کورد و کوردستان از جمهوری کوردستان تا انقلاب ١٣٥٧ خلقهای تحت ستم ایران

این متن برگرفتە از قسمت سی و دوم برنامە ڕێگا و ڕیباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد.

 موضوع آموزشی این برنامە: کورد و کوردستان از جمهوری کوردستان تا انقلاب ١٣٥٧ خلق‌های تحت ستم ایران میباشد، کە درتاریخ چهارم مارس ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.

قبل از هرچیز باید گفت کە این دورە تاریخی ( دوران از جمهوری کوردستان تا انقلاب خلق‌های ایران و سقوط دولت پهلوی) دارای جایگاە ویژەای در تاریخ ملت کورد میباشد.  بدین منظور میبایست خلقمان از منظر کرونولوژی و تحلیلی از کدها و رخدادهای تاریخی این دورە اطلاعات دقیق و درک صحیحی داشتە باشد.

در مبحث قبلی بە این مسئلە پرداختیم کە چگونە در سال ١٣٢٠ شمسی بعد از ١٥ سال پادشاهی، رضا خان از قدرت ساقط گشت. بە دلیل آن کە رضا خان با نازیهای آلمان متحد شدە بود، متفقین با حاکمیت خویش بر جغرافیای ایران پایان قدرت رضاخان و تبعید وی را رقم زدند. بعد از آن هم بلافاصلە پسر رضاخان یعنی محمد رضاخان را بر قدرت نشاندند.

بە این مسئلە هم اشارە کردە بودیم کە چگونە در نتیجە خلاء قدرت در تهران، کوردها  و همچنین ترکهای ـ آذری در صدد برآمدند تا ازاین فرصت در راستای منافع ملی خویش بهرە ببرند. لازم بە ذکر است کە در این دوران با توجە بە وضعیتی کە در نتیجە وقوع جنگ جهانی دوم در جریان بود، شوروی برای تامین بسیاری از نیازهایش در جنگ، وارد آذربایجان و کوردستان شد. در نتیجە این وضعیت نیز با سرکردگی سید جعفر پیشەوری حکومت آذربایجان پدید آمد. در شرق کوردستان نیز تلاش و تکاپو برای بهرە بردن از فرصت پیش آمدە بالا گرفت.

در واقع بە دلیل شکست جنبش سمکوی شکاک مناطق شمال شرق کوردستان ضربات اجتماعی، روحی و روانی مضاعفی را متحمل شدە بودند. بە همین دلیلنیز در دوران جنگ جهانی دوم و زمان خلاء پیش آمدە در نتیجە سقوط دولت رضا شاە این مناطق کە شامل ارومیە و بقیە شهرهای شمال شرق کوردستان میشود و مرکز جنبش سمکو در دوران مبارزەش بود، از آن آمادگی برخوردار نبود تا جهت استفادە از خلاء پیش آمدە بە مثابە دوران جنگ جهانی اول ایفای نقش نماید.

همچنین در جنوب شرق کوردستان (اردلان، هورامان، کرماشان، ایلام و…) بدلیل عدم زمینەی کافی در نتیجە سرکوبهای گستردە در دوران رضاخان و استقرار نیروهای انگلیسی کە از فرهنگ سیاسی متفاوتی نسبت بە شوروی برخوردار بودند در این مناطق نیز توان اقدام بە تحرکاتی مبنی بر بهرە بردن از خلاء پیش آمدە وجود نداشت.

اما برعکس جنوب و شمال شرق کوردستان در مناطق میانی (مکریان و بویژە مهاباد) بدلیل آنکە سرکوب را در سطح مناطق جنوب و شمال شرق کوردستان در دوران رضاخان متحمل نشدە بود، همچنین بدلایل دیگری از قبیل تاثیرات جنبشهای پیشین ازجملە حزب آزادی کوردستان در این منطقە، همجواری با جمهوری آذربایجان و تاثیرپذیری از تحرکات تبریز، قرارگرفتنش در حوزە حاکمیت نیروهای شوروی و …، زمینە فعالیت‌های فکری و سازماندهی برای ساکنان این منطقە، بویژە جوانان بیشتر مهیا بود.

جوانان این منطقە از شرق کوردستان در این برهە با گردهمایی در کنار هم جمعیتی تحت عنوان جمعیت احیای کوردستان (کۆمەڵەی ژیانەوەی کوردستان ـ ژکاف) را تاسیس کردند. مبارزە جمعیت احیای کوردستان بر مبنای اصرار ورزیدن بە استقلال فکری و هماهنگی با ویژگیهای اجتماعی جامعە کورد، بویژە در این مناطق و انطباق آن با وضعیت سیاسی موجود جهان و منطقە در آن برهە بود. همچنین تدارک مبارزەای راسخ در راستای نیل بە رهایی و آزادی خلق کورد از استعمار دولت ـ ملت‌های حاکم بر کوردستان، بویژە دولت ـ ملت ایرانی بود.

جوانان در جمعیت احیای کوردستان در پی آن بودند تا با توجە بە سطح درک خود در آن زمان خود را بر اساس اصول و مبانی انقلابی و ملی سازماندهی کنند و بە نیروی محرک جنبش ملی و اجتماعی ملت و جامعە کورد تبدیل شوند. اما بە دلیل آنکە با توجە بە وضعیت فئودالی و مذهبی جامعە کورد در آن زمان، جوانان فاقد توان و پایگاه اجتماعی کافی بودند. بە همین سبب جمعیت چنان مورد توجە و اهمیت سیاست خارجی بویژە شوروی‌ها واقع نمی‌شد.

چرا کە از منظر سیاست خارجی شوروی و هر کشور دیگری کە در صدد باشد در جایی با توجە بە منافع خود سرمایەگذاری و یا از جریانی حمایت کند، جایگاە اجتماعی افراد عضو آن جریان مدنظر واقع میشود. بویژە توانمندی و جایگاە اجتماعی رهبری آن جریان برای برانگیختن انگیزە پشتیبانی از آن جریان برای نیروهای خارجی بعنوان یک فاکتور محسوب می شود.

 در همین زمان در جنوب کوردستان نیز جمعیت امید ( کۆمەڵەی هیوا) با سرکردگی شخصی بە اسم رفیق حلمی وجود داشت. این جمعیت حمایت خود را از جمعیت ژکاڤ اعلام داشت. حتی سە جمعیت کوردی جمعیت امید (جنوب کوردستان)، جمعیت ژکاف (شرق کوردستان) و جمعیتخوبون (شمال و غرب کوردستان) در نقطە مرزی میان شرق، جنوب و شمال کوردستان قراردادی مبتنی بر همکاری و حمایت همە جانبە از همدیگر را بە امضا رساندند. این قرارداد در تاریخ کوردستان بە قرارداد سە سنور (سە مرز) شهرت دارد. در واقع انعقاد این قرارداد نشاندهندەی آن است کە مرزهای برساختە کوردستان از طرف این جمعیت‌ها بە هیچ‌وجە مورد قبول نبودە و آنرا بە رسمیت نشناختەاند.

از سوی دیگر جمعیت ژکاف بە فکر ایجاد روابط دیپلوماسی بانیروهای جهانی درگیر در وضعیت منطقە و شرایط جنگ جهانی دوم بود. در کل جوانان درون جمعیت از لحاظ فکری بیشتر بە جبهەی شوروی گرایش داشتەاند. در نتیجە جهت جلب حمایت آنها روابطی را با شوروی برقرار میکنند. آنطور کە پیدایست مقامات شوروی بە  جمعیت ژکاف توصیە میکنند کە لازم است شخصیت‌هایی را کە دارای پایگاە اجتماعی تاثیرگذاری هستند بە خود جذب کنند.

در همین راستا هژار موکریان در کتاب (چێشتی مجێوەر) اشارە میکند کە رفقای ما حسین زرینگران و زبیحی در دیداری کە با روسها داشتەاند، روسها گفتەاند کە کسانی همچون قاضی محمد را وارد جمعیت نمایید تا موجب قوت جمعیت شود. طبق روایت هژار موکریانی آنها نیز در جواب گفتەاند کە قاضی محمد جمعیت ما را زیاد جدی نمیگیرد و ما را جوانانی کم تجربە میپندارد. باز مقامات شوروی تاکید میکنند کە اینبار برگردید و دوبارە از قاضی محمد تقاضا نمایید. حتما این بار قبول خواهد کرد کە بە جمعیت ژکاف ملحق شود. این بە نوعی نشان میدهد کە شاید پیشوقت روسها با قاضی محمد صحبت کردە و او را برای پیوستن بە جمعیت اقناع کردە بودە باشند.

قاضی محمد و خانوادەاش در آن زمان با توجە بە اینکە از مالکین و خانوادەهای سرشناس مهاباد بودند از پایگاە اجتماعی محکمی برخوردار بودند. یعنی با توجە بە موقعیت جامعە مذهبی، سنتی و فئودالی آن زمان بدلیل اینکە خانوادە قاضی از خردە مالکین و از شخصیت‌های مذهبی مهاباد و منطقە بودند بر جامعە زمان خود تاثیر گذار بودند. همچنین قاضی محمد بعد از پدرش یعنی قاضی علی بە منسب قضاوت در مهاباد رسیدە بود. میرزا فتاح عموی پدر قاضی محمد نیز در دوران رضاخان با رضا شاە در جهت جانبداری از حقوق کوردها درگیری‌هایی داشتە بود. این نیز باعث خوشنامی خانوادەی قاضی در کل و مقبولیت قاضی محمد در میان مردم شدە بود.

 در حقیقت قاضی محمد در تاسیس جمعیت ژکاف هیچ نقشی نداشتە است. تنها بە دلیل جایگاە اجتماعی و پشتیبانی روسها از قاضی محمد، ایشان بعد از ملحق شدن بە جمعیت سریع بە رهبری جمعیت ژکاف منصوب میشود و رهبری این جریان را کە تا قبل از او بر عهدە حسین زرینگران بود بە دست میگیرد.

متعاقبا زمانی کە قاضی محمد با چندی از همراهانش بە اتحاد جماهیر شوروی سفر میکنند، بدون شک با آنها در مورد سیاستها و مبانی انقلابی و شیوەی سازماندهی جمعیت ژکاف گفتگو می‌شود و از ضرورت تغییر و تحولاتی در درون جمعیت، جهت هرچە بیشتر سیاسی و اجتماعی گرداندن آن صحبت بە میان می‌‌آید.

مبانی و اصول انقلابی جمعیت ژکاف با توجە بە معیارهایی کە برای آن مشخص کردەاند از ورود افراد فئودال و مذهبی مرتجع بە درون آن پیشگیری میکرد. این نیز بدلیل نفوذ مضاعف فئودالها و مذهبی ها در جامعە مذهبی و رعیتی آن زمان باعث عدم حضور آحاد جامعە نیز بە درون این جنبش می‌گشت. این نیز بە این دلیل بود کە بخش تودەای جامعە در نتیجە بافت اجتماعی آن زمان از فرمان روسای زمیندار خود و فتواهای مذهبی برای گرایش بە موضوعی تبعیت میکردند. حتی با انعطافی کە بە خرج دادە شد باز هم تعدادی از فئودال‌ها و شخصیت های مذهبی در آیندە بر علیە حزب دمکرات کوردستان و جمهوری کوردستان در مهاباد موضع خصمانە گرفتند. همچنین ساختار و شیوە کار جمعیت از لحاظ سیاسی و سازمانی حاوی نارسایی و محدودیت‌هایی بود کە سد راە اجتماعی گشتن آن میشد و اقدام بە تحول در این ضمینە خود را ضروری می‌گرداند.

بدین ترتیب در هنگام سفر قاضی محمد و همراهانش بە شوروی، مقامات اتحاد جماهیر شووری آنهارا بە ضرورت ارتقاء جمعیت ژکاف وتشکیل یک حزب ترغیب میکنند. در نتیجە آن نیز حزب دمکرات کوردستان تاسیس میگردد. با توجە بە این میتوان گفت کە اگر نقطە قوت جمعیت ژکاف این بود کە با اتکا بە ارادەی درونی و تصمیم خود کورد تاسیس گشتە بود، تاسیس حزب دمکرات کوردستان با پیشنهاد و اصرار مقامات اتحاد جماهیر شوروی صورت میگیرد.

بە هر تقدیر با انحلال جمعیت ژکاف و تاسیس حزب دمکرات کوردستان راه برای ورود اقشار مختلف جامعە سنتی از جملە فئودال‌ها و شخصیت‌های مذهبی سنتی باز میشود و در مقایسە بە جمعیت ژکاف و هستە تشکیل دهندە آن از کیفیت انقلابی، روشنفکری، بی‌آلایشی، و… جنبش کاستە میشود. همچنین سیمای جوانانە آن نیز بە یک سیمای پیرسالارانە تغییر مییابد.

 از سوی دیگر وابستگی جنبش بە اتحاد جماهیر شوروی نسبت بە قبل بطور فزایندەای فزونی یافتە و از استقلال و موقعیت قائم بە ذات آن در سطح قابل ملاحضەای کاستە میشود.

در زمان تاسیس حکومت آذربایجان، اساسا اتحاد جماهیر شوروی راضی بە تاسیس جمهوری کوردستان نبود و بیشتر میخواست کە بە یک واحد خودمختار کوردی اما تابع حکومت آذربایجان اکتفا گردد. ولی این امر از سوی کوردها پذیرفتە نمیشود و بطور یکجانبە با اتکا بر ارادەی درونی اقدام بە ریسک میشود وتصمیم اعلام جمهوری کوردستان در سال ١٣٢٤ شمسی اتخاذ میگردد.

 بدون تردید این اقدام رهبری کورد با توجە بە وابستگی‌ کە بە شوروی داشت یک اقدام شجاعانە و قابل ستایش است. این نیز بە ارادە معطوف بە خودمدیریتی جامعە کورد بازمیگردد کە سالیان درازی است استعمارگران آن را از او سلب کردەاند و او هم برای کسب آن از هیچ نوع فداکاری و پذیرفتن مشقات مبارزە و مقاومت در راە تحقق آن فروگزار نبودە است. هرگاە کە فرصتی را نیز یافتە باشد تلاش نمودە کە این خواست و ارادە خود را بە نمایش بگذارد.

در حقیقت اتخاذ این تصمیم و بە خرج دادن چنین جسارتی در نوع خود دارای ارزشهای والایی است. اما آنچە کە نقص کار بودە، عدم زمینەسازی کافی برای دفاع از جمهوری کوردستان در صورت تهدید و مخاطرات، بویژە حملە دولت مرکزی بودە است. میدانیم کە عاقبت جمهوری کوردستان قربانی داد و ستدهای دولت‌های شوروی و ایران واقع شد. در نتیجە آن نیز از سوی دولت مرکزی بە جمهوری کوردستان حملە شد. بدلیل عدم تمهیدات کافی مقاومت آنچنانی نیز صورت نگرفت و جمهوری بعد از ١١ ماە ساقط گشت. رهبران آن نیز از جملە قاضی محمد بە دار آویختە شدند.

همانطور کە پیشتر هم اشارە کردیم اتخاذ این تصمیم قبل از هر چیز نشان دهندە ارادە معطوف بە خود مدیریتی ملت کورد بود. همچنین نشان داد کە اگر دست استعمارگران بر کوردستان کوتاە گردد ملت کورد توان خودمدیریتی  و حکومتداری را داراست. باید گفت با وجود عمر کوتاە جمهوری و برخورداری آن از عدیدەای از کاستی‌ها و نارسایی‌ها باز نیز کارهای ارزشمندی انجام گرفتند کە در نوع خود برای منطقە پیشروندە و از وجهە دمکراتیک برخوردار بودند.

در میان دستاوردهای دموکراتیک و پیشروندە جمهوری کوردستان در مهاباد با توجە بە شرایط زمانی و مکانی میتوان بە ارتقاء موقعیت زنان اشارە کرد. همچنین نوآوری و برساختن نهادهای دمکراتیک هرچند محدود اما با توجە بە شرایط زمانی و مکانی خود با ارزش را در تقابل با نهادهای کهنە فئودالی و مذهبی بعنوان یکی دیگر از دستاوردها برشمرد. در ضمینە فرهنگ و ادبیات کوردی نیز تلاشهایی صورت گرفت کە تاثیرات آن تا اکنون نیز بر جامعە کورد موجود است. از سوی دیگر در مقایسە با عصیانهای مراحل قبل کوردستان کە بیشتر ماهیت عشیرتی، مذهبی و الیتی داشتند، جمهوری تا حدودی بە جنبش کوردی ماهیتی دمکراتیک، تودەای و خلقی بخشید.

اما انچە کە از نقطە ضعف‌هایجمهوری کوردستان در مهاباد بود، عدم وجود مکانیزمهای تصمیمگیری جمعی از قبیل  نهادها، شوراها و مجالس مردمی همەگیر جهت این امر بود. یعنی هرچند کە در لایەهای میانی و تحتانی جامعە نسبت بە مراحل قبلی، جمهوری کوردستان ماهیتی خلقی و تودەای را بە حوزە اجتماعی تحت نفوذش بخشید، ولی بە هیچ‌ وجە در سطحی نبود کە سیادت طبقات سنتی و فوقانی را در هم بکوبد و جامعە را از قید آن رها سازد.

بویژە در راس جمهوری ترکیبی از مذهبیون و فئودالهای مناطق مکریان هژمونی را در دست داشتند کە هر چند از کورد و کوردستان دم زدە باشند، ولی بیشتر در فکر منافع خود بودەاند تا منافع عام. در مباحث قبلی ذکر کردیم کە این طبقات فوقانی کورد نە تنها انگیزە تداوم مبارزە درمیانشان بغایت سست است، فراتر از لایەهای تحتانی جامعە کورد از لحاظ ذهنی مغلوب استعمارگران هستند و با احساس خطر فورا بە آغوش دولت برمیگردند. یعنی توان گسست از استعمارگر برایشان آسان نیست. برای مهار گرایشات مزدورانە این طبقە بدون شک باید تدابیر و ساخت و کارهایی اتخاذ می‌شد. ولی متاسفانە در این ضمینە عدم آگاهی از ویژگی‌های این اقشار و غفلت حاکم بود.

از سوی دیگر مدیریت جمهوری کوردستان برای ادامەی حیات خود بیشتر امید خود را بە  حمایت اتحاد جماهیر شوروی بستە بود. طبق این نیز برنامە خود را تنظیم کردە بود. در نتیجە بە اندازە کافی بە سازماندهی اجتماعی اهتمام ورزیدە نشد. هرچند اتحادیە زنان و جوانان در درون جمهوری تاسیس میشوند، اما آنطور کە باید بە محتوای آن اهمیت دادە میشد، اهمیت کافی بە آن معطوف نشدە و نهادهای تاسیس گشتە بسیار شکلی و آماتور عمل کردەاند.

از سوی دیگر بسیاری از روسای عشایر، فئودالها، شیوخ و ملاهای منطقە کە تعدادی از آنها هم در درون مدیریت جمهوری صاحب منصب بودند، دارای روابط مخفی با دولت مرکزی بودەاند و بطور پنهانی در مورد وضعیت و ضعف‌های جمهوری بە دولت مرکزی اطلاعات منتقل می‌کردەاند. یعنی بطور پنهانی بە دولت مرکزی پیام میدادەاند کە اگر روزی دولت بە مهاباد حملە کند پشت جمهوری را خالی خواهند کرد و بە قوای دولتی ملحق خواهند شد. در واقع این سنت و ذهنیت طبقە کمپرادور کورد بودە کە همیشە در چارچوب منافع خود پشت جامعە را خالی کردە و بە قاتلان، استعمارگران و استثمارگران کورد و کوردستان کرنش بردەاند.

باید این را نیز یاداور شد کە در زمان تاسیس جمهوری کوردستان اشخاص و گروهایی ازسایر بخش‌های کوردستان، بویژە از شمال و جنوب کوردستان بە جمهوری ملحق میشوند. برای نمونە ملا مصطفی بارزانی کە در آن زمان در جنوب عراق تحت نظر انگلیسی‌ها در تبعید بسر میبرد از آنجا بطور ناگهانی بە شرق کوردستان می‌آید. این در حالی است کە تبعیدی و تحت مراقبت انگلیسی‌ها بود، اما کسی جلودار خارج شدنش از آنجا بسوی شرق کوردستان نمی‌شود. بسیاری چنین بە مسئلە مینگرند کە انگلیس نقشەهایی برای تضعیف هژمونی شوروی در منطقە در سر می‌پروراندە است. با همین استدلال آمدن ناگهانی ملا مصطفی بە حوزە حاکمیت جمهوری کوردستان تحت حمایت شوروی را با برنامە انگلیس مرتبط میدانند. باید گفت: هرچند انگلیسی‌ها و شورویدر جنگ جهانی دوم بر علیە فاشیسم باهم در اتحاد بودند، اما اختلاف ایدئولوژیک و تضاد منافع سیاسی و اقتصادی آنها کماکان بر قوی خود باقی بود.

بارزانی‌ها وقتی کە بە شرق کوردستان می‌آیند ابتدا در مجاورت شهر اشنویە اسکان مییابند  و با توجە بە اینکە قاضی محمد بە آنها (بارزانی‌ها) اعتماد کافی نداشت و گمانەزنی میشد کە از طرف انگلیسیها برای ایجاد اختشاش و تصاحب دست آوردها بە آنجاآمدەاند، ابتدا اجازەی ورود آنها را بە مهاباد نمیدهد. اما بعدها با وساطت کسان دیگری قاضی محمد اقناع میگردد کە نقشەای در کار نیست و اجازە آمدن ملا مصطفی بە مهاباد را میدهد و بە این شیوە بە جمهوری کوردستان پیویست.

در واقع در درون نیروی نظامی جمهوری کوردستان بە سە نفر از روسای عشایر درجە ژنرالی اعطا میشود کە یکی از آنها ملا مصطفی بارزانی بود. دو نفر دیگر محمد رشید خان بانە و عمر خان شکاک بودند. همیچنین درجە مارشال را بە زیروخان هرکی بدلیل آنکە تفنگچی بیشتری را دارا بود، بخشیدە بودند. بە این صورت این چهار نفر در صدر شاخەی نظامی جمهوری جای میگرفتند کە هیچکدام از آنها جز جنگ عشایری تجربە و دانش مدرن را در عرصە نظامی نداشتند.

از سوی دیگر مدیریت اداری و سیاسی جمهوری بر عهدە کسانی بود کە آنچنان تبحری در این امر نداشتند. بسیاری از آنهایی هم کە مقام وزیر را در درون جمهوری داشتند از شیوخ و فئودالهای منطقە بودند. این اشخاص بغیر از عدم تبحر و دانش در ادارە وزارتخانەها از آنچنان اعتماد بنفس، ارادە و صداقتی نیز برخوردار نبودەاند کە کفایت نگهداری جمهوری را داشتە باشد. حتی طبق دادەهایی حاجی باباشێخ کە پست رئیس‌وزرا را داشتە و تعدادی دیگر از اعضای کابینەاش بطور پنهانی با دولت مرکزی در ارتباط بودندەاند و گزارش امور را بە دولت محمد رضا شاە ارسال می‌کردەاند.

لازم بە ذکر است کە مقامات جمهوری کوردستان تلاشهایی محدودی جهت گسترش جمهوری را بە بخش‌های جنوبی شرق کوردستان انجام دادەاند. بە طور مثال سید طاهر هاشمی و میرزا ابراهیم نادری از کرماشان، ماموستا قانع از مریوان بە جمهوری کوردستان در مهاباد ملحق شدەاند. افرادی مانند بهمن بگ جوانرود نیز بعدا بخاطر همکاری با جمهوری کوردستان اعدام می شوند. همچنین طبق شواهدی در این مناطق کسانی مانند محمد رشید بگ پدر کاک فواد مصطفی سولتانی، حتی قبل از اعلام جمهوری عضو جمعیت ژکاف بودەاند.

در همین راستا در کتابی تحت عنوان تاریخ رزاو (رزاو روستایی واقع در منطقە هورامان کە مدتی طولانی مرکز مدیریت خوانین این منطقە بودە است) کە بە قلم مختار اسلامی بە رشتە تحریر در آمدە است اشارە میشود کە هیئتی از سوی جمهوری کوردستان بە دیدار حسن خان رەزاو (پسر حسین خان رزاو کە در مباحث قبلی بە آن اشارە شدە است) می آیند و درجەی سروانی را بە ایشان اعطا میکنند و از او جهت ملحق گشتن بە جمهوری دعوت بە عمل می‌آورند. او نیزبە معنی پذیرفتن این دعوت و ملحق شدن بە جمهوری پرچم جمهوری کوردستان را در روستای دل(یکی از روستاهای اورامان کە حسن خان مدتی را در آنجا بسر می‌برد) بە اهتزار در می آورد. طبق اطلاعاتی کە این کتاب میدهد حسن خان رزاو برنامەریزی نمودە بود کە با حملە بە نیروهای دولتی در اورامان و سنە این مناطق را ضمیمەی جمهوری کوردستان بکند. اما متاسفانە عمر کوتاه جمهوری کوردستان بە آن این اجازە را نداد.

باید یاداور شد کە در این زمان حسن خان درگیری‌های زیادی با دولت محمد رضا شاە داشتە کە بارزترین آنها جنگ قژاکان (قژاکان تپەایی است کە در بین مریوان و سنندج واقع شدە است) بودە است. در این جنگ نیروهای حسن خان هورامی ضربات مهلکی بە دولت میزنند و حدود ٨٠٠ نفر از قشون دولتی کشتە میشوند. ١٥ نفر از تفنگچی‌های هورامی نیز در این جنگ جان میبازند.

این را نیز باید اضافە کرد کە تا سال ١٣٤٢ هورامان تحت حاکمیت حسن خان خودمدیریتی خودش را حفظ میکند و بە هیچ وجە بە نیروهای دولتی اجازە ورود بە آن مناطق دادە نمیشود. اما در سال ١٣٤٢ حسن خان برای مزاکرە با دولت بە سنندج میرود و در نهایت دولت با حیلە و تهدید او را ناچار میکند کە بە خواستەهای دولت تن دهد. عاقبت این منطقە نیز ضمیمە سیستم اداری دولت محمد رضا شاە میگردد.

بە هر تقدیر برای تحلیل درست رویدادهای جمهوری کوردستان بایستی چند بعدی بە آن نگاە کرد و مورد واکاوی قرار داد. در حقیقت قاضی محمد دارای ویژگیهای میهن دوستانە بودە و تلاش‌هایی را در راستای توسعە و گسترش جمهوری کوردستان بە عمل آوردە است. میتوان گفت نسبت بە مراحل پیشتر جنبش رهایی بخش کوردستان، این در موقع جمهوری کوردستان است کە جنبش کورد از حالت عشیرتی و الیتی صرف در آمدە و با معیارهای دمکراتیک، خلقی و ملی هر چە ملموس‌تر و با توجە بە موقعیت زمانی و مکانیش عجین میگردد.

 با کمال تاسف در نهایت و در نتیجە خیانتهای داخلی وروابط رئال‌پلوتیک مانند اعطا امتیاز نفت دریای خزر از طرف دولت ایران بە شوروی با هدف سلب حمایت شووری از جمهوری کوردستان و آذربایجان، باعث شکست و انحلال این جمهوری‌ها شد. شوربختانە قاضی محمد پس از شکست جمهوری کوردستان، بە وعدەهای دولت قوام سلطنە مبنی بر اینکە در صورت تسلیم شدن جان خود و یارانش در امان خواهد بود باور نمود. هنوز در احاطە این توهم بود کە جای برای آنها باقی ماندە است و دولت قوام بە وعدە خود عمل خواهد کرد.

در واقع این سادەاندیشی و اعتماد بە وعدە استعمارگر انتقادی است صحیح کە کماکان می‌توان بە قاضی محمد وارد کرد. اما این انتقاد نباید بە قیمت لاپوشانی کردن بسیاری از ویژگی‌های مثبت ایشان و جمهوری منجر شود و آنها را مورد انکار قرار داد. در نهایت هرچند کە قاضی محمد قربانی اعتماد خود بە استعمارگران گردید و تسلیم آنها شد، اما بعد از آن در دوران دستگیریش متوجە خطای خود شد و مواضع انقلابی و تندی را در طی برگزاری جلسات محاکمە در مواجهە با استعمارگران اتخاذ کرد. آنها را بە چالش کشید و استعمارگران نتوانستند بعد از دستگیری خواستەها و نقشەهایشان را بر وی تحمیل کنند و ایشان را از اقدامات بە اعلام جمهوری، مواضع و خواستەهای ملی ـ دمکراتیکش مجبور بە ندامت و پشیمانی کنند.

همانطور کە میدانیم عاقبت قاضی محمد با چندی از یارانش در مهاباد بە دار آویختە شدند و در راە آزادی کورد و کوردستان جان باختند.  قاضی محمد در بخشی از وصیتنامە خود خطاب بە ملت کورد میگوید: ــ من بە استعمارگران اعتماد کردم و این خطای من بود، خواهشمندم کە شما هیچوقت دچار این خطا نشوید ـ.

با توجە بە اینکە بسیاری از صاحب منصبان جمهوری بویژە سە ژنرال جمهوری پشت قاضی را خالی کردند، آیا قاضی محمد فرصتی برای مقاومت داشت؟ برای نمونە محمد رشید خان بانە مدتی قبل از حملە دولت مرکزی بە مهاباد با قاضی محمد اختلاف پیدا کرد و جمهوری را ترک کرد. ملا مصطفی بارزانی و عمر خان شکاک هم همین کە احساس خطر کردند پشت قاضی محمد و جمهوری را خالی کردند. همچنین سران عشیرەت دیبوکری بویژە چندی تن از خوانوادە ایلخانیزادە و مهتدی کە پست‌های بالا مانند وزیر را داشتند، آنها نیز با احساس خطر رو بە درگاە دولت مرکزی نمودند و از پشت بە جمهوری خنجر زدند.

در واقع تمام این خیانت‌ها و وادادنها است کە چنین سئوالی را مطرح میکند کە آیا راه دیگری برای قاضی محمد و جمهوری کوردستان وجود داشت؟ جواب این است کە بلە، واقعا اگر اردەای راسخ و مدیریتی انقلابی وجود میداشت و اتکا بر نیروی تودەها میگشت با تمام اینها نیز میشد کار دیگری را نجام داد.

متاسفانە قاضی محمد کە در راس جمهوری بود خود او نیز یک خوردە مالک و روشنفکری خوردە بورژوا بود. حتی قبل از شهریور ١٣٢٠ تا دوران پیوستن بە جمعیت احیای کورد رئیس ادارە معارف دولت پهلوی در مهاباد بود. یعنی در مقام یک مامور و کارمند دولتی موقعیتی کارمند دولتی را قبلا تجربە کردە بود. تمام این موارد در ایجاد توهم برای قاضی محمد نسبت بە دولت دخیل بودەاند. همچنین بدلیل موقعیت طبقاتیش با وجود میهن دوستی کە داشتە است باز نتوانستە موضعی رادیکال و مقاومت‌طلبانە را قبل از دستگیریش در برابر دولت اتخاذ نماید. بە احتمال زیاد میتواند چنین پنداشتە باشد، حالا کە امکان تداوم عمر جمهوری بە پایان رسیدە است شاید با پرهیز از تحریک بیشتر دولت و همکاری با آنها برای تصرف مهاباد مورد عفو قرار بگیرد و حداقل موقعیت قبل از اعلام جمهوری دوبارە برایش تضمین گردد.

در اینجا میتوان بە انقلاب ویتنام اشارە نمود، اتفاقا درهمان دوران جمهوری کوردستان زمانی کە حکومت آنها (ویتنامی‌ها) مورد حملە قرار میگیرد، خود را در قالب جنگ گریلایی سازماندهی میکنند و مبارزە را در قالبی دیگر پیگیری کردە و بە این طریق در مقابل فرانسە،ژاپن و سپس در مقابل آمریکا جنگیدند. در نهایت مراتب نیز با اتخاذ این رویکرد مبارزاتی و مقاومت‌طلبانە در سال ١٩٧٥ پیروز شدند و بە رهایی خود دست یافتند.

بە هر تقدیر بعد از سقوط جمهوی کوردستان تعدادی از سوی دولت پهلوی دستگیر و زندانی شدند، مورد شکنجە قرار گرفتند و بغیر از رهبران جمهوری تعداد دیگری نیز اعدام شدند. تعدادی هم متواری شدە و بە خارج از شرق کوردستان آوارە شدند. تعدادی نیز مدت زمانی را در درون شرق کوردستان در اختفا بە سر بردند.

 درکل عمر جمهوری کوردستان بیش از ١١ ماە دوام نیاورد. اما تبعات فروپاشی آن تا سالیان طولانی بر گردە جامعە کوردستان سنگینی کرد. در حقیقت بعد از سقوطجمهوری کوردستان و در نتیجە سرکوب‌هایی کە از سوی دولت ـ ملت ایرانی اعمال شد سکوتی عمیق برای مدتی شرق کوردستان را فرامیگیرد.

مسئلەی دیگر کە حائز اهمیت میباشد نقش و سیاست آلمان در رابطە با کورد و کوردستان در جنگ جهانی اول بویژە در جنوب کوردستان میباشد. آلمانی‌ها از دیرباز بر مسئلەی کورد تمرکز نمودە بودند. برای نمونە در زمان عصیان میر محمد رواندز در قرن نوزدە‌هم شخصی بە نام ژنرال موتکە کە اصالتا آلمانی میباشد بعنوان مشاور امپراتوری عثمانی در کنار نیروهای خلیفە علیە نیروهای میرمحمد رواندز میجنگد.

ژنرال موتکە کە بعدها بە وزیر جنگ آلمان منصوب میگردد در کتابی کە منتشر میکند بە این موضوع می پردازد کە آلمان در نظر داشت خط راه آهن از آلمان بە بغداد را احداث نماید اما عشایر کورد در برابر این پروژە مانع بودند و باید سرکوب میشدند. آنچە کە در اینجا مورد بحث ما است نقش و درگیری آلمانیها از دیرباز در قبال مسئلەی کورد است. وگرنە بحث از جزئیات گفتەهای آقای متکە از حوصلە مبحث ما خارج می‌باشد.

باید این را نیز یاداور شد کە در دوران جنگ جهانی اول نیز آلمانیها بە مناطق قصرشیرین لشکرکشی کردند. در این برهە سنجابیهای آن منطقە با آلمانیها همپیمانیهایی را برقرار میکنند. علی اکبر خان سنجابی در خاطرات خود بە تفصیل بە نقش آلمانی‌ها در آن منطقە و نحوە و سطح رابطە ایل خود (ایل سنجابی) با آنها را بیان میکند.

اما آنچە کە جالب توجە است سیاست و اقدامات آلمانیهای نازی در دوران جنگ جهانی دوم در کوردستان میباشد. در این برهە اقداماتی از سوی آنها در رابطە با کوردستان رخ میدهد کە بازگویی آن خالی از لطف نیست. در کتابی کە شخصی بە نام مولر نوشتە است، اشارە میشود کە آلمانی‌ها در نظر داشتەاند با یافتن استیلا بر کوردستان از سویی دست یکی از رقبای خود یعنی انگلیس را بر موقعیت ژئوپلوتیک کوردستان کوتاە کنند و از سوی دیگر انحصار منابع زیرزمینی کوردستان را از دست این رقیب خارج نمودە و بە خدمت خود در بیاورند. آنها، بویژە در صدد بودەاند کە مناطق نفت خیز کوردستان از جملەکرکوک و موصل را بە هدف تامین سوخت برای ادوات جنگی خود تحت کنترل و اختیار خود در بیاورند.

طبق گفتەهای مولر در این کتاب، نیروهای امنیتی و استخباراتی آلمان برای دست یافتن بە این هدف چارە کار را راەاندازی نوعی ناسیونالیسم کوردی متمایل بە آلمان میدانستە اند. برای انجام این برنامە نیز ابتدا بدنبال یافتن افراد مناسب در درون کوردها، بە جستجو میپردازند. بعد از جستجو عاقبت شخصی را کە متعلق بە یکی از عشایر منطقە هولیر (اربیل) است مییابند. این شخص پسر یکی از روسای عشیرە خود بودە و عشیرە آنها با انگلیسی‌ها سر ناسازگاری داشتە و اسم او رمزی بودە است. البتە اشتباە متوجە نشوید. منظور این نیست دارای اسم رمزی بودە است. در واقع اسم واقعیش این اسم بودە است. بە هر تقدیر آلمانها مدتی آقای رمزی را بە آلمان آوردە و ابتدا زبان آلمانی را بە او می‌آموزند. بعد طبق برنامە خود و برای ایجاد گرایشی ناسیونالیستی وابستە بە آلمان در میان کوردها او را آموز ش میدهند.

بعد از حدود یک سال برنامە آموزشی برای آقای رمزی در آلمان، یک گروە از آلمانی ها بە همراە رمزی با برداشتن مقداری وسایل مانند ماشین چاپ، اسلحەهای فردی و…، برای عملی کردن اهداف خود بە وسیلە یک هواپیمای نظامی بطرف جنوب کوردستان پرواز می کنند. برنامە را چنین میگذارند کە در مناطق کوهستانی بین جنوب و شرق کوردستان بطور مشخص‌تر در مناطق قندیل توسط چتر از هواپیما فرود بیایند و در آنجا یک مرکز عملیاتی تشکیل دهند. میخواهند بە این طریق در جایی امن و دور از دست دولت عراق و انگلیسی‌ها مسقر گردند و اهداف و برنامەهای خود را پیگیری نمایند.

دست بر قضا بدلیل اشتباە خلبان در مناطق دشتی موصل فرود می‌آیند. جایی کە هم حاکمیت نیروهای انگلیسی در آنجا زیاد است هم اینکە بە دلیل مسطح بودن منطقە شرایط حفاظتی برای گروە را دارا نیست. در نتیجە سراسیمە میشوند، وسایل خود را رها کردە و سعی میکنند قبل از دستگیری بە هر طریقی کە شدە از آن منطقە دور شوند تا بە دست نیروهای انگلیسی گرفتار نشوند.

مولر در کتاب خود بە تفصیل آنچە را کە بعد از اشتباە این خلبان پیش آمدە بیان میکند. در ضمن میگوید کە مشکوکم کە خلبان هواپیمای ما در اصل  جاسوس انگلیس نبودە باشد.وگرنە چطور میشود کە بە جای مناطق قندیل ما در دشتهای موصل فرود بیاییم. میگوید این اشتباە فاحش نمیتواند کە تصادفی بودە باشد. بهرحال بعد از فرود با زحمت فراوان اما بدون وسایلی کە برای اجرای برنامەهایشان همراە خود آوردە بودند، خودشان را بە مناطق رانیە و نزدیک بە کوهستانهای قندیل می‌رسانند. بعد نیروهای عراقی و انگلیسی آنها را می‌یابند و بە آنها حملە میکنند. رمزی دستگیر میشود و در حین درگیری چند نفر از گروە کشتە میشوند. مولر هم موفق بە فرار میگردد. اما سالها طول میکشد تا خودش را دوبارە بە آلمان میرساند. در کتابش مشقتی را کە تا رسیدن بە آلمان متحمل شدە است بازگو میکند.

رمزی کە تنها عضو دەستگیرشدە گروە بودە، در زندان در نتیجە شکنجەهایی کە بر او اعمال میشود دچار جنون گشتە و در نهایت میمیرد. لازم بە ذکر است کە خیلی‌ها معتقد هستند پرچمی را کە اکنون بعنوان پرچم جنوب کوردستان میشناسیم، توسط این گروە ترسیم شدە است.

و اما بە شرق کوردستان و ایران بر گردیم. در واقع در دهە ٣٠ خورشیدی از سوی حاجعلی رزم آرا کە در دوران رضا شاه پهلوی مبدع سیستم استانی بعنوان تقسیم کشوری بود، ایجاد مجالس ایالتی و ولایتی طبق یکی از مفاد و خواستەهای جنبش مشروطە طرح می‌شود. اما همانطور کە مدرس و مصدق در دوران سقوط قاجار با جمهوری مخالفت می‌ورزیدند، اینبار کاشانی و مصدق علم مخالفت را در برابر ایجاد مجالس ولایتی و ایلاتی بر افراشتند.

در مباحث قبلی اشارە کردە بودیم کە پیش از این نیز زمانی کە رضا خان ادعای تاسیس جمهوری را طرح کردەبود دکتر مصدق و مدرس مخالفت کردند و این بار دکتر مصدق( بعنوان نمایندە شوونیسم وناسیونالیستم سکولار ایرانی) و کاشانی( بعنوان نمایندە شوونیسم، ناسیونالیسم و فاشیت مذهبی ایرانی)  در برابر طرح تشکیل مجالس آیلاتی و ولایتی از سوی رزم‌آرا قد علم کردند. اینکە نیت رزم آرا در این مرحلە کە چنین بحثی را طرح نمودە چە بودە است آنچنان معلوم نیست. اما احتمالا بعنوان شخصی کە در دوران رضاخان در مقابلە با طرح دوران مشروطە یعنی تشکیل مجالس ایالتی و ولایتی، بە عملی کردن طرح تقسیم استانی کە بە هیچ‌ وجە با ساختار فراملی ایران انطباق نداشت و یک طرح کاملا مرکزگرایانە و استعمار گرانە بود اقدام نمودە،  بعد از دو دهە متوجە شدە باشد کە این ملت‌ها (ملت‌های تحت ستم دولت ـ ملت ایرانی) تسلیم سیاست همگونسازی نمیشوند و باید چارەای اندیشید. بە نوع دیگر هرچند دیر اما متوجە شکست پروژە خود (استانی کردن) شد. لازم بە ذکر است کە عاقبت رزم آرا توسط گروە اسلامی فداییان اسلام ترور و کشتە شد.

همانطور کە پیشتر ذکر شد بعد از سقوط جمهوری کوردستان بسیاری از فعالین کورد تحت تعقیب قرار گرفتند. در نتیجە تعدادی از شرق کوردستان بە جنوب کوردستان، تعداد معدودی بە اروپا و تعدادی نیز بە شوروی مهاجرت میکنند. برای نمونە ملا مصطفی بارزانی ابتدا بە جنوب کوردستان و بعد همراە با حدود ٥٠٠ نفر از مسلحین بارزانی بە شوروی پناە میبرد و تا سال ١٩٥٨ در آنجا ماندگار می شود. عاقبت بعد از پیروزی کودتای عبدالکریم قاسم بر علیە سیستم پادشاهی عراق در سال ١٩٥٨ ملا مصطفی بارزانی نیز بە عراق و جنوب کوردستان بر میگردد.

در سال ١٩٥٣ تعدادی از جوان شرق کوردستان کە نسبت بە جمهوری کوردستان و مبارزات آن دوران تعلق خاطر داشتند، بە این فکر می افتند کە حزب دمکرات کوردستان را سر از نو احیا نمودە و بە مبارزات تداوم بخشند. در میان این جوانان کسانی ‌همچون احمد توفیق و دکتر قاسملو نیز حضور داشتەاند. این تلاش مقارن با دوران مصدق و باری دیگر فعال شدن حزب تودە میباشد. بە همین دلیل گرایش غالب این است کە بایستی حزب دمکرات کوردستان بعنوان شاخە کوردستانی حزب تودە از نو تعریف شود. این گرایش از سوی دکتر عبدالرحمان قاسملو نمایندگی می‌شدە است.

این گرایش را دکتر قاسملو کە خود بە عضویت حزب تودە در آمدە بود سعی داشت در حزب دمکرات کوردستان غالب و بە نتیجە برساند. در واقع قاسملو از سوی حزب تودە برای بست دادن بە این امر بە درون حزب دمکرات کوردستان فرستادە میشود. در نهایت مراتب در سال ١٩٥٣ توسط تعدادی از این جوانان کە میتوان بە افرادی چون قاسملو، احمد توفیق، غنی بلوریان، صدیق انجیری، سلیمان موعینی و… اشارە کرد، طی یک کنفرانس قاسملو بعنوان رهبری حزب منصوب میگردد و حزب دمکرات کوردستان بعنوان شاخە کوردستانی حزب تودە از نو شروع بە فعالیت میکند.

نسرین قاسملو (‌همسر قاسملو و اهل چکسلاواکی) در کتاب خاطرات خود اشارە مینماید کە مدتی کە در تهران ساکن بودەاند مدام کیانوری با رهبران حزب دمکرات دیدار داشتە و تعلیمات حزب تودە را بە دکتر قاسملو ابلاغ میکردە است. باید یاداور شد در سال ١٩٥٧ دکتر قاسملو دستگیر میشود و بعد از یک روز سریع آزاد میشود. همچنین یکی از پسرعموهای قاسملو بە اسم اسماعیل قاسملو کە یکی از اعضای حزب دمکرات نیز بودە و رابطە بسیار نزدیک با قاسملو داشتە است دستگیر می‌شود و بە اعترافات گستردەی دست میزند. در نتیجەی این اعترافات بسیاری از اعضای حزب دمکرات از جملە غنی بلوریان، عزیز یوسفی و جلیل گادانی دستگیر میشوند و سالهای درازی را در زندان بسر میبرند.

در واقع، وقوع این دستگیری ها ضربە مهلکی بە تشکیلات حزب دمکرات وارد می‌آورد. قاسملو بدلیل دستگیری و آزادی سریع مورد ضن قرار میگیرد. از سویی دیگر بدلیل ضرباتی کە حزب در نتیجە اعترافات یکی از فامیل‌های او متحمل گشتە است کاملا اتوریتە خود را در درون حزب از دست میدهد. بە نوع دیگری میتوان گفت این اعترافات و دستگیری‌ها سبب میگردد کە یک دورە از فعالیت حزب دمکرات کوردستان بە رهبری قاسملو و تحت نفوذ حزب تودە پایان بپذیرد.

در نتیجەاین اعترافات اسماعیل قاسملو دولت عملیاتی را با هدف شناسایی و دستگیری فعالین کورد در سال ١٩٥٧ آغاز میکند، برای در امان ماندن از موج دستگیری‌ها و هجمات دولت بە فعالین حزب دمکرات کوردستان، افرادی مانند احمد توفیق و سلیمان معینی بە جنوب کوردستان پناه می آورند. دکتر قاسملو نیز بار دیگر بە اروپا بازمیگردد. همانطور کە پیشتر اشارە شد در همین اثنا و در سال ١٩٥٨ در عراق و جنوب کوردستان کودتای عبدالکریم قاسم رخ میدهد.

موضوع مهمی کە لازم است بە آن بپردازیم این است کە در دوران جمهوری کوردستان با الگوبرداری از حزب دمکرات کوردستان بە رهبری قاضی محمد، افرادی از قبیل ابراهیم احمد، شیخ لطیف فرزند شیخ محمود حفید، حمزە عبداللە و…، حزب دمکرات کوردستان عراق را در جنوب کوردستان تاسیس کردند. باید یاداور شد این افراد بویژە ابراهیم احمد در دوران جمهوری کوردستان در مهاباد با جمهوری در رابطە بودند. حتی ابراهیم احمد بعنوان نمایندە جمهوری در جنوب کوردستان منصوب شدە بود و در آنجا تحت این عنوان فعالیت میکرد.

شایان ذکر است کە طبق روایاتی کە تعریف میشود در میان دو رهبر برجستە حزب دمکرات کوردستان عراق یعنی ابراهیم احمد و حمزە عبداللە، اختلافات فکری و گرایشی وجود داستە است. ابراهیم احمد بیشتر بر مبارزە ملی و میهندوستانە اهمیت میدادە است. ولی حمزە عبداللە کە در اصل اهل شمال کوردستان بودە اما مدتها در جنوب کوردستان ساکن شدە بود، تاکید بیشترش بر مبارزە سوسیالیستی و گرایشات چپ‌گرایانە را دارا بودە است.

این دو نفر از سویی این اختلافات فکری و حتی میتوان گفت جنگ قدرت را در بین خود داشتەاند و از سویی دیگر ابراهیم احمد با خواهر زادە حمزە عبداللە ازدواج نمودە و فامیل سببی همدیگر نیز بودەاند. البتە بعد از مدتی ابراهیم احمد حمزە عبداللە را کنار میزند و خود بە دبیر اول حزب دمکرات کوردستان عراق تبدیل می‌شود.

حزب دمکرات کوردستان عراق در دوران کودتای ١٩٥٨ عراق از چنان وزن سیاسی برخوردار نمیباشد. چرا کە با توجە بە جو سنتی، فئودالی و مذهبی آنزمان کوردستان، ابراهیم احمد کە یک روشنفکر خردە بورژوا بود، نمیتوانست طیف وسیع جامعە را بە حزب تحت رهبریش جذب کند. از سوی دیگر عدم برخورداری ابراهیم احمد از توان و قابلیت نظامی و همچنین کاریزمای سیاسی و اجتماعی مزید بر علت بود.

در واقع در دوران کودتای عبدالکریم قاسم هنوز ملا مصطفی بارزانی در روسیە بسر میبرد. عبدالکریم قاسم بعد از بە انجام رساندن کودتا اعلام جمهوری کرد و بە نظام پادشاهی در عراق پایان داد. خود او هم بە مقام اولین رایس‌جمهور عراق رسید. وی همچنین اعلام کرد کە عراق متشکل از دو ملت کورد و عرب میباشد کە باید از حقوق مساوی بهرمند شوند.

با توجە بە اختلافات بین ابراهیم احمد و حمزە عبداللە در درون حزب دمکرات کوردستان عراق و با استدلال اینکە حزب یک رهبر کاریزماتیک را میطلبد، بعد از آنکە ملا مصطفی از روسیە بە عراق و جنوب کوردستان برگشت او را بە رهبری حزب دمکرات کوردستان عراق برگزیدند.

در واقع این عبدالکریم قاسم بود کە بعد از کودتا پیشنهاد بازگشت ملا مصطفی بارزانی را بە او داد. ایشان هم می‌پذیرد و از روسیە بە میهن بازمیگردد. ملا مصطفی بعد از بازگشت از سویی رهبر حزب دمکرت کوردستان عراق می‌شود و از سویی دیگر بعنوان رهبر کوردها در کنار عبدالکریم قاسم قرار می‌گیرد. این وضعیت تا سال١٩٦١ بە این منوال سپری میشود. اما در سال ١٩٦١ اختلافات مابین عبدالکریم قاسم و ملا مصطفی بارزانی بالا میگیرد. عبدالکریم قاسم در صدد انجام اصلاحاتی در نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی در عراق بود کە بە مذاق عناصر سنتی جامعە عراق و کوردستان خوش نمی‌آمد. برای نمونە اصلاحاتی مانند اصلاح اراضی کە بسیاری از مالکان کورد و عرب را آشفتە میکرد. در نتیجە آن نیز تعدادی ازروسای عشایر جنوب کوردستان دست بە اعتراضات و عصیان‌هایی بر علیە عبدالکریم قاسم زدند. این باعث شد کە ملامصطفی هم با توجە بە اینکە خود آنها هم از مالکین بودند بسیاری از اقدامات عبدالکریم قاسم را برنتابد و در نهایت او هم بە این اعتراضات و عصیانها پیوست.

 البتە ملا مصطفی بە بهانە اینکە عبدالکریم قاسم از بسیاری از وعدەهایش در مورد حقوق کوردها سرباز میزند، بە ساختن دلیل و بهانە جهت اقدام بە عصیان پراخت و در نهایت در ایلول ١٩٦١ بە جنگ و درگیری با دولت عبدالکریم قاسم دامنە زد. بعدها این عصیان تحت جنبش و قیام ایلول شهرت یافت.

قیامهایی کە ملامصطفی بارزانی از سال ١٩٦١ آغاز کرد با فراز و نشیب‌هایی بە مدت ١٤ سال یعنی تا سال ١٩٧٥ و  شکست نهایی ملامصطفی کە در کوردی بە “ئاشبەتاڵ” شهرت دارد ادامە داشت. آش‌بتال از لحاظ مضمون بە معنی آسیابی است کە دیگر آب و انرژی برای چرخاندن آن نماند و آسیاب از کار افتادە و متوقف میشود. اصطلاحی استعارەای برای دست برداشتن از مبارزە و ترک میدان مبارزە میباشد. یعنی همان واقعەای کە در سال ١٩٧٥ بعد از قرارداد الجزایر کە بین محمد رضا شاە و صدام حسین منعقد شد و طبق آن دیگر محمد رضا شاە از ملا مصطفی سلب حمایت کرد. ملا مصطفی دچار بی ارادگی گشتە و ترک میدان مبارزە را اعلام کرد.

در این دوران اشخاص جوان‌تری همچو جلال طالبانی، محمود عثمان و… پا بە عرصە مبارزە نهادند. جلال طالبانی بعدها با دختر ابراهیم احمد یعنی خانم هیرو ازدواخ کرد و در کنار ابراهیم احمد بە عضو دفتر سیاسی حزب دمکرات کوردستان عراق منصوب شد. سال ١٩٦٦ اختلافات بین اعضای دفتر سیاسی بە سرکردگی ابراهیم احمد و جلال طالبانی با رهبری جنبش یعنی ملا مصطفی بالا میگیرد و موجب یک انشعاب در درون جنبش میگردد.

گروە جلال طالبانی و ابراهیم احمد بعد از انشعاب ابتدا بە ایران پناهندە میشوند و بعد از عدم پذیرش دولت ایران ناچارا بە آغوش دولت عراق پناە میبرند. از سال ١٩٦٦ تا سال ١٩٧١ این دو گروە با هم درحال دشمنی و ستیز بودە و طی درگیری‌ها تعدادی از اعضای همدیگر را میکشند. طی این سالها گروە دفتر سیاسی تحت عنوان جلالی یعنی طرفداران جلال طالبانی و گروە ملا مصطفی تحت عنوان ملایی یعنی طرفداران ملا مصطفی بارزانی عنوان میشوند.

سال ١٩٧١ بعد از مذاکرات و صلح مقطعی کە بین کوردها و دولت عراق بە میان می‌آید هردو گروە یعنی گروە جلالی و ملایی دوبارە متحد میشوند و تا سال ١٩٧٥ و شکست نهایی جنبش دیگر گسستی مابینشان اتفاق نمی‌افتد.

در اینجا باید بە این اشارە نمود کە اولین حزبی کە تقسیم کوردستان را پذیرفتە و بە سیاست بخشگرایی تن میدهد حزب دمکرات کوردستان عراق است. خود عنوان این حزب از این واقعیت گزارە میکند. یعنی عنوان دولت استعمارگر (دولت عراق) را بە پسوند خود تبدیل میکند. تا قبل از این هیچکدام از جمعیت‌ها و احزابی کە در کوردستان تشکیل شدەاند نام هیچکدام از دولت‌های استعمارگر را بە خود نچسپاندەاند. از لحاظ مفهومی نیز تسلیم سیاست بخشگرایانە و افتراقگرایانە نشدە بودند.

 در رابطە با جوانانی کە از شرق کوردستان بە جنوب کوردستان رفتە بودند بسیاری از آنها زمانیکە عصیان ١٩٦١ بە رهبری ملا مصطفی آغاز شد بە جنبش و مشخصا بە حزب دمکرات کوردستان عراق ملحق شدند. لازم است کە در اینجا مواردی را در مورد وضعیت و موقعیت آنها ذکر کنیم. بسیاری از این جوانان با توهم بە اینکە ملا مصطفی پدر ناسیونالیسم کوردستان است و او یک رهبر ملی است و رهبری او تنها بە بخشی از کوردستان محدود نمی‌شود، تلاش نمودند کە حزب دمکرات کوردستان را از نو فعال کنند تا در شرق کوردستان بر علیە دولت پهلوی مبارزە را از سر گیرند. با این خیال کە ملا مصطفی بعنوان یک رهبر ملی از حمایت آنها دریغ نخواهد کرد. غافل از اینکە خود ملا مصطفی هیچ ارادەی قائم بە زاتی را دارا نبود و کاملا وابستە خارج از جملە وابستە بە دولت پهلوی بود.

این مبارزین در نهایت در سال ١٩٦٣ اقدام بە برگذاری کنگرە دوم حزب دمکرات کوردستان (حزب دمکرات زمان قاضی محمد) نمودند. در واقع در این مقطع سە میل و گرایش در درون جوانان شرق کوردستان کە در حول و حوش حزب دمکرات کوردستان گردهم می‌آمدند موجود بود کە میتوان بە شرح زیل آنها را برشمرد.

خط اول، احمد توفیق (عبداللە اسحاقی) آن را نمایندگی میکرد و تمایل بە این داشت کە جنبش شرق کوردستان باید کاملا تحت امر و فرمان بارزانی دربیاید. این خط را میتوان ملیگرایی ابتدایی و پدرسالارانە نامبرد. میدانیم کە کماکان خانوادە بارزانی این نوع گرایش را نمایندگی میکنند و میخواهند در سایر بخشهای کوردستان ایادی خود را باز تولید نمایند.

 خط دوم، خط دکتر قاسملو بود کە او نیز سعی داشت جنبش شرق کوردستان را تحت امر حزب تودە و سوسیال شوونیسم ایرانی نگە دارد. البتە قاسملو بدلیل ناتوانیش در مدیریت حزب از سال ١٩٥٣ تا ١٩٥٧، بدلیل دستگیری‌ها و اعترافاتی کە توسط پسر عموی او صورت گرفتە بود و ضربە مهلکی بە حزب زدە بود، همچنین بدلیل ضن و گمانی کە بعد از دستگیری و آزادی سریعش بە خود او وارد بود و چنین شایعە می‌شد کە بە ساواک قول همکاری دادە، همچنین بدلیل کدورتی کە بین او و احمد توفیق وجود داشتە از چنان موقعیت قوی بر خوردار نبودە و حتی اجازە حضور در کنگرە را نمی‌یابد. بە همین دلایل اعضای کنگرە با شرکت دکتر قاسملو در درون کنگرە و فعالیت در حزب مخالفت نمودە و درنهایت کنگرە قاسملو را از حزب اخراج میکند. بعد از اخراج از حزب و عدم اجازە راهیابی بە کنگرە قاسملو نیز ناچارا بە اروپا باز می‌گردد.

 خط سوم، خط سلیمان معینی بودە کە گرایش ملی‌ دمکراتیک و میهن دوستانە بودە است. بعدها افراد سوسیالیست و انقلابی مانند اسماعیل شریفزادە هم بە این خط ملحق میشوند. در واقع در این خط گرایش ملی دمکراتیک و سوسیالیسم در یک مسیر انقلابی با هم تلفیق میگردند. این خط و مشی هم در برابر خط احمد توفیق کە میخواست جنبش شرق کوردستان را بە طور کامل بە بارزانی وابستە سازد و هم در برابر خط قاسملو کە تلاش میکرد وابستگی جنبش شرق کوردستان را همچنان بە حزب تودە نگاە دارد مرزبندی‌های خود را داشت. همچنین در برابر پاسیفیسم و حرافی روشنفکرانە و در برابر بی برنامگی و عمل سازمان نیافتە و عشیرەتی این خط سعی میکردە پراکتیک منظم و تودەگیر را مبنای کار قرار دهد. ولی متاسفانە در دام خیانت افتاد و در نطفە خفە شد.

در واقع این گرایش بە رهبری جنبشی کە بعدها بە جنبش ٤٦ و ٤٧ (اشارە بە سالهای ١٣٤٦ و ٤٧ است کە این جنبش در جریان بود) شهرت یافت پرادخت و گروهایی پارتیزانی را سازماندهی کرد و بە درون شرق کوردستان جهت ارتقاء مبارزە فرستاد. اما با توجە بە فشارهای دولت پهلوی و وابستگی کاملی کە ملا مصطفی بارزانی با این دولت داشت، ملا مصطفی فشار مضاعفی را بر جوانان شرق کوردستان جهت منصرف کردن آنها از اقدام بە مبارزە در شرق کوردستان وارد می‌آورد. جوانان شرق کوردستان را مجبور بە ترک حزب و همینطور با دستور شخص ملا مصطفی نقشە دستگیری و ترور سلیمان موعینی بە اجرا گذاشتە شد. بارزانی سلیمان معینی را با چیدن یک توطئە دستگیر نمودە، او را بە قتل میرساند و جنازە او را تحویل دولت ایران میدهد.

بغیر از این خیانت کە بە جان باختن سلیمان معینی منجر شد گروهای دیگری از جنبش ٤٦ و ٤٧ همچون گروە ملا اوارە و عبداللە معینی و گروە اسماعیل شریفیزادە در مناطق مختلف شرق کوردستان در جنگ با دولت پهلوی بە شهادت میرسند. گروە اسماعیل شریفزادە در منطقە بانە توسط یک خائن لو دادە میشود و نیروهای دولتی بە آنها حملە میکنند و تمام گروە بە شهادت میرسند. گروە ملا آوارە و عبداللە معینی هم در منطقە پیرانشهر با نیروهای دولتی درگیر میشوند. عبداللە معینی در درگیری شهید میشود و ملا آوارە هم دستگیر و بعدا اعدام میگردد. گروە نحو شکاک هم در منطقە سلماس در درگیری با دولت بە شهادت میرسند. تعداد زیادی هم توسط بارزانی یا کشتە میشوند و یا تحویل دولت شاە دادە میشوند و این دولت استعمارگر نیز تعدادی را طولانی مدت در زندان نگاە میدارد و تعدادی را نیز بە قتل میرساند.

بە هر تقدیر جنبش ٤٦ و ٤٧ توسط خیانت‌های بارزانی و سرکوبگری‌های دولت پهلوی بە شدیدترین شیوە سرکوب میگردد و در کنار غم و اندوه مردم در شرق کوردستان برای مدتی ١٠ سالە تا دوران انقلاب خلق‌های ایران در سال ١٣٥٧ فضای رعب وحشت در جامعە حاکم می‌شد.

اینجا جا دارد کە اشارە شود کە جنبش ٤٦ و ٤٧ تاحدودی از تاکتیک‌های مائوئیستی آگاهانە یا ناخودآگاە اقتباس کردە است. این هم در نوع خودش یک شیوە تازە مبارزە در کوردستان بود. یعنی فرستادن گروهای مسلح بە مناطق روستایی و بە میان دهقانان در روستاهای تحت حاکمیت دشمن جهت تبلیغات برای تمهید بستر اجتماعی برای سازماندهی و مبارزە.

 شاید هم اتن امر تحت تاثیر ارتباطات رهبران جنبش ٤٦ و ٤٧ با کومیتە انقلابی حزب تودە بودە باشد کە کومیتە امقلابی حزب تودە یک گروە مائوئیستی بود. در واقع رهبران جنبش ٤٦ و ٤٧ نیز برای مدتی عنوان کمیتە انقلابی حزب دمکرات را برای خود بر میگزینند. در کتاب خاطرات کورش لاشایی یکی از رهبران کومیتە انقلابی حزب تودە اشارات واضحی بە روابط کومیتە انقلابی حزب تودە و رهبران جنبش ٤٦ و ٤٧ شدە است. همچنین لاشایی بە رابطە بین خودشان و جلال طالبانی نیز اشارە میکند.

از طرفی دیگر در شمال کوردستان بعد از قتل عام درسیم در سال ١٩٣٧ سکوت عمیق حاکم میشود. تا اینکە در سال ١٩٦١در نتیجە کودتای عدنان مندرس و بر سر کار آمدنش بعنوان رئیس‌جمهور ترکیە کە در مقایسە با حکومتهای قبلی منشی لیبرال دمکرات داشت تا حدودی فضای سیاسی ترکیە تغییر مییابد و موجب گشایشی میشود. عدنان مندرس طبق برنامەهای آمریکا در منطقە عمل میکند و مدعی میشود کە سیستم ترکیە میبایست دستخوش تغیراتی گردد. این وضعیت در ترکیە تا حدودی مشابە اصلاحات شاە در سال١٣٤٢ طبق برنامە آمریکا در ایران بود.

در نتیجە موقعیت پیش آمدە تعدادی از کوردها نیز در شمال کوردستان بە فکر تاسیس یک حزب می‌افتند. در نهایت با پیشقدمی افرادی مانند فایق بوجاق و سعید الچی حزب دمکرات کوردستان ترکیە در سال ١٩٦٥ تاسیس می‌شود. اما یک سال بعد در سال ١٩٦٦ فایق بوجاق بە دسیسەی میت ترکیە کشتە می‌شود. بعد از این رویداد سعید تپراخ قرمزی (دکتر شوان) و سعید الچی بە جنوب کوردستان پناه می آورند. اما ملا مصطفی بارزانی همانطور کە جوانان شرق کوردستان را تصفیە نمود با آنها نیز همانطور برخورد کرد. ملا مصطفی و مقامات پارت دمکرات کوردستان عراق ابتدا سعید الچی را کشتە و اتهام کشتن او را بە دکتر شوان نسبت دادند. بعد از آن نیز دکتر شوان را دستگیر و بە ترکیە تحویل دادند. دولت ترکیە هم متعاقبا دکتر شوان را اعدام کرد.

همزمان در غرب کوردستان هم گروهی میهن دوست مانند نورالدین زازا، عثمان صبری، اسماعیل درویش و… وجود داشتند کە آنها نیز دست بە تحرکاتی در چارچوب حقوق ملت کورد در روژآوای کورستان زدند. این گروە هم بە جنوب کوردستان آمدند. ملا مصطفی هر چند آنها را مانند مبارزین شرق و شمال کوردستان بە قتل نرسانید و تحویل دولت سوریە نداد، اما بە طریقی دیگر بە تصفیە و ساقط کردن مبارزات آنها نیز پرداخت. گروە آنها را پراکندە کرد و انسجام آنها را بر هم زد. بویژە نورالدین زازا و عثمان صبری را کە تحت امر ملا مصطفی در نمی‌آمدند در درون گروە بی‌تاثیر کرد و کسان دیگری را کە کاملا وابستە خود او بودند را در برابرشان علم کرد. این گروه میهن دوست خواستار ارتقاء فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در روژاوای کوردستان بودند.

قابل ذکر است کە نورالدین زازا در زمان فتوای خمیینی و حملە ٢٨ مرداد ١٣٥٨ بە شرق کوردستان تلاشهای زیادی را در امر رسانەای کردن زوایای قتل عام جمهوری اسلامی در شرق کوردستان بە خرج داد. بویژە در فرانسە کە در آن زمان نوردین زازا مقیم آنجا بود. برای نمونە زمانی کە شهین باوفا اعدام شد نورالدین زازا تلاش زیادی را انجام داد تا این جنایت را در رسانەهای فرانسە بازتاب دهد. شهین باوفا یک پرستار کورد بود و در سنندج خدمات و مراقبتهای زیادی را نسبت بە زخمی‌های کورد در حین حملە رژیم بە سنندج  انجام میداد کە بعد از کنترل شهر توسط رژیم دستگیر و اعدام شد.

هدف از بازگو کردن این وقایع این است کە در این برهە یعنی دهە ٦٠ میلادی در هر چهار بخش کوردستان مدیریتی از جوانان سوسیالیست، انقلابی و میهن دوست در حالشکل گیری بود کە اگر اجازە بە شکوفایی آن دادە میشد، بی‌تردید جنبش ملی دمکراتیک کورد هم میتوانست در همان دوران پیروزی را کسب کند و هم بە مدلی برای منطقە تبدیل شود. اما ملا مصطفی بارزانی جهت اثبات خوشخدمتی خود بە استعمارگران کوردستان با یک رویکرد خائنانە تمام آنها را تصفیەو قتل عام کرد وفرصتی را کە میتوانست منجر بە اتحادی میان این جوانان میهندوست، سوسیالیست و انقلابی در هر چهار بخش کوردستان شود را برای ملت کورد سوزاند.

حتی در آن دوران جلال طالبانی هنوز بە آن ویژگی‌هایی کە بعدها مبتلا شد و خصایص غیرە انقلابی بە شخصیتش آغشتە شد دچار نگشتەبود و جنبەهای سوسیالیستی، انقلابی و میهندوستی بسیار بالاتری را نسبت بە دورانهای متعاقب حیاتش دار بود. بە هر تقدیر اگر این خیانت‌ها صورت نمیگرفت و این گروە از جوانان کوردستان تصفیە نمیشدند میتوانست سبب اتحاد جوانانی چون: از جنوب کوردستان جلال طالبانی، از شمال دکتر شوان، از شرق سلیمان معینی، اسماعیل شریفزادە و از غرب نوردالدین زازا و عثمان صبری شود و این نیز باعث ارتقاء جنبش رهایی بخش ملی کوردستان می‌گردید. بە همین خاطر توجە کردن بە عملکرد ملا مصطفی بارزانی و حزب دمکرات کوردستان عراق و ایفای نقش بازدارندگی آنها بر راە انقلاب کوردستان در این برهە دارای اهمیت فراوانی است.

در مباحث قبلی اشارە کردیم کە افراد کوردی مانند کریم سنجابی نیز وجود داشتند کە بیشتر از اینکە دید کوردستانی داشتە باشند، دیدی پان ایرانیستی داشتە و تا حدودی هم در ایران مطرح بودند. بویژە بە نقش کریم سنجابی بعنوان یکی از موسسین و رهبران جبهە ملی دوم اشارە کردە بودیم. همچنین از شخص رشید یاسمی صحبت کردە بودیم. او نیز با وجود اینکە کورد بود اما نقش زیادی را در ترویج ایدەهای پان ایرانیستی ایفا کرد. نقشی مشابە نقش احمد کسروی کە او نیز با وجود اینکە ترک ـ آزری بود اما یکی از مروجین برجستە پان‌ایرانیسم بود.

برای درک بیشتر این موضوع جا دارد کە در اینجا اشارەای بە پیشینە و نحوە شکل‌گیری ایل سنجابی کە اشخاصی همچون کریم سنجابی و رشید یاسمی در درون آن پرورش یافتەاند، داشتە باشیم. در واقع از دیرباز در مناطق جنوب شرقی کوردستان چند ایل اصیل کوردی وجود داشتەاند. بە طور مثال میتوان بە ایلهایی از قبیل کلهر، زنگنە،گوران، جاف، ملکشاهی، ارکوازی و… اشارە کرد. اما ایل سنجابی بسیار متاخر و بطور هدفمند در قرن هیجدهم در راستای سیاست قاجارها برساختە میشود. در واقع تشکیل این ایل درست بە دوران اوایل بروز ملی‌گرایی ایرانی در زمان امیرکبیر برمیگردد.

طبق دادەها ایل سنجابی از افراد و گروهایی کە بدلیل اختلافات درونی از ایلهای کلهور، زنگنە، گوران گسستەاند و عشایری کە از مناطق مرکزی و فارس بە جنوب شرق کوردستان منتقل میشوند تشکیل میگردد. خود این مسئلە و نحوە شکلگیری آن بسیار جای تامل است. میتواند هدف از این اقدام در جهت تضعیف ایلهای بومی بودە باشد کە در برابر حکومت قاجار و ملیگرایی نوپای پان‌ایرانیستی تمکین نمیکردەاند و تسلیم خواستەهای آنها نمیشدند.

در واقع این سیاست در جاهای دیگر هم اعمال شدە است. مانند درستکردن ایل دیبکری در منطقە موکریان کە با هدف تضعیف ایلهای بومی از قبیل منگورها، فیزاللەبگی‌ها و… توسط قاجارها برساختە میشود. جالب توجە است کە از لحاظ زمان بر ساخت آن هم متقارن با برساخت ایل سنجابی جنوب شرقی کوردستان میباشد. همچنین در مناطق مرکزی و جنوبی ایران نیز ایلاتی مانند ایل قشقایی برای کنترل ایلات و عشایر بومی و اصالتا لور و عرب در همین دوران برساختە می‌شود.

بهر جهت ایلهای بومی مناطق جنوب شرق کوردستان هم بر کورد بودن خود اصرار راسخ داشتند و تسلیم سیاست های ملی‌گرایی ایرانی نمیشدند و هم نحوە تولید و مناسبات اجتماعیشان بر خودمدیریتی استوار بود و تسلیم سیستم مرکزگرایی کە در نیمە دوم قرن نوزدەهم سعی میشد بیشتر بە آن بسط دادە شود، نمیشدند. در مقابل ایرانی‌ها تلاش ورزیدند کە از طریق دوکانال، ذهنیت ایرانی گرایی را در میان کوردهای این منطقە گسترش دهند.

کانال اول از طریق آوردن موسسات و سیستم اداری و حکمرانی دولتی بە درون شهر کرماشان و تعین حاکم از مرکز برای این شهر و منطقە بود. مانند همان سیاستی کە در منطقە اردلان و در شهر سنندج انجام دادند کە پیشتر بە آن اشارە کردە بودیم. اما بدلیل اینکە بسیاری از جمعیت ایلی این منطقە خارج از شهر کرماشان زندگی میکردند این کفایت نمیکرد و باید مکانیسم دیگری جهت انتگرە کردن و کانالیزە کردن جمعیت ایلی غیرە شهری بە سیاستهای خود انجام میدادند.

در واقع کانال دوم را از طریق برساخت ایل سنجابی گشودند. در کتاب خاطرات علی اکبر خان سنجابی مشهور بە سردار مقتدر بە مواردی برمیخوریم کە بە وضوح این ادعای ما را بە اثبات میرساند. کریم سنجابی برادرزادەای او (علی اکبر خان سنجابی) میباشد و اوست کە خاطرات عموی خود را بە چاپ رساندە است. جالب آن است کە رشید یاسمی نیز بدلیل ازدواج علی‌اکبرخان سنجابی با مادر ایشان بعد از فوت پدرش، در میان سنجابی‌ها و در خانە علی اکبر خان سنجابی بزرگ شدە است.

اگر بە این کتاب نگاهی بیاندازیم متوجە میشویم کە ایل سنجابی تا چە اندازە بە جنگ با سایر ایلهای بومی در منطقە و بویژە با ایل کلهر پرداختەاند. حتی ایل سنجابی در کنار نیروهای دولتی با ایلها و مبارزین منطقە بە جنگهایی وارد میشود کە منجر بە کشتە شدن دو مبارز کورد یعنی داودخان کلهر و یارمحمد خان کرماشانی میشود. این دو مبارز دارای محبوبیت فراوانی در مناطق کرماشان بودەاند. میتوان گفت داود خان در آن زمان نمود یک میل و گرایش ملی و یار محمد خان نیز بعنوان یک مشروطە خواە چپ نمود یک مبارز آزادیخواە چپگرا در کوردستان بودند کە توسط دولت و در جنگی کە سنجابی‌ها طرف دولت را گرفتەاند جان باختند.

بعد از کشتەشدن داود خان در این جنگ، ایل سنجابی بر منطقە تسلط پیدا کردە و سران آن ایرانگرایی را بیشتر از پیش ترویج میدهند. در اینجا منظور آن نیست کە تمام افراد ایل سنجابی را درآن زمان آگاە بە این دسیسە و پلانهای دولت مرکزی برشماریم. همانطور کە گفتیم ایل سنجابی مشتمل از تعداد قلیلی از افراد و گروهایی کە از ایلهای دیگر بە هر دلیل بریدە بودند و تعداد انبوهی کە از مناطق مرکزی و فارس بطور هدفمند بە منطقە گسیل دادە شدە بودند تشکیل شد. بعید است افراد و گروهایی بومی کە بە این ایل پیوستەاند هیچ گونە آگاهی و اطلاعاتی در مورد اهداف تشکیل این ایل را داشتە بودە باشند. حتی قرار نیست کل افراد و گروهای غیرە بومی کە از مناطق مرکزی و فارس برای این هدف بە منطقە گسیل دادە شدەاند بر اهداف پنهانی این مسئلە واقف بودە باشند. همچنین ما هدف نامطلوب جلوە دادن چهرە افراد، خانوادەها و گروهایی کە اکنون هم در منطقە خود را متعلق بە ایل سنجابی میدانند و بە آن طعلق خاطر دارند را بە هیچ‌وجە نداریم. ما فقط از یک دورە تاریخی صحبت میکنیم و هدفمان هم این است دلایل وجود لایەهایی از پان‌ایرانیسم را در این منطقە تبارشناسی نماییم.

همچنین باید یاداور شد کە در زمان جنگ جهانی اول نیز سران ایل سنجابی مقاطعی را در کنار امپراطوری عثمانی و دولت آلمان و در مقاطعی دیگر در کنار دولت انگلیس قرار گرفتەاند. سران این ایل بە طور غالب با دید دشمن بە دیگر سران کوردی کە از کورد و کوردستانی بودن دم زدەاند، نگریستەاند. در خاطرات علی اکبر خان سنجابی این دیدگاە بطور شفاف نمایان است. کارنامە کریم سنجابی و فعالیتش در دوران مابین جمهوری کوردستان تا انقلاب ١٣٥٧ نیز بر همگان عیان است. ایشان یک ناسیونالیست ایرانیگرای پیگیر بودە است.

در واقع برگشت بە نحوە شکل گیری ایل سنجابی و رویکردهای این ایل در این مبحث نیز بیشتر بە این منظور بود کە نشان دهیم کریم سنجابی‌ها و رشید یاسمی‌ها بر آمدە از چە پیشینە و خاستگاهی می‌باشند. بە همین دلیل دارای اهمیت است کە در تاریخ کرماشان بیشتر و موشکافانەتر بە گذشتە ایل سنجابی و نقش آنها در ترویج پان‌ایرانیسم توجە داشتە باشیم.

موضوع دیگری کە ما بایستی بە آن بپردازیم رخدادهای سالهای پایانی دهە ٦٠ میلادی تا سالهای پایانی دهە ٧٠ میلادی در کوردستان میباشد. در واقع مابین سالهای ١٩٦٨ تا ١٩٧٥دو رویداد تاریخی مهمی در جهان رخ میدهند کە بر جو سیاسی و مبارزاتی کوردستان نیز تاثیر خود را می‌گذارند. این دو رویداد عبارتند از بە پیروزی رسیدن جنبش و انقلاب سویالیستی و آزادیخواهانە جوانان فرانسە در سال ١٩٦٨ و پیروزی مبارزات رهایی بخش ملی و انقلاب در ویتنام بر علیە امپریالیسم آمریکا در سال ١٩٧٥. در حقیقت یکی از آنها (١٩٦٨ فرانسە) نمود یک مبارزە اجتماعی و طبقاتی در برابر بورژوایی درونی بود و دیگری (ویتنام ١٩٧٥) نمود پیروزی مبارزە رهایی‌بخش ملی بر علیە امپریالیسم ونیروی استعمارگر خارجی بود. بە همین دلیل هردوی آنها تاثیرات جهانی داشتند و کوردستان نیز از این قاعدە مستثنی نگشت و این دو انقلاب تاثیر مستقیم و غیرە مستقیمی بر هر چهار بخش کوردستان گذاشتند.

این رویدادها منجربە ارتقاء انگیزە، هیجان، روحیە و امید بە پیروزی در میان انقلابی‌های جهان بویژە جوانان و دانشجویان شد. در نتیجە بسیاری از جوانان انقلابی کوردستان نیز چە در عرصە مبارزە سوسیالیستی و اجتماعی و چە در عرصە مبارزە رهاییبخش ملی از این انگیزە و امید بە مبارزە و پیروزی بی‌نسیب نماندند. در عرصە عملی نیز کوردستان وارد فاز نوینی از سازماندهی و شیوە مبارزە گشت کە تاثیرات آن هنوز هم بر کفە مبارزات اجتماعی و رهاییبخش ملی کوردستان سنگینی میکند.

در نتیجە این تاثیرات در دهە ٧٠ جوانانی در شمال کوردستان پایی بە میدان مبارزە مینهند کە موجب تشکیل حزب کارگران کوردستان میشود. قطعا در مباحث بعدی بە تفصیل در مورد پدید آمدن این جریان انقلابی، رویکردها و نتایجش در کوردستان بە بحث خواهیم پرداخت. در همین مقطح در شرق کوردستان نیز توسط جوانانی مانند کاک فواد مصطفی سلطانی، محمد حسین کریمی، دکتر جعفر شفیعی و… فعالیت‌های نوینی آغاز شد کە بعدها و در سال ١٩٧٩ تحت عنوان جمعیت زحمتکشان انقلابی کوردستان ایران ـ کومەلە اعلام موجودیت کرد.

در واقع همانطور کە جوانان شمال کوردستان ابتدا در دانشگاهای ترکیە و بویژە آنکارا همدیگر را یافتند و بە تشکیل گروە پرداختند و بعد مبارزە خود را بە کوردستان منتقل کردند و در نهایت مراتب حزب کارگران کوردستان را تشکیل دادند، جوانان شرق کوردستان نیز ابتدا در دانشگاهای ایران بویژە تهران و تبریز بە فعالیت و ایجاد گروە دست زدند و بعدها مبارزە را بە کوردستان منتقل کردند. نمیتوان این را نیز انکار کرد کە جو انقلابی دانشجویان و جوانان در سراسر ایران و ترکیە بر جوانان کورد هم تاثیرگذار بودە است.

در همین دوران تعداد چشمگیری از جوانان کورد بە گرایشات و جریانات چپ سراسری ایران، ترکیە، عراق و سوریە گرایش پیدا کردە و بە عضویت آنها در می‌آیند. برای نمونە در شرق کوردستان تعداد زیادی از جوانان کورد بە سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران ملحق میشوند و بعدها شاخە کوردستانی این سازمان را در کوردستان تاسیس میکنند. همچنین جوانان دیگری از شرق کوردستان بە گرایش جریانات موسوم بە خط سوم از قبیل کومیتە انقلابی حزب تودە، طوفان، پیکار، رزمندگان، اتحادیە کمونیستهای ایران و… ملحق میشوند. تعدادی نیز بە عضویت حزب تودە و هرچند محدود اما تعدادی از جوانان کورد بە عضویت سازمان مجاهدین خلق نیز درمی‌آیند.

لازم بە ذکر است کە در همین مقطع جوانان کورد مقیم آمریکا و اروپا فدراسیون دانشجویان کورد را تشکیل میدهند. این فدراسیون کە مشتمل از جوانان کوردستان در تمام بخشهای کوردستان بود تعداد چشمگیری از دانشجویان شرق کوردستان را نیز در خود برمی‌گیرد. همچنین تعداد قلیلی از جوانان شرق کوردستان در اروپا و آمریکا هم بودند کە در همین دوران با فدراسیون دانشجویان ایران در ارتباط بودەاند.

در اینجا لازم است کە بە این موضوع اشارە کرد کە تا اوایل دهەی ١٩٧٠ حزب دمکرات کوردستان همچو شاخەای از حزب تودە ایران در کوردستان بە حساب می‌آمد. در واقع بعد از اینکە رهبری انتخاب شدە کنگرە دوم و جنبش ٤٦ و ٤٧ از اهداف خود ناکام ماندند، رهبری حزب دمکرات برای افراد اروپا نشین باقی ماند. از سرشناسترین این افراد دکتر عبدالرحمان قاسملو و کریم حسامی بودند. محمد امین سراجی هم کە از کشت و کشتارهای سالهای ٤٦ و ٤٧ جان بدر بردە بود بعنوان یکی دیگر از رهبران حزب دمکرات در این برهە باقی ماند. در واقع هر سە نفر آنها نیز سابقە عضویت حزب تودە را داشتند و تا کونگرە سوم حزب دمکرات کوردستان بە طبعیت حزب دمکرات از حزب تودە قایل بودند.

در واقع در بین تمام اعضا و رهبران حزب دمکرات، همچنین در بین این سە شخص قاسملو فرصت و قابلیت بیشتری را برای رهبری حزب دمکرات داشت. در نتیجە حزب دمکرات در سال ١٩٧٣ کنگرە سوم خود را در بغداد برگزار کرد و در این کنگرە دکتر قاسملو بعنوان دبیر اول حزب انتخاب شد. در همین کنگرە بود کە عنوان ایران بە پسوند حزب دمکرات کوردستان اضافە شد و از حزب دمکرات کوردستان بە حزب دمکرات کوردستان ایران تغییر نام داد.

بعد از کنگرەی سوم اختلافاتی میان حزب تودە ایران و حزب دمکرات کوردستان ایران بروز کرد. البتە قبلا هم و بعد از حملە شوروی بە چکسلاواکی در سال ١٩٦٨ و نوشتن مقالەای از سوی دکتر قاسملو در نقد شوروی، قاسملو با نقد و مخالفت شدید کیانوری مواجە شدە بود. یعنی قبل‌تر ما بین کیانوری بعنوان طرفدار پروپا قرص شوروی و قاسملو اختلافات بالا گرفتە بود. اما اختلاف زمانی بە جاهای باریک می‌رسد کە بعد از کنگرە سوم قاسملو بحث استقلال حزب دمکرات کوردستان ایران از حزب تودە ایران را مطرح میکند.

بە هر صورت مابین کنگرەی سوم در ١٩٧٣ تا انقلاب خلقهای ایران در سال ١٩٧٩ حزب دمکرات کوردستان ایران فعالیت خاصی انجام نمیدهد. دکتر قاسملو بعد از کنگرە بە اروپا بازمیگردد و تا وقوع انقلاب خلق‌های ایران در آنجا می‌ماند و جز فعالیت‌های محدود دیپلوماسی و انتشاراتی آنچنان فعالیتی را هم در دستور کار ندارد. در اینجا این سئوال مطرح میشود کە چرا دکتر قاسملو بعد از برگذاری کنگرە سوم حزب سریعا بە اروپا بازمیگردد؟

آیا دولت عراق دکتر قاسملو را ناچار بە ترک این کشور کردە و یا بیم از وضعیت موجود آن زمان او را ناچار بە این کارکردە است؟ شاید دولت عراق نیز از او درخواستهای زیادی در جهت همکاری بر علیە جنبش جنوب کوردستان بە رهبری ملا مصطفی از او کردە باشد و او نیز برای نپذیرفتن و آغشتە نگشتن بە همکاری با دولت عراق در سطح بالا برعلیە جنبش جنوب کوردستان آنجا را ناچارا ترک کردە باشد.

شاید هم از روابط جدید ایران وعراق کە بعدها بە انعقاد قرارداد الجزایر منجر شد او را بیمناک کردە باشد. چرا کە در خلال همان سالها بود کە رهبران حزب مارکسیست ـ لننیست (این حزب در سال ١٩٧١توسط شاسوار جلال (کاک آرام) و خالە شهاب در جنوب کوردستان تاسیس شدە بود) در ایران دستگیر و بە دولت عراق تحویل دادە میشوند و متعاقبا اعدام شدند. شاید قاسملو این واهمە را داشتە کە همین کار متقابلا در مورد آنها نیز بە انجام برسد و توسط دولت عراق بە ایران تحویل دادە شوند.

لازم بە ذکر است کە خالە شهاب نیز در میان افرادی بود کە توسط دولت عراق بە جرم رهبری حزب لننیست ـ مارکسیست اعدام شدند. بە هر تقدیر حزب دمکرات کوردستان ایران هرچند در سال ١٩٧٣ کنگرە سوم خود را برگذار کرد ولی تا دوران انقلاب خلقهای ایران در سال ١٩٧٩ یک دوران انفعالی را طی میکرد.

شایان ذکر است کە در سال ١٩٧٥ دولت محمد رضا شاه حمایت خود را از جنبش ملا مصطفی بارزانی بە لحاظ مالی و لوجستیکی تا بالاترین حد خود رساندە بود. هدف از این حمایت نیز اعمال فشار بە دولت عراق و مجبور کردن آن بە قبول اعطای امتیازاتی از قبیل الحاق ارضی مناطقی از عراق بە دولت ایران بود. چند بار بین کوردها و دولت عراق قراردادهایی از قبیل قرارداد ١١ مارس ١٩٧١ بە امضا میرسد، ولی هربار دولت ایران با ترغیب ملا مصطفی توافق فی‌مابین دولت عراق و جنبش کوردها را بە هم میزند و دوبارە بین کوردها و دولت عراق جنگ از سر میگیرد. این جنگ در سال ١٩٧٥ بە اوج خود رسید و فشار زیادی را بر دولت عراق تحمیل کردە بود.

 باید گفت بە دلیل سکوت و عدم وجود جنبشی فعال در دیگر بخشهای کوردستان جوانان کورد از هر چهار بخش کوردستان بە جنبش جنوب کوردستان ملحق شدە بودند. اگر این جنبش از رهبری آگاە و صادق، ارادەای راسخ و موجودیتی مستقل برخوردار می‌بود، میتوانست نتایج بزرگی را برای ملت کورد بە همراە بیاورد. اما با کمال تاسف حیات سیاسی این جنبش دیری نپایید و در پیمان الجزایر در سال ١٩٧٥ کە میان شاه ایران و صدام حسین منقعد شد، شاە در قبال امتیازاتی کە از دولت عراق اخذ کرد از حمایت های خود سرباز زد. در نتیجە بدلیل وابستگی تمام و کمال ملا مصطفی بە دولت پهلوی عمر این عصیان هم بە پایان رسید. ملا مصطفی اعلام شکست نمود و پایان کار ( ئاشبەتاڵ) را اعلام کرد. این شکست پیامدهای سیاسی، اجتماعی، روحی و روانی سنگینی را برایافکار عمومی و جامعەی کوردستان با خود بە همراه آورد. حتی در نتیجەی این شکست صدها پیشمرگ کورد اقدام بە انتحار کردە و جان خود را از دست دادند.

 این واقعە نشان میدهد کە یک جنبش میباید برای حفظ و گسترش خود تا نیل بە پیروزی قبل از هر فاکتور دیگری بە بستر اجتماعی ملت و جامعە خود اتکا ورزد. برای سر پا ماندن بایستی منبع اصلی نیروی مادی و معنوی جامعە و ملتش باشد. متعاقبا بر پایە استحکام یافتگی بر بستر اجتماعی و ملی خود، یک جنبش باید پیش از هرچیز سازماندهی اجتماعی را مبنای کار قرار دهد و نهادهای سیاسی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و ملی خود را برساخت نماید و بە آنها استحکام هر چە محکمتر ببخشد. طبیعتا بعد از این اقدامات باید در پی ایجاد همپیمانیهای استراتژیک و تاکتیکی برآید و آنوقت میتواند همکاری و حمایت خارجی را نیز بە فعالیت‌های خود بر علیە دشمن جلب نماید. همچنین میتواند از خلاءها و چالشهای پیش آمدە بین دشمن و دیگر بازیگران صحنە نهایت استفادە را ببرد.

بعد از این شکست مفتضح، ملا مصطفی بارزانی بە شهر کرج مهاجرت کردە و در آنجا ساکن میشود. البتە بعد از مدتی بدلیل مریضی جهت مداوا بە آمریکا میرود و عاقبت در آنجا فوت میکند. بعد از آشبتال پسران بارزانی و تعدادی از اطرافیانشان قیادە موقت (رهبری موقت) را تشکیل میدهند و چند سالی تحت این عنوان بە فعالیت میپردازند. در حقیقت بە دلیل کسالت و کهولت سن ملا مصطفی بارزانی، بیشتر مسعود بارزانی، سامی عبدالرحمان و ادریس بارزانی قیادە موقت را می‌چرخاندند.

همانطور کە مطلع هستیم قیادە موقت در اواخر دهە ٧٠ میلادی و در ابتدای مبارزات خلق کورد در شرق کوردستان بر علیە جمهوری اسلامی ضربات مهلکی را بە مبارزات شرق کوردستان وارد آورد. قطعا در مباحث بعدی اشارە بیشتری بە این موضوع خواهیم داشت. بە هر صورت این تشکیلات مذدور ضربات سنگینی را بە جنبش کوردستان در هر چهار بخش کوردستان متحمل ساخت.

برای نمونە قتل عام حکاری توسط قیادە موقت کە منجر بە کشتە شدن صدها عضو اتحادیە میهنی کوردستان شد یکی از کارنامەهای جنایتکارانە قیادە موقت است. همچنین بە دام انداختن و بە قتل رساند چند گروە از گریلاهای حزب کارگران کوردستان در سالهای ١٩٧٨ تا ١٩٨٠ یکی دیگر از جنایت‌های خانودە بارزانی و قیادە موقت میباشد کە این اقدامات خائنانە و جنایتکارانە هنوز هم مورد نفرین شدید ملت کورد در هر چهار بخش کوردستان میباشد.

بعد از آشبتال بارزانی در سال ١٩٧٥، در سال ١٩٧٦ در جنوب کوردستان اتحاد میهنی کوردستان از سە جناح یعنی جلالی‌های طرفدار جلال طالبانی کە عنوان خط کلی هم بە آن اطلاق می‌شد، جمعیت زحمتکشان (کۆمەڵەی رەنجدەران) بە رهبری شاسوار جلال (کاک آرام) و جنبش سوسیالیستی با رهبری دکتر خالد و علی عسکری تاسیس میشود. بعدا دکتر آرام بە گونەی مشکوکی شهید میشود و نوشیروان مصطفی رهبری جمعیت زحمتکشان را بە دست میگیرد. لازم بە ذکر است کە جمعیت زحمتکشان یا همان کومڵە رنجدران تداوم و تغییر نام جمعیت مارکسیست ـ لننیست (کۆمەڵەی مارکسیست ـ لننیست) بە رهبری خاڵە شهاب (دایی شهاب) بود کە بە دست دولت عراق بە همراە چند تن از رفقایش اعدام شدند کە پیشتر بە آن اشارە نمودیم.

مسئلە قتل و عام حکاری بە این طریق میباشد کە در سال ١٩٧٨ اتحاد میهنی بیش از ٧٠٠ پیشمرگ خود را بە مناطق حکاری گسیل میدهد. هدف از این کار جابجایی تجهیزات و تاسیساتی میباشد کە رهبری اتحادیە میهنی در سوریە آنها را تهیە کردە و میخواهد بە درون جنوب کوردستان منتقل کند. نیروهای اتحادیە میهنی کوردستان همین کە بە منطقە حکاری میرسند در کمین و محاصرە نیروهای قیادە موقت بارزانی می‌افتند و بغیر از تعداد انگشت شماری کە موفق بە فرار میشوند، بقیە را قتل عام میکنند.

هـمانطور کە اشارە کردیم کاک آرام (شاسوار جلال) کە از رهبران لایق و دبیر اول جمعیت رنجدران بود بە طور مشکوکی در همان آغاز فعالیت اتحادیە میهنی کوردستان شهید میشود. در جنایت حکاری نیز دکتر خالد و علی عسکری کە رهبری جنبش سوسیالیستی را بر عهدە داشتند هم شهید میشوند. این نیز باعث میشود کە در اتحاد میهنی کوردستان جلال طالبانی و نوشیروان مصطفی بە شخصیت‌ها و رهبران اصلی این جریان برای یک مدت طولانی سکان رهبری را در انحصار خود نگاە دارند. تا اینکە در سال ٢٠٠٧ نوشیروان مصطفی از اتحادیە میهنی جدا شد وجنبش تغییر(گوران) را تاسیس نمود. اما جلال طالبانی تا زمان مرگش در سال ٢٠١٦ هـمچنان رهبر بلامنازع اتحادیە میهنی باقی ماند. اکنون هم رهبری این جریان در انحصار خانوادە او می‌باشد.

همانطور کە پیشتر هم گفتیم  در همین دورە تاریخی در مناطق بین شمال و جنوب کوردستان و در اوایل تاسیس حزب کارگران کوردستان، نیروهای قیادە موقت ضرباتی را بر گریلاهای این حزب وارد آوردند و مسبب شهادت تعدادی از گریلاها شدند. بارزانی بە این طریق میخواست از ورود گروهای گریلایی بە مناطق بوتان، شمزینان و بهدینان جلوگیری کند. همراهی قیادە موقت با پاسداران جمهوری اسلامی برای سرکوب جنبش شرق کوردستان در سال ٥٩ دیگر اظهر من الشمس بود.

مسئلە دیگری کە لازم است در پایان این بحث بە آن بپردازیم این است کە در دهە ٥٠ خورشیدی در شرق کوردستان احمد مفتیزادە فعالیت‌های مذهبی خودش را برای آمادە کردن بستری جهت تاسیس یک تشکیلات مذهبی آغاز میکند. احمد مفتیزادە ابتدا از کادرهای حزب دمکرات بودە کە در ابتدای دهە ٥٠ از این حزب جدا می‌شود. مفتی‌زادە بعد از جدا شدن از این حزب مدتی در رادیو کوردی سنندج مشغول بە کار می‌شود. او سعی بر این داشت کە تفسیر نوینی از اسلام سنی ارائە دهد و چنان نشان دهد کە اسلام با معیارهای علمی سازگاری دارد.

مفتی‌زادە بیشتر شیوەای مشابە با قرائتهای شریعتی و طالقانی از اسلام شیعە را در چارچوب اسلام سنی ارائە میداد. طرح سازگاری اسلام با معیارهای علمی از طرف او همان چیزی بود کە شریعتی در حوزە اسلام شیعە بر آن اصرار میورزید. همچنین در حوزەی مدیریتی بە مدیریت شورایی در جامعە،البتە بە شیوە اسلامی آن تاکید داشت. این نیز مشابە چیزی بود کە طالقانی در چارچوب اسلام شیعە بر آن اصرار میورزید.

 در حقیقت در بخش مربوط بە زمان حملەی جمهوری اسلامی ایران بە شرق کوردستان بیشتر جریان احمد مفتیزادە موسوم بە مکتب قران و سایر جریانهای مذهبی و مواضع آنها را  در آن مقطع مورد تحلیل خواهیم داد. یکی دیگر از شخصیت‌های مذهبی و مطرح در شرق کوردستان ماموستا شیخ عزالدین حسینی بود کە بیشتر تاکید او بر سازگاری اسلام با تجدد و همچین سوسیالیسمبود. او هم شیوەای مشابە با رویکرد آیت‌اللە شریعتمداری در مذهب شیعە را در چارچوب مذهب سنی ارائە میداد. در زمان انقلاب خلق‌های ایران دفتری را نیز تحت نام دفتر ماموستا تاسیس کرد و با جمعیت انقلابی زحمتکشان کوردستان ایران ـ کوملە بە همکاری تنگاتنگی رویی آورد.

شخصیت مذهبی دیگر، شیخ جلال حسینی بود کە برادر شیخ عزالدین حسینی نیز بود. شیخ جلال بیشتر تلفیقی از کوردایتی و اسلام سنی سنتی در کوردستان را نمایندگی میکرد. او نیز در سال ١٩٧٩ سازمان خبات کوردستان ایران را تاسیس میکند.

 شیوخ نقشبندی و قادری نیز وجود داشتند اما کاملا وابستە بە دولت محمد رضا شاە بودند و حتی با توجە بە دادەهایی با سازمان ساواک همکاری داشتەاند. باید اشارە کرد کە سپاە رزگاری نیز یک جریان مذهبی بود کە در دوران انقلاب خلق‌های ایران در شرق کوردستان توسط شیخ عثمان نقشبندی و خانوادە او تاسیس شد. همچنین جا دارد اشارەای شود بە رسوخ قرائت‌های اخوان‌المسلمینی در شرق کوردستان کە در پایان دهە ٧٠ و بدو دهە ٨٠ توسط کسانی مانند ناصر سبحانی ترویج دادە میشوند.

بە هر تقدیر در پایان دهە ٧٠ و آغاز دهە ٨٠ میلادی سر آغازی بود برای بروز نهادهای اسلام سیاسی و تشکلات مذهبی در شرق کوردستان. پیش از این هیچ حزب و نهاد سیاسی ـ مذهبی در شرق کوردستان بجز مکتب قران کە در اواسط دهە ٧٠ میلادی تاسیس شدە بود وجود نداشت.

٠٣-٠٣-٢٠٢١

Related posts