ابایی ندارند. حتی سخنی از رفیق محمد خیری دورموش وجود دارد که در لحظەهای آخر زندگیش به رفقای اطرافش میگوید: بر سر سنگ قبرم بنویسید بدهکار راە انقلاب و کوردستان هستم.
در واقع یکی دیگر از نمونههای بارز پ.ک. ک بودن، عدم منت نهادن بر سر ملت و جامعە بە بهانە مبارزەای کە در راە رهایی آن میشود، میباشد.یک مبارز واقعی خود را خادم و مبارز بدون توقع ملت و جامعە خود میداند و برای تمام کارهایی کە در این راستا انجام میدهد بر سر کسی منت نمیگذارد. برای نمونە اشخاصی هستند که دو سه کار انجام میدهند و در عوض انتظار تشویق و قدردانی آنچنانی را دارند کە اگر انتظارشان براوردە نشود بە اعتراض و منت نهادن برسر سازمان، جامعە و ملت روی میآورند. اما رفقای پیشاهنگ این گونە نبودند و نیستند. در واقع آنان هر آنچە را کە انجام میدهند آن را تنها یک وظیفە انقلابی میدانند و بس.
رهبر آپو در مورد این مقطع میگوید: با تمام توان کار و فعالیت انجام میدادیم، آن زمان کتابهایلنینیستی و مارکسیستی میخواندیم و فعالیت خود را طبق رهنمود آنها سازمان میبخشیدیم اما پیشرفت آنچنانی نداشتیم. بە مرور زمان پی بردیم که دلیل ناکامیهای تاریخی و عدم نتیجەای چشمگیر از سوی ما تنها توحش و هجمە دشمن نیست. بلکە مشکل عمدەتری وجود دارد و آن هم تخریبات اجتماعی و مسائل شخصیت کورد است کە دچار تخریبات بزرگی گشتە است و باید ابتدا این مسئلە را حل کرد.
وی بە این نتیجە میرسد کە ما با شخصیتی مواجە هستیم که در بسیاری موارد از معنا تهی و نابود شده است، جامعهایی که تخریب گشتە و اشغالگر به هر شکل ممکنی نابودش کرده است. در نتیجە باید دوباره جامعە و شخصیت کورد تعریف و بازسازی گردد. در اینجاست که رهبر آپو در باب سه موضوع “نقش خشنوت در کوردستان، برخورد یا نحوه رفتار انقلابی با دین و خانواده واز همه مهمتر مسئله شخصیت در کوردستان فعالیتهای نوین تئوریک را آغاز میکند.
در نتیجە این فعالیتها از دید تاریخی مسائل جامعه کوردی و شخصیت کوردی را مورد تحقیق و تحلیل قرار میدهد و نتیجە آن را شرح میدهد. همزمان راه و روش مبارزه، ملزومات تکوین حزبی، کادر سازی و اصول رفاقت انقلابی را در برنامه کار خود قرار میدهد. در نتیجە آن نیز سە کتاب نقش خشونت در کوردستان، برخورد انقلابی با دین و خانوادە و مسئلە شخصیت در کوردستان را بە رشتە تحریر درمیآورد.
تمام تحلیلات و نتایجی کە رهبر آپو در مسیر تعمق در موضوعات مزکور از آن استخراج کردە است تا برگزاری کنگره سوم پ. ک. ک در ساڵ ١٩٨٦ بە محتوای آموزشی رفقا تبدیل میشود. بدون شک این متد آموزشی هنوز هم در صفوف جنبش آپویی ادامه دارد. اما در آن زمان نقش بسیار مهمی ایفا میکند و جنبش را ارتقا میبخشد. درست است که در آن زمان ایدئولوژی و پایە تئوری جنبش بر اساس تفکر مارکسیسم-لنینیسم بوده است و با رهنمودهای پارادیگماتیک امروز جنبش تفاوتهایی دارد، اما تحلیلاتی کە آن زمان در مورد شخصیت و جامعە کورد انجام شدەاند در راستای رسیدن بە شخصیت انقلابی در بسیاری جهات برای تمامی دوران قابل تامل و حائز اهمیت است. بە همین دلیل پیشنهاد من بە رفقا این است ک کتاب مسئله شخصیت در کوردستان را بخوانند. چوندر واقع این تحلیلات بودند کە پ.ک.ک را به پ.ک.ک کنونی مبدل گردانید.
بە هرصورت سال ١٩٨٢ در لبنان کنگره دوم پ. ک. ک متعاقب شهادت رفقای زندان آمد برگزار میشود. فضای موجود در کنگرە بر دو بخش تقسیم میشود. از سویی رفقا اصرار میورزند کە باید گام نوینی برداشت و راە رفقا را ادامە داد و بە جنبش ارتقاء بخشید. از سویی دیگری اندوە از دست دادن والاترین رفقایی است که براحساس و عاطفە رفقا مستولی گشتە است.
همچنین دو میل در درون کنگرە ظاهر میشوند. میلی رفرمیستی و اپورتنیستی که مدام مشقات مبارزە را بیان میکند و بە این طریق میخواهد القاء کند کە بازگشت بە میهن و آغاز مبارزە مسلحانە و گریلایی ممکن نیست. این میل از سوی شخصی به اسم سمیر و با همسویی فاطمه(کثیرە یلدرم) نمایندگی میشود. اینان میگویند امکان ندارد و نمیتوان بە میهن بازگشت و جنبش گریلایی را آغاز کرد. میگویند نمیشود و نمیتوان با دولت جنگ کرد. میگویند بهترین راە حل آن است کە بە اروپا رفت و آنجا فعالیت کرد.
میل دیگر که رهبر آپو، گروە آنکارا و رفقای دیگری مانند رفیق عگید (معصوم کرکماز) آن را نمایندگی و پیشاهنگی میکنند خواست برگشتن به میهن و آغاز جنگ گریلایی در مقابل دولت فاشیست ترکیە است. با اصرار میگویند که ما باید در مقابل این اشغالگری موضع قاطع داشتە باشیم و در این راستا لازم است جنگ مسلحانه را گسترش دهیم. میگویند برای پیشبرد آن نیز لازم است به میهن برگردیم نه اینکه بە اروپا برویم و مانند بسیاری از گروهای دیگر کە این راە را برگزیدند، منفعل شویم. آنان در استدلالهای خود اصرار دارند کە اگر عرصە جنگ مسلحانە را پیش نبریم با توجە بە ویژگی اشغالگران کوردستان غیرە ممکن است بتوانیم در عرصە اجتماعی، سیاسی و دیپلوماتیک کاری را پیش ببریم. در نهایت خط رهبر آپو یعنی خط برگشتن به میهن و تصمیم آغازجنگ گریلایی در کنگرە بە تصویب میرسد.
در واقع هرچند رفقا در لبنان دورەهای آموزشی نظامی را سپری کردە اند، ولی از لحاظ عملی تجربه آنچنانی ندارند. حتی چند گروە از رفقا در مسیر برگشت بە میهن (کوردستان) شهید میشوند. تعدادی از رفقا به دام دسیسەهای پارت دموکرات کوردستان عراق کە آنموقع تحت نام قیاده موقت فعالیت میکرد، میافتند و شهید میشوند. مثلا گروه شهید شاهین کلاودوز کە چنان شناختی از منطقه ندارند وبە آنصورت نیز بارزانیها را نمیشناسند یکی از گروهای اولیە گریلا میباشند کە در مسیر عبور بە کوهستان شهید میشوند.
قبلا گفته بودیم کە پ.ک.ک در آغاز بیشتر فعالیتش در مناطق آمد، درسیم و اورفا بود. اما در دوران آغاز فعالیت گریلایی تازه به منطقه بوتان رسیدە بود. این منطقە نیز منطقەای کوهستانی بود و هنوز آنچنان رفقایی از این منطقه به صفوف گریلایی ملحق نشدە بودند. این نیز در آغاز رفقا را بدلیل عدم شناخت کافی از موقعیت جغرافیایی منطقە بوتان و خصوصیات فرهنگی و اجتماعی این منطقە با دشواری روبرو میساخت. مانع سازی های بارزانی و تلاشهایش جهت آنکە رفقا را تحت کنترل خود دربیاورد مزید بر علت بود.
حتی رفیق عباس(دوران کالکان) و رفقایی کە تحت فرماندهی وی در سال ١٩٨٢ به منطقه حفتانین و بهدینان میآیند بارزانیها با تمام توان تلاش میکنند کە نگذارند خط مبارزه گریلایی در کوردستان گسترش یابد. در این زمینە رفیق عباس میگوید که بارزانیها بە ما میگفتند که منوط بر اینکە شما مطیع و گوش به فرمان ما باشید، هر چە کە لازم باشد ما برای شما خواهیم کرد. اما ما برای اینکه از آنها آذوقە و امکانات طلب نکنیم تا در نتیجە آن به مزدور و گوش به فرمان آنها مبدل نشویم با سخترین شرایط ساختیم و بە مدت شش ماه تنها غذایمان بلوط بود.
در اینجا رفقا از سویی مطیع بارزانیها نمیشوند، اما از سوی دیگر نیز نمیتوانند مبارزه مسلحانه را شروع و گسترش بدهند. تا اینکە در سال ١٩٨٤ رهبر آپو رفیق عگید (معصوم کرکماز) را فرا میخواند و بعد از گفتگوی بین آنها رفیق عگید به منطقه بوتان نزد رفیق عباس و رفقای دیگر برمیگردد. در آنجا نیرویی به اسم ـ نیروی رهاییبخش کوردستان ـ موسوم بە HRK را تاسیس میکنند و مدتی در مناطق بوتان بە تبلیغ ضرورت مبارزە مسلحانە در میان مردم میپردازند.
رفقایی از آن دوران کە هنوز باقی هستند خاطرهایرا بازگو میکنند. خاطرە بە این شرح است کە چون در آن زمان رادیو یا ابزار رسانهای برای تبلیغ مبارزە مسلحانە در اختیار رفقا نبوده است این کار بیشتر با حضور در بین مردم و پخش دهن بە دهن صورت گرفتە است. همین هم باعث میشود که بعد از مدت کوتاهی احتمال آغاز مبارزه مسلحانه سر زبانها بیفتد و همە از امکان شروع آن در هر لحظە سخن بگویند.
بە هر تقدیر بعد از مراحل آمادەکاری و تبلیغات مبارزە مسلحانە رفقا برای انجام اولین عملیات، روز ١٥ آگوست را انتخاب میکنند. سه نقطه ارتش ترکیە را بعنوان هدف عملیات مشخص میکنند و تصمیم بر انجام آن میگیرند. یکی از این مناطق شهر اروح در شمال کوردستان میباشد. نقاط دیگر نیز در منطقە شمزیان و بوتان میباشند. فرماندەهان هریک از این عملیاتها رفیق عگید، رفیق اردال و شخصی بنام کور جمال بودەاند. البتە رفیق عگید در کنار اینکە خود فرماندهی عملی عملیات اروح را بر عهدە دارد و شخصا در این عملیات شرکت میکند، در عین حال فرماندە کل عملیات ١٥ آگوست نیز هست.
کورجمال شخصی بودە است که از همان روستاهای منطقە بوتان بە رفقا ملحق شدە است و شناختی نیز بر منطقه ای کە باید در آن عملیات انجام شود دارد. اما از شخصیتی انقلابی برخوردار نیست و نقش یک تصفیەگر را ایفا میکند. در نتیجە از انجام عملیاتی کە او فرماندهی آن را بر عهده گرفته است سر باز میزند، شانه از زیر مسئولیت خالی میکند و عملیات را انجام نمیدهد. بعدا هم این شخص مرتکب خطاهای نابخشودنی در برابر خلق میشود کە جنبش هم با توجە بە اعمالش در مورد آن تصمیم میگیرد و او را مجازات میکند.
رفیق اردال نیز عملیات را انجام میدهد اما عملیات آنچنان موفق و تاثیرگذار نیست. چرا کە با جسارت کامل وارد عرصە عملیات نمیشود و کاستی هایی پیش میآیند تا عملیات طبق انتظار انجام نگیرد. ولی در این میان عملیات شهر اروح بە فرماندهی رفیق عگید بسیار موفقیتآمیز و تاثیرگذار بە انجام میرسد. عملیات بر علیه یک پایگاه نظامی ترکیە در داخل شهر اروح است. در حین انجام حملە بە پاسگاە جهت تبلیغ اهداف عملیات، بین مردم بیانیە پخش میکنند و بعد از انجام موفقیت آمیز حملە بە پاسگاە دولت ترکیە در درون شهر، بدون هیچ تلفاتی بە کوهستان برمیگردند.
اساسا از آن موقع به بعد در درون پ، ک، ک سه خط مورد تحلیل قرار میگیرند. یکی از این خطها، خط تصفیە (انحلالطلبی) میباشد که در تاریخ پ. ک. ک اشخاصی همانند کورجمال آن را نمایندگی کردەاند. این خط تخریبگر است. در اوج ترسویی تظاهر بە جسارت میکند و میخواهد امکانات جنبش را طبق امیال خود بە کار ببندد. همچنین بدنبال فرصت میگردد تا انحلال و انفعال را در جنبش حاکم گرداند. این خط در نهایت تسلیمیت پذیر و کارش بە خیانت میکشد.
خط دیگر خط وسط است. این گرایش فعالیت میکند و عملیات انجام میدهد اما اصرار و جسارت کافی را بخرج نمیدهد. دقت کافی را بر کار و اوضاع ندارد. دارای مواضع ناشفاف و گاها دو پهلو است. دو پهلو سخن میگوید. مدام پی بهانە و گاها نق زدن است و اگر از لحاظ نیت هم درست باشد نتیجە کارش نیمە و ناتمام میماند و حتی در مواقعی ناخواستە موجب رساندن زیان بە جنبش میگردد و زمینە را برای جولان خط تصفیە فراهم میکند.
خط سوم خط رهبر آپو و رفیق عگید است. خطی کە قبل از عملیات پیروزی را حتمی میگرداند. مراحل قبل از عملیات را با دقت تمام بە انجام میرساند و در حین عملیات نیز با پیروی از دقت تمام جسارت را بە بهترین شیوە بە نمایش میگذارد و بسیار تیز همانند تیزی شاهین حملە بە هدف را بە انجام میرساند و در حملە بە دشمن هیچ تردیدی بە دل راە نمیدهد. بعد از عملیات هم بە تجزیە و تحلیل کار خود میپردازد، ضعفها را مشخص میکند آنها را میپذیرد و در ادامە کار در حد توان از تکرار آنها جلوگیری میکند.
در واقع رفیق عگید (معصوم کرکماز) جوانی کورد از اهالی شهر باتمان در شمال کوردستان بود که ابتدا آنچنان هم با مسائل کوردستان آشنایی نداشتە است و آنچنان دغدغەای هم در این زمینە ندارد و بە زندگی و دوران جوانی خود مشغول است. اما در شهر باتمان و بویژە درمیان جوانان بە جوانی رشید و دارای خلق جوانمردی مشهور است. رفیق مظلوم دوغان زمانی کە در باتمان مشغول فعالیت است شهرت رفیق عگید بە گوشش میرسد و وقتی میبیند که ایشان جوان جسور و دارای خصلتهای جوانمردی میباشد تلاش بە خرج میدهد او را با جنبش آپویی آشنا کند تا انگیزە ملحق گشتن بە جنبش را در او ایجاد کند.
حتی در اینباره روایتی وجود دارد که گویا رفیق مظلوم دوغان چند بار سعی میکند با رفیق عگید حرف بزند تا او را بە راە مبارزە دعوت کند، ولی او سرباز میزند و میگوید من طالب نیستم و دست از سرم بردار. تا اینکە اصرار رفیق مظلوم دوغان باعث عصبانیت رفیق عگید میشود و دست بە سینە رفیق مظلوم میزند و میگوید بار دگر سراغ من نیا و بە تندی با رفیق مظلوم رفتار میکند. اما بعد از آن وقتی مشاهدە میکند که رفیق مظلوم با متانت تمام و سنجیده باهاش برخورد میکند، تحت تاثیر قرار میگیرد و او را تعقیب میکند تا سر از ماجرا دربیاورد.
وی وقتی که میبیند رفیق مظلوم در گوشەای از شهر باتمان و در خرابه ای جایی برای خودش درست کرده است و آنجا میخوابد، به او نزدیک میشود و میگوید این قدر اصرار میکنید کە من هم بیایم و بە این شیوە مثل شما زندگی کنم. رفیق مظلوم دوغان در جواب میگوید که من به این شیوه زندگی میکنم تا جوانی مثل شما را به راه انقلاب و رهایی کوردستان هدایت کنم.
این حرف بسیار رفیق عگید را تحت تاثیر قرار میدهد و موجب میشود کە تصمیم ملحق شدن بە جنبش را بگیرد و در نهایت بە عضو جنبش درمیآید. بعد از پیوستن هم رفیق عگید به آن فرمانده افسانه ای مبدل گردید کە کارزار ١٥ آگوست را آغاز کرد. در واقع اگر نتیجه تلاش و مبارزه رهبر آپو جزب رفیق مظلوم دوغان است، نتیجه تلاش و مبارزه رفیق مظلوم دوغان نیز رفیق عگید(معصوم کورکماز) است.
حال ما باید از خودمان سئوال کنیم کە نتیجه تلاش و مبارزه ما چیست؟ ما چە کسانی را جذب جنبش کردەایم و آیا توانستەایم نیروی تاثیرگذار باشیم؟ در واقع در پ. ک. ک بویژە در آغاز آن و از سوی رفقای پیشاهنگ برای قانع کردن شخصی جهت حضور در مبارزه راه آزادی ساعتها و روزها وقت گذاشتە میشد.نمیگفتند این به درد میخورد و آن بە درد نمیخورد. یا این آدم خوب نیست و فایدەای ندارد کە ما با او صحبت کنیم. در واقع سعی میکردند نوای انقلاب را بە گوش هرکس برسانند. در واقع در امروز هم اصرار ما بر این سنت انقلابی پیروزی ما را تضمین خواهد کرد.
این درست است کە فرد و جامعە ما از سوی دشمن مورد هجمەهای تخریب گرانە قرار گرفتە است و این کار را دشوار میکند. ولی یک فرد معتقد بە انقلاب و مبارزە خستگی ناپذیر است و موانع سر راە مبارزە را میشکند. رهبر آپو در کتاب مسئله شخصیت در کوردستان میگوید که ٩٥ درصد جنگ ما با خودمان است و فقط پنج درصد با دشمن در پیکار هستیم. همچنین اضافە میکند وقتی که انسانی تمام بدنش در گل فرو رفته و تنها یک تار مو آن بیرون است نگویید همه بدنش در گل است و دیگر راهی باقی نماندە است. بلکه بگویید یک تار مو این شخص بیرون ماندە است و سعی در بیرون آوردن آن شخص کنید و سعی کنید وی را بە راە درست هدایت کنید. همچنین در همان آغاز کار جنبش بە رفقا میگوید: رفقا آنچنان جامعە ما از سوی اشغالگر تخریب گشتە است انقلاب بە اندازە کندن چاە بە وسیلە سوزن دشواری دارد. ولی ما چارەای جز انقلاب نداریم و مطمئن باشیم اگر ما درست عمل کنیم پیروزی از آن ماست.
بدون شک اگر هوشیاری نباشد بعضی اشخاص نیز میتوانند از این صبر و شکیبایی ما سوء استفاده کنند. در مقابل آن نیز انسان انقلابی باید آگاه و هوشیار باشد که او را به سخره نگیرند. رهبر آپو در این باره میگوید: باید مواظب حیلەگری و شارلاتانیسم بعضی از افراد باشید، اما از سوی دیگر نیز انسان باید متانت و تحمل داشته باشد و در حد توان آنها را اصلاح کند. گفتهایی از رفیق مظلوم دوغان نیز وجود دارد کە میگوید: اگر برای جزب و سازماندهی کردن شخصی لازم بود ٣ ساعت یا که ٣٠٠ ساعت با او حرف بزنید. اما با برنامه و هدفمند نه اینکه او شما را دور بزند و تلاشتان بیهوده باشد.با او حرف بزنید برای اینکه از او شخصی انقلابی بسازید تا در خدمت ارزشهای اجتماعی انقلاب کوردستان باشد نه اینکه او از شما برای منافع شخصی خودش استفاده کند و بعد بە روی تو بخندد و خود را زرنگ تلقی کند.
در واقع انسان انقلابی باید تاثیر بگذارد و اگر دید کە نتوانستە است تاثیر بگذارد باید شیوە و اسلوب خود را مورد تجدیدنظر قرار دهد. یک انقلابی باید از هردو شیوە خشک و نرم برخوردار باشد. مهم این است با تشخیص درست هریک از این شیوە و اسلوبها را در جای خود بکار ببرد و زمان و مکان مناسب را برای اعمال هریک از آنها با دقت تمام تشخیص دهد.
ناگفته نماند که رفیق عگید کف پایش صاف بوده و بر اساس قوانین نظامی اشخاصی که کف پای صاف دارند معاف از سربازی هستند. اما در اینجا رفیق عگید به همان فرمانده افسانه ای مبدل گردید که بر اساس قوانین نظامی باید از سربازی معاف میشد. اینجا اهمیت و نقش اراده مشخص میشود. نشان میدهد کە در امر توان و نیروی تداوم مبارزە ارادە نقش تعین کنندە دارد و صرفا توان جسمی نیست کە تعین میکند کە آیا ممکن است یا خیر.
بە هر تقدیر بعد از آغاز مرحلە ١٥ آگوست دیگر مردم منطقه بوتان و از همه اقشار جامعه به صفوف گریلا میپیوندند و نیروی گریلا روز بە روز بزرگتر و گسترده میشود. اگر قبلا کادرهای پ. ک. ک بیشتر از قشر روشنفکران انقلابی و بطور محدود خورده بورژواهای شهری بودند، حالا تمامی اقشار، بویژه مردم روستایی منطقه بوتان به صفوف جنبش ملحق میشوند.
در واقع مردم بوتان در آن برهه از زمان دهقانان فقیر و کم درآمد بودند. منطقەیی بود کە از سویی از امکانات رفایی بی بهرە بود و اما جنبە مثبت آن بود کە از سویی دیگر از تخریبات گستردە دولت نسبت بە سایر مناطق شمال کوردستان در امان ماندە بود. از سویی امکان تحصیل محدود بود و در نتیجە آن دانش عصر پایین در این منطقە نازل بود اما از سوی دیگر جوهر قوی فرهنگ کوردی و جامعە کمینال موجود بود و آنچنان سیاست آسمیلاسیون دولت ـ ملت فاشیست ترکیە در این منطقە انجام نگرفتە بود.
بعد از مرحلە ١٥ آگوست، سال ١٩٨٥ رهبر آپو و رفقا برای سازماندهی مردم کورد در اروپا برنامه ریزی انجام میدهند و آن را برای رفقا میفرستند. در این میان چند تن از رفقا بە فرماندهی رفیق صبریاوک موقعی کە میخواهند این برنامە ریزی را بە دست سالمی برسانند تا بە اروپا منتقل شود، در مسیر رفتن بە نزد آن اشخاص تا برنامە تحویلشان گردد بە کمین می افتند. رفیق صبری بعد از زخمی شدن دستگیر و به حبث ابد محکوم میشود اما بعد از تحمل ٢٢ سال زندان، در سال ٢٠٠٧ از زندان آزاد شد.
در همین اثنا رفیق عگید (معصوم کرکماز) نیز در رخدادی مشکوک شهید میشود و این باعث میشود از همان آغاز ضربهای سنگین به مبارزه نیروی گریلای کوردستان وارد شود. رهبر آپو میگوید بعد از شهادت رفیق عگید، فاطمه کە همیشە سعی میکرد من را از پیشبرد مبارزە جدی منصرف کند پیش من آمد و گفت: نگفتم مبارزه مسلحانه امکان ندارد. همچنین گفت عگید را هم که دست راست شما بود از دست دادی. دیگر کاری از دستت برنمیآید و بهتر آن است کوتاە بیایید و از ادامە این راە منصرف شوید. رهبر آپو میگوید در واقع درک اهمیت نقش رفیق عگید از سوی فاطمە بە زکاوت این زن مرتبط بود کە در درک مسائل تیز بود ولی این درک و توان را در مسیر مبارزە خرج نمیکرد. واقعا از دست دادن رفیق عگید خسران بزرگی بود. ولی ما باید پایبند اصول خود میماندیم و راە را ادامە میدادیم.
شهادت رفیق عگید زمانی رخداد کە آماده کاری برای برگزاری کنگره سوم پ. ک. ک انجام میگرفت. این در حالی بود کە در درون جنبش نواهایی از انحلالطلبی و اخلالگری بە گوش میرسیدند. رهبر آپو میگوید باید در کنگره سوم پ. ک. ک از نو بر خط انقلابی تائکید گردد و مرزهای بین نگرش انقلابی و ضد انقلاب را مشخص کنیم.
در این باره رفیق مراد کاریلان میگوید: دو سە ماە ماندە بە زمان برگزاری کنگرە یکبار رهبر آپو نزد آنها گفته است فقط این دو سه ماهی کە بە زمان برگزاری کنگرە باقی مانده است شهید نشوم تا در کنگره دوباره خط انقلابی را بار دگر تعیین کنیم و بە آن استحکام بخشیم. در واقع رهبر آپو همیشه در معرض خطر ترور شدن بوده است.
بعضی اشخاص فکر میکنندکه رهبر آپو داخل پر قو زندگی کرده است. در واقع چنین نیست لحظە بە لحظە رهبر آپو با خطر مواجە بودە است. همچنین ایشان در نهایت سادە زیستی زیستە است. در کتاب ـ هر پرندهایی با هم نوع خود پرواز میکند ـ کە اثری از نویسنده معروف کورد محمود باکسی میباشد نکاتی در مورد تواضع و سادە زیستی رهبر آپو نوشتە شدە است کە در کل مطالعە این کتاب خالی از لطف نیست. محمود باسکی در سال ١٩٨١ نزد رهبر آپو رفته و درباره نحوه زندگی رهبر آپو، خوراک و ساده زیستن او برخلاف رهبران جریانات دیگری کە آنموقع او با آنها ملاقات کردە، در این کتاب مواردی ذکر کردە است.
در واقع تحلیلاتی که در کنگرە انجام میشوند پیشتر در طول چند سال قبل از کنگرە آغاز شدە بودە بودند، مخصوصا تحلیلاتی کە از بعد مسئلە شخصیت در کوردستان توسط رهبر آپو انجام شدە بود در درون کنگرە مورد مباحثه قرار میگیرد. رهبر آپو میگوید قبل از هرچیز لازم است همه رفقا به ویژه رفقای مدیریت پ. ک. ک از پلتفرم انتقاد و خود انتقادی عبور کنند. این نیز مورد پزیرش اعضای کنگرە قرار میگیرد. در این پلتفرم ها نیز بایستی کاراکتر و عملکرد رفقا از کنگرە دوم تا برگزاری کنگرە سوم مورد تحلیل قرار بگیرد تا کاستیها مشخص گردند و در ادامە مبارزە از تکرار آنها جلوگیری شود. بدلیل اینکە از سلاح نقد و انتقاد بە نحو احسن استفادە شود و مورد سوءاستفادە قرار نگیرد، در این زمینە رهبر آپو یک پایە تئوریک را میگذارد و میگوید: تحلیل ما امروز نیست تاریخ است، شخص نیست جامعه است.
این نیز بە این مفهوم است کە ما بعنوان فرد محصول تاریخ و جامعه هستیم. در نتیجە تنها خود فرد نیست کە مسبب تمامی ضعفها و مسائل شخصیتی خود میباشد. زیرا بخشی از جوانب شخصیتی ما از تاریخ اجتماعی ما به ما رسیده است. بسیاری از جوانب شخصیتی ما کە محصول همان تاریخ و جامعە است بە ناخوداگاە ما تبدیل شدە و گاها ناخواستە در رفتار ما تجلی مییابد. در نتیجە ما در بسیاری از موارد ندانستە دچار ضعف و خطا میشویم. پس نباید در ابتدا بخاطر ضعفها، مسائل شخصیتی و خطاهایمان خود را و یا همدیگر را مجرم بدانیم. اما اگر هیچ تلاشی جهت جستجو، یافتن و پذیرفتن ضعفها و مسائل شخصیتی خود بە خرج ندهیم و یا اگر سعی بخرج دادیم اما تقلا برای برطرف کردن آنها نکنیم آن موقع دیگر مقصر هستیم.
رهبر آپو میگوید اگر ما بە این شیوە بە مسئلە بنگریم به جای حذف حضوری و فیزیکی اشخاص، سعی در خصلت زدایی جوانب منفی شخص و این نیز در مرحلە دوم موجب جایگزینی خصوصیات انقلابی در شخصیت میشود. بە نوعی دیگر از طریق انتقاد و خودانتقادی بە آینەی همدیگر تبدیل میشویم. خصلت زدایی انجام میدهیم، خصوصیات غیر انقلابی را حذف و خصوصیات انقلابی را جایگزین خواهیم کرد.
با توجە بە این نیز در کنگره سوم پ. ک. ک پلتفرم انتقاد و خود انتقادی همهی اعضای مدیریت جنبش انجام دادە میشود و نتیجە آن در روزنامه سرخوبون ( روزنامە استقلال) منتشر میشود. بعد از انتشار متن انتقاد و خود انتقادی رفقا در روزنامه سرخوبون یکی از چهرەهای چپ و مشهور ترکیە بنام مهری بلی میگوید: این ابتکار اوجالان در زمینە سازماندهی حتی عبور از نبوغ و توان لنین است و باید آن جسارت را تحسین کرد.
این گویای این واقعیت است که پ.ک.ک از نقد و اعتراف بە کاستی خود ترسی ندارد و با جسارت تمام خود انتقادی انجام میدهد. در واقع اگرشما بعضی از کتابهای رفقارا که نوشتهاند بخوانید به نحوی در مسئلە انتقاد و خود انتقادی رادیکال است که فکر میکنید سرسختترین مخالف پ.ک.ک این کتابها رانوشته است.
در حقیقت پ. ک. ک با نقد و انتقاد مشکلی ندارد بلکە با بی انصافی، ناحقی، بهتان و افترا مشکل دارد. رهبر آپو میگوید اگر پرسیدە شد کە پ. ک. ک چیست؟ بگویید: پ. ک. ک یعنی انتقاد و خود انتقادی. پ. ک. ک با جسارت تمام هم انتقاد گرفت و هم خود انتقادی انجام داد و بە این شیوە پیشرفت کرد و گسترش یافت. یعنی در کنار مبارزە راسخ در برابر اشغالگر، مدام جوانب منسوخ و واپسگرای جامعه سنتی و رسومات کهنە در کوردستان، مبارزات رفرمیستی و اپورتونیستی ملیگرایی ابتدایی کورد و سوسیال شوونیسم موجود در ترکیە و خاورمیانە را مورد نقد قرار دادە است. بە موازات آن نیز در مورد کم و کاستیها نقد پذیر بودە و در مورد اعمال و فعالیتهای خود نیز رویکرد انتقاد و خود انتقادی را پیرو کردە است.
لازم بە ذکر است کە روزنامە سرخوبون (روزنامە استقلال) همانند اولین ارگان رسمی پ. ک. ک اولین بار در سال ١٩٨١ دراروپا منتشر میگردد. این روزنامە تا حال حاضر هم بطور مرتب منتشر میشود.
در عین حال لازم بە ذکر است کە رفیق مظلوم دوغان در ٢١ مارس سال ١٩٨٢ و رفیق عگید در ٢١ مارس سال ١٩٨٦ شهید میشوند. به همین دلیل از ٢١ مارس تا ٢٨ مارس بعنوان هفته قهرمانی نامگذاری شده است. همچنین رفیق حقی قرار در ١٨ ماه مه و رفقا نجمی، عاکیف و رفقای زیادی در ماه مه شهید شدهاند. در شرق کوردستان نیز رفقای بخش مطبوعات پژاک در اول ماە مە ٢٠٠٨ شهید شدند و رفقای زندان اوین یعنی رفقا فرزاد کمانگر، شیرین علمهولی، فرهاد وکیلی و علی حیدریان در ٩ ماە مە ٢٠١٠ بە جرم عضویت پژاک اعدام شدند. همچنین در این ماه گریلا و پشمرگەهای زیادی بدلیل اینکە این ماە همیشە آغاز عملیات و تحرکات پارتیزانی در بهار و تابستان بودە است شهید شدهاند. همچنین کسانی مانند لیلا قاسم، سلیمان معینی و بسیاری دیگر در این ماە شهید شدەاند. بە همین دلیل در درون جنبش ما ماه مه کە بە کوردی ماە گولان میگویند به ماه شهیدان نامگذاری شدە است.
باید بە زبان آورد کە در کنگره سوم پ. ک. ک باز هم فاطمه،این بار با عثمان اوجالان مسبب به وجود آمدن مشکلاتی در درون کنگرە میشوند. فاطمه و عثمان اوجالان به خاطر اینکه با رهبر اوجالان نسبت فامیلی دارند میخواهند ابتکار عمل را بە دست بگیرند و از ارتباط خود بە رهبر آپو در راستای امیال قدرتطلبانە خود سوءاستفادە کنند. اما رهبر آپو اجازه به این کار نمیدهد و میگوید که این حزب حزب خلق است، شخصی که با من نسبت فامیلی دارد معیار نیست بلکه اعمال و شخصیت او است کە ملاک قرار میگیرد.
در واقع در همین کنگره تصمیم به اخراج فاطمه از حزب گرفته میشود. بعدا با همکاری رفقا به یونان میرود. ولی در یونان تمام ارتباطش را با جنبش قطع میکند و از آنموقع تا کنون نیز خود را در انظار ظاهرنکردە است. عثمان اوجلان نیز بە آن خواستەهایی کە برای خود تعین کردە است نمیرسد. در واقع کینه عثمان از رهبر آپو از اینجا نشات میگیرد و بە همین کنگرە برمیگردد. عثمان انتظار داشت که رهبر آپو همانند احزاب کلاسیک بگوید که این برادر من است و این پست و مقام برای شما. اما رهبر آپو به او میگوید که برو خودت را اثبات کن همانند تمامی اعضا، توانستی پیشرفت کنی که چه خوب. اگر هم نتوانستی، نمیشود به خاطر اینکه نسبت فامیلی با من دارید بدون صلاحیت بە جایگاە برسید.
تصمیم دیگری که در این کنگره اتخاذ میگردد این است که بە یاد رفیق عگید و تمام شهیدانی کە در بین کنگرە دوم و سوم جان باختەاند، همچنین برای ارتقاء مبارزە باید مرحله تازهایی از مبارزە آغاز شود. این مرحلە هم مرحلە تبدیل شدن گریلا بە ارتش رهاییبخش کوردستان است. در نتیجە آن نیز نیروی رهایی کوردستان HRK بە ارتش رهاییبخش ملی کوردستان ARGK تبدیل میشود. یعنی نیروی گریلا دیگر از گروهای محدود و متحرک باید بە یک سازمان منظم بە مثابە یک ارتش درآید.
در واقع در مقطع فعالیت ARGK (1986 – 2002) عملیاتهای زیادی صورت گرفتند و این نیز دولت ترکیە را با چالشهای بزرگی روبرو ساخت. در حقیقت گریلاهای زیادی هم در درون ارتش رهایی بخش ملی کوردستان جان باختند تا نیروی گریلایی ما بە روز امروز رسیدە است.
همچنین جبهە رهایبخش ملی کوردستان ARNK برای پیشبرد مبارزات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و تامین لجستیک برای مبارزە رهاییبخش خلق کورد تشکیل میشود کە عمدتا در اروپا فعالیت میکند و در طول فعالیت خود کارهای بسیار ارزندەای را انجام دادە و تاثیر بسیار زیادی در ارتقاء مبارزە خلق کورد ایفا کردە است.
اما در نتیجە فقدان رفقایی کە میتوانستند خط گریلایی را بهتر هدایت کنند، با آغاز فعالیت ARGK تخریباتی در عرصە گریلایی صورت گرفت. برای نمونە افرادی مانند رفیق صبری و رفیق عگید کە متوانستند خط درست گریلایی را بە پیش ببرند اما بدلیل دستگیری رفیق صبری و شهادت رفیق عگید دیگر در عرصە گریلایی نماندند. همچنین تعدادی دیگر از کادرهای پیشرو جنبش ناچارا هم برای حفظ آنها و هم برای انجام کارهایی بە مناطق غیرە جنگی از جملە بە اروپا فرستادە شدند، خلاء هایی در عرصە گریلایی بە وجود آمد و افرادی اخلالگر و غیرە انقلابی از این وضعیت سوء استفادە کردند.
اشخاص اخلالگری همچون کورجمال، شاهین بالیچ (متین)، هوگر، شمدین ساکیک و امثال اینها در بدنه پ، ک، ک جا گرفته و بە فرماندە گریلا تبدیل شدە بودند. اینان تخریبات زیادی انجام دادند و زیر نام پ. ک. ک اقدامات ناروایی را در مقابل خلق بە انجام رساندند. این تخریبات باعث شد کە افراد زیادی در درون عشایر منطقە بوتان بە مزدور دولت در بیایند. اگر برخوردهای خط درست گریلایی پیرو میشد میتوانست مانع ملحق شدن این پتانسیل بە صفوف مزدوران دولتی شد. حتی میتوانست این پتانسیل را بە نیروی گریلا جزب کرد و نیروی گریلا را سریعتر گسترش داد. بغیر از این انعکاس عملکردهای این تخریبگران زیان زیادی بە وجهە جنبش در درون و خارج وارد کرد. دشمنان هم در صدد بر آمدند کە از آن بر علیە جنبش در حوزەهای ملی، اجتماعی، سیاسی و دیپلوماتیک داخل و خارج از آن استفادە کنند و بە این طریق توسط اخلالگران آب بە آسیاب دشمن ریختە شد.
رهبر آپو عنوان ٤ اخلالگر (٤ چەتە) را برای آنها بکار میبرد. چراکە واقعا اخلاگریهای زیادی را هم در عرصە گریلا و هم در عرصە خلق انجام دادند کە هنوز هم پ. ک. ک بخاطر اقدامات آنها مورد نقد قرار میگیرد. در حالی کە رهبری پ. ک. ک نە تنها هیچ تعلیماتی برای انجام آن کارها بە آنان صادر نکردە است، بلکە تا مدتها در بیخبری بودە است. چرا کە آنزمان امکان ارتباط گیری مانند اکنون آسان نبودە است.
بە هر صورت از سال ١٩٨٦تا ١٩٨٨ این اخلالگران، اخلالگریهای زیادی انجام میدهند. وقتی برای رهبری پ. ک. ک مسئلە روش میشود از طریق تدابیر سازمانی و با پیش آنداختن تحلیلات در مورد عملکردهای اخلالگرانە آنها و تبدیل کردن آن بە محتوای آموزشی جلوی آنها را در تداوم تخریبات میگیرد و در آنجاست کە رهبر آپو میگوید آنکە فکرش مال مانیست عملش نیز عمل ما نیست.
عاقبت هم در میان این ٤ اخلالگر سە تن آنها یعنی متین، کورجمال و هوگر مجازات میشوند و شمدین ساکیک بعد از محاکمە مدتی توبیخ میگردد و بعدا دوبارە بە او فرصت دادە میشود و تا سال ١٩٩٦ در درون جنبش همچنان میماند. اما سال ١٩٩٧ بعد از رو شدن دستش او هم فرار میکند. ابتدا نزد بارزانیها میرود و بعد تحویل ترکیە دادە میشود کە هنوز هم دولت ترکیە بر علیە جنبش ما از او استفادە میکند.
بهرحال در کنگرە سوم پ. ک. ک تصمیم تغییر ساختار سازمانی نیروی گریلا بە تشکیل ارتش رهاییبخش کوردستان اتخاذ میگردد. همانطور کە گفتیم نیروی گریلا وجود دارد ولی سازماندهی آن آنچنان گستردە و منسجم نیست و باید بە یک ارتش منسجم تبدیل شود و وسعت یابد. این در حالی است کە رفیق عگید شهید شدە و تعداد دیگری از رفقای موثر یا در زندان هستند و یا در اروپا مشغول انجام کارهای سیاسی و اجتماعی هستند.
در این اوضاع دولت ترکیە هم روزانە بیانیە صادر میکند و در بیانیەها ابراز میدارد کە ما اطلاع داریم پ. ک. ک در صدد برگزاری کنگرە خود است و ما آن را بە توپ خواهیم بست. در چنین شرایطی همە انتظار دارند کە پ. ک. ک و رهبر آپو از مبارزە منصرف شوند. اما رهبر آپو میگوید ما باید در سختترین شرایط امید بیافرینیم. برای تحقق این امر هم و برای گسترش مقاومت در برابر دولت فاشیست ترکیە ـ ارتش رهاییبخش ملی کوردستان ـ و همچنین برای گسترش سازماندهی در حوزە اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دیپلوماتیک و لجستیک ـ جبهە رهاییبخش ملی کوردستان ـ تاسیس میگردند.
رهبر آپو میگوید: در ابتدا با توجە بە سنت مبارزات کلاسیک ما نیز تابع آن بودیم کە آنهایی کە میتوانند بجنگند و در عرصە گریلا کار کنند نیاز نیست برای همە آموزشهای سیاسی و ایدئولوژیک را واجب بدانیم و صرفا آموزشی مقدماتی از لحاظ سیاسی و ایدئولوژی کفایت میکند و مهم آن است توان ایفای نقش در حوزە نظامی را داشتە باشند و بتوان این جنبە آنها را ارتقاء بخشید. اما بعدا و بعد از اخلالگریهایی کە بویژە ٤ اخلالگر مورد اشارە انجام دادند، پی بردیم کە گریلایی کە میجنگد اگر از لحاظ سیاسی، اخلاقی و فکری آموزش نبیند و ارتقاء انقلابی نیابد، هر آن ممکن است کە بە راهزن و اخلالگر تبدیل شود.
در نتیجە تصمیم گرفتیم کە باید تمام گریلاها دورهای آموزش سیاسی و ایدئولوژیک را بگذرانند. چرا کە گریلا بودن تنها یک وظیفە نظامی نیست. بلکە یک وظیفە سیاسی، اخلاقی و روشنفکری نیز میباشد. یعنی هر گریلا باید درعین حال ایدئولوگ نیز باشد و ملیتان آپویی بە همان میزان کە باید جسارت جنگیدن با دشمن را داشتە باشد بە همان میزان توان ایدئولوژیک و سیاسی را نیز باید داشتە باشد. در واقع بعد از این رهبر آپو تحلیلات عمیقی را انجام میدهد و از طریق آنها بە ارتقاء ویژگیهای انقلابی و گریلایی مبادرت میورزد.
مسئلەای دیگری کە باید بە آن اشارە کنیم آن است کە در کنگرە سوم پ.ک. ک بندی تحت عنوان قانون نظامی بە تصویب میرسد. این قانون نیز درخواست میهن دوستانی است کە فرزندانشان میخواهند بە صفوف گریلا ملحق شوند. آنها میگویند وقتی جوانانی بە صفوف گریلا ملحق میشوند، دولت ترکیە بە خانوادە آنها فشار مییاورد. در نتیجە ما پیشنهاد میکنیم کە پ. ک. ک اعلام کند گریلا شدن برای واجدین شرایط بە منظور گسترش ارتش کوردستان امری اجباری است. همانطور کە در دولتها سربازی اجباری وجود دارد جنبش کوردستان هم بە انجام چنین وظیفەای از سوی جوانان کورد لازم است.
آنان میگویند اگر شما چنین کنید وقتی دولت بە سرآغمان آمد و بدلیل ملحق شدن فرزندانمان بە صفوف گریلا ما را تحت فشار درآوردند ما هم میگوییم این کار بصورت اجبار در آمدە است و ما هم توان جلوگیری پ. ک. ک و میل فرزندان خودمان کە بە هردلیل میخواهند بە گریلا ملحق شوند را نداریم. اما اخلالگران از این بند سوءاستفادە میکنند و در مناطقی اقدام بە کارهای ناشایست از جملە اقدام بە زور میکنند تا تعدادی را بە اجبار برخلاف میل خود بە صفوف گریلا ملحق کنند. در این راستا هم مرتکب جنایتهایی در برابر روستاییان میشوند. همانطور کە گفتیم این اخلالگری بە مدت ٢ سال بطور پراکندە در مناطقی تداوم داشتە کە بعد از افشای آن پ. ک. ک با آن برخورد قاطع کرد.
با گذشت این دوران در سال ١٩٩٠ کنگرە چهارم پ. ک. ک در کوهستان برگزار میشود. یعنی اولین کنگرە پ. ک. ک است کە در کوهستان و در محیط گریلا برگزار میشود. در کنگرە چهارم شخصی بە اسم محمد شنر وجود دارد کە تازە از زندان آزاد شدە است.
این شخص در زندان تسلیم شدە است ولی دولت ترکیە بنوعی داستان را ترتیب میدهد کە از او یک قهرمان تداعی شود. بعدا برای پیگیری اهدافش آن را آزاد میکند تا بعنوان یک قهرمان کە گویا در زندان تسلیمناپذیر بودە و مقاومت کردە است اعتباری بیابد و دوبارە بە درون جنبش فرستادە شود و سعی شود بە رهبری برسد و بە این طریق پ. ک. ک را تحت کنتر درآورد. او تعدادی از اعضا را هم فریب میدهد و در این کنگرە سعی بر ایجاد اغتشاشاتی میکند کە توسط خط انقلابی جلوی آن گرفتە میشود.
این شخص حتی در صدد ترور رهبر آپو درمی آید. در راستای آن هم یک رفیق زن را فریب میدهد تا در چایی رهبر آپو سم بریزد و بە این طریق او را شهید کند. این رفیق زن هم یک استکان چایی کە در آن سم ریختە است را برای رهبر آپو میبرد. اما دچار عذاب و جدان و ترس میشود. در حالیکە استکان در دستش است دستش میلرزد و چایی میریزد. وقتی رهبر آپو این صحنە را میبیند متعجب میشود و از دلیل آن همە اضطراب سئوال میکند. او هم تمام ماجرا را تعریف میکند و محمد شنر لو میرود. بعد از این ماجرا نیز محمد شنر دستگیر میشود و بە مجازات میرسد.
در همین اثنا و در کمپ درە بقا نیز وقتی کە رهبر آپو با رفیق دوران بچگیش یعنی رفیق حسن بیندال (رفیق حمزە) در کنار هم ایستادەاند بە آنها سوءقسط میشود. رفیق حمزە همان رفیقی است کە قبلا داستانش را تعریف کردیم و گفتیم خانوادە آنها با خانوادە رهبر آپو در روستا اختلاف داشتە و مادر و مادر بزرگ رهبر آپو سعی کردەاند رهبر آپو را از دوستی با او منع کنند اما رهبر آپو نپذیرفتە است.
در واقع هدف سوءقسط رهبر آپو است ولی گلولە بە رفیق حمزە اصابت میکند و وی شهید میشود. در واقع این سوءقسط از سوی یکی از چهار اخلالگر یعنی متین انجام میگیرد کە او هم بعد از این جنایت دستگیر و مجازات میشود. رهبر آپو میگوید بعد از این رخدادها متوجە شدم کە خط اخلالگر با تمام توان سعی بر حذف خط انقلابی دارد و بایستی بسیار هوشیار بود و تدابیر سازمانی، سیاسی، امنیتی و آموزشی لازم را بطور جدی جهت خنثی کردن خط تصفیە و اخلالگر اتخاذ کرد.
بهر صورت سال ١٩٨٨ تا سال ١٩٩١ طی این چهار سال توسط رهبری پ. ک. ک تلاش زیادی در جهت کوتاە کردن دست اخلالگران بخرج دادە میشود. آموزش گریلا بصورت فشردە در دستور کار قرار میگیرد و برای سازماندهی اجتماعی و تمهید موجبات سرهلدان و خیزش اجتماعی تلاش زیادی بخرج دادە میشود.
سالهای ١٩٩٢ و ١٩٩٣ سالهایی است کە از سوی گریلا ضربات مهلکی بە دولت ترکیە وارد میشود. افراد بسیاری بە نیروی گریلا ملحق میشوند و نیروی گریلا بە هزاران نفر میرسد. از سوی دیگر سالهای ١٩٩٢ و ٩٣ بە سالهای آغاز سرهلدان و خیزش عمومی تبدیل میشوند. همانطور کە پیشتر هم بە زبان آوردیم در واقع از آغاز مبارزە جنبش آپویی تا سال ١٩٩٣ نیز کە در درون جنبش آپویی مرحلە دوبارە زیستین (وژین) نام گرفتە است پایان مییابد و وارد مرحلە نوینی میشویم.
در پایان لازم است بگویم کە در این بخش مطالبی را شرح دادیم ومنابعی را هم معرفی کردیم. کتابهای هستند کە در مورد مبارزات این مقطع اشارات زیادی در آنها وجود دارد و اطلاعات و تحلیلات نسبتا کاملی را در مورد این مرحلە ارائە میدهند. کتابهایی از قبیل مسئلە شخصیت در کوردستان، داستان دوبارە زیستن، سیاست و رهبریت آپوئیستی، مبارزە با اخلالگری، تاریخی از آتش، درس گفتار تاریخ پ. ک. ک توسط رفیق جمیل بایک و رفیق دوران کالکان، کتاب دفاع از یک خلق و جلد پنجم مانیفست تمدن دمکراتیک اثر رهبر آپو کە میتوانند کمک شایانی جهت درک بهتر مرحلە دوبارە زیستن ارائە دهند و در پایان موکدا برای رفقا پیشنهاد مطالعە آنها را میکنم. اینجا بحث را بە پایان میرسانیم و در هفتە آیندە بە بحث در مورد شروع مرحلەای جدید از مبارزە خواهیم پرداخت.
دوران تکوین کادر، حزب، گریلا و ارتش در جنبش آپویی
این متن برگرفتە از قسمت سی و هشتم برنامە ڕێگا و ڕێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد.
موضوع آموزشی این برنامە: دوران تکوین کادر، حزب، گریلا و ارتش در جنبش آپویی میباشد کە درتاریخ بیست و نهم آپریل ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.
ضمن سلام و درود بە همە رفقا باید گفت در واقع مرحله کادر شدن وحزبی شدن، گریلا شدن و تشکیل ارتش به این آسانی سپری نشدە، بلکه مبارزه و ازخود گذشتگی زیادی در این مرحلە انجام گرفتە است. همچنین این پروسە در کوتاه مدت شکل نگرفته است، بلکە زمان زیادی برای این کار صرف شده است کە تلاش اصلی آن نیز بر عهدە رهبر آپو بودە است. به همین خاطر مروری بر آن حائز اهمیت است. با مرورمان بر این پروسە میتوان بهتر درک کرد کە چگونە این حرکت با نزدیک به ٥٠ سال مبارزە مستمرمتوقف نگشت و با وجود تمامی فشارها و ناملایمتیهای موجود توانست روز به روز بیشتر خود را گسترش دهد.
ما در مبحث گذشتە دربارە مرحله تبدیل شدن به گروه و دوران شکل گیری ایدئولوژی جنبش صحبت کردیم. دورەای کە از سال ١٩٧٠آغاز و تا سال ١٩٧٨ادامە داشت. دورەای کە ابتدا با شخص رهبر آپو شروع شد، بعد تبدیل به گروه شد ودر نهایت با مشخص شدن خط ایدئولوژی جنبش، اقدام بە عمل سیاسی و سازماندەهی صورت گرفت.
در مورد مرحله حزبی شدن و کادر شدن، همزمان گریلا شدن و تشکیل ارتش نیز میتوان گفت: مدت زمان آن از سال ١٩٧٨ تا اوایل دهه ٩٠ میلادی بودە است. از سویی دیگر میتوان مرحله تبدیل به گروه شدن، ایدئولوژی شدن و دوران حزبی شدن، کادر شدن، گریلا و ارتش تشکیل دادن را تا سال ١٩٩٣ میلادی را مرحله دوباره زیستن نام نهاد.
همچنین ما در بخشهای قبلی درباره آنکە وقتی رهبر آپو و جنبش آپویی پا به میدان گذاشتند، وضعیت شمال کوردستان در چە موقعیتی بود صحبت کردیم. دورانی کە دولت ترکیه با وحشیگری تمام به مردم کورد هجوم میبرد و این نیز موجب یک سکوت عمیق و بە آسمیلاسونی تا حد خود انکاری تبدیل شدە بود. بە این مفهوم کە جامعه کورد در حالتی بسر میبرد که بخشی از آن موجودیت خود را انکار میکرد و بخشی دیگر نیز در ناامیدی مطلق فرو رفته بود.
ملت کورد تا آن زمان عصیانهای متعددی را صورت بخشیدە بود ولی همە در نتیجە هجوم اشغالگران سرکوب شدە بودند و این نیز ارادە و اعتماد بنفس را بە نازلترین حد خود رساندە بود. تا حدی که باور کردە بودند کە دیگر ایستادن و مقابلە با اشغالگر ناممکن است. دولت نیز با تمام شیوەهای جنگ ویژە روز بروز این باور را در میان خلق کورد عمیقتر میگرداند. حتی موقعی که پ.ک.ک فعالیت خودش را آغاز کرد دولت تورکیە اینچنین تبلیغات میکرد که ٢٨ قیام کوردها را خفه کردە، بیست و نهمین را نیز بسرعت خفه خواهد کرد.
در واقع خلق کوردبه دلیل اینکه تا زمان سربرآوردن جنبش آپویی ٢٨ قیام صورت بخشیدە بود و تمامی این ٢٨ قیام در مدت زمانی کوتاه سرکوب شدە بودند دیگر امید آن را باردیگر بپاخیزد، از کف دادە بود. حتی رهبر آپو میگوید که برای آنکه نبض جامعە را بگیرم، رفتم جایی که نجاری آنجا بود و میزی چوبی جلو دستشبود. نجار پیرمردی سرما و گرما چشیدە بود. ازوی پرسیدم دایی ما میخواهیم برای کوردها کاری انجام بدهیم به نظر شما قادر به این کار هستیم؟ پیرمرد در جواب گفت: پسرم نادان نباشید و سر خودتان را به درد نیاورید. سپس تخته خشک را در دست گرفت و گفت هر موقع توانستید کاری انجام بدهید که این تخته چوب جوانه بزند آن موقعدرباره کورد و خیزش کورد نیزحرف بزنید.
از سوی دیگر وقتی که جنبش آپویی فعالیتش را آغاز کرد چپ انقلابی ترکیە شکست بزرگی را متحمل شدە بود. آنها بعد از کودتای ١٩٧١ ضربه سنگینی خورده بودند، رهبرانشان یا اعدام شدە یا در درگیریها کشته شدە بودند. رهبرانی همانند دنیز گیزمیش، ماهر چایان و ابراهیم کاپاکایا. در واقع رهبر آپو میگوید که پ.ک.ک ادامە دهندە راە این انقلابیون است. چرا که آنها در کنار وجوە دیگر شخصیت و ویژگی انقلابیشان رویکردی انقلابی نسبت بە مسئلە کورد داشتند و آن را انکار نمیکردند.
بعد از سرکوب چپ انقلابی آنچە کە در ترکیە باقی ماندە بود چپ شوونیسم و یا بە تعبیر دیگر سوسیال شوونیسم بود. سوسیال شوونیسم از بالا به مسئله کورد مینگریست و میگفت:بایستاول تمام مشکلات ترکیە چارەیابی شود و سوسیالیسم تحقق یابد آنموقع میتوان درباره مسئلە کورد نیز حرف زد. آنهایی هم که دربارە کوردستان حرف میزدند مورد تمسخر آنها قرار میگرفتند و سعی میکردند آنها را در میان خود منزوی سازند.
چپ کورد نیز در واقع زیر تاثیر چپ ترک و مرکزگرا قرار گرفته بود. چپهای کورد نیز درباره مسئله کورد میگفتند که هنوز موقع آن نیست و باید در طرح مسئلە کورد صبر کرد. آنها میگفتند احتمالا دهه ٩٠(منظور دهە نود میلادی کە دیگر چیزی بنام شوروی باقی نماند) زمان مناسبش فرا میرسد که شوروی مسئله کورد را در برنامه کار خود قرار بدهد. بە همین دلیل تا دهه ٩٠ از کورد و کوردستان حرف زدن بی فایده است.
چپهای آن زمان به شوروری همانند قبله نگاه میکردند. آنها فکر میکردند شوروی قدرتی است کە میتواند در مقابل بلوک غرب که ترکیە نیز در آن جای میگرفت به جنبشهای آزادیخواه از جملە جنبشهای رهایی ملی کمک کند. جالب اینجاست که شوروی اوایل دهه نود متلاشی شد و انتظار آنان را برآوردە نشدە باقی گذاشت.
دیدگاه کورد کلاسیک نیز نسبت به مسئله کورد کاملا رفرمیستی و سازشکارانە بود، چون اهل عمل و تلاش نبودند و جسارت مواجهە با خطر را نداشتند. بە همین دلیل بە نوعی از موجودیت کورد حرف میزدند، اما به واضحی اسم کورد و کوردستان را به زبان نمیاوردند و بە جای عنوان کوردستان عنوان شرق یعنی شرق ترکیە را بە شمال کوردستان اطلاق میکردند.
خط کلاسیک کورد در مقابل دولت ترکیه کە کورد را مورد انکار قرار میداد و میگفت کورد و کوردستانی وجود ندارد تمام تلاشش این بود تا بتوانند اثبات کنند که کورد وجود دارد. در نتیجە وارد یک پلومیک انفعالطلبانە شدە بودند کە هیچ نیازی بە آن نبود. رهبر آپو میگوید فرق مابین ما و خط کلاسیک در آن زمان این بود کە پ.ک.ک خود را درآن پلومیک قرار نداد تا برای دولت ترکیە ثابت کند کە کورد و کوردستانی وجود دارد یا خیر. ما بعد از اقناع خود گفتیم کورد و کوردستان موجودیتهایی انکار نشدنی هستند، وجود دارند و باید ملت کورد آزادانه زندگی کند. کوردستان هم وجود دارد اما مستعمره است و باید رهایی یابد. تنها تلاش هم بایستی معطوف بە رهایی و آزادی کورد و کوردستان باشد نە تلاش برای اثبات وجود یک موجودیت مسلم.
در واقع میتوان گفت بر مبنا قرار دادن اینکە کورد و کوردستان انکار ناشدنی هستند و بایستی برای رهایی کورد و کوردستان از استعمار مبارزەای راسخ کرد، رهبر آپو جنبشی را به راه انداخته و کم کم بنیاد شکلگیری حزب کارگران کوردستان نهادە شد و آن راتشکیل داد. اما جامعه کورد خود را نفی و مشکلات اجتماعی فراوانی در بطنش وجود داشت. همچنین مشکل شخصیتی و اجتماعی در درون جامعە کورد در اوج خود قرار داشت. با توجە بە این واقعیت تاسیس پ.ک.ک فراتر از تاسیس یک حزب بود و میتوان گفت تصمیمی برای زندگی آزاد در مقابل زندگی اسفناکی بود که اشغالگران برسر جامعه کورد تحمیل کرده اند.
در این باره رهبر آپو میگوید که ما از وضعیت خودمان بە شرم آمدیم و آن شرم را به مبارزە رهایی در قالب پ.ک.ک تبدیل کردیم. با خود گفتیم شرمآور است که از این پس در زیر سیطره اشغالگری و چون بردە مطیع سرمایەداری زندگی کنیم. در چنین موقعیتی بود کە پ.ک.ک تاسیس شد. همانطور کە در مبحث قبلی ذکر کردیم بعد از اینکه پ.ک.ک تاسیس شد نشانه های کودتا ١٢ سپتامبر١٩٨٠ نمایان گشت و در نهایت بە وقوع پیوست. در واقع رهبری پ.ک.ک از قبل پیشبینی این کودتا را کرده بود. بە همین دلیل قبل از وقوع کودتا تصمیمی مبنی بر خروج رهبر آپو از شمال کوردستان گرفتە شد.
در نتیجە این تصمیم رهبر آپو از شمال کوردستان خارج و وارد کوبانی در روژآوای کوردستان میشود. وی مدتی در آنجا ماندگار میشود و بە فعالیت و مبارزه میپردازد. لازم بە ذکر است کە خانەای کە رهبر آپو برای مدتی در آنجا ماندە بود بعد از آزادسازی کوبانی رفقا آن را بە موزە تبدیل کردە بودند ولی دشمن حتی تاب همان خانهایی که رهبر آپو آنجا رفته بود و چند روزی داخلش زندگی کرده بود را نیاورد و امسال آنجا را بمباران کرد.بدون شک این کینه بدون دلیل نیست. چونکه شخصی بپاخواست، کورد را زنده کرد و دولت تورکیە را به چالش کشید. این کینە عمیق دشمن نیز از این واقعیت نشات میگیرد.
رهبر آپو میگوید ما وقتی وارد روژآوای کوردستان شدیم فقط خانوادهایی را میشناختیم. همین یک خانواده را با فعاالیت و مبارزه به هزاران خانواده مبدل گرداندیم. وی منظورش خانوادەای است کە وقتی وارد کوبانی میشوند چند روزی را در خانە آنها میمانند. میگوید حتی وقتیکه به کوبانی آمدیم برای خرید کیلویی گوجهفرنگی و چند عدد پیاز درمانده بودیم ولی امید بە مبارزە داشتیم و با تلاش شبانە روز امکانات و فرصتهای زیادی را برای تداوم مبارزە و تحقق انقلاب فراهم کردیم.
بعد از ورود بە سوریە و لبنان رهبر آپو ارتباط خودش را با گروههای فلسطینی برقرار میکند و در همین برهه زمانی پیشبینی کە در مورد امکان وقوع کودتا کردە بودند درست از آب در میآید و کودتا در ١٢ سپتامبر ١٩٨٠ بە وقوع میپیوندد. همانطور کە در مبحث قبلی گفتیم اگرکودتای ١٩٧١بر علیه چپ انقلابی ترکیە بود، در واقع کودتا ١٩٨٠ بر علیه جنبش آزادیخواهی خلق کورد در شمال کوردستان با پیشاهنگی پ.ک.ک بود. چونآنها فهمیده بودند که این جنبش، جنبشی جدی و هدفمند است و میتواند به یک جنبش اجتماعی و ملی گستردە تبدیل شود. میخواستند بە این وسیلە مانع تحقق این امر شوند.
ابتدا وقتیکە رهبر آپو نزد فلسطینیهامیرود، بدلیل آنکە آن وقت پ.ک.ک و رهبر آپو شناخته شده نبودهاند، دچار مشکلات زیادی میگردند تا بتوانند اعتماد فلسطینیان را نسبت بە خود بدست بیاورند و در آنجا بمانند. به دلیل آنکە آنموقع بسیاری از چپها وعربهای ساکن در لبنان جامعە کورد را نیز بە خوبی نمیشناختند و از نظر آنها بارزانی مظهر کوردها است کە او نیز با موصاد و سی آی ای وابستە است. بە همین دلیل ابتدا روی خوشی بە رهبر آپو و رفقا نشان نمیدهند.
همچنین آنزمان حزب شیوعی عراق نقش نماینده شوروی در خاورمیانه را داشت و در مورد کوردها اطلاعات خوب و مثبتی به فلسطینیان و شوروی نمیدهد. بنابراین رفقا برای کسب اعتماد نیروهای فلسطینی مبارزه و تلاش میکنند. یعنی رهبر آپو و رفقا ماهها تلاش میکنند تا ثابت کنند تمامی کوردها همراه و شریک اعمال بارزانی نیستند. میگویند کورد ملتی انقلابی و ستمدیدە است و ما نیز خواهان مبارزه برای خلق خود هستیم، ترکیه دولتی کاپیتالیست است و ما بر علیە او جهت رهایی مبارزە میکنیم.
بهر تقدیر رفقا تلاش زیادی بخرج میدهند تا آن که کمی شرایط مساعد میشود. البتە آنهم بیشتر نزد چپهای انقلابی فلسطین. در آن زمان فلسطینیها نیز دو بخش هستند کە بخشی از آنها تمایلات مذهبی و راستگرایانە دارند و بخش دیگر نیز تمایلات انقلابی دارند. برای نمونە کسانی همانند جورج حبش که در سازمان جبهه نظام جای میگیرند گرایشات چپ و انقلابی داشتند. رفقا بیشتر با آنها در ارتباط هستند و نزد آنها میمانند.
پس از آنکە رفقا در لبنان اسقرار مییابند و امکاناتی را مییابند رهبر آپو به رفقا جمیل بایک و دوران کالکان که در کوردستان هستند نامه میفرستد و میگوید کە امکاناتی فراهم کردەایم و تا ٢٥٠ رفیق میتوانند به اینجا بیایند و آنها را تحت آموزش قرار دهیم. اما رفقا، آن موقع کم کاری میکنند و نمیتوانند اعزام رفقا را بە لبنان صورت بدهند. هنوز هم رفیق جمیل بایک مرتبط به این مسئلە مرتب بە خودانتقادی میپردازد. چرا کە اگر حرف رهبر آپو را اجرایی میکردند شاید رفقایی همچون مظلوم دوغان و خیری دورموش و بسیاری از رفقای دیگر دستگیر نمیشدند.
رهبر آپو در نبود امکان، امکاناتی را فراهم میکند که این خود یکی از خصوصیات رهبر آپو میباشد. آن نیز در نا امیدی، امید خلق کردن است. به هر حال ابتدا تنها گروه معدودی از رفقا میروند و وارد کمپ فلسطینیها در لبنان میشوند و در دورەهای آموزشی قرار میگیرند تا برای بازگشت بە مبارزە در کوردستان آمادە شوند. در این اثنا دولت ترکیە نیز ازاین وضعیت بی آگاه است و فکر میکند که رفقا بعد از کودتا انسجام خود را از دست دادەاند و دست از مبارزه کشیدەاند. یا اینکه متواری شدەاند و در راە اروپا هستند تا بە امکاناتی برای زندگی شخصی خود دست یابند.
این در حالی است کە رهبر آپو و رفقا بە شدیدترین شیوە درحال آماده کاری و فراهم کردن فرصت برای تداوم مبارزە هستند. بدون شک در این موقعیت امکانات و فرصت آنچنانی وجود ندارد و فلسطینیها در قبال امکانات محدودی کە میدهند در صدد تحمیل هژمونی خود بر رفقا هستند و در تلاش استفادە از آنها برای جنگ بر علیه اسرائیل میباشند. اما رفقا تن بە این خواستەها نمیدهند و صرفا سعی میکنند از موقعیت لبنان جهت کسب فایدە برای مبارزە در کوردستان بهرە ببرند.
برعکس ادعای بعضی اشخاص مبنی بر استفادە فلسطینیان از پ.ک.ک برای جنگ علیه اسرائیل، رفقا در مقابل میل سوءاستفادە بعضی از گروهای فلسطینی میگویند ما سرباز هیچ کسی نمیشویم و تنها از مبارزە رهایی بخش سایر ملل حمایت میکنیم. همزمان از آنها نیز حمایت میطلبیم. رهبر آپو میگوید درست است که شما امکاناتی به ما میدهید اما به این معنا نیست که ما هر کاریبرای شما انجام بدهیم. آنچە را کە شما میکنید مادام کە مدعی انقلابی بودن هستید، وظیفەای انقلابیست کە انجام میدهید و همچنین حمایت ما نیز در حد توانمان از شما باز وظیفەای انقلابیست و بس.
حتی رهبر آپو پول و وجە نقد را از آنها قبول نمیکند. رفقایی که آن زمان آنجا بودهاند تعریف میکنند که هر شخصی میآمد پولی از فلسطینیان میگرفت. ما با رهبر آپو حرف زدیم چرا ما پول را دریافتنکنیم. رهبر آپو نیز در جواب میگوید کە با گرفتن پول هم تن بە راحت طلبی خواهیم داد هم وابسته به آنها میشویم به نحوی کە بعدا مجبور میشویم تابع امرشان باشیم. نخیر ما پول را نمیگیریم، اما جا و اقامتگاه را از آنها میگیریم و خود ما تلاش میکنیم کار کنیم، پول جمع کنیم تا کە استقلال خود را از دست ندهیم.
ناگفته نماند که یک بار در سال ١٩٨٢ حملهایی غافلگیرانه به کمپ فلسطینیها در لبنان انجام میگیرد. خیلی از گروهای فلسطینی سنگرهای خود را رها میکنند و پا بە فرار میگزارند. اما رفقا سنگرهای کمپ خود را ترک نمیکنند و مقاومت میکنند. در نتیجە این حملە نیز رفقایی شهید میشوند. این به این معنا که پ.ک.ک برای کسی دیگرجنگ کرده است، نیست. بلکه پ.ک.ک یاد گرفته است که بدون مقاومت سنگر را رها نکند و پا بە فرار نگذارد و تا حد ممکن از مواضع خودش دفاع میکند. بە هر صورت در آن زمان پ.ک.ک بزرگترین مقاومت را انجام میدهد که استقلال خود را در درون کمپهای لبنان حفظ کند و بە سرباز کسی تبدیل نشود.
رهبر آپو در آنجا در چهارچوب ایدئولوژی، سیاسی و نظامی آموزش رفقا را آغاز میکند و گروههای کم شمار نظامی و سیاسی برای بازگشت بە میهن آمادە میگردند. رفقا در آنجا با رعایت کامل اخلاق انقلابی زندگی میکنند. در آنجا باغاتی وجود داشتە که رفقا از محیطش استفاده میکردەاند، ولی چونکه بنا به اخلاق انقلابی صدمه به باغات منطقه وارد نمیکردند و حتی به مردم در کار باغات نیز کمک میکردند، این خود تاثیر بزرگی بر ساکنان آنجا میگذارد.
ما که الان از راستی و محبت رفقا در کوههای کوردستان میشنویم که بە باغات مردم صدمه نمیزنند، این فرهنگی هست که از آن زمان زیربنای آن چیدە شد. حتی این رفتار سالم و انقلابی رفقا در حدی بودە است که مردم منطقە بە صراحت اذعان کردەاند و گفتەاند کە ما دوست داریم تنها باغات خود را بە بچەهای پ.ک.ک واگزار کنیم تا در درون آنها کمپهای خودشان را بسازند. چونکە در آن زمان گروههای دیگری بودند که بە باغات صدمه میزدنند.
در واقع گروهای فلسطینی به دلیل اینکه از هر سویی پول و امکانات مالی زیادی به دستشان میرسد، تنبل شدەاند، اسراف میکنند، فرماندههانشان فاسد شدهاند و مردم از آنها رنجیدە خاطر اند و وقتی مردم رفتار رفقای ما را با آنها مقایسە میکنند تفاوت فاحشی را مشاهدە میکنند. در این خصوص روایتی وجود دارد، گویا روزی رفیق کمال پیر در محیطی تعداد زیادی پتو را میبیند که فقط کثیف شده اند و قابل استفادە هستند اما فلسطینیها آنها را دور انداختهاند. رفیق کمال پتوها را جمعآوری و همراە با دیگر رفقا آنها را میشویند. بعد از آنکه یکی از فرماندههان فلسطینی در حین آنکە رفقا مشغول شستن پتوها هستند نزد آنها میآید رفیق کمال پیردرخطاب بە او میگوید این شیوه و رفتار انقلابی نیست. بلکه مصرف گرایی است و دور از اخلاق و فرهنگ انقلابی میباشد. میگوید درست است کە پول و امکانات دارید اما نباید به این شیوه رفتار کنید.
همزمان که رفیق کمال با فرماندە فلسطینی به تندی حرف میزند یکی از نیروهای فلسطینی کە در کنار فرماندەاش است واکنش نشان میدهد که چرا به این شکل با فرمانده ما حرف میزنید. فرمانده خطاب بە آن فرد میگوید هیچی نگو، او واقعیت را به زبان میآورد و ما بدلیل وفور امکانات به بیراهه رفتهایم. در واقع آنزمان هم شوروی و هم بسیاری از کشورهای عربی بە گروهای فلسطینی امکانات و پول سرازیر میکردند. این نیز باعث وفور امکانات و حیف و میل شدە است. بە هر صورت به این شکل رفقا هویت و ماهیتی واقعی از انقلابیگری را از خود نشان میدهند و آن همه تبلیغات منفی را که بر علیه کورد ها در نتیجه اقدامات خانوادە بارزانی صورت میگرفت را خنثی میکنند و در آنجا برای سالیان استقرار مییابند.
قبلا نیز گفتیم کە در دستگیریهایی کە در بحبوحەی کودتا انجام میگرفت تعدادی از رفقای پیشاهنگ جنبش آپویی دستگیر میشوند. رفقایی مانند مظلوم دوغان، خیری دورموش، سکینه جانسز و… اما تعدادی از رفقا نیز خودشان را به درە بقاء واقع در لبنان میرسانند. متعاقبا در سال ١٩٨١ اولین کنفرانس پ.ک.ک در لبنان برگزار میشود و در این کنفرانس تصمیم برگشتن به میهن و آغاز سازماندهی گریلایی برای جنگ نظامی اتخاذ میگردد.
رفقا کمال پیر و معصوم کورکماز کە برخی از اسناد کنفرانس را نیز با خود بە همراە دارند به میهن برمیگردند تا طبق تصمیمات کنفرانس جهت سازماندهی گریلا برای آغاز مبارزە مسلحانە اقدام نمایند. شوربختانە در یکی از ایستگاهای بازرسی جلوی ماشین آنها را میگیرند . رفیق معصوم کرکماز (رفیق عگید) فورا خود را از ماشین به پایین پرتاب میکند. ولی رفیق کمال پیر دستگیر میشود و اسنادی از کنفرانس به دست دولت ترکیه میافتد.
در واقع بعد از دستگیر رفیق کمال و افتادن این اسناد بە دست دولت است کە برای دولت ترکیە مشخص میشود که پ.ک.ک و رهبر اوجالان همچنان در میدان مبارزه فعال هستند و مشغول سازماندهی و در تدارک مبارزه، بویژە مبارزە مسلحانە هستند. این نیز موجب شدیدتر شدن شکنجەهای دولت بر رفقای زندانی بویژە رفقای زندان آمد (دیاربکر) میشود. چرا که رفقای پیشروی همچون کمال پیر، فرهاد کورتای، سکینە جانسز، محمد خیریدورموش، عاکیف یلماز، علی چیچک، مظلوم دوغان و… در زندان آمد بسر میبرند.
در برابر این شکنجە ها رفقا نیز مقاومتی بی نظیر انجام میدهند. اما تعدادی نیز هستند که اعتراف میکنند و مرتکب خیانت میشوند. در واقع شکنجهایی که در زندان آمد صورت میگرد، در اوج توحش است و شدیدترین شکنجەهای روانی و جسمانی در آنجا اعمال میشوند. در این بارە فیلم و مستند ساختە شدە موجود است. همچنین درکتاب تاریخ پ. ک. ک موسوم بەتاریخی از آتش (مێژووێک لە ئاگر) بە توحش دولت ترکیە و مقاومت رفقا پرداختە شدە است. رفقایی هم کە آن زمان در زندان آمد بسر بردەاند گاها خاطرات خود را تعریف میکنند کە گوش فرادادن بە آن تحمل را از انسان میستاند.
بهر صورت در زندان آمد بطور همزمان هم مقاومت وجود دارد و هم خیانت و تسلیمیت. برای نمونە شخصی به اسم شاهین دونموز وجود دارد که در اولین کنگره پ.ک.ک هم شرکت داشتە و در کمیته مرکزی جای میگیرد. او نیز در دوران کودتا دستگیر میشود و بە زندان میافتد. همچنین او هم در زندان آمد بسر میبرد کە در آنجا تسلیم میشود و اعتراف میکند. رفیق مظلوم دوغان که دستگیر شدە است و او هم در زندان آمد بسر میبرد ابتدا از سوی دولت ترکیە شناسایی نمیشود. اما این شخص رفیق مظلوم دوغان را لو میدهد و به آنها میگوید که این شخص مظلوم دوغان و از کادرها و از اعضای رهبری پ.ک.ک میباشد. وی همچنین به دولت توکیە میگوید: خودتان را فریب ندهید، اگر تمامی کادرهای پ.ک.ک را دستگیرو به قتل برسانید مادام کە آپورا از بین نبرید، نمیتوانید این جنبش را امحا کنید و بر آن پایان دهید. چرا کە آن آپویی را که من میشناسم از سنگ انسان انقلابی میسازد.
در میان رفقا رفیق سکینه نیز مقاومتی بی همتا انجام میدهد. شخصی که شکنجهگر زندان آمد است شخصی است کە اسمش اسد اوکتای میباشد. وی شخصی سادیست است کە در آمریکا آموزش شکنجە دادن را دیده است و در نهایت توحش شکنجه میکند. چون شخصی سادیست استاز داد و هاوار انسانها و بویژە زن در حین شکنجە لذت میبردە است و میخواسته وقتی که زنی را شکنجه کند صدای فریاد زنان را بشنود و آز آن لذت ببرد. بە همین دلیل رفیق سکینە را بسیار وحشیانە مورد شکنجە قرار میدهد. رفیق سکینه نیز رو به اسد اوکتای میگوید که اسد تو هرگز صدای فریاد من را نخواهید شنید تا ازش لذت ببرید. این آدم جانی نیز در واکنش به این حرف رفیق سکینە با کارد سینه رفیق سکینه را میبرد و رفیق سکینه فقط تفی تو صورتش میکند و با وجود بریدن سینەاش هم فریاد از او سر نمیزند.
همچنین یکبار اسد اوکتای رو به رفیق کمال پیر که درمیان رفقا کورد او نیست و ترک است، میگوید کمال تو دیگر چرا؟ اینها راکه خاکشان را اشغال کردەایم و به نحوی با ما فرق میکنند میشود درک کرد. اما تو که از جنس مایی و از یک نژادیم از شما بعید است بر علیە دولت ترکیە عصیان کنی. شما که کورد نیستید چرا خودت را داخل این بلا انداختەای و این همه شکنجه را تحمل میکنی؟ رفیق کمال در جواب میگوید: این حرف مرا هیچوقت فراموش نکن کە تا وقتی که کورد آزاد نشود ما نیز بعنوان ترک آزاد نخواهیم شد. چرا کە ترکیە برای اینکە کوردها را سرکوب کند خودش را به برده و مطیع دهها دولت دیگر از سیستم سرمایهداری و حتی دستگاهای استخباراتی مانند سی آی ای و موصاد تبدیل کردە است. در ضمن آنکە آزادی افراد و گروهی از مردم را از آنها سلب کند خود بە بردە مافوقانی تبدیل شدە است کە این سیستم بردەدار را هدایت میکنند.
همچنین اسد اوکتای بە رفیق کمال پیر میگوید آن کوردی را کە تو خودت را برایش بە این وضعیت انداختەای اکنون خود تسلیم شدە است. تمام رفقای کوردت تسلیم شدە اند و اظهار ندامت و پشیمانی کردە اند. اسد میخواهد با این دروغ و شایعەها ارادە رفیق کمال را بشکند و او را بە تسلیمیت دربیاورد. حتی عکس رهبر آپو را روی صفحه روزنامەای کە خودشان جعل کردەاند بە رفیق کمال پیر نشان میدهد و میگوید نگاه کن این عبداللە اوجالان است و او هم دستگیر شدە است، اظهار پشیمانی کردە و تسلیم شدە است.
رفیق کمال نیز باکمال خونسردی و با وقار انقلابی میگوید که فرض کنیم شما درست میگوید، همه تسلیم شدهاند و رهبر آپویی که این راه را به من نشان داده او هم تسلیم شده است، اما شما فراموش نکنید کە کمال پیر وجود دارد و هنوز زنده است. مطمئن باشید اگر تنها هم باشم در مقابل این ظلم ایستادگی خواهم کرد. اما فقط خواهشی از شما دارم اگر من را شکنجه میکنید من را از رفقای کوردم متمایز ندانید بە حساب اینکە من ترک هستم و کورد نیستم.
اسد در جواب میگوید که شما را متمایز خواهیم دید. ولی نە بە این مفهوم شدت شکنجە تو را کمتر کنیم. اتفاقا بیشتر از بقیه شما را شکنجه خواهم کرد. چرا که میتوان درک کرد که یک کورد چرا بر علیە دولت ترکیە مبارزه میکند اما شما ترک هستید و تنها وظیفه شما محافظت از جمهوری ترکیه است، ولی شما بپاخواستەاید و بر علیە آن بنفع کوردها مبارزە میکنید. پس از نظر ما جرم تو و امثال تو سنگینتر است و باید بیشتر و شدیدتر شکنجە بشوید.
رفقایی که هم اکنون در قید حیات هستند وقتی کە از خاطراتشان در زندان میگویند،بازگو میکنند که در زندان آمد بە انحاء مختلف جنگ روانی به راه میانداختند. مثلا کاسهای غذا میاوردند برای پنج نفر اما چهار قاشق همراه کاسه بود. بە این طریق میخواستند ما برای یک قاشق به جان هم بیفتیم و رفاقتمان بهم بخورد. ولی در مقابل ما نیز هر چهار قاشق را کنار میگذاشتیم و با دست غذا میخوردیم. یا اینکە کاسە ای آبگوشت میاوردند ما که ٤ نفر بودیم تنها تیکهای کوچک گوشت داخلش بود، ما نیز در واکنش به این اقدام آب آن را میخوردیم وتکە گوشت را پس میفرستادیم تا ما هم بە این طریق بگوییم ما و رفاقتمان محکمتر از آن است با تاکتیکهای شما متزلزل گردد.
اگر بخواهیم به کلی دربارە وضعیت زندان آمد بگویم در واقع شکنجە، بی احترامی و حقارتی که درزندان آمد انجام میگرفت قابل قیاس با هیچ جای دنیا نبودە و نیست. رفیق مظلوم روزی که زیر شکنجه وحشیانە اسد اوکتای میباشد بە او میگوید: اسد مطمئن باش روزی به دست رفقای من کشته خواهی شد و رفقای من انتقام این جنایتها را از تو و امثال تو میگیرند.
در واقع همین کار هم انجام شد و در سال ١٩٩٢ میلادی اسد اوکتای در حالیکە جراح پلاستیکی و تغییر چهره دادە بود اما رفقا جاییش را پیدا کردند و وی را به سزای اعمال خود رساندند. رفیقی که بهش شلیک میکند قبل از شلیک خطاب بە او میگوید: اسد من رفیق کمال پیر و مظلوم دوغان هستم، دیگر راه فرار ندارید و با سه گلوله او را از پا درمیآورد.
همانطور کە پیشتر گفتیم در زندان آمد همزمان با اینکه مقاومتی بی نظیر در جریان بود تسلیمیت و بی ارادهگی در اشخاصی نیز بروز میکند و میرود کە جو تسلیمیت و بیارادگی حاکم گردد. در چنین وضعیتی وقت آن بود که واکنش و جرقهایی متفاوت در مقابل توحش صورت گرفتهانجام گیرد. در این اثنا رفیق مظلوم دوغان در واکنشی به هجمهها و بعنوان نمود مقاومت فرد آزاد در نوروز١٩٨٢ در حجرە تک سلولی با سه عدد چوب کبریت بعنوان نماد سە حرف پ.ک.ک و با گفتن این که اگر شما اجازه نمیدهید ما نوروز خود را با هویت خود برگزار کنیم، با جان خود آتش نوروز را بر میافروزیم، با سر دادن ـ مقاومت زندگیست ـ نوروز ١٩٨٢ را با آتش زدن جان خود شعلهور کرد.
نوروزی که معنای راستینش فراموش شده بود.بویژە در شمال کوردستان چیزی به اسم نوروز نمانده بود. در بخشهای دیگر کوردستان نیز نوروز را همانند تفریح و دورهمی و خوردن غذا میدیدند. امارفیق مظلوم با این اقدام خود معنای دیگری به نوروز داد. یعنی معنای مقاومت و ایستادگی را به نوروز بخشید و به خاطر همین است که از رفیق مظلوم به عنوان کاوه دوران نام میبریم. در واقع واژه “بەرخۆدان ژیانه” “مقاومت زندگیست” مختص به رفیق مظلوم دوغان است و جزوهایی نیز با اسم “مقاومت زندگیست” وجود دارد کە اثر رفیق مظلوم دوغان است.
در عین حال رفیق مظلوم با عملیاتی که در روز ٢١ مارس ١٩٨٢ انجام میدهد، جان دوبارهای به مقاومت زندان میدهد و فضای تسلیمیت و بیارادگی را در هم میشکند و میل بە مقاومت و تسلیمیت ناپذیری حاکم میگردد. در روز ١٦ ماە مە همان سال رفقا فرهاد کورتای، نجمی اونر، اشرف آنی و محمود زنگی نیز در اعتراض به خفقان و توحشی که در زندان حاکم شده تن خود را به آتش میکشند. بعد از این فضای تسلیمیت، بی ارادهگی و روانی که در صدد استیصال ذهنهاست کاملا شکسته میشود.
در ادامە به پیشگامی رفیق محمد خیری دورموش در ١٤ جولای همان سال اعتصاب غذای نامحدود اعلام میشود که در آغاز رفقای دیگر نیز بە آن ملحق میشوند. بعد از مدتی رفقا کمال پیر، محمد خیری دورموش، علی چیچک و عاکیف یلماز در نتیجە همان اعتصاب غذا به شهادت میرسند. بعضی از رفقا نیز با وجود شرکت طولانی مدت در اعتصاب غذا ولی شهید نمیشوند و زندە میمانند. رفقایی همانند رفیق مصطفی قرسو که هم اکنون در کوهستانهای آزاد کوردستان هستند. برای نمونە آنموقع رفیق مصطفی قرسو بە مدت ٦٤ روز در اعتصاب غذا بسر برد.
ناگفته نماند که رفیق مصطفی قرسو در موقعیتی به رفقا ملحق میشود که تنها پسر خانواده است، پدرش در آلمان کار میکند و پول میفرستد، او هم با آن پول خوشگذرانی میکند و غذاهای مختلف میخورد و رستورانهای گوناگونی را برای خوردن غذایی که باب میل او باشد انتخاب میکند. در عین حال از چپ بودن نیز سخن میگوید. اما بحثی از کورد بودن خود به میان نمیآورد. بعدا رفقا با اوگفتگومیکنند و ویبعد از مدتی جدل به گروه ملحق میشود. در این باره رهبر آپو میگوید: قرسو همیشه دنبال رستورانی بود که بهترین غذا را بخورد اما پ.ک.ک ارادهایبە او داد کە بتواند ٦٤ روز اعتصاب کردە و لب بە غذا نزند. در واقع پ.ک. ک این است و بە انسان ارادە خارقالعادە میبخشد.
حتی داستانی از رفیق قرسو وجود دارد که وقتی شکنجه گران در زندان میخواهند با جنگ روانی او را تسلیم کنندبە او میگویند که آپو پشیمان شده و گفته است تمامی حرفهایم اشتباه بوده و از دولت ترکیە طلب عفو میکنم. رفیق قرسو میداند که این جز جنگ روانی چیز دیگری نیست و در جواب میگوید: من اشتباهات رهبر آپو را هم قبول دارم و بە آنها ملحق میشوم. منظور این است کە اگر این اشتباه است کە او گفتە است باید کوردستان آزاد شود، باید در مقابل اشغالگران جنگید، من این اشتباهات را هم میپسندم. بە هرصورت رفیق قرسو در سال ١٩٩٢ با چند نفر از نیروهای دولت ترکیە کە از سوی رفقا اسیر شدەاند، معاوضە میگردد و بە این طریق آزاد میشود. اکنون نیز در مناطق حفاظتی میدیا میباشد وبە مبارزە ادامە میدهد.
بە هر تقدیر مقاومت زندان آمد به اوج خود میرسد و در نتیجە آن نیز فضا وآتمسفر مسکوت شکسته میشود. در آن شرایط سخت رفقای پیشاهنگ در حین اعتصاب غذا نیز مواضع انقلابی خود را در حد اعلا پیروی میکنند. برای نمونە رفیق کمال پیر ١٠ روزی بینایی اش را از دست دادە است ولی به هیچ یک از رفقا نمیگوید تا اینکه پزشک برای معاینه با رفیق کمال حرف میزند. اما او در اثنای گوش دادن بە آن پزشک رویش را بطرف دیگری کردە است. دکتر میفهمد که رفیق کمال بیناییش را از دست دادە است. ازاو میپرسد: کمال مثل اینکه شما نمیبینید! او هم میگویددرست است و بە نابینا گشتن خود اذعان میکند. بعدا رفقا از او میپرسند که رفیق کمال چرا چیزی بە ما نگفتید؟ در جواب میگوید: نگفتم چونکه نخواستم دشمن خوشحال شود و رفقا ناراحت.
در نتیجە این اعتصاب غذا نیز چند رفیق شهید میشوند. رفقای گرانقدری از قبیل کمال پیر، علی چیچک، محمد خیری دورموش و عاکیف یلماز. در خصوص این مقاومت نیز اخیرا فیلمی تحت عنوان ١٤ تموز ساختە شدە است کە تماشای آن خالی از لطف نیست. در کتاب مێژوویەک لە ئاگر”تاریخی از آتش” و مقالات دیگری داستان مقاومت رفقا نوشته شده است. درکل این مقاومت انعکاس زیادی مییابد. از سوی دیگر این مقاومت و شهادت رفقای زندان بار و مسئولیت رفقا بیرون را برای مبارزە سنگینتر میکند. مخصوصا مسئولیت رهبر آپو را که پایبندی به رفقا و شهدا یکی از اصول لاینفک شخصیت او میباشد.
همانطور کە پیشتر گفتیم بعد ازشهید شدن رفیق حقی قرار، بعنوان برداشتن گامی نوین جهت ارتقاء مبارزە پ.ک. ک تاسیس شد. هم اکنون نیز رفقای زندان آمد (دیاربکر) شهید شدهاند و جنبش بە پاس مقاومت و مبارزە نستوە آنان باید گامی دیگر رو به جلو بردارد. بدون شک در اینجا خودسازی کادر و تکوین حزبی آنطور کە لازم است پیش نمیرود و در حین مبارزە مشکلات زیادی بروز میکنند. بسیاری از کادرها آموزش کافی ندیده اند و طبق آنچە کە باید باشد بر وظایف خود واقف نیستند. رهبر آپو همزمان باید هم پاسخگوی عدم کفایت آموزش کادرها، هم در صدد رفع نارسایی ها در درون سازمان باشد و هم با توجە بە آن خصیصە خود و جنبش باید جهت پایبندی بە شهیدان مقاومت زندان و پاسخی درخور این مقاومت مرحلهای تازه از مبارزە را آغاز کند.
ناگفته نماند یکی از خواستەهای اعتصاب زندان آمد “حق دفاع از هویت سیاسی” بود. آنها میگویند ما پ.ک.ک هستیم و باید بعنوان عضو پ.ک.ک هویت سیاسی ما پذیرفتە شود و در این راستا حق دفاع از خود و هویت سیاسی خود بر ما روا داشتە شود. در واقع رفقا با تمام وجود خود را فدای رهایی کوردستان کردە و از آشکار ساختن هویت ملی خود و هویت سیاسی و انقلابی خود ابایی ندارند. حتی سخنی از رفیق محمد خیری دورموش وجود دارد که در لحظەهای آخر زندگیش به رفقای اطرافش میگوید: بر سر سنگ قبرم بنویسید بدهکار راە انقلاب و کوردستان هستم.
در واقع یکی دیگر از نمونههای بارز پ.ک. ک بودن، عدم منت نهادن بر سر ملت و جامعە بە بهانە مبارزەای کە در راە رهایی آن میشود، میباشد.یک مبارز واقعی خود را خادم و مبارز بدون توقع ملت و جامعە خود میداند و برای تمام کارهایی کە در این راستا انجام میدهد بر سر کسی منت نمیگذارد. برای نمونە اشخاصی هستند که دو سه کار انجام میدهند و در عوض انتظار تشویق و قدردانی آنچنانی را دارند کە اگر انتظارشان براوردە نشود بە اعتراض و منت نهادن برسر سازمان، جامعە و ملت روی میآورند. اما رفقای پیشاهنگ این گونە نبودند و نیستند. در واقع آنان هر آنچە را کە انجام میدهند آن را تنها یک وظیفە انقلابی میدانند و بس.
رهبر آپو در مورد این مقطع میگوید: با تمام توان کار و فعالیت انجام میدادیم، آن زمان کتابهایلنینیستی و مارکسیستی میخواندیم و فعالیت خود را طبق رهنمود آنها سازمان میبخشیدیم اما پیشرفت آنچنانی نداشتیم. بە مرور زمان پی بردیم که دلیل ناکامیهای تاریخی و عدم نتیجەای چشمگیر از سوی ما تنها توحش و هجمە دشمن نیست. بلکە مشکل عمدەتری وجود دارد و آن هم تخریبات اجتماعی و مسائل شخصیت کورد است کە دچار تخریبات بزرگی گشتە است و باید ابتدا این مسئلە را حل کرد.
وی بە این نتیجە میرسد کە ما با شخصیتی مواجە هستیم که در بسیاری موارد از معنا تهی و نابود شده است، جامعهایی که تخریب گشتە و اشغالگر به هر شکل ممکنی نابودش کرده است. در نتیجە باید دوباره جامعە و شخصیت کورد تعریف و بازسازی گردد. در اینجاست که رهبر آپو در باب سه موضوع “نقش خشنوت در کوردستان، برخورد یا نحوه رفتار انقلابی با دین و خانواده واز همه مهمتر مسئله شخصیت در کوردستان فعالیتهای نوین تئوریک را آغاز میکند.
در نتیجە این فعالیتها از دید تاریخی مسائل جامعه کوردی و شخصیت کوردی را مورد تحقیق و تحلیل قرار میدهد و نتیجە آن را شرح میدهد. همزمان راه و روش مبارزه، ملزومات تکوین حزبی، کادر سازی و اصول رفاقت انقلابی را در برنامه کار خود قرار میدهد. در نتیجە آن نیز سە کتاب نقش خشونت در کوردستان، برخورد انقلابی با دین و خانوادە و مسئلە شخصیت در کوردستان را بە رشتە تحریر درمیآورد.
تمام تحلیلات و نتایجی کە رهبر آپو در مسیر تعمق در موضوعات مزکور از آن استخراج کردە است تا برگزاری کنگره سوم پ. ک. ک در ساڵ ١٩٨٦ بە محتوای آموزشی رفقا تبدیل میشود. بدون شک این متد آموزشی هنوز هم در صفوف جنبش آپویی ادامه دارد. اما در آن زمان نقش بسیار مهمی ایفا میکند و جنبش را ارتقا میبخشد. درست است که در آن زمان ایدئولوژی و پایە تئوری جنبش بر اساس تفکر مارکسیسم-لنینیسم بوده است و با رهنمودهای پارادیگماتیک امروز جنبش تفاوتهایی دارد، اما تحلیلاتی کە آن زمان در مورد شخصیت و جامعە کورد انجام شدەاند در راستای رسیدن بە شخصیت انقلابی در بسیاری جهات برای تمامی دوران قابل تامل و حائز اهمیت است. بە همین دلیل پیشنهاد من بە رفقا این است ک کتاب مسئله شخصیت در کوردستان را بخوانند. چوندر واقع این تحلیلات بودند کە پ.ک.ک را به پ.ک.ک کنونی مبدل گردانید.
بە هرصورت سال ١٩٨٢ در لبنان کنگره دوم پ. ک. ک متعاقب شهادت رفقای زندان آمد برگزار میشود. فضای موجود در کنگرە بر دو بخش تقسیم میشود. از سویی رفقا اصرار میورزند کە باید گام نوینی برداشت و راە رفقا را ادامە داد و بە جنبش ارتقاء بخشید. از سویی دیگری اندوە از دست دادن والاترین رفقایی است که براحساس و عاطفە رفقا مستولی گشتە است.
همچنین دو میل در درون کنگرە ظاهر میشوند. میلی رفرمیستی و اپورتنیستی که مدام مشقات مبارزە را بیان میکند و بە این طریق میخواهد القاء کند کە بازگشت بە میهن و آغاز مبارزە مسلحانە و گریلایی ممکن نیست. این میل از سوی شخصی به اسم سمیر و با همسویی فاطمه(کثیرە یلدرم) نمایندگی میشود. اینان میگویند امکان ندارد و نمیتوان بە میهن بازگشت و جنبش گریلایی را آغاز کرد. میگویند نمیشود و نمیتوان با دولت جنگ کرد. میگویند بهترین راە حل آن است کە بە اروپا رفت و آنجا فعالیت کرد.
میل دیگر که رهبر آپو، گروە آنکارا و رفقای دیگری مانند رفیق عگید (معصوم کرکماز) آن را نمایندگی و پیشاهنگی میکنند خواست برگشتن به میهن و آغاز جنگ گریلایی در مقابل دولت فاشیست ترکیە است. با اصرار میگویند که ما باید در مقابل این اشغالگری موضع قاطع داشتە باشیم و در این راستا لازم است جنگ مسلحانه را گسترش دهیم. میگویند برای پیشبرد آن نیز لازم است به میهن برگردیم نه اینکه بە اروپا برویم و مانند بسیاری از گروهای دیگر کە این راە را برگزیدند، منفعل شویم. آنان در استدلالهای خود اصرار دارند کە اگر عرصە جنگ مسلحانە را پیش نبریم با توجە بە ویژگی اشغالگران کوردستان غیرە ممکن است بتوانیم در عرصە اجتماعی، سیاسی و دیپلوماتیک کاری را پیش ببریم. در نهایت خط رهبر آپو یعنی خط برگشتن به میهن و تصمیم آغازجنگ گریلایی در کنگرە بە تصویب میرسد.
در واقع هرچند رفقا در لبنان دورەهای آموزشی نظامی را سپری کردە اند، ولی از لحاظ عملی تجربه آنچنانی ندارند. حتی چند گروە از رفقا در مسیر برگشت بە میهن (کوردستان) شهید میشوند. تعدادی از رفقا به دام دسیسەهای پارت دموکرات کوردستان عراق کە آنموقع تحت نام قیاده موقت فعالیت میکرد، میافتند و شهید میشوند. مثلا گروه شهید شاهین کلاودوز کە چنان شناختی از منطقه ندارند وبە آنصورت نیز بارزانیها را نمیشناسند یکی از گروهای اولیە گریلا میباشند کە در مسیر عبور بە کوهستان شهید میشوند.
قبلا گفته بودیم کە پ.ک.ک در آغاز بیشتر فعالیتش در مناطق آمد، درسیم و اورفا بود. اما در دوران آغاز فعالیت گریلایی تازه به منطقه بوتان رسیدە بود. این منطقە نیز منطقەای کوهستانی بود و هنوز آنچنان رفقایی از این منطقه به صفوف گریلایی ملحق نشدە بودند. این نیز در آغاز رفقا را بدلیل عدم شناخت کافی از موقعیت جغرافیایی منطقە بوتان و خصوصیات فرهنگی و اجتماعی این منطقە با دشواری روبرو میساخت. مانع سازی های بارزانی و تلاشهایش جهت آنکە رفقا را تحت کنترل خود دربیاورد مزید بر علت بود.
حتی رفیق عباس(دوران کالکان) و رفقایی کە تحت فرماندهی وی در سال ١٩٨٢ به منطقه حفتانین و بهدینان میآیند بارزانیها با تمام توان تلاش میکنند کە نگذارند خط مبارزه گریلایی در کوردستان گسترش یابد. در این زمینە رفیق عباس میگوید که بارزانیها بە ما میگفتند که منوط بر اینکە شما مطیع و گوش به فرمان ما باشید، هر چە کە لازم باشد ما برای شما خواهیم کرد. اما ما برای اینکه از آنها آذوقە و امکانات طلب نکنیم تا در نتیجە آن به مزدور و گوش به فرمان آنها مبدل نشویم با سخترین شرایط ساختیم و بە مدت شش ماه تنها غذایمان بلوط بود.
در اینجا رفقا از سویی مطیع بارزانیها نمیشوند، اما از سوی دیگر نیز نمیتوانند مبارزه مسلحانه را شروع و گسترش بدهند. تا اینکە در سال ١٩٨٤ رهبر آپو رفیق عگید (معصوم کرکماز) را فرا میخواند و بعد از گفتگوی بین آنها رفیق عگید به منطقه بوتان نزد رفیق عباس و رفقای دیگر برمیگردد. در آنجا نیرویی به اسم ـ نیروی رهاییبخش کوردستان ـ موسوم بە HRK را تاسیس میکنند و مدتی در مناطق بوتان بە تبلیغ ضرورت مبارزە مسلحانە در میان مردم میپردازند.
رفقایی از آن دوران کە هنوز باقی هستند خاطرهایرا بازگو میکنند. خاطرە بە این شرح است کە چون در آن زمان رادیو یا ابزار رسانهای برای تبلیغ مبارزە مسلحانە در اختیار رفقا نبوده است این کار بیشتر با حضور در بین مردم و پخش دهن بە دهن صورت گرفتە است. همین هم باعث میشود که بعد از مدت کوتاهی احتمال آغاز مبارزه مسلحانه سر زبانها بیفتد و همە از امکان شروع آن در هر لحظە سخن بگویند.
بە هر تقدیر بعد از مراحل آمادەکاری و تبلیغات مبارزە مسلحانە رفقا برای انجام اولین عملیات، روز ١٥ آگوست را انتخاب میکنند. سه نقطه ارتش ترکیە را بعنوان هدف عملیات مشخص میکنند و تصمیم بر انجام آن میگیرند. یکی از این مناطق شهر اروح در شمال کوردستان میباشد. نقاط دیگر نیز در منطقە شمزیان و بوتان میباشند. فرماندەهان هریک از این عملیاتها رفیق عگید، رفیق اردال و شخصی بنام کور جمال بودەاند. البتە رفیق عگید در کنار اینکە خود فرماندهی عملی عملیات اروح را بر عهدە دارد و شخصا در این عملیات شرکت میکند، در عین حال فرماندە کل عملیات ١٥ آگوست نیز هست.
کورجمال شخصی بودە است که از همان روستاهای منطقە بوتان بە رفقا ملحق شدە است و شناختی نیز بر منطقه ای کە باید در آن عملیات انجام شود دارد. اما از شخصیتی انقلابی برخوردار نیست و نقش یک تصفیەگر را ایفا میکند. در نتیجە از انجام عملیاتی کە او فرماندهی آن را بر عهده گرفته است سر باز میزند، شانه از زیر مسئولیت خالی میکند و عملیات را انجام نمیدهد. بعدا هم این شخص مرتکب خطاهای نابخشودنی در برابر خلق میشود کە جنبش هم با توجە بە اعمالش در مورد آن تصمیم میگیرد و او را مجازات میکند.
رفیق اردال نیز عملیات را انجام میدهد اما عملیات آنچنان موفق و تاثیرگذار نیست. چرا کە با جسارت کامل وارد عرصە عملیات نمیشود و کاستی هایی پیش میآیند تا عملیات طبق انتظار انجام نگیرد. ولی در این میان عملیات شهر اروح بە فرماندهی رفیق عگید بسیار موفقیتآمیز و تاثیرگذار بە انجام میرسد. عملیات بر علیه یک پایگاه نظامی ترکیە در داخل شهر اروح است. در حین انجام حملە بە پاسگاە جهت تبلیغ اهداف عملیات، بین مردم بیانیە پخش میکنند و بعد از انجام موفقیت آمیز حملە بە پاسگاە دولت ترکیە در درون شهر، بدون هیچ تلفاتی بە کوهستان برمیگردند.
اساسا از آن موقع به بعد در درون پ، ک، ک سه خط مورد تحلیل قرار میگیرند. یکی از این خطها، خط تصفیە (انحلالطلبی) میباشد که در تاریخ پ. ک. ک اشخاصی همانند کورجمال آن را نمایندگی کردەاند. این خط تخریبگر است. در اوج ترسویی تظاهر بە جسارت میکند و میخواهد امکانات جنبش را طبق امیال خود بە کار ببندد. همچنین بدنبال فرصت میگردد تا انحلال و انفعال را در جنبش حاکم گرداند. این خط در نهایت تسلیمیت پذیر و کارش بە خیانت میکشد.
خط دیگر خط وسط است. این گرایش فعالیت میکند و عملیات انجام میدهد اما اصرار و جسارت کافی را بخرج نمیدهد. دقت کافی را بر کار و اوضاع ندارد. دارای مواضع ناشفاف و گاها دو پهلو است. دو پهلو سخن میگوید. مدام پی بهانە و گاها نق زدن است و اگر از لحاظ نیت هم درست باشد نتیجە کارش نیمە و ناتمام میماند و حتی در مواقعی ناخواستە موجب رساندن زیان بە جنبش میگردد و زمینە را برای جولان خط تصفیە فراهم میکند.
خط سوم خط رهبر آپو و رفیق عگید است. خطی کە قبل از عملیات پیروزی را حتمی میگرداند. مراحل قبل از عملیات را با دقت تمام بە انجام میرساند و در حین عملیات نیز با پیروی از دقت تمام جسارت را بە بهترین شیوە بە نمایش میگذارد و بسیار تیز همانند تیزی شاهین حملە بە هدف را بە انجام میرساند و در حملە بە دشمن هیچ تردیدی بە دل راە نمیدهد. بعد از عملیات هم بە تجزیە و تحلیل کار خود میپردازد، ضعفها را مشخص میکند آنها را میپذیرد و در ادامە کار در حد توان از تکرار آنها جلوگیری میکند.
در واقع رفیق عگید (معصوم کرکماز) جوانی کورد از اهالی شهر باتمان در شمال کوردستان بود که ابتدا آنچنان هم با مسائل کوردستان آشنایی نداشتە است و آنچنان دغدغەای هم در این زمینە ندارد و بە زندگی و دوران جوانی خود مشغول است. اما در شهر باتمان و بویژە درمیان جوانان بە جوانی رشید و دارای خلق جوانمردی مشهور است. رفیق مظلوم دوغان زمانی کە در باتمان مشغول فعالیت است شهرت رفیق عگید بە گوشش میرسد و وقتی میبیند که ایشان جوان جسور و دارای خصلتهای جوانمردی میباشد تلاش بە خرج میدهد او را با جنبش آپویی آشنا کند تا انگیزە ملحق گشتن بە جنبش را در او ایجاد کند.
حتی در اینباره روایتی وجود دارد که گویا رفیق مظلوم دوغان چند بار سعی میکند با رفیق عگید حرف بزند تا او را بە راە مبارزە دعوت کند، ولی او سرباز میزند و میگوید من طالب نیستم و دست از سرم بردار. تا اینکە اصرار رفیق مظلوم دوغان باعث عصبانیت رفیق عگید میشود و دست بە سینە رفیق مظلوم میزند و میگوید بار دگر سراغ من نیا و بە تندی با رفیق مظلوم رفتار میکند. اما بعد از آن وقتی مشاهدە میکند که رفیق مظلوم با متانت تمام و سنجیده باهاش برخورد میکند، تحت تاثیر قرار میگیرد و او را تعقیب میکند تا سر از ماجرا دربیاورد.
وی وقتی که میبیند رفیق مظلوم در گوشەای از شهر باتمان و در خرابه ای جایی برای خودش درست کرده است و آنجا میخوابد، به او نزدیک میشود و میگوید این قدر اصرار میکنید کە من هم بیایم و بە این شیوە مثل شما زندگی کنم. رفیق مظلوم دوغان در جواب میگوید که من به این شیوه زندگی میکنم تا جوانی مثل شما را به راه انقلاب و رهایی کوردستان هدایت کنم.
این حرف بسیار رفیق عگید را تحت تاثیر قرار میدهد و موجب میشود کە تصمیم ملحق شدن بە جنبش را بگیرد و در نهایت بە عضو جنبش درمیآید. بعد از پیوستن هم رفیق عگید به آن فرمانده افسانه ای مبدل گردید کە کارزار ١٥ آگوست را آغاز کرد. در واقع اگر نتیجه تلاش و مبارزه رهبر آپو جزب رفیق مظلوم دوغان است، نتیجه تلاش و مبارزه رفیق مظلوم دوغان نیز رفیق عگید(معصوم کورکماز) است.
حال ما باید از خودمان سئوال کنیم کە نتیجه تلاش و مبارزه ما چیست؟ ما چە کسانی را جذب جنبش کردەایم و آیا توانستەایم نیروی تاثیرگذار باشیم؟ در واقع در پ. ک. ک بویژە در آغاز آن و از سوی رفقای پیشاهنگ برای قانع کردن شخصی جهت حضور در مبارزه راه آزادی ساعتها و روزها وقت گذاشتە میشد.نمیگفتند این به درد میخورد و آن بە درد نمیخورد. یا این آدم خوب نیست و فایدەای ندارد کە ما با او صحبت کنیم. در واقع سعی میکردند نوای انقلاب را بە گوش هرکس برسانند. در واقع در امروز هم اصرار ما بر این سنت انقلابی پیروزی ما را تضمین خواهد کرد.
این درست است کە فرد و جامعە ما از سوی دشمن مورد هجمەهای تخریب گرانە قرار گرفتە است و این کار را دشوار میکند. ولی یک فرد معتقد بە انقلاب و مبارزە خستگی ناپذیر است و موانع سر راە مبارزە را میشکند. رهبر آپو در کتاب مسئله شخصیت در کوردستان میگوید که ٩٥ درصد جنگ ما با خودمان است و فقط پنج درصد با دشمن در پیکار هستیم. همچنین اضافە میکند وقتی که انسانی تمام بدنش در گل فرو رفته و تنها یک تار مو آن بیرون است نگویید همه بدنش در گل است و دیگر راهی باقی نماندە است. بلکه بگویید یک تار مو این شخص بیرون ماندە است و سعی در بیرون آوردن آن شخص کنید و سعی کنید وی را بە راە درست هدایت کنید. همچنین در همان آغاز کار جنبش بە رفقا میگوید: رفقا آنچنان جامعە ما از سوی اشغالگر تخریب گشتە است انقلاب بە اندازە کندن چاە بە وسیلە سوزن دشواری دارد. ولی ما چارەای جز انقلاب نداریم و مطمئن باشیم اگر ما درست عمل کنیم پیروزی از آن ماست.
بدون شک اگر هوشیاری نباشد بعضی اشخاص نیز میتوانند از این صبر و شکیبایی ما سوء استفاده کنند. در مقابل آن نیز انسان انقلابی باید آگاه و هوشیار باشد که او را به سخره نگیرند. رهبر آپو در این باره میگوید: باید مواظب حیلەگری و شارلاتانیسم بعضی از افراد باشید، اما از سوی دیگر نیز انسان باید متانت و تحمل داشته باشد و در حد توان آنها را اصلاح کند. گفتهایی از رفیق مظلوم دوغان نیز وجود دارد کە میگوید: اگر برای جزب و سازماندهی کردن شخصی لازم بود ٣ ساعت یا که ٣٠٠ ساعت با او حرف بزنید. اما با برنامه و هدفمند نه اینکه او شما را دور بزند و تلاشتان بیهوده باشد.با او حرف بزنید برای اینکه از او شخصی انقلابی بسازید تا در خدمت ارزشهای اجتماعی انقلاب کوردستان باشد نه اینکه او از شما برای منافع شخصی خودش استفاده کند و بعد بە روی تو بخندد و خود را زرنگ تلقی کند.
در واقع انسان انقلابی باید تاثیر بگذارد و اگر دید کە نتوانستە است تاثیر بگذارد باید شیوە و اسلوب خود را مورد تجدیدنظر قرار دهد. یک انقلابی باید از هردو شیوە خشک و نرم برخوردار باشد. مهم این است با تشخیص درست هریک از این شیوە و اسلوبها را در جای خود بکار ببرد و زمان و مکان مناسب را برای اعمال هریک از آنها با دقت تمام تشخیص دهد.
ناگفته نماند که رفیق عگید کف پایش صاف بوده و بر اساس قوانین نظامی اشخاصی که کف پای صاف دارند معاف از سربازی هستند. اما در اینجا رفیق عگید به همان فرمانده افسانه ای مبدل گردید که بر اساس قوانین نظامی باید از سربازی معاف میشد. اینجا اهمیت و نقش اراده مشخص میشود. نشان میدهد کە در امر توان و نیروی تداوم مبارزە ارادە نقش تعین کنندە دارد و صرفا توان جسمی نیست کە تعین میکند کە آیا ممکن است یا خیر.
بە هر تقدیر بعد از آغاز مرحلە ١٥ آگوست دیگر مردم منطقه بوتان و از همه اقشار جامعه به صفوف گریلا میپیوندند و نیروی گریلا روز بە روز بزرگتر و گسترده میشود. اگر قبلا کادرهای پ. ک. ک بیشتر از قشر روشنفکران انقلابی و بطور محدود خورده بورژواهای شهری بودند، حالا تمامی اقشار، بویژه مردم روستایی منطقه بوتان به صفوف جنبش ملحق میشوند.
در واقع مردم بوتان در آن برهه از زمان دهقانان فقیر و کم درآمد بودند. منطقەیی بود کە از سویی از امکانات رفایی بی بهرە بود و اما جنبە مثبت آن بود کە از سویی دیگر از تخریبات گستردە دولت نسبت بە سایر مناطق شمال کوردستان در امان ماندە بود. از سویی امکان تحصیل محدود بود و در نتیجە آن دانش عصر پایین در این منطقە نازل بود اما از سوی دیگر جوهر قوی فرهنگ کوردی و جامعە کمینال موجود بود و آنچنان سیاست آسمیلاسیون دولت ـ ملت فاشیست ترکیە در این منطقە انجام نگرفتە بود.
بعد از مرحلە ١٥ آگوست، سال ١٩٨٥ رهبر آپو و رفقا برای سازماندهی مردم کورد در اروپا برنامه ریزی انجام میدهند و آن را برای رفقا میفرستند. در این میان چند تن از رفقا بە فرماندهی رفیق صبریاوک موقعی کە میخواهند این برنامە ریزی را بە دست سالمی برسانند تا بە اروپا منتقل شود، در مسیر رفتن بە نزد آن اشخاص تا برنامە تحویلشان گردد بە کمین می افتند. رفیق صبری بعد از زخمی شدن دستگیر و به حبث ابد محکوم میشود اما بعد از تحمل ٢٢ سال زندان، در سال ٢٠٠٧ از زندان آزاد شد.
در همین اثنا رفیق عگید (معصوم کرکماز) نیز در رخدادی مشکوک شهید میشود و این باعث میشود از همان آغاز ضربهای سنگین به مبارزه نیروی گریلای کوردستان وارد شود. رهبر آپو میگوید بعد از شهادت رفیق عگید، فاطمه کە همیشە سعی میکرد من را از پیشبرد مبارزە جدی منصرف کند پیش من آمد و گفت: نگفتم مبارزه مسلحانه امکان ندارد. همچنین گفت عگید را هم که دست راست شما بود از دست دادی. دیگر کاری از دستت برنمیآید و بهتر آن است کوتاە بیایید و از ادامە این راە منصرف شوید. رهبر آپو میگوید در واقع درک اهمیت نقش رفیق عگید از سوی فاطمە بە زکاوت این زن مرتبط بود کە در درک مسائل تیز بود ولی این درک و توان را در مسیر مبارزە خرج نمیکرد. واقعا از دست دادن رفیق عگید خسران بزرگی بود. ولی ما باید پایبند اصول خود میماندیم و راە را ادامە میدادیم.
شهادت رفیق عگید زمانی رخداد کە آماده کاری برای برگزاری کنگره سوم پ. ک. ک انجام میگرفت. این در حالی بود کە در درون جنبش نواهایی از انحلالطلبی و اخلالگری بە گوش میرسیدند. رهبر آپو میگوید باید در کنگره سوم پ. ک. ک از نو بر خط انقلابی تائکید گردد و مرزهای بین نگرش انقلابی و ضد انقلاب را مشخص کنیم.
در این باره رفیق مراد کاریلان میگوید: دو سە ماە ماندە بە زمان برگزاری کنگرە یکبار رهبر آپو نزد آنها گفته است فقط این دو سه ماهی کە بە زمان برگزاری کنگرە باقی مانده است شهید نشوم تا در کنگره دوباره خط انقلابی را بار دگر تعیین کنیم و بە آن استحکام بخشیم. در واقع رهبر آپو همیشه در معرض خطر ترور شدن بوده است.
بعضی اشخاص فکر میکنندکه رهبر آپو داخل پر قو زندگی کرده است. در واقع چنین نیست لحظە بە لحظە رهبر آپو با خطر مواجە بودە است. همچنین ایشان در نهایت سادە زیستی زیستە است. در کتاب ـ هر پرندهایی با هم نوع خود پرواز میکند ـ کە اثری از نویسنده معروف کورد محمود باکسی میباشد نکاتی در مورد تواضع و سادە زیستی رهبر آپو نوشتە شدە است کە در کل مطالعە این کتاب خالی از لطف نیست. محمود باسکی در سال ١٩٨١ نزد رهبر آپو رفته و درباره نحوه زندگی رهبر آپو، خوراک و ساده زیستن او برخلاف رهبران جریانات دیگری کە آنموقع او با آنها ملاقات کردە، در این کتاب مواردی ذکر کردە است.
در واقع تحلیلاتی که در کنگرە انجام میشوند پیشتر در طول چند سال قبل از کنگرە آغاز شدە بودە بودند، مخصوصا تحلیلاتی کە از بعد مسئلە شخصیت در کوردستان توسط رهبر آپو انجام شدە بود در درون کنگرە مورد مباحثه قرار میگیرد. رهبر آپو میگوید قبل از هرچیز لازم است همه رفقا به ویژه رفقای مدیریت پ. ک. ک از پلتفرم انتقاد و خود انتقادی عبور کنند. این نیز مورد پزیرش اعضای کنگرە قرار میگیرد. در این پلتفرم ها نیز بایستی کاراکتر و عملکرد رفقا از کنگرە دوم تا برگزاری کنگرە سوم مورد تحلیل قرار بگیرد تا کاستیها مشخص گردند و در ادامە مبارزە از تکرار آنها جلوگیری شود. بدلیل اینکە از سلاح نقد و انتقاد بە نحو احسن استفادە شود و مورد سوءاستفادە قرار نگیرد، در این زمینە رهبر آپو یک پایە تئوریک را میگذارد و میگوید: تحلیل ما امروز نیست تاریخ است، شخص نیست جامعه است.
این نیز بە این مفهوم است کە ما بعنوان فرد محصول تاریخ و جامعه هستیم. در نتیجە تنها خود فرد نیست کە مسبب تمامی ضعفها و مسائل شخصیتی خود میباشد. زیرا بخشی از جوانب شخصیتی ما از تاریخ اجتماعی ما به ما رسیده است. بسیاری از جوانب شخصیتی ما کە محصول همان تاریخ و جامعە است بە ناخوداگاە ما تبدیل شدە و گاها ناخواستە در رفتار ما تجلی مییابد. در نتیجە ما در بسیاری از موارد ندانستە دچار ضعف و خطا میشویم. پس نباید در ابتدا بخاطر ضعفها، مسائل شخصیتی و خطاهایمان خود را و یا همدیگر را مجرم بدانیم. اما اگر هیچ تلاشی جهت جستجو، یافتن و پذیرفتن ضعفها و مسائل شخصیتی خود بە خرج ندهیم و یا اگر سعی بخرج دادیم اما تقلا برای برطرف کردن آنها نکنیم آن موقع دیگر مقصر هستیم.
رهبر آپو میگوید اگر ما بە این شیوە بە مسئلە بنگریم به جای حذف حضوری و فیزیکی اشخاص، سعی در خصلت زدایی جوانب منفی شخص و این نیز در مرحلە دوم موجب جایگزینی خصوصیات انقلابی در شخصیت میشود. بە نوعی دیگر از طریق انتقاد و خودانتقادی بە آینەی همدیگر تبدیل میشویم. خصلت زدایی انجام میدهیم، خصوصیات غیر انقلابی را حذف و خصوصیات انقلابی را جایگزین خواهیم کرد.
با توجە بە این نیز در کنگره سوم پ. ک. ک پلتفرم انتقاد و خود انتقادی همهی اعضای مدیریت جنبش انجام دادە میشود و نتیجە آن در روزنامه سرخوبون ( روزنامە استقلال) منتشر میشود. بعد از انتشار متن انتقاد و خود انتقادی رفقا در روزنامه سرخوبون یکی از چهرەهای چپ و مشهور ترکیە بنام مهری بلی میگوید: این ابتکار اوجالان در زمینە سازماندهی حتی عبور از نبوغ و توان لنین است و باید آن جسارت را تحسین کرد.
این گویای این واقعیت است که پ.ک.ک از نقد و اعتراف بە کاستی خود ترسی ندارد و با جسارت تمام خود انتقادی انجام میدهد. در واقع اگرشما بعضی از کتابهای رفقارا که نوشتهاند بخوانید به نحوی در مسئلە انتقاد و خود انتقادی رادیکال است که فکر میکنید سرسختترین مخالف پ.ک.ک این کتابها رانوشته است.
در حقیقت پ. ک. ک با نقد و انتقاد مشکلی ندارد بلکە با بی انصافی، ناحقی، بهتان و افترا مشکل دارد. رهبر آپو میگوید اگر پرسیدە شد کە پ. ک. ک چیست؟ بگویید: پ. ک. ک یعنی انتقاد و خود انتقادی. پ. ک. ک با جسارت تمام هم انتقاد گرفت و هم خود انتقادی انجام داد و بە این شیوە پیشرفت کرد و گسترش یافت. یعنی در کنار مبارزە راسخ در برابر اشغالگر، مدام جوانب منسوخ و واپسگرای جامعه سنتی و رسومات کهنە در کوردستان، مبارزات رفرمیستی و اپورتونیستی ملیگرایی ابتدایی کورد و سوسیال شوونیسم موجود در ترکیە و خاورمیانە را مورد نقد قرار دادە است. بە موازات آن نیز در مورد کم و کاستیها نقد پذیر بودە و در مورد اعمال و فعالیتهای خود نیز رویکرد انتقاد و خود انتقادی را پیرو کردە است.
لازم بە ذکر است کە روزنامە سرخوبون (روزنامە استقلال) همانند اولین ارگان رسمی پ. ک. ک اولین بار در سال ١٩٨١ دراروپا منتشر میگردد. این روزنامە تا حال حاضر هم بطور مرتب منتشر میشود.
در عین حال لازم بە ذکر است کە رفیق مظلوم دوغان در ٢١ مارس سال ١٩٨٢ و رفیق عگید در ٢١ مارس سال ١٩٨٦ شهید میشوند. به همین دلیل از ٢١ مارس تا ٢٨ مارس بعنوان هفته قهرمانی نامگذاری شده است. همچنین رفیق حقی قرار در ١٨ ماه مه و رفقا نجمی، عاکیف و رفقای زیادی در ماه مه شهید شدهاند. در شرق کوردستان نیز رفقای بخش مطبوعات پژاک در اول ماە مە ٢٠٠٨ شهید شدند و رفقای زندان اوین یعنی رفقا فرزاد کمانگر، شیرین علمهولی، فرهاد وکیلی و علی حیدریان در ٩ ماە مە ٢٠١٠ بە جرم عضویت پژاک اعدام شدند. همچنین در این ماه گریلا و پشمرگەهای زیادی بدلیل اینکە این ماە همیشە آغاز عملیات و تحرکات پارتیزانی در بهار و تابستان بودە است شهید شدهاند. همچنین کسانی مانند لیلا قاسم، سلیمان معینی و بسیاری دیگر در این ماە شهید شدەاند. بە همین دلیل در درون جنبش ما ماه مه کە بە کوردی ماە گولان میگویند به ماه شهیدان نامگذاری شدە است.
باید بە زبان آورد کە در کنگره سوم پ. ک. ک باز هم فاطمه،این بار با عثمان اوجالان مسبب به وجود آمدن مشکلاتی در درون کنگرە میشوند. فاطمه و عثمان اوجالان به خاطر اینکه با رهبر اوجالان نسبت فامیلی دارند میخواهند ابتکار عمل را بە دست بگیرند و از ارتباط خود بە رهبر آپو در راستای امیال قدرتطلبانە خود سوءاستفادە کنند. اما رهبر آپو اجازه به این کار نمیدهد و میگوید که این حزب حزب خلق است، شخصی که با من نسبت فامیلی دارد معیار نیست بلکه اعمال و شخصیت او است کە ملاک قرار میگیرد.
در واقع در همین کنگره تصمیم به اخراج فاطمه از حزب گرفته میشود. بعدا با همکاری رفقا به یونان میرود. ولی در یونان تمام ارتباطش را با جنبش قطع میکند و از آنموقع تا کنون نیز خود را در انظار ظاهرنکردە است. عثمان اوجلان نیز بە آن خواستەهایی کە برای خود تعین کردە است نمیرسد. در واقع کینه عثمان از رهبر آپو از اینجا نشات میگیرد و بە همین کنگرە برمیگردد. عثمان انتظار داشت که رهبر آپو همانند احزاب کلاسیک بگوید که این برادر من است و این پست و مقام برای شما. اما رهبر آپو به او میگوید که برو خودت را اثبات کن همانند تمامی اعضا، توانستی پیشرفت کنی که چه خوب. اگر هم نتوانستی، نمیشود به خاطر اینکه نسبت فامیلی با من دارید بدون صلاحیت بە جایگاە برسید.
تصمیم دیگری که در این کنگره اتخاذ میگردد این است که بە یاد رفیق عگید و تمام شهیدانی کە در بین کنگرە دوم و سوم جان باختەاند، همچنین برای ارتقاء مبارزە باید مرحله تازهایی از مبارزە آغاز شود. این مرحلە هم مرحلە تبدیل شدن گریلا بە ارتش رهاییبخش کوردستان است. در نتیجە آن نیز نیروی رهایی کوردستان HRK بە ارتش رهاییبخش ملی کوردستان ARGK تبدیل میشود. یعنی نیروی گریلا دیگر از گروهای محدود و متحرک باید بە یک سازمان منظم بە مثابە یک ارتش درآید.
در واقع در مقطع فعالیت ARGK (1986 – 2002) عملیاتهای زیادی صورت گرفتند و این نیز دولت ترکیە را با چالشهای بزرگی روبرو ساخت. در حقیقت گریلاهای زیادی هم در درون ارتش رهایی بخش ملی کوردستان جان باختند تا نیروی گریلایی ما بە روز امروز رسیدە است.
همچنین جبهە رهایبخش ملی کوردستان ARNK برای پیشبرد مبارزات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و تامین لجستیک برای مبارزە رهاییبخش خلق کورد تشکیل میشود کە عمدتا در اروپا فعالیت میکند و در طول فعالیت خود کارهای بسیار ارزندەای را انجام دادە و تاثیر بسیار زیادی در ارتقاء مبارزە خلق کورد ایفا کردە است.
اما در نتیجە فقدان رفقایی کە میتوانستند خط گریلایی را بهتر هدایت کنند، با آغاز فعالیت ARGK تخریباتی در عرصە گریلایی صورت گرفت. برای نمونە افرادی مانند رفیق صبری و رفیق عگید کە متوانستند خط درست گریلایی را بە پیش ببرند اما بدلیل دستگیری رفیق صبری و شهادت رفیق عگید دیگر در عرصە گریلایی نماندند. همچنین تعدادی دیگر از کادرهای پیشرو جنبش ناچارا هم برای حفظ آنها و هم برای انجام کارهایی بە مناطق غیرە جنگی از جملە بە اروپا فرستادە شدند، خلاء هایی در عرصە گریلایی بە وجود آمد و افرادی اخلالگر و غیرە انقلابی از این وضعیت سوء استفادە کردند.
اشخاص اخلالگری همچون کورجمال، شاهین بالیچ (متین)، هوگر، شمدین ساکیک و امثال اینها در بدنه پ، ک، ک جا گرفته و بە فرماندە گریلا تبدیل شدە بودند. اینان تخریبات زیادی انجام دادند و زیر نام پ. ک. ک اقدامات ناروایی را در مقابل خلق بە انجام رساندند. این تخریبات باعث شد کە افراد زیادی در درون عشایر منطقە بوتان بە مزدور دولت در بیایند. اگر برخوردهای خط درست گریلایی پیرو میشد میتوانست مانع ملحق شدن این پتانسیل بە صفوف مزدوران دولتی شد. حتی میتوانست این پتانسیل را بە نیروی گریلا جزب کرد و نیروی گریلا را سریعتر گسترش داد. بغیر از این انعکاس عملکردهای این تخریبگران زیان زیادی بە وجهە جنبش در درون و خارج وارد کرد. دشمنان هم در صدد بر آمدند کە از آن بر علیە جنبش در حوزەهای ملی، اجتماعی، سیاسی و دیپلوماتیک داخل و خارج از آن استفادە کنند و بە این طریق توسط اخلالگران آب بە آسیاب دشمن ریختە شد.
رهبر آپو عنوان ٤ اخلالگر (٤ چەتە) را برای آنها بکار میبرد. چراکە واقعا اخلاگریهای زیادی را هم در عرصە گریلا و هم در عرصە خلق انجام دادند کە هنوز هم پ. ک. ک بخاطر اقدامات آنها مورد نقد قرار میگیرد. در حالی کە رهبری پ. ک. ک نە تنها هیچ تعلیماتی برای انجام آن کارها بە آنان صادر نکردە است، بلکە تا مدتها در بیخبری بودە است. چرا کە آنزمان امکان ارتباط گیری مانند اکنون آسان نبودە است.
بە هر صورت از سال ١٩٨٦تا ١٩٨٨ این اخلالگران، اخلالگریهای زیادی انجام میدهند. وقتی برای رهبری پ. ک. ک مسئلە روش میشود از طریق تدابیر سازمانی و با پیش آنداختن تحلیلات در مورد عملکردهای اخلالگرانە آنها و تبدیل کردن آن بە محتوای آموزشی جلوی آنها را در تداوم تخریبات میگیرد و در آنجاست کە رهبر آپو میگوید آنکە فکرش مال مانیست عملش نیز عمل ما نیست.
عاقبت هم در میان این ٤ اخلالگر سە تن آنها یعنی متین، کورجمال و هوگر مجازات میشوند و شمدین ساکیک بعد از محاکمە مدتی توبیخ میگردد و بعدا دوبارە بە او فرصت دادە میشود و تا سال ١٩٩٦ در درون جنبش همچنان میماند. اما سال ١٩٩٧ بعد از رو شدن دستش او هم فرار میکند. ابتدا نزد بارزانیها میرود و بعد تحویل ترکیە دادە میشود کە هنوز هم دولت ترکیە بر علیە جنبش ما از او استفادە میکند.
بهرحال در کنگرە سوم پ. ک. ک تصمیم تغییر ساختار سازمانی نیروی گریلا بە تشکیل ارتش رهاییبخش کوردستان اتخاذ میگردد. همانطور کە گفتیم نیروی گریلا وجود دارد ولی سازماندهی آن آنچنان گستردە و منسجم نیست و باید بە یک ارتش منسجم تبدیل شود و وسعت یابد. این در حالی است کە رفیق عگید شهید شدە و تعداد دیگری از رفقای موثر یا در زندان هستند و یا در اروپا مشغول انجام کارهای سیاسی و اجتماعی هستند.
در این اوضاع دولت ترکیە هم روزانە بیانیە صادر میکند و در بیانیەها ابراز میدارد کە ما اطلاع داریم پ. ک. ک در صدد برگزاری کنگرە خود است و ما آن را بە توپ خواهیم بست. در چنین شرایطی همە انتظار دارند کە پ. ک. ک و رهبر آپو از مبارزە منصرف شوند. اما رهبر آپو میگوید ما باید در سختترین شرایط امید بیافرینیم. برای تحقق این امر هم و برای گسترش مقاومت در برابر دولت فاشیست ترکیە ـ ارتش رهاییبخش ملی کوردستان ـ و همچنین برای گسترش سازماندهی در حوزە اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دیپلوماتیک و لجستیک ـ جبهە رهاییبخش ملی کوردستان ـ تاسیس میگردند.
رهبر آپو میگوید: در ابتدا با توجە بە سنت مبارزات کلاسیک ما نیز تابع آن بودیم کە آنهایی کە میتوانند بجنگند و در عرصە گریلا کار کنند نیاز نیست برای همە آموزشهای سیاسی و ایدئولوژیک را واجب بدانیم و صرفا آموزشی مقدماتی از لحاظ سیاسی و ایدئولوژی کفایت میکند و مهم آن است توان ایفای نقش در حوزە نظامی را داشتە باشند و بتوان این جنبە آنها را ارتقاء بخشید. اما بعدا و بعد از اخلالگریهایی کە بویژە ٤ اخلالگر مورد اشارە انجام دادند، پی بردیم کە گریلایی کە میجنگد اگر از لحاظ سیاسی، اخلاقی و فکری آموزش نبیند و ارتقاء انقلابی نیابد، هر آن ممکن است کە بە راهزن و اخلالگر تبدیل شود.
در نتیجە تصمیم گرفتیم کە باید تمام گریلاها دورهای آموزش سیاسی و ایدئولوژیک را بگذرانند. چرا کە گریلا بودن تنها یک وظیفە نظامی نیست. بلکە یک وظیفە سیاسی، اخلاقی و روشنفکری نیز میباشد. یعنی هر گریلا باید درعین حال ایدئولوگ نیز باشد و ملیتان آپویی بە همان میزان کە باید جسارت جنگیدن با دشمن را داشتە باشد بە همان میزان توان ایدئولوژیک و سیاسی را نیز باید داشتە باشد. در واقع بعد از این رهبر آپو تحلیلات عمیقی را انجام میدهد و از طریق آنها بە ارتقاء ویژگیهای انقلابی و گریلایی مبادرت میورزد.
مسئلەای دیگری کە باید بە آن اشارە کنیم آن است کە در کنگرە سوم پ.ک. ک بندی تحت عنوان قانون نظامی بە تصویب میرسد. این قانون نیز درخواست میهن دوستانی است کە فرزندانشان میخواهند بە صفوف گریلا ملحق شوند. آنها میگویند وقتی جوانانی بە صفوف گریلا ملحق میشوند، دولت ترکیە بە خانوادە آنها فشار مییاورد. در نتیجە ما پیشنهاد میکنیم کە پ. ک. ک اعلام کند گریلا شدن برای واجدین شرایط بە منظور گسترش ارتش کوردستان امری اجباری است. همانطور کە در دولتها سربازی اجباری وجود دارد جنبش کوردستان هم بە انجام چنین وظیفەای از سوی جوانان کورد لازم است.
آنان میگویند اگر شما چنین کنید وقتی دولت بە سرآغمان آمد و بدلیل ملحق شدن فرزندانمان بە صفوف گریلا ما را تحت فشار درآوردند ما هم میگوییم این کار بصورت اجبار در آمدە است و ما هم توان جلوگیری پ. ک. ک و میل فرزندان خودمان کە بە هردلیل میخواهند بە گریلا ملحق شوند را نداریم. اما اخلالگران از این بند سوءاستفادە میکنند و در مناطقی اقدام بە کارهای ناشایست از جملە اقدام بە زور میکنند تا تعدادی را بە اجبار برخلاف میل خود بە صفوف گریلا ملحق کنند. در این راستا هم مرتکب جنایتهایی در برابر روستاییان میشوند. همانطور کە گفتیم این اخلالگری بە مدت ٢ سال بطور پراکندە در مناطقی تداوم داشتە کە بعد از افشای آن پ. ک. ک با آن برخورد قاطع کرد.
با گذشت این دوران در سال ١٩٩٠ کنگرە چهارم پ. ک. ک در کوهستان برگزار میشود. یعنی اولین کنگرە پ. ک. ک است کە در کوهستان و در محیط گریلا برگزار میشود. در کنگرە چهارم شخصی بە اسم محمد شنر وجود دارد کە تازە از زندان آزاد شدە است.
این شخص در زندان تسلیم شدە است ولی دولت ترکیە بنوعی داستان را ترتیب میدهد کە از او یک قهرمان تداعی شود. بعدا برای پیگیری اهدافش آن را آزاد میکند تا بعنوان یک قهرمان کە گویا در زندان تسلیمناپذیر بودە و مقاومت کردە است اعتباری بیابد و دوبارە بە درون جنبش فرستادە شود و سعی شود بە رهبری برسد و بە این طریق پ. ک. ک را تحت کنتر درآورد. او تعدادی از اعضا را هم فریب میدهد و در این کنگرە سعی بر ایجاد اغتشاشاتی میکند کە توسط خط انقلابی جلوی آن گرفتە میشود.
این شخص حتی در صدد ترور رهبر آپو درمی آید. در راستای آن هم یک رفیق زن را فریب میدهد تا در چایی رهبر آپو سم بریزد و بە این طریق او را شهید کند. این رفیق زن هم یک استکان چایی کە در آن سم ریختە است را برای رهبر آپو میبرد. اما دچار عذاب و جدان و ترس میشود. در حالیکە استکان در دستش است دستش میلرزد و چایی میریزد. وقتی رهبر آپو این صحنە را میبیند متعجب میشود و از دلیل آن همە اضطراب سئوال میکند. او هم تمام ماجرا را تعریف میکند و محمد شنر لو میرود. بعد از این ماجرا نیز محمد شنر دستگیر میشود و بە مجازات میرسد.
در همین اثنا و در کمپ درە بقا نیز وقتی کە رهبر آپو با رفیق دوران بچگیش یعنی رفیق حسن بیندال (رفیق حمزە) در کنار هم ایستادەاند بە آنها سوءقسط میشود. رفیق حمزە همان رفیقی است کە قبلا داستانش را تعریف کردیم و گفتیم خانوادە آنها با خانوادە رهبر آپو در روستا اختلاف داشتە و مادر و مادر بزرگ رهبر آپو سعی کردەاند رهبر آپو را از دوستی با او منع کنند اما رهبر آپو نپذیرفتە است.
در واقع هدف سوءقسط رهبر آپو است ولی گلولە بە رفیق حمزە اصابت میکند و وی شهید میشود. در واقع این سوءقسط از سوی یکی از چهار اخلالگر یعنی متین انجام میگیرد کە او هم بعد از این جنایت دستگیر و مجازات میشود. رهبر آپو میگوید بعد از این رخدادها متوجە شدم کە خط اخلالگر با تمام توان سعی بر حذف خط انقلابی دارد و بایستی بسیار هوشیار بود و تدابیر سازمانی، سیاسی، امنیتی و آموزشی لازم را بطور جدی جهت خنثی کردن خط تصفیە و اخلالگر اتخاذ کرد.
بهر صورت سال ١٩٨٨ تا سال ١٩٩١ طی این چهار سال توسط رهبری پ. ک. ک تلاش زیادی در جهت کوتاە کردن دست اخلالگران بخرج دادە میشود. آموزش گریلا بصورت فشردە در دستور کار قرار میگیرد و برای سازماندهی اجتماعی و تمهید موجبات سرهلدان و خیزش اجتماعی تلاش زیادی بخرج دادە میشود.
سالهای ١٩٩٢ و ١٩٩٣ سالهایی است کە از سوی گریلا ضربات مهلکی بە دولت ترکیە وارد میشود. افراد بسیاری بە نیروی گریلا ملحق میشوند و نیروی گریلا بە هزاران نفر میرسد. از سوی دیگر سالهای ١٩٩٢ و ٩٣ بە سالهای آغاز سرهلدان و خیزش عمومی تبدیل میشوند. همانطور کە پیشتر هم بە زبان آوردیم در واقع از آغاز مبارزە جنبش آپویی تا سال ١٩٩٣ نیز کە در درون جنبش آپویی مرحلە دوبارە زیستین (وژین) نام گرفتە است پایان مییابد و وارد مرحلە نوینی میشویم.
در پایان لازم است بگویم کە در این بخش مطالبی را شرح دادیم ومنابعی را هم معرفی کردیم. کتابهای هستند کە در مورد مبارزات این مقطع اشارات زیادی در آنها وجود دارد و اطلاعات و تحلیلات نسبتا کاملی را در مورد این مرحلە ارائە میدهند. کتابهایی از قبیل مسئلە شخصیت در کوردستان، داستان دوبارە زیستن، سیاست و رهبریت آپوئیستی، مبارزە با اخلالگری، تاریخی از آتش، درس گفتار تاریخ پ. ک. ک توسط رفیق جمیل بایک و رفیق دوران کالکان، کتاب دفاع از یک خلق و جلد پنجم مانیفست تمدن دمکراتیک اثر رهبر آپو کە میتوانند کمک شایانی جهت درک بهتر مرحلە دوبارە زیستن ارائە دهند و در پایان موکدا برای رفقا پیشنهاد مطالعە آنها را میکنم. اینجا بحث را بە پایان میرسانیم و در هفتە آیندە بە بحث در مورد شروع مرحلەای جدید از مبارزە خواهیم پرداخت.
درس چهلم: دوران تکوین کادر، حزب، گریلا و ارتش در جنبش آپویی
این متن برگرفتە از قسمت سی و هشتم برنامە ڕێگا و ڕێباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد.
موضوع آموزشی این برنامە: دوران تکوین کادر، حزب، گریلا و ارتش در جنبش آپویی میباشد کە درتاریخ بیست و نهم آپریل ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.
ضمن سلام و درود بە همە رفقا باید گفت در واقع مرحله کادر شدن وحزبی شدن، گریلا شدن و تشکیل ارتش به این آسانی سپری نشدە، بلکه مبارزه و ازخود گذشتگی زیادی در این مرحلە انجام گرفتە است. همچنین این پروسە در کوتاه مدت شکل نگرفته است، بلکە زمان زیادی برای این کار صرف شده است کە تلاش اصلی آن نیز بر عهدە رهبر آپو بودە است. به همین خاطر مروری بر آن حائز اهمیت است. با مرورمان بر این پروسە میتوان بهتر درک کرد کە چگونە این حرکت با نزدیک به ٥٠ سال مبارزە مستمرمتوقف نگشت و با وجود تمامی فشارها و ناملایمتیهای موجود توانست روز به روز بیشتر خود را گسترش دهد.
ما در مبحث گذشتە دربارە مرحله تبدیل شدن به گروه و دوران شکل گیری ایدئولوژی جنبش صحبت کردیم. دورەای کە از سال ١٩٧٠آغاز و تا سال ١٩٧٨ادامە داشت. دورەای کە ابتدا با شخص رهبر آپو شروع شد، بعد تبدیل به گروه شد ودر نهایت با مشخص شدن خط ایدئولوژی جنبش، اقدام بە عمل سیاسی و سازماندەهی صورت گرفت.
در مورد مرحله حزبی شدن و کادر شدن، همزمان گریلا شدن و تشکیل ارتش نیز میتوان گفت: مدت زمان آن از سال ١٩٧٨ تا اوایل دهه ٩٠ میلادی بودە است. از سویی دیگر میتوان مرحله تبدیل به گروه شدن، ایدئولوژی شدن و دوران حزبی شدن، کادر شدن، گریلا و ارتش تشکیل دادن را تا سال ١٩٩٣ میلادی را مرحله دوباره زیستن نام نهاد.
همچنین ما در بخشهای قبلی درباره آنکە وقتی رهبر آپو و جنبش آپویی پا به میدان گذاشتند، وضعیت شمال کوردستان در چە موقعیتی بود صحبت کردیم. دورانی کە دولت ترکیه با وحشیگری تمام به مردم کورد هجوم میبرد و این نیز موجب یک سکوت عمیق و بە آسمیلاسونی تا حد خود انکاری تبدیل شدە بود. بە این مفهوم کە جامعه کورد در حالتی بسر میبرد که بخشی از آن موجودیت خود را انکار میکرد و بخشی دیگر نیز در ناامیدی مطلق فرو رفته بود.
ملت کورد تا آن زمان عصیانهای متعددی را صورت بخشیدە بود ولی همە در نتیجە هجوم اشغالگران سرکوب شدە بودند و این نیز ارادە و اعتماد بنفس را بە نازلترین حد خود رساندە بود. تا حدی که باور کردە بودند کە دیگر ایستادن و مقابلە با اشغالگر ناممکن است. دولت نیز با تمام شیوەهای جنگ ویژە روز بروز این باور را در میان خلق کورد عمیقتر میگرداند. حتی موقعی که پ.ک.ک فعالیت خودش را آغاز کرد دولت تورکیە اینچنین تبلیغات میکرد که ٢٨ قیام کوردها را خفه کردە، بیست و نهمین را نیز بسرعت خفه خواهد کرد.
در واقع خلق کوردبه دلیل اینکه تا زمان سربرآوردن جنبش آپویی ٢٨ قیام صورت بخشیدە بود و تمامی این ٢٨ قیام در مدت زمانی کوتاه سرکوب شدە بودند دیگر امید آن را باردیگر بپاخیزد، از کف دادە بود. حتی رهبر آپو میگوید که برای آنکه نبض جامعە را بگیرم، رفتم جایی که نجاری آنجا بود و میزی چوبی جلو دستشبود. نجار پیرمردی سرما و گرما چشیدە بود. ازوی پرسیدم دایی ما میخواهیم برای کوردها کاری انجام بدهیم به نظر شما قادر به این کار هستیم؟ پیرمرد در جواب گفت: پسرم نادان نباشید و سر خودتان را به درد نیاورید. سپس تخته خشک را در دست گرفت و گفت هر موقع توانستید کاری انجام بدهید که این تخته چوب جوانه بزند آن موقعدرباره کورد و خیزش کورد نیزحرف بزنید.
از سوی دیگر وقتی که جنبش آپویی فعالیتش را آغاز کرد چپ انقلابی ترکیە شکست بزرگی را متحمل شدە بود. آنها بعد از کودتای ١٩٧١ ضربه سنگینی خورده بودند، رهبرانشان یا اعدام شدە یا در درگیریها کشته شدە بودند. رهبرانی همانند دنیز گیزمیش، ماهر چایان و ابراهیم کاپاکایا. در واقع رهبر آپو میگوید که پ.ک.ک ادامە دهندە راە این انقلابیون است. چرا که آنها در کنار وجوە دیگر شخصیت و ویژگی انقلابیشان رویکردی انقلابی نسبت بە مسئلە کورد داشتند و آن را انکار نمیکردند.
بعد از سرکوب چپ انقلابی آنچە کە در ترکیە باقی ماندە بود چپ شوونیسم و یا بە تعبیر دیگر سوسیال شوونیسم بود. سوسیال شوونیسم از بالا به مسئله کورد مینگریست و میگفت:بایستاول تمام مشکلات ترکیە چارەیابی شود و سوسیالیسم تحقق یابد آنموقع میتوان درباره مسئلە کورد نیز حرف زد. آنهایی هم که دربارە کوردستان حرف میزدند مورد تمسخر آنها قرار میگرفتند و سعی میکردند آنها را در میان خود منزوی سازند.
چپ کورد نیز در واقع زیر تاثیر چپ ترک و مرکزگرا قرار گرفته بود. چپهای کورد نیز درباره مسئله کورد میگفتند که هنوز موقع آن نیست و باید در طرح مسئلە کورد صبر کرد. آنها میگفتند احتمالا دهه ٩٠(منظور دهە نود میلادی کە دیگر چیزی بنام شوروی باقی نماند) زمان مناسبش فرا میرسد که شوروی مسئله کورد را در برنامه کار خود قرار بدهد. بە همین دلیل تا دهه ٩٠ از کورد و کوردستان حرف زدن بی فایده است.
چپهای آن زمان به شوروری همانند قبله نگاه میکردند. آنها فکر میکردند شوروی قدرتی است کە میتواند در مقابل بلوک غرب که ترکیە نیز در آن جای میگرفت به جنبشهای آزادیخواه از جملە جنبشهای رهایی ملی کمک کند. جالب اینجاست که شوروی اوایل دهه نود متلاشی شد و انتظار آنان را برآوردە نشدە باقی گذاشت.
دیدگاه کورد کلاسیک نیز نسبت به مسئله کورد کاملا رفرمیستی و سازشکارانە بود، چون اهل عمل و تلاش نبودند و جسارت مواجهە با خطر را نداشتند. بە همین دلیل بە نوعی از موجودیت کورد حرف میزدند، اما به واضحی اسم کورد و کوردستان را به زبان نمیاوردند و بە جای عنوان کوردستان عنوان شرق یعنی شرق ترکیە را بە شمال کوردستان اطلاق میکردند.
خط کلاسیک کورد در مقابل دولت ترکیه کە کورد را مورد انکار قرار میداد و میگفت کورد و کوردستانی وجود ندارد تمام تلاشش این بود تا بتوانند اثبات کنند که کورد وجود دارد. در نتیجە وارد یک پلومیک انفعالطلبانە شدە بودند کە هیچ نیازی بە آن نبود. رهبر آپو میگوید فرق مابین ما و خط کلاسیک در آن زمان این بود کە پ.ک.ک خود را درآن پلومیک قرار نداد تا برای دولت ترکیە ثابت کند کە کورد و کوردستانی وجود دارد یا خیر. ما بعد از اقناع خود گفتیم کورد و کوردستان موجودیتهایی انکار نشدنی هستند، وجود دارند و باید ملت کورد آزادانه زندگی کند. کوردستان هم وجود دارد اما مستعمره است و باید رهایی یابد. تنها تلاش هم بایستی معطوف بە رهایی و آزادی کورد و کوردستان باشد نە تلاش برای اثبات وجود یک موجودیت مسلم.
در واقع میتوان گفت بر مبنا قرار دادن اینکە کورد و کوردستان انکار ناشدنی هستند و بایستی برای رهایی کورد و کوردستان از استعمار مبارزەای راسخ کرد، رهبر آپو جنبشی را به راه انداخته و کم کم بنیاد شکلگیری حزب کارگران کوردستان نهادە شد و آن راتشکیل داد. اما جامعه کورد خود را نفی و مشکلات اجتماعی فراوانی در بطنش وجود داشت. همچنین مشکل شخصیتی و اجتماعی در درون جامعە کورد در اوج خود قرار داشت. با توجە بە این واقعیت تاسیس پ.ک.ک فراتر از تاسیس یک حزب بود و میتوان گفت تصمیمی برای زندگی آزاد در مقابل زندگی اسفناکی بود که اشغالگران برسر جامعه کورد تحمیل کرده اند.
در این باره رهبر آپو میگوید که ما از وضعیت خودمان بە شرم آمدیم و آن شرم را به مبارزە رهایی در قالب پ.ک.ک تبدیل کردیم. با خود گفتیم شرمآور است که از این پس در زیر سیطره اشغالگری و چون بردە مطیع سرمایەداری زندگی کنیم. در چنین موقعیتی بود کە پ.ک.ک تاسیس شد. همانطور کە در مبحث قبلی ذکر کردیم بعد از اینکه پ.ک.ک تاسیس شد نشانه های کودتا ١٢ سپتامبر١٩٨٠ نمایان گشت و در نهایت بە وقوع پیوست. در واقع رهبری پ.ک.ک از قبل پیشبینی این کودتا را کرده بود. بە همین دلیل قبل از وقوع کودتا تصمیمی مبنی بر خروج رهبر آپو از شمال کوردستان گرفتە شد.
در نتیجە این تصمیم رهبر آپو از شمال کوردستان خارج و وارد کوبانی در روژآوای کوردستان میشود. وی مدتی در آنجا ماندگار میشود و بە فعالیت و مبارزه میپردازد. لازم بە ذکر است کە خانەای کە رهبر آپو برای مدتی در آنجا ماندە بود بعد از آزادسازی کوبانی رفقا آن را بە موزە تبدیل کردە بودند ولی دشمن حتی تاب همان خانهایی که رهبر آپو آنجا رفته بود و چند روزی داخلش زندگی کرده بود را نیاورد و امسال آنجا را بمباران کرد.بدون شک این کینه بدون دلیل نیست. چونکه شخصی بپاخواست، کورد را زنده کرد و دولت تورکیە را به چالش کشید. این کینە عمیق دشمن نیز از این واقعیت نشات میگیرد.
رهبر آپو میگوید ما وقتی وارد روژآوای کوردستان شدیم فقط خانوادهایی را میشناختیم. همین یک خانواده را با فعاالیت و مبارزه به هزاران خانواده مبدل گرداندیم. وی منظورش خانوادەای است کە وقتی وارد کوبانی میشوند چند روزی را در خانە آنها میمانند. میگوید حتی وقتیکه به کوبانی آمدیم برای خرید کیلویی گوجهفرنگی و چند عدد پیاز درمانده بودیم ولی امید بە مبارزە داشتیم و با تلاش شبانە روز امکانات و فرصتهای زیادی را برای تداوم مبارزە و تحقق انقلاب فراهم کردیم.
بعد از ورود بە سوریە و لبنان رهبر آپو ارتباط خودش را با گروههای فلسطینی برقرار میکند و در همین برهه زمانی پیشبینی کە در مورد امکان وقوع کودتا کردە بودند درست از آب در میآید و کودتا در ١٢ سپتامبر ١٩٨٠ بە وقوع میپیوندد. همانطور کە در مبحث قبلی گفتیم اگرکودتای ١٩٧١بر علیه چپ انقلابی ترکیە بود، در واقع کودتا ١٩٨٠ بر علیه جنبش آزادیخواهی خلق کورد در شمال کوردستان با پیشاهنگی پ.ک.ک بود. چونآنها فهمیده بودند که این جنبش، جنبشی جدی و هدفمند است و میتواند به یک جنبش اجتماعی و ملی گستردە تبدیل شود. میخواستند بە این وسیلە مانع تحقق این امر شوند.
ابتدا وقتیکە رهبر آپو نزد فلسطینیهامیرود، بدلیل آنکە آن وقت پ.ک.ک و رهبر آپو شناخته شده نبودهاند، دچار مشکلات زیادی میگردند تا بتوانند اعتماد فلسطینیان را نسبت بە خود بدست بیاورند و در آنجا بمانند. به دلیل آنکە آنموقع بسیاری از چپها وعربهای ساکن در لبنان جامعە کورد را نیز بە خوبی نمیشناختند و از نظر آنها بارزانی مظهر کوردها است کە او نیز با موصاد و سی آی ای وابستە است. بە همین دلیل ابتدا روی خوشی بە رهبر آپو و رفقا نشان نمیدهند.
همچنین آنزمان حزب شیوعی عراق نقش نماینده شوروی در خاورمیانه را داشت و در مورد کوردها اطلاعات خوب و مثبتی به فلسطینیان و شوروی نمیدهد. بنابراین رفقا برای کسب اعتماد نیروهای فلسطینی مبارزه و تلاش میکنند. یعنی رهبر آپو و رفقا ماهها تلاش میکنند تا ثابت کنند تمامی کوردها همراه و شریک اعمال بارزانی نیستند. میگویند کورد ملتی انقلابی و ستمدیدە است و ما نیز خواهان مبارزه برای خلق خود هستیم، ترکیه دولتی کاپیتالیست است و ما بر علیە او جهت رهایی مبارزە میکنیم.
بهر تقدیر رفقا تلاش زیادی بخرج میدهند تا آن که کمی شرایط مساعد میشود. البتە آنهم بیشتر نزد چپهای انقلابی فلسطین. در آن زمان فلسطینیها نیز دو بخش هستند کە بخشی از آنها تمایلات مذهبی و راستگرایانە دارند و بخش دیگر نیز تمایلات انقلابی دارند. برای نمونە کسانی همانند جورج حبش که در سازمان جبهه نظام جای میگیرند گرایشات چپ و انقلابی داشتند. رفقا بیشتر با آنها در ارتباط هستند و نزد آنها میمانند.
پس از آنکە رفقا در لبنان اسقرار مییابند و امکاناتی را مییابند رهبر آپو به رفقا جمیل بایک و دوران کالکان که در کوردستان هستند نامه میفرستد و میگوید کە امکاناتی فراهم کردەایم و تا ٢٥٠ رفیق میتوانند به اینجا بیایند و آنها را تحت آموزش قرار دهیم. اما رفقا، آن موقع کم کاری میکنند و نمیتوانند اعزام رفقا را بە لبنان صورت بدهند. هنوز هم رفیق جمیل بایک مرتبط به این مسئلە مرتب بە خودانتقادی میپردازد. چرا کە اگر حرف رهبر آپو را اجرایی میکردند شاید رفقایی همچون مظلوم دوغان و خیری دورموش و بسیاری از رفقای دیگر دستگیر نمیشدند.
رهبر آپو در نبود امکان، امکاناتی را فراهم میکند که این خود یکی از خصوصیات رهبر آپو میباشد. آن نیز در نا امیدی، امید خلق کردن است. به هر حال ابتدا تنها گروه معدودی از رفقا میروند و وارد کمپ فلسطینیها در لبنان میشوند و در دورەهای آموزشی قرار میگیرند تا برای بازگشت بە مبارزە در کوردستان آمادە شوند. در این اثنا دولت ترکیە نیز ازاین وضعیت بی آگاه است و فکر میکند که رفقا بعد از کودتا انسجام خود را از دست دادەاند و دست از مبارزه کشیدەاند. یا اینکه متواری شدەاند و در راە اروپا هستند تا بە امکاناتی برای زندگی شخصی خود دست یابند.
این در حالی است کە رهبر آپو و رفقا بە شدیدترین شیوە درحال آماده کاری و فراهم کردن فرصت برای تداوم مبارزە هستند. بدون شک در این موقعیت امکانات و فرصت آنچنانی وجود ندارد و فلسطینیها در قبال امکانات محدودی کە میدهند در صدد تحمیل هژمونی خود بر رفقا هستند و در تلاش استفادە از آنها برای جنگ بر علیه اسرائیل میباشند. اما رفقا تن بە این خواستەها نمیدهند و صرفا سعی میکنند از موقعیت لبنان جهت کسب فایدە برای مبارزە در کوردستان بهرە ببرند.
برعکس ادعای بعضی اشخاص مبنی بر استفادە فلسطینیان از پ.ک.ک برای جنگ علیه اسرائیل، رفقا در مقابل میل سوءاستفادە بعضی از گروهای فلسطینی میگویند ما سرباز هیچ کسی نمیشویم و تنها از مبارزە رهایی بخش سایر ملل حمایت میکنیم. همزمان از آنها نیز حمایت میطلبیم. رهبر آپو میگوید درست است که شما امکاناتی به ما میدهید اما به این معنا نیست که ما هر کاریبرای شما انجام بدهیم. آنچە را کە شما میکنید مادام کە مدعی انقلابی بودن هستید، وظیفەای انقلابیست کە انجام میدهید و همچنین حمایت ما نیز در حد توانمان از شما باز وظیفەای انقلابیست و بس.
حتی رهبر آپو پول و وجە نقد را از آنها قبول نمیکند. رفقایی که آن زمان آنجا بودهاند تعریف میکنند که هر شخصی میآمد پولی از فلسطینیان میگرفت. ما با رهبر آپو حرف زدیم چرا ما پول را دریافتنکنیم. رهبر آپو نیز در جواب میگوید کە با گرفتن پول هم تن بە راحت طلبی خواهیم داد هم وابسته به آنها میشویم به نحوی کە بعدا مجبور میشویم تابع امرشان باشیم. نخیر ما پول را نمیگیریم، اما جا و اقامتگاه را از آنها میگیریم و خود ما تلاش میکنیم کار کنیم، پول جمع کنیم تا کە استقلال خود را از دست ندهیم.
ناگفته نماند که یک بار در سال ١٩٨٢ حملهایی غافلگیرانه به کمپ فلسطینیها در لبنان انجام میگیرد. خیلی از گروهای فلسطینی سنگرهای خود را رها میکنند و پا بە فرار میگزارند. اما رفقا سنگرهای کمپ خود را ترک نمیکنند و مقاومت میکنند. در نتیجە این حملە نیز رفقایی شهید میشوند. این به این معنا که پ.ک.ک برای کسی دیگرجنگ کرده است، نیست. بلکه پ.ک.ک یاد گرفته است که بدون مقاومت سنگر را رها نکند و پا بە فرار نگذارد و تا حد ممکن از مواضع خودش دفاع میکند. بە هر صورت در آن زمان پ.ک.ک بزرگترین مقاومت را انجام میدهد که استقلال خود را در درون کمپهای لبنان حفظ کند و بە سرباز کسی تبدیل نشود.
رهبر آپو در آنجا در چهارچوب ایدئولوژی، سیاسی و نظامی آموزش رفقا را آغاز میکند و گروههای کم شمار نظامی و سیاسی برای بازگشت بە میهن آمادە میگردند. رفقا در آنجا با رعایت کامل اخلاق انقلابی زندگی میکنند. در آنجا باغاتی وجود داشتە که رفقا از محیطش استفاده میکردەاند، ولی چونکه بنا به اخلاق انقلابی صدمه به باغات منطقه وارد نمیکردند و حتی به مردم در کار باغات نیز کمک میکردند، این خود تاثیر بزرگی بر ساکنان آنجا میگذارد.
ما که الان از راستی و محبت رفقا در کوههای کوردستان میشنویم که بە باغات مردم صدمه نمیزنند، این فرهنگی هست که از آن زمان زیربنای آن چیدە شد. حتی این رفتار سالم و انقلابی رفقا در حدی بودە است که مردم منطقە بە صراحت اذعان کردەاند و گفتەاند کە ما دوست داریم تنها باغات خود را بە بچەهای پ.ک.ک واگزار کنیم تا در درون آنها کمپهای خودشان را بسازند. چونکە در آن زمان گروههای دیگری بودند که بە باغات صدمه میزدنند.
در واقع گروهای فلسطینی به دلیل اینکه از هر سویی پول و امکانات مالی زیادی به دستشان میرسد، تنبل شدەاند، اسراف میکنند، فرماندههانشان فاسد شدهاند و مردم از آنها رنجیدە خاطر اند و وقتی مردم رفتار رفقای ما را با آنها مقایسە میکنند تفاوت فاحشی را مشاهدە میکنند. در این خصوص روایتی وجود دارد، گویا روزی رفیق کمال پیر در محیطی تعداد زیادی پتو را میبیند که فقط کثیف شده اند و قابل استفادە هستند اما فلسطینیها آنها را دور انداختهاند. رفیق کمال پتوها را جمعآوری و همراە با دیگر رفقا آنها را میشویند. بعد از آنکه یکی از فرماندههان فلسطینی در حین آنکە رفقا مشغول شستن پتوها هستند نزد آنها میآید رفیق کمال پیردرخطاب بە او میگوید این شیوه و رفتار انقلابی نیست. بلکه مصرف گرایی است و دور از اخلاق و فرهنگ انقلابی میباشد. میگوید درست است کە پول و امکانات دارید اما نباید به این شیوه رفتار کنید.
همزمان که رفیق کمال با فرماندە فلسطینی به تندی حرف میزند یکی از نیروهای فلسطینی کە در کنار فرماندەاش است واکنش نشان میدهد که چرا به این شکل با فرمانده ما حرف میزنید. فرمانده خطاب بە آن فرد میگوید هیچی نگو، او واقعیت را به زبان میآورد و ما بدلیل وفور امکانات به بیراهه رفتهایم. در واقع آنزمان هم شوروی و هم بسیاری از کشورهای عربی بە گروهای فلسطینی امکانات و پول سرازیر میکردند. این نیز باعث وفور امکانات و حیف و میل شدە است. بە هر صورت به این شکل رفقا هویت و ماهیتی واقعی از انقلابیگری را از خود نشان میدهند و آن همه تبلیغات منفی را که بر علیه کورد ها در نتیجه اقدامات خانوادە بارزانی صورت میگرفت را خنثی میکنند و در آنجا برای سالیان استقرار مییابند.
قبلا نیز گفتیم کە در دستگیریهایی کە در بحبوحەی کودتا انجام میگرفت تعدادی از رفقای پیشاهنگ جنبش آپویی دستگیر میشوند. رفقایی مانند مظلوم دوغان، خیری دورموش، سکینه جانسز و… اما تعدادی از رفقا نیز خودشان را به درە بقاء واقع در لبنان میرسانند. متعاقبا در سال ١٩٨١ اولین کنفرانس پ.ک.ک در لبنان برگزار میشود و در این کنفرانس تصمیم برگشتن به میهن و آغاز سازماندهی گریلایی برای جنگ نظامی اتخاذ میگردد.
رفقا کمال پیر و معصوم کورکماز کە برخی از اسناد کنفرانس را نیز با خود بە همراە دارند به میهن برمیگردند تا طبق تصمیمات کنفرانس جهت سازماندهی گریلا برای آغاز مبارزە مسلحانە اقدام نمایند. شوربختانە در یکی از ایستگاهای بازرسی جلوی ماشین آنها را میگیرند . رفیق معصوم کرکماز (رفیق عگید) فورا خود را از ماشین به پایین پرتاب میکند. ولی رفیق کمال پیر دستگیر میشود و اسنادی از کنفرانس به دست دولت ترکیه میافتد.
در واقع بعد از دستگیر رفیق کمال و افتادن این اسناد بە دست دولت است کە برای دولت ترکیە مشخص میشود که پ.ک.ک و رهبر اوجالان همچنان در میدان مبارزه فعال هستند و مشغول سازماندهی و در تدارک مبارزه، بویژە مبارزە مسلحانە هستند. این نیز موجب شدیدتر شدن شکنجەهای دولت بر رفقای زندانی بویژە رفقای زندان آمد (دیاربکر) میشود. چرا که رفقای پیشروی همچون کمال پیر، فرهاد کورتای، سکینە جانسز، محمد خیریدورموش، عاکیف یلماز، علی چیچک، مظلوم دوغان و… در زندان آمد بسر میبرند.
در برابر این شکنجە ها رفقا نیز مقاومتی بی نظیر انجام میدهند. اما تعدادی نیز هستند که اعتراف میکنند و مرتکب خیانت میشوند. در واقع شکنجهایی که در زندان آمد صورت میگرد، در اوج توحش است و شدیدترین شکنجەهای روانی و جسمانی در آنجا اعمال میشوند. در این بارە فیلم و مستند ساختە شدە موجود است. همچنین درکتاب تاریخ پ. ک. ک موسوم بەتاریخی از آتش (مێژووێک لە ئاگر) بە توحش دولت ترکیە و مقاومت رفقا پرداختە شدە است. رفقایی هم کە آن زمان در زندان آمد بسر بردەاند گاها خاطرات خود را تعریف میکنند کە گوش فرادادن بە آن تحمل را از انسان میستاند.
بهر صورت در زندان آمد بطور همزمان هم مقاومت وجود دارد و هم خیانت و تسلیمیت. برای نمونە شخصی به اسم شاهین دونموز وجود دارد که در اولین کنگره پ.ک.ک هم شرکت داشتە و در کمیته مرکزی جای میگیرد. او نیز در دوران کودتا دستگیر میشود و بە زندان میافتد. همچنین او هم در زندان آمد بسر میبرد کە در آنجا تسلیم میشود و اعتراف میکند. رفیق مظلوم دوغان که دستگیر شدە است و او هم در زندان آمد بسر میبرد ابتدا از سوی دولت ترکیە شناسایی نمیشود. اما این شخص رفیق مظلوم دوغان را لو میدهد و به آنها میگوید که این شخص مظلوم دوغان و از کادرها و از اعضای رهبری پ.ک.ک میباشد. وی همچنین به دولت توکیە میگوید: خودتان را فریب ندهید، اگر تمامی کادرهای پ.ک.ک را دستگیرو به قتل برسانید مادام کە آپورا از بین نبرید، نمیتوانید این جنبش را امحا کنید و بر آن پایان دهید. چرا کە آن آپویی را که من میشناسم از سنگ انسان انقلابی میسازد.
در میان رفقا رفیق سکینه نیز مقاومتی بی همتا انجام میدهد. شخصی که شکنجهگر زندان آمد است شخصی است کە اسمش اسد اوکتای میباشد. وی شخصی سادیست است کە در آمریکا آموزش شکنجە دادن را دیده است و در نهایت توحش شکنجه میکند. چون شخصی سادیست استاز داد و هاوار انسانها و بویژە زن در حین شکنجە لذت میبردە است و میخواسته وقتی که زنی را شکنجه کند صدای فریاد زنان را بشنود و آز آن لذت ببرد. بە همین دلیل رفیق سکینە را بسیار وحشیانە مورد شکنجە قرار میدهد. رفیق سکینه نیز رو به اسد اوکتای میگوید که اسد تو هرگز صدای فریاد من را نخواهید شنید تا ازش لذت ببرید. این آدم جانی نیز در واکنش به این حرف رفیق سکینە با کارد سینه رفیق سکینه را میبرد و رفیق سکینه فقط تفی تو صورتش میکند و با وجود بریدن سینەاش هم فریاد از او سر نمیزند.
همچنین یکبار اسد اوکتای رو به رفیق کمال پیر که درمیان رفقا کورد او نیست و ترک است، میگوید کمال تو دیگر چرا؟ اینها راکه خاکشان را اشغال کردەایم و به نحوی با ما فرق میکنند میشود درک کرد. اما تو که از جنس مایی و از یک نژادیم از شما بعید است بر علیە دولت ترکیە عصیان کنی. شما که کورد نیستید چرا خودت را داخل این بلا انداختەای و این همه شکنجه را تحمل میکنی؟ رفیق کمال در جواب میگوید: این حرف مرا هیچوقت فراموش نکن کە تا وقتی که کورد آزاد نشود ما نیز بعنوان ترک آزاد نخواهیم شد. چرا کە ترکیە برای اینکە کوردها را سرکوب کند خودش را به برده و مطیع دهها دولت دیگر از سیستم سرمایهداری و حتی دستگاهای استخباراتی مانند سی آی ای و موصاد تبدیل کردە است. در ضمن آنکە آزادی افراد و گروهی از مردم را از آنها سلب کند خود بە بردە مافوقانی تبدیل شدە است کە این سیستم بردەدار را هدایت میکنند.
همچنین اسد اوکتای بە رفیق کمال پیر میگوید آن کوردی را کە تو خودت را برایش بە این وضعیت انداختەای اکنون خود تسلیم شدە است. تمام رفقای کوردت تسلیم شدە اند و اظهار ندامت و پشیمانی کردە اند. اسد میخواهد با این دروغ و شایعەها ارادە رفیق کمال را بشکند و او را بە تسلیمیت دربیاورد. حتی عکس رهبر آپو را روی صفحه روزنامەای کە خودشان جعل کردەاند بە رفیق کمال پیر نشان میدهد و میگوید نگاه کن این عبداللە اوجالان است و او هم دستگیر شدە است، اظهار پشیمانی کردە و تسلیم شدە است.
رفیق کمال نیز باکمال خونسردی و با وقار انقلابی میگوید که فرض کنیم شما درست میگوید، همه تسلیم شدهاند و رهبر آپویی که این راه را به من نشان داده او هم تسلیم شده است، اما شما فراموش نکنید کە کمال پیر وجود دارد و هنوز زنده است. مطمئن باشید اگر تنها هم باشم در مقابل این ظلم ایستادگی خواهم کرد. اما فقط خواهشی از شما دارم اگر من را شکنجه میکنید من را از رفقای کوردم متمایز ندانید بە حساب اینکە من ترک هستم و کورد نیستم.
اسد در جواب میگوید که شما را متمایز خواهیم دید. ولی نە بە این مفهوم شدت شکنجە تو را کمتر کنیم. اتفاقا بیشتر از بقیه شما را شکنجه خواهم کرد. چرا که میتوان درک کرد که یک کورد چرا بر علیە دولت ترکیە مبارزه میکند اما شما ترک هستید و تنها وظیفه شما محافظت از جمهوری ترکیه است، ولی شما بپاخواستەاید و بر علیە آن بنفع کوردها مبارزە میکنید. پس از نظر ما جرم تو و امثال تو سنگینتر است و باید بیشتر و شدیدتر شکنجە بشوید.
رفقایی که هم اکنون در قید حیات هستند وقتی کە از خاطراتشان در زندان میگویند،بازگو میکنند که در زندان آمد بە انحاء مختلف جنگ روانی به راه میانداختند. مثلا کاسهای غذا میاوردند برای پنج نفر اما چهار قاشق همراه کاسه بود. بە این طریق میخواستند ما برای یک قاشق به جان هم بیفتیم و رفاقتمان بهم بخورد. ولی در مقابل ما نیز هر چهار قاشق را کنار میگذاشتیم و با دست غذا میخوردیم. یا اینکە کاسە ای آبگوشت میاوردند ما که ٤ نفر بودیم تنها تیکهای کوچک گوشت داخلش بود، ما نیز در واکنش به این اقدام آب آن را میخوردیم وتکە گوشت را پس میفرستادیم تا ما هم بە این طریق بگوییم ما و رفاقتمان محکمتر از آن است با تاکتیکهای شما متزلزل گردد.
اگر بخواهیم به کلی دربارە وضعیت زندان آمد بگویم در واقع شکنجە، بی احترامی و حقارتی که درزندان آمد انجام میگرفت قابل قیاس با هیچ جای دنیا نبودە و نیست. رفیق مظلوم روزی که زیر شکنجه وحشیانە اسد اوکتای میباشد بە او میگوید: اسد مطمئن باش روزی به دست رفقای من کشته خواهی شد و رفقای من انتقام این جنایتها را از تو و امثال تو میگیرند.
در واقع همین کار هم انجام شد و در سال ١٩٩٢ میلادی اسد اوکتای در حالیکە جراح پلاستیکی و تغییر چهره دادە بود اما رفقا جاییش را پیدا کردند و وی را به سزای اعمال خود رساندند. رفیقی که بهش شلیک میکند قبل از شلیک خطاب بە او میگوید: اسد من رفیق کمال پیر و مظلوم دوغان هستم، دیگر راه فرار ندارید و با سه گلوله او را از پا درمیآورد.
همانطور کە پیشتر گفتیم در زندان آمد همزمان با اینکه مقاومتی بی نظیر در جریان بود تسلیمیت و بی ارادهگی در اشخاصی نیز بروز میکند و میرود کە جو تسلیمیت و بیارادگی حاکم گردد. در چنین وضعیتی وقت آن بود که واکنش و جرقهایی متفاوت در مقابل توحش صورت گرفتهانجام گیرد. در این اثنا رفیق مظلوم دوغان در واکنشی به هجمهها و بعنوان نمود مقاومت فرد آزاد در نوروز١٩٨٢ در حجرە تک سلولی با سه عدد چوب کبریت بعنوان نماد سە حرف پ.ک.ک و با گفتن این که اگر شما اجازه نمیدهید ما نوروز خود را با هویت خود برگزار کنیم، با جان خود آتش نوروز را بر میافروزیم، با سر دادن ـ مقاومت زندگیست ـ نوروز ١٩٨٢ را با آتش زدن جان خود شعلهور کرد.
نوروزی که معنای راستینش فراموش شده بود.بویژە در شمال کوردستان چیزی به اسم نوروز نمانده بود. در بخشهای دیگر کوردستان نیز نوروز را همانند تفریح و دورهمی و خوردن غذا میدیدند. امارفیق مظلوم با این اقدام خود معنای دیگری به نوروز داد. یعنی معنای مقاومت و ایستادگی را به نوروز بخشید و به خاطر همین است که از رفیق مظلوم به عنوان کاوه دوران نام میبریم. در واقع واژه “بەرخۆدان ژیانه” “مقاومت زندگیست” مختص به رفیق مظلوم دوغان است و جزوهایی نیز با اسم “مقاومت زندگیست” وجود دارد کە اثر رفیق مظلوم دوغان است.
در عین حال رفیق مظلوم با عملیاتی که در روز ٢١ مارس ١٩٨٢ انجام میدهد، جان دوبارهای به مقاومت زندان میدهد و فضای تسلیمیت و بیارادگی را در هم میشکند و میل بە مقاومت و تسلیمیت ناپذیری حاکم میگردد. در روز ١٦ ماە مە همان سال رفقا فرهاد کورتای، نجمی اونر، اشرف آنی و محمود زنگی نیز در اعتراض به خفقان و توحشی که در زندان حاکم شده تن خود را به آتش میکشند. بعد از این فضای تسلیمیت، بی ارادهگی و روانی که در صدد استیصال ذهنهاست کاملا شکسته میشود.
در ادامە به پیشگامی رفیق محمد خیری دورموش در ١٤ جولای همان سال اعتصاب غذای نامحدود اعلام میشود که در آغاز رفقای دیگر نیز بە آن ملحق میشوند. بعد از مدتی رفقا کمال پیر، محمد خیری دورموش، علی چیچک و عاکیف یلماز در نتیجە همان اعتصاب غذا به شهادت میرسند. بعضی از رفقا نیز با وجود شرکت طولانی مدت در اعتصاب غذا ولی شهید نمیشوند و زندە میمانند. رفقایی همانند رفیق مصطفی قرسو که هم اکنون در کوهستانهای آزاد کوردستان هستند. برای نمونە آنموقع رفیق مصطفی قرسو بە مدت ٦٤ روز در اعتصاب غذا بسر برد.
ناگفته نماند که رفیق مصطفی قرسو در موقعیتی به رفقا ملحق میشود که تنها پسر خانواده است، پدرش در آلمان کار میکند و پول میفرستد، او هم با آن پول خوشگذرانی میکند و غذاهای مختلف میخورد و رستورانهای گوناگونی را برای خوردن غذایی که باب میل او باشد انتخاب میکند. در عین حال از چپ بودن نیز سخن میگوید. اما بحثی از کورد بودن خود به میان نمیآورد. بعدا رفقا با اوگفتگومیکنند و ویبعد از مدتی جدل به گروه ملحق میشود. در این باره رهبر آپو میگوید: قرسو همیشه دنبال رستورانی بود که بهترین غذا را بخورد اما پ.ک.ک ارادهایبە او داد کە بتواند ٦٤ روز اعتصاب کردە و لب بە غذا نزند. در واقع پ.ک. ک این است و بە انسان ارادە خارقالعادە میبخشد.
حتی داستانی از رفیق قرسو وجود دارد که وقتی شکنجه گران در زندان میخواهند با جنگ روانی او را تسلیم کنندبە او میگویند که آپو پشیمان شده و گفته است تمامی حرفهایم اشتباه بوده و از دولت ترکیە طلب عفو میکنم. رفیق قرسو میداند که این جز جنگ روانی چیز دیگری نیست و در جواب میگوید: من اشتباهات رهبر آپو را هم قبول دارم و بە آنها ملحق میشوم. منظور این است کە اگر این اشتباه است کە او گفتە است باید کوردستان آزاد شود، باید در مقابل اشغالگران جنگید، من این اشتباهات را هم میپسندم. بە هرصورت رفیق قرسو در سال ١٩٩٢ با چند نفر از نیروهای دولت ترکیە کە از سوی رفقا اسیر شدەاند، معاوضە میگردد و بە این طریق آزاد میشود. اکنون نیز در مناطق حفاظتی میدیا میباشد وبە مبارزە ادامە میدهد.
بە هر تقدیر مقاومت زندان آمد به اوج خود میرسد و در نتیجە آن نیز فضا وآتمسفر مسکوت شکسته میشود. در آن شرایط سخت رفقای پیشاهنگ در حین اعتصاب غذا نیز مواضع انقلابی خود را در حد اعلا پیروی میکنند. برای نمونە رفیق کمال پیر ١٠ روزی بینایی اش را از دست دادە است ولی به هیچ یک از رفقا نمیگوید تا اینکه پزشک برای معاینه با رفیق کمال حرف میزند. اما او در اثنای گوش دادن بە آن پزشک رویش را بطرف دیگری کردە است. دکتر میفهمد که رفیق کمال بیناییش را از دست دادە است. ازاو میپرسد: کمال مثل اینکه شما نمیبینید! او هم میگویددرست است و بە نابینا گشتن خود اذعان میکند. بعدا رفقا از او میپرسند که رفیق کمال چرا چیزی بە ما نگفتید؟ در جواب میگوید: نگفتم چونکه نخواستم دشمن خوشحال شود و رفقا ناراحت.
در نتیجە این اعتصاب غذا نیز چند رفیق شهید میشوند. رفقای گرانقدری از قبیل کمال پیر، علی چیچک، محمد خیری دورموش و عاکیف یلماز. در خصوص این مقاومت نیز اخیرا فیلمی تحت عنوان ١٤ تموز ساختە شدە است کە تماشای آن خالی از لطف نیست. در کتاب مێژوویەک لە ئاگر”تاریخی از آتش” و مقالات دیگری داستان مقاومت رفقا نوشته شده است. درکل این مقاومت انعکاس زیادی مییابد. از سوی دیگر این مقاومت و شهادت رفقای زندان بار و مسئولیت رفقا بیرون را برای مبارزە سنگینتر میکند. مخصوصا مسئولیت رهبر آپو را که پایبندی به رفقا و شهدا یکی از اصول لاینفک شخصیت او میباشد.
همانطور کە پیشتر گفتیم بعد ازشهید شدن رفیق حقی قرار، بعنوان برداشتن گامی نوین جهت ارتقاء مبارزە پ.ک. ک تاسیس شد. هم اکنون نیز رفقای زندان آمد (دیاربکر) شهید شدهاند و جنبش بە پاس مقاومت و مبارزە نستوە آنان باید گامی دیگر رو به جلو بردارد. بدون شک در اینجا خودسازی کادر و تکوین حزبی آنطور کە لازم است پیش نمیرود و در حین مبارزە مشکلات زیادی بروز میکنند. بسیاری از کادرها آموزش کافی ندیده اند و طبق آنچە کە باید باشد بر وظایف خود واقف نیستند. رهبر آپو همزمان باید هم پاسخگوی عدم کفایت آموزش کادرها، هم در صدد رفع نارسایی ها در درون سازمان باشد و هم با توجە بە آن خصیصە خود و جنبش باید جهت پایبندی بە شهیدان مقاومت زندان و پاسخی درخور این مقاومت مرحلهای تازه از مبارزە را آغاز کند.
ناگفته نماند یکی از خواستەهای اعتصاب زندان آمد “حق دفاع از هویت سیاسی” بود. آنها میگویند ما پ.ک.ک هستیم و باید بعنوان عضو پ.ک.ک هویت سیاسی ما پذیرفتە شود و در این راستا حق دفاع از خود و هویت سیاسی خود بر ما روا داشتە شود. در واقع رفقا با تمام وجود خود را فدای رهایی کوردستان کردە و از آشکار ساختن هویت ملی خود و هویت سیاسی و انقلابی خود ابایی ندارند. حتی سخنی از رفیق محمد خیری دورموش وجود دارد که در لحظەهای آخر زندگیش به رفقای اطرافش میگوید: بر سر سنگ قبرم بنویسید بدهکار راە انقلاب و کوردستان هستم.
در واقع یکی دیگر از نمونههای بارز پ.ک. ک بودن، عدم منت نهادن بر سر ملت و جامعە بە بهانە مبارزەای کە در راە رهایی آن میشود، میباشد.یک مبارز واقعی خود را خادم و مبارز بدون توقع ملت و جامعە خود میداند و برای تمام کارهایی کە در این راستا انجام میدهد بر سر کسی منت نمیگذارد. برای نمونە اشخاصی هستند که دو سه کار انجام میدهند و در عوض انتظار تشویق و قدردانی آنچنانی را دارند کە اگر انتظارشان براوردە نشود بە اعتراض و منت نهادن برسر سازمان، جامعە و ملت روی میآورند. اما رفقای پیشاهنگ این گونە نبودند و نیستند. در واقع آنان هر آنچە را کە انجام میدهند آن را تنها یک وظیفە انقلابی میدانند و بس.
رهبر آپو در مورد این مقطع میگوید: با تمام توان کار و فعالیت انجام میدادیم، آن زمان کتابهایلنینیستی و مارکسیستی میخواندیم و فعالیت خود را طبق رهنمود آنها سازمان میبخشیدیم اما پیشرفت آنچنانی نداشتیم. بە مرور زمان پی بردیم که دلیل ناکامیهای تاریخی و عدم نتیجەای چشمگیر از سوی ما تنها توحش و هجمە دشمن نیست. بلکە مشکل عمدەتری وجود دارد و آن هم تخریبات اجتماعی و مسائل شخصیت کورد است کە دچار تخریبات بزرگی گشتە است و باید ابتدا این مسئلە را حل کرد.
وی بە این نتیجە میرسد کە ما با شخصیتی مواجە هستیم که در بسیاری موارد از معنا تهی و نابود شده است، جامعهایی که تخریب گشتە و اشغالگر به هر شکل ممکنی نابودش کرده است. در نتیجە باید دوباره جامعە و شخصیت کورد تعریف و بازسازی گردد. در اینجاست که رهبر آپو در باب سه موضوع “نقش خشنوت در کوردستان، برخورد یا نحوه رفتار انقلابی با دین و خانواده واز همه مهمتر مسئله شخصیت در کوردستان فعالیتهای نوین تئوریک را آغاز میکند.
در نتیجە این فعالیتها از دید تاریخی مسائل جامعه کوردی و شخصیت کوردی را مورد تحقیق و تحلیل قرار میدهد و نتیجە آن را شرح میدهد. همزمان راه و روش مبارزه، ملزومات تکوین حزبی، کادر سازی و اصول رفاقت انقلابی را در برنامه کار خود قرار میدهد. در نتیجە آن نیز سە کتاب نقش خشونت در کوردستان، برخورد انقلابی با دین و خانوادە و مسئلە شخصیت در کوردستان را بە رشتە تحریر درمیآورد.
تمام تحلیلات و نتایجی کە رهبر آپو در مسیر تعمق در موضوعات مزکور از آن استخراج کردە است تا برگزاری کنگره سوم پ. ک. ک در ساڵ ١٩٨٦ بە محتوای آموزشی رفقا تبدیل میشود. بدون شک این متد آموزشی هنوز هم در صفوف جنبش آپویی ادامه دارد. اما در آن زمان نقش بسیار مهمی ایفا میکند و جنبش را ارتقا میبخشد. درست است که در آن زمان ایدئولوژی و پایە تئوری جنبش بر اساس تفکر مارکسیسم-لنینیسم بوده است و با رهنمودهای پارادیگماتیک امروز جنبش تفاوتهایی دارد، اما تحلیلاتی کە آن زمان در مورد شخصیت و جامعە کورد انجام شدەاند در راستای رسیدن بە شخصیت انقلابی در بسیاری جهات برای تمامی دوران قابل تامل و حائز اهمیت است. بە همین دلیل پیشنهاد من بە رفقا این است ک کتاب مسئله شخصیت در کوردستان را بخوانند. چوندر واقع این تحلیلات بودند کە پ.ک.ک را به پ.ک.ک کنونی مبدل گردانید.
بە هرصورت سال ١٩٨٢ در لبنان کنگره دوم پ. ک. ک متعاقب شهادت رفقای زندان آمد برگزار میشود. فضای موجود در کنگرە بر دو بخش تقسیم میشود. از سویی رفقا اصرار میورزند کە باید گام نوینی برداشت و راە رفقا را ادامە داد و بە جنبش ارتقاء بخشید. از سویی دیگری اندوە از دست دادن والاترین رفقایی است که براحساس و عاطفە رفقا مستولی گشتە است.
همچنین دو میل در درون کنگرە ظاهر میشوند. میلی رفرمیستی و اپورتنیستی که مدام مشقات مبارزە را بیان میکند و بە این طریق میخواهد القاء کند کە بازگشت بە میهن و آغاز مبارزە مسلحانە و گریلایی ممکن نیست. این میل از سوی شخصی به اسم سمیر و با همسویی فاطمه(کثیرە یلدرم) نمایندگی میشود. اینان میگویند امکان ندارد و نمیتوان بە میهن بازگشت و جنبش گریلایی را آغاز کرد. میگویند نمیشود و نمیتوان با دولت جنگ کرد. میگویند بهترین راە حل آن است کە بە اروپا رفت و آنجا فعالیت کرد.
میل دیگر که رهبر آپو، گروە آنکارا و رفقای دیگری مانند رفیق عگید (معصوم کرکماز) آن را نمایندگی و پیشاهنگی میکنند خواست برگشتن به میهن و آغاز جنگ گریلایی در مقابل دولت فاشیست ترکیە است. با اصرار میگویند که ما باید در مقابل این اشغالگری موضع قاطع داشتە باشیم و در این راستا لازم است جنگ مسلحانه را گسترش دهیم. میگویند برای پیشبرد آن نیز لازم است به میهن برگردیم نه اینکه بە اروپا برویم و مانند بسیاری از گروهای دیگر کە این راە را برگزیدند، منفعل شویم. آنان در استدلالهای خود اصرار دارند کە اگر عرصە جنگ مسلحانە را پیش نبریم با توجە بە ویژگی اشغالگران کوردستان غیرە ممکن است بتوانیم در عرصە اجتماعی، سیاسی و دیپلوماتیک کاری را پیش ببریم. در نهایت خط رهبر آپو یعنی خط برگشتن به میهن و تصمیم آغازجنگ گریلایی در کنگرە بە تصویب میرسد.
در واقع هرچند رفقا در لبنان دورەهای آموزشی نظامی را سپری کردە اند، ولی از لحاظ عملی تجربه آنچنانی ندارند. حتی چند گروە از رفقا در مسیر برگشت بە میهن (کوردستان) شهید میشوند. تعدادی از رفقا به دام دسیسەهای پارت دموکرات کوردستان عراق کە آنموقع تحت نام قیاده موقت فعالیت میکرد، میافتند و شهید میشوند. مثلا گروه شهید شاهین کلاودوز کە چنان شناختی از منطقه ندارند وبە آنصورت نیز بارزانیها را نمیشناسند یکی از گروهای اولیە گریلا میباشند کە در مسیر عبور بە کوهستان شهید میشوند.
قبلا گفته بودیم کە پ.ک.ک در آغاز بیشتر فعالیتش در مناطق آمد، درسیم و اورفا بود. اما در دوران آغاز فعالیت گریلایی تازه به منطقه بوتان رسیدە بود. این منطقە نیز منطقەای کوهستانی بود و هنوز آنچنان رفقایی از این منطقه به صفوف گریلایی ملحق نشدە بودند. این نیز در آغاز رفقا را بدلیل عدم شناخت کافی از موقعیت جغرافیایی منطقە بوتان و خصوصیات فرهنگی و اجتماعی این منطقە با دشواری روبرو میساخت. مانع سازی های بارزانی و تلاشهایش جهت آنکە رفقا را تحت کنترل خود دربیاورد مزید بر علت بود.
حتی رفیق عباس(دوران کالکان) و رفقایی کە تحت فرماندهی وی در سال ١٩٨٢ به منطقه حفتانین و بهدینان میآیند بارزانیها با تمام توان تلاش میکنند کە نگذارند خط مبارزه گریلایی در کوردستان گسترش یابد. در این زمینە رفیق عباس میگوید که بارزانیها بە ما میگفتند که منوط بر اینکە شما مطیع و گوش به فرمان ما باشید، هر چە کە لازم باشد ما برای شما خواهیم کرد. اما ما برای اینکه از آنها آذوقە و امکانات طلب نکنیم تا در نتیجە آن به مزدور و گوش به فرمان آنها مبدل نشویم با سخترین شرایط ساختیم و بە مدت شش ماه تنها غذایمان بلوط بود.
در اینجا رفقا از سویی مطیع بارزانیها نمیشوند، اما از سوی دیگر نیز نمیتوانند مبارزه مسلحانه را شروع و گسترش بدهند. تا اینکە در سال ١٩٨٤ رهبر آپو رفیق عگید (معصوم کرکماز) را فرا میخواند و بعد از گفتگوی بین آنها رفیق عگید به منطقه بوتان نزد رفیق عباس و رفقای دیگر برمیگردد. در آنجا نیرویی به اسم ـ نیروی رهاییبخش کوردستان ـ موسوم بە HRK را تاسیس میکنند و مدتی در مناطق بوتان بە تبلیغ ضرورت مبارزە مسلحانە در میان مردم میپردازند.
رفقایی از آن دوران کە هنوز باقی هستند خاطرهایرا بازگو میکنند. خاطرە بە این شرح است کە چون در آن زمان رادیو یا ابزار رسانهای برای تبلیغ مبارزە مسلحانە در اختیار رفقا نبوده است این کار بیشتر با حضور در بین مردم و پخش دهن بە دهن صورت گرفتە است. همین هم باعث میشود که بعد از مدت کوتاهی احتمال آغاز مبارزه مسلحانه سر زبانها بیفتد و همە از امکان شروع آن در هر لحظە سخن بگویند.
بە هر تقدیر بعد از مراحل آمادەکاری و تبلیغات مبارزە مسلحانە رفقا برای انجام اولین عملیات، روز ١٥ آگوست را انتخاب میکنند. سه نقطه ارتش ترکیە را بعنوان هدف عملیات مشخص میکنند و تصمیم بر انجام آن میگیرند. یکی از این مناطق شهر اروح در شمال کوردستان میباشد. نقاط دیگر نیز در منطقە شمزیان و بوتان میباشند. فرماندەهان هریک از این عملیاتها رفیق عگید، رفیق اردال و شخصی بنام کور جمال بودەاند. البتە رفیق عگید در کنار اینکە خود فرماندهی عملی عملیات اروح را بر عهدە دارد و شخصا در این عملیات شرکت میکند، در عین حال فرماندە کل عملیات ١٥ آگوست نیز هست.
کورجمال شخصی بودە است که از همان روستاهای منطقە بوتان بە رفقا ملحق شدە است و شناختی نیز بر منطقه ای کە باید در آن عملیات انجام شود دارد. اما از شخصیتی انقلابی برخوردار نیست و نقش یک تصفیەگر را ایفا میکند. در نتیجە از انجام عملیاتی کە او فرماندهی آن را بر عهده گرفته است سر باز میزند، شانه از زیر مسئولیت خالی میکند و عملیات را انجام نمیدهد. بعدا هم این شخص مرتکب خطاهای نابخشودنی در برابر خلق میشود کە جنبش هم با توجە بە اعمالش در مورد آن تصمیم میگیرد و او را مجازات میکند.
رفیق اردال نیز عملیات را انجام میدهد اما عملیات آنچنان موفق و تاثیرگذار نیست. چرا کە با جسارت کامل وارد عرصە عملیات نمیشود و کاستی هایی پیش میآیند تا عملیات طبق انتظار انجام نگیرد. ولی در این میان عملیات شهر اروح بە فرماندهی رفیق عگید بسیار موفقیتآمیز و تاثیرگذار بە انجام میرسد. عملیات بر علیه یک پایگاه نظامی ترکیە در داخل شهر اروح است. در حین انجام حملە بە پاسگاە جهت تبلیغ اهداف عملیات، بین مردم بیانیە پخش میکنند و بعد از انجام موفقیت آمیز حملە بە پاسگاە دولت ترکیە در درون شهر، بدون هیچ تلفاتی بە کوهستان برمیگردند.
اساسا از آن موقع به بعد در درون پ، ک، ک سه خط مورد تحلیل قرار میگیرند. یکی از این خطها، خط تصفیە (انحلالطلبی) میباشد که در تاریخ پ. ک. ک اشخاصی همانند کورجمال آن را نمایندگی کردەاند. این خط تخریبگر است. در اوج ترسویی تظاهر بە جسارت میکند و میخواهد امکانات جنبش را طبق امیال خود بە کار ببندد. همچنین بدنبال فرصت میگردد تا انحلال و انفعال را در جنبش حاکم گرداند. این خط در نهایت تسلیمیت پذیر و کارش بە خیانت میکشد.
خط دیگر خط وسط است. این گرایش فعالیت میکند و عملیات انجام میدهد اما اصرار و جسارت کافی را بخرج نمیدهد. دقت کافی را بر کار و اوضاع ندارد. دارای مواضع ناشفاف و گاها دو پهلو است. دو پهلو سخن میگوید. مدام پی بهانە و گاها نق زدن است و اگر از لحاظ نیت هم درست باشد نتیجە کارش نیمە و ناتمام میماند و حتی در مواقعی ناخواستە موجب رساندن زیان بە جنبش میگردد و زمینە را برای جولان خط تصفیە فراهم میکند.
خط سوم خط رهبر آپو و رفیق عگید است. خطی کە قبل از عملیات پیروزی را حتمی میگرداند. مراحل قبل از عملیات را با دقت تمام بە انجام میرساند و در حین عملیات نیز با پیروی از دقت تمام جسارت را بە بهترین شیوە بە نمایش میگذارد و بسیار تیز همانند تیزی شاهین حملە بە هدف را بە انجام میرساند و در حملە بە دشمن هیچ تردیدی بە دل راە نمیدهد. بعد از عملیات هم بە تجزیە و تحلیل کار خود میپردازد، ضعفها را مشخص میکند آنها را میپذیرد و در ادامە کار در حد توان از تکرار آنها جلوگیری میکند.
در واقع رفیق عگید (معصوم کرکماز) جوانی کورد از اهالی شهر باتمان در شمال کوردستان بود که ابتدا آنچنان هم با مسائل کوردستان آشنایی نداشتە است و آنچنان دغدغەای هم در این زمینە ندارد و بە زندگی و دوران جوانی خود مشغول است. اما در شهر باتمان و بویژە درمیان جوانان بە جوانی رشید و دارای خلق جوانمردی مشهور است. رفیق مظلوم دوغان زمانی کە در باتمان مشغول فعالیت است شهرت رفیق عگید بە گوشش میرسد و وقتی میبیند که ایشان جوان جسور و دارای خصلتهای جوانمردی میباشد تلاش بە خرج میدهد او را با جنبش آپویی آشنا کند تا انگیزە ملحق گشتن بە جنبش را در او ایجاد کند.
حتی در اینباره روایتی وجود دارد که گویا رفیق مظلوم دوغان چند بار سعی میکند با رفیق عگید حرف بزند تا او را بە راە مبارزە دعوت کند، ولی او سرباز میزند و میگوید من طالب نیستم و دست از سرم بردار. تا اینکە اصرار رفیق مظلوم دوغان باعث عصبانیت رفیق عگید میشود و دست بە سینە رفیق مظلوم میزند و میگوید بار دگر سراغ من نیا و بە تندی با رفیق مظلوم رفتار میکند. اما بعد از آن وقتی مشاهدە میکند که رفیق مظلوم با متانت تمام و سنجیده باهاش برخورد میکند، تحت تاثیر قرار میگیرد و او را تعقیب میکند تا سر از ماجرا دربیاورد.
وی وقتی که میبیند رفیق مظلوم در گوشەای از شهر باتمان و در خرابه ای جایی برای خودش درست کرده است و آنجا میخوابد، به او نزدیک میشود و میگوید این قدر اصرار میکنید کە من هم بیایم و بە این شیوە مثل شما زندگی کنم. رفیق مظلوم دوغان در جواب میگوید که من به این شیوه زندگی میکنم تا جوانی مثل شما را به راه انقلاب و رهایی کوردستان هدایت کنم.
این حرف بسیار رفیق عگید را تحت تاثیر قرار میدهد و موجب میشود کە تصمیم ملحق شدن بە جنبش را بگیرد و در نهایت بە عضو جنبش درمیآید. بعد از پیوستن هم رفیق عگید به آن فرمانده افسانه ای مبدل گردید کە کارزار ١٥ آگوست را آغاز کرد. در واقع اگر نتیجه تلاش و مبارزه رهبر آپو جزب رفیق مظلوم دوغان است، نتیجه تلاش و مبارزه رفیق مظلوم دوغان نیز رفیق عگید(معصوم کورکماز) است.
حال ما باید از خودمان سئوال کنیم کە نتیجه تلاش و مبارزه ما چیست؟ ما چە کسانی را جذب جنبش کردەایم و آیا توانستەایم نیروی تاثیرگذار باشیم؟ در واقع در پ. ک. ک بویژە در آغاز آن و از سوی رفقای پیشاهنگ برای قانع کردن شخصی جهت حضور در مبارزه راه آزادی ساعتها و روزها وقت گذاشتە میشد.نمیگفتند این به درد میخورد و آن بە درد نمیخورد. یا این آدم خوب نیست و فایدەای ندارد کە ما با او صحبت کنیم. در واقع سعی میکردند نوای انقلاب را بە گوش هرکس برسانند. در واقع در امروز هم اصرار ما بر این سنت انقلابی پیروزی ما را تضمین خواهد کرد.
این درست است کە فرد و جامعە ما از سوی دشمن مورد هجمەهای تخریب گرانە قرار گرفتە است و این کار را دشوار میکند. ولی یک فرد معتقد بە انقلاب و مبارزە خستگی ناپذیر است و موانع سر راە مبارزە را میشکند. رهبر آپو در کتاب مسئله شخصیت در کوردستان میگوید که ٩٥ درصد جنگ ما با خودمان است و فقط پنج درصد با دشمن در پیکار هستیم. همچنین اضافە میکند وقتی که انسانی تمام بدنش در گل فرو رفته و تنها یک تار مو آن بیرون است نگویید همه بدنش در گل است و دیگر راهی باقی نماندە است. بلکه بگویید یک تار مو این شخص بیرون ماندە است و سعی در بیرون آوردن آن شخص کنید و سعی کنید وی را بە راە درست هدایت کنید. همچنین در همان آغاز کار جنبش بە رفقا میگوید: رفقا آنچنان جامعە ما از سوی اشغالگر تخریب گشتە است انقلاب بە اندازە کندن چاە بە وسیلە سوزن دشواری دارد. ولی ما چارەای جز انقلاب نداریم و مطمئن باشیم اگر ما درست عمل کنیم پیروزی از آن ماست.
بدون شک اگر هوشیاری نباشد بعضی اشخاص نیز میتوانند از این صبر و شکیبایی ما سوء استفاده کنند. در مقابل آن نیز انسان انقلابی باید آگاه و هوشیار باشد که او را به سخره نگیرند. رهبر آپو در این باره میگوید: باید مواظب حیلەگری و شارلاتانیسم بعضی از افراد باشید، اما از سوی دیگر نیز انسان باید متانت و تحمل داشته باشد و در حد توان آنها را اصلاح کند. گفتهایی از رفیق مظلوم دوغان نیز وجود دارد کە میگوید: اگر برای جزب و سازماندهی کردن شخصی لازم بود ٣ ساعت یا که ٣٠٠ ساعت با او حرف بزنید. اما با برنامه و هدفمند نه اینکه او شما را دور بزند و تلاشتان بیهوده باشد.با او حرف بزنید برای اینکه از او شخصی انقلابی بسازید تا در خدمت ارزشهای اجتماعی انقلاب کوردستان باشد نه اینکه او از شما برای منافع شخصی خودش استفاده کند و بعد بە روی تو بخندد و خود را زرنگ تلقی کند.
در واقع انسان انقلابی باید تاثیر بگذارد و اگر دید کە نتوانستە است تاثیر بگذارد باید شیوە و اسلوب خود را مورد تجدیدنظر قرار دهد. یک انقلابی باید از هردو شیوە خشک و نرم برخوردار باشد. مهم این است با تشخیص درست هریک از این شیوە و اسلوبها را در جای خود بکار ببرد و زمان و مکان مناسب را برای اعمال هریک از آنها با دقت تمام تشخیص دهد.
ناگفته نماند که رفیق عگید کف پایش صاف بوده و بر اساس قوانین نظامی اشخاصی که کف پای صاف دارند معاف از سربازی هستند. اما در اینجا رفیق عگید به همان فرمانده افسانه ای مبدل گردید که بر اساس قوانین نظامی باید از سربازی معاف میشد. اینجا اهمیت و نقش اراده مشخص میشود. نشان میدهد کە در امر توان و نیروی تداوم مبارزە ارادە نقش تعین کنندە دارد و صرفا توان جسمی نیست کە تعین میکند کە آیا ممکن است یا خیر.
بە هر تقدیر بعد از آغاز مرحلە ١٥ آگوست دیگر مردم منطقه بوتان و از همه اقشار جامعه به صفوف گریلا میپیوندند و نیروی گریلا روز بە روز بزرگتر و گسترده میشود. اگر قبلا کادرهای پ. ک. ک بیشتر از قشر روشنفکران انقلابی و بطور محدود خورده بورژواهای شهری بودند، حالا تمامی اقشار، بویژه مردم روستایی منطقه بوتان به صفوف جنبش ملحق میشوند.
در واقع مردم بوتان در آن برهه از زمان دهقانان فقیر و کم درآمد بودند. منطقەیی بود کە از سویی از امکانات رفایی بی بهرە بود و اما جنبە مثبت آن بود کە از سویی دیگر از تخریبات گستردە دولت نسبت بە سایر مناطق شمال کوردستان در امان ماندە بود. از سویی امکان تحصیل محدود بود و در نتیجە آن دانش عصر پایین در این منطقە نازل بود اما از سوی دیگر جوهر قوی فرهنگ کوردی و جامعە کمینال موجود بود و آنچنان سیاست آسمیلاسیون دولت ـ ملت فاشیست ترکیە در این منطقە انجام نگرفتە بود.
بعد از مرحلە ١٥ آگوست، سال ١٩٨٥ رهبر آپو و رفقا برای سازماندهی مردم کورد در اروپا برنامه ریزی انجام میدهند و آن را برای رفقا میفرستند. در این میان چند تن از رفقا بە فرماندهی رفیق صبریاوک موقعی کە میخواهند این برنامە ریزی را بە دست سالمی برسانند تا بە اروپا منتقل شود، در مسیر رفتن بە نزد آن اشخاص تا برنامە تحویلشان گردد بە کمین می افتند. رفیق صبری بعد از زخمی شدن دستگیر و به حبث ابد محکوم میشود اما بعد از تحمل ٢٢ سال زندان، در سال ٢٠٠٧ از زندان آزاد شد.
در همین اثنا رفیق عگید (معصوم کرکماز) نیز در رخدادی مشکوک شهید میشود و این باعث میشود از همان آغاز ضربهای سنگین به مبارزه نیروی گریلای کوردستان وارد شود. رهبر آپو میگوید بعد از شهادت رفیق عگید، فاطمه کە همیشە سعی میکرد من را از پیشبرد مبارزە جدی منصرف کند پیش من آمد و گفت: نگفتم مبارزه مسلحانه امکان ندارد. همچنین گفت عگید را هم که دست راست شما بود از دست دادی. دیگر کاری از دستت برنمیآید و بهتر آن است کوتاە بیایید و از ادامە این راە منصرف شوید. رهبر آپو میگوید در واقع درک اهمیت نقش رفیق عگید از سوی فاطمە بە زکاوت این زن مرتبط بود کە در درک مسائل تیز بود ولی این درک و توان را در مسیر مبارزە خرج نمیکرد. واقعا از دست دادن رفیق عگید خسران بزرگی بود. ولی ما باید پایبند اصول خود میماندیم و راە را ادامە میدادیم.
شهادت رفیق عگید زمانی رخداد کە آماده کاری برای برگزاری کنگره سوم پ. ک. ک انجام میگرفت. این در حالی بود کە در درون جنبش نواهایی از انحلالطلبی و اخلالگری بە گوش میرسیدند. رهبر آپو میگوید باید در کنگره سوم پ. ک. ک از نو بر خط انقلابی تائکید گردد و مرزهای بین نگرش انقلابی و ضد انقلاب را مشخص کنیم.
در این باره رفیق مراد کاریلان میگوید: دو سە ماە ماندە بە زمان برگزاری کنگرە یکبار رهبر آپو نزد آنها گفته است فقط این دو سه ماهی کە بە زمان برگزاری کنگرە باقی مانده است شهید نشوم تا در کنگره دوباره خط انقلابی را بار دگر تعیین کنیم و بە آن استحکام بخشیم. در واقع رهبر آپو همیشه در معرض خطر ترور شدن بوده است.
بعضی اشخاص فکر میکنندکه رهبر آپو داخل پر قو زندگی کرده است. در واقع چنین نیست لحظە بە لحظە رهبر آپو با خطر مواجە بودە است. همچنین ایشان در نهایت سادە زیستی زیستە است. در کتاب ـ هر پرندهایی با هم نوع خود پرواز میکند ـ کە اثری از نویسنده معروف کورد محمود باکسی میباشد نکاتی در مورد تواضع و سادە زیستی رهبر آپو نوشتە شدە است کە در کل مطالعە این کتاب خالی از لطف نیست. محمود باسکی در سال ١٩٨١ نزد رهبر آپو رفته و درباره نحوه زندگی رهبر آپو، خوراک و ساده زیستن او برخلاف رهبران جریانات دیگری کە آنموقع او با آنها ملاقات کردە، در این کتاب مواردی ذکر کردە است.
در واقع تحلیلاتی که در کنگرە انجام میشوند پیشتر در طول چند سال قبل از کنگرە آغاز شدە بودە بودند، مخصوصا تحلیلاتی کە از بعد مسئلە شخصیت در کوردستان توسط رهبر آپو انجام شدە بود در درون کنگرە مورد مباحثه قرار میگیرد. رهبر آپو میگوید قبل از هرچیز لازم است همه رفقا به ویژه رفقای مدیریت پ. ک. ک از پلتفرم انتقاد و خود انتقادی عبور کنند. این نیز مورد پزیرش اعضای کنگرە قرار میگیرد. در این پلتفرم ها نیز بایستی کاراکتر و عملکرد رفقا از کنگرە دوم تا برگزاری کنگرە سوم مورد تحلیل قرار بگیرد تا کاستیها مشخص گردند و در ادامە مبارزە از تکرار آنها جلوگیری شود. بدلیل اینکە از سلاح نقد و انتقاد بە نحو احسن استفادە شود و مورد سوءاستفادە قرار نگیرد، در این زمینە رهبر آپو یک پایە تئوریک را میگذارد و میگوید: تحلیل ما امروز نیست تاریخ است، شخص نیست جامعه است.
این نیز بە این مفهوم است کە ما بعنوان فرد محصول تاریخ و جامعه هستیم. در نتیجە تنها خود فرد نیست کە مسبب تمامی ضعفها و مسائل شخصیتی خود میباشد. زیرا بخشی از جوانب شخصیتی ما از تاریخ اجتماعی ما به ما رسیده است. بسیاری از جوانب شخصیتی ما کە محصول همان تاریخ و جامعە است بە ناخوداگاە ما تبدیل شدە و گاها ناخواستە در رفتار ما تجلی مییابد. در نتیجە ما در بسیاری از موارد ندانستە دچار ضعف و خطا میشویم. پس نباید در ابتدا بخاطر ضعفها، مسائل شخصیتی و خطاهایمان خود را و یا همدیگر را مجرم بدانیم. اما اگر هیچ تلاشی جهت جستجو، یافتن و پذیرفتن ضعفها و مسائل شخصیتی خود بە خرج ندهیم و یا اگر سعی بخرج دادیم اما تقلا برای برطرف کردن آنها نکنیم آن موقع دیگر مقصر هستیم.
رهبر آپو میگوید اگر ما بە این شیوە بە مسئلە بنگریم به جای حذف حضوری و فیزیکی اشخاص، سعی در خصلت زدایی جوانب منفی شخص و این نیز در مرحلە دوم موجب جایگزینی خصوصیات انقلابی در شخصیت میشود. بە نوعی دیگر از طریق انتقاد و خودانتقادی بە آینەی همدیگر تبدیل میشویم. خصلت زدایی انجام میدهیم، خصوصیات غیر انقلابی را حذف و خصوصیات انقلابی را جایگزین خواهیم کرد.
با توجە بە این نیز در کنگره سوم پ. ک. ک پلتفرم انتقاد و خود انتقادی همهی اعضای مدیریت جنبش انجام دادە میشود و نتیجە آن در روزنامه سرخوبون ( روزنامە استقلال) منتشر میشود. بعد از انتشار متن انتقاد و خود انتقادی رفقا در روزنامه سرخوبون یکی از چهرەهای چپ و مشهور ترکیە بنام مهری بلی میگوید: این ابتکار اوجالان در زمینە سازماندهی حتی عبور از نبوغ و توان لنین است و باید آن جسارت را تحسین کرد.
این گویای این واقعیت است که پ.ک.ک از نقد و اعتراف بە کاستی خود ترسی ندارد و با جسارت تمام خود انتقادی انجام میدهد. در واقع اگرشما بعضی از کتابهای رفقارا که نوشتهاند بخوانید به نحوی در مسئلە انتقاد و خود انتقادی رادیکال است که فکر میکنید سرسختترین مخالف پ.ک.ک این کتابها رانوشته است.
در حقیقت پ. ک. ک با نقد و انتقاد مشکلی ندارد بلکە با بی انصافی، ناحقی، بهتان و افترا مشکل دارد. رهبر آپو میگوید اگر پرسیدە شد کە پ. ک. ک چیست؟ بگویید: پ. ک. ک یعنی انتقاد و خود انتقادی. پ. ک. ک با جسارت تمام هم انتقاد گرفت و هم خود انتقادی انجام داد و بە این شیوە پیشرفت کرد و گسترش یافت. یعنی در کنار مبارزە راسخ در برابر اشغالگر، مدام جوانب منسوخ و واپسگرای جامعه سنتی و رسومات کهنە در کوردستان، مبارزات رفرمیستی و اپورتونیستی ملیگرایی ابتدایی کورد و سوسیال شوونیسم موجود در ترکیە و خاورمیانە را مورد نقد قرار دادە است. بە موازات آن نیز در مورد کم و کاستیها نقد پذیر بودە و در مورد اعمال و فعالیتهای خود نیز رویکرد انتقاد و خود انتقادی را پیرو کردە است.
لازم بە ذکر است کە روزنامە سرخوبون (روزنامە استقلال) همانند اولین ارگان رسمی پ. ک. ک اولین بار در سال ١٩٨١ دراروپا منتشر میگردد. این روزنامە تا حال حاضر هم بطور مرتب منتشر میشود.
در عین حال لازم بە ذکر است کە رفیق مظلوم دوغان در ٢١ مارس سال ١٩٨٢ و رفیق عگید در ٢١ مارس سال ١٩٨٦ شهید میشوند. به همین دلیل از ٢١ مارس تا ٢٨ مارس بعنوان هفته قهرمانی نامگذاری شده است. همچنین رفیق حقی قرار در ١٨ ماه مه و رفقا نجمی، عاکیف و رفقای زیادی در ماه مه شهید شدهاند. در شرق کوردستان نیز رفقای بخش مطبوعات پژاک در اول ماە مە ٢٠٠٨ شهید شدند و رفقای زندان اوین یعنی رفقا فرزاد کمانگر، شیرین علمهولی، فرهاد وکیلی و علی حیدریان در ٩ ماە مە ٢٠١٠ بە جرم عضویت پژاک اعدام شدند. همچنین در این ماه گریلا و پشمرگەهای زیادی بدلیل اینکە این ماە همیشە آغاز عملیات و تحرکات پارتیزانی در بهار و تابستان بودە است شهید شدهاند. همچنین کسانی مانند لیلا قاسم، سلیمان معینی و بسیاری دیگر در این ماە شهید شدەاند. بە همین دلیل در درون جنبش ما ماه مه کە بە کوردی ماە گولان میگویند به ماه شهیدان نامگذاری شدە است.
باید بە زبان آورد کە در کنگره سوم پ. ک. ک باز هم فاطمه،این بار با عثمان اوجالان مسبب به وجود آمدن مشکلاتی در درون کنگرە میشوند. فاطمه و عثمان اوجالان به خاطر اینکه با رهبر اوجالان نسبت فامیلی دارند میخواهند ابتکار عمل را بە دست بگیرند و از ارتباط خود بە رهبر آپو در راستای امیال قدرتطلبانە خود سوءاستفادە کنند. اما رهبر آپو اجازه به این کار نمیدهد و میگوید که این حزب حزب خلق است، شخصی که با من نسبت فامیلی دارد معیار نیست بلکه اعمال و شخصیت او است کە ملاک قرار میگیرد.
در واقع در همین کنگره تصمیم به اخراج فاطمه از حزب گرفته میشود. بعدا با همکاری رفقا به یونان میرود. ولی در یونان تمام ارتباطش را با جنبش قطع میکند و از آنموقع تا کنون نیز خود را در انظار ظاهرنکردە است. عثمان اوجلان نیز بە آن خواستەهایی کە برای خود تعین کردە است نمیرسد. در واقع کینه عثمان از رهبر آپو از اینجا نشات میگیرد و بە همین کنگرە برمیگردد. عثمان انتظار داشت که رهبر آپو همانند احزاب کلاسیک بگوید که این برادر من است و این پست و مقام برای شما. اما رهبر آپو به او میگوید که برو خودت را اثبات کن همانند تمامی اعضا، توانستی پیشرفت کنی که چه خوب. اگر هم نتوانستی، نمیشود به خاطر اینکه نسبت فامیلی با من دارید بدون صلاحیت بە جایگاە برسید.
تصمیم دیگری که در این کنگره اتخاذ میگردد این است که بە یاد رفیق عگید و تمام شهیدانی کە در بین کنگرە دوم و سوم جان باختەاند، همچنین برای ارتقاء مبارزە باید مرحله تازهایی از مبارزە آغاز شود. این مرحلە هم مرحلە تبدیل شدن گریلا بە ارتش رهاییبخش کوردستان است. در نتیجە آن نیز نیروی رهایی کوردستان HRK بە ارتش رهاییبخش ملی کوردستان ARGK تبدیل میشود. یعنی نیروی گریلا دیگر از گروهای محدود و متحرک باید بە یک سازمان منظم بە مثابە یک ارتش درآید.
در واقع در مقطع فعالیت ARGK (1986 – 2002) عملیاتهای زیادی صورت گرفتند و این نیز دولت ترکیە را با چالشهای بزرگی روبرو ساخت. در حقیقت گریلاهای زیادی هم در درون ارتش رهایی بخش ملی کوردستان جان باختند تا نیروی گریلایی ما بە روز امروز رسیدە است.
همچنین جبهە رهایبخش ملی کوردستان ARNK برای پیشبرد مبارزات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و تامین لجستیک برای مبارزە رهاییبخش خلق کورد تشکیل میشود کە عمدتا در اروپا فعالیت میکند و در طول فعالیت خود کارهای بسیار ارزندەای را انجام دادە و تاثیر بسیار زیادی در ارتقاء مبارزە خلق کورد ایفا کردە است.
اما در نتیجە فقدان رفقایی کە میتوانستند خط گریلایی را بهتر هدایت کنند، با آغاز فعالیت ARGK تخریباتی در عرصە گریلایی صورت گرفت. برای نمونە افرادی مانند رفیق صبری و رفیق عگید کە متوانستند خط درست گریلایی را بە پیش ببرند اما بدلیل دستگیری رفیق صبری و شهادت رفیق عگید دیگر در عرصە گریلایی نماندند. همچنین تعدادی دیگر از کادرهای پیشرو جنبش ناچارا هم برای حفظ آنها و هم برای انجام کارهایی بە مناطق غیرە جنگی از جملە بە اروپا فرستادە شدند، خلاء هایی در عرصە گریلایی بە وجود آمد و افرادی اخلالگر و غیرە انقلابی از این وضعیت سوء استفادە کردند.
اشخاص اخلالگری همچون کورجمال، شاهین بالیچ (متین)، هوگر، شمدین ساکیک و امثال اینها در بدنه پ، ک، ک جا گرفته و بە فرماندە گریلا تبدیل شدە بودند. اینان تخریبات زیادی انجام دادند و زیر نام پ. ک. ک اقدامات ناروایی را در مقابل خلق بە انجام رساندند. این تخریبات باعث شد کە افراد زیادی در درون عشایر منطقە بوتان بە مزدور دولت در بیایند. اگر برخوردهای خط درست گریلایی پیرو میشد میتوانست مانع ملحق شدن این پتانسیل بە صفوف مزدوران دولتی شد. حتی میتوانست این پتانسیل را بە نیروی گریلا جزب کرد و نیروی گریلا را سریعتر گسترش داد. بغیر از این انعکاس عملکردهای این تخریبگران زیان زیادی بە وجهە جنبش در درون و خارج وارد کرد. دشمنان هم در صدد بر آمدند کە از آن بر علیە جنبش در حوزەهای ملی، اجتماعی، سیاسی و دیپلوماتیک داخل و خارج از آن استفادە کنند و بە این طریق توسط اخلالگران آب بە آسیاب دشمن ریختە شد.
رهبر آپو عنوان ٤ اخلالگر (٤ چەتە) را برای آنها بکار میبرد. چراکە واقعا اخلاگریهای زیادی را هم در عرصە گریلا و هم در عرصە خلق انجام دادند کە هنوز هم پ. ک. ک بخاطر اقدامات آنها مورد نقد قرار میگیرد. در حالی کە رهبری پ. ک. ک نە تنها هیچ تعلیماتی برای انجام آن کارها بە آنان صادر نکردە است، بلکە تا مدتها در بیخبری بودە است. چرا کە آنزمان امکان ارتباط گیری مانند اکنون آسان نبودە است.
بە هر صورت از سال ١٩٨٦تا ١٩٨٨ این اخلالگران، اخلالگریهای زیادی انجام میدهند. وقتی برای رهبری پ. ک. ک مسئلە روش میشود از طریق تدابیر سازمانی و با پیش آنداختن تحلیلات در مورد عملکردهای اخلالگرانە آنها و تبدیل کردن آن بە محتوای آموزشی جلوی آنها را در تداوم تخریبات میگیرد و در آنجاست کە رهبر آپو میگوید آنکە فکرش مال مانیست عملش نیز عمل ما نیست.
عاقبت هم در میان این ٤ اخلالگر سە تن آنها یعنی متین، کورجمال و هوگر مجازات میشوند و شمدین ساکیک بعد از محاکمە مدتی توبیخ میگردد و بعدا دوبارە بە او فرصت دادە میشود و تا سال ١٩٩٦ در درون جنبش همچنان میماند. اما سال ١٩٩٧ بعد از رو شدن دستش او هم فرار میکند. ابتدا نزد بارزانیها میرود و بعد تحویل ترکیە دادە میشود کە هنوز هم دولت ترکیە بر علیە جنبش ما از او استفادە میکند.
بهرحال در کنگرە سوم پ. ک. ک تصمیم تغییر ساختار سازمانی نیروی گریلا بە تشکیل ارتش رهاییبخش کوردستان اتخاذ میگردد. همانطور کە گفتیم نیروی گریلا وجود دارد ولی سازماندهی آن آنچنان گستردە و منسجم نیست و باید بە یک ارتش منسجم تبدیل شود و وسعت یابد. این در حالی است کە رفیق عگید شهید شدە و تعداد دیگری از رفقای موثر یا در زندان هستند و یا در اروپا مشغول انجام کارهای سیاسی و اجتماعی هستند.
در این اوضاع دولت ترکیە هم روزانە بیانیە صادر میکند و در بیانیەها ابراز میدارد کە ما اطلاع داریم پ. ک. ک در صدد برگزاری کنگرە خود است و ما آن را بە توپ خواهیم بست. در چنین شرایطی همە انتظار دارند کە پ. ک. ک و رهبر آپو از مبارزە منصرف شوند. اما رهبر آپو میگوید ما باید در سختترین شرایط امید بیافرینیم. برای تحقق این امر هم و برای گسترش مقاومت در برابر دولت فاشیست ترکیە ـ ارتش رهاییبخش ملی کوردستان ـ و همچنین برای گسترش سازماندهی در حوزە اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، دیپلوماتیک و لجستیک ـ جبهە رهاییبخش ملی کوردستان ـ تاسیس میگردند.
رهبر آپو میگوید: در ابتدا با توجە بە سنت مبارزات کلاسیک ما نیز تابع آن بودیم کە آنهایی کە میتوانند بجنگند و در عرصە گریلا کار کنند نیاز نیست برای همە آموزشهای سیاسی و ایدئولوژیک را واجب بدانیم و صرفا آموزشی مقدماتی از لحاظ سیاسی و ایدئولوژی کفایت میکند و مهم آن است توان ایفای نقش در حوزە نظامی را داشتە باشند و بتوان این جنبە آنها را ارتقاء بخشید. اما بعدا و بعد از اخلالگریهایی کە بویژە ٤ اخلالگر مورد اشارە انجام دادند، پی بردیم کە گریلایی کە میجنگد اگر از لحاظ سیاسی، اخلاقی و فکری آموزش نبیند و ارتقاء انقلابی نیابد، هر آن ممکن است کە بە راهزن و اخلالگر تبدیل شود.
در نتیجە تصمیم گرفتیم کە باید تمام گریلاها دورهای آموزش سیاسی و ایدئولوژیک را بگذرانند. چرا کە گریلا بودن تنها یک وظیفە نظامی نیست. بلکە یک وظیفە سیاسی، اخلاقی و روشنفکری نیز میباشد. یعنی هر گریلا باید درعین حال ایدئولوگ نیز باشد و ملیتان آپویی بە همان میزان کە باید جسارت جنگیدن با دشمن را داشتە باشد بە همان میزان توان ایدئولوژیک و سیاسی را نیز باید داشتە باشد. در واقع بعد از این رهبر آپو تحلیلات عمیقی را انجام میدهد و از طریق آنها بە ارتقاء ویژگیهای انقلابی و گریلایی مبادرت میورزد.
مسئلەای دیگری کە باید بە آن اشارە کنیم آن است کە در کنگرە سوم پ.ک. ک بندی تحت عنوان قانون نظامی بە تصویب میرسد. این قانون نیز درخواست میهن دوستانی است کە فرزندانشان میخواهند بە صفوف گریلا ملحق شوند. آنها میگویند وقتی جوانانی بە صفوف گریلا ملحق میشوند، دولت ترکیە بە خانوادە آنها فشار مییاورد. در نتیجە ما پیشنهاد میکنیم کە پ. ک. ک اعلام کند گریلا شدن برای واجدین شرایط بە منظور گسترش ارتش کوردستان امری اجباری است. همانطور کە در دولتها سربازی اجباری وجود دارد جنبش کوردستان هم بە انجام چنین وظیفەای از سوی جوانان کورد لازم است.
آنان میگویند اگر شما چنین کنید وقتی دولت بە سرآغمان آمد و بدلیل ملحق شدن فرزندانمان بە صفوف گریلا ما را تحت فشار درآوردند ما هم میگوییم این کار بصورت اجبار در آمدە است و ما هم توان جلوگیری پ. ک. ک و میل فرزندان خودمان کە بە هردلیل میخواهند بە گریلا ملحق شوند را نداریم. اما اخلالگران از این بند سوءاستفادە میکنند و در مناطقی اقدام بە کارهای ناشایست از جملە اقدام بە زور میکنند تا تعدادی را بە اجبار برخلاف میل خود بە صفوف گریلا ملحق کنند. در این راستا هم مرتکب جنایتهایی در برابر روستاییان میشوند. همانطور کە گفتیم این اخلالگری بە مدت ٢ سال بطور پراکندە در مناطقی تداوم داشتە کە بعد از افشای آن پ. ک. ک با آن برخورد قاطع کرد.
با گذشت این دوران در سال ١٩٩٠ کنگرە چهارم پ. ک. ک در کوهستان برگزار میشود. یعنی اولین کنگرە پ. ک. ک است کە در کوهستان و در محیط گریلا برگزار میشود. در کنگرە چهارم شخصی بە اسم محمد شنر وجود دارد کە تازە از زندان آزاد شدە است.
این شخص در زندان تسلیم شدە است ولی دولت ترکیە بنوعی داستان را ترتیب میدهد کە از او یک قهرمان تداعی شود. بعدا برای پیگیری اهدافش آن را آزاد میکند تا بعنوان یک قهرمان کە گویا در زندان تسلیمناپذیر بودە و مقاومت کردە است اعتباری بیابد و دوبارە بە درون جنبش فرستادە شود و سعی شود بە رهبری برسد و بە این طریق پ. ک. ک را تحت کنتر درآورد. او تعدادی از اعضا را هم فریب میدهد و در این کنگرە سعی بر ایجاد اغتشاشاتی میکند کە توسط خط انقلابی جلوی آن گرفتە میشود.
این شخص حتی در صدد ترور رهبر آپو درمی آید. در راستای آن هم یک رفیق زن را فریب میدهد تا در چایی رهبر آپو سم بریزد و بە این طریق او را شهید کند. این رفیق زن هم یک استکان چایی کە در آن سم ریختە است را برای رهبر آپو میبرد. اما دچار عذاب و جدان و ترس میشود. در حالیکە استکان در دستش است دستش میلرزد و چایی میریزد. وقتی رهبر آپو این صحنە را میبیند متعجب میشود و از دلیل آن همە اضطراب سئوال میکند. او هم تمام ماجرا را تعریف میکند و محمد شنر لو میرود. بعد از این ماجرا نیز محمد شنر دستگیر میشود و بە مجازات میرسد.
در همین اثنا و در کمپ درە بقا نیز وقتی کە رهبر آپو با رفیق دوران بچگیش یعنی رفیق حسن بیندال (رفیق حمزە) در کنار هم ایستادەاند بە آنها سوءقسط میشود. رفیق حمزە همان رفیقی است کە قبلا داستانش را تعریف کردیم و گفتیم خانوادە آنها با خانوادە رهبر آپو در روستا اختلاف داشتە و مادر و مادر بزرگ رهبر آپو سعی کردەاند رهبر آپو را از دوستی با او منع کنند اما رهبر آپو نپذیرفتە است.
در واقع هدف سوءقسط رهبر آپو است ولی گلولە بە رفیق حمزە اصابت میکند و وی شهید میشود. در واقع این سوءقسط از سوی یکی از چهار اخلالگر یعنی متین انجام میگیرد کە او هم بعد از این جنایت دستگیر و مجازات میشود. رهبر آپو میگوید بعد از این رخدادها متوجە شدم کە خط اخلالگر با تمام توان سعی بر حذف خط انقلابی دارد و بایستی بسیار هوشیار بود و تدابیر سازمانی، سیاسی، امنیتی و آموزشی لازم را بطور جدی جهت خنثی کردن خط تصفیە و اخلالگر اتخاذ کرد.
بهر صورت سال ١٩٨٨ تا سال ١٩٩١ طی این چهار سال توسط رهبری پ. ک. ک تلاش زیادی در جهت کوتاە کردن دست اخلالگران بخرج دادە میشود. آموزش گریلا بصورت فشردە در دستور کار قرار میگیرد و برای سازماندهی اجتماعی و تمهید موجبات سرهلدان و خیزش اجتماعی تلاش زیادی بخرج دادە میشود.
سالهای ١٩٩٢ و ١٩٩٣ سالهایی است کە از سوی گریلا ضربات مهلکی بە دولت ترکیە وارد میشود. افراد بسیاری بە نیروی گریلا ملحق میشوند و نیروی گریلا بە هزاران نفر میرسد. از سوی دیگر سالهای ١٩٩٢ و ٩٣ بە سالهای آغاز سرهلدان و خیزش عمومی تبدیل میشوند. همانطور کە پیشتر هم بە زبان آوردیم در واقع از آغاز مبارزە جنبش آپویی تا سال ١٩٩٣ نیز کە در درون جنبش آپویی مرحلە دوبارە زیستین (وژین) نام گرفتە است پایان مییابد و وارد مرحلە نوینی میشویم.
در پایان لازم است بگویم کە در این بخش مطالبی را شرح دادیم ومنابعی را هم معرفی کردیم. کتابهای هستند کە در مورد مبارزات این مقطع اشارات زیادی در آنها وجود دارد و اطلاعات و تحلیلات نسبتا کاملی را در مورد این مرحلە ارائە میدهند. کتابهایی از قبیل مسئلە شخصیت در کوردستان، داستان دوبارە زیستن، سیاست و رهبریت آپوئیستی، مبارزە با اخلالگری، تاریخی از آتش، درس گفتار تاریخ پ. ک. ک توسط رفیق جمیل بایک و رفیق دوران کالکان، کتاب دفاع از یک خلق و جلد پنجم مانیفست تمدن دمکراتیک اثر رهبر آپو کە میتوانند کمک شایانی جهت درک بهتر مرحلە دوبارە زیستن ارائە دهند و در پایان موکدا برای رفقا پیشنهاد مطالعە آنها را میکنم. اینجا بحث را بە پایان میرسانیم و در هفتە آیندە بە بحث در مورد شروع مرحلەای جدید از مبارزە خواهیم پرداخت.