انتخابات و دغدغهای از جنس «نان، امنیت، آزادی»
گفتگوی اختصاصی وب گاه «کودارـ با «ریوار آبدانان» عضو ریاست کل شورای رهبری کنفدرالیسم جوامع کوردستان «ک.ج.ک»
· چرا انتخابات 96 با گفتمان «ضرورت تحول داخلی ایران» گره خورده است؟
ایران هنوز خود را جزیرهی ثبات منطقهی خاورمیانه میداند؛ جزیرهی ثباتی که پیرامونش طوفانیست. اما جمهوری اسلامی نمیتواند این ثبات را با اتکا به قالبهای ذهنی پوسیده، ماندگار سازد. این نکتهی حکمتآمیز را از یاد نبریم: «هرآنچه نامنعطفتر باشد، نهایتا بهشکل فاجعهبارتری میشکند». جلوی تغییر تحمیلشده از بیرون را با تغییر خودخواستهی داخلی میتوان گرفت. میبینیم که هرچه بحران خاورمیانه عمیقتر میشود، فضای سیاسی ایران نیز حالت آسیبپذیر و ملتهبتری پیدا میکند. تنها راه گذار از این بحران، «مقاومشدن از راه دموکراسی» است. سایر گزینهها را دیگران امتحان کردند، مثل آوار بر سرشان فرو ریخت.
· حساسیت انتخابات سال 96 در چیست؟ آیا واقعا باید آن را انتخابات متفاوتی دانست؟
رویدادها گواه آن است که تغییرات خاورمیانه شتاب خواهند یافت. این بر وضعیت ایران نیز تأثیر مستقیم و عمیقی خواهد گذاشت. پیداست که ابرقدرتهای جهانی میخواهند حلقه را بر ایران تنگتر سازند. دقیقا در چنین برههای، انتخابات 96 بهعنوان یک گلوگاه تاریخی، اهمیت خود را به رخ میکشد. زیرا گویای آخرین خوانش جمهوری اسلامی از بحران خاورمیانه است. جنگ جهانی سوم در حال بلعیدن خاورمیانه است. اگر قرار باشد تدبیری عاقلانه در ایران اتخاذ شود، زمان آن دقیقا همین حالاست.
· نسبت انتخابات 96 با جامعهی ایران و مطالباتش چگونه است؟
دغدغهی اصلی جامعهی ایران را میتوان در سه مؤلفهی «نان، امنیت و آزادی» خلاصه کرد. عامل بهیغمارفتن «نان، امنیت و آزادی» جامعهی ایران، خودکامگی حاکمیت و عدم استقرار دموکراسی است. «دشمنی با دموکراسی»، بدترین فرجام را برای دولتهای خاورمیانه رقم زد. دوریگزیدن از فرجام بد، به چارهجویی سیاسی نیاز دارد. میتوان دغدغههای جامعه را در پروژهی سیاسی دموکراتیکی گنجاند و برایشان چارهیابی کرد. در یک فضای سیاسی باز و مشارکتی، انتخابات میتواند فرصت مغتنمی در این راستا باشد.
· کارنامهی جریان اعتدالگرا در چه وضعیتیست؟
چهرهی اصلی جریان اعتدالگرا یعنی حسن روحانی، در نخستین دور ریاستجمهوری خود تمایلی به چارهیابی مسائل داخلی ایران نشان نداد. وی در کار گفتگو با مخاطبان مسائل(خاصه مسئلهی کورد)، از جدیت و آمادگی لازم برخوردار نبود. به همین علت نتوانست چشمانداز سیاسی تازهای را در ایران ترسیم کند. رفتار او را نمیتوان نشانهی شکلگیری «راهبرد نوین ایران برای حل دموکراتیک مسائل داخلی» قلمداد کرد؛ مگر آنکه پروژهای دموکراتیک و پشتوانهدار برای تغییر نظام حقوقیـ اداری کشور مطرح شود.
· جریان اصولگرا تا چه حد با قضیهی «ضرورت تحول در سیاست داخلی ایران» درگیر است؟
جریان تندروی اصولگرا و مجموعهی امنیتی وابسته به آن، اعتقاد وسواسآمیزی به اصل «یا همهچیز یا هیچچیز» دارند؛ میخواهند نظام را با «سنگرگیری در فراسوی مرزها» روئینتن نمایند. سرکوب خلقهای ایران، جادهصافکن توسعهطلبی جمهوری اسلامی در خارج است. اما این راهبرد و بهعبارت بهتر قمار، کل نظام را بهسمت «باخت بزرگ» خواهد برد. اگر قرار باشد تغییر و تصحیحی در این راهبرد صورت گیرد، جریان اصولگرا باید پیشقدم شود. ولی کارنامهی کاندید آنها یعنی ابراهیم رئیسی عاری از مدارای سیاسی و انعطاف است.
· بازهم نام احمدینژاد در فضای سیاسی ایران مطرح شد؛ اینبار چه برنامهای در سر دارد؟
باند احمدینژادـ مشاییـ بقایی کارنامهی سیاه و وحشتناکی پشتسر خود دارد. با الهامگرفتن از قدرتگیری راستگرایان افراطی در جهان، جان تازهای گرفتهاند. اگر فرصت یابند با آن شعارهای ملیگرایانهی ایرانیـ اسلامی تندشان، پرچمدار فاشیسم خواهند شد. احمدینژاد یک رسوایی سیاسی بود که نظام دلش نمیخواهد تکرار شود اما او دستبردار نیست!
· اصلاحطلبان در کجای گود سیاست ایران قرار دارند؟
رفرم یعنی میداندادن به مدیریتهای دموکراتیک مدنی و کوچکسازی دولت. اما جریان اصلاحطلب همیشه «مطالبات دموکراتیک جامعه» را در ازای دریافت سهمی از قدرت، تقلیل داد و قربانی کرد. این جریان اگر حرفی از جنس «تغییر دموکراتیک» برای گفتن دارد، باید دست از تقیهی سیاسی بکشد و همینحالا مطرحش سازد. تنها شانس بقای جریان اصلاحطلب این است که یک پروژهی اصلاحطلبانهی واقعی را با فشار سیاسی به کاندیدای مورد حمایت خود(روحانی) بقبولاند. وگرنه باید مرگ جریان اصلاحطلب را در ایران جار زد.
· با توجه به جبههبندیهای گسترده علیه ایران، جریانهای مخالف نظام چه راهبردی را دنبال میکنند؟
جریانات مخالف سنتی(اپوزیسیون) برای مداخلهی احتمالی ابرقدرتهای جهانی انتظار میکشند. اما وابستگی به ابرقدرتهای جهانی، هزینههای سنگین و جبرانناپذیری بهدنبال دارد. جامعهی ایران تجربههای تلخی در این زمینه دارد و دیگر آسان اعتماد نخواهد کرد. بنابراین نیروهای دموکراسیگستر انقلابی بهویژه کودارـ پژاک، شکل جدیدی از مبارزهی سیاسی را معرفی کردند. یعنی بهجای ابزارشدگی بین دو بازیگر سلطهجوی سیاسی(دولتهای منطقهـ قدرتهای جهانی)، ضرورت «ورود بازیگر مستقل و سلطهناپذیر سوم» را مطرح نمودند.
· رویکرد این بازیگر مستقل سوم در قبال انتخابات سال 96 چگونه است و تا چه حد بر آیندهی ایران مؤثر خواهد بود؟
کودار و پژاک برنامهی منسجم دموکراتیکی برای حل مسئلهی کورد و همهی خلقهای ایران دارند. ولی هنوز مخاطبی جدی در جبههی مقابل پیدا نکردهاند تا این برنامه را در فضایی گفتگومحور و بهدور از تنش عملی سازند. اگر در روند انتخابات 96 نقشهراه آنها پاسخ مثبتی دریافت کند، مرحلهی نوینی آغاز خواهد شد. «سیاست دموکراتیک قانونی» و «مدل خودمدیریتی دموکراتیک برای همهی خلقهای ایران»، میتواند کلیدی برای گشودن بنبست کنونی ایران شود. آنگاه، مسئلهی کورد دیگر «چشم اسفندیار» ایران نخواهد بود.
· اگر انتخاب جمهوری اسلامی همچنان گزینهی «عدم تغییر» باشد چه؟
از این پس، رخدادهای سیاسی ایران کانون توجه خواهد بود. تابلوی تحولات خاورمیانه نشان میدهد که اصرار بر مدل دولتـ ملت سلطهخواه و تمرکزگرا، هیچ گرهی از مشکلات ایران باز نمیکند. گزینهی «مبدلشدن ایران به کشور ملتهای دموکراتیک متحد»، یگانه رهیافت عقلانی و صحیح است. اگر جمهوری اسلامی به تغییر خودخواسته تمایلی نشان ندهد، تحولات خاورمیانه دست نیروهای دموکراسیگستر انقلابی را برای اشاعهی مبارزاتشان در ایران بهمراتب بازتر خواهد کرد. خاورمیانه در حال تغییر است؛ هیچکس مانند دیروز نخواهد ماند. شاخههایی که انعطاف نشان میدهند مقاومترند و از گزند طوفان رهایی مییابند، اما شاخههای خشک و نامنعطف بهناچار میشکنند!
برگرفتە از سایت کۆدار