این متن برگرفتە از قسمت سی و چهارم برنامە ڕێگا و ڕیباز (راه و روش) میباشد. این برنامە برنامەای آموزشی است کە بە صورت آنلاین درروزهای پنجشنبە بە زبان کوردی از طریق صفحە فیسبوکی و کانال یوتیوب ڕێگا و ڕێباز پخش میشد.
موضوع آموزشی این برنامە: کورد و کوردستان از انقلاب خلقهای ایران تا اواخر قرن بیستم میباشد، کە درتاریخ هیجدهم مارس ٢٠٢١ توسط رفیق اهون چیاکو ارائە شدە است.
سقوط دولت پهلوی فرصت تاریخی را برای کوردها فراهم کرد کە می توانستند از این فرصت بەنحو احسن استفادە کنند. اما وقتی بەوضعیت امروز می نگریم، بە این نتیجە میرسیم کە متاسفانە این فرصت تاریخی را از دست دادند. اینجا سعی خواهیم کرد کە در این بحث دلایلش را ارزیابی کنیم.
بە هر صورت همزمان با سقوط سلطنت و قیام خلق در شرق کوردستان، بسیاری از رهبران احزاب کوملە و دموکرات یا در زندان بودند یا درخارج از ایران بە سر میبردند.
با آزادی کاک فواد مصطفی سلطانی، چند ماە قبل از سقوط کامل دولت پهلوی زمینە برای سازماندهی کوملە در شرق کوردستان فراهم شد و برای اولین بار شرق کوردستان از تک تازی حزب دموکرات و گفتمانش خارج گشت. در نتیجە در دوران ٥٧، شرق کوردستان از تک حزبی و تک گفتمانی خارج شد و گفتمانها، احزاب و مفاهیم نوین وارد فضای سیاسی و مبارزاتی شرق کوردستان گشتند.
جالب آن است کە در بحوبحە انقلاب زمانی کە نیروهای ارتش در دیگر شهرهای ایران بەمردم ملحق شدە بودند، برعکس در کوردستان علیە خلق کورد سنگر گرفتە بودند و بە مردم حملە میکردند. این نیز نتیجە بیم سیستم قدرتگرا و مرکزگرای ایرانی از فرهنگ مقاومت در زاگرس و کوردستان این قلعە تسخیر ناپذیر میباشد.
در واقع مقامات رژیم اسلامی با تمام سعی خود میخواستند مانع شکل گیری پایەهای مقاومت کوردستان در مقابل خود شوند. اما با این وجود هم با بازگشت رهبران و فعالین احزاب کوردو تکاپوی اجتماعی جامعە کوردستان جهت رهایی ملی و اجتماعی خود، زمینەاینسبی جهت سازماندهی مهیا شدە بود و وضع کوردستان بسوی یک تغییر سیاسی، تشکیلاتی و مبارزاتی نوینی عبور میکرد.
البتە باید بە این نکتە اشارە نمود کە رهبران کوملە از جملە کاک فواد حدودا چند ماە قبل از سقوط رژیم محمد رضا شاە از زندان آزاد شدە و درصدد سازماندهی جهت جوابگویی بە وضع موجود برآمدە بودند. در این خصوص جلساتی را در نقدە و سنندج بطور مخفیانە برای تعین موضع سیاسی و سامان تشکیلاتی برگذار میکنند کە بعدها عنوان کنگرە اول کوملە بە این جلسات اطلاق گردید.
در میان رهبران دموکرات نیز، افرادی خوشنام همانند عزیزیوسفی، غنی بلوریان و جلیل گادانی کە مدت زیادی را در زندان پهلوی بسر بردە بودند، در بحبوحە انقلاب آزاد شدند. شوربختانە زمانی از زندان آزاد شدند کە دچار بیماری و کهولت سن گشتە و تا حدودی نیز بیاطلاع از وضعیت بیرون ماندە بودند.
در زندان ماندن طولانی مدت و وضعیت بعد از آزادی این افراد نیز باعث گردیدە بود کە رهبری حزب بە انحصار افراد خارج از زندان در بیاید. البتە آن هم نە افراد خارج از زندان ساکن در داخل شرق کوردستان. بلکە افراد مقیم اروپا، شوروی و جنوب کوردستان. یعنی کسانی از قبیل کریم حسامی، محمد امین سراجی، دکتور قاسملو، ملا عبداللە حسن زادە و…، این افراد نیز در روزهای آخر سقوط شاە بلافاصلە بە شرق کوردستان برگشتە و بە مقدمات سازماندهی حزب خود پرداختند.
در واقع بغیر از احزاب چپ، دموکرات و ملی مانند کوملە و دموکرات، افراد و گروەهای مذهبی نیزبودند کە هر یک بە نوبە خود در تکاپوی سازماندهی جریان خود بسر میبردند. برای نمونە بە رهبری ماموستا شیخ عزالدین حسینی نهادی تحت عنوان دفتر ماموستا در شهر مهاباد تاسیس گردید. دفتر ماموستا هرچند برگی مذهبی بر تن داشت، ولی با مسائلی از قبیل مسئلە ملی، تجددخواهی و حتی افکار سوسیالیستی نە تنها ستیزی نداشت، بلکە خود را با آین مفاهیم منطبق میساخت.
سپس در منطقە بانە ماموستا شیخ جلال حسینی کە برادر ماموستا شیخ عزالدین حسینی نیز بود، سازمان خبات کوردستان ایران را تاسیس کرد. همچنین در مناطق هورامان، سنە، مریوان و… شیخ عثمان نقشبندی و خانوادەاش سپاە رزگاری (رهایی) را تاسیس کردند. شیخ هادی دولاب نیز کە شیخ طریقت قادری و در منطقە ژاورود سکونت داشت در تلاش سازمانبخشی بە دراویش خود بود.
شخص دیگری کە سعی میکرد در میان دیگر شخصیتهای مذهبی خود را بە یک نیروی تاثیرگذار سیاسی مبدل کند احمد مفتی زادە موسس مکتب قرآن کوردستان بود. در واقع ایشان تلاش میکرد کە بتواند نە تنها در میان شخصیت ها و سازمانهای مذهبی بە شخصیت اصلی شرق کوردستان تبدیل شود، بلکە میخواست خود و جریانش از رهبران و جریانات ملی، دمکراتیک و چپ نیز پیشە گیرد و خود را بە رهبر اول شرق کوردستان تبدیل کند. در نتیجە آن نیز با تمام نیروها و شخصیتهای دخیل در فضای سیاسی آن زمان شرق کوردستان بە نوعی درگیرهای تندی داشت. حتی فراتر از آن سعی میکرد بعنوان رهبر سنیهای سراسر ایران ایفای نقش کند.
بە همین دلیل احمد مفتی زادە بە اندازەای کە با دیگر جریانات مذهبی و جریانات ملی، دموکراتیک و سوسیالیستی تند و سازشناپذیر برخورد میکرد در همان اوان بە همان اندازە با جمهوری اسلامی ملایم و سازشکارانە برخورد میکرد. در واقع دیدارهایی را با خمینی نیز انجام دادە بود. خمینی نیز برای ایجاد تفرقە و فروکشکردن نیروی مبارزە در کوردستان با ایجاد توهم در مفتیزادە و دادن وعدە وعیدهای توخالی بە نحواحسن از احمد مفتیزادە استفادە میکرد.
در نتیجە احمد مفتیزادە بعد از دیدارش با خمینی کە رویای مبدل شدن بە رهبر جامعە سنی در ایران و کوردستان در کنار خمینی و با اتکا بە حمایت او را در سر میپروراند، بە کوردستان بازگشت و علیە همە جریانات و احزب کوردستان اقدام بە فعالیت کرد.
البتە بغیر از جریانات خود شرق کوردستان، بسیاری از جریانات چپ ایرانی نیز در شرق کوردستان بە ایجاد سازماندهی کمیتەها و شاخەهای کوردستانی خود در شرق کوردستان پرداختند. در میان آنها میتوان بە کمیتەها و گروەهایی منتسب بە حزب تودە اشارە کرد. حتی تعدادی از اعضا و رهبران حزب دمکرات هنوز خود را عضو حزب تودە میپنداشتند.
شاخە کوردستانی سازمان چریکهای فدایی خلق یکی دیگر از این نیروها بود کە در آن اوان دارای نیروی چشمگیری بودند. حتی در بسیاری از شهرها درسطح حزب دموکرات، کوملە، مکتب قرآن نیرو داشتند. بویژە در شهرهایی مانند سنندج و مریوان در آن ماهای اول انقلاب خلقهای ایران، نیرویشان از حزب دموکرات بیشتر هم بود و با کوملە تقریبا در یک سطح بودند.
باز بغیر از حزب تودە و سازمان چریکهای فدایی خلق نیروهای خط سوم هم در کوردستان مشغول سازماندهی بودند. برای نمونە سازمان پیکار یکی از این نیروها بود کە تا حدودی تشکیلات خود را در شرق کوردستان گسترش دادە بود. سازمان رزمندگان کمیتەهای محدودی را تشکیل دادند. ولی در حد سازمان پیکار نیرو و تاثیر نداشتند.
اتحادیە کمونیست های ایراننیز یکی از آن نیروهایی بود کە سعی میکرد در کوردستان سازماندهی کند. بعدها یکی از رهبران این اتحادیە، بە اسم صلاح شمس برهان کشتە می شود، کە تا بە امروز ادعاهای مبنی براینکە وی با فرمان مستقیم قاسملو و از سوی نیروهای حزب دموکرات کشتە شدە است مطرح میباشند. این جریان حتی چند دستە نظامی را تحت نام پیشمرگە زحمتکشان در شرق کوردستان تنظیم کردند کە بعدها از سوی حزب دموکرات خلع سلاح شدند.
شایان ذکر میباشد کە در آن زمان سازمان مجاهدین خلق ایران در کوردستان و بویژە در مناطق سنی نشین کوردستان و ایران آنچنان حضوری نداشت. اما بعدها با تاسیس شورای ملی مقاومت از سوی مسعود رجوی و بنی صدر حزب دموکرات کوردستان بە رهبری دکتر عبدالرحمان قاسملو نیز بە آنها پیوست. این نیز برای سازمان مجاهدینفرصتی فراهم آورد تا بتواند در کوردستان اعضایی را بە خود جذب کند و در مناطقی از کوردستان مستقر گردد.
البتە بعدها تمام این نیروها بغیر از حزب دموکرات کوردستان و کوملە یا کاملا منحل گشتند و یا توان تاثیرگذاری را در کوردستان از کف دادند. جریان مکتب قرآن در مدت کوتاهی اعتبار سیاسی خودش را از دست داد و سپاە رزگاری و سازمان خبات نیز در مناطقی محدود ماندند. دفتر ماموستا هم بە کوملە پیوست.
شاخەهای کوردستانی سازمان چریکهای خلق و حزب تودە بعد از پیوستن رهبریشان بە جمهوری اسلامی در کوردستان بسیار منفور گشتند و از اعتبار افتادند. بسیاری از گروەها و جریانات چپ خط سومی بعدها در کوملە ادغام شدند و حزب کمونیست ایران را پدید آوردند. افراد زیادی نیز کە قبلا از اعضای هر یک از این جریانات بودند بعد از افول جریانهایشان بە کوملە و حزب دموکرات پیوستند. قطعا تعدادی هم بە سپاە پاسداران پیوستند و بە مذدور رژیم مبدل شدند. تعدادی نیز از ایران و کوردستان گریختند و یا اگر ماندند دیگر از مبارزە دست کشیدند و بە زندگی شخصی روی آوردند.
بزرگترین نقطە ضعف احزاب مذکور (دموکرات و کوملە) در آن زمان این بودە کە بە دولت تمرکزگرا و اقتدارطلب ایرانی بعنوان استعمارگر نگاە نکردەاند. این نیز باعث شدە کە در اتخاذ تصمیمات جدی و اعمال اقدامات قوی و تاثیرگذار ناتوان عمل کنند. متاسفانە چنین توهم و اغفالی حاکم بودە است. توهم و اغفالی مبنی براینکە اکنون یک رژیم دیکتاتور سقوط کردە و رژیم جدیدی برسر کار آمدە کە ممکن است حق و حقوق کوردها را با یک چانەزنی بە آنها بپردازد.
برای نمونە قاسملو تلاشهایی برای دیدار با خمینی داشتە است. وی نامزد انتخابات مجلس خبرگان شد. بعد از جنگ سە ماهە بە خمینی لبیک گفت. حزب دموکرات نیروهای رژیم را تا رسیدن بە پادگانهای مهاباد و سنندج بعد از شکست رژیم در جنگ سە ماهە اسکورت کرد و در کنگرە چهارم حزب دموکرات کوردستان بطور رسمی رهبریت خمینی پذیرفتە شد و بنری را در این خصوص در سالن کنگرە نسب کردند کە عکسهایی از آن هنوز هم موجود هستند.
البتە برخورد کوملە نسبت بە حزب دموکرات تا حدودی رادیکالتر بود. کوملە از دیدگاە مارکسیستی بە مسئلە مینگریست و با حزب دموکرات دارای نگرشی متفاوت بود. کوملە با توجە بە ماهیت مارکسیسم از همان اوان رژیم خمینی را ارتجاعی نامیدە و هیچ سندی مبنی براینکەبا خمینی و جمهوری اسلامی سازشی کردە باشد وجود ندارد. ولی اشکالکوملە در این بودە است کە او نیز با این دید کە این دولت در کوردستان اشغالگر است بە مسئلە نمینگریستە و بیشتر از منظر طبقاتی بە مسلە نگریستە است.طبق این دیدگاە نیز رژیم را قویا رژیمی ارتجاعی و سرکوبگر میدانستە است. اما بر جوانب و ویژگی استعمارگرانە رژیم چنان دقتی بە خرج ندادە است.
اگر توجە داشتە باشید اولین اقدامی کە بعد از سقوط رژیم شاە در کوردستان انجام میگیرد و فکر رهبران کورد را بە خود مشغول میکند توافق سریع برای مزاکرە با دولت جدید است. در واقع خود این نیز از منظر من حاوی اشکالاتی میباشد. بە این معنی وقتی کە دولت جدید هنوز آنچنان استحکامی نیافتە، اما اولین تدبیر رهبران کورد این است کە میخواهند حقوق کورد را از او استمداد کنند خود حاوی اشکال میباشد. بنظر من این نیز بە همان نگرش استعماری نپنداشتن دولت ایرانی از سوی آنها برمیگردد. یعنی در همان آغاز کە دولت درکل و بویژە در کوردستان چنان نیروی ندارد، دید مرکز بە او و نگاە پیرامون بە خود در میان رهبران کورد حاکم بودە است.
البتە مزاکرە و تشکیل هیات و نمایندە برای این امر در ماهیت خود غلت و مردود نیست. ولی باید از خلاء پیش آمدە استفادە میشد و ابتدا بجای سازماندهی حزبی صرف و تلاش برای مزاکرە اقدام بە برساخت نهادهای اجتماعی و ملی میشد. بایست سازماندهی نظامی با محور اجتماعی و ملی تشکیل میشد، نە بسندە کردن بە تشکیل گروەهای نظامی حزبی. اگر سازماندهی اجتماعی در اولویت میبود و بە این طریق یک آگاهی و سازماندهی ملی و اجتماعی صورت میگرفت، آنموقع هم مزاکرە و صلح و هم جنگ و دفاع میتوانست با توان و نیروی هرچە بیشتر بە مسیر رهایی هدایت شود.
البتە بعدا با ابتکار کوملە جمعیتهایی تشکیل شد کە تا حدودی هم موثر واقع شدند. ولی متاسفانە تکوین و تداوم آنچنانی پیدا نکردند و حتی بعدها منحل شدند. با جرات میتوان گفت در این زمینە حتی در حد دوران جمهوری کوردستان حرفەای عمل نکردند. میدانیم کە در دوران جمهوری کوردستان با تمام نارساییها تعدادی نهاد اجتماعی و ملی در عرصە سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی تشکیل شدند.
بە دلیل عدم دید استعماری بە دولت ایران این جریانات بطور تلویحی حضور ارتش را در کوردستان مشروع دانستە و هرچند امکان مهیا بود ولی بطور منظم درصدد تسخیر پادگان ها برنیامدند. در واقع تصرف پادگانها، موجب میگشت کە دولت در کوردستان خلع سلاح شود و امکان دریافت اطلاعات از وضعیت کوردستان و صدور فرمان برای نیروهایش در کوردستان را از دست دهد.
از سویی دیگرکوردها داری سلاحهاح سنگین و ضد هوایی میشدند کە رژیم را از زدن پلهوایی برای لشکرشی بە کوردستان و بە پرواز درآوردن هلیکپترهایش بر فراز کوردستان ناکام میگذاشت. کوردها بە این طریق میتوانستند خطر را تا حدودی رفع کنند و فرصت را برای سازماندهی و تمهید نیروی مبارزە و مقاومت بدست آوردند.
درست است کە در مهاباد گروەهایی از اعضای حزب دموکرات پادگان آنجا را تصرف کردند. اما این عمل بە هیچ وجە بطور سازمان یافتە و طبق برنامە و اهداف حساب شدە و منظم انجام نگرفت. بیشتر بە یک غارت شبیە بود. حتی عواقب ناگواری را بە همراە آورد و بەهیچ وجە موجب استفادە بهینە از پدافندها و سلاحهای سنگینی کە در درون پادگان بودند در خدمت مقاومت مردم کوردستان نشد. تازە بعد از مدت کوتاهی خود حزب دموکرات دوبارە ارتش را بە درون پادگان اسکورت کرد و باز دولت را صاحب پادگان کرد. در سنندج هم هیچوقت نتوانستند تصمیم جدی و مضبوتی را در این ضمینە اتخاذ کنند. اقدامات پراکندە و بدون برنامەریزی نیز نوروز خونین شهر سنندج را موجب شد.
در واقع یکی دیگر از ضعفهای حزب دموکرات در مناطق تحت نفوذشعدم تاسیس نهادهای اجتماعی و مدنی بە منظور سازمان دهی اقشار مختلف جامعە بود. همچنین در رابطە با مسلە ترک ـ آذری و کورد حزب دموکرات کوردستان عملکرد موفقی ارائە نداد. این حزب گرهمایی تحریک آمیز را در ستادیوم نقدە و محلە ترک نشین آن شهر برگذار کرد کە سبب تحریک و جنگ کورد و ترک شد. مقامات حزب دموکرات بە عواقب گردهمایی و نحوە برگزاری آن در شهر نقدە دوراندیش نبودند.
بعضی از این دست اقدامات باعث گردید کە دولت مرکزییک گروە از ترکهای منطقە را بە رهبری فرد لمپنی بە نام ملاحسنی را برعلیە کوردها بشوراند. میتوان گفت قتل وعام های سالهای پس از آن نیز تا حدودی در نتیجە این اقدامات نسنجیدە اتفاق میافتادند. میتوان گفت رهبران حزب دموکرات در این زمینە نیز بە اندازە دوران جمهوری کوردستان سنجیدە و حرفەای برخورد نکردند.
اما همانطور کە پیشتر هم اشارە کردیم در مناطقی تحت حاکمیت کوملە و با ابتکار عمل این حزب جمعیت های مردمی و خودمدیریتی، از بوکان تا شهر سنندج پایەگذاری شد. هر چند متاسفانە دیری نپایید این نوع سازماندهی در این شهرها نیز بە این منوال پیش نرفت و در مدت کوتاهی سازماندهی بە شیوە جمعیت ها و نهادهای مردمی بەکومیتەها، نهادهاو دفاتر صرف حزبی تغییر کرد.
حتی در آن اوان در شهر مریوان کمیتە و نهادهایی مانند جمعیت زنان، جمعیت زحمتکشان و پیشمەرگە زحمتکشان با ابتکار عمل کاک فواد مصطفی سولتانی تاسیس شدند کە در نوع خود دارای ارزش فراوانی بودند. البتە باید یادآور شد افرادی کە در درون این جمعیتها و شوراها جایی میگرفتند، همە از اعضای کوملە نبودند و حتی افراد مذهبی هم در درون آنها حضور داشتند
نهاد دیگری کە در آن زمان تشکیل میشود هیات نمایندگی خلق کورد میباشد. این هیات یکی از وظایف اصلی آن پیشبرد دیدارها و مزاکرات با دولت نو تاسیس جمهوری اسلامی ایران بود. شیخ عزالدین حسینی بعنوان رئیس هیات و دکتر عبدالرحمان قاسملو نیز بعنوان سخنگوی هیات برگزیدە میشوند. همانطور کە پیشتر گفتیم این اقدام زمانی میتوانست مثمرثمر واقع میشد کە کورد ابتدا بایستی سازماندهی و انسجام درونی را تعالی میبخشید و ایجاد توزان قوا میکرد. متاسفانە در این زمینە ناتوان عمل شد و هرچە پیش میرفت وضعیت با بروز اختلافات درونی، گسترش سپاە پاسداران و مزدوریسازی در منطقە آشفتەتر میگشت.
در واقع در چنین شرایطی اگر نهادها و شوراهای مردمی استحکام یافتە نباشند، نمیتوان توانمند و در موضع قدرت در مذاکرە حضور پیدا کرد. در نتیجە نمیتوان چنان دستاوردی را نیز از مذاکرە حاصل کرد. یعنی بدون ایجاد توازن قوا وبا آن وضعیت روانی کە چنین بپنداری طرف (دولت) مرکز هست و ما (کورد) پیرامون، بر سر میز مذاکرە نشستن بە معنی باختن بازی در همان آغاز میباشد. در حقیقت چنین برخوردی بیشتر بە تلاش جهت کسب اجازە از دولت برای زیستن شبیە است تا بە مذاکرە. شوربختانە این برخوردها زمانی صورت میگرفتند کە در کوردستان دولت قدرت چندانی نداشت و هنوز استقرار نیافتە بود.
اولین دیدار نمایندگان دولت با نمایندگان کورد بە یک هفتە بعد از سقوط شاە و برگشت خمینی برمیگردد کە در شهر مهاباد برگذار میشود. در این نشست هیات نمایندگان کورد متشکل از کاک فواد مصطفی سولتانی، دکتر عبدالرحمان قاسملو، شیخ عزالدین حسینی، غنی بلوریان، سنار مامدی، صلاح مهتدی و نمایندە چریکهای فدائی خلق ـ شاخە کوردستانی آن میباشد.
هیات دولت نیز در نشست مهاباد متشکل از محمد مکری، ابراهیمیونسی، داریوش فروهر و اسماعیل اردلان بودە است. در واقع این افراد از کاراکترهای تندرو و مذهبی نبودەاند. مجموع آنها افرادی روشنفکر، لیبرال و ملی گرای سکولار بودند. حتی سە نفر از اعضای این هیئت بە نامهای محمد مکری، اسماعیل اردلان و ابراهیمیونسیکورد بودەاند.
در این نشست هیات کورد با تنظیم قطعنامەای ٨ مادەای خواستهای خود را از دولتی کە هنوز موقعیتش چنان استحکامی نیافتە بود طلب کردند. در واقع دولت در آنموقع بسیار از کوردستان واهمە دارد و میخواهد بە هر طریقی زمان بخرد و خلق کورد را اغفال نماید تا بە موقعیت خودش استحکام بخشد. متاسفانە رهبران آنموقع کورد در شرق کوردستان چنان دید عمیقی بە این واقعیت نداشتند و دچار مغلوبیت ذهنی مقولە مرکز پیرامون شدە بودند.
یکی از مفاد قطعنامە ٨ مادەای درخواست از دولت برای بیرون راندن بارزانیها از شرق کوردستان بود. شاید اتخاذ تدابیری در برابر بارزانیها لازم بود. ولی درخواست از دولت استعمارگر و آنهم دولتی کە هنوز کمترین هژمونی را در کوردستان ندارد قباحتی بیش نبود. خود این درخواست باز نشات گرفتە از قبول نقش مرکزی برای جمهوریاسلامی و نقش پیرامونی برای خود از سوی هیات کورد، بطور ناخودآگاە میباشد.
در واقع این مادە بعدا مناقشات زیادی را بدنبال خود برانگیخت و وضعیت ناگواری را با خود بە همراە آورد. این بە دستاویزی تبدیل شد کە بارزانیها سریعتر و بیشتر از پیش بە مزدور دولت ایرانی تبدیل شوند و در نتیجە آن نیز ضربات سنگینی را بە جنبش شرق کوردستان برسانند. قطعا بارزانیها بدون این مادە نیز باز نقش خائنانە خود را پیگیری میکردند. ولی این مادە را جهت توجیە اعمال خائنانە خود در آنموقع و هنوز هم بە کار میبندند. این تحولات همزمان بود با مرگ ملا مصطفی بارزانی در آمریکا. لازم بە ذکر است کە بعد از مرگ جنازە ملا مصطفی بە شرق کوردستان برگرداندە شد و در شهر اشنویە دفن گردید.
اساسا مردم شرق کوردستان و بخصوص منطقە مهاباد دل خوشی از بارزانیها نداشتند. این نیز دلایل خودش را داشت. مردم رابطە آنها را با ساواک بە وضوح مشاهدە کردە بودند. قتل عام سالهای٤٦و ٤٧ فعالین جنبش شرق کوردستان را فراموش نکردە بودند. بویژە شهید کردن رهبر محبوب آن جنبش کاک سلیمان معینی و تحویل دادن جنازە او را بە دولت محمد رضا شاە خیانتی نابخشودنی میدانستند.
در واقع دولت شاە در سال ١٣٤٧ بە چند دلیل دستور قتل سلیمان معینی را بە بارزانیها دادە بود و از زنده تحویل گرفتن ایشان امتناع کرد. دولت ایران میدانست کە سلیمان معینی انسانی شناختەشدە و محبوب مردم شرق کوردستان بود. در نتیجە میخواست با یک تیر چند نشانە را بزند. یعنی از سویی تعلق خاطر مردم شرق کوردستان را کە نسبت بە جنبش ملامصطفی درست شدە بود بشکند تا مانع ایجاد روح ملی در بین مردم شرق کوردستان با سایر بخشهای کوردستان بویژە جنوب کوردستان گردد و از سویی دیگر یک مبارز را از سر راهش بردارد. همچنین میدانست کە اگر خودش سلیمان معینی را اعدام کند هزینە بیشتری را متحمل میشود. بهمین دلیل نمیخواست اعدام سلیمان معینی بە بابت روز محافل رسانەای و حقوق بشری آن زمان تبدیل شود.
در واقع ذکر همە این موارد بە این منظور بود کە گفتە شود مردم شرق کوردستان بویژە کسانی کە پیشینە بارزانیها را میدانستند، برخورد جدی در برابر آنها را میپسندیدند. ولی انتقادهای کە بە این مادە گرفتە میشود واگذاری آن بە دولت استعمارگر میباشد و طلب از اوست. اگر بجای طلب از دولت استعمارگر یک مکانیزم درونی برای اتخاذ تدابیر و نحوە برخورد با آنها (بارزانیها) مشخص میگردید قطعا مورد پیشوازی آحاد مردم، بویژە در موکریان قرار میگرفت.
هیئت دوم دولت بعد از یک ماه کە از نشست مهابادگذشت اینبار بە سنندج فرستادە شدند. هیئت دوم برخلاف هیئت اول بافتی ایدئولوژیک و نظامی داشت. اعضای این هیات عبارت بودەاند از طالقانی، بهشتی، رفسنجانی و بنی صدر. اعضای هیئت کوردی هم عبارت بودەاند از ماموستا شیخ عزالدین، کاک صدیق کمانگر، کاک احمد مفتیزادە، پرویز سلیمانی، دکتر حسین خلیقی و دکتر شاکری.
مذاکرات این دورە برخلاف دورە اول برای هیئت کوردی دشوارتر بود. چرا کەبرخلاف مهاباد کە یک نیرو از لحاظ تشکیلاتی و نظامی غالب بود و آن هم حزب دموکرات کوردستان بود، در سنندج چند نیرو وجود داشتند کە همە آنها هم از وزنی سیاسی برخوردار بودند. نیروهایی از قبیل جمعیت زحمتکشان انقلانی کوردستان ـ کومەلە، شاخەی کوردستانی سازمان چریکهای فدائی خلق (پرویز سلیمانی کە بعدا در تهران جانباخت و از رهبران سرشناس این جریان در کوردستان بود) و پیروان احمد مفتی زادە. در واقع آنزمان هنوز حزب دموکرات کوردستان در سنندج و مناطق همجوار از چنان نیروی تشکیلاتی برخوردار نبود و بە این دلیل نیز در نشست سنندج برعکس مهاباد نمایندای نداشت و در روند تحولات این منطقە در آن مقطع آنچنان تاثیرگذار نبود.
همانطور کە پیشتر هم اشارە کردیم مفتیزادە توسط وعدەهای خمینی اغفال شدە بود و خود رانمایندە خلق کورد و در کل سنیهای ایران میپنداشت. در برابر او نیز شخصی بە اسم صفدری وجود داشت کە او هم خود را نمایندە رسمی خمینی در سنندج میدانست. در روزهای نوروز ١٣٥٨ بین نیروهای صفدری و مفتیزادە در حین اقدام بە گرفتن پادگان سنندج درگیری رخ میدهد و این درگیری گسترش مییابد. نیروهای ارتش بسوی مردم تیرندازی میکنند و ایادی خمینی بە رهبری صفدری نیز بە کشت و کشتار مردم دست میزنند. مردم هم افرادی از افراد متعلق بە جمهوری اسلامی را بە سزای اعمالشان میرسانند. در نتیجە این درگیریها نزدیک بە ٢٠٠ نفر جان میبازند. این واقعە بعدها در ادبیات مقاومتطلبانە خلق کورد بە نوروز خونین شهر سنندج شهرت یافت. در واقع هیئت مزاکرە دولت برای گفتگو جهت کنترل اوضاع بعد از وقوع این واقعە بە سنندج آمدە بود.
شوربختانە در سنندج برعکس مهاباد در بین نیروهای کورد اصتکاکاتی بروز کردە بود. بویژە در بین مکتب قرآن و کوملە این اصتکاکات بە سطح بالایی رسیدە بود. کسی نمیتواند نقش منفی احمد مفتی زادە را در این مقطع انکار کند. حتی بعدا بە نوعی خود او هم خطای خود را پذیرفت و اذعان کرد کە مورد سوءاستفادە قرار گرفتە است.
بدون تردید طی این نشستها هیئت دولت عدم انسجام و بیتجربگی هیئت کورد را دریافت کرد و بعنوان یک ضعف آن را مورد استفادە قرار داد. بە نوعی دیگر از این درزها و شکافهای بوجود آمدە در میان نیروهای کورد استفادە میکند و نقاط قوت و ضعف هیئت کوردی و در کل نیروهای کوردی را زیر ذربین قرار میدهد تا شیوە برخورد خود را با خلق کورد مشخص کند.
این اتفاقات همزمان است با همه پرسی جمهوری اسلامی در ١٢فروردین١٣٥٨ کە از طرف آحاد مردم و جریانات کوردستان تحریم شد. در واقع از همان ابتدا مردم و احزاب خلق کورد برعکس سایر نقاط ایران یک نە بزرگ را تحویل جمهوری اسلامی دادند و این نیز یکی از مفاخر مبارزاتی خلق کورد میباشد. در حقیقت موضع خلق کورد مشخص بود و آن نیز نپذیرفتن جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی بود. ولی چیزی کە از آن رنج میبرد عدم انسجام و برخورداری از یک رهبری توانمند و مجرب بود.
این بار بعد از مهاباد و سنندج، پاوە و مریوان هستند کە بە کانون توجە تبدیل میشوند. نمایندگان دولت در مزاکرات پاوە و مریوان با زبانی کاملا متفاوتتر از دو دورە قبلی درمهاباد و سنندج با مردم کورد در پاوە و مریوان روبرو میشوند. یعنی با سیمای کاملا نظامی و تهاجمی کە در شخصیت چمران متبلور گشتە بود.
مقامات جمهوری اسلامی در این مناطق از دو مورد واهمە داشتند. اول تمهیداتی کە کاک فواد و رفقایش در تدارک آن بودند، تمهیداتی از قبیل سازماندهی سیاسی و اجتماعی در شهر مریوان و همچنین تشکیل نیروهای مسلح مردمی. البتە در این مناطق نیز و بویژە در شهرمریوان بازهم نیروهای احمد مفتی زادە با توجە بە وعدەهایی کە خمینی بە آنها دادە بود درمقابل این تمهیدات ممانعت ایجاد میکردند. در واقع همان اختلافی کە در سنندج بین نیروهای کوملە و مکتب قرآن مشکل ساز شدە بود، در مریوان نیز بە همین گونە و حتی شدیدتر در جریان بود.
مورد دیگری کە موجب هراس مقامات جمهوری اسلامی شدە بود، موقعیت استراتژیک شهر پاوە و منطقەاورامانات بود. این منطقە کە شهرهای پاوە و مریوان را بە هم متصل میگرداند، یک منطقە کوهستانی است کە در آن کوەهای شاهو و کوسالان قرار گرفتەاند. این نیز باعث شدە از لحاظ نظامی دارای اهمیت باشد. از سوی دیگر این مناطق، جنوب و شرق کوردستان را بە هم متصل میسازند. با توجە بە این دلایل نیروهای نظامی جمهوری اسلامی متوجە شدند کە اگر نیروهای کورد در این منطقە استحکامات نظامی خود را مستقر سازند در آیندە برایشان مشکل ساز خواهد بود.
درواقع مقامات جمهوری اسلامی در این مدت از تمام بازەهای زمانی در طول بە اصطلاح مذاکراتی کە با کوردها انجام میدادند بدنبال وقت خریدن بودند. طی آن نیز بە جمع آوری اطلاعت و شناخت بیشتر کوردستان از هر لحاظ نیاز داشتند. بویژە وجود اختلافات را بین نیروهای کوردی دریافتند و بە یارگیری و ایجاد تفرقە در میان جامعە کوردستان پرداختند.
نیروهای مکتب قرآن را بر علیە نیروهای ملی، دمکراتیک و چپ با خود همراە کردند. همچنین نیروهای بارزانی را کە تحت عنوان قیادە موقت بودند برای مقابلە با مقاومت شرق کوردستان کاملا آمادە کردند. از سویی دیگر با جزب افراد سست عنصری در کوردستان بە سازماندهی سپاە پاسداران تحت نام پیشمرگە مسلمان پرداختند.
در این میان و موقع لشکرکشی جمهوری اسلامی بە مریوان و پاوە، دو عمل اعتراضی از سوی نیروهای کورد انجام میگیرند کە هرچند در چهارچوب مبارزە مدنی قابل ارزش میباشند، ولی در چارچوب مبارزە رهایی بخش ملی و نحوە رودرویی با استعمارگر قابل انتقاد و جای بحث دارند. البتە نباید این انتقاد و بە چالش کشیدنها بە معنی انکار توان و قابلیتهای دمکراتیک و مبارزاتی رهبران و جریانات کورد در آن زمان تلقی گردد. بحث بر سر لزوم نحوە برخورد قاطع و پرهیز از هرگونە توهم در برابر نیروهای استعمارگر در اکنون و آیندە کوردستان میباشد.
یکی از این رخدادها کوچ مردم مریوان بە اردوگاە کانی میران جهت پرهیز از جنگ جمهوری اسلامی بود. نقد این است کە بایستی بە جای رهاکردنشهر اجازه ورود نیروهای جمهوری اسلامی بە درون شهر دادە نمیشد. همچنین می بایستی در کوچە و محلات شهر با سازماندهی و تجهیز مردم یک مقاومت جمعی برای بیرون کردن نیروهای دولتی موجود در شهر و جلوگیری از ورود نیروی تقویتی بە درون شهر تدارک میگشت.
شاید این اقدام تبعاتی را نیز بدنبال میآورد، ولی در هر صورت این شیوە درست در برابر استعمارگر است. اتفاقا چون آن موقع دولت استعمارگر از چنان نیرویی برخوردار نبود، میتوانست بە توازن قوایی تبدیل شود کە هم بر سایر نقاط شرق کوردستان تاثیر مثبت میگذاشت و هم دست کورد را در صورت لزوم مزاکرە با دولت استعمارگر قوی میکرد.
شاید گفتە شود بعدها همین شیوە در جنگ ٢٤ روزە سنندج بە اجرا گذاشتە شد ولی در نهایت دولت با توسل بە توحش شهر را تسخیر کرد و دست بە قتل عام زد. این درست است، ولی از یاد نبریم موقعیت مریوان هم از لحاظ زمانی در دوران کوچ کانی میران و هم از لحاظ مکانی یعنی موقعیت کوهستانی، اتصال آن با جنوب کوردستان و دوردستی آن بە مراکزی مانند همدان، کرماشان و حتی تهران کە مرکز تجمع نیروی رژیم بودند با شهر سنندج و دوران جنگ ٢٤ روزە بسیار متفاوت بود.
از لحاظ زمانی جنگ ٢٤ روزە سنندج در بهار ٥٩ اتفاق افتاد کە بیشتر از یک سال از استقرار رژیم گذشتە بود و طی این مدت رژیم تمهیدات خود را جهت سرکوب بیشتر کردە بود. موقعیت شهر سنندج با مریوان از لحاظ مکانی و موقعیت جغرافیایی نیز متفاوت است و آسانتر در تیررس نیروهای رژیم قرار میگرفت. همچنین کمترین فاصلە را با همدان و کرماشان کە رژیم در این دو شهر تجمع نیرو کردە بود، داشت. بدون تردید عدم هماهنگی نیروهای کورد در دوران جنگ ٢٤ روزە سنندج در موفقیت جمهوری اسلامی مذید بر علت بود.
اتفاقا میتواند اقدام بە مقاومت درون شهری در جنگ ٢٤ روزە سسنندج در نتیجە اخذ تجربە از کوچ مردم مریوان بە اردوگاە کانی میران بودە باشد. طبق روایتهایی کاک فواد در حین مزاکرە با چمران متوجە موضوع مهمی میگردد کە احتمالا قبل از کوچ مریوان چنین بە مسئلە نمی نگریستە است. این موضوع هم این است کە کاک فواد بعد از رودرویی با نمایندگان جمهوریاسلامی بە اطرافیانش گفتە است ما با یک فاشیسم رودرو هستیم. همە میدانیم رودرویی با فاشیسم صرفا با مبارزە مدنی ناممکن است. چرا کە فاشیسم بە هیچ نوع فعالیت ملایم و مدنی اجازە تداوم نخواهد داد و در کل گوش شنوایی بە رویکردهای ملایم ندارد. حتی در دوران حملە رژیم در ٢٨ مرداد ١٣٥٨ کاک فواد مطلبی را تحت عنوان ـ خلق کورد در بوتە آزمایش ـ مینویسد و بعد از آن کاک فواد دیگر اصرارش بر مقاومت مسلحانە راسختر میشود.
در اینجا جا دارد کە بە راهپیمایی مردم سنندج و سقز بە طرف مریوان در دوران اقامت مردم مریوان در اردوگاە کانیمیران اشارە کنیم کە در نوع خود قابل تحسین است. قطعا این اقدامات نشانە همبستگی و تبلور روح ملی و انسانی ملت کورد نسبت بە همدیگر و بە انسانیت بودە است. بە واقع در آنزمان در کنار بە نمایش گذاشتن روح همبستگی ملی خلق کورد در میان خود، خلق کورد در مواردی دیگر نشان دادند کە دارای روح هبستگی با دیگر ملتها نیز میباشند. اعزام هیاتی از کوردستان برای پشتیبانی مردم ترکمنصحرا در آن زمان مصداق بارز آن میباشد. هرچند کە متاسفانە این گروە بە مقصد نرسید و مینی بوس حامل آنها دچار سانحە شد و همە جان باختند.
رخداد دوم تحصن قوری قلعە همگام با کوچ مردم مریوان بە کانی میران میباشد. قوری قلعە مکانی است کە در سی کیلومتری شهر پاوە قرار میگیرد. بنظر من بجای اقداماتی از این قبیلکە باعث عمیقتر گشتن این توهم میشد کە با تحصن میتوان جلوی جنگ را گرفت و تا حدودی راحتطلبی را نیز موجب میشد، بایستی وقوع جنگ و حملە استعمارگر بعنوان یک امر گریزناپذیر را میپذیرفت و انرژی و پتانسیل مردم کە برای چنین اقداماتی صرف میگشت را برای دفاع و مقاومت مسلحانە بکار میبست.
در آن موقع با وجود محدودیت امکانات، باز جنگ با رژیمی کەهنوز چندان قوی نبود، بسیار آسانتر بود. باز تاکید میکنم این نقدها نادیدە گرفتن ایستار خلقمان در برابر جمهوری اسلامی در آن زمان و محکوم کردن مبارزات آنها طبق عقل امروزمان نیست. تنها هدف این است کە از ضعفها و نارساییهای خود برای آیندە درس بگیریم و از دوبارە شدن تجربیات تلخمان در آیندە جلوگیری کنیم.
بە هر صورت در چنین وضعیتی بود کە در نهایت جمهوری اسلامی روی راستین خود را در قبال ملت کورد نشان داد و توسط خمینی فرمان حملە بە کوردستان صادر شد. یعنی در تاریخ ٢٨ مرداد ١٣٥٨ خمینی با صدور فتوایی، جهاد بر علیە ملت کورد را اعلام کرد. هدف اول حملە نیز شهر پاوە بود. خمینی در فتوای خود بە صراحت تمام نیروهای مسلح رژیم استعمارگر را فراخواند و آنها را موظف کرد کە در کوتاەترین مدت زمان ممکن جهت سرکوب ملت کورد خود را بە پاوە برسانند. در متن فتوای خود تاکید کرد کە اگر در این امر از سوی هر فرد و گروهی در درون نیروهای سرکوبگر رژیم تعللی ایجاد شود، شدیدا از سوی او مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
حملە بە شهر پاوە کە از سوی خمینی فرمانش صادر شدە بود از سوی فرماندههان جنایتکاری مانند چمران فرماندهی میشد. جانیانی کە هیچ تردیدی در قتل عام مردم کورد در راستای رسیدن بە اهداف خودشان نداشتند. این جنگ هرچند با حملە بە پاوە آغاز شد، ولی در مدت کوتاهی گسترش یافت و دیگر شهرهای شرق کوردستان را نیز در برگرفت. در موازات این حملات کە ازسوی فرماندهان سپاە پاسداران هدایت میشد، جنایتکاری بە اسم صادق خالخالی نیز بعنوان حاکم شرع وارد کوردستان شد و دست بە اعدام تعداد بسیاری انسان بیگناە در کرماشان، پاوە، مریوان، سنندج، سقز و…، زد.
این جنگ مدت ٣ ماە طول کشید. با وجود تمام کم و کاستیها بدلیل اینکە در جامعە کورد یک همبستگی وجود داشت، پیروزی عاید مقاومت ملت کورد شد. در آن زمان بغیر از پیروان احمد مفتیزادە، نیروهای قیادە موقت و شمار قلیلی از انسانهای سست بنیاد کە بە سپاە پاسداران ملحق شدە بودند، تمام نیروها و آحاد مردم کورد در خط مقاومت بودند و با تمام توان خود روبروی دشمن قرار گرفتە بودند. میتوان بە چند دلیل عمدە کە تاثیر بزرگی بر پیروزی این مقاومت داشتند اشارە کرد.
اول وجود شوراها و جمعیتهای فراحزبی در کوردستان بود. زمانی کە هنوز اختلافات جدی بین حزب دمکرات و کوملە بالا نگرفتە بود و مردم در کنار همدیگر قرار گرفتە بودند. دوم اینکە همە بە ارزشهای ملی و اجتماعی ارج میگذاشتند. هنوز نە حزب دموکرات اصرار بر آن تمامیت خواهیی را کە بعدا دچار آن شد را داشت و نە کوملە دچار آن چپ روی کودکانەای شدە بود کە بعدها دچارش گشت. آن چپروی کودکانەای کە او را در مقابل واقعیتهای اجتماعی و ملی جامعە کوردستان قرار داد.
البتە نمیتوان در این مقاومت نقش افراد و گروهای چپ ایرانی و بویژە سازمان چریکهای فدایی خلق را کە هنوز دچار انشعاب و انحراف نشدە بودند، نادیدە گرفت. در کل در دوران مقاومت سە ماهە هنوز در بین نیروهای ملی، دمکراتیک و چپ اختلافات و انشقاقاتی کە بعدا در بین آنها بروز کرد محلی از ارعاب نداشت.
بهر تقدیر ملت کورد در یک مقاومت سە ماهە طعم پیروزی را چشیدند و طعم شکست را بە رژیم خمینی چشاندند. خمینی وقتی دید کە نیروهایش توان کوبیدن مقاومت کوردستان را ندارند، بطور مزورانە بە دلنوایی مردم کورد پرداخت و اعلام کرد من پیام شما را دریافت کردم و چنان نشان داد کە آمادە برای قبول کردن خواستەهای ملت کورد است.
اما این بیشتر از یک تاکتیک و تقیە برای خریدن وقت و تجدید قوا برای حملە مجدد بە کوردستان نبود. در اولین اقدام هم سعی کرد بین حزب دموکرات و کوملە اختلاف را عمیقتر کند. در رهبری حزب دموکرات این توهم را ایجاد کرد کە حاضر است با مخاطب گرفتن او مسئلە کورد را حل کند. این نیز موجب شد کە دکتور قاسملو شخصا بە خمینی لبیک بگوید و پیشمرگەهایش نیروهای ارتش استعمارگر را برای ورود دوبارە بە درون پادگانهای مهاباد و سنندج اسکورت کنند. این نیز باعث خشم نیروهای چپ، بویژە کوملە شد و شخص قاسملو و در کل حزب دموکرات را بە سازشکار متهم کردند.
لازم بە ذکر است کە بعد از پیروزی مقاومت ٣ ماهە احمد مفتی زادە کە در کنار دولت قرار گرفتە بود، متوجە اشتباە خود و خشم مردم شد و سنندج را ترک و بە کرماشان نقل مکان کرد. احمد مفتی زادە در کرماشان با همکاری ملا ناصر سبحانی و دیگر شخصیتهای سنی، بویژە در جامعە بلوج، شورای شمس (شورای مرکزی سنی) را تاسیس کرد. رویکردش نسبت بە رژیم تغییر کرد و نطقهای تندی را بر علیە خمینی ایراد کرد. ولی این زمانی بود کە کار از کار گذشتە بود. عاقبت هم دستگیر شد و مدت زیادی را در زندان بسر برد. بعد از آزادی هم دچار بیماریهای مزمنی شدە و در مدت کوتاهی بعد از آزادی از زندان وفات کرد. ناصر سبحانی هم بعدها دستگیر و متعاقبا اعدام شد.
شوربختانە در طی جنگ سە ماهە کاک فواد مصطفی سلطانی هم در یک درگیری جان باخت و این خسران بزرگی بود کە بە مبارزات ملی، دمکراتیک و سوسیالیستی خلق کورد وارد شد. بدلیل اینکە در مقالات و کتاب متعددی بە این واقعە در ابهام پرداختە شدە است و خود من هم در کتاب در جستجویی ساحلی آرام بە آن پرداختەام در اینجا از وارد شدن بە بسیاری از جزئیات صرف نظر میکنم.
انتظار میرفت کە بعد از پیروزی جنگ سە ماهە کە حاصل یک مقاومت اجتماعی و تا حدودی اتحاد نیروهای سیاسی شرق کوردستان بود، احزاب کوردی اتحاد ملی و انسجام اجتماعی را بیشتر از پیش تحکیم بخشند و جامعە را برای مقاومت در برابر هجمەهای آیندە رژیم قویا سازماندهی نمایند. ولی برخلاف انتظار، احزاب کوردی دچار رقابتهای ناسالم و وارد جدلهای ایدئولوژیک دونکیشوتوار با همدیگر شدند. بویژە در میان حزب دموکرات کوردستان و کوملە کە دو نیروی تعین کنندە بودند این وضعیت هرچە میرفت فزونی مییافت.
دست بر قضا این احزاب و بویژە حزب دموکرات در درون خودش هم دچار جنگ قدرت، رد همدیگر و بروز گرایشات قدرتطلنانە و انحطاتطلبانە شدند. اختلافات حزب دموکرات بعد از مدت کوتاهی کە از برگزاری کنگرە ٤ حزب میگذشت باعث یک انشعاب شد کە تبعات زیادی را هم برای این حزب و هم درکل برای مسئلە کورد بە همراە آورد. این انشعاب بە گسست دو طیف حزب دموکرات از همدیگر بە رهبری عبدالرحمان قاسملو و غنی بلوریان انجامید.
کوملە نیز هرچە پیش میرفت بیشتر بە مسیر چپ روی کودکانە میرفت و بە آغوش سوسیال شوونیسم ایرانی میخزید. این نیز باعث میشد کە از سویی از واقعیت اجتماعی و فرهنگی جامعە کورد دور شود و دست بە تاکتیکهای نامناسب بزند و از سوی دیگر، با دیگر نیروهای سیاسی ملی و مذهبی درگیریهای غیرە ضروری را وسعت بخشد.
مسئلە دیگری کە پرداختن بە آن مهم است، نحوە برخورد نیروهای جنوب کوردستان در وضعیت شرق کوردستان بود. در واقع در روزهای اول بسر کار آمدن جمهوری اسلامی بدلیل اینکە پیشتر پارت دمکرات کوردستان عراق بە رهبری مسعود و ادریس بارزانی همکاریشان با ساواک و در کل دولت پهلوی اظهر من شمس بود، بسیار با ملاحضە بە رژیم جمهوری اسلامی نزدیک میشوند. تا اینکە در دیدارهایی با مقامات جمهوری اسلامی بارزانیها قول همکاری هر چە بیشتر از آن همکاریی کە با ساواک داشتەاند را بە جمهوری اسلامی نیز میدهند. در همین راستا نیز در مدت کوتاهی بە نیروی نیابتی سپاە پاسداران در شرق کوردستان تبدیل شدند.
در واقع قبل از پارت دموکرات کوردستان عراق، ابتدا جریان اتحادیە ملی کوردستان ـ ی ن ک، بە رهبری جلال طالبانی با همراهی هیاتی بە دیدار خمینی در تهران میروند. اما گفتگوها بین جلال طالبانی و خمینی آنچنان پیش نمیرود و احتمالا ویژگیهای شخصیتی خمینی و مام جلال چنگی بە دل همدیگر نزدە باشد.
حتی در جایی نوشیروان مصطفی کە در این سفر همراە جلال طالبانی بودە است، میگوید: وقتی کە مام جلال در حال گفتگو با خمینی بود، ما در بیرون انتظار میکشیدیم و کنجکاو هم بودیم کە عجبا خمینی کە در آن زمان هم بسیار شهرت پیدا کردە بود، بایستی چە ویژگیهایی را داشتە باشد. وی اضافە میکند کە وقتی مام جلال بیرون آمد پرسیدیم کە خمینی چگونە آدمی است و گفتگو چگونە پیش رفت. جلال طالبانی هم برای آنکە جواب مناسبی را دادە باشد و هم شوخی کردە باشد در جواب میگوید: بابا هزار رحمت بە ملا مصطفی بارزانی ـ. منظور جلال طالبانی این بودە است کە با وجود اینکە ملا مصطفی انقدر واپسگرایانە و تکروانە رفتار میکردە و همە شاهدش بودەاند، خمینی از او هم بدتر رفتار میکند و چنین تیپ شخصیتی دارد.
در نتیجە در آن زمان بین جمهوری اسلامی و اتحادیە میهنی توافق صورت نمیگیرد و اتحادیە میهنی پشتیبان مقاومت شرق کوردستان در آن برهە میشود. حتی نیرویی را تحت عنوان نیروی پشتیبان بە شرق کوردستان اعزام میکند. در واقع تا سال ١٣٦٢ وضعیت چنین پیش میرود. اما از سال ١٣٦٢ بە بعد همکاری اتحادیە میهنی با جمهوری اسلامی شروع میشود کە هم اکنون نیز در سطح بالایی در جریان است.
ولی همانطور کە گفتیم پارت دمکرات کوردستان عراق کە آنزمان عنوان قیادە موقت بە آن اطلاق میشد بە خدمت جمهوریاسلامی در آمد و بعنوان یک نیروی ضد انقلاب در کنار سپاە پاسداران قرار گرفت. او نیز با تمام توان در سرکوب انقلاب شرق کوردستان سهیم شد و هنوز هم این نقش بازدارندگی را برای ارتقاء مبارزە، امر انقلاب و رهایی کوردستان در شرق کوردستان و کل کوردستان ایفا میکند.
همچنین همانطور کە پیشتر اشارە شد پارت دمکرات کوردستان برای همراهی خودش با جمهوری اسلامی بارها مادە ٨ قطعنامە ٨ مادەای بین نمایندگان کورد وجمهوری اسلامی در مهاباد را بعنوان توجیە کردن اعمال شنیع خود بە دستآویز تبدیل کردە است. البتە در کنار این بهانە مسئلە دیگری را، بطور عمدە بە بهانە جنگ با حزب دموکرات کوردستان ایران بە رهبری قاسملو تبدیل کرد. آنهم نبش قبر ملا مصطفی بارزانی بود کە آن زمان در شهر اشنویە مدفون بود. مسئلە بە این صورت بود کە بارزانیها ادعا میکردند کسانی نبش قبر ملامصطفی را انجام دادەاند و بە جنازە او اهانت کردەاند. همچنین ادعا میکردەاند کە این کار توسط اعضای حزب دمکرات کوردستان ایران صورت گرفتە است و باید این حزب آن آفراد را بە آنها تحویل دهد تا از سوی آنها محاکمە شوند.
حزب دموکرات نیز این را قویا رد میکرد و میگفت افراد آنها در این کار شنیع دست نداشتەاند و این یک اتهام بیش نیست. بسیاری معتقدند کە خود بارزانیها برای بهانەتراشی این کار را کردەاند تا بهانە جنگ با جنبش شرق کوردستان و همراهی با سپاە پاسداران را توجیە کنند. بە هر تقدیر بارزانیها بە تمامی در کنار سپاە پاسداران قرار گرفتند. در این زمینە و در آن زمان دکتور عبدالرحمان قاسملو و ملا عبداللە حسن زاد کتابی را تحت عنوان ـ خیانتهای قیادە موقت در کوردستان ایران ـ بە رشتە تحریر در آوردند کە مطالعە آن برای رفقا خالی از لطف نیست.
بە هر صورت بعد از پیروزی مقاومت سە ماهە در تابستان ١٣٥٨ این بار جمهوری اسلامی در ابتدای سال ١٣٥٩ حملە سنگینی را بە شهر سنندج آغاز کرد. یعنی رژیم بعد از شکستی کە در جنگ ٣ ماهە متحمل شد بود از سویی تلاش بە خرج میداد کە صفوف مقاومت در کوردستان را با توسل بە تاکتیکهای جنگ نرم و روانی بە هم بزند و از سویی دیگر در صدد بود از این فرصت برای تجدید قوا جهت حملە جدید استفادە نماید. عاقبت نیز در بهار ١٣٥٩ بە حملە جدیدی برای تسخیر کوردستان دست زد و از دو محور جادە همدان و کرماشان بە سنندج لشکر کشی کرد. ابتدا شهر سنندج را آماج عملیاتهای ایزایی و بمبارانهای شدید قرار داد و بعد از مدت کوتاهی جنگ با خلق کورد را بە درون شهر سنندج کشید.
در واقع در این جنگ بیشتر از حزب دموکرات کوردستان، این کوملە بود کە در سازماندهی مقاومت دست بالایی داشت. در این جنگ کە بە جنگ ٢٤ روزە سنندج نیز شهرت دارد، سرانجام نیروهای پیشمرگ ناچار شدند کە از شهر خارج شوند و سپاە استعمارگر جمهوری اسلامی وارد شهر شد و شروع بە اعمال سیاستهای استعمارگرانە و عملکردهای جنایتکارانە خود نمود.
بە واقع حزب دموکرات در مقاومت ٢٤ روزە شهر سنندج چنان نقشی نداشت. یکی از دلایل آن هم عدم برخورداری از پایگاهی اجتماعی نسبت بە کوملە در شهرسنندج در آن زمان بود و دلیل دوم هم توهم بە رژیم خمینی بود. حزب دموکرات هنوز میپنداشت کە در بین کوملە و دموکرات و نیروهای مذهبی رژیم خمینی او را مخاطب قرار خواهم گرفت و بە خواستەهای ملت کورد در شرق کوردستان در چارچوب اعطای خودمختاری عاقبت تن خواهد داد.
در واقع جنگ در کوردستان بە جنگ ٢٤ روزە سنندج محدود نماند و گسترش پیدا کرد. رژیم بە تمام شهرها و روستاهای کوردستان حملە کرد و در طول سال ١٣٥٩ تمام شهرهای شرق کوردستان را تسخیر کرد. بغیر از شهر بوکان کە تا سال ١٣٦١ تحت کنترل نیروهای کوردی باقی ماند. در نتیجە نیروهای پیشمرگ و رهبری احزاب کوملە و دموکرات بە جنگ پارتیزانی پناە بردند و در بعضی از مناطق روستایی و کوهستانی مناطقی را کنترل کردند. با وجود اینکە دشمن در شهرها ساکن شدە بود، ولی بدلیل عدم پایگاە اجتماعی جمهوری اسلامی در شرق کوردستان و دامنگیر شدن این رژیم در جنگ عراق، اگر خوب عمل میشد، هنوز فرصت زیادی برای تداوم مبارزە و کسب پیروزی در مبارزە وجود داشت.
ولی شوربختانە خوب از فرصتها استفادە نشد و یکی از دلایل عمدە این ناکامی وقوع جنگ داخلی بین کوملە و دموکرات بود. این جنگ توان را از هردو نیرو گرفت و فرصتهای جنگ با جمهوری اسلامی را بە تحلیل برد. وقتی جنگ ایران و عراق هم بە پایان رسید جمهوری اسلامی فرصت بیشتری را برای جنگ با نیروهای کورد بدست آورد. در نتیجە احزاب کوملە و دموکرات تمام مواضع خود را در شرق کوردستان از دست دادند و وارد اردوگاهایی در جنوب کوردستان شدند. در آنجا نیز دچار انشعابها، بە تحلیل بردن نیروی خود و عدیدەای از مواضع انحلالطلبانە شدند. جمهوری اسلامی هم دست بە ترور بسیاری از رهبران و کادرهای آنها زد. اکنون هم کە وضعیت آنها را با چشم خود شاهد هستیم.
برای درک بیشتر دلایل وقوع جنگ بین دموکرات و کوملە لازم میدانم کە اشارە کوتاهی بە یک موضوع داشتە باشم. در واقع بعد از استقرار جمهوری اسلامی در سایر نقاط ایران، کوردستان بە قلعە مقاومت تمام نیروهای چپ و دموکرات تبدیل شدە بود. احزب و جریانات چپ ایرانی کە بە کوردستان آمدە بودند بدلیل وجهە اشتراک فکری نیروهای مارکسیستی از لحاط تئوری و دیدگاە با کوملە همسو بودند.
این جریانات شعارهای علیە حزب دموکرات سر میدادند. این نیز موجب تحریک حزب دموکرات میشد. این نیروها خود را نمایندە پرلتاریا و حزب دموکرات را نمایندە بورژوایی قلمداد میکردند. یکی از این جریانات سازمان پیکار بود. در نتیجە این تحریکات حزب دموکرات مقر سازمان پیکار را در شهر بوکان با آرپیچی زد و موجب جانباختن چند نفر از اعضای پیکار گشت. این عمل حزب دموکرات باعث واکنشهایی از سوی کوملە شد و بیشتر از پیش روابطشان رو بە خصم و ستیز با همدیگر گرایید.
البتە قبل از انهدام مقر سازمان پیکار توسط حزب دموکرات، پیشتر هم درگیریهای محدود منطقەای بین حزب دموکرات و کوملە بە وقوع پیوستە بود. اما سعی شدە بود تا جایی کە ممکن است بە درگیری سراسری تبدیل نشود و بە نوعی کە گسترش نیابد، اختلافات را حل کنند. اما در کنگرە پنجم حزب دموکرات، د.قاسملو بە صراحت اعلام میکند کە مدیریت شرق کوردستان بطور انحصاری در اختیار حزب دموکرات است و در صورت مخالفت و عدم تمکین هر جریانی بە این امر، بە شدت با آن برخورد می کنیم. همچنین حزب دموکرات اعلام نمود اگر در جایی دیگر بین کوملە و دموکرات درگیری محلی صورت بگیرد اینبار جنگ با کوملە را بە سراسر شرق کوردستان گسترش خواهیم داد. عاقبت هم چنین شد و بعد از درگیریهای هورامان این جنگ گسرش یافت و چند سال طول کشێد.
در مقابل نیز کوملە با اتحادیە مبارزین کومونیست ـ سهند بە رهبری منصور حکمت ائتلاف کردە بود و این نیز باعث شدە بود نظریات منصور حکمت کە سنخیتی با واقعیت جامعە کوردستان نداشت بر سیاستها و رویکردهای کوملە مستولی گردد. در واقع قبل از آمدن منصور حکمت و جریانش بە کوردستان، نظریات او بە سرمشق کوملە تبدیل شدە بودند و در نتیجە آن نیز در کنگرە دوم کوملە، عبداللە مهتدی در نطقی کە ایراد میکند، بصراحت اذعان میکند کە جنگ ما با حزب دموکرات یک جنگ طبقاتی آشتیناپذیر است و برای پیشبرد هرچە بهتر این جنگ ما موظف هستیم تا حد ترور اعضای رهبری حزب دموکرات و گسترش جنگ در سراسر کوردستان پیش برویم و این از وظایف پرلتری ماست. در واقع آنچە کە موجب این جنگ داخلی شد این دیدگاەها بودند. بدون تردید خود جمهوری اسلامی نیز آتش بیار محرکە بود و با توسل بە هر حربەای سعی میکرد این جنگ رخ دهد، گسترش یابد و بە آن ادامە دادە شود.
در هر صورت بعد از پایان جنگ ٨ سالە ایران و عراق، کوملە و دموکرات تمام نیرویشان در جنگ با همدیگر و جنگ محدود و فرسایشی کە با رژیم داشتند بە تحلیل رفت و استحکامات خود را یکی پس از دیگری در شرق کوردستان از دست دادند. همانطور کە پیشتر هم اشارە شد کاملا بە جنوب کوردستان عقب کشیدند. چند سالی در کوهستانهای جنوب کوردستان مستقر شدند و بە عدیدەای از دلایل سیاسی و نظامی کە در کتاب در جستجوی ساحلی آرام سعی کردەام بە آنها اشارە کنم و در این زمینە منابع زیادی هم وجود دارد، توان ماندن در مناطق کوهستانی را نیز از دست دادند و از ابتدای دهە ٩٠ میلادی تا کنون نیز دیگر کاملا اردوگاە نشین شدەاند و در یک وضعیت انفعالی بسر میبرند. در مبحث آیندە سعی خواهیم کرد کە بیشتر بە وضعیت سیاسی نیروهای شرق کوردستان در دو دهە اخیر بپردازیم.
١٧-٠٣-٢٠٢١