گولتن کشاناک شهردار دیاربکر:
ما برای هر دستاوردی به سختی مبارزه کردهایم
نادیا العلی، لطیف تاش، نگین وطندوست، سیما حسینزاده
متن پیش رو گفتگوی مفصل نادیا العلی(۱) و لطیف تاش(۲) با گولتن کشاناک(۳)، شهردار شهر دیاربکر درباره نقش تاریخی زنان در جنبش سیاسی کرد و در به چالش کشیدن جامعه مردسالار در ترکیه و نیز ناآرامیهای اخیر، چشمانداز صلح و تبعات جنسیتی آن در این کشور است. گولتن کشاناک سالهای طولانی در جنبش زنان کرد حضور داشته و فعالانه در عرصه سیاست ترکیه نقش داشته است. او به عنوان فعال حقوق زنان و سیاستمدار کرد همواره شاهد خشونت در ترکیه و فضای سیاسی رادیکال و مدام در حال تغییر این کشور در چند دهه گذشته بوده است. کشاناک در این مصاحبه به خوبی نشان میدهد که چطور جنبش زنان کرد در ترکیه از دل مقاومت مستمر زنان کرد سربرآورده و استقلال خود را علیرغم مخالفتهای بسیار حفظ کرده است.
ن.ا، ل.ت: با توجه به تجربیات خودتان، با ما از تاریخ زنان و نقش آنها در جنبش سیاسی کرد در ترکیه بگویید.
گ.ک: از زمان آغاز جنبش کردها در ترکیه، زنان نقش مهم و فعالی داشتهاند. با این حال باید بپذیریم که در دهه هفتاد و هشتاد حقوق زنان قربانی اهداف کلیتر سیاسی و ملی شد. شعار این بود که اول انقلاب کنیم و پس از آن در زمینه حقوق زنان و برابری جنسیتی بهبود خواهیم یافت. این فکر تنها در جنبش استقلال کردها رواج نداشت، بلکه از سوی ترکیه و سایر گروههای دموکرات و چپ که میخواستند رژیم سیاسی کشورهای خود را تغییر بدهند، هم پذیرفته شده بود.
به زنان معدودی، با هدف پیشبرد اهداف عامتر سیاسی، موقعیتهایی داده شد، اما از همین زنان خواسته شد که مطالبات مربوط به حقوق خود را در راه انقلاب ملی و سیاسی به تاخیر بیاندازند. در واقع، نقشهای مهم زنان از سوی خود زنان به دست نیامده بود، بلکه توسط رهبری سیاسی مردسالار «اعطاء» شده بود. پس از هر موفقیت یا دستاورد سیاسی، زنان به سادگی فراموش شده و به خانه و نقشهای «سنتی» خود رانده میشدند. متأسفانه تقریبا در تمام کشورها و بسترهای مختلف این سرنوشت زنان بوده است.
آیا این تفکر در ایدئولوژی سیاسی کردها هم آشکار بود؟
در آغاز، جنبش کرد هم از این سنت متأثر بود. هدف اصلی ما این بود که اهداف سیاسی خود و انقلاب را پیش ببریم. جنبش باید چهره قوی و «مردانه»ای از خود نشان میداد که بتواند موفقیتی در دستیابی به آرمانهای سیاسی خود کسب کند. بسیاری از دوستان مرد و همرزم ما هم از همین سنت قدیمی مردسالار برآمده بودند. سیستم مردسالار و از جمله بسیاری از جنبشهای پیشرو چپ حاضر نبودند موضع خود را تغییر دهند و هیچ توجه واقعیای به زنان و حقوق آنها نشان دهند. اما پس از مدتی ما در جنبش سیاسی کرد، این نگاه را به طور جدی و مستمر مورد پرسش قرار دادیم.
بهویژه در دهههای ۸۰ و ۹۰ مسأله حقوق زنان در سطح بینالمللی مورد توجه قرار گرفت و ما هم از این تحول سود بردیم. در چنان شرایطی ما نه تنها شروع به نقد موضع دولت و رژیم کردیم که چهارچوبهای مردسالار را نیز به نقد کشیدیم. ما شروع به باور این تفکر و حمایت از این ایده کردیم که اگر قرار است تغییر واقعی، پایدار و مثبتی رخ دهد، این تغییر باید حقوق زنان را از همان آغاز و در تمام مراحل مورد توجه قرار دهد. بدون دموکراتیزه کردن واقعی و دربرگرفتن حقوق همه اقلیتها، به ویژه حقوق زنان هیچ سیستم جدیدی ماهیتا بهتر و متفاوت از سیستم قبلی نخواهد بود.
در نتیجه ما شروع به اولویت بخشیدن به تغییر در حقوق دموکراتیک کردیم. این امر برای ما از ایجاد دولت مستقل اهمیت بیشتری پیدا کرد. در این وضعیت جدید، زنان نقشهای مهمی را تصاحب کردند و نهادهای خاص خود را به وجود آوردند. آنها نه تنها به تبعیت از جنبش سیاسی بزرگتر تن ندادند بلکه سیاستهای جایگزینی پدید آوردند که حزب باید از آنها تبعیت میکرد. این تغییر تنها محدود به عناصر سیاسی درون جنبش نبود، بلکه تغییرات اجتماعی را هم در برمیگرفت. این تحول جنبش کرد را در تمام سطوح تحت تاثیر قرار داد. این تغییرات ساده نبود و حقوق به سادگی از سوی مردان به زنان داده نشد: زنان کرد در تمام سطوح جنگیدند و علیرغم موانع بسیار در جامعه مردسالار و مقاومت بعضی از همرزمان مرد ما به این تغییرات دست یافتند.
در مورد تغییراتی که زنان کرد باعث شدند و نقش و موقعیتی که به دست آوردند بیشتر توضیح بدهید؟
وقتی جامعه در شرایط دشوار مانند جنگ و ناآرامی ناچار به فداکاری است، جامعه مردسالار ممکن است قواعد و نقشهای جدیدی برای زنان ایجاد کند، مانند اینکه زنان زندگی خود را قربانی کنند. اما پس از خاتمهی شرایط دشوار، همان افراد به سادگی قولهای خود به زنان را از یاد میبرند. سالهای دهه ۹۰ همچون امروز، سالهای دشواری برای جنبش کرد بود. دولت سرکوبگر بود و فشار قابل توجهی اعمال میکرد. زنان این سختیها را تجربه کردند و هزینه زیادی پرداختند. آنها اعتراضات زیادی را علیه سبعیت دولت در شهرها و روستاها سازمان داده و رهبری کردند. بسیاری از دوستان زن و مرد ما بازداشت، شکنجه و حبس شدند. آنها باید از خود در محاکماتشان دفاع می کردند. آنها درباره حقوق خود مطالعه و تحقیق کردند. زنان نه تنها درباره حقوق و آزادیهای کردها آموختند، بلکه به عنوان زن که همزمان از سوی دولت و جامعه تحت ستم قرار میگرفت، به حقوق خود، برابری با مردها و آزادی خویش آگاهی پیدا کردند.
این یک فاکتور اساسی در آگاهی زنان کرد بود. ما نسبت به خود اعتماد و اطمینان پیدا کردیم و صرفا سیاستهای مستقر را دنبال نکردیم بلکه در ایجاد سیاستهای جدید نقش ایفاء نمودیم. ما با شعارهای خلاقانه و جدید به خیابانها آمدیم و نه تنها عملکرد دولت که هنجارهای مستقر اجتماعی را نیز به چالش کشیدیم. ساختار سیاسی مردسالار غالبا مساله زنان را مساله اصلی خود قرار نمیدهد. با این حال، مشارکت زنان و طلب فعالانه حقوقشان همزمان با آمدن به خیابانها افزایش یافته است. وقتی زنان برای اعتراض به خیابان میآیند، بعضی از آنها فرزندان خود را با خود میآورند. بعضی دیگر همسران خود را در خانه میگذارند که از کودکان مراقبت کنند.
نقش رهبری سیاسی کرد را در این تغییرات چگونه ارزیابی میکنید؟
زنان برای حقوق خود بسیار مبارزه کردهاند. با این حال جنبش، به خصوص در آغاز، نیاز به رهبری قوی دارد. ما شانس داشتهایم – و هنوز داریم – که از این امر بهرهمند بودهایم. البته که تغییر و تحول نقش زنان در جنبش کرد و جامعه کردستان بدون حمایت کامل رهبر کرد، عبدالله اوجالان که از سال ۱۹۹۰ ، بیش از ۱۷ سال، در ترکیه زندانی است آسان نمیبود. از دهه ۹۰ اوجالان از سازمانهای زنان خواست که برای ترویج حقوق و برابری در جنبش بزرگتر و جامعه نهادهای جدا ایجاد کنند. او مکررا عنوان کرد که اگر زنان نهادهای مستقل و آزاد خود را ایجاد نکنند مردان سنتی و مسلط سعی خواهند کرد که زنان را پس از هر دستاوردی نابود کنند. این نهادهای مستقل نه تنها در جامعه یا به طور محلی که باید درون احزاب و جنبش چریکی ایجاد شوند. او همچنین از مردان خواست که موضع سنتی خود و ایدئولوژی بدوی مرد و مردانگی را کنار بگذارند. او باور دارد که عمده مشکلات اجتماعی از سوی مردان مسلط مردسالار ایجاد شدهاند. به این علت است که مردان بدون رضایت دیگران برای آنها تصمیم میگیرند. به این علت است که جنگها و ناآرامیها اغلب ناشی از اگو و ایده قدرت هستند. اوجالان و بسیاری از ما بر این اعتقادیم که اگر ما میخواهیم جامعه را تغییر دهیم ابتدا باید مردانگی مردسالار و اگوی حاصل از این مردانگی را از میان ببریم.
ما با زنان کرد بسیار از جمله فعالان صلح، مادران شهداء، و زنان سیاستمدار، شهردار، گریلا، دانشجو، وکیل، اعضاء اجتماع و خانهدار صحبت کردهایم. زنان مختلف، تحولات تاریخی و چالشها را به طور متفاوتی تجربه میکنند. شما نقش بسیار مهمی داشتهاید و به عنوان شهردار دیاربکر موقعیت بسیار مهمی دارید. به عنوان زن و شهردار چه دشواریها و مشکلاتی را تجربه کردهاید؟
زندگی خود من با تحول جنبش زنان کرد همراه بوده است. در دهه ۸۰ من در زندان دیاربکر زندانی بودم. این زندان وضعیت بیرحمانهی بسیار بدنامی توام با شکنجه و قتل داشت. کرد بودن، زن بودن و چپ بودن دشواریهای سه گانهای برای من ایجاد کرده بود. من برای شش ماه در قفس سگ نگاه داشته شدم، چون از اینکه بگویم «من کرد نیستم بلکه ترک هستم» سرباز زده بودم. دوستان زن مسنتر از ما و در سن مادرهایمان به دلیل آنکه صحبت به زبان ترکی بلد نبودند شکنجه میشدند. من هنوز نشانههایی از شکنجه آن دوران را بر بدنم دارم. این زندان جایی بود که من همه انسانیت را مورد پرسش قرار دادم. جایی بود که اهمیت جنسیت را دریافتم. جایی برای دوستی و ایجاد پیوندهای قدرتمند با سایر زنان بود. بعد از زندگی در زندان، من به دانشگاه رفتم. همراه با بسیاری زنان کرد دیگر من در مبارزه زنان هم در زندان و هم در دوران دانشگاه شرکت جستم. این امر تمام ترسهای مرا از میان برد. در واقع، سختیها و مشکلات زیاد در من اعتماد به نفس ایجاد کرد. اگر بخواهم به آن سالها و زمانیکه ۱۹ ساله و دانشجو بودم برگردم، برایم بسیار دشوار است که بفهمم چطور آن همه سختی را تاب آوردم در حالیکه تمام مدت به خاطر هویت کردی، زبان مادری و مهمتر از آن زن بودنم تحت فشار بودم.
این دوران، دوران راحتی در زندگی من و بسیاری زنان کرد دیگر نبود. شرایط دشوار ما را وا داشت که انتخاب کنیم: تسلیم شویم و تفکر دولتی مبتنی بر هویت واحد را بپذیریم، تسلیم شویم یا در مقابل تمام سرکوبها مقاومت کنیم. در این شرایط دشوار ما دولت و جامعه و نقش و هویت تحمیل شده بر زنان را به چالش کشیدیم. ما همچنین به حقوق بشر، اهمیت هویتهای متنوع و هویت کردبودن و فعالیتهای خود فکر کردیم. ما تصمیم گرفتیم که در مقابل تمام انواع سرکوب بایستیم چرا که این سرکوبها همدیگر را تغذیه میکنند. بدون این تحول تاریخی و این تجربیات، من موقعیت فعلی و این نقش قوی را نداشتم. زنانی که بدون تجربههایی که همه ما داشتهایم وارد دنیای سیاست میشوند، در آغاز ممکن است با سختیهایی روبرو شوند. ما در تمام مراحل جنبش خود با سیاست مردسالار جنگیدهایم.
تجربیات سیاسی شما پس از سالهای دانشگاه چگونه تحول یافت؟
در سالهای دههی ۹۰ در زمانی که شرایط بسیار سخت بود و هیچ نشانی از آزادی به چشم نمیخورد -همانند آنچه امروز میبینیم- من برای روزنامههایی که عمدتا به حقوق زنان و مساله کرد میپرداختند کار میکردم. این روزنامهها آلترناتیوی در برابر رسانههای غالب بودند. شرایط برای روزنامهنگاران بویژه روزنامهنگاران کرد همانند امروز دشوار بود. بعضی از دوستان روزنامهنگار ما حین انجام وظیفه کشته شدند. من ۱۳ سال به عنوان روزنامهنگار کار کردم و ستونهایی با تمرکز بر مسائل زنان می نوشتم.
در طول سالهای دشوار دههی ۹۰ تعداد بسیاری از سازمانهای مستقل زنان ایجاد شدند. من در این سازمانها نقشهای متنوعی داشتم و به حمایت از فعالیتهایشان میپرداختم. در سال ۱۹۹۶ جنبش سیاسی کرد یک شاخه مستقل زنان ایجاد کرد. این شاخه به یک سیستم نمایندگی سیاسی ارتقاء یافت. در سال ۱۹۹۹ برای اولین بار سه زن به عنوان شهردار انتخاب شدند. این عدد در سال ۲۰۰۴ سه برابر شد و به ۱۴ زن شهردار دست پیدا کردیم. مهمتر از آن، ما سیستم ریاست مشترک را در سال ۲۰۰۴ مستقر کردیم، اگرچه در آن زمان این سیستم قانونی نبود. با این حال زنها همه از سوی مردانی که با آنها ریاست مشترک داشتند تحت فشار قرار داشتند. به آنها همچون دستیار و منشی نگاه میشد. پس از سال ۲۰۰۷ زنان قدرتمندتر شده و بیشتر دیده شدند. انتخابات سال ۲۰۰۷ برای هردوی زنان ترک و کرد بسیار تحولساز بود. ۸ نفر از ۲۶ نماینده کرد زن بودند. زنان در جایگاه ریاست مشترک اعتماد به نفس بیشتری به دست آوردند و مردان مجبور شدند برابری آنها را با خود بپذیرند. در پی آن، احزاب سیاسی دیگر دچار شرمندگی شده و شروع به اجرای سیستم ریاست مشترک کردند. با این حال مساله فقط سهمیه یا ریاست مشترک نبود. بلکه عملکرد و نحوه کار مجلس تغییر کرد. زنان دیگر برای صحبت راجع به موضوعات مهم مانند بودجه نظامی کسب اجازه نمیکردند. همه این قدمها به زنان کرد کمک کرد تا نهادهای مستقل خود را توسعه دهند. هدف این بود که خشت جدیدی بر خشتهای قبلی گذاشته شود و مسئله زنان پیش برود. ما هر روز از روز قبل قویتر میشویم.
به نظر شما چالشهای اصلیتان در گذشته چه بودهاند؟
ممکن است باور آن دشوار باشد، اما وقتی من به تجربه گذشته خود نگاه میکنم، سختترین زمان برای من دوران زندان نبود. زمان دانشگاه یا دوران روزنامه نگاریام نبود. بلکه زمانی بود که ما برای به دست آوردن سهمیه نمایندگی زنان در مجلس مبارزه میکردیم. پیش از انتخابات عمومی ۲۰۰۷ وقتی ما اولین اقدامات مهم خود را برای به دست آوردن سهمیه آغاز کردیم، دوستان مرد ما از سخت کوشی ما خشنود بودند. ما تظاهرات و جلسهها را سازماندهی میکردیم و در جریان مبارزه دشوار سیاسی و جنسیتی خود روزانه با پلیس برخورد داشتیم. در انتخابات عمومی سال ۲۰۰۷ حزب سیاسی کردها به دلیل حدنصاب ده درصدی به عنوان حزب مستقل در انتخابات شرکت نکرد و در عوض کاندیداهای مستقل معرفی نمود. زنان کرد میخواستند ولو به عنوان کاندیداهای مستقل، سهمیه ای از آن خود داشته باشند. ما میخواستیم به تعداد مساوی نماینده زن و مرد داشته باشیم. سهمیه ۴۰ درصدی برای زنان از سال ۲۰۰۲ به سیاست حزب ما بدل شد که اجرای آن هم به انتخابات بعدی موکول شده بود. ما نمیخواستیم این امر بازهم به تعویق بیفتد. ما میخواستیم این سیاست به مرحله عمل گذاشته شود. تلاشهای ما بحثهای مفصلی را درون جنبش سیاسی کرد دامن زد. موانع متعددی از سوی مردان مسلط و سنتهای رایج سیاسی پیش پای ما افکنده شده بود. دو سوال اصلی وجود داشت: نخست چند زن باید کاندیدا میشدند و دوم چه کسی باید درباره این زنان کاندیدا تصمیم میگرفت.
لحاظ سهمیه برای زنان در آن زمان بخشی از سیاست حزب بود. چرا بسیاری از مردان در جنبش سیاسی کرد مخالفت میکردند؟
بله این سیاست وجود داشت و به همین دلیل هم ـ حداقل در تئوری ـ آنها نمیتوانستند با مطالبات ما مخالفت کنند. در آن زمان تقریبا پنج سال بود که ما این را به عنوان سیاست حزبی داشتیم. با این وجود برخی از مردان بهانههای مختلفی همچون جامعه هنوز آمادگی ندارد، میآوردند. برخی دیگر میگفتند که زنان باید با همین سهمیه کمتر هم خوشحال باشند تا زمانی که جامعه آمادگی پیدا کند، سپس به ۴۰ درصد سهمیه جامه عمل خواهیم پوشاند. به عبارت دیگر ما باید سالها یا حتی دههها منتظر میماندیم تا جامعه آماده شود. آنها میدانستند که تعداد زیادی از زنان در انتخابات رای میآوردند که همین امر شانس مردان را برای نمایندگی پارلمان تحت تاثیر قرار میداد. ما برای تجمعات سیاسی در تمام نقاط کشور، نه تنها جهت ارتباط با مردم در شهرها، بلکه همینطور برای رفتن به روستاها و صحبت با پیر و جوان و قانع کردن آنها درباره نقشمان در نمایندگی مردم آماده بودیم. ما نمیخواستیم به دلیل تلاش نکردن شکست بخوریم. علیرغم این، بسیاری از دوستان مرد ما فقط جایگاههای محدودی را برای زنان پیشنهاد میدادند. با وجود اینکه ما از سال ۲۰۰۴ ریاست مشترک با مردان را شروع کرده بودیم، اما عملا تا سال ۲۰۰۷ آنها به صورت معناداری زنان را درگیر مسائل نمیکردند. آنها حتی زنانی را که در جایگاه ریاست مشترک با مردان بودند «زن داداش» خطاب میکردند، فقط به این دلیل که نشان بدهند که زنان با مردان در این جایگاه برابر نیستند بلکه دستیار مردها هستند. ما میخواستیم این بازنمایی نمادین را تغییر داده و به آن معنا ببخشیم.
بسیاری از مردان و حتی برخی زنان طبق سنتهای قدیمی نمیخواستند بپذیرند که جنبش زنان کرد دیگر شکننده نیست. این جنبش به اندازه کافی قدرتمند شده بود که آنچه را که شایسته آن بود به دست آورد. بله، برای مثال ما لیلا زانا را در سال ۱۹۹۱ به عنوان نماینده پارلمان داشتیم، اما نقش و قدرت او چیزی نبود که از سازمانهای زنان نشات گرفته باشد. او همسر سیاستمدار شناخته شدهای بود – مهدی زانا، شهردار سابق دیاربکرـ که سالهای دههی هشتاد را به دلیل دیدگاههای سیاسیاش در زندان سپری کرده بود. جایگاه اجتماعی لیلا زانا و شناخته شده بودن همسرش علت انتخاب شدن او برای اولین بار بود. البته که بعدها او تبدیل به یک چهره بسیار مهم کرد و سیاستمدار برجستهای شد. لیلا زانا در جایگاه نمایندهی مجلس همراه با چند نفر دیگر از نمایندگان مجلس زندانی شد و تقریبا یک دهه را همانند همسرش و بسیاری دیگر از سیاستمداران کرد در زندان سپری کرد.
در سال ۲۰۰۷، مردان در جنبش سیاسی کرد ایدهی سهمیه برای نمایندگی زنان را پذیرفتند، اما با طرح یک پیشنهاد جدید: اضافه کردن چند زن شناخته شده یا همسران مردان شناخته شده در لیست. این امر براساس نظرات دوستان مرد ما راهی برای پذیرش راحتتر از سوی جامعه بود. اما جواب ما نه بود. به دلیل اینکه این سهمیه به خودی خود نمیتوانست معنایی داشته باشد، مگر آنکه زنان به تمامی از سوی مردان و جامعه به رسمیت شناخته میشدند. ما به شدت مخالف انتخاب تعداد محدودی زن به صورت نمادین بودیم. ما میخواستیم حضور داشته باشیم و در تمام سطوح تصمیم گیری کنیم. ما همچنین تصمیم گرفتیم که کاندیداهای زن نباید توسط مردان و یا در جلسات مشترک انتخاب شوند. سازمانهای زنان باید خود کاندیداهای خود را معرفی کنند. پس از بحثهای طولانی و تند موفق شدیم در این نبرد پیروز شویم. ما کمیتهی انتخابات زنان را در موازات با کمیته عمومی انتخابات تشکیل دادیم و شاخههای زنان کاندیداهای خود را معرفی کردند. نهایتا در سال ۲۰۰۷، ۸ زن از بین ۲۶ کاندیدای زن به عنوان نماینده پارلمان انتخاب شدند. تقریبا تمامی کاندیداهای زن ما توانستد بیشتر از همکاران مردشان رأی به دست آورند. زنان توانستند بسیار راحتتر با گروههای مختلف اجتماعی ارتباط برقرار کنند. پیام زنان واضحتر بود. جامعه آماده بود؛ حتی اگر صاحبان قدرت مردسالاری که پیشتر در رأس امور بودند آمادگی آن را نداشتند.
بسیاری بر این باورند که مشارکت و قدرت زنان کرد به دلیل تغییرات ساده در سیاست و عمل بدست آمده است. اما تجربیات شما نشان میدهد که این امر عرصهی مبارزهای مداوم است که در بسیاری سطوح، دشوار بوده است.
این امر به نظر ساده میرسد، اما جامه عمل پوشاندن به آن اصلا راحت نبود. گفتوگوهای قبلی و نتایج انتخابات سال ۲۰۰۷ تحولی رادیکال در جایگاه و حقوق زنان کرد و ترک در ترکیه بود. اول از همه این تصور که زنان نمیتوانند موفق شوند از بین رفت. دوم، کلیشهی غالب پذیرفته نشدن زنان در جامعهی مردسالار هم به چالش کشیده شد. سوم، این سنت رایج که فقط زنان شناخته شده و معروف یا همسران مردان شناخته شده انتخاب میشدند، به پرسش کشیده شد. زنان با تکیه برهویت خود و با سوابق اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مذهبی متفاوت انتخاب شدند. قبل از انتخابات ۲۰۰۷ هنوز مردم زنانی را که به عنوان شهردار انتخاب میشدند آقای شهردار خطاب میکردند. زمانی که یک شهردار از جایی بازدید میکرد، مردم انتظار استقبال از یک مرد را داشتند و میپرسیدند «آقای شهردار کجاست؟» و برایشان سخت بود که یک زن را در چنین مقامی ببینند. وقتی یک زن به عنوان شهردار انتخاب میشد، مردم گمان میکردند که اداره امور شهر در پس پرده توسط مردان انجام میشود. نتایج انتخابات ۲۰۰۷ تمامی این باورها را از بین برد تا جایی که در حال حاضر شهردارهای زن و نمایندگان مجلس با تمام قدرت و بدون سایهای پشت سرشان پذیرفته میشوند. سیستم ریاست مشارکتی ما پس از انتخابات ۲۰۰۷ در تمام سطوح نمایانتر، قویتر و تثبیت شدهتر از قبل است.
آیا احساس میکنید که در جنبش سیاسی کرد و در بطن جامعه کرد برابری جنسیتی به دست آمده است؟
ایجاد تغییرات اجتماعی عمیق در مدت زمان کوتاه کار آسانی نیست. اما این در حال رخ دادن است. امروز بسیاری از مردم کرد و ترک جامعه ما شاید نام نمایندگان پارلمان مرد را ندانند اما معمولا اسم سیاستمداران زن کرد را میدانند. سال ۲۰۰۷ برای ما امتحان بزرگی بود. اما امتحان واقعی، استمرار و عادی سازی برابری جنسیتی و نمایندگی سیاسی زنان برای نسلهای بعدی است. ما برای تحقق این امر حتی گاه بیشتر از دوستان مرد خود، تلاش کردهایم. نسلهای آینده و اعضای جوان سازمانهای زنان مسئولیتهای مهمی در جهت تداوم برابری و تغییر ساختار مردانهی قدرت برعهده دارند. ما همچنین میدانیم و پذیرفتهایم که زنان بسیاری در تداوم جامعه مردسالار نقش منفعل و یا حتی فعال داشته اند. زنان بسیاری در جامعه ما وجود دارند که مردانه شدهاند و یا همچون مردان عمل میکنند. آنها موانعی هستند که ما نیاز به مواجهه و تغییرشان داریم. اگر سازمانهای مترقی زنان سرخوش از قدرتی شوند که به دست آورده اند، همین قدرت به راحتی میتواند از سوی صاحبان قدرت مردسالار پس گرفته شود. اگر قرار است دستآوردهای ما ادامه پیدا کند، باید برابری در قدرت به شکل ساختاری درآید و به عنوان یکی از مهمترین هنجارهای اجتماعی تثبیت شود.
این تغییرات چگونه در سیاست ترکیه تعبیر شد و چه تاثیری در احزاب دیگر داشت؟
نقش جنسیتی جدید و فعالیتهای ما تغییراتی را بر احزاب سیاسی و همینطور سیستم حقوقی ترکیه تحمیل کرده است. دوست دارم اینجا چند مثال برایتان بیاورم، از مجلس شروع میکنم. در سال ۲۰۰۷ حزب کردی فراگیر ما (حزب جامعهی دموکراتیک، DTP) انتخاب یک زن به عنوان قائم مقام را عملی کرد. این اتفاق برای «اولین» بار در تمام احزاب سیاسی ترکیه رخ میداد. این سمت به فاطما کورتولان قائم مقام حزب اجازه میداد که تمام سیاستهای حزب را شکل دهد و به نمایندگی از حزب سخن بگوید. بقیه احزاب نیز به ما پیوستند. حزب جمهوری خواه خلق (CHP) که خود را به عنوان حزب چپ گرا معرفی میکند در پی این اتفاق دچار شرمندگی شد و یک زن را به عنوان قائم مقام معرفی کرد. سپس حزب حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان (AKP) از این تغییرات پیروی کرد. حالا دیگردر ترکیه انتخاب یک زن و یک مرد به عنوان قائم مقام تبدیل به رویهای ثابت شده است.
دومین تغییر رادیکال این بود که برای اولین بار در مجلس ترکیه، زنان شروع به صحبت دربارهی مسائل مهمی همچون دفاع ملی، روابط خارجی، سرمایه گذاریهای اقتصادی، انرژی و بودجه ملی کردند. من نخستین زنی بودم که برای عضویت در کمیسیون برنامه ریزی بودجه ملی انتخاب شدم و تنها زنی بودم که با ۴۴ نفر دیگر که همگی مرد بودند، کار میکردم. قبلا زنان اغلب به مسائل محدودی مانند مسائل مربوط به خانواده و برخی امور اجتماعی میپرداختند. تمامی مسائل دیگر مخصوصا امور مرتبط با بودجههای نظامی و سیاستهای کلان به مردان سپرده میشد. ما این نگرش محافظه کارانه را به چالش کشیدیم و زنان نماینده ما شروع به طرح پیشنهاد در تمامی حوزهها کردند.
این هم شوک بزرگی به دیگر احزاب سیاسی وارد کرد. آنها نمیتوانستند بپذیرند و یا حتی بفهمند که زنان هم میتوانند در مسائل مربوط به بودجه نظامی مشارکت داشته باشند. آنها نمیخواستند به زنان حق هیچگونه دخالتی را در امور مهم ملی بدهند. آنها میخواستند که زنان فقط در حوزه مسائل خانوادگی، کودکان و زنان اظهارنظر کنند. ما این سنت سیاسی مرد محور را درهم شکستیم.
تغییر بزرگ سومی که اتفاق افتاد این بود که ما با سیستم رهبری مشترک حزبی توانستیم باعث ایجاد تغییراتی در سیستم حقوقی ترکیه شویم. در حال حاضر این امر به صورت قانونی درآمده است و تمام احزاب سیاسی دیگر نیز میتوانند از این سیستم استفاده کنند. اگرچه تاکنون هیچ یک از احزاب سیاسی غیر از حزب دموکراتیک خلقها (HDP) ـ حزب تحت تسلط کردها ـ نتوانستهاند به این امر جامه عمل بپوشانند.
این تغییرات بسیار مهم باعث به چالش کشیده شدن بسیاری از سنتها در سیستم سیاسی ترکیه شده است. آیا فکر میکنید این تغییرات مثبت ادامه خواهند داشت و در عمل باعث کمتر شدن شکاف جنسیتی خواهد شد؟
البته که سابقه طولانی در نابرابری باعث شکافهای عمیقی شده است و امکان ندارد که این شکاف بتواند در طی ۱۰ یا ۲۰ سال از بین برود. پس از سال ۲۰۰۷ ما متوقف نشدیم. در انتخابات سال ۲۰۱۱ زنان بیشتری به قدرت رسیدند و در انتخابات محلی سال ۲۰۱۴ و انتخابات عمومی سال ۲۰۱۵ ما تقریبا به سطح یکسانی از نمایندگی در حزب سیاسی کردها و در همه شهرها و روستاها رسیدیم. به عنوان یک حزب، ما در ۱۰۲ شهر و شهرستان مختلف ترکیه قدرت محلی را در دست داریم. در همه این مناطق شهرداریها طبق سیستم ریاست مشترک با یک زن و یک مرد اداره میشوند. ما برای این امر مهم مبارزه کردهایم. در ابتدا همکاران مرد ما ایده برابری فقط در سطح حزب و نه در شهرداریها را قبول میکردند. آنها فکر میکردند مقام شهردار جایگاهیست که مردان بهتر از عهده آن برمیآیند و راحتتر میتوانند تصمیمگیری کنند. پس از بحثهای طولانی ما توانستیم برنده این مباحثات شویم. همانطور که میبینید ما در تمامی سطوح مجبوریم برای دست یافتن به برابری معنادار مبارزه کنیم. در حال حاضر شهردارهای مشترک با هم و به صورت برابر عمل میکنند و تصمیم میگیرند. هیچ یک از دیگری اهمیت بیشتری ندارد. تلاش ما این است که به برابری کامل و پایدار دست پیدا کنیم.
مساله فقط تعداد افراد نیست بلکه کیفیت مشارکت از سوی جنسهای مختلف نیز هست. ما در حال حاضر در تلاش برای قانونی کردن سیستم ریاست مشترک در سطح شهرداری هستیم: این چیزی است که در عمل در حال اجراست اما هنوز قانونی نشده است. اما ما تغییرات مشابهی حول محور رهبری سیاسی ایجاد کردهایم و من باور دارم که در سطح شهرداریها هم آن را عملی خواهیم کرد. به عنوان یک حزب و یک اجتماع، ما اعتماد عمومی را نسبت به نقش و جایگاه زنان افزایش داده ایم.
این چیزی نیست که به ما داده شده باشد. ما برای هر دستاوردی به سختی مبارزه کردهایم. به همین دلیل بر این باورم که این حقوق و مبارزه برای برابری قرار نیست از زنان گرفته شود. با وجود این ما نمیتوانیم آسودگی خاطر پیشه کنیم بلکه باید سخت تر از همیشه به تلاشمان ادامه دهیم.
بر اساس تجربیات شما میتوان دید که ایجاد برابری پایدار، پروسه آسانی نیست. نتیجهی پژوهشی که ما در خاورمیانه و جاهای دیگر انجام دادهایم نشان میدهد که زنان موفق بعد از مدتی هویت جنسیتی خود را فراموش میکنند. مخصوصا زنانی که نقش رهبری را برعهده دارند، اغلب هویتهای مردانه را پذیرفته و یا از خود بروز میدهند. به عنوان شهردار مشترک دیاربکر، چه محاسن و معایبی در کار کردن به عنوان یک زن وجود دارد؟ چه میزان و به چه اشکالی میتوانید هویت جنسیتی خود را بروز دهید؟
شهردار دیاربکر بودن مقام بسیار مهم و افتخارآمیزی است. هرچند گاه میتواند دشوار باشد، بویژه اگر مانند من پیشزمینه سیاسی قوی داشته باشید. تجربه من در زمینه فعالیت سیاسی و نمایندگی مجلس در دو دوره و نیز ریاست مشترک حزب در گذشته شاید به عنوان مزیت تلقی شود اما در عمل هیچ یک به حقوق زنان کمکی نمیکند. اغلب دوستان مرد ما میگویند که من میتوانم این کار را انجام بدهم چرا که برخلاف زنان دیگر، در این زمینه تجربه کافی دارم، آنها نمیتوانند من را به عنوان محصول موفقیت جنبش زنان کرد ببینند. بلکه ترجیحشان بر این است که فکر کنند «گولتن» یک استثناست. من همیشه تلاش کردهام که با این طرز تفکر اشتباه مبارزه کنم. این نیروی سهمگین جنبش زنان کرد است که در پس موفقیت شخصی من وجود دارد. بدون این جنبش من نمی توانستم اینجا باشم. ما در جنبش زنان کرد سعی میکنیم به آنهایی که همچنان پایبند به اصول سنتی مردسالار هستند بفهمانیم که اگر به زنان فرصتهای برابر، پشتیبانی و اعتماد لازم داده شود، میتوانند به اندازهی مردان موفق باشند،. داستان من فقط داستان من نیست؛ داستان موفقیت همهی زنان کرد است.
خطر دیگری که ما باید از آن آگاه باشیم این است که افراد در فرهنگ مردمحور نمیخواهند یک زن موفق را به عنوان یک زن ببینند. آنان زنان موفق را جنسیتزدایی میکنند. آنها با تلقی ما همچون مرد سعی در از بین بردن هویت جنسیتی ما دارند و حتی از ما انتظار دارند همچون مردان عمل کنیم. اعتقاد این افراد بر این است که هر زن موفقی هورمونهای مردانه دارد. ما نباید چنین چیزی را تحمل کنیم. از نظر آنها ایرادی ندارد که من – به عنوان گولتن، شهردار دیاربکرـ وارد فضاهای مردانهای همچون مساجد و قهوه خانهها شوم. اما آنها مرا به عنوان یک زن نمیخواهند و میگویند « به اینجا خوش آمدی چون رئیس مایی، ولی ما نمیتوانیم زنان دیگر را بپذیریم». به نظر آنها کسی که شهردار میشود، به سطحی از مردانگی رسیده است. در جواب وقتی من تلاش میکنم که به آنها یادآوری کنم من همچنان یک زن هستم، آنها رغبت چندانی به پذیرش این فکر ندارند. همانطوری که میبینید همچنان موانع زیادی وجود دارند، یکی که تمام میگردد، دیگری شروع میشود.
اگر ما به محل کار و حوزههایی که به طور سنتی در سیطره مردان بوده اند، کلیتر نگاه کنیم، چه تغییراتی در طول سالهای گذشته مشاهده کردهاید؟
قبلا در دیاربکر هیچ زن معاون شهرداری نداشتیم. هر چهار معاون شهردار مرد بودند. پس از ماهها تلاش و مبارزه، ما توانستیم یکی از این مناصب را برای زنان بگیریم. ۱۹ دپارتمان مختلف تحت اداره شهردار دیاربکر بودند که زنان تنها دو دپارتمان را مدیریت میکردند. امروز ما تعداد این بخشها را به ۶ رساندهایم، اما هدف ما برابری در تعداد است. مشکل تنها این نبوده که ما زنان شایسته برای این پستها نداشتهایم. درواقع ما زنانی داشتهایم که برای این کار بسیار شایستهتر از مردان بودهاند. اما این پستها به عنوان مناصب مردانه تلقی میشدهاند.
زنان بسیاری هم تا همین اواخر این سنتها را میپذیرفتند. ما در شهرداری دیاربکر بخش جداگانهای به نام دپارتمان سیاستگذاری زنان تاسیس کردیم. هیچ نمونهی مشابه این در سایر حوزههای محلی ترکیه وجود ندارد. این دپارتمان جدید با تمرکز بر سه مساله مهم کار خود را شروع کرده است:۱- برخورد با خشونت علیه زنان و پایان دادن به این مساله، ۲- بالابردن سطح تحصیلات زنان در حوزههای مختلف از جمله تلاش بر آگاه کردن آنها به حقوقشان، ۳- کمک به زنان برای به دست آوردن مهارتهایی که به استقلال اقتصادی آنها بیانجامد. این دپارتمان زنان در جایگاهی قرار دارد که میتواند تمام پروژههای سرمایه گذاری را مورد بررسی قرار داده و ارزیابی کند که آیا این برنامهها مساله جنسیت را مورد توجه قرار دادهاند یا خیر.
هدف اصلی ما این است که به تمام حوزههای تحت تصرف مردان وارد شویم و به زنان از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و حقوقی استقلال بیشتری ببخشیم. شهردار پیشین ما عثمان بایدمیر نیز تلاش کرد که این ایدئولوژی مردسالار را زیر سوال ببرد. در زمان مسئولیت او ۲۰ زن به سمت آتش نشان و ۱۵ زن به عنوان راننده اتوبوس انتخاب شدند. اینها تغییرات بسیار مهمی هستند. هدف این سیاستها این بود که موانع سنتی را درهم بشکند. اما همکاران مرد این زنان و ایدئولوژی مردانه، زندگی را برای این زنان آتشنشان و راننده اتوبوس بسیار دشوار کرد. بسیاری از آنها میخواستند که به کار اداری برگردند. دوستان مرد ما از این حرکت دفاع کردند و مدعی شدند که «آتش نشانی و رانندگی اتوبوس کارهای سنگینی هستند که نیاز به کار ۲۴ ساعته و شیفتهای شبانه دارند. زنان چطور میتوانند این کارها را انجام دهند؟ ما نمیتوانیم دستشویی و مکان خواب جداگانه ایجاد کنیم. این کار هزینهبر و پیچیده است. جامعه آماده نیست.» جواب ما این بود که اگر پزشکان و پرستاران میتوانند کار خود را در شرایط کاری جداگانه انجام دهند، کار مشابهی باید برای آتشنشانها و رانندههای اتوبوس نیز انجام شود. چنانچه میبینید، بسیاری از دوستان مرد ما در تئوری مخالف برابری زنان نیستند، ولی وقتی که پای عمل پیش میآید، موانع زیادی ایجاد میکنند.
مقاومت لزوما تنها از سوی جامعه رخ نمیدهد، بلکه از جانب بعضی از دوستان مرد ما درون جنبش سیاسی نیز اتفاق میافتد. ما هنوز راه زیادی پیش رو داریم. ما نباید هویت جنسیتی خود را قربانی کنیم و نباید وقتی که آنها با پیشنهادهای سکسیستی به سمت ما میآیند تحمل کنیم. ما همچنین باید موانعی که ما و جامعه همیشه با آن مواجهایم را در نظر داشته باشیم. مساله فقط به دست آوردن برابری در رهبری یا کرسیهای مشخص در مناصب بالا نیست. رویههای جدید در برابری در محل کار و جامعه باید تعمیم یافته و عادی سازی شود. اگر این امر اتفاق نیفتند، صرف داشتن زنانی در سمتهای نمادین، مانند سمتی که من در حال حاضر دارم، برای برابری و آزادی واقعی، معنادار و پایدار کافی نخواهد بود.
شما وضعیت اخیر در دیابکر و کل منطقه را چطور ارزیابی میکنید؟
همچنانکه میدانید ما اخیرا -و پس از شرایط امیدوارکننده اخیر که با نامه صلح عبدالله اوجالان در نوروز سال ۲۰۰۳ آغاز شده بود- شرایط وخیمی از جنگ و خشونت را پشت سر گذاشتهایم. ما به مذاکرات واقعی، سازش و دموکراتیزه شدن اوضاع در ترکیه امیدوار بودیم. با این حال، به دلائل متعدد، حزب حاکم AKP تصمیم گرفت که راهحل دموکراتیک برای مساله کرد را دنبال نکند و جنگ دیگری را علیه کردها در تمام جبههها از جمله در دیاربکر، شهرهای همسایه و همچنین روژآوا آغاز کند. ما هزاران نفر را از دست دادهایم که بسیاری از آنها شهروندان بیگناه، زنان و کودکان بودهاند. شهرها و روستاهای ما مورد هجوم قرار گرفتهاند و بسیاری مناطق کاملا ویران شدهاند، خانهها از میان رفته و زیرساختها نابود شدهاند. گویا این کافی نبوده و ما شهردارها هم باید تحت پیگرد قضایی قرار گرفته و در حقمان بیعدالتی شود. ۲۲ نفر از شهردارهای ما دستگیر شده و ۳۱ نفر دیگر بدون هیچ مبنای موجه حقوقی از سمت خود برکنار شدهاند. ۱۷ نفر از این افراد زن بودهاند. علیرغم تمام موانع و دشواریها، ما تلاش میکنیم از یک طرف به خدمات خود در شهرداریها ادامه بدهیم و از طرف دیگر همبستگی خود را با مردمی که از این بحرانها آسیب دیدهاند نشان بدهیم.
من نمیتوانم بگویم که نهادهای بینالمللی، سازمانها و رسانهها به مشکلاتی که ما با آن مواجهایم حساسیت و توجه کافی نشان دادهاند. با این حال، تجربهی ما از گذشته نشان میدهد که کمپینهای همبستگی بینالمللی در متوقف کردن خشونت و درگیریها حیاتی هستند. من امیدوارم که دنیای غرب سکوت خود را بشکند و بر ترکیه و حزب حاکم AKP فشار وارد کند که به مذاکره برای دستیابی به راهحلی صلح آمیز برای بحران اخیر روی بیاورد.
موج درگیری و سختگیریهای اخیر چه تاثیری بر تلاش شما برای عدالت و برابری جنسیتی داشته است؟
من فکر میکنم زنان در حال حاضر در شرایطی دشوارتر از هر زمان دیگر در سه دهه گذشته به سر میبرند. عملیات نظامی دولت در مناطق کردنشین در طول یک سال گذشته دیگر محدود به مناطق روستایی نبوده است. آنها زندگی شهری را به تمامی نابود کردهاند و بار سنگینی بر دوش مردم به خصوص زنان گذاشتهاند. سازمان حقوق بشر ترکیه گزارشی درباره آنچه در فاصله ۱۶ آگوست ۲۰۱۶ و ۱۸ مارچ ۲۰۱۶ در ۷ شهر بزرگ و ۲۲ شهر کوچک در مناطق کردنشین منتشر کرده است که براساس این گزارش ۱ میلیون و ۶۴۲ هزار نفر از عملیات دولت و حکومت نظامی متأثر شدهاند. ۳۲۰ نفر (۷۲ کودک و ۶۲ زن) جان خود را از دست دادهاند. هزاران خانه نابود شده و دستکم ۲۵۰ هزار نفر به دلیل ویرانی خانههایشان در حال حاضر بیخانمان هستند. زنان و کودکان به ویژه از این آسیبها متاثر شدهاند. بسیاری از آنها ماهها در شرایط بدوی در چادر و بدون آب و برق زندگی کردهاند. آنها برای ادامه حیات به اندازه کافی غذا و آب تمیز نداشته و به هیچ نوع سیستم گرمایشی دسترسی ندارند. اگرچه زنان سعی کردهاند که از خود و کودکانشان در مقابل بیماریها محافظت کنند، اما آمار تولدهای نارس و مرگ و میر نوزادان و کودکان افزایش یافته است. کودکان دچار تروما شدهاند و اغلب آنها زندگی عادی و اعتمادشان را از دست دادهاند.
مرگ ۶۲ زن در جریان عملیات نظامی نشان میدهد که چطور دولت از زنان به عنوان اهداف آسان استفاده کرده است. در شهر سیلوپی، تایبت اینان ۵۷ ساله توسط نیروهای دولتی کشته شد اما جسد او تا ۷ روز در خیابان باقی ماند چرا که تیراندازهای دولت به هر کسی که سعی میکرد جنازه او را از زمین بردارد، شلیک میکردند. این اتفاق نشان میدهد که چطور دولت از بدن زنان در راستای سیاست خود استفاده میکند و زنان و فعالیتهای آنها را خطرناک میبیند.
در جنبش زنان کرد ما تلاش کردهایم که به مردم خود کمک کنیم. ما به برنامههای آموزشی خود و ارتباط نزدیک با زنان ادامه میدهیم. ما برای کمک به مردم و نیازهای روزانه آنها سازماندهی میکنیم و سعی میکنیم اثرات تروما را بر زنان و کودکان کاهش دهیم. با وجود جنگ بیرحمانهی دولت علیه مردم ما، زنان تسلیم نشدهاند. آنها به شیوههای مختلف به مقاومت خود ادامه میدهند. بسیاری از دوستان ما و فعالان سیاسی از جمله آسیا یوکسل (سخنگوی شورای زنان جیزره)، سهوه دمیر (نماینده حقوق زنان در سلوپی)، فاطمه اویار و پاکیزه ناییر کشته شدهاند. این زنان شهرها و روستاهای خود را ترک نکردند، بلکه با وجود آنکه میدانستند زندگیشان در خطر است، سعی کردند به مردم خود کمک کنند.
به دلیل شرایط جنگی و اولویتهای اضطراری دیگر، ما اکنون کمتر بر موضوع خشونت علیه زنان در خانواده تمرکز داریم. ما این مساله بسیار مهم را نادیده نمیگیریم، اما بسیاری از فعالان ما در حال حاضر با مشکلات دیگری دست و پنجه نرم میکنند. این امر مهر تأیید دیگری بر این ادعاست که جنگ و ناآرامی، خشونت علیه زنان را مخصوصا در خانواده و خیابان افزایش میدهد. من امیدوارم که شرایط جنگی ادامه پیدا نکند، چون زنان را در معرض خطر بیشتری قرار میدهد و حتی موجب پسرفت آنها به شرایط قدیم میشود. من امیدوارم که این شرایط دشوار به زودی پایان یابد و به ما کمک کند که جنبش زنان کرد را قدمی جلوتر ببریم، کاری که توانستیم در دهههای ۸۰ و ۹۰ انجام دهیم.
آیا انتظار کودتای اخیر را داشتید؟ کودتای نافرجام اخیر و حوادث پس از آن چطور بر زنان کرد و مردم به طور کلی تاثیر گذاشته است؟
همانطور که در ابتدای مصاحبه گفتم، من و بسیاری از کردهای دیگر مستقیما از کودتاهای نظامی پیشین در ترکیه آسیب دیدهایم. پس از کودتای ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ من به زندان معروف دیاربکر منتقل شدم و به خوبی به آثار بد کودتای نظامی واقفم. در ترکیه همیشه احتمال کودتای نظامی وجود داشته است. به همین دلیل کودتای اخیر باعث شگفتی من نشد. من از اینکه هیچ اقدام مناسبی برای توقف کودتا برداشته نشد، بسیار خشمگینم. به عنوان شهردار دیاربکر من در مقابل مردم خود مسئولم. من نگرانم که این مساله بر شهر ما و مردم ما تاثیر منفی بگذارد. این اتفاقی است که همیشه قبل و بعد از کودتاهای پیشین افتاده است. اگر من به عصر ۱۵ جولای ۲۰۱۶ برگردم، ما ابتدا سعی کردیم بفهمیم که آیا نزاع یا درگیریهای خیابانی در شهر به وجود آمده است یا خیر. دبیرکل HDP صلاح الدین دمیرتاش عصر آن روز در دیاربکر بود. ما با هم دیداری داشته و دربارهی کودتا و پیامدهای احتمالی آن صحبت کردیم. HDP بلافاصله یک بیانیهی رسمی قوی صادر کرد و موضع خود را آشکارا بیان نمود: آنها کاملا علیه هر نوع حکومت نظامی هستند. ما همچون همه کردهای دیگر و اعضای HDP با نگرانی تمامی تحولات عصر کودتا و روزهای پس از آن را دنبال میکنیم.
با نگاه به نتایج کودتا ما میبینیم که مقامات رده بالا و نیروهایی که جنگ بیرحمانهای را علیه ملت کرد شروع کردهاند مستقیما در این کودتا دست داشتهاند. این نشان میدهد که جنگ در کردستان و سطح دموکراسی در ترکیه با همدیگر پیوند مستقیم دارند. متأسفانه میبینیم همان مقاماتی که علیه کردها مرتکب جنایت شدهاند و حقوق بشر را در کردستان نقض کردهاند مورد مواخذه قرار نمیگیرند. آنها فقط به خاطر اقدام به کودتا علیه دموکراسی ملامت شدهاند. اما باید دانست که جنگ در کردستان و منطق کودتا به هم وصل هستند. اگر این جرائم و جنگ در کشور بویژه آنچه در دو سال اخیر علیه کردها رخ داده است ادامه یابد، همیشه این احتمال قوی میتواند وجود داشته باشد که ایدئولوگهای تثبیت شده نظامی به هدف کنترل قدرت، اقدام به کودتا کنند. جنگ در کردستان منطق نظامی را تقویت میکند و راهی برای اقدامات ضد دموکراتیک در کشور میگشاید. ژنرالهایی که این کودتا را سازماندهی کردند در دفاع از خود و بی هیچ شرمی به نقش مهمی که در جنگ علیه کردها داشتهاند اشاره میکنند. آنها سعی میکنند خود را با تکیه بر هویت خویش به عنوان ناسیونالیستهای ترک دوآتشه توجیه کنند. من کاملا مطمئنم که جنگ علیه کردها در دو سال اخیر که از سوی دولت حاکم AKP (حزب عدالت و توسعه) رهبری شده توسط همین ژنرالهای نظامی و سران پلیس برنامهریزی و اجرا شده است. ما دقیقا میدانیم که این ژنرالها و سران پلیس چقدر دموکراسی را میفهمند. با این حال حتی پس از کودتا، دولت AKP هیچ نشانه آشکاری مبنی بر اینکه میخواهد جنگ علیه کردها را متوقف کند نشان نداده است. اگر AKP واقعا به دموکراسی پایبند است و ادعای قهرمانی در ارزشهای دموکراتیک را دارد، میتواند از کودتای اخیر درس گرفته و راهحلی دموکراتیک برای مساله کرد در پیش بگیرد. ما هنوز نمیدانیم اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، در رابطه با مسالهی کرد چه استراتژیای در پیش خواهد گرفت. پس از کودتا، اردوغان و AKP با اغلب احزاب سیاسی مخالف شروع به گفتگو کردند. با این حال از آنجا که کردها و HDP در این گفتگوها گنجانده نشدهاند، بدگمانیهای زیادی ایجاد شده است که راهحل دموکراتیک اولویت اردوغان و دولت او نیست.
وقتی به واکنش کردها پس از کودتا نگاه میکنم، میتوانم بگویم که به ویژه زنان کرد و سازمانهای زن چپ دیگر در ترکیه اعتراضها و راهپیماییهای مختلفی را با شعار «نه به کودتا، آری به دموکراسی رادیکال» سازمان دادهاند. در این راهپیماییها هزاران زن موضع قدرتمندی علیه هر نوع کودتای نظامی اتخاذ کردهاند. آنها همچنین آشکارا و در راهپیماییها روشن کردهاند که مخالف قوانین و ساختارهای خودکامه، سکسیستی و نظامی هستند. همچنانکه من در سراسر این مصاحبه گفتم، جنبش زنان همیشه منتقد سیاستها و شعارهای تفرقهافکن، نابرابر و سکسیستی دولت هستند. بعد از کودتای نظامی اخیر، دولت ممکن است از این کودتا برای توجیه بیشتر سیاستهای سکسیتی، نظامی و ضددموکراتیک خود استفاده کند و این همان خطریست که ما در حال حاضر با آن روبروئیم. جنبشهای زنان به این خطر آگاه هستند و به همین دلیل هم به فعالیت برای برابری جنسیتی و اجتماعی در همه سطوح ادامه میدهند. ما برابری در همه سطوح را نقطه آغازین همه ارزشها و رویههای دموکراتیک میدانیم. بدون این امر، ما نمیتوانیم درباره دموکراسی حرف بزنیم: بدون آن دموکراسی در حد حرف باقی میماند درحالیکه اهداف نابرابر مدعیانش را پشت این حرفها پنهان ساخته است. قطعا مخالفت ما با کودتای نظامی به معنای موافقت ما با سیاستهای دولت نیست. ما به کار و مبارزه خود همراه با دریافتی روشن از رابطه میان سیاستهای دولت و کودتاهای نظامی ادامه میدهیم.
*نادیا العلی استاد مرکز مطالعات جنسیت در دانشگاه سوآس لندن است و در حوزه زنان و مساله جنسیت در خاورمیانه به ویژه عراق، مصر و اخیرا ترکیه و مساله کرد کار میکند.
**لطیف تاش پژوهشگر دانشکده حقوق دانشگاه سوآس لندن است که اخیرا بورس جهانی ماری اسکلودووسکا کوری را دریافت کرده است. وی در زمینه پلورالیسم حقوقی، مساله کرد و بسیج در دیاسپورا نوشته و به تازگی همراه با نادیا العلی روی تبعات جنسیتی جنگ و صلح در منازعه کردها و دولت ترکیه کار میکند. وی نویسنده پلورالیسم حقوقی در عمل: حل اختلاف و کمیته صلح کرد (آشگیت، ۲۰۱۴) است.
***گولتن کشاناک اولین زن شهردار دیاربکر، بزرگترین شهر کردنشین ترکیه در جنوب شرقی این کشور است. او پیشتر نماینده حزب صلح و دموکراسی (BDP) در پارلمان ترکیه بوده و سالهای زیادی نیز در جنبش زنان ترکیه فعال بوده است. او همچنین چندین سال به عنوان روزنامه نگار مشغول به فعالیت بوده است.
این گفتگو ترجمهای است از Kurdish women’s battle continues against state and patriarchy, says first female co-mayor of Diyarbakir. Interview
بر گرفتە از اخبار روز